سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

آلبرت انیشتین :

آلبرت انیشتین : دستهایت را برای یک دقیقه بر روی بخاری بگذار ،...این یک دقیقه برای تو مانند یک ساعت میگذرد ......با یک دختر خوشگل یک ساعت همنشین باش ،......این یک ساعت برای تو به سرعت یک دقیقه میگذرد و این همان ((((قانون نسبیت است)))).و به عبارتی درک لا زمانی.......


حــالا بــه ایــن میگـــن استـــــــرس ...........

یه خانوم خوشگل کنار بزرگراه سوار میکنی     .
ناگهان اون احساس مریضی میکنه و غش میکنه و شما اونو به بیمارستان     میرسونی  .

استرس زیادی داری

اما نهایتا  توی بیمارستان به شما میگن که حالش خوبه و شما دارین پدر میشین.

شما میگین که  من که پدر بچه نیستم اما دختر میگه  چرا هستی

شما استرس رو بیشتر حس میکنی

بعد شما تقاضای تست دی ان ای میکنی و ثابت میشه که شما پدر بچه نیستی

دکتر به شما میگه اصلا نگران نباشید چون اصولا شما از زمان تولد  نابارور بودید

شما اکنون کاملا و بیشتر از همیشه استرس داری اما خلاص شدی.

اما توی راه خونه،،، داری به سه تا بچه های خودت فکر میکنی

حــالا بــه ایــن میگـــن استـــــــرس

 


کاش همه می دانستند زندگی شادی نیست......

زمانی     که    من بچه بودم،مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت. یادم می آید منتظر شدم ببینم 
آیا او هم متوجه سوختگی بیسکویتها شده استدر آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود. خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم  دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم،شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کردو هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستمهمان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟ او مرا در آغوش کشید وگفت:مامان تو امروز روز سختی را در
سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد
زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند .

خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش میکنم
اما در طول این سالها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایداردرک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد شد
این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر روابطی است،هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر،خواهر یا دوستی!کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید  آن را پیش خودتان نگهدارید. بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آری، حتی از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود.!.!.!.!

این داستان را می توانید برای کسانی بفرستید که برایتان ارزشمندند

 کاش همه می دانستند زندگی شادی نیست 

 شاد کردن است

 زندگی قهقهه نیست 

 لبخند است


جام امشب را به سلامتی مرگ نوشیدم ..........

جام     امشب را  به     سلامتی مرگ نوشیدم

 چه بی پروا  عبور کردم از خط قرمز هم آغوشیش

با عاشقانه های  که دورند از نفس های خشک ابهام

مرا برد به لامکان ...

 سیال بودن و فنا شدن چه نزدیک است وچه دور!

برای رسیدن به عدمت لحظه شماری می کنم

هوای صدایت در سرم هنوز می خواند کوچ نزدک است ...

هنوز برسر پیمانت هستی


آوای لالایی مادربزرگ .....

آوای لالایی مادربزرگ ..... یاد لالایی مادربزرگ بخیر

لالا.. لالا، گُلم باشی، تو درمون دلم باشی، بمونی مونسم باشی، بخوابی از سرم واشی
لالا.. لالا، گُل خشخاش، بابات رفته خدا همراش
لالا.. لالا، گُل پسته، بابات رفته کمر بسته
لالا.. لالا، گُل زیره، چرا خوابت نمی گیره؟
که مادر قربونت میره

اگر طنین حق را نمی شنوی،.........

اگر طنین حق را نمی شنوی،
و اگر قوانین هستی را ادراک نمیکنی،
از آن نیست که وجود ندارد و یا جریانی ناشی از اوهام و تخیّلات است،
واقعیت آنست که گاه آنچنان غرق در استدلالها و سخنان خود هستی ،
که مجالی برای دریافت و ادراک حقایق باقی نمی ماند،
منیّت و خودخواهی ، در تضاد با انسانیت و خدا خواهیست،
پس ،در مسیر تحقق کمال مهمترین حادثه، گذر از موانع درونیست،
و این در حالیست که،من های تو،بزرگترین موانع تو هستند

گندم گریه نکن! !.............

گاهی‌ خواب می‌‌بینم
که همه ی مرد‌های دنیا
در باران می‌آیند
با اسب می‌آیند
و خشمگین که می‌‌شوند
با داسی در دست می‌آیند

گندم از آفتاب می‌ نویسد
و دستی‌ گیسوانِ سیاهش را درو می‌‌کند

من در خوابهایم گریه می‌‌کنم
و دستی‌ گیسوانِ سیاهِ مرا ناز می‌کند

کاش مردِ گندم هرگز نمی‌‌آمد
یا اگر می‌‌آمد داس نداشت
یا دست نداشت
یا اگر دست داشت ، نوازش را هم به یاد داشت

گندم گریه نکن! !
خواب دیده‌ام مردی با دست‌های مهربان می‌‌آید

نیکی‌ فیروزکوهی

سپاس و آفرین آن پادشا را............

سپاس و آفرین آن پادشا را

که گیتى را پدید آورد و مارا

بدو زیباست ملک و پادشایى

که هر گز ناید از ملکش جدایى

خداى پاک و بى همتا و بى یار

هم از اندیشه دور و هم ز دیدار

نه بتواند مرو را چشم دیدن

نه اندیشه درو داند رسیدن

نه نقصانى پذیرد همچو جوهر

نه زان گردد مرو را حال دیگر

نه هست او را عرض با جوهرى یار

که جوهر پس ازو بوده ست ناچار

نشاید وصف او گفتى که چون است

که از تشبیه و از وصف او برون است

به وصفش چند گفتى هم نه زیباست

که چندى را مقادیرست و احصاست

سالیان دراز کشیشان از خدا بى خبر،...............

بسم الله الرحمن الرحیم

1. گوته، شاعر و نویسنده معروف آلمانى مىگوید:

«سالیان دراز کشیشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت و حیرت عجیبى در ما ایجاد نمود. به زودى این کتاب توصیفناپذیر، محور افکار مردم جهان مىگردد! »

2. آلبرت انیشتاین که نیازى به معرفى ندارد، مىگوید:

«قرآن کتاب جبر یا هندسه نیست؛ مجموعهاى از قوانین است که بشر را به راه صحیح، راهى که بزرگترین فلاسفه و دانشمندان دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند، هدایت مىکند ».

3. ویل دورانت، دانشمند امریکایى شرقشناس، مىگوید:

«در قرآن، قانون و اخلاق یکى است. رفتار دینى در قرآن، شامل رفتار دنیوى هم مىشود و همه امور آن از جانب خداوند و به طریق وحى آمده است. قرآن در جانهاى ساده عقایدى آسان و دور از ابهام پدید مىآورد که از رسوم و تشریفات ناروا آزاد است ».

4. پروفسور آرتور آربرى که یکى از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگلیسى است، مىگوید:

« زمانى که به پایان ترجمه قرآن نزدیک مىشدم، سخت در پریشانى به سر مىبردم؛ اما قرآن آنچنان آرامش خاطرى به من مىبخشید که براى همیشه به خاطر خواهم داشت. من در حالى که مسلمان نیستم، قرآن را خواندم تا آن را درک کنم و به تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگهاى نافذ و مرتعش کنندهاش شوم و تحت تأثیر آهنگش قرار گیرم و به کیفیتى که مسلمانان واقعى و نخستین داشتند، نزدیک گردم تا آن را بفهمم » .

5. لئوتولستوى، نویسنده معروف روسى مىگوید:

«هر کس که بخواهد سادگى و بى پیرایگى اسلام را دریابد، باید قرآن مجید را مورد مطالعه قرار دهد. در قرآن قوانین و تعلیمات حقیقى و احکام آسان و ساده براى عموم بیان شده است. آیات قرآن به خوبى بر مقام عالى اسلام و پاکى روح آورندهاش گواهى مىدهد».

6. دکتر هانرى کُربن، اسلام شناس معروف فرانسوى، سخن جالبى درباره قرآن دارد. وى مىگوید:

«اگر قرآن خرافى بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرأت نمىکرد که بشر را به علم و تعقل و تفکر دعوت کند. هیچ اندیشهاى به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است تاآن جا که نزدیک به نه صد و پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فکر سخن رفته است».

7. ارنست رنان، فیلسوف معروف فرانسوى مىگوید:

« در کتابخانه من هزاران جلد کتاب سیاسى ،اجتماعى، ادبى و... وجود دارد که هر کدام را بیش از یک بار نخواندهام؛ اما یک جلد کتاب هست که همیشه مونس من است و هر وقت خسته مىشوم و مىخواهم درهایى از معانى و کمال به رویم باز شود، آن را مطالعه مىکنم. این کتاب، قرآن - کتاب آسمانى مسلمانان - است».

8. ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه مىگوید:

« امیدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان جهان را با یکدیگر متحد کنم تا نظامى یکنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجید که اصالت و حقیقت دارد و مىتواند مردم را به سعادت برساند، ترسیم کنم. قرآن به تنهایى عهده دار سعادت بشر است».

9. مهاتما گاندى، رهبر فقید هند هم اعتقاد داشت:

«از راه آموختن علم قرآنى، هر کس به اسرار وحى و حکمتهاى دین، بدون داشتن هیچ خصوصیت ساختگى دیگرى پى مىبرد. در قرآن هیچ اجبارى براى تغییر دین و مذهب انسانها دیده نمىشود. قرآن به راحتى مىگوید: هیچ زور و اکراهى در دین وجود ندارد».

10. ژان ژاک روسو، متفکر و روان شناس مشهور فرانسوى، برداشت منحصر به فردى از قرآن دارد؛ او مىگوید:

« بعضى از مردم بعد از آن که مقدار کمى عربى یاد گرفتند، قرآن را خوانده، امّا درست درک نمىکنند. اگر مىشنیدند که محمّد(ص) با آن کلام فصیح و آهنگ رساى عربى آن را مىخواند، هر آینه به سجده مىافتادند و ندا مىکردند: اى محمّد عظیم! دست ما را بگیر و به محلشرف و افتخار برسان. ما به خاطر یارى تو حاضریم که جان خویش را فدا سازیم!!»

جملات مهم برای زندگی...........

جملات مهم برای زندگی

بی احساس ترین کلمه "بی تفاوتی" است... مراقب آن باش

دوستانه ترین کلمه "رفاقت" است... از آن سوء استفاده نکن

زیباترین کلمه "راستی" است... با آن روراست باش

زشت ترین کلمه "دورویی" است... یک رنگ باش

ویرانگرترین کلمه "تمسخر" است... دوست داری با تو چنین کنند؟

موقرترین کلمه "احترام" است... برایش ارزش قائل شو

آرام ترین کلمه "آرامش" است... به آن برس

عاقلانه ترین کلمه "احتیاط" است... حواست را جمع کن

دست و پاگیرترین کلمه "محدودیت" است... اجازه نده مانع پیشرفتت بشود

سخت ترین کلمه "غیرممکن" است... وجود ندارد

مخرب ترین کلمه "شتابزدگی" است... مواظب پل های پشت سرت باش

تاریک ترین کلمه "نادانی" است... آن را با نور علم روشن کن

کشنده ترین کلمه "اضطراب" است... آن را نادیده بگیر

صبورترین کلمه "انتظار" است... منتظرش باش

بی ارزش ترین کلمه "انتقام" است... بگذار و بگذر

سازنده ترین کلمه" گذشت" است... آن را تمرین کن

پر معنی ترین کلمه" ما" است... آن را بکار ببند

عمیق ترین کلمه "عشق" است... به آن ارج بنه

بی رحم ترین کلمه "تنفر" است... از بین ببرش

سرکش ترین کلمه "هوس" است... با آن بازی نکن

خودخواهانه ترین کلمه" من" است... از آن حذر کن

ناپایدارترین کلمه "خشم" است... آن را فرو ببر

بازدارنده ترین کلمه "ترس" است... با آن مقابله کن

با نشاط ترین کلمه "کار" است... به آن بپرداز

پوچ ترین کلمه "طمع" است... آن را بکش

سازنده ترین کلمه "صبر" است... برای داشتنش دعا کن

روشن ترین کلمه "امید" است... به آن امیدوار باش

ضعیف ترین کلمه "حسرت" است... آن را نخور

تواناترین کلمه "دانش" است... آن را فراگیر

محکم ترین کلمه "پشتکار" است... آن را داشته باش

سمی ترین کلمه "غرور" است... بشکنش

سست ترین کلمه "شانس" است... به امید آن نباش