راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

عذرخواهی؛ کاری سخت اما جادویی ...

مجله موفقیت - زهرا حاجی زاده: عذرخواهی همیشه کار ساده ای نیست، احتمالا در طول زندگی بارها با افرادی مواجه شده اید که هرگز این کار را انجام نداده اند و این کار برایشان دشوارترین و عذاب آورترین کارهاست. شاید یکی از دلایل پرهیز از عذرخواهی، ترس از ضعیف به نظر آمدن در نظر دیگران باشد و یا اینکه انجام این عمل منجر به پرداخت هزینه های گزافی در آینده خواهد شد.

عذرخواهی آنچنان قدرتمند است که می تواند کدورت ها را از بین ببرد، قلب های شکسته را پیوند دهد و سوءبرداشت ها را نابود کند. این عمل یکی از آداب مهم اجتماعی و روشی برای نشان دادن همدردی و احترام نسبت به فرد آزرده خاطر است. اگرچه با عذرخواهی نمی توان گذشته را تغییر داد اما در ورتی که این عمل با صداقت فرد عذرخواه همراه باشد، می تواندنتایج منفی حاصل از اشتباهات گذشته را از بین ببرد.

تحقیقات اخیر نشان داده است عذرخواهی تاثیری مثبت و قابل توجه بر جسم و روح انسان و بخصوص بر عملکردهای جسمی او می گذارد. نتیجه این تحقیقات کاهش فشار در شریان های اصلی بدن، کاهش بیماری های قلبی و ایجاد تنفس بسیار منظم را نشان می دهد.

عذرخواهی


فواید عذرخواهی


* فرد با دیدن عذرخواهی طرف مقابل دیگر رفتارهای او را تهدیدی برای خود تلقی نمی کند.

* با عذرخواهی تمام خشم ها در گذشته جا می مانند و دیگ رطرفین درگیر اتفاقات ناخوشایند گذشته نمی شوند.

* این رفتار دری را به سوی فرد آزرده خاطر می گشاید و بخشودن را برای او آسان تر می کند.

نکاتی مهم در عذرخواهی کمک تان می کنند:

1- انتخاب مناسب ترین مزان

زمانی را انتخاب کنید که تنش های ایجاد شده در شما و طرف مقابل تان آرام گرفته باشد.

2- نشان دادن پشیمانی

زمانی که متوجه رنجش فردی شدید، به او نشان دهید که از رفتار خود متاسفید. فراموش نکنید زبان بدن، حالت چهره و لحن شما باید به گونه ای باشد که ناراحتی شما را نشان دهد.

3- فرض کردن خود به جای طرف مقابل

رفتار نادرست خود را در آخرین ملاقات به طرف مقابل تان یادآوری کنید و مسئولیت اشتباه تان را بدون اینکه گردن شخص دیگری بیندازید، بپذیرید. چگونگی برخورداو به هنگام عذرخواهی رابطه ای مستقیم با نوع رفتار شما در انجام این عمل دارد.

عذرخواهی


4- رفتار مودبانه و متواضعانه

طرف مقابل تان را مجبور به شنیدن نکنید و به این موضوع توجه داشته باشید که رفتارتان نباید طوری باشد که او فکر کند مورد بازخواست قرار گرفته است؛ در واقع کارهایی مانند تکان دادن انگشت اشاره برای تاکید بر روی موضوع مورد نظر و نیز دست به سینه ایستادن، برای او تهدیدی از جانب شما محسوب می شود.

5- به کار نبردن عبارت «من متاسفم اما...»


این عبارت مخرب ترین جمله در روند عذرخواهی است. اینکه چه عملی از سوی شما باعث رنجش او شده است، اصلا مهم نیست و در حقیقت موضوع قابل بحث، نوع عذرخواهی شما از اوست. اگر در طول عذرخواهی از کلمات تدافعی استفاده کنید، مطمئنا این کار هیچ تاثیری در او نخواهد گذاشت و حتی او را آزرده تر نیز خواهد کرد.

6- گفتگوی ساده، کوتاه، واضح و طبیعی


بهترین روش برای معذرتخواهی این است که به طور غیررسمی و بسیار روشن درخواست خود را بگویید و از او به خاطر اینکه فرصتی را برای شنیدن حرف هایتان اختصاص داده است، تشکر کنید.

7- درخواست برای بخشش

به این موضوع توجه داشته باشید که گاهی ناراحتی های ناشی از اشتباهتان جبران ناپذیر است و فرد مذکور آمادگی لازم را برای بخشش شما ندارد؛ در حالی که اگر پس از عذرخواهی، شما را بخشید، لزوما به معنی آن نیست که خواستار ادامه رابطه با شماست چون این دسته از افراد بخشش و آشتی را دو چیز متفاوت می دانند.

عذرخواهی


8- روراستی با خود و فرد آزرده خاطر

ممکن است گاهی با موقعیت هایی روبرو شوید که در آن، اشتباهی رخ داده و طرف مقابل تان از شما رنجیده است اما شما خودتان را مسئول به وجود آمدن این اشتباه و ناراحتی نمی دانید.

در چنین مواقعی ابتدا مطمئن شویدکه از قبول این مسئولیت شانه خالی نمی کنید. چنانچه به راستی قصد آزار و اذیت او را نداشتید، باید این موضوع را قبول کنیدکه رفتار شما علت رنجش او شده است. در طی ملاقاتی سعی کنید با کمال صداقت آنچه را که از نظر شما اتفاق افتاده است، شرح دهید و تاکید کنید که قصد شما آزار دادن او نبوده است.

9- تجدید نظر در رفتار


اگر رفتارت اشتباه تان تبدیل به عادت شده است، باید فکری برای آن بکنیدتا بار دیگر درموقعیت های مشابه موجب ناراحتی او نشوید. باید با تلاش، اعتماد او را مجددا جلب کنید؛ در حقیقت لازم است به طرف مقابل تان نشان دهید که می خواهید تغییر کنید.

10- صبوری

به او فرصت دهید تا درباره گفته هایتان فکر کند. ممکن است هضم مسئله مستلزم زمان باشد؛ بنابراین برای اینکه بدانید شما را بخشیده است، عجله نکنید.


10 صحنه برگزیده فیلمهای داریوش مهرجویی ...

هیچ فیلمساز روشنفکری در تاریخ سینمای ایران به اندازه داریوش مهرجویی سعی در تلفیق ایده‌های سنتی با مفاهیم مدرن در جامعه ایرانی نداشته است.
هفت فاز: هیچ فیلمساز روشنفکری در تاریخ سینمای ایران به اندازه داریوش مهرجویی سعی در تلفیق ایده‌های سنتی با مفاهیم مدرن در جامعه ایرانی نداشته است. او به جای هواخواهی از روحیه/ نگاه یک طرف، تلاش برای آشتی دو نوع نگاه ایرانی جماعت به دنیا داشته. فیلمسازی با دوره‌های مختلف کاری که خیلی‌ها از هامون تا درخت گلابی را بهترین دوره‌اش می‌دانند؛

 

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی

زمانی که فیلمساز در میزانسن و تصویرسازی به حداعلای فهمش از مدیوم رسیده بود و مضامین را طوری طرح می‌کرد که قضاوت و نگاه هر دو طرف را به چالش بکشد و نظرگاه تازه‌اش را در میانه بحث نخ‌نما شده سنت یا مدرنیسم بنا کند. در این روزها که فحش دادن به فیلمساز برجسته مد روز شده به سراغ ده صحنه برگزیده فیلم‌هایش رفتیم. با ادای احترام به داریوش خان مهرجویی که سازنده بسیاری از صحنه‌های محبوب‌مان در تاریخ سینمای ایران بوده است:

دایره مینا - 1357

احسان میرحسینی: نوبت آزمون نهایی علی (سعید کنگرانی) رسیده است، تا در صورت موفقیت به دنیای جدیدش که از ابتدای فیلم آرام آرام به سمتش حرکت کرده، تشرف پیدا کند. دنیایی که در آن پولی که یک عمر از آن محروم بوده حرف اول و آخر را  می‌زند. دنیایی که در آن هیچ تفاوتی بین قاچاقچیان خون‌های آلوده و پزشکان بیمارستانش وجود ندارد. و علی با سرعت و مهارت عجیبش در تهیه  شیشه‌های خون در کمترین زمان ممکن برای آقای سامری (عزت الله انتظامی) آزمونش را به بهترین شکل پشت سر می‌گذارد و از دنیای عادی‌اش قدم به دنیایی جدید می‌گذارد.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


دو سکانس پایانی رئالیسم چرک و کثیف داریوش مهرجویی و غلامحسین ساعدی (برگرفته از داستان آشغالدونی‌اش)، دایره مینا (بهترین فیلم پیش از انقلاب مهرجویی) را به سمت یکی از سنگدلانه‌ترین فرجام‌های سینمای ایران سوق می‌دهد.  گویی در صحنه‌ی پایانی گورستان، که علی با بی‌تفاوتی نظاره‌گر تشییع جنازه‌ی پدرش است، معصومیت‌ خود را نیز همراه پدر به خاک می‌سپرد و آماده‌ی جولان در دنیای جدیدش می‌شود.


اجاره‌نشین‌ها - 1365

پویان عسگری: در کمدی به شدت خنده‌دار اما برپایه استعاره‌ها و گفتمان نخ‌نمای ابتدای دهه شصت بنا شده داریوش مهرجویی، تا دلتان بخواهد صحنه بامزه و خنده‌دار پیدا می‌شود. از پس شرق (شوروی) و غرب (آمریکا) و داستان نمادین غلامحسین ساعدی – که مثلن خانه‌ی درب و داغان ایران است – آنچه خود را می‌نمایاند و تماشاگر را تحت تاثیر قرار می‌دهد، شیوه خاص بازی‌گیری مهرجویی از بازیگرانش است. طریقی که اولین بار در دایره مینا - فیلم عالی و کم‌قدر دیده‌ی مهرجویی – به نمایش گذاشته شد.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


تلفیقی از متد اکتینگ و بازنمایی رفتار گرم و پرشور ایرانی جماعت. عباس آقا سوپر گوشت – یکی از اوج‌های بازیگری در تاریخ سینمای ایران و بهترین بازی عزت‌الله انتظامی – و بقیه همسایه‌ها افتاده‌اند دنبال مش مهدی (فردوس کاویانی) و بقیه کارگرها تا از دلشان درآورند و راضی‌شان کنند خانه کلنگی در آستانه نابودی را کلنگ بزنند و از فلاکت خارجش کنند. و این چند دقیقه، یکی از بهترین مجموعه صحنه‌های مهرجویی در فیلم‌هایش است. از عطری که کارگر، ناشیانه در توالت به خودش می‌زند تا اینسرتی که از گوشت چرخ کرده و بقیه مخلفات می‌بینیم. از جوری که عباس آقا، گوشت را ورز می‌دهد تا سفره‌ای که چیده شده و کارگرها دورش نشسته‌اند. از آواز باعشقی که یکی از کارگرها می‌خواند و رقص و قر کمر اکبر عبدی با آن شکم قلمبه‌اش تا تکاپوی حمیده خیرآبادی برای مرتب بودن همه چیز. و در نهایت این دیالوگ‌های کلاسیک شده اهالی خانه: آقای قندی، آقای سعدی کبابا حاضره؟ چلو رو بکشیم؟... می‌گه کبابا حاضره؟ چلو رو بکشیم؟... حاضره، حاضره. کبابا نریخته که؟... می‌گه کبابا نریخته که؟... دکی مگه کشکه !


هامون - 1368

رضا رادبه: خانه و خدا... با حمید هامون/ خسرو شکیبایی و پیکان سفیدش تهران را بالا و پایین کرده‌ایم. شهرک غرب، بلوار کشاورز و مغازه ی اکوچنگ، نیاوران و کتابسرا، خیام و دادگستری، ولیعصر، مدرس. عصر رسیده‌ایم به محله‌ای قدیمی در جنوب شهر. مهرجویی فیلمسازی نیست که فقط دلتنگِ حوض و هشتی باشد اما در این سرزدن به خانه‌ی پدری مکث و درنگی تماشایی می‌کند. هامون برای پیدا کردن تفنگ پدربزرگ به زیرزمین می‌رود. خرت و پرت‌های مانده از سال‌های دور را بهم می‌ریزد و آشفتگی دائم یادش می برد برای چه آمده. اینجا که در آفتاب کم جان غروب بی‌رنگ و غیرواقعی به سایه‌ای می‌ماند خانه‌ی کودکی‌اش بود.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


آدم‌ها توی عکس‌های آلبوم جوان مانده‌اند، او را گذاشته و رفته‌اند. دست به صورت‌شان می‌کشد، به نام می‌خواندشان و دلش برای همه تنگ می‌شود. گوش می‌کند، صدای‌شان هنوز از حیاط می‌آید. اگر دست خودش بود پر می‌کشید به آن زمان. دوباره بچه می‌شد. وقت یادگرفتن حمد و سوره‌ی نماز حواسش پرت می‌شد، زیرآبی می‌رفت که مادربزرگ را بترساند و ناله و نفرین مادر را به جان بخرد. زیر لب گفت: دیگر به هیچ چیز ایمان ندارم. اهل فلسفه هم بود. لابد یادش آمد فیلسوفی وصیت کرد پس از مرگ در صحن کلیسایی به خاک بسپرندش که پدرش آنجا خادم بود. آنجا که تمام سال‌های کودکی در آن بازی می‌کرد و دست خدا بالای سرش بود.


بانو - 1370

هومان فرزاد یگانه: خیلی‌ها بانوی مهرجویی را در حد یک کپی نه چندان موفق از ویریدیانای بونوئل دانسته و ارزش آن را در کارنامه‌ی مهرجویی تخفیف می‌دهند. از زاویه‌ای دیگر اما بانو، به ویژه از لحاظ انتخاب مضمون، یک اتفاق مهم در سینمای مهرجویی محسوب می‌شود؛ او در این فیلم، در قامت یک روشنفکر حساس، به بیماری زمانه‌ی خود، یعنی عوام‌گرایی افراطی که برآیندی طبیعی است از اتفاقات ناگزیر دهه‌ی 50 و 60، واکنش نشان می‌دهد و با انتخاب سوژه‌ای جنجالی، روشنفکر همیشه چپ جهان سومی و جریان انقلابی حاکم را به یک اندازه عصبانی می‌کند، به طوری که فیلم، هفت سال به محاق توقیف می‌رود و پس از اکران نیز مورد هجوم واقع می‌شود. او در این فیلم، در میانه‌ی بهترین دوران کاری خود، داستان مریم بانو را روایت می‌کند؛ زنی فرهیخته از طبقه‌ای اشرافی که شوهرش او را به قصد معشوقه‌ای جوان، ترک کرده و تنها گذاشته و او هم از سر تنهایی و با حُسن نیت و دل‌سوزی، کرمعلی و خانواده‌اش را که در بیغوله‌ای در همسایگی او زندگی می‌کنند، به حریم امن خانه‌ی بزرگ اما غم‌زده‌ی خود راه می‌دهد.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


در ابتدا ورود آن‌ها گرما و شور و نشاطی به زندگی سرد و خالی مریم بانو می‌بخشد اما فاجعه زمانی آغاز می‌شود که تازه‌واردین - به خصوص قربان‌سالار ، پدر شیاد زن کرمعلی -  با نمک‌نشناسی، خود را در جایگاه صاحبان خانه و هم‌ شأن خانم خانه می‌پندارند و شروع می‌کنند به بی‌احترامی به مریم بانو و غارت و چپاول خانه‌اش؛ به یاد ماندنی‌ترین صحنه فیلم هم شبی است که قربان سالار (عزت‌الله انتظامی) و شریک جرمش (فتحعلی اویسی) در حال مستی و عربده‌کشان، با بی‌شرمی محض، اسباب و اثاث گران قیمت خانه را خارج می‌کنند و نمایش این همه نمک‌نشناسی و پستی، با صحنه‌پردازی حیرت‌آور و هولناک در تاریکی شب و بازی تأثیرگذار بازیگران، مو به تن بیننده راست می‌کند. این سکانس، نمایشگر اوج دنائت انسانی، در لباس عوامانه‌ی آن است.


لیلا - 1375

صوفیا نصرالهی: داریوش مهرجویی، فیلمساز محبوب عمر ما که در سال‌های اخیر ناامیدمان کرده حتی در بهترین فیلم‌هایش هم کارگردانی شلخته‌ای دارد. این شلخته بودن لزوما بار منفی ندارد. هامون از ماندگارترین فیلم‌های نه فقط مهرجویی که سینمای ایران است ولی رگه‌های آن شلختگی را به خصوص در رفت و آمد بین سکانس‌های رئال و کابوس‌های فیلم می‌شود دید. لیلا تمیزترین فیلم مهرجویی از نظر کارگردانی است. حیرت‌انگیز است که فیلم هم این‌قدر دقیق کارگردانی شده و هم این‌قدر حس و حال و هوایش خوب از کار درآمده که اگر بخواهی فقط یک سکانس‌اش را به عنوان بهترین سکانس کارنامه مهرجویی انتخاب کنی، باید کلی با خودت کلنجار بروی. دست آخر خیلی دلی انتخاب کردم: لیلا منتظر است که رضا بیاید و با این عروس آخر که به نظر می‌رسد از بقیه بهتر باشد از جلویش رد شود تا لیلا، عروس را ببیند. بپسندد. ماشین رد می‌شود و با دیدن دختر، لیلا آرام می‌گیرد. حتی لب‌هایش به یک لبخند محو کشیده می‌شوند. چرا؟ من که باور نمی‌کنم جوری که خودش می‌گوید به خاطر چهره آرام و پاک دختر بوده باشد.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


به خاطر دیدن رضا کنار یک زن دیگر بوده. به خاطر بازی که بالاخره تمام شده. فشاری که از روی دوش‌اش برداشته شده. دیگر اداهای رضای عاشق‌پیشه رنگی ندارد که: فقط خدا کنه ازش خوشت نیاد. اگه خوشت نیاد محاله قبول کنم. لیلا قبول می‌کند، عروس را نه. خودش را همان‌طور که هست قبول می‌کند: یک زن نازا. رضا را آن‌طور که هست قبول می‌کند: مردی که هنوز نمی‌تواند با قدرت از زندگی‌اش دفاع کند و به خاطر عشقش جلوی بقیه بایستد. تمام شدن همه این‌ها یعنی رسیدن به آرامشی که خیلی وقت است از لیلا دریغ شده. لیلای پر آشوبی که قبل از دیدن این لحظه با خودش فکر می‌کند: مگه اعصاب آدم از فولاده؟نکنه از غصه بترکم؟خدایا... حالا خودش هم می‌داند که دیگر آدم قبلی نیست. قوی شده. پس از پشت آن بیلبورد بزرگ که نصف صورتش را پوشانده بود، بیرون می‌آید و حالا کلوزآپ چهره‌اش را داریم. زن عاشقی که تازه یاد گرفته چطور با هراس از دست دادن مقابله کند و روی پایش بایستد.

 


درخت گلابی - 1376

وحید جلالی: تابستان گرمی است و آفتاب بعدظهر تا مغز استخوان‌ها فرو رفته. همه در خواب‌اند. حتی میم. قصه‌ای پُر از توصیف، پُر از تعابیر شاعرانه و پرداختن به ذهنیت راوی. از سخت‌ترین شکل‌های ادبیات برای اقتباس سینمایی. کاری که مهرجویی در درخت گلابی استادانه انجام داده. تصویر آن خواب بعدظهر دَم کرده‌ی تابستان، طوری که در خاطر محمود مانده. آن سکوت وسوسه انگیز. محمود کنار میم دراز کشیده. در یک متری‌اش. صدای نفس‌هایش را می‌شوند. نگاهش به میم است.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


به برگ خیسی که به کف پایش چسبیده. به دست‌هایش. به دهان نیمه بازش. به لب‌های عرق کرده‌اش. به مژه‌های بلند و ابروهای پُرپشت‌اش. و به فاصله‌ی بین‌شان. انگشت‌های محمود به سمت میم می‌روند. تصویر این تمنا. این خواستن. این تردید. این اضطراب. محمود از ترس بیدار شدن و عصبانی شدن میم از کنارش می‌رود. در ایوان نشسته و دست‌هایش در کفش‌های کتانی میم است. حس غریب و مورموری رخوت‌آور کف دستم می‌نشیند و آرام‌آرام به تمام بدنم سرایت می‌کند.  تمام درخت گلابی تصویر یک حسرت است. حسرت از دست دادن میم نوجوانی هر کدام از ما.

 


دختردایی گمشده - 1377

احسان سالم: علی، بازیگرِ فیلمی که در فیلم، شاهد ساخته شدنش هستیم، به دعوتِ عروسِ گمشده‌ی حالا معلق در آسمانش، از روی دکلِ نور پا کوبیده و از جسمِ خاکی پر گرفته. خسرو، کارگردانِ فیلم از آن پایین مشغول حرص و جوش خوردن است، حالا که گرفتگیِ غروبِ افتاده در چشم‌های علی مانعِ گرفتنِ فیلم شده، می‌خواهد دستِ کم از خود خورشید در حال غروب فیلمبرداری کند.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


علی اما با پرواز کنارِ عروس، فقط پیکرِ بی‌جانش را بالای دکل گذاشته و مشغول سیاحت در آسمانِ شبِ کیش است. مهرجویی در همان بین یک هلی شاتِ عالی هم از دکلِ نور در نورِ بعد از غروب به همراه علی که روی میله‌ها افتاده (در واقع از دید زوجِ پروازکنان) نشان‌مان می‌دهد. موسیقیِ الکترونیک و شادانِ این پرواز گاه گاه با پلان‌هایی از نوحه خوانی و سینه زدنِ خسرو و عوامل و اهالی و پایین آمدنِ تیم پزشکی از بالای دکل قطع می‌شود اما در انتها زن و مردِ آسمانی فیلم، در پشت بام ساختمانی فرود می‌آیند و به سمتِ گنبدِ شیشه‌ای آن می‌دوند و همان جاست که مرد با سرخوشی دکلِ نور را از دور به زن نشان می‌دهد و می‌گوید: عه، نگاه کن می‌خوان نعشِ منو بیارن پایین!

دختردایی گمشده متعلق به زمانِ پایانِ گیر و گرفت‌های فرمیِ مهرجویی و آغازِ ردپای وحیده محمدی‌فر در سینمای اوست. در جای جای فیلم، به خصوص این سکانس، اثر فلینیِ بزرگ پیداست. از فیلمی صحبت می‌کنیم که اسمش را از آهنگِ عالیِ سندی گرفته!


مهمان مامان - 1382

مونا باغی: جمع شدند دور آن سفره‌ی خوش رنگ و لعابی که به اندازه‌ی دلِ تمامِ ساکنین خانه‌ی قدیمی وسیع است و  پر و پیمان. همان سفره‌ای که تا ساعاتی قبل از آنکه از زمین و آسمان برایش مرغ و ماهی ببارد، مادر از اضطراب خالی ماندنش آرام و قرار نداشت. مهمان‌های مامان را نشانده‌اند بالای سفره و مادر را روبرویشان، جایی که به راحتی بتواند سرکی بکشد و به رسم تمامی میزبانان از سیر شدن و رضایت کامل مهمانان اطمینان حاصل کند. مش مریمِ حساس و زودرنج کنار مادر نشسته و دلش لک زده برای روزهایی که خانه‌اش پر از مهمان بود و همه از دست و پنجه‌اش تعریف می‌کردند.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


دانشجوی داروسازی که انگار زیاد در کت و شلوار پدرش احساس راحتی نمی‌کند کنجکاوانه درباره محتویات شامی و ترشی خانگی مش مریم سوال می‌کند. آقا یوسف و همسرش هم که بیشترین سهم را در برگزاری آبرومندانه‌ی مهمانی مامان داشتند، بعد از آن درگیری اول فیلم حالا آرام کنار یکدیگر نشسته‌اند و بعید به نظر می‌رسد آرامش آن لحظه‌شان تصنعی باشد. و بهاره، بهاره دختر خانواده که حکم دست راست را برای مادر دارد، چسبیده به عروس خجالتی تا شاید این همسن و سالی باعث شود او کمی بیشتر احساس راحتی و صمیمیت کند.

مهرجویی تمام این لحظات آشنا و به شدت ملموس این سکانس را با دقت و ظرافت فراوان کنار هم قرار داده، از شور و شوق زمان کشیدن غذاها و چیدن سفره گرفته تا تعارف‌های مادر و شیطنت‌های تمام نشدنی امیر و شوخی‌ها و رقص پدرِ عشق فیلم خانواده. همه و همه نشان از شناخت مهرجویی و توانایی او در به تصویر کشیدن این آیین به شکلی سرخوشانه دارد.


سنتوری - 1385

ندا میری: دریدگیِ رمیده‌‌ی آن چشم‌های نشئه‌‌... عبای شکلاتی‌اش را جا گذاشته بود. لابد در همان بهار خوابِ من با تو خوشم، تو خوشی با دل من. عبا مال همان روزها بود. مال روزهای خوش‌خوشانه درویش‌وار دوتایی. توی آن چادر سفیدِ لبِ آب. مال روزهای شوهر شوهر کردن هانیه. مال آن نگاه خمار علی از پایین پله‌های بهارخواب به خرام کفتر جلد هزار رنگش. مال روزهایی که غصه گم می‌شد در دست‌هایِ هم‌دست آن دو.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


پسر جان گرفته کمی. آب رفته زیر پوستش. چشم‌هایش مهربان‌تر شده‌اند و پوست صورتش روشن‌تر، شفاف‌تر، صاف‌تر. خوشگل‌تر شده. مسیح‌وار و پاکیزه خزیده توی یک تن‌پوش پشمینِ مشکی که در این‌همه زمستان، شاید پناه شود برودتِ خالیِ مرهمِ از دست رفته‌‌اش را. اهالی خانه، پناه‌گیر و پناهنده، سراپا سپید و آبی‌پوش دل داده‌اند به آوازِ مرد که دست‌ها را به روی سنتور می‌رقصاند و می‌خواند و گم می‌شود از آن‌جا و آن‌ها. قرار یافته‌ی بی‌قرار چشم بسته بر همه چیزِ حی آن مجلسِ رنگیِ پر چراغ. انگار واگویه کند خودش را با خودش در فراخوانِ مخاطب غایب با تو ام که داری به گریه‌م می‌خندی... کاش می‌شد بیای و به من دل ببندی.

در آن دقیقه‌ی حسرت به کامِ جهان (که به مدد بازیِ درخشانِ بهرام رادان مکث کوتاه یک پلک زدن، قدِ همه دنیا طول می‌کشد) علی چشم باز می‌کند و پیدا می‌شود آرزوی امروز و همه‌روزش. در وهمی آراسته به ردایی ارغوانی و زرین. دختر بوسه می‌زند خواب و خیالاتِ علی را و علی در نشئه‌ترین حالِ همیشه‌اش آن بوسه‌ی از راه دور را سر تکان می‌دهد و شبیخون حجم او را پیش‌بینی نکرده باشد انگار، چشم می‌برد از هانیه به سنتورش... پلک بزند علی، کار تمام است... و هانیه نیست. هانیه نیست و نگاهِ علی به درازای یک عمر بر آن صندلی خالی کش می‌آید و ما قورت می‌دهیم بغضِ شوم کابوس تنهایی مهر شده بر پیشانی‌نوشتِ آن مرد را که می‌‌خواند... عزیزم... کار دل نباشی تمومه... عزیزم... تیتراژ که می‌آید هنوز صدای چاووشی جاری است و آن عزیزمِ خالی و تک و تنهای پایانی تیر خلاص است بر گرفتگی گس حنجره ما... و در این سکوت کسی نیست که بگوید خیانته... این جای خالی.. همه جاهای خالی.


طهران: روزهای آشنایی - 1387

ندا میری: بی‌تو دنیا دلمو سوزونده... تمام روز تهران را چرخیدند. انگار مرور کنند عمرِ گذشته را در شهری که شبیه‌ترین است به زندگی. یک مجموعه تراشیده/ نتراشیده از زیبایی و زشتی. بی‌پروایی و وحشت. سفری کوتاه که یادآور شود توامانی حیرت‌انگیز حظ و رنجِ زیستِ همه این آخر خطی‌ها را. و حالا به خانه بازگشته‌اند. به خانه گروهی روزهای آخر. نمای حیاط از پشت پنجره و کرکره‌های نیم‌باز در واقع منظر یکی از زن‌هاست که آمدن دخترش را انتظار می‌کشد. وقتی داد می‌زند آمد، چشم ما هم به پر شدن آن قاب خالی، روشن می‌شود. از جا می‌پرد و با او همه از جا می‌پرند و شعفِ زن را یک‌صدا می‌شوند. کمکم کنید! دستش را می‌گیرند و بلندش می‌کنند و می‌برند دم در.

10 صحنه برگزیده فیلم‌های داریوش مهرجویی


دختر به آغوش مادر که می‌رسد یکی از پیرمردهای خانه می‌گوید آقا صبا! بی‌تو دنیا دلمو سوزونده... جوان می‌نشیند پشت پیانو و... بی‌تو دنیا دلمو سوزونده... بوی عطرت هیچ‌کجا نمونده... بی‌تو بی‌من یعنی جدایی... بگو کجاست روزای آشنایی... و بی‌تویی لااقل برای چندی، در حضور یکتا و موحدِ آن جمع، گم می‌شود از مختصات جهان. در آن دقایق پرشکوه هم‎صدا کف زدن، دست‌ها بر شانه‌های دیگری کوبیده می‌شوند و دخترکان و پسرهای کوچک‌تر، میدان‌دار رقصی میانه میدان. دختری قطره اشک از صورت مادر به انگشت مهر می‌زداید و زنی زیر چشمی‌به همسرش نگاه می‌کند و بغضش را به حرمت این آنِ مبارکِ حظ، قورت می‌دهد. پیر و جوان و کودک با هم، کنار هم شادی را هلهله می‌کنند. عصاره سینمای ناب و تغزلی مهرجویی بر ما جاری می‌شود و معلم شنگول، حجت را بر ما تمام می‌کند.


کلاسیک های ادبیات فارسی خسرو و شیرین، افسانه عاشقانه همیشه خواند


 برترین ها - محمودرضا حائری: افسانه ی خسرو و شیرین از مشهورترین منظومه های عاشقانه ی فارسی است. خسرو، این آخرین پادشاه مقتدر ساسانی با داشتن سه هزار زن در شبستانش چطور گرفتار عشق شیرین شد؟ از آنچه در واقع گذشته خبر موثقی نداریم. این که شیرین شاهزاده ای ارمنی بوده یا زنی هر جایی ساکن مداین؛ کسی خبر ندارد. فقط همین را می دانیم که شیرین شخصیت صاحب نفوذ در دربار ساسانی بوده تا بدان حد که قصد داشته پسرش «مردانشاه» را به ولایت عهدی خسرو منصوب کند.

افسانه خسرو و شیرین


پیش از نظامی داستان عشق خسرو و شیرین در کتاب های تاریخی روایت شده. هم چنین این حکایت عاشقانه در شاهنامه فردوسی آمده است. اما نه چنان که نظامی آن را روایت کرده است. در شاهنامه اثری از «فرهاد» نیست. فردوسی نظر خوشی به شیرین ندارد. اما در روایت نظامی او زنی نجیب مستقل و عاشق پیشه است که در نظر شاعر مقام والایی دارد.

شش قرن پس از مرگ خسرو پرویز نظامی این داستان را چنان رنگین و زیبا روایت می کند که پس از او منظومه های بسیاری از داستان عشق خسرو و شیرین در ادبیات فارسی سروده می شود. از مشهورترین شاعرانی که پس از نظامی به این داستان پرداخته اند می توان به امیرخسرو دهلوی، وحشی بافقی و وصال شیرازی اشاره کرد.

افسانه خسرو و شیرین


روایت نظامی از این داستان این طور آغاز می شود: شاپور ندیم خسرو که نقاشی ماهر و چیره دست است از دختری به نام شیرین برای خسرو می گوید چنان که خسرو ناخواسته به دام عشق شیرین می افتد. در داستان نظامی شیرین شاهزاده ای ارمنی است.

شاپور مأمور می شود تا شیرین را پیدا کند و او را نزد خسرو بیاورد. شاپور که سخنوری خوش بیان است شیرین را نادیده به عشق خسرو گرفتار می کند. پس از آن شیرین به جستجوی خسرو راهی مداین می شود.

در این میان اوضاع امپراتوری ساسانی به سامان نیست. «هرمزد» پادشاه ایران به پسرش خسرو بد گمان است. خسرو به دستور پدر زندانی می شود اما به کمک وزیر رهایی می یابد. شیرین راهی مداین می شود اما از خسرو خبری نیست. او از اقامت در قصر دلگیر می شود.

از دیگر سو خسرو راهی دیار ارمن می شود و با استقبال عمه شیرین که فرمانروای ارمنستان است روبرو می شود. شاپور به امر خسرو شیرین را به ارمنستان باز می گرداند. خسرو و شیرین با یکدیگر در ارمن ملاقات می کنند. در این میان اوضاع ایران رو به آشوب است. بهرام چوبین مردم را به شورش وا داشته و ادعای پادشاهی می کند. شیرین که دختری عفیف است خسرو را از کامجویی منع می کند و او را به پس گرفتن تاج و تخت وا می دارد.

افسانه خسرو و شیرین


در همین اوضاع، عمه شیرین می میرد و پس از او شیرین به فرمانروایی ارمنستان می رسد... در این میان ماجراهای بسیاری رخ می دهد از جمله ورود فرهاد به قصه، عشرت طلبی خسرو با دختری اصفهانی به نام «شکر»... این ماجراها می گذرند تا عاقبت شیرین و خسرو با هم ازدواج می کنند. این داستان سرانجام خوشی ندارد. «شیرویه» پسر بدنهاد خسرو پدرش را می کشد و به تخت پادشاهی می نشیند و از شیرین تقاضای ازدواج می کند. اما شیرین در مراسم خاکسپاری خسرو دشنه ای در دلش فرو می کند و در کنار همسر جان می سپارد....

فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی خاک عشق آبی ندارد
غلام عشق شو کاندیشه این است
همه صاحبدلان را پیشه این است
کسی کز عشق خالی شد، فسرده است
گرش صد جان بود بی عشق مرده است
ز سوز عشق بهتر در جهان چیست؟
که بی او گل نخدید ابر نگرسیت
چو من بی عشق خود جان را ندیدم
دلی بفروختم جانی خریدم
به عشق آفاق را پردود کردم
خرد را چشم خواب آلود کردم
کمر بستم به عشق این داستان را
صلای عشق در دادم جهان را

 

افسانه خسرو و شیرین


نسخه های خسرو و شیرین


خسرو و شیرین، تصحیح: وحید دستگردی، نشر قطره، چاپ دوازدهم 1390

(این کتاب با همین تصحیح توسط ناشران مختلف منتشر شده است)

گزیده خسرو و شیرین، تلخیص مقدمه و تعلیقات: عبدالمحمد آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی ، چاپ اول 1367


کدام روغن ها مفیدند؟

مجله سیب سبز - ستاره محمد: گذشت آن زمانی که فقط روغن زیتون به‌عنوان بهترین روغن خوراکی محسوب می‌شد. این روزها اگر سری به سوپرمارکت‌های بزرگ بزنید با انواع و اقسام روغن‌های جدید روبه‌رو می‌شوید که روی برچسب هر یک خواص منحصربه‌فردی نوشته شده است. ما نیز به این بهانه سراغ چهار نوع از روغن‌های خاص و جدید رفتیم تا شما را با خواص آنها آشنا کنیم.

روغن کنجد

از دیابت پیشگیری کرده و پوسیدگی دندان‌ها را به تعویق می‌اندازد. مقاومت پوست را هم در برابر آفتاب افزایش می‌دهد.

برای چی خوبه؟

این روغن سرشار از امگا 6 و 9 است و مصرف روزانه آن از بیماری‌های قلبی، تنگی و بسته شدن عروق، سکته مغزی، بیماری‌های گوارشی، یبوست، بعضی سرطان‌ها و رسوب کلسترول در عروق پیشگیری می‌کند، همچنین حاوی ویتامین E و ترمیم‌کننده بافت‌های عضلانی است. سیستم ایمنی بدن را هم تقویت  می‌کند.

کدام روغن ها مفیدند؟


چقدر بخوریم؟

این روغن به‏دلیل نقطه دود بالایی که دارد قابل مصرف در پخت و سرخ کردن غذاست. در تهیه انواع سس و سالاد هم می‌توان از آن استفاده کرد. پس سه بار در هفته به اندازه نصف تا یک قاشق غذاخوری از آن مصرف کنید.


 روغن تخم‌کتان

دارای بیشترین مقدار امگا3 (دو برابر روغن ماهی) و از نظر ویتامین‌های B و E در حدی است که می‌توان آن را مولتی ویتامین نامید.

برای چی خوبه؟

این روغن سرشار از ویتامین‌های 3B، 6B، C و املاح روی و منیزیم است و مصرف روزانه آن باعث کاهش کلسترول، حفظ سلامت قلب و عروق، تعدیل التهاب مفاصل آسیب‌دیده، کنترل فشار خون، بهبود کارکرد دستگاه عصبی و کاهش خطر ابتلا به بیماری‌های عصبی مثل‌ ام‌اس و پارکینسون می‌شود، همچنین ضد سرماخوردگی  است.

چقدر بخوریم؟

توصیه می‌شود در روز یک تا سه قاشق غذاخوری همراه سالاد یا به‌طور مستقیم از این روغن مصرف کنید. این روغن را نباید حرارت دهید چراکه خواص مفیدش را از دست می‌دهد.


روغن کدو حلوایی

شربت یا کپسول حاوی این روغن به‌عنوان دارو عرضه می‌شود که البته قیمت بالایی دارد، بنابراین مصرف مستقیم روغن کدو بسیار باصرفه‌تر است.

برای چی خوبه؟

مصرف روزانه این روغن باعث پیشگیری و معالجه تصلب شرایین، سوزش ادرار، ‌ام‌اس، سنگ مثانه، بیماری‌های پروستات، تعادل هورمونی در خانم‌ها و تنظیم فعالیت دستگاه گوارشی می‌شود، همچنین سرشار از ویتامین‌های محلول در چربی (A، D و K) بوده و باعث افزایش کلسترول خوب خون (HDL) می‌شود.

چقدر بخوریم؟

این روغن برای طبخ، به‌خصوص سرخ کردن توصیه نمی‌شود، پس بهتر است روزی یک تا سه قاشق غذاخوری همراه سالاد یا به‌طور مستقیم از آن استفاده کنید. می‌توانید روزانه یک قاشق غذاخوری روغن تخم کتان را در میلک‌شیک‌تان بریزید.


روغن کلزا

سرشار از امگا 9 (65-63درصد) امگا 3 (11-9درصد) ، امگا 6 (23-19درصد)، ویتامینEو استرول‌های مفید گیاهی‌است.

برای چی خوبه؟

این روغن با داشتن بالاترین میزان چربی‌های غیراشباع مفید و عاری بودن از کلسترول از ابتلا به عوارض قلبی- عروقی جلوگیری می‌کند و در تقویت سیستم ایمنی، کنترل قند خون، کاهش خطر سرطان، تصلب شرایین و کنترل قند خون نقش بسیار مهمی دارد، همچنین حضور ماده شیمیایی کولین و مشتقات آن از بیماری کبد چرب جلوگیری کرده و در به تاخیر انداختن اختلالات آلزایمر
 نقش اساسی دارد.

چقدر بخوریم؟

این روغن محدودیتی در نحوه مصرف نداشته و می‌تواند در طبخ غذا، همراه سالاد و حتی در تهیه انواع کیک و شیرینی‌جات مورد استفاده قرار بگیرد. مصرف روزانه یک قاشق غذاخوری از این روغن برای بهره‌مندی از خواص آن توصیه می‌شود.

نکته مهم!

موقع خرید روغن به عبارت‌هایی چون «فرابکر» و «پرس سرد» توجه داشته باشید. در روش پرس سرد، روغن بدون حرارت و هرگونه حلال شیمیایی تولید شده و تمامی خواص ارزشمند آن محفوظ باقی می‌ماند. روغن تولید شده به این روش اصطلاحا روغن بکر یا فرابکر نامیده می‌شود.


تست مزاج شناسی: سرد یا گرم؟ خشک یا تر؟

مجله همشهری تندرستی - دکتر سعید صانعی: وقتی کفش می پوشید، پاهایتان معمولا در آن راحتند یا همیشه مشکل دارید؟ این مساله به طبع شما ارتباط دارد. تعجب نکنید! شناخت طبع گاهی به همان سادگی که فکر می کنید نیست. این آزمون به شما در شناخت دقیق طبعتان کمک می کند.

مزاج اصلی، همان مزاجی است که فرد با آن به دنیا می آید. این مزاج یا طبع همیشه همراه او بوده و مزاج یا طبیعت ذاتی اوست؛ درست مثل رنگ پوستی که با آن متولد می شود. اگرچه در طول عمر هر فرد به دلایل مختلف شامل اقلیم، تغییرات آب و هوایی، عادت های غذایی، حالت های روحی- روانی و عوامل بیماری زا این طبع کمی تغییر می کند اما اصل آن تغییر نخواهد کرد.

هرقدر علت های تغییر مزاج اصلی به مزاج ثانویه نزدیک تر باشد، طبیعت بیماری به طبیعت اصلی خودش شبیه تر و امکان درمان و بازگشت به شرایط عادی امکان پذیرتر است.

سرد یا گرم؟ خشک یا تر؟ + تست


1- با حلقه کردن انگشت شست و انگشت وسط یک دست به دور مچ دست دیگرتان، وضعیت قرار گرفتن دو انگشت چگونه است؟

الف: دو سر انگشت روی هم قرار می گیرد.

ب: دو سر انگشت مماس یکدیگر قرار می گیرند.

ج: دو سر انگشت به هم نمی رسند.

2- اگر بدن تان را حرکت دهید، ساختار عضلات بیشتر است یا چربی؟

الف: لایه های چربی زیاد دیده شده و حالتی از لرزش و بی ثباتی در آن دیده می شود.

ب: حجم عضلات بیشتر بوده و بدن لرزش ندارد و گوشت بدن شل نیست.

3- وضعیت موهای بدن اعم از سر و بدن به چه شکلی است؟


الف: پرپشت، کلفت و تیره و صاف

ب: پرپشت، کلفت و تیره و مجعد

ج: پرپشت، کلفت اما لخت و روشن

د: کم پشت، نرم و نازک و شکننده و چرب

4- پوست تان چه رنگی است؟ این آزمون برای افراد سفیدپوست است.

الف: رنگ سیاه با گرایش به کبودی

ب: رنگ سفید مایل به آبی

ج: رنگ سفید متمایل به سبز

د: رنگ سفید مهتابی که فشار انگشت رنگ سرخ آن کم رنگ می شود.

سرد یا گرم؟ خشک یا تر؟ + تست


5- مفاصل شما به چه شکلی است:

الف: برجستگی مفصل ها به خوبی نمایان است.

ب: برجستگی خاصی در مفصل ها دیده نمی شود.

6- رگ های بدن، به ویژه دست تان دیده می شود؟

الف: بله

ب: خیر

7- کف دست تان از نظر هندسی چه شکلی است؟

الف:مربع

ب: مستطیلی و کشیده که انگشتان در درازای آن قرار دارند.

ج: مستطیلی شکل که عمود بر انگشتان دست است.

8- اگر کفش شما معمولی باشد؛ منظور اینکه طبی نبوده یا از نظر بلندی پاشنه در خانم ها و یا از نظر ساختاری برای کفش آقایان وضعیت خاصی ندارد، پای تان در کفش چه وضعیتی خواهد داشت؟

الف: پایم را می زند.

ب: کاملا راحت هستم.

9- در جمع معمولا آغازگر بوده و در راس حرکت می کنید و تاثیر می گذارید یا بیشتر آرام هستید و تاثیر می گیرید؟

الف: تاثیرگذار

ب: تاثیرپذیر

10- اطرافیان شما را کم حرف می دانند یا پرحرف یا گزیده گو؟


الف: پرحرف

ب: کم حرف

ج: گزیده گو

سرد یا گرم؟ خشک یا تر؟ + تست


11- روی حرفی که می زنید، می ایستید و به درست و نادرست بودنش کاری ندارید یا اینکه می ایستید و در صورت اشتباه بودن آن را تصحیح می کنید یا دائما تغییر موضع می دهید؟


الف: می ایستم و تغییر نمی دهم حتی اگر نادرست باشد.

ب: می ایستم اما اگر با ارائه دلایل محکم متوجه شوم  اشتباه است، از حرفم بر می گردم.

ج: دائما تغییر رای می دهم.

12- از گفتن بسیاری از حرف ها شرم می کنید یا اینکه به راحتی هر حرفی را به زبان می آورید؟

الف: هر حرفی باشد، می گویم.

ب: حجب و حیا مانع از بیان بسیاری از حرف ها می شود.

13- هر روز یا بیشتر روزها عصبانی می شوید؟

الف: بله

ب: خیر

14- اگر عصبانی می شوید، عصبانیت شما زیاد طول می کشد یا بعد از مدتی فروکش می کند و پشیمان می شوید؟

الف: فروکش نکرده و طولانی است.

ب: فروکش کرده و پشیمان می شوم.

15- به خوردن گرمی ها بیشتر گرایش دارید یا خوردن سردی ها؟ برای مثال خوردن چند عدد خیار را ترجیح می دهید یا چند عدد شیرینی؟

الف: به خورد گرمی ها مثل شیرینی

ب: به خوردن سردی ها مثل خیار

16- اگر تذکرات دیگران نباشد، اشتهای شما چطور است؟

الف: زیاد

ب: کم

ج: معمولی

خودتان را بسنجید

سرد یا گرم؟ خشک یا تر؟ + تست


فردی را تصور کنید که هدفش رفتن به مرکز خرید خاصی است اما بدون فکر مسیر دیگری را انتخاب می کند. او به مقصد رسیده است اما انتخاب مسیر اشتباه او را به دردسرهای بسیاری دچار می کند.

درست مانند کسی که گرسنه است اما برای رفع گرسنگی، غذای نامناسب انتهاب می کند. راه انتهاب درست برنامه غذایی آگاهی از طبع است. حالا که به سوال ها پاسخ دادید، پاسخ آنها را هم با دقت بخوانید و طبع تان را بشناسید.

پاسخ1: اگر گزینه «الف» باشد، شما دارای مزاج سرد و خشک بوده و استخوان بندی تان ریز است. اگر گزینه «ب» باشد، مزاج شما معتدل بوده و استخوان بندی شما متوسط است و اگر پاسخ گزینه «ج» است، مزاج تان گرم و تر بوده و استخوان بندیان درشت است.

پاسخ 2: اگر پاسخ گزینه «الف»است، مزاج شما گرم و تر بوده و اگر پاسخ گزینه «ب» است، مزاج شما گرم و خشک است.

پاسخ 3: اگر پاسخ شما گزینه «الف» باشد، مزاج شما گرم و خشک است. اگر پاسخ شما گزینه «ب» باشد، مزاج شما گرم و تر است. اما اگر گزینه «ج» پاسخ شما باشد، مزاج تان گرم وتر استوا گر جواب گزینه «د» است، مزاج تان سرد و تر است. هرچه مو نازک، شکننده و اصطلاحا شبیه به موی گربه باشد مزاج به سمت سرد و تری گرایش دارد و هرچ مود حالت دار با پایه قوی باشد، مزاج به سمت گرمی گرایش دارد.

پاسخ 4: اگر پاسخ تان «الف» است، یعنی مزاج شما سرد و خشک است. اگر پاسخ تان «ب» است، مزاج تان سرد و تر است. اگر پاسخ شما «ج» است، یعنی مزاج تان مخلوط است و اگر پاسخ تان «د» است، یعنی مزاج شما گرم و تر است.

پاسخ 5: اگر پاسخ شما گزینه «الف» است، مزاج تان گرم و خشک و اگر گزینه شما «ب» است، مزاج تان سرد و تر است.

پاسخ 6: اگر پاسخ «الف» است، مزاج تان گرم و خشک و اگر پاسخ «ب» است، مزاج تان سرد و تر است.

پاسخ 7: اگر پاسخ تان «الف» است مزاج تان معتدل بوده و حد واسط بین گرم و سرد قرار دارد. اگر گزینه «ب» را انتخاب کرده اید مزاج تان گرم و خشک و اگر گزینه «ج» پاسخ شماست، مزاج تان سرد و خشک است.

پاسخ 8: اگر پاسخ تان «الف» است، پای سینه دار و پهنی دارید و مزاج تان گرم و خشک است. اگر انتخاب شما گزینه «ب» است، پای تان باریک و استخوانی است و مزاج تان سرد و خشک است.

پاسخ 9: اگر پاسخ «الف» است، گرم و خشک مزاج بوده و اگر پاسخ «ب» است، مزاج تان گرم و تر است.

پاسخ 10: اگر پاسخ «الف» است، مزاج شما گرم و خشک است. اگر پاسخ «ب» است، مزاج تان سرد و تر است و اگر گزینه «ج»، مزاج شما گرم و تر است، اما خشک نیست.

پاسخ 11: پاسخ «الف» یعنی اینکه مزاج شما گرم و خشک است. پاسخ «ب» یعنی مزاج شما گرم و تر است و اگر گزینه «ج» را انتخاب می کنید مزاج تان سرد و تر است.

پاسخ 12: اگر پاسخ شما «الف» است مزاج تان گرم و خشک است و اگر پاسخ «ب» است، مزاج تان سرد و تر است. البته شرایط رشد و تربیت هر فرد نیز روی رفتار او تاثیر دارد.

پاسخ 13: گزینه «الف» نشانه گرم و خشک مزاج و گزینه «ب» نشانه سرد و تر مزاج است.

پاسخ 14: گزینه «الف» نشانه گرم و خشک مزاج و گزینه «ب» نشانه گرم و تر مزاج است.

پاسخ 15: اگر انتخاب تان گزینه «الف» است، مزاج تان سرد و تر و اگر انتخاب شما گزینه «ب» است، مزاج تان گرم و خشک است.

پاسخ 16: اگر انتخاب تان گزینه «الف» است، مزاج تان سرد و تر، اگر انتخاب تان گزینه «ب» است، مزاج تان گرم و خشک و اگر گزینه «ج» را انتخاب کرده اید، مزاج تان معتدل است؛ یعنی بین مزاج گرم و تر است.

سرد یا گرم؟ خشک یا تر؟ + تست


چطور نتیجه بگیریم؟


اگر تعداد پاسخ های مثبت شما نسبت به یک مزاج بالاتر از نصف به علاوه یک باشد، مزاج شما همان است؛ برای مثال است اگر از 16 سوال پرسیده شده، پاسخ 10 سوال شما مرتبط به مزاج گرم باشد، مزاج شما گرم است.

گرم و خشک: این افراد گرمایی بوده و معمولا فعالیت بدنی شان زیاد است. به مدیریت علاقه مند بوده و اغلب آنها را در پست های کلیدی می بینید. مدیران خوب و کارآمدی هستند اما زود عصبانیمی شوند و البته از عصبانیت شان زود پشیمان می شوند. معمولا طعم دهانشان در ساعت های ابتدایی صبح، تلخ است. در خرداد باید تدابیری بیندیشند تا دچار مشکل مزاجی نشوند. باید از خوراکی های سرد استفاده کنند.

گرم و تر: صورت این افراد معمولا برافروخته بوده و فشار خونشان بالاست. خوش اخلاق هستند. اگر کاری به آنها سپرده شود به خوبی آن را انجام می دهند اما نیاز به یادآوری مکرر دارند در غیر این صورت آن را به اتمام نمی رسانند. بنابراین به دلیل همین کارهای نیمه تمامشان اصولا درگیری فکری زیادی دارند. اشتهای آنها خوب است و زیاد می خوابند.

مستعد بروز جوش های پوستی هستند. پس باید مواظب خوراک شان  باشند.

سرد و خشک: این افراد انرژی پایینی داشته و انعطاف پذیری کمی دارند. فعال نبوده و توان انجام کارشان پایین است و به همین دلیل بارشان را روی دوش دیگران می اندازند.
به دلیل نامناسب بودن جریان خون در بدن دچار کم خونی یا تیرگی پوست می شوند. برای رفع این مشکل می توانند از ماساژ کمک بگیرند.

این افراد مستعد ابتلا به افسردگی و وسواس بوده و از نظر ظاهری نیز استخوانی و لاغر هستند.

سرد و تر:
این افراد خوش اخلاق بوده، اضافه وزن داشته و چربی بدن آنها زیاد است. انرژی انجام کاری ندارند. رطوبت زیاد بدن آنها را به دو صورت آب دور لب ها، ریختن آب روی بالش و تعرق زیاد می بینید.

اشتهای آنها خوب است اما با وجودی که زیاد غذا نمی خورند، چاق می شوند. سوخت و ساز بدنشان پایین است. اشتهای زیاد و پایین بودن میزان متابولیسم بدن از دلایل اضافه وزن آنهاست.


بایدها و نبایدهای مصرف آسپیرین...

هفته نامه سلامت: در قفسه دارویی خیلی از خانه ها قرص آسپیرین وجود دارد و مردم از آثار آن اطلاع دارند. این دارو در سرماخوردگی ها و سردردها مصرف بیشتر دارد ولی یکی دیگر از علل بالا بودن مصرف آسپیرین، اطلاع مردم از خاصیت این دارو در پیشگیری از سکته قلبی و مغزی است. دکتر محمدرضا رجبی، متخصص قلب و عروق و فوق تخصص آنژیوپلاستی و عضو هیات علمی دانشگاه شاهد می گوید: «این دارو بی خطر است ولی مصرف آن فقط به بعضی از افراد توصیه می شود.»

بایدها و نبایدهای مصرف آسپیرین


چه کسانی به مصرف قرص آسپیرین نیاز دارند؟

- در سال های اخیر مصرف آسپیرین به خصوص در سنین پایین افزایش پیدا کرده اما همه افراد از خوردن آسپیرین سود نمی برند. نظریه رایجی که وجود دارد این است که آسپیرین فقط باید به 2 دلیل استفاده شود؛ برای پیشگیری اولیه و برای پیشگیری ثانویه.

پیشگیری ثانویه در مورد افرادی مصداق دارد که مبتلا به سکته قلبی یا تنگی شناخته شده رگ های قلبی و مغزی شده اند. در این بیماران، آسپیرین با رقیق تر کردن خون، جلوی تشکیل مجدد لخته را می گیرد. در پیشگیری اولیه هیچ مشکل شناخته شده ای وجود ندارد ولی فرد از نظر پشیکی دارای شرایطی است که بهتر است آسپیرین مصرف کند.

چه شرایطی؟

- اگر مردی بیش از 55 سال سن و دو عامل خطر ابتلا به بیماری های قلبی - عروقی مانند استعمال سیگار، پرفشاری خون، سابقه سکته قلبی در خانواده و دیابت داشته باشد، از خوردن آسپیرین سود خواهد برد. در مورد خانم ها نیز این شرایط وجود دارد ولی خانم ها باید بعد از 65 سالگی مصرف آسپیرین را شروع کنند.

بایدها و نبایدهای مصرف آسپیرین


آیا آسپیرین دارویی کاملا بی ضرر است؟

- نه، اگر همه افراد جامعه بخواهند سر خود این دارو را مصرف کنند، هزینه زیادی به دولت تحمیل می شود. علاوه بر این، آسپیرین عوارض گوارشی دارد. افرادی که به مدت طولانی از این دارو استفاده می کنند بیشتر در معرض خونریزی های گوارشی و مغزی هستند. گاهی نیز فرد به عمل جراحی اورژانسی نیاز داردو آسپیرین باعث می شود خونریزی حین عمل خیلی زیاد باشد، بنابراین آسپیرین در افراد کمتر از 55 سال به عنوان پیشگیری اولیه توصیه نمی شود.

آیا برای کم کردن از این عوارض می توان دوز آسپیرین را کمتر کرد؟

- اثر مهارکننده یک دوز آسپیرین 80 میلی گرمی تا یک هفته باقی می ماند. حتی ثابت شده 2 تا 3 بار در هفته مصرف آسپیرین اثر پیشگیری کننده مطلوبی دارد اما همه افراد نمی تواننددوز آسپیرین تجویز شده به وسیله پزشک را تغییر دهند.

چرا؟

- فردی که به عنوان پیشگیری ثانویه از آسپیرین استفاده می کند، به هیچ وجه نباید بدون نظر پزشک دوز آسپیرین را کمتر یا قطع کند. در افرادی که بیماری های قلبی - عروقی دارند، قطع یا کاهش دوز، احتمال بروز لخته را بیشتر می کند.

اگر در خانواده ای سابقه ترومبوز (لخته در عروق) وجود داشته باشد، چطور؟

- ابتدا باید با روش های آزمایشگاهی مشخص شود که فرد مستعد بیماری است یا نه. اگر مشخص شود که غلظت خون و میزان پلاکت او بیش از حد طبیعی است، ممکن است پزشک برایش آسپیرین تجویز کند.


آنتی بیوتیک عمرتان را کم می کند!

ماهنامه همشهری تندرستی: خیلی از افراد وقتی دچار سرماخوردگی می شوند به جای مراجعه به پزشک به شروع به خوردن انواع و اقسام دارو می کنند. شربت ضدسرفه، قرص سرماخوردگی و استامینوفن داروهایی هستند که به صورت خودسرانه استفاده می شوند. حالا اگر افراد با کمی ترشحات چرکی هم مواجه شوند، مصرف کپسول های آنتی بیوتیک را نیز به این مجموعه اضافه می کنند تا برای مصرف خودسرانه دارو چیزی از قلم نیفتد! «آموکسی سیلین» یک کپسول آنتی بیوتیک است که مصرف خودسرانه آن در بین مردم بسیار رواج دارد. شاید دلیل اصلی مصرف خودسرانه آن را بتوان به فروش راحت دارو در برخی از داروخانه ها نسبت داد ولی مسئله مهم تر عدم آگاهی افراد از مضرات مصرف خودسرانه داروست و در این میان افزایش آگاهی مردم می تواند نقش بسیار مهمی را در جلوگیری از عوارض مصرف خودسرانه این داروها ایفا کند.

آنتی بیوتیک عمرتان را کم می کند!


وقت ندارم

روزانه افراد زیادی برای تهیه دارو، لوازم آرایشی و بهداشتی به داروخانه مراجعه می کنند و برخی از افراد بدون مراجعه به پزشک و در دست داشتن نسخه، دارو می خرند و این مسئله دلایل زیادی می تواند داشته باشد. خانم جوانی که یک کیسه پر از دارو در دست دارد و در بین داروها کپسول آموکسی سیلین هم به چشم می آید می گوید: «سرما خوردم و احساس می کنم در پشت حلقم چرک وجود دارد برای همین آموکسی سیلین خریدم و واقعا کارم به گونه ای است که وقت نمی کنم برای یک سرماخوردگی ساده به پزشک مراجعه کنم. هروقت با مشکل بروز چرک در گلو مواجه شده ام پزشک برایم همین کپسول را تجویز کرده و مشکلم برطرف شده است و تاحالا با مشکلی هم مواجه نشدم. پس فکر نمی کنم با مصرف این کپسول اتفاق خاصی بیفتد.»

دوقلوهای همسان

خیلی از افراد تفاوت داروهایی را که در یک گروه قرار دارند نمی دانند و این مسئله در رابطه با آنتی بیوتیک ها به خوبی دیده می شود. آموکسی سیلین و آمپی سیلین 2 دارویی هستند که افراد عادی فرق شان را به خوبی نمی دانند و به صورت خودسرانه از هر 2 دارو در موارد مختلف استفاده می کنند.

«دکتر مصلحی» پزشک و پژوهشگر در رابطه با تفاوت های این 2 دارو می گوید: «بین آموکسی سیلین و آمپی سیلین از لحاظ طیف اثر میکروب کشی، تفاوت زیادی وجود ندارد، فقط آموکسی سیلین تاثیر بیشتری نسبت به آمپی سیلین روی میکروب «هموفیلوس» آنفلونزا دارد. اما از نظر زمان مصرف داروها تفاوت هایی بین این 2 دارو وجوددارد برای مثال نیمه عمر آموکسی سیلین بیشتر از آمپی سیلین است و می توان آن را هر 8 ساعت یکبار مصرف کرد.

اما آمپی سیلین باید هر 6 ساعت یک بار مصرف شود. همچنین آموکسی سیلین عوارض گوارشی کمتری نسبت به آمپی سیلین دارد. بسیاری از افرادی که از این کپسول ها به شکل خودسرانه استفاده می کنند به زمان مصرف توجه کافی ندارند یا اینکه طول درمان با دارو را کامل نمی کنند نتیجه اینکه نه تنها وضعیت بدن شان بهتر نمی شود، بلکه امکان پیشرفت بیماری هم وجود دارد.»

آنتی بیوتیک عمرتان را کم می کند!


خطر در کمین است

شاید خیلی از افراد به دلیل عدم آگاهی تصور کنند که مصرف خودسرانه کپسول آموکسی سیلین مشکل خاصی را برای بدن به وجود نمی آورد. اما این تصور کاملا نادرست است چرا که مصرف آموکسی سیلین می تواند انواع و اقسام مشکلات را برای بدن به وجود بیاورد.

«دکتر مصلحی» می گوید: «مصرف بی رویه آنتی بیوتیک ها به ویژه آموکسی سیلین باعث می شود که مقاومت باکتریایی زیادی نسبت به آنتی بیوتیک ها به وجود بیاید. یکی از بدترین کارهایی که می تواند منجر به مقاومت باکتریایی نسبت به آنتی بیوتیک ها شود، استفاده از آنها هنگام سرماخوردگی ویروسی است که آنتی بیوتیک در درمان آنها هیچ گونه جایگاهی ندارد و متاسفانه بسیاری از بیماران به دلیل عدم آگاهی و شناخت کافی از دارو اقدام به مصرف خودسرانه آنتی بیوتیک ها به ویژه آموکسی سیلین می کنند. عفونت های قارچی به دلیل از بین بردن میکروبهای مفید که فلور طبیعی بدن هستند و جلوی رشد ویروس ها و قارچ ها را می گیرند یکی از عوارض مصرف بی رویه آنتی بیوتیک ها به ویژه آموکسی سیلین است.

واکنش های حساسیتی به ویژه در کسانی که به خانواده پنی سیلین ها حساسیت داشته باشند می تواند برای جان بیمار تهدیدکننده باشد. آموکسی سیلین عوارض زیادی دارد که می تواند به بثورات جلدی، تنگی نفس، درد مفاصل، احساس کرختی و سوزن سوزن شدن اندام ها، تهوع، اسهال، استفراغ، کولیت و خونریزی از دستگاه گوارش اشاره کرد.

مودار شدن (تغییر شکل مخاط زبان به حالتی که شبیه مو می شوند) و سیاه شدن زبان، شوک آنافیلاکتیک، قرمزی و التهاب پوست، خارش بدن، تاولزدن پوست، کهیر، التهاب عروق، زردی و یرقان از دیگر عوارض مصرف آموکسی سیلینی هستند.التهاب کبد، ایجاد کریستال در ادرار، تیره شدن رنگ ادرار، خارش و زیاد شدن ترشحات واژن در خانم ها، کم خونی، کاهش گلبول های سفید و پلاکت ها، افزایش ائوزینوفیل خون، اضطراب، کاهش هوشیاری، سرگیجه، سوزش سر معده و گاهی تغییر رنگ دندان ها از عوارض آموکسی سیلین است.

شاید آن دسته از افرادی که از این دارو به صورت خودسرانه استفاده می کنند یا دانستن عوارض این کپسول ها از تکرار مصرف خودسرانه آنها بپرهیزند، اما باز هم افرادی هستند که به مصرف خودسرانه دارو ادامه می دهند و در درازمدت با مشکلات جدی تری مواجه می شوند که گاهی جبران آن مشکل است.»

با نسخه یا بی نسخه؟

عدم آگاهی مردم در استفاده از دارو به صورت خودسرانه یک طرف قضیه است و فروش داروی بدون نسخه در برخی از داروخانه های طرف دیگر ماجراست اما باید دید که سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی چه تدبیری برای فروش «آموکسی سیلین» بدون نسخه اندیشیده است.

«دکتر فاطمه سلیمانی» دبیر کمیته کشوری تجویز و مصرف منطقی دارو می گوید: «آموکسی سیلین یک داروی آنتی بیوتیک است و تهیه آن از داروخانه نیاز به نسخه دارد. سازمان غذا و داروی وزارت بهداشت، معاونت هایی در سطح دانشگاه های علوم پزشکی کشور دارد و به تعداد دانشگاه ها، معاونت هایی هستند که کار نظارت بر عملکرد داروخانه ها را انجام می دهند. داروخانه ها نباید داروی بدون نسخه تحویل بدهند و در صورتی که داروخانه ای داروی بدون نسخه بفروشد و بازرس این تخلف را گزارش کند، تذکر و برخورد لازم با مسئول داروخانه انجام می شود.»

چه باید کرد؟

فروش بدون نسخه و عدم آگاهی مردم در استفاده خودسرانه از داروها 2 مسئله جدایی ناپذیر هستند و باید علاوه بر جلوگیری از فروش بدون نسخه دارو، سطح آگاهی مردم را نیز افزایشداد.

«دکتر سلیمانی» می گوید: «وقتی سطح دانش و آگاهی مردم در رابطه با عوارض و خطرات خودسرانه دارو بالا برود، خود به خود تقاضا برای دریافت دارو بدون نسخه یا حتی داروی با نسخه کاهش پیدا می کند. ادارات کمیته کشوری تجویز و مصرف منطقی دارو از چند سال پیش آموزش مردمی را در سطوح مختلف شروع کرده و با استفاده از رسانه ها و بسترسازی های مناسب سعی در آموزشمردم شده است.

آموزش ها علاوه بر اینکه برای تمام اقشار جامعه صورت می گیرد، در مدارس و ادارات به شکل ویژه تری انجام می شود. آموزش صرفا برای عامه مردم نیست و آموزش هایی برای گروه حرفه ای متخصص پزشکی، پیراپزشکان، پرسنل و دست اندرکاران دارو ودرمان درنظر گرفته شده است. بازآموزی، کارگاه تخصصی، کتاب ها و مقالات در اختیار این دسته از افراد قرار می گیرد تا فرهنگ مصرف دارو ترویج پیدا کند. نظارت بر عملکرد پزشکان یکی دیگر از کارهایی است که انجام می شود. به این شکل که یک کمیته علمی تخصصی نسخه های پزشکی، کار بررسی نسخه های تجویزشده پزشکان را بر عهده دارد. اقدامات زیادی برای کاهش مصرف دارو به ویژه مصرف خودسرانه صورت گرفته است اما تغییر فرهنگ نیاز به یک برنامه مستمر و طولانی مدت دارد.»

آنتی بیوتیک عمرتان را کم می کند!


نگاهی دقیق تر به کپسول های چرک خشک کن

خیلی از افراد داروهای مختلف را بدون اینکه دقیقا بدانند چه کاربردی دارد استفاده می کنند و «آموکسی سیلین» هم یکی از همین داروهاست.

آموکسی سیلین یک آنتی بیوتیک از خانواده پنی سلینی ها محسوب می شود که پزشک آن را برای درمان عفونت های باکتریایی تنفسی، ادراری، دهان، دندان، مغز، قلب، معده و گوش تجویز می کند. آموکسی سیلین درواقع یک «آمینو پنی سیلین» از خانواده «بتالاکتام» با طیف متوسط است. این دارو یک آنتی بیوتیک باکتری کش محسوب می شود که با جلوگیری از ارتباط بین زنجیره های پلی مری «پپتیدو گلایکان» دیواره سلولی باکتری، از سنتز دیواره سلولی باکتری جلوگیری می کند.

آموکسی سیلین در حدود 70 تا 90 درصد از راه دستگاه گوارش جذب می شود و اثر آن 30 دقیقه بعد از مصرف شروع شده و در عرض 2 ساعت به حداکثر می رسد.

متابولیسم آموکسی سیلین در کبد و دفع آن از راه کلیه است. در نتیجه یکی از عوارض مصرف خودسرانه این کپسول می تواند آسیب به کبد و کلیه ها باشد. آمارهای جهانی نشان می دهد بیشترین مصرف کنندگان آموکسی سیلین افراد زیر 20 سال بوده اند. حدود 15 درصد بین سن 20 تا 40 ساله، حدود 15 درصد بین سن 40 تا 60 سال و حدود 12 درصد مصرف کنندگان آموکسی سیلین بالای 60 سال سن داشته اند و از این تعداد حدود 60 درصد خانم ها و حدود 40 درصد آقایان بودهاند.

آموکسی سیلین در اشکال مختلفی تولید می شود، کپسول 250 میلی  گرمی، کپسول 500 میلی گرمی، سوسپانسیون خوراکی 125 میلی گرم در هر 5 میلی لیتر و سوسپانسیون خوراکی 250 میلی گرم در هر 5 میلی لیتر انواع آموکسی سیلین هستند که پزشک با توجه به شرایط بیمار یکی از آنها را برای بیمار تجویز می کند.

افراد بزرگسال با توجه به شدت عفونت باید 250 تا 500 میلی گرم را هر 8 ساعت، یک بار مصرف کنند. همچنین مصرف آموکسی سیلین در کودکان با توجه به شدت عفونت باید 20 تا 40 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در 24 ساعت (در سه دوز تقسیم شده) و هر 8 ساعت یک بار باشد. آموکسی سیلین با نام های تجاری مختلف مثل نواموکسین (Novamoxin)، دیسپرموکس (Dispermox)، تریموکس (Trimox)، موکساتاژ (Moxatag)، وای موکس (Wymox) و آموکسیل (Amoxil) به فروش می رسد.


پایان تحریم های اقتصادی کوبا و آغاز دوران جدید کوبای انقلابی کوب

مجله صدا - ریحانه سادات یاسینی:  54 سال قبل فیدل کاسترو در جلسه هیات دولت برای تعیین رییس بانک ملی کوبا از حاضران پرسید: «بین شما اکونومیست (اقتصاددان) هست؟» چه گوارای 32 ساله فوری دستش را بالا برد و کاسترو که جا خورده بود او را به عنوان رییس بانک ملی منسوب کرد. چند روز بعد فیدل کاسترو با تعجب به چه گوارا گفت: «خبر نداشتم اکونومیست هستیم» چه که جا خورده بود جواب داد: «اکونومیست؟! من فکر کردم گفتید کمونیست!»

کوبا و آمریکا چگونه دوست شدند؟


به این ترتیب و با یک سوءتفاهم لفظی، محبوب ترین چریک جهان به مقامی رسید که نه ارتباطی با رشته تحصیلی اشت داشت، آن هم درست در زمانی که آمریکا موضعی خصمانه را با وضع تحریم های سیاسی و اقتصادی نسبت به همسایه ی خود پیش گرفتهبود. اما پنج دهه پس از آنکه چگورا، از کار داوطلبانه روزهای تعطیل یکشنبه تا چرخش به سمت شوروی و بعدها چین را برای نجات اقتصاد کوبا پیش گرفت، رائول کاسترو برادر تندخوی فیدل کاسترو و از مخالفان سرسخت چه، به سوی ایالات متحده چرخش کرد تا کوبای با منش انقلابی به کوبای با رفتار دیپلماتیک تغییر کرده باشد.

ایالات متحده آمریکا تا میانه های قرن بیستم 90% از معادن، 50% از اراضی تجارت نیشکر و دو سوم از صادرات کوبا را در اختیارداشت، اما پس از انقلاب سال 1959 و در پی سیاست ملی کردن صنایع در کوبا و مصادره ی سرمایه های آمریکایی، ایالات متحده صادرات خود را به این کشور متوقف کرد.

از این تاریخ به بعد آمریکا همواره به دنبال سرنگونی حکومت کمونیستی فیدل کاسترو بود و برای این کار از ابزارهای گوناگونی مانند تحریک ضدانقلاب های داخلی کوبا، حمله ی نظامی و تحریم سود می جست.

کوبا و آمریکا چگونه دوست شدند؟


در سال 1961 نخستین تحریم سیاسی آمریکا علیه کوبا رقم خورد و واشنگتن روابط دیپلماتیک با هاوانا را پس از نزدیک شدن انقلابیون هوادار فیدل کاسترو با اتحادیه جماهیر شوروی، قطع کرد. در آوریل همان سال نیز تلاش برای پیاده کردن تبعیدی های کوبایی تحت حمایت آمریکا در خلیج خوک ها با شکست رو به رو شد. یک سال بعد در ماه فوریه، جان اف کندی رییس جمهوری وقت آمریکا، برای اولین بار تحریم هایی تجاری علیه همسایه ی دریایی خود وضع کرد. اما کوبا که روی کمک برادر کمونیست خود حساب می کرد، بیمی به خود راه نداد و در اکتبر همان سال با مستقر کردن موشک های هسته ای شوروی در کشور خود، بحران بزرگ «موشکی کوبا» را بین آمریکا و اتحادیه جماهیر شوروی در دوران جنگ سرد ایجاد کرد.

این بحران سرانجام به صورت صلح آمیزی پایان یافت و در سال 1966 کنگره ی آمریکا قانونی را تصویب کرد که به کوبایی هایی که  غیر قانونی به آمریکا مهاجرت کرده بودند حق پناهندگی و مجوز کارکردن در خاک آمریکا را می داد. در سال 1977 نیز دفتر حافظ منافع آمریکا در هاوانا در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر افتتاح شد. کارتر سعی کرد تحریم ها علیه کوبا را  کاهش دهد. اما در عمل دشمنی کوبا و آمریکا به صلح نزدیک نشد. در سال 1991 با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اوضاع اقتصادی کوبا آشفته تر شد و آمریکای همسایه نیز فشارهای خود را تشدید کرد. اگرچه در سال 1995 توافق نامه هایی در زمینه های مهاجرت بین کوبا و آمریکا امضا گردید، اما در سال 1996 تحریم های کوبا با قانون هلمز- برتون گسترش یافت.

در سال 2001 نیز جرج دبلیو بوش، رییس جمهوری سابق آمریکا با محدود کردن سفر به کوبا و انتقال پول به این کشور تحریم علیه کوبا را تقویت کرد. کوبا نیز در سال 2004 پایان معاملات تجاری خود را با دلار اعلام کرد. اما کوبا طی 30 سال از دوراهی 54 ساله ی دشمنی با همسایه ی خود، با تکیه بر شانه های تنومند شوروی کمونیست با تحریم های غرب دست و پنجه نرم می کرد. اما زمانی که این تکیه گاه با سقوط اتحاد جماهیر شوروی فرو ریخت، کوبا 85% از بازار صادرات اش، میلیاردها دلار کمک سالانه ی شوروی و همچنین بخشش و کمک های نفتی و غذایی برادارن کمونیست خود را از دست داد.

کوبا و آمریکا چگونه دوست شدند؟


پس از آن، کوبا دوباره تلاش کرد تا حامیان جدیدی پیدا کندو این گونه بود که پای کشورهایی همچون چین و ونزوئلای هوگو چاوزی به کوبا باز شد، اما باز هم اقتصاد ویران این کشور درمان نشد. کوبا نیازمند اصلاحات اقتصادی کلان تری بود. به همین دلیل تلاش کرد تا درهایش را روی اقتصاد لیبرالیستی باز کند؛ بخش بسیار ناچیزی از اقتصاد این کشور از جمله صنایع دستی، شرکت های کوچک و بخش کوچکی از صنعت توریسم با هدف ورود دلار به کشور و افزایش سرمایه گذاری خارجی، خصوصی شد. به این ترتیب با سرمایه های برزیلی، کوبا توانست بندری بسازد که به کشور کمک زیادی کند.

در ماه های اخیر نیز کوبا برای تصویب یک توافق نامه ی همکاری با اتحادیه اروپا مذاکراتی را شروع کرده است. رائول کاسترو، برادر رهبر انقلابی کوبا این گونه توانست اقتصاد کشورش را با وجود تحریم های غرب و اوضاع نابسامان زندگی مردم سرپا نگه دارد؛ تا زمانی که زنگ کلیساها به صدا درآمد و تدریس در مدارس برای پخش خبر عادی سازی روابط با آمریکا متوقف شد.

در خبری که 17 دسامبر مطابق با 28 آذر منتشر شد، روسای جمهوری دو کشور خبر از عادی سازی روابط با یکدیگر دادند و باراک اوباما از این مساله با عبارت «چمشگیرترین تغییرات در سیاست آمریکا در بیش از پنجاه سال اخیر» یاد کرد. اما زمینه های بهبود روابط این دو کشور و تغییر در سیاست آمریکا از سال 2008 فراهم شده بود. یعنی زمانی که در هر دو کشور رهبرانی جدید روی کار آمده بودند. در این سال سران کشورهای آمریکای لاتین که در نشستی گرد هم آمده بودند، لغو تحریم علیه کوبا را خواستار شدند.

یک سال بعد باراک اوباما در حالی که اولین سال اقامت خود را در کاخ سفید می گذراند، همه محدودیت ها درباره سفر کوبایی- آمرکایی ها به کوبا و فرستادن پول از سوی این افراد به این جزیره را لغو کرد. در نشست سران کشورهای آمریکایی، او اعلام کرد که می خواهد «روابط آمریکا و کوبا را در مسیری جدید قرار دهد.»

در ماه آوریل همان سال نیز نمایندگان آمریکایی و کوبایی گفت و گوهایی غیررسمی را به منظور تلاش برای از سرگیری گفت و گو بین دو کشور آغاز کردند. واشنگتن در ماه می 2009 از سرگیری گفت و گوها درباره مهاجرت را که از سال 2003 به حال تعلیق درآمده بود، پیشنهاد کرد و کوبا با آن موافقت کرد.

سه سال بعد از آن، پاپ بندیکت شانزدهم در سفر به هاوانا با اشاره به تحریم های آمریکا علیه کوبا، تدابیر اقتصادی محدودکننده را که از خارج به کوبا تحمیل شده بود، محکوم کرد. اما اولین بارقه های امید به صلح زمانی در دل مردم کوبا روشن شد، که باراک اوباما و رائول کاسترو در مراسم خاکسپاری نلسون ماندلا در افریقای جنوبی با یکدیگر دست دادند.

طی سال 2014 گرمای دست دوستی آنها به افزایش و جدی تر شدن تلاش ها برای تجدیدنظر در روابط دو کشور انجامید. در نهم ژانویه کوبا و آمریکا گفت و گو درباره سیاست مهاجرت را از سر گرفتند و سی می، رییس اتاق بازرگانی آمریکا نیز به هاوانا گفت زمان گشودن فصلی جدید بین دو کشور فرا رسیده است.

کوبا و آمریکا چگونه دوست شدند؟


در 17 اکتبر جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا، از کوبا برای کمک به مبارزه بین المللی با ویروس ابولا تشکر کرد. کاسترو نیز همکاری در این زمینه را به واشنگتن پیشنهاد داد. سپس در سوم دسامبر واشنگتن ذوب شدن یخ روابط با کوبا را به آزادی گراس، پیمانکار وزارت خارجه آمریکا که به اتهام جاسوسی در سال 2009 بازداشت شده بود، منوط کرد. سرانجام در 17 دسامبر آلن گراس و 3 جاسوس کوبایی که در آمریکا زندانی بودند، آزاد شدند. پس از این اتفاقات باراک اوباما «فصلی جدید» در روابط آمریکا با کوبا را اعلام کرد.

این فصل جدید پس از دو سال مذاکرات محرمانه بین این دو کشور در کانادا با میانجی گری پاپ فرانسیس، رهبر کاتولیک های جهان آغاز شد. سرانجام مجلس کوبا روز 19 دسامبر با اجماع توافقنامه مربوط به عادی سازی روابط بین هاوانا و واشنگتن را پس از نیم قرن خصومت به تصویب رساند. بنابر آمار اتاق بازرگانی آمریکا و وزارت خارجه ی کوبا، تحریم های تجاری کوبا برای اقتصاد آمریکا در 54 سال اخیر هر سال 2.1 میلیارد دلار هزینه در بر داشته و کوبا نیز در کل 1.1 تریلیون دلار در نیم قرن اخیر برای این معضل هزینه داده است. عادی سازی روابط این دو همسایه که پس از انقلاب کوبا خصمانه شده بود، در حالی اتفاق می افتد که چریک اسطوره ای آمریکای جنوبی اساس ایدئولوژی خود را بر دشمنی با ایالات متحده ی آمریکا بنا نهاده بود.

مشهورترین عکسی که از چه گوارا گرفته شده تصویری است که با چهره ای نفوذناپذیر همراه با خشم و رنج در مراسم یادبود 100 کوبایی که در انفجاری مشکوک کشته شدند، حاضر است. کوردا، عکاس این عکس ماندگار گفته بود در آن لحظه حالتی از «تسلیم ناپذیری همیشگی» در چهره او دیده که محو آن شده بود. حالا رائول کاسترو بیش از نیم قرن بعد از ثبت این تصویر، با دیدن رنج زندگی کوبایی ها خواسته با مذاکراتی اقتصاد کشور خود را در مسری عقلانی قرار دهد؛ عقلانیتی که با وجود برقراری ارتباط با دشمن دیرینه، از همان مسیر تسلیم ناپذیری همیشگی می گذرد.


اوضاع خاور میانه آن قدر هم خراب نیست!

هفته نامه صدا: خاورمیانه در سال 2014 روزهای سختی را از سر گذارند. نه تنها خشونت از لیبی تا غزه، یمن، عراق، سوریه و آنسوتر شدت گرفت، که خودنمایی بیدادگری های تکان دهنده تر، خبر از یک بیماری در حال گسترش می داد، سقوطی به سوی بربریت که نشانه ی بدی برای آینده ی منطقه است. با این حال حتی در خاورمیانه هم کم پیش می آید که همه چیز، در همه جا همزمان بد باشد. خیلی جاها اوضاع خوبی دارند و به احتمال همین طور هم باقی خواهند ماند.

درواقع، تیره روزی دیگران به کامیابی عده ای کمک می رساند. در مورد دبی این طور بوده است. با این که حاکمان امارات در خلیج فارس مدت زمان زیادی سخت تلاش کرده اند تا این دولت شهر را به جای بهتری برای کار و زندگی بدل کنند، شکست دیگر دولت های منطقه ای در موفقیت شگفت انگیز دبی بی تاثیر بوده است.

هر زمان که عربستان سعودی یا ایران مخالفان بیشتری را راهی زندان می کنند، هر زمان که هند و پاکستان بر تجارت مالیات های سنگین می بندند، هر زمان که جنگ و انقلاب در آن نزدیکی ها جوانه می زند، سرمایه و توانمندی های کارآفرینی به سوی دبی سرازیر می شوند.

اوضاع خاور میانه آن قدر هم خراب نیست!


تعجبی نیست که امارات به سرعت در حال پیشرفت است. قیمت املاک، که در طول بحران اقتصادی جهانی و نزدیکی دبی به ورشکستگی، راکد مانده بود، از اواسط سال 2011 عملا دو برابر شده است.پروژه های زیربنایی بی اندازه پرخرج مانند متروی لوکس و فرودگاه غول آسای تازه، حالا نه بلندپروازی هایی بیجا که سرمایه گذاری هایی هوشمندانه به نظر می رسند. پیش بینی می شود جمعیت ساکن دبی که در سال 2014 به 2.2 میلیون نفر رسیده است (بدون احتساب یک میلیون نفر مسافر، توریست و دیگر بازدیدکنندگان موقت) تا سال 2020 رشدی پنجاه درصدی داشته باشد.

به عقیده ی صندوق بین المللی پول، رشد تولید ناخالص ملی امارات در طول همین زمان به طوری میانگین 5.5 درصد خواهدبود. منطقی به نظر می رسد. شاید آن لحظه ی حیاتی از راه رسیده باشد، همین حالا هم تجارت منطقه تا حد زیادی به مرکز خدماتی و پایه اقتصادی دبی تکیه دارد، جایی که رشد آتی اش به جای محرک خارجی از نیروی داخلی خواهد آمد. با وجود این، سال 2015 می تواند یکی دیگر از این محرک ها را به ارمغان بیاورد. دبی تا مدت ها برای ایران گرفتار تحریم ها مانند بک آفیس و هایپرمارکت عمل کرده است. اگر یک توافق بلندمدت هسته ای به جمهوری اسلامی اجازه دهد که حتی به گوشه ای از امکان های نهفته ی بی اندازه اش تحقق ببخشد، سود زیادی در انتظار دبی خواهدبود.

اسرائیل دیگر مکانی ست که از جریان های منطقه ای گریزان است. اما در حالی که دبی پول و توانایی های منطقه را به خود جذب می کند، اسرائیل با دیوار کشیدن به دور خود، رونق پیدا کرده است. گذشته از جنگ های ناگوار و خشونت بار اما معمولا کوتاه دوه دهه ی گذشته (با لبنان در سال 2006، و با غزه در سال های 2009 و 2014)، دولت یهود عملا پیرامونش را نادیده گرفته است؛ نقشه های آب و هوا در روزنامه های عبری از اوضاع لندن، میامی، مسکو و نیویورک خبر می دهند، اما به قاهره و بغداد کاری ندارند.

اسرائیل از زمان پیوستن اش به سازمان همکاری اقتصاد و توسعه در سال 2010، در بسیاری زمینه ها از بقیه ی اعضای باشگاه کشورهای ثروتمند، بهتر عمل کرده است. تولید ناخالص مالی اش برای هر شخص در سال 2013 با ایتالیا برابری می کرد. بعد از دهه ها تکیه بر کمک های خارجی، اسرائیل در حال حاضر دارای یک تراز تجاری سالم، به همراه سهامی نزدیک به 80 میلیارد دلار در سرمایه گذاری های برون مرزی است.

 عدم استقلالش در انرژی نیز دیگر چیزی مربوط به گذشته هاست؛ اسرائیل خیلی زود دست به بهره برداری ذخایر گازی فراوان برون ساحلی اش زد، که در حال حاضر بیشترین سهم در سوخت رسانی برای تولید انرژی الکتریکی را بر عهده دارند. در این میان، چرخه ی به هم پیوسته ای از رویدادها، از جمله دانشگاه های باکیفیت، حمایت های شدید دولتی و کارآفرین های پویا، نوآوری و موفقیتی پیاپی را در بخش فن آوریهای پیشرفته اش به وجود آورده است، تصمیم شرکت اینتل در سال 2014 برای توسعه ی بیشتر نمایندگی های 2014 برای توسعه بیشتر نمایندگی های تولیدی در حال حاضر عظیمش، با اضافه کردن یک کارخانه ی 6 میلیارد دلاری ریزتراشه، شاهدی بر این مدعاست.

نمونه های کوچک تری از موفقیت، نیز در منطقه وجود دارد. قیمت های بالا نگه داشته شده ی نفت در دهه ی گذشته، به رونقی طولانی مدت برای به انجام رساندن پروژه های زیربنایی در کشورهایی مانند عربستان، قطر و الجزیره کمک رسانده است.

مراکش، به دوراز هرج و مرج، پیوسته در حال رشد است. حتی مصر، جایی که تلاطم های اخیر سرمایه  گذاری ها را در آن کاهش داد، به احتمال با بازگشت ثبات دوباره به حرکت در می آید؛ شاخص های بازار سهامش که بعد از 15 ماه صعود مداوم، در سپتامبر سال 2014 به بالاترین حد خود رسیدند، خبر از اتفاقات آینده می دهند.

اما هرچه باشد این جا خاور میانه است و هشداردادن خالی از فایده نیست. اقتصادهای وابسته به نفت احتمالا به زودی با روزهای سخت تری رو به رو خواهند شد؛ بزرگ ترینشان، عربستان سعودی است که اگر قیمت هر بشکه نفت زیر 84 دلار باقی بماند، شاید مجبور شود بودجه اش را کاهش دهد.

 و اگر طمع ورزی، دوباره چشم دولت مردان را به روی قضاوت درست در دبی ببندد و آن ها نتوانند به نگرانی هایی مانند سیستم قضایی خشن و خودسر رسیدگی کنند، شاید بادکنک موفقیت فعلی دبی هم مانند قبلی بترکد و اسرائیل هم باید دست از خودبینی بردارد. آشوبی که احاطه اش کرده، باعث شده فشارها برای رسیدگی به مشکل بزرگی که در خانه دارد سال ها به تاخیر بیافتد؛ شش میلیون یهودی راضی نمی توانند تا ابد بر تعداد برابر، یا شاید اکنون بیشتری از فلسطینی های ناراضی حکومت کنند.


چرا ما ایرانی ها فیسبوک را جدی می گیریم؟

هفته نامه همشهری جوان - کورش علیانی:

1- فیس بوک چیست؟


فیس بوک یک رسانه شخصی قابل تنظیم است. بعضی در فیس بوک تنها اطلاعات شغلی خودشان را قرار می دهند. اینکه چه مهارت ها و چه تحصیلاتی دارند، سوابق شغلی شان چیست، چند سال است که در این حوزه فعال هستند و اطلاعاتی از این دست. برای اینان فیس بوک یک دریچه ارتباط شغلی است. اینان به فیس بوک چنان نگاه می کنند که به رسانه ای شغلی مثل LinkdIn.

چرا ما ایرانی ها فیسبوک را جدی می گیریم؟


کسانی در فیس بوک جمله های کوتاه خواندنی می نویسند. شوخی با اتفاق های روز و مفهوم های آشنا و افراد مشهور جزء قابل توجهی از کارکرد فیس بوک برای اینان است. و نیز معرفی لینک های مطالب جذابی که این سو و آن سو می بینند و می خواهند دیگران هم به خواندنشان تشویق کنند. برای اینان فیس بوک کارکردی مثل توییتر دارد.

بعضی هم هستند که نوشته های طولانی تر و گاه شخصی ترشان را روی فیس بوک می گذارند. تعریف خاطره های روز یا قدیمی، نوشتن یادداشتهایی در حوزه علاقه یا تخصص شخصی یا یادداشت هایی با موضوع روز، برای اینان فیس بوک یک وبلاگ است.

برای بعضی فیس بوک جایی است که می توانند عکس های سفرها، مهمانی ها، اعضای خانواده و خصوصا فرزندانشان، عکس هایی که خودشان می  گیرند یا عکس هایی که می بینند و می پسندند را با مردم به اشتراک بگذارند. برای اینها فیس بوک یک آلبوم عکس دیجیتال است، درست مانند فلیکر یا اینستاگرام.

بعضی هم کارهای خاص تر با فیس بوک می کنند. مثلا فایل های صوتی ضبط می کنند و روی فیس بوکشان می گذارند تا دیگران بشوند. برای اینان درواقع فیس بوک کارکرد رادیو اینترنتی را دارد.

بعضی هم هستند که در صفحه شان کاری نمی کنند، می روند فیس بوک که با دوستان و آشنایان دور همی بگیرند و جوک بگویند و غیبت کنند و پند و ویدیو و عکس های خنده دار یا عبرت آموز دست به دست کنند یا حتی بحث راه بیندازند، فیس بوک برای اینها گفتالار (چت روم) است. این کارکرد فیس بوک تقریبا شبیه چت های خصوصی.

کارهای دیگری هم می توان در فیس بوک کرد، کارهایی که ترکیبی از اینها باشند که گفتم یا اصلا کاری نو باشد که نه نام دارد و نه مانند. در نهایت می خواهم بگویم فیس بوک در جمع رسانه ها مثل آچار فرانسه است در جمع آچارها؛ کاملا قابل تغییر و قابل تنظیم براساس خواسته ها و نیازهای شما است. این، یکی از دلیل های جذابیت فیس بوک است.

2- چرا ما در ایران فیس بوک را جدی می گیریم؟

می گویند کاربران ایرانی فیس بوک، به نسبت جمعیت، بیش از کاربران دیگر کشورها هستند. من نمی توانم در این مورد منبع قابل استنادی بیاورم امادر حد قضاوت شمی ای که براساس مشاهدات شخصی ام دارم، تاییدش می کنم. اما این به چه معناست؟

چرا ما ایرانی ها فیسبوک را جدی می گیریم؟


اینکه ایرانی ها فیس بوک را جدی می گیرند، احتمالا به این معنا است که رسانه شخصی قابل تنظیم برای ایرانیان مطلوبیت دارد و آن را می پسندند. در بند قبل از «قابل تنظیم» بودن مفصل نوشتم. حالا نوبت آن قسمت «شخصی» بودن رسانه است که به گمان من بسیار مهم است. درواقع، مطلوبیت شخصی بودن رسانه به نوعی نشان از این دارد که رسانه های موجود تمام توقعات کاربران را برآورده نمی کند و مخاطبان رسانه های عمومی تصمیمی می گیرند آستین بالا بزنند، تلاش کنند، وقت و انرژی صرف کنند و در جمع محدود مخاطبان خود رسانه ای کاملا شخصی را با شیوه ها و موضوع هایی که خود می پسندند بگردانند.

و البته این ترجیح تنها زمانی می تواند شکل بگیرد که در ذهن خود از «مخاطب دار» بودن حدسی داشته باشند. هیچ کس نمی رود در مریخ ایستگاه رادیویی بزند و وقت و انرژی اش را صرف پخش برنامه در مریخ کند، به بیان دیگر، چون رسانه بی مخاطب معنایی ندارد، اینان به این دلیل تصمیم می گیرند رسانه افتتاح کنند که گمان می کنند در برابر رسانه های بزرگ و مجهز با مخاطبان میلیونی یا چند صد و چند ده هزار نفری، چیزی برای گفتن و مخاطبانی هرچند اندک خواهندداشت.

3- رسانه شخصی چه دارد که رسانه های عمومی ندارند؟

محور اصلی در نگاه ماه که از بیرون به رسانه نگاه می کنیم، سیاستگذاری رسانه ای است. ما بارها با عصبانیت خطاب به رسانه ای که نمی شنود فریاد زده ایم و از سیاست هایش انتقاد کردهایم. بارها رسانه ها را به دروغگویی، ترس، پنهان کاری، مصلحت جویی، بی توجهی، مغرض بودن و چیزهایی از این دست متهم کرده ایم.

ما بارها در خودمان لیاقتی بیش از فلان دست اندر کار رسانه ای سراغ کرده ایم و با خودمان گفته ایم «من باید آن جا باشم نه او». بارها خودمان را موضوعی جالب تر از موضوع رسانه یافته ایم و به خودمان گفته ایم «باید بیایند سراغ من» که هرگز هم نیامده اند.

چرا ما ایرانی ها فیسبوک را جدی می گیریم؟


حس رسانه شخصی این است که صاحبش را سیاست گذار بلامنازع رسانه می کند. صاحب رسانه شخصی می تواند خودش را هر طور که دلش خواست طرح کند. احتمالا شما نیز به صفحه فیس بوک آنان برخورده اید که خود را نویسنده می نامند بی اینکه هیچ اثر چاپ شده ای داشته باشند، خود را شاعری توانا می نامند بی اینکه درک درستی از وزن و قافیه و تصویر شاعرانه داشته باشند، خود را فیلسوف می دانند در حالی که در تمام عمرشان یک صفحه منظم از افلاطون، ارسوط، کانت، بوعلی، ابن رشد یا هیچ فیلسوف دیگری نخوانده اند.

صاحب رسانه شخصی همچنین می تواند رها از سیاست های رسانه ای ای که دیگران تعیین می کنند هرچه دوست دارد و به گمانش «راست» و «لازم» می رسد را بنویسد یا بگوید یا منتشر کند و مطمئن باشد که دروغگو، ترسو، پنهان کار، مصلحت جو، بی توجه یا مغرض نیست.

4- رفتن به سمت رسانه خصوصی قطع امید از رسانه عمومی است؟

تا جایی که من می فهمم همیشه رفتن به سمت چیزی به معنای بریدن از چیز دیگری نیست. اینکه کسی بعد از ناهار دسر بخورد به معنای بریدن از غذا و پیوستن به دسر نیست. خواسته ها و نیازهایی را اولی بر می آورد و خواسته و نیازهایی را دومی. بسیاری از کسانی که صفحه فیس بوک فعالی دارند خود مشتری رسانه های عمومی هستند و موضوع های خود را از موضوع های مورد توجه رسانه های عمومی انتخاب می کنند.

بسیاری از فعالان رسانه های عمومی نیز صفحه فیس بوک دارند. نویسندگان مطبوعات و مجریان رادیو و تلویزیون و سخنرانان حرفه ای و حتی گروهی از اهل منبر هم صفحه های فیس بوک دارند. بعضی این صفحه ها را مستقل از حضور خود در رسانه های عمومی می گردانند و بعضی هم اصلا از این صفحه ها برای مدیریت کار و تصویر خود در رسانه های عمومی استفاده می کنند.

این نگاه که رفتن به سمت رسانه خصوصی را الزاما به معنای نفی رسانه عمومی ببینیم، نگاهی سطحی نگرانه و تا حدی هیجان زده است.

5- احساس نیاز به رسانه خصوصی خوب است یا بد؟

نوشتم که من قطعا موافق آنان نیستم که می گویند این احساس نیاز ناشی از ناامیدی از رسانه های عمومی است. به گمان من این ناامیدی فرضی تنها می تواند یکی از عوامل این احساس نیاز باشد. عامل دیگری که به گمان من بسیار مهم تر است، داشتن تصویر نوین از رسانه است. این تصویر نوین از سویی اهمیت رسانه را نشان می دهد (که این خوب است) و از سویی تصویری اغراق شده از توانایی های رسانه می دهد (که این خوب نیست).

چرا ما ایرانی ها فیسبوک را جدی می گیریم؟


به بیان دیگر مردم ایران بنا به شرایط اجتماعی و رسانه ای و فرهنگی خاصی که در آن قرار دارند، تصویری از یک رسانه خصوصی دارند. آنان متوجه هستند که رسانه داشتن یعنی در قدرت فرهنگی و اجتماعی سهمی داشتن و همین که مردمی به سطحی از دانش ناخودآگاه در مورد رسانه رسیده اند که گاه رسانه شخصی را یک ضرورت تلقی می کنند، اتفاق خوبی است.

از سویی دیگر، همین مردم، چون اغلب تجربه کار رسانه ای ندارند، تصور درستی از مخاطب، علایقش، میزان تإثیر پذیری اش و اهمیت روش های صوری کار در رسانه ندارند و در خیلی از موارد اهدافی بسیار بلند پروازانه و خیالی از راه اندازی رسانه خصوصی خود دارند که طبیعتا برآورده نخواهد شد.

6- چه خواهد شد؟

صفحه های فیس بوک فارسی زبانان به یک آزمایشگاه بزرگ رسانه ای تقریبا محلی تبدیل شده است. در این آزمایشگاه گروهی تنها ایده های بلند پروازانه خود را آزمایش می کنند و شکست می خورند و سرخورده می شوند و اغلب مخاطب را به سطح پایین بودن و نداشتن درک و بینش متهم می کنند.

گروهی کم کم متوجه بعضی ضرورت های کار با رسانه می شوند. اینان در مواردی دارند قوانین روزنامه نگاری کلاسیک را از نو کشف می کنند، یا به قولی دارند چرخ را از نو و گاه ناقص و به شکل ذوزنقه اختراع می کنند اما در مواردی هم بی اینکه خود متوجه اهمیت کارشان باشند، دارند نوترین ایده های پژوهش رسانه را مستقلا و در رسانه شخصی شان آزمایش می کنند.

چرا ما ایرانی ها فیسبوک را جدی می گیریم؟


گروهی کم کم زمین خورده رسانه می شوند و اجازه می دهند قوانین اداره رسانه های مخاطب پسند آنان را مدیریت کند. اینها دیگر حرفی برای گفتن ندارند و تنها چیزی که می پسندند و برای به دست آوردنش تلاش می کنند، لایک های بیشتر، کامنت های بیشتر و فالئورهای بیشتر است.

صد البته، نسل بعدی روزنامه نگاران ما همین خوابگردهای فیس بوکی خواهند بود. دیگر تجربه کار رسانه ای محدود به آدم هایی که با ارتباط و بخت خوش به رسانه های عمومی جذب می شوند نخواهد بود. فیس بوکی ها درواقع بخت این را دارند که در فضایی به مراتب واقعی تر، رقابتی تر، بی رحم تر و آموزنده تر تجربه های رسانه گردانی خود را کسب کنند.