سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

در بسیاری از دیوانهای اشعار ، ابیات ذیل را به امیرالؤمنین (ع) نس

در بسیاری از دیوانهای اشعار ، ابیات ذیل را به امیرالؤمنین (ع) نسبت داده اند:
دوائک فیک و لا تبصر
و دائک عنک و لاتشعر

و انت الکتاب المبین الذی
باحرفه یظهر المضمر

أتزعم انک جرم صغیر
و فیک انطوی العالم الاکبر

یعنی :
"دواء تو در تو است و نمی بینی. درد تو از تو است و نمی دانی. و تو آن کتاب آشکاری هستی که با حرفهای آن امور پنهان آشکار می گردد. آیا گمان برده ای که شیئ کوچکی هستی؟ و حال آنکه در وجود تو جهانی بزرگتر پیچیده شده است".
نظامی در تایید فرمایش امیرالمومنین «دوائک فیک و لا تبصر و دائک عنک» میفرمایند:

چشم طلب جانب خود واکنی..
در تو بود هرچه تمنا کنی..
عاقبت از غیر، نصیب تو نیست..
غیر تو ای خسته، طبیب تونیست.

من نمی دانم مرا از عشق تو ,قسمت چه بود؟.

من نمی دانم مرا از عشق تو ,قسمت چه بود؟
کاین چنین در جانم ادراک عدم تصویر شد

بعد از این شاید که ادراکات ما زین عشق ناب
سیر بودن را ,به نوعی, باعث تغییر شد

یا که از برقی که از آن شعله بیرون می جهید
آتشی آمد پدید و ظلمتی تنویر شد

یا که زیر سایه ان نور, جنگی در گرفت
عشق با قدرت, حریف شومی تزویر شد

یا که آن کس, که درون سینه اش عشقی نداشت
در حضور چشمهای منتظر, تعذیر شد

یا که از باغ دل ما رویشی آغاز گشت
عشق, مثل دانه ای در سینه ها تکثیر شد

شهناز نیرومنش

روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم...........

دنیای مجازی چیست؟

روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.

مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم. در
رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این فرصت استفاده کنم
تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم.

فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. در انتهای لیست
نوشته شده بود: غذای رژیمی می خورید؟ ... نه
نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد:


- عمو... میشه کمی پول به من بدی؟
فقط اونقدری که بتونم نون بخرم


- نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست.
... باشه برات می خرم


صندوق پست الکترونیکی من پُر از ایمیل بود. از خواندن شعرها، پیامهای
زیبا و همچنین جوک های خنده دار به کلی از خود بی خود شده بودم. صدای
موسیقی یادآور روزهای خوشی بود که در لندن سپری کرده بودم.



عمو .... میشه بگی کره و پنیر هم بیارن؟

آه یادم افتاد که اون کوچولو پیش من نشسته.

- باشه ولی اجازه بده بعد به کارم برسم. من خیلی گرفتارم. خُب؟



غذای من رسید. غذای پسرک را سفارش دادم. گارسون پرسید که اگر او مزاحم است ، بیرونش کند.

وجدانم مرا منع می کرد. گفتم نه مشکلی نیست. بذار بمونه. برایش نان و یک غذای خوش مزه بیارید.

آنوقت پسرک روبروی من نشست.


- عمو ... چیکار می کنی؟

ایمیل هام رو می خونم.

- ایمیل چیه؟

پیام های الکترونیکی که مردم از طریق اینترنت می فرستن.



متوجه شدم که چیزی نفهمیده. برای اینکه دوباره سئوالی نپرسد گفتم:


اون فقط یک نامه است که با اینترنت فرستاده شده

- عمو ... تو اینترنت داری؟

بله در دنیای امروز خیلی ضروریه

- اینترنت چیه عمو؟

اینترنت جائیه که با کامپیوترمیشه خیلی چیزها رو دید و شنید. اخبار،
موسیقی، ملاقات با مردم، خواندن و نوشتن، رویاها، کار و یادگیری. همة
این ها وجود دارن ولی در یک دنیای مجازی.


- مجازی یعنی چی عمو؟


تصمیم گرفتم جوابی ساده و خالی از ابهام بدهم تا بتوانم غذایم را با آسایش بخورم.


دنیای مجازی جائیه که در اون نمیشه چیزی رو لمس کرد. ولی هر چی که
دوست داریم اونجا هست. رویاهامون رو اونجا ساختیم و شکل دنیا رو
اونطوری که دوست داریم عوض کردیم.


- چه عالی. دوستش دارم.


کوچولو فهمیدی مجازی چیه؟


- آره عمو. من توی همین دنیای مجازی زندگی می کنم.


مگه تو کامپیوتر داری؟


- مادرم تمام روز از خونه بیرونه. دیر برمی گرده و اغلب اونو نمی بینیم.


نه ولی دنیای منم مثل اونه ... مجازی.


- وقتی برادر کوچیکم از گرسنگی گریه می کنه، با هم آب رو به جای سوپ می خوریم



- خواهر بزرگترم هر روز میره بیرون. میگن تن فروشی میکنه اما من نمی
فهمم چون وقتی برمی گرده می بینم که هنوزم هم بدن داره.


- و من همیشه پیش خودم همة خانواده رو توی خونه دور هم تصور می کنم.
یه عالمه غذا، یه عالمه اسباب بازی و من به مدرسه میرم تا یه روز دکتر
بزرگی بشم.


- پدرم سالهاست که زندانه


- مگه مجازی همین نیست عمو؟


قبل از آنکه اشکهایم روی صفحه کلید بچکد، نوت بوکم را بستم.

صبر کردم تا بچه غذایش را که حریصانه می بلعید، تمام کند. پول غذا را
پرداختم. من آن روز یکی از زیباترین و خالصانه ترین لبخندهای زندگیم را
همراه با این جمله پاداش گرفتم:

- ممنونم عمو، تو معلم خوبی هستی.

آنجا، در آن لحظه، من بزرگترین آزمون بی خردی مجازی را گذراندم. ما هر
روز را در حالی سپری می کنیم که از درک محاصره شدن وقایع بی رحم زندگی
توسط حقیقت ها ، عاجزیم.


بخواب آرام. دل دیوانه!....

پس از این زاری مکُن، هوس یاری مکُن
تو ای ناکام، دل دیوانه!
با غم دیرینه‌ام، به مزار سینه‌ام
بخواب آرام. دل دیوانه!
. . .
با تو رفتم، بی‌تو باز آمدم
از سر کوی او، دل دیوانه
پنهان کردم، در خاکستر غم
آن‌همه آرزو. دل دیوانه!

چه بگویم با من ای‌دل، چها کردی!؟
تو مرا با عشق او آشنا کردی
پس از این زاری مکُن، هوس یاری مکُن
تو ای ناکام، دل دیوانه!
با غم دیرینه‌ام، به مزار سینه‌ام
بخواب آرام. دل دیوانه!

تولد مسیح درس بزرگی در تاریخ بشریت به ما میده.،

تولد مسیح درس بزرگی در تاریخ بشریت به ما میده.، ماسایا نجات دهنده ای بود که سالها قوم یهود از خداوند طلب میکردند در بینشان به دنیا آمد ،
..معجزه ی تولدش را نادیده انگاشتند ، درمانگر بودنش را انکار کردند ، مهربانیهایش ، سادگیهایش همه و همه به دست یکی از نزدیک ترین کسانش ..
به بهای اندکی فروخته شد و برای همیشه آن قوم نجات دهنده شان را از دست دادند . مسیح در دل و جان همراهانش ریشه دوانید و پیام عشق و معرفت
..را به دنیا ارزانی داشت. زادروز این معلم تاریخ بشریت بر همگان مبارک باد . این گونه است که مولانا میفرماید : هر یک از ما خود مسیح عا لمیست...

آنقدر زمین خورده ام که بدانم..........

آنقدر زمین خورده ام که بدانم
برای برخاستن
نه دستی از برون
که همتی از درون لازم است
حالا اما...
... ... ... نمی خواهم برخیزم
می خواهم اندکی بیاسایم
فردا برمی خیزم
وقتی که فهمیده باشم
چرا زمین خورده ام!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!???????????????

زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟........

زاهدا من که خراباتی و مستم به تو چه؟
ساغر و باده بود بر سر دستم به تو چه؟

تو اگر گوشه ی محراب نشستی صنمی گفت چرا؟
من اگر گوشه ی میخانه نشستم به تو چه؟
...
آتش دوزخ اگر قصد ِ تو و ما بکند تو که خشکی
چه به من ، من که تر هستم به تو چه؟

قیمت یک روز زندگی چقدره ؟!........

قیمت یک روز زندگی چقدره  ؟!

راستی؛ هیچ وقت از خودت پرسیدی قیمت یه روز زندگی چنده؟تموم روز رو کار می کنیم و آخرشم از زمین و زمان شاکی هستیم که از زندگی خیری ندیدیم!

شما رو به خدا تا حالا از خودتون پرسیدید:قیمت یه روز بارونی چنده؟

یه بعدازظهر دلنشین آفتابی رو چند می خری؟حاضری برای بو کردن یه بنفشه وحشی توی یه صبح بهاری یه اسکناس درشت بدی؟پوستر تمام رخ ماه قیمتش چنده؟

ولی اینم می دونی که اگه بخوای وقت بگذاری و حتی نصف روز هم بشینی بهگل های وحشی که کنار جاده در اومدن نگاه کنی بوته هاش ازت پول نمی گیرن!

چرا وقتی رعد و برق میاد تو زیر درخت فرار می کنی؟می ترسی برقش بگیرتت؟نه، اون می خواد ابهتش رو نشونت بده.
آخه بعضی وقت ها یادمون میره چرا بارون می یاد!

این جوری فقط می خواد بگه منم هستمفراموش نکن که همین بارون که کلافت می کنه که اه چه بی موقع شروع شد، کاش چتر داشتم، بعضی وقتا دلت برای نیم ساعت قدم زدن زیر نم نم بارون لک می زنه.

هیچ وقت شده بگی دستت درد نکنه؟شده از خودت بپرسی چرا تمام وجودشونو روی سر ما گریه می کنن؟

اونقدر که دیگه برای خودشون چیزی نمی مونه و نابود میشن؟ابرا رو می گمهیچ وقت از ابرا تشکر کردی؟هیچ وقت شده از خودت بپرسی که چرا ذره ذره وجودشو انرژی می کنه و به موجودات زمین می بخشه؟!

ماهانه می گیره یا قراردادی کار می کنه؟
برای ساختن یه رنگین کمون قشنگ چقدر انرژی لازمه؟
چرا نیلوفر صبح باز میشه و ظهر بسته می شه؟
بابت این کارش چقدر حقوق می گیره؟
چرا فیش پول بارون ماهانه برای ما نمی یاد؟
چرا آبونمان اکسیژن هوا رو پرداخت نمی کنیم؟

تا حالا شده به خاطر این که زیر یه درخت بشینی و به آواز بلبل گوش کنی پول بدی؟قشنگ ترین سمفونی طبیعت رو می تونی یه شب مهتابی کنار رودخونه گوش کنی.قیمت بلیتش هم دل تومنه!

خودتو به آب و آتیش می زنی که حتی تابلوی گل آفتابگردون رو بخری و بچسبونی به دیوار اتاقت
ولی اگه به خودت یک کم زحمت بدی می تونی قشنگ ترین تابلوی گل آفتابگردون رو توی طبیعت ببینی. گل های آفتابگردونی که اگه بارون بخورن نه تنها رنگشون پاک نمی شه، بلکه پررنگ تر هم میشن

لازم نیست روی این تابلو کاور بکشی، چون غبار روی اونو، شبنم صبح پاک می کنه و می بره.

تو که قیمت همه چیز و با پول می سنجی تا حالا شده از خدا بپرسی :
قیمت یه دست سالم چنده؟

یه چشم بی عیب چقدر می ارزه؟
چقدر باید بابت اشرف مخلوقات بودنم پرداخت کنم؟!
قیمت یه سلامتی فابریک چقدره؟

خیلی خنده داره نه؟و خیلی سوال ها مثل این که شاید به ذهن هیچ کدوممون نرسه ...

اون وقت تو موجود خاکی اگه یه روز یکی از این دارایی هایی رو که داری ازت بگیرن زمین و زمان رو به فحش و بد و بیراه می گیری؟چی خیال کردی؟ پشت قبالت که ننوشتن. نه عزیز خیال کردی!

اینا همه لطفه، همه نعمته که جنابعالی به حساب حق و حقوق خودت می ذاری تا اونجا که اگه صاحبش بخواد می تونه همه رو آنی ازت پس بگیره. آ خدا رو می گم ... همون اوستاکریمی که رحمتش رو بروی هیچ بنده ای نمی بنده
پروردگاری که هر چی داریم از ید قدرت اوست ...

اینو بدون اگه یه روزی فهمیدی قیمت یه لیتر بارون چنده؟ قیمت یه ساعت روشنایی خورشید چنده؟ چقدر باید بابت مکالمه روزانه مون با خدا پول بدیم؟یا اینکه چقدر بدیم تا نفسمون رو، بی منت با طراوت طبیعت زیباش تازه کنیم
اون وقت می فهمی که چرا داری تو این دنیا وول می خوری!

قدر خودت رو بدون و لطف دوستان و اطرافیانت رو هم دست کم نگیر به زندگیت ایمان داشته باش تا بشه تموم قشنگیهای دنیا مال تـــو