سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

55دقیقه مکالمه رایگان برای مشترکین همراه اول.............

    نظر

از اول مردادماه همه مشترکین همراه اول می‌توانند به ازای 5 دقیقه مکالمه تا 55 دقیقه مکالمه رایگان داشته باشند.
در طرح ویژه ماه مبارک رمضان (55+5) تمامی مشترکین همراه اول از 31 تیرماه تا 28 مردادماه جاری می‌توانند از امتیازات طرح استفاده کنند و از 55 دقیقه مکالمه رایگان به‌ازای مکالمات بالای 5 دقیقه بهره‌مند شوند.
همه مشترکین همراه اول دائمی و اعتباری می‌توانند با ارسال پیامک خالی به 8055 جهت ثبت نام در طرح فوق اقدام کنند.
این طرح صرفا برای مکالمات درون شبکه، یعنی تماس‌های همراه اول و تلفن ثابت بوده و برای مکالمات خارج از شبکه (ایرانسل- ام.تی.ان و تالیا) نمی‌باشد.
در هر تماس درون شبکه به همراه اول و تلفن ثابت بیش از 5 دقیقه فقط هزینه 5 دقیقه اول مکالمه محاسبه و پس از دقیقه پنجم تا 55 دقیقه مکالمه رایگان است.
مشترکین جهت اطلاع از میزان تخفیف بهره‌مند شده می‌توانند عدد یک را به شماره 8055 پیامک کنند.


احتمال حضور قطریها در زمینهای کشاورزی ایران....

    نظر

ایسنا: در حالی که چندی پیش حضور شرکت‌های هواپیمایی قطری در خطوط داخلی پروازی ایران مطرح بود، امروز از واگذاری اراضی کشاورزی ایران به شرکت‌های قطری سخن به میان می‌آید. با وجود مشکلات متعددی که در بخش سرمایه‌گذاری و تولید محصولات کشاورزی در کشور وجود دارد و کشاورزان هم از نبود برخی همراهی‌های لازم در مراجع تصمیم‌گیر و اجرایی گله دارند بعضی منابع از جذب سرمایه‌گذار خارجی برای بخش کشاورزی به‌خصوص از کشور همسایه یعنی قطر خبر می‌دهند. رییس سازمان جهاد کشاورزی استان تهران البته اقدام عملی برای این کار و حتی واگذاری اراضی کشاورزی به قطری‌ها را رد و تاکید می‌کند که «تاکنون هیچ‌ زمین کشاورزی‌ای به سرمایه‌گذاران خارجی واگذار نشده و نیازی هم به قطری‌ها نداریم.»
مغایرت قانونی
در این رابطه رییس کمیسیون کشاورزی مجلس از بررسی مغایرت‌های قانونی اجاره بلندمدت زمین‌های کشاورزی به قطری‌ها خبر داد و گفت: سرمایه‌گذاری خارجی باید توان تولید داخل را افزایش دهد، نه اینکه خارجی‌ها بیایند، تولید کنند و ببرند. «عباس رجایی» درباره اینکه که کشور قطر اعلام آمادگی کرده از طریق اجاره بلندمدت زمین‌های کشاورزی در بخش کشاورزی کشورمان سرمایه‌گذاری کند، به فارس گفت: بر اساس قانون سرمایه‌گذاری، مالکیت زمین در اختیار کشور سرمایه‌گذار قرار نمی‌گیرد و سرمایه‌گذار خارجی تنها می‌تواند در زمینه بخش‌های خاص سرمایه‌گذاری کند.


پرس تیوی: دمشق در کنترل کامل دولت سوریه قرار دارد .......

    نظر

پرس تی‌وی نوشت:

نیروهای امنیتی سوریه پس ازاقدامات خراب‎کارانه تروریست‎ها، کنترل کامل شهر دمشق پایتخت این کشور را در اختیار دارند.

مقامات سوری روز سه شنبه با رد ادعاهای مطرح شده از جانب برخی از رسانه‎ها در رابطه با این‎که تروریست‎ها کنترل بخش‎هایی از پایتخت سوریه را به دست گرفتند، تاکید کردند که پایتخت سوریه کاملا در کنترل دولت این کشور قرار دارد.

از سوی دیگر، نیروهای سوری در چندین منطقه دیگر در این کشور با تروریست‎های مسلح درگیر شدند که از آن جمله‎ می‎توان به شهرهای ادلب و حلب در شمال غرب سوریه اشاره کرد. بر اساس گزارش‎های موجود نیروهای سوری تلفات سنگینی را به تروریست‏ها وارد کرده‎اند.

شهر دمشق پایتخت سوریه، روز سه شنبه صحنه انفجار دو بمب بود که در جریان آن‎ها به کسی آسیبی نرسیده است.

سوریه از اواسط مارس سال 2011 صحنه ناآرامی‌های خونین است و بسیاری از جمله نظامیان و نیروهای امنیتی در جریان این ناآرامی ها کشته شده‌اند.

غرب و مخالفان سوریه دولت دمشق را مسئول کشتار معترضان می‌دانند اما دمشق "قانون‌شکنان، خرابکاران و گروه‌های تروریستی مسلح" را مقصر می‌داند و بر این باور است که تمامی این ناآرامی ها از خارج رهبری می‌شوند.



مخالفان اسد ادعا کردند: آغاز عملیات آتشفشان دمشق ....

    نظر

خبرآنلاین نوشت:

منابع خبری از بروز درگیری های مسلحانه در دمشق خبر داده اند.

ساعتی پیش برخی از سایت ها و شبکه های خبری از جمله بی بی سی، العربیه، سی ان ان و منابعی در شبکه های اجتماعی فیس بوک و توئیتر از بروز برخی درگیری های مسلحانه میان مخالفان و نیروهای دولتی بشار اسد در بخش هایی از دمشق خبر دادند.

به گزارش شبکه بی بی سی انگلیسی مخالفان بشار اسد اعلام کرده اند که حمله سراسری و گسترده ای را در پایتخت سوریه با نام عملیات آتشفشان دمشق آغاز کرده اند.

جیم میور خبرنگار شبکه بی بی سی گزارش داده است که یکی از اصلی ترین محل های درگیری در پایتخت سوریه نزدیک بانک مرکزی دمشق بوده است.

اخوان المسلمین سوریه اعلام کرده است که این نبرد بسیار جدی و تعیین کننده است.


مقایسهاحمدینژاد و موسوی در ویکیلیکس .......

    نظر

بی‌بی‌سی بخشی از یک سند ویکی لیکس درباره مقایسه احمدی‌نژاد و میرحسین را منتشر کرده است.

به گزارش جام نیوز، در گزارش بی‌بی‌سی آمده است:

«انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1388 هم یکی از محورهای بحث مقام‌های اماراتی با مسؤولان آمریکایی بود که در آن اماراتی‌ها نظر خود را درباره نامزدهای اصلی انتخابات مطرح کردند. سندی محرمانه که تاریخ آن به 31 فرودین 1388 (20 آوریل 2009) بازمی‌گردد و آن را سایت ویکی لیکس منتشر کرده، نشان می‌دهد که مقام‌های اماراتی در خصوص ریاست جمهوری میرحسین موسوی به آمریکایی‌ها هشدار داده‌اند. این هشدار در ضیافت شام "محمد بن زاید" و "عبدالله بن زاید" به افتخار "تیموتی گایتنر" وزیر خزانه داری آمریکا اعلام شده است.»

بر این اساس، محمد بن زاید درباره انتخابات ایران می‌گوید: «میرحسین موسوی در زمینه زیاده طلبی‌های هسته‌ای هیچ تفاوتی با احمدی‌نژاد ندارد. هدف این دو مشترک است اما تاکتیک متفاوتی در پیش می‌گیرند.» او ادامه داده است: «احمدی‌نژاد خطرناک است اما همچون یک کتاب باز است که اسرارش هویداست، اما میرحسین موسوی این گونه نیست و اهدافش در پس چهره روشنفکرانه‌اش نهفته است.»


رئیس سازمان هواشناسی: آمریکا در زمینه گرد و غبار موجود در ایران

    نظر

 

خبرگزاری فارس نوشت:

رئیس سازمان هواشناسی کشور گفت: آمریکا با تخریب تالاب‌ها، محیط زیست و کشاورزی عراق، در زمینه ورود گرد و غبار به ایران مقصر است.

خبرگزاری فارس: آمریکا در زمینه گرد و غبار موجود در ایران مقصر است

بهرام  صناعی در گفت‌وگو با خبرنگار جامعه فارس درباره تأثیر سیاست‌های کشورهای استعماری بر وضعیت  آب و هوای ایران گفت:  کشوری مثل آمریکا با جنگی که در عراق به راه انداختت و بمباران‌هایی که در مناطق مختلف این کشور داشت باعث شد محیط زیست و کشاورزی در عراق از بین برود.

وی افزود: در پی حملات آمریکایی‌ها ، تالاب‌های بزرگ کشور عراق از بین رفتند و به جای تالاب‌ها و زمین‌های کشاورزی، زمین‌های خشک و بی آب و علفی شکل گرفتند.

رئیس سازمان هواشناسی کشور با بیان اینکه گرد و غبار کشور عراق از نوع بسیار ریز هستند که با هر وزش باد، خاک‌ها از روی زمین‌ها بلند می‌شود ، گفت:  جهت وزش باد به گونه‌ای است که گرد و غبار عراق به طور مستقیم وارد کشور ما می‌شود.

صناعی اظهار داشت: به دلیل بحران‌های سیاسی حضور آمریکایی‌ها در عراق، موضوع مشکلات زیست محیطی از درجه اهمیت پایینی برای مسئولان کشور عراق برخوردار است  و علی‌رغم تأکید ایران بر مالچ‌پاشی در مناطق بیابانی، این کشور اقدام جدی در این زمینه انجام نمی‌دهد.

وی تصریح کرد: آمریکا در تخریب محیط زیست و کشاورزی عراق در زمینه ورود گرد و غبار به ایران مقصر است.

رئیس سازمان هواشناسی کشور درباره اینکه آیا استعمار و استکبار جهانی با تکنولوژی در شرایط اقلیمی جنوب ایران تأثیر می گذارند؟ گفت:  رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در جلسه معارفه معاونت هواشناسی در ستاد تسهیلات سفرهای کشور احتمال این موضوع را دادند که به ما در سازمان هواشناسی نیز اعلام کردند این موضوع را پیگیری کنیم، این موضوع در حال حاضر در سازمان هواشناسی در دست بررسی قرار گرفته است.


متن کامل دفاعیات خسرو گلسرخی در دادگاه نظامی ....

    نظر

خسرو گلسرخی، شاعر و نویسنده چپگرای ایرانی در 1322 شمسی در رشت متولد شد، او در سال 1350 متهم به شرکت در توطئه ای برای ترور خانواده پهلوی شد، دادگاه  نظامی گلسرخی و دوستانش را به اعدام محکوم کرد، گلسرخی به همراه کرامت الله دانشیان در 29 بهمن 1352 اعدام شد.

خسرو گلسرخی


در سالهای پس از اعدام گلسرخی، شاعران از اینکه اشعارشان را به کلماتی چون «گل» تقدیم کنند، توسط ماموران سانسور حکومت شاه، منع شدند و استفاده از کلماتی چون «گل سرخ»، «شقایق»، «حصار» و یا «دیوار» یا هر واژه دیگری که می‌توانست به گلسرخی اشاره داشته باشد و یا دلالت بر «مقاومت» باشد، در آثار نوشتاری ممنوع شد.

به گزارش پارسینه، متن کامل دفاعیات خسرو گلسرخی بدین شرح است:

این استعمار
این جامه سیاه معلق را
چگونه پیوندیست
با سرزمین من؟
آن کس که سوگوار کـــرد خاک مـــرا
آیا شکست
در رفت و آمد حمل اینهمه تاراج؟

این سرزمین من چه بی‌دریغ بود
که سایه مطبوع خویش را
بر شانه‌های ذوالاکتاف پهن کـــرد
و باغ‌ها میان عطش سوخت
و از شانه‌ها طناب گذر کـــرد
این سرزمین من چه بی‌دریغ بـــود

ثقل زمین کجاست
من در کجای جهان ایستاده‌ام
با باری ز فریاد‌های خفته و خونین
ای سرزمین من !
من در کجای جهان ایستاده‌ام؟
ان الحیاه عقیده والجهاد. سخنم را با گفته‌ای از مولا حسین، شهید بزرگ خلق‌های خاورمیانه آغاز می‌کنم. من که یک مارکسیست لنینیست هستم، برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم.

من در این دادگاه برای جانم چانه نمی‌زنم، و حتی برای عمرم. من قطره‌ای ناچیز از عظمت و حرمان خلق‌های مبارز ایران هستم. خلقی که مزدک‌ها و مازیارها و بابک‌ها، یعقوب لیث‌ها، ستار‌ها و حیدر عموغلی‌ها، پسیان‌ها و میرزاکوچک‌ها، ارانی‌ها و روزبه‌ها و وارطان‌ها را داشته است. آری من برای جانم چانه نمی‌زنم، چرا که فرزند خلقی مبارز و دلاور هستم.

از اسلام سخنم را آغاز کردم. اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبش‌های رهایی‌بخش ایران پرداخته است. سید عبداله بهبهانی‌ها، شیخ محمد خیابانی‌ها، نمودار صادق این جنبش‌ها هستند. و امروز نیز اسلام حقیقی دین خود را به جنبش‌های آزادی‌بخش ملی ایران ادا می‌کند. هنگامی که مارکس می گوید: «در یک جامعه طبقاتی، ثروت در سویی انباشته می‌شود و فقر و گرسنگی و فلاکت در سوی دیگر، در حالی که مولد ثروت طبقه محروم است» و مولا علی می‌گوید: «قصری بر پا نمی‌شود، مگر آنکه هزاران نفر فقیر گردند»، نزدیکی‌های بسیاری وجود دارد. چنین است که می‌توان در تاریخ، از مولا علی به عنوان نخستین سوسیالیست جهان نام برد و نیز از سلمان فارسی‌ها و ابوذر غفاری‌ها. زندگی مولا حسین نمودار زندگی اکنونی ماست که جان بر کف، برای خلق‌های محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه می‌شویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت، قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد. هر چند یزید گوشه‌ای از تاریخ را اشغال کرد، ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد، راه مولا حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را که خلق‌ها تکرار کردند و می‌کنند، راه مولا حسین است. بدین گونه است که در یک جامعه مارکسیستی، اسلام حقیقی به عنوان یک روبنا قابل توجیه است و ما نیز چنین اسلامی را، اسلام حسینی را و اسلام مولا علی را تأیید می‌کنیم.

اتهام سیاسی در ایران نیازمند اسناد و مدارک نیست. خود من نمونه صادق این گونه متهم سیاسی در ایران هستم. در فروردین ماه، چنانکه در کیفرخواست آمده، به اتهام تشکیل یک گروه کمونیستی که حتی یک کتاب نخوانده است، دستگیر می شوم. تحت شکنجه قرار می‌گیرم (در اینجا یک نفرمی‌گوید: «دروغه») و خون ادرار می‌کنم. بعد مرا به زندان دیگری منتقل می‌کنند. آنگاه هفت ماه بعد دوباره تحت بازجویی قرار می‌گیرم که توطئه کرده‌ام. دو سال پیش حرف زده‌ام و اینک به عنوان توطئه‌گر در این دادگاه محاکمه می‌شوم. اتهام سیاسی در ایران، این است.

زندان های ایران پر است از جوانان و جوان‌هایی که به اتهام اندیشیدن و فکرکردن و کتاب خواندن، توقیف و شکنجه و زندانی می‌شوند. آقای رییس دادگاه! همین دادگاه‌های شما آنها را محکوم به زندان می‌کنند. آنان وقتی که به زندان می‌روند و برمی‌گردند، دیگر کتاب را کنار می‌گذارند. مسلسل به دست می‌گیرند. باید دنبال علل اساسی گشت. معلول‌ها فقط ما را وادار به گلایه می‌کنند. چنین است که آنچه ما در اطراف خود می‌بینیم، فقط گلایه است.

در ایران، انسان را به خاطر داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه می‌کنند. چنانگه گفتم، من از خلقم جدا نیستم ولی نمونه صادق آن هستم. این نوع برخورد با یک جوان، کسی که اندیشه می کند، یادآور انگیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است.

یک سازمان عریض بوروکراسی تحت عنوان «فرهنگ و هنر» وجود دارد که تنها یک بخش آن فعال است و آن بخش سانسور است که به نام «اداره نگارش» خوانده می‌شود. هر کتابی قبل از انتشار به سانسور سپرده می‌شود در حالیکه در هیچ کجای دنیا چنین رسمی نیست. و بدینگونه است که فرهنگ مومیایی شده که برخاسته از روابط تولیدی بورژوازی کمپرادور در ایران است، در جامعه مستقر گردیده است و کتاب و اندیشه مترقی و پویا را با سانسور شدید خود خفه می‌کند. ولی آیا با تمام این اعمالی که صورت می‌گیرد، با تمام این خفقان، می‌توان جلوی این اندیشه را گرفت؟ آیا شما در تاریخ چنین نموداری دارید؟ خلق قهرمان ویتنام نمودار صادق آن است. پیکار می‌کند و می‌جنگد و پوزه تمدن ب – 52 آمریکا را بر زمین می‌مالد.

در ایران ما با ترور افکار و عقاید روبرو هستیم. در ایران، حتی به زبان‌های بالنده خلق‌های ما، مثل خلق‌های بلوچ، ترک و کرد اجازه انتشار به زبان اصلی را نمی‌دهند، چرا که واضح است آنچه که باید به خلق‌های ایران تحمیل گردد، همانا فرهنگ سوغاتی امپریالیسم آمریکا که در دستگاه حاکمه ایران بسته‌بندی می‌شود، می‌باشد.

توطئه‌های امپریالیسم هر روز به گونه‌ای ظاهر می‌شود. اگر شما در زمانی که نیروهای آزادی‌بخش الجزایر مبارزه می‌کردند، آن زمان را در نظر بگیرید، خلق الجزایر با دشمن خود رودررو بود. یعنی سرباز، افسر و گشتی‌های فرانسوی را می‌دید و می‌دانست دشمن این است. ولی در کشورهایی مانند ایران، دشمن مرئی نیست، بلکه فی‌المثل در لباس احمد آقای آژان دشمن را فرو می‌کنند که خلق نداند دشمنش کیست.

در اینجا آقای دادستان، اشاره‌ای به رفرم اصلاحات ارضی کردند و دهقان‌ها و خان‌ها. که ما می‌خواهیم بیاییم و به جای دهقان‌ها، بار دیگر خان‌ها را بگذاریم. این یک اصل بدیهی و بسیار ساده تکامل اجتماعی‌ست که نظام‌ها غیر قابل برگشتند. یعنی هنگامی که برده‌داری دورانش تمام می‌شود، هنگامی که فئودالیسم به سر می‌رسد، نظام بورژوازی در می‌رسد. اصلاحات ارضی در ایران، تنها کاری که کرده، راهگشایی برای مصرفی کردن جامعه و آب کردن اضافه تولید بنجل امپریالیسم است. در گذشته اگر دهقان تنها با خان طرف بود، حالا با چند خان طرف است: شرکت‌های زراعی، شرکت‌های تعاونی. امپریالیسم در جوامعی مثل ایران، برای این که جلودار انقلاب توده‌ای بشود، ناگزیر است که به رفرم‌هایی دست بزند.

آقای رئیس دادگاه! کدام شرافتمندی است که در گوشه کنار تهران، مثل نظام‌آباد، مثل پل امامزاده معصوم، مثل میدان شوش، مثل دروازه غار، برود و با کسانی که یک دستمال زیر سر دارند، صحبت کند و بپرسد شما از کجا آمده‌اید؟ چه می‌کنید؟ می‌گویند «ما فرار کرده‌ایم». می‌گویند «ما فرار کرده‌ایم». از چه؟ «از قرضی که داشتیم. نمی‌توانستیم بپردازیم.»

اصلاحات ارضی درست است که قشر خرده مالک را به وجود آورد، ولی در سیر حرکت طبقاتی، این ماندنی نیست. خرده‌مالکی که با ماموران دولتی می‌سازد، نزدیک‌تر است، ثروتمندتر است، آرام آرام خرده‌مالک‌های دیگر را می‌خورد. در نتیجه ما نمی‌توانیم بگوییم که فئودالیسم در ایران از بین رفته. درست است که شیوه تولید دگرگون شده مقداری، اما از بین نرفته. مگر همان فئودال‌ها نیستند که اکنون دارند بر ما حکومت می‌کنند؟ همان فئودال‌های سابق هستند. حالا برای امپریالیسم دلالی می‌کنند، بورژوا کمپرادور. شرکت‌های سهامی زراعی و شرکت‌های تعاونی که بیشتر به خاطر مکانیزه کردن ایران به کار گرفته شده، تا کدخداها . . .

رئیس دادگاه: «از شما خواهش می‌کنم از خودتان دفاع کنید.»

خسرو گلسرخی: «من دارم از خلقم دفاع می کنم . . .»

رئیس دادگاه: «شما، به عنوان آخرین دفاع، از خودتون دفاع بکنید و چیزی هم از من نپرسید. به عنوان آخرین دفاع اخطار شد که مطالبی، آنچه به نفع خودتان می‌دانید، در مورد اتهام بفرمایید.»

خسرو گلسرخی: «من به نفع خودم هیچی ندارم بگویم. من فقط به نفع خلقم حرف می‌زنم. اگر این آزادی وجود ندارد که من حرف بزنم، می‌توانم بنشینم و می‌نشینم . . .»

رئیس دادگاه: «شما همون قدر آزادی دارید که از خودتون (گلسرخی: «من می‌نشینم . . .») به عنوان آخرین دفاع، دفاع کنید.»

خسرو گلسرخی: «من می‌نشینم. من صحبت نمی‌کنم.»

رئیس دادگاه: «بفرمایید.»


روایت محمدرضا پهلوی از انقلاب

    نظر
 
 
 
 

به گزارش پارسینه، محمدرضا پهلوی، شاه مخلوع بعد از سقوط رژیم شاهنشاهی و خروج از ایران با نگارش کتابی با عنوان "پاسخ به تاریخ" به روایت سی و هفت سال حکومت خویش و شکل گیری انقلاب اسلامی و سقوط خویش پرداخته است.

آنچه را از نظر می گذرانید بخشی از خاطرات محمدرضا پهلوی است که به ماههای آخر سلطنت وی بازمی گردد:

"...دراواخر آذر،سناتور محمد علی مسعودی به من گزارش داد که "جرج لامبراکیس"، دبیر سفارت آمریکا به او گفته است که بزودی در ایران یک رژیم جدید وجود خواهد داشت.

 اما جریانی که بیش از همه از سوی متحدان چند ساله موجب تعجب من شد، ماموریت شگفت انگیز ژنرال هایزر در ایران بود... اوایل بهمن ماه در خبری حیرت انگیز به من گزارش شد که ژنرال هایزر چند روزی است در تهران اقامت دارد...نظامیان آمریکا با هواپیماهای خود می آمدند و می رفتند و طبیعتا تابع تشریفات معمول نبودند. از امرای ارتش در باره آمدن هایزر پرسیدم.

 آن ها هم چیزی نمی دانستند...حضور وی کم کم علنی شد و روزنامه های شوروی نوشتند که ژنرال هایزر برای تدارک یک کودتای نظامی به ایران رفته است. اندکی بعد هرالد تریبیون ، چاپ پاریس، به شوروی ها اطمینان داد که هایزر نه برای کودتا بلکه برای جلوگیری از آن به ایران رفته است...احتمالا سرویس های اطلاعاتی آمریکا می دانستند که برنامه زیرپاگذاشتن قانون اساسی در پیش است.

پس باید از بروز عکس العمل در ارتش ایران جلوگیری می کردند و هدف مسافرت ژنرال هایزر به ایران جز این نبود. بالاخره من یکبار ژنرال هایزر را به اتفاق سفیرآمریکا، آقای سولیوان ملاقات کردم. تنها چیزی که مورد علاقه هردوی آنها بود، دانستن روز و ساعت حرکت من از ایران بود. پس از آن که من ایران را ترک کردم ، ژنرال هایزر باز چند روز در ایران اقامت داشت.



در این هنگام چه گذشت؟ تنها چیزی که می توانم بگویم این است که ربیعی فرمانده نیروی هوایی طی محاکمه اش ، به قضات گفت:"ژنرال هایزر شاه را مثل یک موش مرده به خارج از کشورپرتاب کرد".
...من در گذشته از انتقاد دنیای غرب رویگردان بودم و هنوز هم بااحتیاط به انتقاد از آن ها می پردازم...این موضوع بیش از پیش روشن شده است که سیاست غرب در ایران و بطور کلی در تمامی دنیا،کوته بینانه و خطرناک و بیشتر مواقع ناشیانه و گاه ابلهانه است. من وقتی با دقت به رویدادها و اتفاقات اخیر توجه کردم ،این اندیشه را بدست آوردم.

...آنتونی پارسونز،( سفیر سابق انگلیس در ایران) در پاییز 1978 ،زمانی که انتخابات آزاد در ایران اعلام کردم ، به من می گفت که حتی اگر به قیمت از دست دادن تاج و تخت من تمام شود، می بایست چنین کاری را انجام دهم. زیرا حداقل درتاریخ به عنوان پادشاهی که به آرمان های دمکراتیک خود وفادار مانده است، نامم خواهد ماند.

 این گونه رفتارها سابقه طولانی دارد و مثال روشنی است از دورویی غرب...هنگامی که رفتار پارسونز را دیدم، از خود پرسیدم:آیا اهداف سیاسی غرب در کشوری مانند ایران، غیر از آنچه که هم اکنون به آن عمل می شود، چیز دیگری است یا خیر؟ آن ها سقوط مرا میخواستند. دست پنهان بریتانیا در تمام ماجراهای یک قرن اخیر کشورم احساس می شود. این سیاست پس از ورود آمریکا هم تغییر چندانی نکرد. غربی ها تا آنزمان حاضر به پشتیبانی من بودند که کنترل کافی بر روی سیاست من داشته باشند.

...وقتی قرارداد 50درصدی را در امضا با کمپانی های نفتی نپذیرفتم، "سیا" تظاهراتی علیه من در آمریکا سازماندهی کرد. شاید متناقض به نظر آید که آنها ظاهرا از من حمایت می کردند.امروز من بر این اعتقادم که غرب جبهه ای علیه من سازماندهی می کرد که هرگاه سیاستم از آنها دور می شد، بتوانند به من فشار بیاورند.

...در سال 1978 کمپانی های بزرگ نفتی با ما دیگر قرارداد نبستند. آن ها سقوط مرا پیشبینی کرده بودند. در دولت کارتر هم با خوشحالی منتظر سقوط من بودند واز جمهوری اسلامی حمایت می کردند تا جلوی نفوذ شوروی را بگیرند. من می گویم با چه قیمتی؟ با سوره قرآن می شود کار تانک را کرد؟"
آمریکایی ها،آنگونه که می بینید، حتی رژیم کاملا وابسته به خود را نیز به خاطر انعقاد یکی دو قرارداد سودمند، تحت فشارهای گوناگون قرار می دادند.

"...چندی بعد(سال 57)، با دوست خود "نلسن راکفلر"، ملاقاتی داشتم. ناگهان از او سوال کردم:"آیا ممکن است آمریکایی ها و شوروی ها ، دنیا را بین خود تقسیم کرده باشند"؟ راکفلر جواب داد:"قطعا نه". و بعد افزود:" تاجایی که من اطلاع دارم".

\خاخامی\ که \آخوند\ شد...! ...

    نظر
خاخام آقابابا، مشهور زمانه بود و کوچه‌ای که منزلش در محله یهودیان تهران ـ عودلاجان ـ واقع بود، به نام خودش بود، به اصطلاح روحانی محل و بزرگ یهود در تهران بود...

حالا همه می‌دانیم تهران دیگر انار ندارد، تهران حالا خیلی چیزها ندارد، کلاغ‌ها از تهران مهاجرت کرده‌اند، تهران ترافیک و دود و آب نیترات‌دار دارد، رکورددار سرطان و سکته است و... اما این شهر شلوغ که یا به بدی‌هایش عادت کرده‌ایم یا خوبی‌ها و زیبایی‌هایش را دوست داریم و ماندگارش شده‌ایم، یک روی دیگر هم دارد، یک روی نوستالژیک، خاکش را کنار بزنی، صندوقچه اسرار تهران را پیدا می‌کنی، بخصوص منطقه دوازدهش، عودلاجان، قورخانه، مولوی، میدان اعدام، توپخانه و کاخ گلستان، باغ ملی و... تهران هرچه نداشته باشد، یادگاری زیاد و خوب دارد، خوب هم دارد، آنقدر از قاجار و پهلوی یادگاری برایمان گذاشته‌اند که کافی است یک دیوار دور منطقه دوازده تهران بکشیم و اسمش را بگذاریم «موزه»! موزه‌ای که بلیت، ورودیه، مامور و تشریفات ندارد.

 

مسجدی در محاصره پرده‌فروش‌ها

خیابان مولوی را با پرنده‌فروشی‌هایش می‌شناسند، پرنده‌فروشی‌هایی که دیگر نیست و حالا تبدیل شده‌اند، به قفس فروشی، البته نسبت بین مولوی و پرنده‌ها، به همان «جناس» است که خیابان ناصرخسرو هم بورس دوا و دارو و آمپول کمیاب تاریخ مصرف گذشته و نگذشته شده است و البته خیابان فردوسی هم بازار دلالان دلار و سکه و اسکناس تانخورده برای لای کتاب! 

تهران دو باغ فردوس دارد، یکی همان باغ مصفای نرسیده به میدان تجریش و موزه سینما که پاتوق عشق فیلمی‌ها و فیلم‌بازهاست، یکی هم درست در میان دود و دم و همهمه بازار، ایستگاه باغ فردوس خیابان مولوی.

این هم از عجایب تهران است که اولین زایشگاه مدرن و امروزی‌اش ـ بیمارستان اکبرآبادی ـ دقیقا روی قبرستان قدیمی شهر ساخته شده است، قبرستان معروف به «سرقبرآقا» که هنوز گنبد آبی‌اش چشمنواز است، اما از آن قبرستان عظیم تقریبا هیچ چیز باقی نمانده است، قبرها شده‌اند دکان و خیابان و سنگفرش و جوی آب!

سرقبرآقا فقط قبرستان نبود، اولین مرکز بازیافت سنتی(!) تهران هم بود، جعفر شهری، نویسنده کتاب «طهران قدیم» نوشته است: خاکروبه‌های تمام شهر در آنجا جمع می‌کردند و خاکروبه‌ها توسط دولابی‌ها [اهالی دولاب در شرق طهران] غربال شده برای کشت و زرع حمل می‌شد و باقیمانده‌های آن در همانجا مانده به صورت تل عظیمی با بوی زننده تعفنی وسط قبرستان خودنمایی می‌کرد. محل دفن اطفال و مرده‌های کنار و گوشه بی‌صاحب و اموات بی‌ارزشی که حتی مردم زحمت حمل اجساد را تا گورستان چهارده معصوم(ع) [حوالی میدان شوش فعلی] به خود نمی‌دادند. قبرستانی که در قحطی‌ها و وبایی‌ها از زمان ناصرالدین شاه به بعد به وجود آمده بود.

از خیابان مولوی و پرنده‌فروشی‌هایش چند صد قدم به غرب بیایید، ناگهان فضا عوض می‌شود، چند قدم بعداز بیمارستان و زایشگاه اکبرآبادی بین انبوه موتورهای در حال استراحت پیک‌های موتوری بازار تهران، تابلوی کوچک و مظلومانه، مسجد مظفری پیداست، خود مسجد هم در محاصره پرده فروشی‌هاست...

خواب‌گزاران مسجد مظفری 

«به یک یخچال برای جهیزیه خانواده‌ای مستمند نیاز داریم»، «چه زیباست که در نگهداری جاکفشی مسجد دقت کنیم»، «موبایل خود را هنگام ورود به مسجد خاموش کنید» و ... مثل همه مسجدهای شهر است، این مسجد مظفری، با همان پلاکاردهای آشنا، حتی مثل مساجد بازار و میدان‌های شلوغ، خواب‌گزار ـ بر وزن نمازگزار ـ هم دارد! آدم‌هایی که می‌آیند در خانه خدا و لختی می‌خوابند، لابد مهمان خود خدایند دیگر، چه می‌شود گفت؟!

همه چیز مسجد معمولی معمولی است، حتی ساختمانش هم معمولی و تازه تاسیس است، ولی حتما باید سراغ آن «قبر مخصوص» را بگیری که خادم پیر اما سرپای مسجد یک نگاه براندازانه بکند و شما را ببرد انتهای مسجد، فرش‌ها را کنار بزند و قبر «فخر‌الاسلام محمدرضا، خاخام سابق یهود» را نشانتان بدهد، فخر‌الاسلام هم مهمان خانه خداست، اما برخلاف آن خواب‌گزارهای غریبه و گذری، سال‌هاست که در خانه خدا خوابیده است.نزدیک به 200 سال!


 جوانکی که خوابش را با زیر و رو کردن فرش بهم زده بودیم، عمیقا وحشت کرده است و با تعجب و چشم‌های گرد شده به ما نگاه می‌کند: خواب قیلوله‌اش دقیقا روی قبر فخرالاسلام بود! البته بقیه خواب‌گزارهای مسجد مظفری اصلا بیدار نشدند و صدای شاتر دوربین عکاس روزنامه هم آنها را از خواب شیرین‌شان بیدار نکرد.

در امّت کلیم خدا پیشوا شدم

دیدم محمّد است محمدرضا شدم

قبر ساده است و تنها، تنها قبر مسجد مظفری، کف مسجد رو به قبله، قبر حجت‌الاسلام حاج محمدرضا، خاخام سابق یهود، صاحب کتاب ردیه بر یهود، یک سنگ قبر قدیمی هم دارد که به دیوار نصبش کرده‌اند، اما بدسلیقگی کرده‌اند و طلقی روی سنگ گذاشته‌اند که عملا نوشته‌های سنگ قبر اولیه را ناممکن می‌کند.


 


اما فخرالاسلام و خاخام آقابابای سابق که بود؟ «ملا آقابابا» خاخام بزرگ یهود در دوره فتحعلی‌شاه قاجار بود، در سال 1237 هجری قمری ـ 1822 میلادی( حدود 190 سال قبل) به همراه بیش از 70 نفر از پیروان یهودی‌اش اسلام آورد.

خاخام آقابابا، مشهور زمانه بود و کوچه‌ای که منزلش در محله یهودیان تهران ـ عودلاجان ـ واقع بود، به نام خودش بود، به اصطلاح روحانی محل و بزرگ یهود در تهران بود، اما اسلام آورد.

نکته: ملاآقابابا، خاخام بزرگ یهود در دوره فتحعلی‌شاه قاجار بود که 190 سال قبل به همراه بیش از 70نفر از پیروان یهودی‌اش اسلام آورد و حالا فخرالاسلام محمدرضا نام دارد که در مسجد مظفری آرمیده است

 اسلام آوردن خاخام بزرگ یهود در تهران آنقدر مهم بود که در مجلس اسلام آوردنش، علمای بزرگی چون ملا احمد نراقی و میرزا بزرگ قائم‌مقام هم در آن مجلس حاضر شدند. شگفتی داستان به همین جا ختم نمی‌شود، خاخام سابق خیلی زود به کسوت روحانیت شیعه درآمد و شد «حجت‌الاسلام محمدرضا فخر‌الاسلام». 

اما شگفتی دیگر زندگی این خاخام آخوند شده، ردیه‌ای بود که او به زبان عبری بر یهودیت نوشت، البته متن عبری کتاب ظاهرا با توطئه‌های عمدی مفقود شده، اما ترجمه فارسی‌اش منتشر شده است، البته صد سال قبل و با چاپ سنگی و قدیمی!

داستان فخرالاسلام مورد توجه مستشرقان غربی قرار گرفته بود، دانیل زادیک در کتاب « مباحثات دینی شیعیان امامی با یهودیان در اواخر قرن هجدهم و نیمه نخست قرن نوزدهم میلادی» با ترجمه جواد مرشدلو ماجرای فخر‌الاسلام را چنین روایت می‌کند: «کتاب فخرالاسلام سال‏ 1292 هجری (1875 میلادی) منتشر شد و منبع ارزشمندی از استدلال و ادّله را برای مسلمانان فراهم آورد. تغییر دین رضایی و احتمالا کتابش، آن‌طور که گزارش شده است، باعث گرایش گروه‏ پرشماری، از یهودیان به اسلام شد؛ در سال 1292/6-1875 «بیش از هزار نفر» یهودی به اسلام گرویدند، این کتاب زندگی اجتماعی یهودیان ایران را متحول و موجی از ردیه‌نویسی‌ها و انتقادات را علیه آنان فراهم کرد.»

محمدرضا دو سال هم از پنجاه سال سلطنت ناصرالدین شاه قاجار را درک کرد و سرانجام در 1266 هجری قمری جان به جان‌آفرین تسلیم کرد و مهمان خانه خدا شد تا امروز، تنها تکریم وی شاید این بود که بازماندگانش، قبرش را در سال 1352 شمسی بازسازی کردند و به جای سنگ قبر قدیمی ـ که ذکرش را شنیدید ـ یک سنگ قبر امروزی با خط نستعلیق جایش گذاشتند.

فخرالاسلام شیخ محمدرضا در ابتدای کتابش، چنین خود را معرفی می‌کند:

«کمترین حقیر فقیر از سلسله علمای بنی‌اسرائیل بودم و در میان ایشان از افاضل و اعیان بودم و همگی علمای بیت‌المقدس و ارباب فهم آن طایفه به فضل و تتبع من معترف بودند و در تمام عمر مشغول به تحصیل علوم و مطالعه کتب سماوی و در مقام و متابعت رسوم انبیاء سلف و علمای خلف بودم و در آن تجسس و طلب به غیر از تمیز میانه حق و باطل ادیان و وصول به طریق حق و ایقان مطلبی و مقصودی نداشتم و پیوسته ظهور راه صواب را از مفتح‌الابواب سائل بودم.»

بشارت به پیامبر آخرالزمان ـ حضرت محمد(ص) و اشاره به ظهور منجی آخرالزمان از نسل پیامبر(ص) و حتی نام دوازده امام که در تورات آمده است، از جمله نکات قابل توجه کتاب «منقول الرضایی» فخر‌الاسلام است.

اگر مال هالیوودی‌ها بود! 

این‌که فرد یا افرادی، محققانی در حوزه‌های علمیه یا دانشگاه‌ها پیدا شوند که بگردند دنبال نسخه مفقود شده کتاب فخرالاسلام به عبری، یا ترجمه کتابش را دوباره منتشر کنند و بگذارند در اینترنت، شاید کمترین قدرشناسی ما نسبت به این عالم دینی باشد و البته جنگ نرم و مقابله با تهاجم فرهنگی و صهیونیسم و فتنه‌های آخرالزمان هم از این بهتر نمی‌شود، حکایت کورش دوستی اسرائیلی‌ها و علاقه خاص‌شان به ایران و... شهره عالم است، اما کاش آنقدر که صهیونیست‌ها ـ با دلایل خاص خودشان ـ کورش را تحویل می‌گیرند، ما هم «فخر‌الاسلام» را تحویل می‌گرفتیم، راستی اگر هالیوود سوژه‌ای مثل «خاخام محمدرضا» پیدا می‌کرد، از کنارش می‌گذشت و مثل ما روی قبرش می‌خوابید؟!

بهمن هدایتی ‌/‌ جام‌جم


(تست) در شاد بودن به خود نمره چند می دهید؟! ...

    نظر

جملات زیر را به دقت بخوانید و با توجه به اینکه تا چه اندازه احساسات شما را توصیف می‌کنند، به آنها نمره‌ای از صفر تا 5 بدهید. مقیاس نمره‌دهی به صورت زیر است.

 

1ـ ارتباط نزدیکم را با کسانی که دوستشان دارم حفظ می‌کنم.

2ـ‌ با اعضای خانواده‌ام به خوبی کنار می‌آیم.

3ـ زندگی‌ام سرشار از عشق است.

4ـ به کارگیری استعدادهایم کمک بزرگی به دیگران می‌کند.

5ـ کارم را دوست دارم.

6ـ در کارم به خوبی از استعدادهایم بهره می‌برم.

7ـ حداقل سه دوست صمیمی دارم که منظم اوقاتم را با آنها سپری می‌کنم.

8ـ دوست خوبی هستم.

9ـ دیگران در صورت نیاز، از من درخواست کمک می‌کنند.

10ـ از مهربان بودن با دیگران احساس رضایت عمیقی می‌کنم.

11ـ قلباً ترجیح می‌دهم که در روابطم اعطاکننده محبت باشم تا گیرنده آن.

12ـ به نیازها و احساسات دیگران بسیار حساسم.

13ـ زندگی‌ام سرشار از فعالیت‌های برانگیزاننده است.

14ـ چالش‌های هیجان‌انگیز را سرلوحه زندگی‌ام قرار می‌دهم.

15ـ به فعالیت‌های متعددی علاقه دارم که می‌توانم به آنها بپردازم.

16ـ از خودم خوب مراقبت می‌کنم.

17ـ وقتی را برای استراحت و تفریح در زندگی‌ام در نظر می‌گیرم.

18ـ تندرستم.

19ـ به داشتن شخصیت جذاب و دلپذیر شهرت دارم.

20ـ در هر موقعیتی، نیمه پر لیوان را می‌بینم.

21ـ معتقدم همه چیز بالاخره درست می‌شود.

22ـ در شرایط پر استرس عملکرد خوبی دارم.

23ـ در اولویت‌بندی زمان و توان لازم برای انجام امور کفایت دارم.

24ـ به سادگی می‌توانم تا تمام شدن کارها از تفریح خودداری کنم.

25ـ در هر شرایطی و با هر موقعیتی، با آرامش برخورد می‌کنم.

26ـ استرسی که تجربه می‌کنم در حدی است که زندگی‌ام را جالب کند.

27ـ به ندرت تمام وقت خود را صرف انجام کار می‌کنم و زمانی را به خودم اختصاص می‌دهم.

28ـ از زندگی‌ام رضایت دارم.

29ـ شاد بودن را به همه چیز ترجیح می‌دهم.

30ـ در مورد آینده‌ام خوشبین هستم.

جمع کل از 150 نمره

 

نتیجه :

ـ پایین‌تر از 80 : افرادی که نمره‌شان زیر 80 است شادکام نیستند و نیاز به تغییر سبک زندگی دارند. غم و ناراحتی در زندگی این افراد از جمله هیجانات غالب است.

ـ 80ـ 120: این افراد را نمی‌توان بسیار غمگین نامید. همان‌طور که نمی‌توان آنها را شاد توصیف کرد. اگر نمره شما در این حدود قرار دارد، به راهبردهای این شماره برای افزایش شادکامی توجه کنید و سعی کنید نگرش مثبت‌تری به زندگی داشته باشید.

ـ بالاتر از 120: ‌اگر نمره شما بالاتر از 120 است، باید گفت که شما فردی شاد هستید و تلاش کنید نگرش‌ها و هیجانات مثبتتان را در همین سطح حفظ کنید.


توکل بر خداوند، از عوامل شادی آفرین است؛ زیرا خداوند قدرتی بی انتهاست و دل بستن به او، مایه آرامش و نشاط است.