سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

5 هیولایی که ریشه در دین دارند!!

ضحاک دهاک به یکی از شرورترین و بانفوذ ترین و مخوف ترین چهره های شیطانی دین زردشت، تبدیل شد. او جهان را با جادوگری و کمک شیاطین برای بیش از 1000 سال اداره کرد....

همه ما یکی از چنین شب هایی را سپری کرده ایم- مادر مهربان ما داستانی وحشتناک را برایمان تعریف کرده است یا هنگام دیدن صحنه ای وحشتناک از یک فیلم، چشمان خود را نبستیم. تمام اتفاق به طور ناگهانی و در نیمه شب رخ می دهد، چون بید می لرزید و از ترس عرق کرده اید؛ و یا با تمام سرعت به سمت اتاق والدین تان می دوید. با این وجود، بسیاری از ما به اندازه کافی خوش شانس بوده ایم تا با چنین ترس هایی روبه رو نشویم یا می شویم؟ ... در اینجا از پنج موجود ترسناک نام می برم که از دین و اعتقادات مذهبی ما نشآت گرفته اند.

گولیم (آدم مصنوعی و خودکار)
در واقع، این هیولای افسانه ای یهودی، در ابتدا، برای افراد خوب مبارزه می کرد. عقیده بر این است که اگر شخصی به اندازه کافی به خداوند نزدیک باشد (معمولا یک خاخام، ام صلاحیّت ضروری نمی باشد)، تا حدّی و به میزان کم، از قدرت او برخوردار است. در این صورت، فرد مذکور می تواند یک نیمه انسان را از خاک خلق نماید؛ این کار را با نوشتن چند حرف بر روی سرش، یا با قرار دادن تکه ای کاغذ که کلمه ای جادویی بر رویش نوشته شده است در دهانش، انجام می دهند. سپس، این موجود را می توان با خراش دادن حروف، یا نوشتن حروف کلمه جادویی به صورت دیگر، آن را غیرفعال نمود. برای مثال، کلمه عبری ایمت (emet)، یعنی حقیقت، با از دست دادن یک حرف تبدیل به میت (met)، یعنی مرگ، می شود. متاسفانه، این موجود خلق شده، قادر به صحبت کردن نیست، و معمولا به سراغ خالق خود رفته و او را می کُشد، و دستورالعمل ها را به معنای واقعی کلمه اجرا می کند (این امر تا حدّی مزاحمت ایجاد می کند). معروف ترین مورد ادعایی گولیم از قرن شانزدهم میلادی نشأت می گیرد، هنگامی که یهودا بین بیزال، از قدرت جدید خلق کردن خود به عنوان سرویس گارد مخصوص مجانی، برای محافظت کردن از خود در مقابل ضد سامی های شرور در محله کلیمی های پراگ استفاده کرد. با این وجود، این طور به نظر می رسد، پس از آنکه گولیم با غیرت، حادثه ای تند و زننده را در کنیسه رقم زد، از کار اخراج و بیرون انداخته می شود (همان طور که پیشتر اشاره شد، نمونه استاندارد زیبایی در داستان گولیم به شمار می آید).

http://www.seemorgh.com/uploads/1391/06/01ff.jpg
ضحاک (اژی دهاک)
در ادبیّات دین زرتشت، ضحاک، که همچنین با عنوان اژی دهاک نیز شناخته می شود، یکی از اژی ها (مارهای بزرگ یا اژدها) می باشد که حکومتی سراسر وحشت را در جهان بر عهده می گیرد. او هیولایی شبیه به مار است که سه سر، سه دهان، و شش چشم دارد؛ که ظاهرا در قلعه ای صعب العبور و در جایی در بین النهرین زندگی می کرد. جایی که او از خدایان قوی تر آب و باد برای کمک به سرگرمی های خود، کمک می خواست؛ یعنی خالی کردن کره زمین از انسان ها، دزدیدن گاوها، جادوگری، و جمع آوری تمامی گناهان موجود در جهان (نام او به معنای داشتن ده گناه است). او مخلوق پدر گناهان، آنگراماینیو، است که او را برای مقابله با حقیقت خلق نمود. ضحاک، تا حدّی تحت نفوذ پدرش قرار داشت، و حداقل بخشی از ویژگی هایش را از مادرش به ارث برده بود- اوداگ (او عاشق زیبایی پسر خود شد، و خواهان برقراری رابطه جنسی با او بود). ضحاک به یکی از شرورترین و بانفوذ ترین و مخوف ترین چهره های شیطانی دین زرتشت، تبدیل شد. او جهان را با جادوگری و کمک شیاطین برای بیش از 1000 سال اداره کرد؛ این اتفاق پس از مرگ پادشاه خوبی ها یعنی جم (جمشید)، ایجاد گشت. سلطنت او به طور ناگهانی به پایان رسید، هنگامی که فریدون، تعقیب کننده ای که 9 سال به دنبال او بود، تا حدّ مرگ کتک زده شد و سپس در کوه افسانه ای زندانی گشت. ضحاک، هرگز واقعا کشته نشد، زیرا بدن او پُر از شیاطین کوچک بود که اگر به دست فریدون کشته می شد، آنها آزاد شده و جهان را در بر می گرفتند. نزدیک به پایان جهان/ روز قضاوت، مرگ او و اجازه رهایی این شیاطین صادر می شود، امّا در نهایت در رودخانه آتشین ایوهسوت کشته می شوند.

ضحاک
جن
بسیار متفاوت از ژانر نیکوکارانه و کمیک علاء الدین در دیزنی، جن، با توجه به آموزه های دین اسلام، در جهانی موازی با جهان انسان ها زندگی می کند. آنها در همان زمانی متولد شدند که خداوند انسان ها را آفرید، امّا بر خلاف انسان که از خاک خلق شده است، جن ها از آتش به وجود آمده اند. انسان ها قادر به دیدن این موجودات برآمده از آتش نیستند. جن ها را می توان در سه گروه، طبقه بندی نمود: جن هایی با بال، جن هایی شبیه به سگ یا مار، و جن هایی که بی وقفه بر روی زمین سرگردان هستند. شیطان نیز یک جن است که با اراده خود انتخاب کرد که از فرمان خداوند نسبت به تعظیم از حضرت آدم، سرپیچی نماید، و تبعید به جهنم را برای همیشه بپذیرد. البتّه، این اتفاق سبب شد تا شیطان به دشمن مادم العمر انسان ها تبدیل شود. جن ها، بیشتر اوقات به خاطر شهوت، شیفتگی، انتقام، یا به عنوان علاقه برای انجام کارهای جادویی سیاه، یا تظاهر به انسان بودن برای آنکه آنها را فریب دهند، انسان ها را دزدیده و می ربودند. آنها با قوانین منحرف و واقعا مسخره، معاملات استادانه ای را با انسان ها به راه می انداختند، و هنگامی که می دیدند آنها نمی توانند مطابق با قوانین ساختگی آنها روز بگذرانند، شروع به آزار و مجازات آنها می کردند و از این کار لذّت می بردند. علاوه بر این، هر شخص نیز از جنی اختصاصی برخوردار است که در تمام عمرش او را به انجام کارهای بد و شرورانه ترغیب می نماید.

جن
لیلیث
در دین های مسیحیت و یهودیت، لیلیث، به طور موقت به عنوان اوّلین همسر حضرت آدم برچسب زده شده است. او حامل بیماری، مرگ، و ناباروری می باشد. این طور گفته می شود که لیلیث، نسبت به نگرش های زن گریزانه حضرت آدم در باغ عدن، بسیار ناراحت و غمگین شد. و او را در باغ عدن تنها گذاشت (بهترین رفتار یک همسر تلقی نمی شود). لیلیث، در سفرهای خود به خارج از باغ، چشم های فرشته مقرب ساموئیل را به سوی خود جلب کرد. آنها عاشق یکدیگر شدند، و فرزندانی نیمه انسان- نیمه فرشته به دنیا آوردند. خداوند به مجازات این ترک کردن، هر روز 100 عدد از فرزندان شیطانی آنها را می کُشت. کاری که سبب نشد تا رفتارهای هرزه مانند لیلیث و ساموئیل کاهش یابد. خداوند از این نافرمانی به شدّت ناراحت شد و ساموئیل را عقیم نمود. لیلیث که به لحاظ جنسی از ساموئیل نا امید شد، رو به مردان دیگر آورد؛ مردانی که شبها از لحاظ جنسی فعّال هستند (احتلام). لیلیث امروز در جهان سرگردان است تا با مردان خواب همخواب شود. بنابراین، او را ساکوبوس (جن یا دیو ماده ای که به صورت زن در آمده و با مردان همخواب می شود) می نامند، امّا او در این مکان متوقف نمی شود- امّا او می تواند نوزادان را نیز بدزدد (پسران برای هشت روز و دختران برای بیست روز). مگر آنکه آنها لباسی جادویی پوشیده باشند که از چشم های دزدانه او در امان بماند. در اسطوره های مدرن، لیلیث تجسمی از شهوت مردانه تلقّی می گردد؛ همسر شیطان، مرید همجنس گرای شیاطین، و زنان جنگجویی که آگاهانه به دنبال سقط جنین می روند. او را خون آشام، جادوگر کودک دزد، و مادر تمام گرگینه ها نیز می دانند.

راکشاسا
ریشه این هیولا از براهما سرچشمه می گیرد، این تناسخ مرحله دوم افراد بسیار شرور است که از آدم کشی در جهان لذّت می برند. در ادبیات هندو و بودائیست، از آنها به عنوان ارواح سرکش و بدخیم یاد می شود؛ شبه انسان های فراطبیعی که به طور خاص نژاد بشری را ترسانده و مرعوب می نمایند. گفته می شود، این موجودات جادوگر بوده و تجسمات را تغییر می دهند. آنها تهدیدی واقعی و خطرناک برای انسان ها به شمار می آیند، زیرا آنها تعداد زیادی از انسان ها را می خورند (آنها به طور مضحکی بلند بوده، ناخن های سمّی دارند، و دندان هایی تیز و برّنده). راکشاسا باکاسورا، نیازمند انتقال منظمی از قوانین گوناگون می باشد (از جمله شخصی که مسئولیت این انتقال را بر عهده بگیرد)، از سوی مردمی که او را احاطه کرده اند تا بتواند صلح را حفظ نماید. یکی از راکشاساهای معروف، راوانا است، که می گویند ده سر دارد- و در نتیجه، ده دهان نیز دارد که با آنها مردم را می خورد. در رامایانا، همسر رامای قهرمان، سیتا، را می دزدد و او را اسیر خود نگه می دارد (با این وجود، نگران سیتا نباشید؛ رامای قهرمان و باند قدرتمند میمون هایش او را نجات می دهند). آنها همچنین با انسان ها همخواب می شوند؛ برای نمونه در رابطه با هیدیمبی، خائن و خواهر راکشاسا هیدیمبا (والدین آنها ظاهرا غیر قابل تصور بودند)، و قهرمان باهیما، که از یک نیمه راکشاسایی به نام گاتوکاچا به دنیا آمده بود و سرانجام در نبرد کوروکشیترا، مبارزه را به پایان رساند.

راکشاسا

10 خرافه عجیب و غریب از جمعه سیزدهم سال!!

10 خرافه عجیب و غریب از جمعه سیزدهم سال!!

 جمعه سیزدهم
در کتاب مقدس نیز از جمعه به عنوان روز بدیمن یاد می شود: جمعه روزی است که حوا آدم را وسوسه می نماید؛ روزی که سیل عظیم و ویرانگر آغاز شد، جمعه بود؛ روزی که....

جمعه سیزدهم سال، روزی سراسر بدشناسی می باشد؛ این خرافه ای بسیار مشهور است. در بسیاری از کشورهای جهان- به جزء کشور چین، که عدد سیزده، عدد خوش شانسی می باشد- ساختمان ها طبقه سیزدهم ندارند. افرادی که از این روز می ترسند، اظهار داشته اند که در این روز، از فوبیای paraskevidekatria (ترس غیر منطقی از سیزدهمین جمعه سال) رنج می برند. با این وجود، این ترسی فراتر از ترس های معمول است؛ موضوعات خاصی از نگرانی وجود دارد و نتایجی از "سرزمین خرافه" گریبان فرد را خواهد گرفت، اگر کارهای مشخصی در این روز انجام شود. در اینجا هم نگاهی به خرافات خواهیم داشت و هم از 10 رفتار بدشانسی در این روز نام می بریم.

10. اگر در این روز از کنار یک مراسم تشییع جنازه عبور نمایید، روز بعد خواهیم مرد.
جمعه سیزدهم سال، روز مجازات عمومی در بریتانیای قدیم بود. جمعه روز اعدام های عمومی بود. متهم با برداشتن 13 گام به طناب دار می رسید. ترس از سیزدهمین جمعه سال، گسترده ترین و معروف ترین خرافه ای است که در سرتاسر جهان وجود داشته و دیده می شود. دکتر دونالد داسی، روان شناسی که مطالعاتش بر فوبیاها متمرکز می باشد، تخمین زده است که حدود 21 میلیون آمریکایی از فوبیای جمعه سیزدهم سال رنج می برند.

9. اگر موهای خود را در جمعه سیزدهم سال کوتاه نمایید، مرگ یکی از اعضای خانواده تان را رقم خواهید زد.

در دنیای خرافات، افسانه ها، و قصه ها، هم روز جمعه و هم عدد سیزدهم، بدشانسی تلقی می گردد. از آنجا که تئوری های مختلفی در رابطه با انطباق این دو با یکدیگر و تبدیل آن به روزی سراسر بدشانسی وجود دارد، می تواند خیلی ساده ایجاد گشته باشد. دو روز سراسر بدشانسی با یکدیگر ترکیب شده اند، تا بدترین روز را به وجود آورند.

8. کشتی هایی که در این روز بادبان هایشان را بر می افرازند، با فاجعه روبه رو خواهند شد.
این "اثبات" جالبی در رابطه با با سرنوشت جمعه HMS را نشان می دهد. دولت بریتانیا می خواست تا این باور خرافی را در میان ملوانان از بین ببرد، به همین دلیل کشتی را در این روز رهسپار سفر نمود. کارکنان کشتی را در روز جمعه انتخاب نمود، و مردی به نام جیم فرایدی (جمعه) را به عنوان کاپیتان کشی برگزید. در جمعه HMS، این کشتی سفر خود را آغاز نمود، امّا نه هرگز بازگشت و نه کسی درباره اش سخنی شنید.

7. اگر کسب و کار جدیدی در روز جمعه آغاز گردد، با ورشکستگی به پایان خواهد رسید.
در کتاب مقدس نیز از جمعه به عنوان روز بدیمن یاد می شود: جمعه روزی است که حوا آدم را وسوسه می نماید؛ روزی که سیل عظیم و ویرانگر آغاز شد، جمعه بود؛ روزی که خداوند زبان سازندگان برج بابِل را خاموش نمود، جمعه بود؛ معبد سلیمان نیز در روز جمعه نابود گشت. نیاز به گفتن نیست، که مسیحیان مومن هرگز این روز را به مانند روزهای دیگر نخواهند دانست.

6. اگر در جمعه سیزدهم سال به دنیا آمده اید، سراسر عمرتان را با بدشانسی سپری خواهید کرد.
اگرچه قبول این جمله برای بسیاری از ما سخت و غیر قابل باور است، امّا نمونه های زیادی از بدشانسی را می توان مثال زد که برای افراد متوّلد این روز رخ داده است.

5. صحبت با یک طالع بین در جمعه سیزدهم، ایده بسیار بدی است.
در طالع بینی، دوازده زودیاک (منطقه البروج) وجود دارد و یک سال نیز از دوازده ماه برخوردار است. این امر ممکن است به تقویت این خرافه منجر گردد. عدد سیزده، روزگاری عدد کامل و عالی به نظر می رسید، و نظریه ای وجود دارد که می گوید انسان ها تعمداً آن را مورد لعن قرار دادند. دیوید ایمری در این رابطه اظهار می دارد: "مطابق با اسناد موجود، در فرهنگ های پرستش الهه در دوران ما قبل تاریخ، فابل احترام بوده است؛ چرا که با عدد سیکل های قمری (ماهانه) در یک سال تطابق داشت (روز 364= 28×13). برای مثال، مادر لائوسیل زمین- کنده کاری 27000 ساله ای که در نزدیکی غار لاسکو در فرانسه یافت شد و از آن به عنوان نماد معنویت مادرسالاری یاد می شود- پیکری زنانه را به تصویر می کشد که شاخی هلال مانند با 13 دندانه بر روی آن را در دست گرفته است. با تسلط تقویم خورشیدی بر تقویم قمری، که با ظهور تمدن مردسالار خود را نشان داد، این گمان ایجاد شد که عدد دوازده "کامل" و عدد سیزده "ناکامل" می باشد.

4. اگر تقویم را بر روی جمعه سیزدهم سال رها کنید، روز بعد به دست جادوگری کشته خواهید شد.
الهه اسکاندیناوی فِرِی (جمعه)، در جریان دینداری پس از کافر شدن به جادوگر تبدیل شد. این افسانه می گوید که جادوگران شمال در دسته های دوازده نفری گرد هم می آیند، تا آنکه فِرِی یک روز می آید و به هر یک از آنها، یکی از گربه هایش را می دهد. بدین ترتیب، گروه جادوگران 13 عدد می شود. برخی معتقدند که عضو سیزدهم گروه جادوگران، خود شیطان است.

3. اگر بستر خواب خود را در جمعه سیزدهم تغییر دهید، تمام شب را با کابوس سپری خواهید کرد.
خرافات حول و حوش جمعه سیزدهم، با گذشت سال ها افزایش یافته و گسترده شده است. در یک کتاب مرتبط با خرافه و افسانه در سال 1898، این تاریخ به طور رسمی نیاز بیان نشده است، اگرچه در رابطه با بدشانسی روز جمعه و عدد سیزده، به طور جداگانه صحبت کرده است. این طور به نظر می رسد که با افزایش جمعیت در طول سالیان متمادی، افراد بیشتری باور کردند که این روز، روز بدشانسی و بدبختی است.

2. آغاز یک سفر در روز جمعه، با خود بدبختی به ارمغان خواهد آورد.
شاید معروف ترین نمونه در رابطه با بدیمنی عدد 13 را بتوان ماموریت آپولوی 13 دانست. در ساعت 13.13 دقیقه از زمین پرتاب شد و در تاریخ 13 ماه آوریل، سقوط کرد. درست به مانند جمعه HMS، آنچه باعث تعجب می شود این است که چه چیزی سبب شد تا ناسا در این روز خاص، آپولو را به فضا پرتاب نماید، یا آنکه قصد داشت تا قدرت این خرافه مشهور را خنثی نموده و اعتقادات مرتبط با آن را از بین ببرد- این امر بدین دلیل نیست که این تاریخ خاص بدشانسی را با خود به ارمغان می آورد، بلکه بدین دلیل است که هر مصیبتی می تواند این ترس را تقویت نماید.

1. کوتاه کردن ناخن ها در جمعه سیزدهم، بدشانسی بزرگی را به شما هدیه خواهد داد.
یکی از بدترین و بدشانس ترین جمعه های سیزدهم، در دوران قرون وسطی اتفاق افتاد. سیزدهمین جمعه سال 1306 میلادی، روزی بود که پادشاه فیلیپ، شوالیه های معبد مقدس را دستگیر کرده و در "روز بد" شکنجه نمود.
همان طور که می دانیم، هزاران اسطوره و داستان در رابطه با روز جمعه سیزدهم وجود دارد که منجر به اعتقادات خرافی گوناگون شده است. برخی دولت ها عدد سیزده را از کارهای خود حذف نموده اند- برای مثال، ایتالیا این عدد را از بلیط های بخت آزمایی ملّی خود حذف کرده است. از آنجا که جمعه به طور سنّتی روزی بدیمن تلقی می گردد و عدد سیزده را نیز عدد بدشانسی می دانند، تعجب آور نخواهد بود که ترس از این روز، گسترده ترین خرافه زنده جهان باشد. آنچه که در این رابطه اسرارآمیز می باشد، این حقیقت است که چرا این خرافه امروز از قدرت بیشتری نسبت به 100 سال گذشته برخوردار است...


سابقه تاریخی بله برون.....

سابقه تاریخی بله برون

بله برون
در فرهنگ ها و قومیت های مختلف ایران، مراسم بله بران نامهای متفاوتی دارد: در تهران به این مراسم بله بری یا بله برون یا خرج بُری می‌گویند....

مجلس بله بران بیشتر هنگام شب و با حضور بزرگان و ریش سفیدان دو خانواده دختر و پسر و در خانه پدر دختر برگزار می‌شود. هدف از این مجلس، تعیین شرایط مادی و معنوی عروسی و ازدواج و پذیرفتن شروط خانواده عروس از طرف خانواده داماد است
مهربرون (مهربران) یا خرج برون (خرج بران) یکی از مراسم قدیمی‌ و سنتی ازدواج در ایران است. برخلاف آنچه که امروز می‌بینیم، این مجلس در واقع یک مجلس مردانه است که در آن مهریه و شیربهای عروس توسط خانواده های دو طرف (عروس و داماد) تعیین می‌شود.

نوع زنانه همین مجلس را بله بران می‌گویند که در واقع مراسم کسب توافق خانواده ها درباره جزئیات ازدواج است. اما امروز این دو رسم با هم یکی شده اند و در آنها زن و مرد و بچه و بزرگ حضور دارند. معمولا این مراسم مهم، بعد از جلسه خواستگاری و قبل از عقدکنان برگزار می‌شود.

سابقه تاریخی بله برون
مجلس بله بران بیشتر هنگام شب و با حضور بزرگان و ریش سفیدان دو خانواده دختر و پسر و در خانه پدر دختر برگزار می‌شود. هدف از این مجلس، تعیین شرایط مادی و معنوی عروسی و ازدواج و پذیرفتن شروط خانواده عروس از طرف خانواده داماد است.

حالا چرا بله برون؟
بعد از آنکه مراسم خواستگاری به سرانجام رسید و دو خانواده کم و بیش اطمینان به سرانجام یافتن ازدواج پیدا کردند، خانواده داماد از خانواده عروس درخواست برگزاری جلسه «مهر بران» می‌کند. در گذشته رسم بر این بود که هر موقع خانواده داماد برای روز مشخصی درخواست می‌کردند، خانواده عروس مخالفت کرده و یکی دو روز دیرتر را قرار می‌گذاشتند.

علت هم این بود که خانواده عروس نشان دهند عجله‌ای در شوهر دادن دختر خود ندارند! در روز تعیین شده، داماد به اتفاق چند نفر از مردان معتبر خانواده‌اش به خانه عروس می‌رفتند.
پدر عروس هم مردان معتبر خاندانش را دعوت می‌کرد. هدف از برگزاری این جلسه، توافق بر سر میزان مهریه عروس است. معمولاً نتیجه توافق دو خانواده بر برگه‌ای با خط خوش نوشته می‌شد و داماد زیر آن قباله را امضا می‌کرد و متعهد می‌شد که به آن پایبند باشد. دیگران هم با امضای قباله آن را گواهی می‌کردند.

بزرگان دو فامیل درباره میزان مهریه، شیربها و در برخی از فرهنگ ها باشلق و کم و کیف پرداخت آن، اسباب سرعقد، پول حمام عروس، رخت و لباس و زیورآلات و جواهرات عروس، هزینه های عروسی و نحوه تامین آن، کم و کیف مراسم و جشن عروسی، تعداد مهمانان عروس و... تصمیم می‌گیرند. بعد از توافق طرفین، تعهدات در دو نسخه مکتوب می‌شود و پدر داماد و پدر عروس و بزرگان مجلس امضا می‌کنند.

اسامی‌ مختلف بله برون
در فرهنگ ها و قومیت های مختلف ایران، مراسم بله بران نامهای متفاوتی دارد: در تهران به این مراسم بله بری یا بله برون یا خرج بُری می‌گویند. مردم گیل و دیلم، صورَت هَگیری (صورت گرفتن) یا ثبت هگیری (ثبت گرفتن) می‌گویند. خراسانیها به بله برون، جواب اِستَنی (جواب استاندن یا جواب گرفتن) و یا کفش پاکِنی (کفش به پاکردن) می‌گویند. در شاهرود: حرف تمام کردن در کازرون: شرط کنان، در توابع دماوند: خرج بُری، در سروستان فارس بله برون در قم گلاب گیرون یا مهربرون، در شیراز مهر برون یا بله برون، در ایل ممسنی باشلُق برون یا کدخدا کِشون و در روستاهای گرگان، قندشکنی می‌گویند.

آداب و رسوم بله برون
در بیشتر فرهنگهای ایران زمین، رسم است در مراسم بله برون، که خانواده داماد هدایایی را برای عروس می‌برند و او را نامزد یا نشان پسرشان می‌کنند و به میمنت و مبارکی این پیوند، قند می‌شکنند. در خراسان یک حلقه انگشتر و در روستاهای خراسان یک جفت کفش و گاهی یک دست لباس اضافه بر انگشتر و کفش به همراه مقداری نقل و نبات و قند و چای و حنا و چند سکه نقره نیز به خانه عروس می‌برند.

پذیرایی در بله برون
پذیرایی در مجلس بله برون معمولا ابتدا با چای و شربت و میوه شروع می‌شود و بعد از انجام توافقات شیرینی توزیع می‌شود. به همین علت گاه به این مراسم شیرینی خوران نیز می‌گویند. در برخی از فرهنگ ها و خصوصا در فرهنگ هایی که خرج بله برون را خانواده داماد می‌داده، شب بعد از مجلس بله برون، داماد و بستگانش را به شام دعوت می‌کنند. برخی هم همان شب بله برون، از کلیه مهمانان در منزل پدر عروس با شام پذیرایی می‌کنند


تاریخچه غذای سنتی آبگوشت در ایران......

تاریخچه غذای سنتی آبگوشت در ایران

آبگوشت
آبگوشت، محصول زندگی یکجا‌نشینی است و کباب، خوراک زندگی کوچ‌نشینی و کوچندگان تنها هنگامی که به مقصد نهایی می‌رسیدند، فرصت و شرایط بارگذاشتن ....


همه دایره‌المعارف‌هایی که درباره ایران تالیف شده‌اند، مدخل «آبگوشت» دارند. شاید باور نکنید اما آبگوشت در کنار همه نام‌ها و نامداران فرهنگ ایرانی، در دایره‌المعارف‌های تخصصی بدل به مدخلی مفصل شده اما در منوی هیچ یک از رستوران‌های تهران آبگوشت نیست! برای خوردن آبگوشت باید به خانه، چایخانه، قهوه‌خانه یا دیزی‌سرایی رفت. آن هم فقط سر ظهر، نه قبل و نه بعد از آن. از قدیم دکان‌هایی هستند که به طور تخصصی هر کدام یک خوراک بیشتر نمی‌پزند؛ حلیمی، کبابی، چلویی، جگرکی، کله‌پزی و بریانی. اما باز هیچ یک از این خوراک‌های اصیل و محبوب ایرانی، جز چلوکباب‌ها، در منوی رستوران‌های ایران جایی ندارند! و به همین خاطر است که در کتابچه‌های راهنمای ایرانگردی برای خارجیان هم فقط فرق پلو و چلو و شرح انواع کباب‌ها آمده است. هر جای دیگر جهان که بود، این تنوع خوراکی را جاذبه‌ای سیاحتی می‌کردند و دست‌کم در منوهای وطنی جایی به آن می‌دادند.
آبگوشت به هزار و یک دلیل از خوراک‌های کهن ایرانیان است. یکی از این دلایل، شیوه کوچی و عشایری زندگی نیاکان ایران، برپایه فرهنگ دامپروری است. ایرانیان حتی هنگامی که شهرهای کهنی همچون همدان و شوش و پارسه را ساخته بودند، به معنی واقعی یکجا‌نشین نشده بودند و باز شاهان و درباریان، همانند مردمان در راه این شهرها ییلاق و قشلاق می‌کردند. این جا‌به‌جایی فصلی، حتی تا چند دهه پیش، میان قشلاق تهران و ییلاق شمیران هم، برای بعضی خانواده‌های متمول، متداول بود. پس گمان نکنید که زندگی کوچی با پایتخت 200ساله اخیر ایران نسبتی ندارد.

آبگوشت، محصول زندگی یکجا‌نشینی است و کباب، خوراک زندگی کوچ‌نشینی و کوچندگان تنها هنگامی که به مقصد نهایی می‌رسیدند، فرصت و شرایط بارگذاشتن آبگوشت را می‌یافتند. اگر به مستندهای این نیم قرن که از زندگی عشایر ایران ساخته شده، نگاهی بیندازید، گله‌های چندهزار سَری را می‌بینید که هر یک از بزها، گوسفندان، گاوان و اسبان برای صاحبانشان مهم و محترم‌اند و جان دامداران به جان دام بسته است و بسیار کم پیش می‌آید که دام را سرببرند و جز از شیر و فرآورده‌های شیری آنها، تغذیه نمی‌کرده‌اند. اما در راه ناهموار و پرخطر کوچ هر روزه چند سَر از این دام‌های سلامت و پروار، ناکار و تلف می‌شده‌اند و عشایر پیش از آنکه دام، جان بدهد، آنها را سر می‌بریدند و کباب شام را به راه می‌کردند. کوچ، زمانبندی داشت و می‌بایست که به موقع به مقصد می‌رسیدند وگرنه هزار و یک ضرر و خطر طبیعی، در راه بود. پس فرصت بارگذاشتن آبگوشت تا رسیدن به مقصد، در سفر دست نمی‌داد. آبگوشت ظهر فردا را، از شب قبل باید بار‌گذاشت و پیشتر مقدمات و مخلفات آن را مهیا‌کرد که این همه، جز در یکجانشینی ممکن نبوده و نیست.

دیگر اینکه بساط کباب را به سادگی با سیخی چوبی نیز در بیابان می‌توان به راه کرد اما آبگوشت جز در ظرف پخته نمی‌شود. ساکنان فلات ایران هزاران سال پیش، نخستین ابزار و ظرف‌ها را از چوب و سنگ ساختند. اما ظرف چوبی روی آتش کارکردی نداشت و تنها ظرف‌های سنگی به کار می‌آمدند. پس از آن بود که توانایی ساخت سفال حاصل شد و انواع و اقسام ظرف‌ها شکل گرفت. هزاره‌ها ظرف‌های سفالین به کار می‌رفتند، تا انسان ایرانی به راز سنگ‌های معدنی و آب‌کردن و ریخته‌گری فلزات پی برد و از آن ابزار و ظرف ساخت و ظروف فلزی را به میان آورد. جالب است که آبگوشت، هنوز که هنوز است در سه ظرف سنگی، سفالی و فلزی، طبخ و میل می‌شود. انواع دیزی سنگی و سفالی و رویی (رویی به معنای رویین یعنی ساخته شده از فلز روی که به زبان عامیانه به آن روحی هم می‌گویند) هنوز به شیوه هزاره‌های دور، در ایران ساخته و به کاربرده می‌شود و این سه نوع دیزی، یادگاری است از سه عصر سنگ و سفال و فلز در باستان‌شناسی.

در قدیم پلو یا چلو را در مجمعه‌های بزرگی می‌کشیدند، که به آنها «قاپ» یا «قاب» می‌گفتند و چند نفر با دست از یک قاپ مشترک، غذا می‌خوردند. ممکن بود که چند آدم بزرگ و پرخور با پیری یا کودکی نحیف و کم‌غذا در قاپی همسفره و هم‌غذا ‌شوند. این بود که تقسیم غذا عادلانه نبود و یکی به اصطلاح، قاپ دیگری را می‌دزدید و غذای بیشتری می‌خورد. این بود که ایده «قاپ شخصی» به میان آمد که برای هر کس قاپ کوچکی غذا بکشند و آن را در پیش وی بگذارند. این بود که این «پیش‌قاپ» را «بُشقاب» نامیدند. یک قاپ بزرگ پر از غذا سر سفره می‌آمد و چند قاپ کوچک خالی (بُش به ترکی: خالی) گِرد آن می‌چیدند و برای هر بشقاب، جدا غذا می‌کشیدند. اما آبگوشت چه برای یک تن پخته شود، چه هزار تن، محتوای هر دیزی جدا، درون خود آن می‌پزد و گوشت و نخود و آب، برای هر دیزی به پیمانه برابر ریخته می‌شود و تبعیضی در میان نیست. مانند پلو همه را در یک دیگ نمی‌پزند و پس از پخت، غذا را نمی‌کشند، بلکه اول سهم خام هر دیزی کشیده می‌شود و پس از تقسیم، پخت آغاز می‌گردد.
اما پختن و خوردن آبگوشت کار ساده‌ای نیست. شاید همگان به پختن آن کاری نداشته باشند اما همه از خوردن آن لذت می‌برند. اما اگر یک خارجی از راه برسد و یک دیزی سنگی داغ با سنگک و ریحان جلویش بگذارید، شاید لذتی از لذیذی آن نبرد. چراکه خوردن آبگوشت آموزش می‌خواهد. با قاشق از دهانه تنگ دیزی چیز زیادی بیرون نمی‌آید، مگر اینکه دیزی را کج کنید و برای کج کردن هم، دست خواهد‌سوخت، مگر آنکه با تکه نانی گوشه ظرف را بگیرید و در این کار حتی دستمال کاغذی هم، کمک تکه نان را نخواهد کرد. البته بعضی از دیزی‌های سفالی دو دسته کوچک در دو طرف دارند که در این موقع به دستگیری خورنده می‌‌آیند.

آبگوشت دو بخش دارد، بخش «تَر» که به آن «ترید» می‌گوییم و بخش «خشک» که «کوبیده» می‌خوانیم. همان آب و گوشت که روی هم آبگوشت را پدید آورده‌اند. تقریبا با هم پخته می‌شوند اما جدا خورده می‌شوند. اما عمل‌آوردن این دو بخش به عهده آشپز نیست و شاید تنها خوراکی باشد که خورنده نیز در کار طبخ شریک است. اگر این دو بخش را جدا نکنید، تبدیل به سوپی نه چندان دلچسب خواهد شد و اگر هر یک از این دو بخش را خوب به عمل نیاورید، یعنی مثلا کوبیده را آب‌دار بردارید، لطفی نخواهد داشت. خلاصه آنکه آبگوشت‌خوردن کار هر کسی نیست و اگر برای نخستین بار کسی سر سفره آبگوشت بنشیند، بی‌راهنما به راحتی از ماجرا سر در نخواهدآورد.
گوجه‌فرنگی و سیب‌زمینی دو جزء لاینفک آبگوشت‌های امروزی‌اند و برای ایرانیان شاید تصور آبگوشت‌ بی‌سیب‌زمینی و گوجه‌فرنگی ممکن نباشد. اما شاید ندانید که این دو محصول فرنگی تا صد سال پیش از این، در ایران ناشناخته بوده‌اند. اما آبگوشت پیش از واردات این دو نیز، با گوشت و آب و نخود، آبگوشت بوده. ایرانی همان‌طوری این دو محصول فرنگی را در دیزی کرد و به آن دو رنگ ایرانی بخشید که جانشینان یونانی اسکندر و مغولان وارث چنگیز را به ایرانیانی اصیل و ایراندوست تبدیل کرد.
با وجود این همه کتاب آشپزی و مردم‌شناسی تا به امروز به آبگوشت این‌گونه نگاه نکرده بودیم. چراکه ما گاهی از کنار میراثمان سهل‌انگارانه به سادگی ‌گذشته‌ایم و ظرائف و لطایف فرهنگی نهفته در آنها را ندیده‌ایم. آبگوشت، عصاره فرهنگ ایرانی است و هزاره‌ها تاریخ و نکته در آن خفته است و همه قوت آن به ارزش غذایی‌اش نیست و اگر دقیق به آن بنگریم جان فرهنگ نیاکانمان را در پیاله‌ای از آن خواهیم دید. پس لقمه‌ای از آن را هم نباید هدر داد.

افسانه های شهری ترسناک درباره آینه!

داستان دختری است که مرده به خاکش می سپارند، امّا در واقع زنده است. او تلاش می کند تا خود را از درون تابوت بیرون کشیده و فرار کند، امّا....

چه کسی تاکنون یک یا دو تا از این داستان های ترسناک شهری را نشنیده است؟ هر افسانه ای، می تواند کمی حقیقت را درون خود داشته باشد. حتّی اگر نمی توانید یک افسانه را به طور کامل باور کنید، آن را خوانده و امتحان کنید، و دقّت کنید که آیا موهای بدنتان سیخ نمی شود. برخی از افسانه های شهری پشت درهای بسته و جلوی آینه ها و در تاریکی کامل ساخته شده اند.

افسانه شهری: نوزاد آبی
برای آنکه این افسانه را به مرحله اجرا در آوریم، باید به درون حمام روید، در را ببندید، و چراغ ها را خاموش کنید. برای آغاز یک افسانه ترسناک، این فاکتورها کافی است. البتّه این بستگی به اندازه حمام شما و کوچک بودن آن و اینکه شما تا چه حدّ از مکان های بسته می ترسید. گام بعدی این است که وانمود کنید، در حال تکان دادن یک عروسک هستید، در حالیکه سیزده بار عبارت نوزاد آبی را زیر لب زمزمه می کنید. با این کار، یک نوزاد ظاهر شده و شما را خراش می دهد. هنگامی که این اتفاق افتاد، شما باید عروسک را انداخته و فرار کنید. زیرا اگر این کار را انجام ندهید، زنی ظاهر خواهد شد و چنان فریادی خواهد زد که بر اثرش، تمام شیشه ها می شکنند. "نوزاد را به من بده!" اگر نوزاد را به او پس ندهید، به دست او کشته خواهید شد. حال، آیا جرات تکان دادن یک عروسک را دارید؟

http://www.seemorgh.com/uploads/1391/06/bloody-mary.jpg

افسانه شهری: ماری خون آلود

گفته می شود که دو نوع از این افسانه شهری وجود دارد. مطمئنم هر یک از این دو، به اندازه کافی قدرت ترساندن شما را دارد. خوب است شب هنگام و زمانی که تنها در خانه نشسته اید، آن را امتحان کرده و میزان ترس درونی خود را بسنجید.
این داستان نیز به مانند قبلی، از پایه مشابهی برخوردار است. داستان دختری است که مرده به خاکش می سپارند، امّا در واقع زنده است. او تلاش می کند تا خود را از درون تابوت بیرون کشیده و فرار کند، امّا نمی تواند. هنگامی که پدر و مادر او حس می کنند که ممکن است دخترشان را زنده به خاک سپرده باشند، قبر را حفر کرده و جای خراش های ناخن های دختر را بر جای جای تابوت دیدند. خراش هایی که نشان از تلاش دختر برای رهایی داشت.
اولین روشی که می توانید ماری را ظاهر کرده و با او ملاقات کنید:
هنگامی که سیزدهم یک ماه در روز جمعه افتاد، تمام چراغ ها را در خانه خود خاموش کنید. به سمت حمام بروید، آب را باز کرده، و وان را بشویید. سپس، پنج بار به آینه و پنج بار به "ماری خون آلود" نگاه کنید. او ممکن است تنها در آینه ظاهر شود و سعی کنید چراغ ها را سریعا روشن نمایید، زیرا شاید ماری از پشت به شما نزدیک شده و با چاقو زخمی تان نماید.
در روش دوم می توانید از ماری التماس کنید که به دیدارتان بیاید:
باید به تنهایی و در تاریکی جلوی آینه بایستید. هنگامی که سه بار عبارت "ماری خون آلود" را زیر لب زمزمه کردید، در محلی که قرار دارید بچرخید. پس از این که سه بار این کار را انجام دادید، ماری خون آلود در پشت شما و در آینه ظاهر خواهد شد و شما را تا حدّ مرگ خواهد ترساند.
من فکر می کنم بیش از یک روش برای دیدن ماری خون آلود وجود دارد.

مرد آب نباتی
افسانه شهری: مرد آب نباتی
هنگامی که خواستید با مرد آبنباتی ملاقاتی را کنید، بسیار مراقب باشید. زیرا اگر کسی بتواند این کار را انجام دهد، مرد آبنباتی می تواند هر کاری را انجام دهد.
هنگامی که در حمام هستید، حتما تمامی چراغ را خاموش کنید. به درون آینه نگاه کنید و نام "مرد آبنباتی" را پنج بار صدا بزنید. سپس، یک جفت، چشم های قرمز درخشان خواهید دید که از پشت نظاره گر شما هستند. به محض آنکه آن چشم های هراسناک را دیدید، چراغ ها را روشن کرده و به روشن ترین نقطه اتاق بروید. زیرا اگر این کار را نکنید، او از درون آینه بیرون آمده و شما را خواهد کشت.

بانوی سپیدپوش
افسانه شهری: بانوی سپیدپوش
آیا به تازگی یکی از کسانی را که دوست داشته اید، از دست داده اید؟ بانوی سپیدپوش به شما روشی را نشان می دهد تا بتوانید آنها را ببینید.
به تنهایی داخل حمام شده و چراغ ها را خاموش کنید. پنج بار بچرخید و عبارت بانوی سپیدپوش را تکرار کنید. به سمت مخالف چرخیده و پنج بار نام کسی را که از دست داده اید و آرزوی دیدنش را دارید، تکرار کنید. پس از اینکه نام آنها را صدا زدید، در آینه آنها را خواهید دید.

روش بدی نیست تا با دوران قدیم ارتباط برقرار کنیم؟
حال که با روش های مناسب برای دیدن این افراد آشنا شدید. یک بار امتحان کنید. ببینید تا چه حدّ ممکن است ترس وجودتان را فرا بگیرد.

آداب و رسوم زایمان در کشورهای مختلف......

آداب و رسوم زایمان در کشورهای مختلف

زایمان
با این حال هنوز مانند گذشته، فریاد زدن زن هنگام زایمان چندان پسندیده نیست و مادران دردشان را با ناله‌های خفه شده یا گاز گرفتن پارچه‌ای که در دهان دارند، نشان می‌دهند. از نظر ژاپنی‌ها، فریاد زدن زن....

از زمانی که اسطوخودوس دم می‌کردند و به زائو ‌می‌دادند مدت‌ها می‌گذرد. دیگر برای پراندن آل، کمتر کسی قیچی به دست می‌گیرد و روی پشت بام خانه زائو جن‌ها را دفع می‌کند. اما بعضی از رسوم زایمان همیشگی است، هنوز با به دنیا آمدن نوزاد پدر نوزاد یا بزرگ فامیل زیر گوشش اذان می‌گوید یا رنگ‌هایی برای زائو انتخاب می‌شود که برایش شگون داشته باشد.
با کوچک شدن دهکده جهانی، مدرن شدن روش‌های زایمان، کمتر شدن دفعات زایمان و تعداد بچه‌ها، به دنیا آمدن کودک برای هر خانواده‌ایی تبدیل به یک اتفاق مهم شده است، اتفاقی که اکنون در سراسر جهان واکنش یکسانی نسبت به آن وجود دارد. قدم زدن‌های مضطرب پدر‌ها پشت در اتاق زایمان این روز‌ها تبدیل به حضور او در اتاق و کمک به همسر در حال زایمانش شده است، زیرا روان‌شناسان می‌گویند این حضور به بهتر شدن ارتباط بین زن و شوهر و همچنین پدر و فرزند کمک می‌کند. ضمن آن‌که این روز‌ها می‌توان تمام لحظات زایمان را به عنوان یک خاطره بزرگ ثبت کرد، تهیه عکس و فیلم از مراحل زایمان و لحظه به دنیا آمدن نوزاد، یکی از رسومی است که در دنیای مدرن شکل گرفته است. اولین تصویر از نوزاد و بعد نمای بسته از ساعتی که روی دیوار است به نشانه ثبت زمان تولد، از کلیشه‌ای‌ترین اتفاقات جدید زایمان است. اما به غیر از این رسم جدید که در کشورمان هم به تدریج جای رسم‌های قدیمی‌تر را می‌گیرد، کشورهای مختلف جهان رسوم گوناگونی در زمان بارداری و زایمان دارند که تفاوت‌های ملل و فرهنگ‌ها را نشان می‌دهد.

ژاپن
در گذشته رسم نبود کسی به غیر از پزشک و پرستار در اتاق زایمان حضور داشته باشد، اما این روز‌ها در ژاپن هم مثل بقیه نقاط دنیا پدر‌ها در اتاق زایمان حضور دارند و شاهد به دنیا آمدن نوزادشان هستند. با این حال هنوز مانند گذشته، فریاد زدن زن هنگام زایمان چندان پسندیده نیست و مادران دردشان را با ناله‌های خفه شده یا گاز گرفتن پارچه‌ای که در دهان دارند، نشان می‌دهند. از نظر ژاپنی‌ها، فریاد زدن زن هنگام زایمان باعث شرمساری خانواده‌اش می‌شود. در ژاپن معمولا رسم بر این است که خانم‌ها برای زایمان طبیعی حداقل یک هفته در بیمارستان بمانند. بعد از زایمان زائو‌ها اجازه ندارند نوزادشان را شب‌ها در کنارشان داشته باشند، اما این رسم هم با فراگیر شدن بیمارستانی غربی در ژاپن در حال کنار گذاشته شدن است و مادر و نوزاد بعد از زایمان در یک اتاق نگهداری می‌شوند.

بعد از زایمان معمولا بند ناف نوزاد در یک جعبه چوبی نگهداری می‌شود و مادر اجازه ندارد تا یک هفته مو‌هایش را بشوید. مادر بعد از زایمان به مدت 20 تا 30 روز به منزل پدری‌اش می‌رود تا مادربزرگ روش نگهداری از فرزند به دنیا آمده را به دخترش یاد بدهد.
از دیگر رسوم ژاپنیها شرکت در مراسم ناکی زومو (Naki Sumo) یا فستیوال گریه نوزاد است.فستیوال گریه کودک یک سنت دیرینه ژاپنی است که قدمت 400 ساله دارد. این فستیوال هر ساله در معبد سنسوجی (Sensoji Temple) در توکیو برگزار می‌شود. والدینی ژاپن بر این باور هستند که این سنت، یعنی وادار کردن نوزادان به گریه طولانی، برای سلامت و حفظ آنها از شر شیاطین و ارواح خبیثه بسیار مفید است.


ایران
در کشور پهناور ما به خاطر تنوع نژاد‌ها و قومیت‌ها و همچنین پراکندگی جمعیت، آداب و رسوم مختلفی برای زایمان و دوران بارداری وجود دارد. از مناطق بختیاری و عشایر آن‌که قابله‌ها همه کارهای زایمان را تا بریدن بند ناف انجام می‌دادند تا اقوام لر ساکن شوش که هنگام زایمان در زیر نشیمن زائو کاه و خاکستر گرم می‌ریختند. در خوزستان رسم بر این بود که هنگام زایمان برای دور کردن آل که جن مادران باردار بود، قیچی، نمک و پنجه گرگ بالای سر زائو به دیوار می‌آویختند و بعد از به دنیا آمدن نوزاد هم پیازی را به سیخ می‌کشیدند و کنار نوزاد قرار می‌دادند. بختیاری‌های ایذه معمولا اسم اقوام نزدیک نوزاد را بر نوزاد قرار نمی‌دهند زیرا آن را بد شگون می‌دانند.

ترک‌های آذربایجان هم در گذشته رسم داشتند هفتمین روز به دنیا آمدن نوزاد را جشن بگیرند. این کار به دلیل به سلامت رد کردن 6 روز اول زندگی نوزاد بود و به آن «یدی گئجه» می‌گفتند. این مراسم این‌گونه شروع می‌شد که نزدیک غروب، دور تا دور رختخواب مادر و نوزاد را با ریسمانی سیاه‌رنگ که از موی بز تهیه می‌شد، حصار می‌کشیدند. این کار و همچنین قرار دادن کاسه مسی و چاقو از‌‌ همان روز اول بالای سر مادر برای دور کردن جن زایمان یا آل بود که در اصطلاح محلی به آن «آل آروادی» می‌گویند. معمولا در کنار کاسه مسی و چاقو، تکه نانی نیز به یمن برکت و روزی نوزاد، قرار می‌دادند. هنوز هم در آذربایجان این مراسم به صورت نمادین و در خانواده‌های سنتی انجام می‌شود.

چین
چینی‌ها بیشترین رسوم و قوانین را در زمان بارداری و زایمان دارند. یک مادر باردار چینی حق ندارد زمان بارداری حتی افکار بد و ناراحت کننده داشته باشد و باید شعر و نوشته‌های خوب و مناسب بخواند زیرا چینی‌ها معتقدند افکار مادر هم می‌تواند بر شخصیت جنین تاثیر داشته باشد. چینی‌ها به هیچ وجه قبل از به دنیا آمدن نوزاد جشن یا مهمانی نمی‌گیرند و به مادر هدیه نمی‌دهند و همه هدایا و مهمانی‌ها باید بعد از به دنیا آمدن نوزاد باشد. تنها هدیه‌ای که قبل از تولد نوزاد به مادر داده می‌شود از طرف مادربزرگ نوزاد است. یک ماه قبل از زایمان بسته‌ای حاوی یک دست لباس سفید نوزاد برای مادر فرستاده می‌شود. مادر بزرگ تا 3 روز بعد از زایمان به دیدن نوزاد نمی‌رود اما بعد از 3 روز با بسته بزرگتری از لباس‌های نوزادی باید به دیدن مادر و کودک نورسیده‌اش برود.
پدر نوزاد برای اعلام تولد فرزندش، برای اقوام کمی پول می‌فرستد. برای آرام کردن نوزادان پسر، پدرهای چینی بعد از به دنیا آمدن نوزاد یک عدد تیر چوبی کوچک می‌تراشند و کنار گهواره نوزاد می‌گذارند.

مصر
7 روز بعد از به دنیا آمدن نوزاد، والدین نوزاد مراسمی برگزار می‌کنند که در آن نام کودک انتخاب می‌شود. در این مراسم به نوزاد یک کادوی مذهبی مانند قرآن هدیه می‌شود و خانواده پدر به مادر نوزاد جواهر یا طلا هدیه می‌دهند.

هند
در زمان زایمان رسم بر این است که مادر مو‌هایش را باز کند و به هیچ وجه موی بافته و زیورآلات طلا یا جواهر نداشته باشد. همه درهای خانه‌ای که در آن زایمان انجام می‌شود باید باز باشد و بعد از زایمان بند ناف برای مدتی به آهستگی دور گردن نوزاد قرار داده می‌شود.
تا 10 روز پس از زایمان زن ماساژ دهنده ای برای ماساژ بدن نوزاد و تا چهل روز برای بدن مادر در خدمت خانواده است.
بیشتر کسانیکه بچه را می بینند مراسم خاص پوجا را به جا می‌آورند. منظور یک جور عبادت هست که باری حفظ بچه و عاقبت بخیریش ادا می کنند. و از پودرهای رنگی و گلهای رنگارنگ استفاده می کنند. بچه علامتی یا نقص عضوی داشته باشه بسته به مورد خوشحال میشن و از نشانه های معجزه الهی و خاص بودن بچه اشون می دانند.

آمریکا
پدر‌ها باید چند ماه قبل از به دنیا آمدن کودک همراه مادر به کلاس‌های آموزش نگهداری از نوزاد بروند. در این کلاس‌ها حتی به پدر و مادر آموزش داده می‌شود زمان نزدیک شدن زایمان و به وجود آمدن دردهای زایمان چطور رفتار کنند و چطور به مادر آرامش بدهند. وظایف روز زایمان هم تقسیم شده است. پدر از چند روز قبل کیف مخصوص بیمارستان را آماده کرده است و باید یک بالش مخصوص مادر هم به همراه داشته باشد. در آمریکا والدین ترجیح می‌دهند پدر هم در زمان به دنیا آمدن نوزاد در کنار مادر حضور داشته باشد و بند ناف توسط پدر قطع شود. در آمریکا رسم بر این است که پدر بعد از زایمان به مادر هدیه بدهد.

تایلند
در تایلند زمانی که زایمان به مشکل بر می‌خورد، کمی آب مقدس روی شکم مادر می‌ریزند. هنگام زایمان رسم بر این است که همه در‌ها و پنجره‌ها باید باز باشد و مادر باید به سمت شرق باشد. در گذشته و در روستا‌ها رسم بر این بود که پدر هنگام زایمان در کنار زائو حضور نداشته باشد و به جمع‌آوری هیزم بپردازد و آن‌ها را در غرب اتاقی که زائو در حال زایمان است، جمع کند. از عقاید عجیب زایمان در تایلند این بوده که نوزادانی که هنگام زایمان بند ناف به دور گردن‌شان گره خورده باشد، بسیار خوش شانس و با اقبال بلند محسوب می‌شوند.

10 موجود اسطوره ای محبوب و مشهور!!

خون آشام ها احتمالا در میان محبوب ترین موجودات افسانه ای قرار دارند. با دندان های نیش دار بسیار ترسناک، چابکی و استقامت بسیار فوق العاده، و شهوت سیری ناپذیر....


داستان ماجراجویی های افسانه ای و موجودات فراطبیعی همواره گیج کننده بوده است. افسانه های قدیمی، کتاب ها، دوران های جدید و قدیم، فیلم های مختلف و بازی های کامپیوتری بی شمار، مرکز خلق چنین اسطوره هایی بوده است. اما هیچ کس از ریشه واقعی ساخت چنین موجوداتی آگاه نیست.

اژدها
اژدها ریشه در اسطوره شناسی چینی و یونانی و همچنین فولکلور اروپایی دارد. موجودی است که اهمیت نمادین متفاوتی دارد؛ در افسانه های مختلف و به شکل های مختلفی آمده است. از دیو بالداری که آتش از دهانش خارج می‌شود تا استاد فاضل و عاقلی که همه عناصر را در اختیار دارد. اژدها در زبان یونانی، به معنای "مار بزرگ" است.

اژدها
تک شاخ
این موجود احتمالا، حیوان افسانه ای مورد علاقه هر دختری است. تک شاخ مدرن، اسب نری بسیار زیبا و مطیع است که یک تک شاخ بر پیشانی اش قرار دارد. با این وجود، تک شاخ اصلی، یک اسب نجیب رام نشدنی بود که ریشی بز مانند، دمی‌ چون شیر، و سمی‌ شکافته داشت.

تک شاخ
خون آشام
خون آشام ها احتمالا در میان محبوب ترین موجودات افسانه ای قرار دارند. با دندان های نیش دار بسیار ترسناک، چابکی و استقامت بسیار فوق العاده، و شهوت سیری ناپذیر برای مکیدن خون، این موجودات جاودانی ذهن های ما را از طریق فولکلور، کتاب ها و فیلم های مدرن، تحت تاثیر خود قرار داده اند. از معروف ترین آنها می‌توان به دراکولای برام استوکر و سری فیلم های مدرن گرگ و میش (که شک زیادی درباره آنها وجود دارد) اشاره نمود.

خون آشام
گرگینه (شخصی که تبدیل به گرگ شده است)
گرگینه را می‌توان در فولکلورهای اروپایی و افسانه های مدرن شهری یافت. مخلوقی که مرد است، اما می‌تواند به گرگی بزرگ و با اراده تبدیل شود؛ البته زمانی که ماه کامل باشد. افسانه شهری گرگینه، همچنان به قوت خود باقی است. این اعتقاد وجود دارد که اگر چنین گرگ هایی انسان را گاز بگیرند، نفرینی تا ابد وجود انسان را فرا می‌گیرد.

گرگینه

اسب بالدار

پیگاسوس (اسب بالدار)، اسب سفید بالداری است که از اسطوره یونانی سر بر آورده است. گفته می‌شود که او فرزند خدای دریا، و گورگون (یکى از سه زنى که موهاى سرشان مار بوده و هر کس بدانها نگاه می‌کرد سنگ می‌شد) میدوسا است. او از خونی متولد شد که هنگام کشته شدنش توسط خدای دریا، از گردن میدوسا فوران کرده بود.

اسب بالدار

قنطورس (حیوان افسانه اى با بالا تنه انسان و پایین تنه اسب)

موجودی افسانه ای است که نصف بدنش انسان و نصف دیگرش اسب است. قنطورس، یکی از موجودات اسطوره ای بسیار مشهور یونانی است. ماهیت قنطورس، درست به مانند کنتراست جسمانی اش، گاهی خشن و رام نشدنی تصویر می‌شود، و گاهی عاقل و علمی.

قنطورس
سیمرغ
سیمرغ، پرنده ای اساطیری است که در فولکورهای یونان، چین، ایران، و مصر دیده شده است. ققنوس، غالب اوقات به عنوان پرنده ای زیبا، قرمز و طلای آتشین نشان داده می‌شود. در پایان یک چرخه زندگی، ققنوس در شعله های آتش خود می‌سوزد و بار دیگر از آتش سر بر می‌آورد. به همین دلیل، اغلب اوقات به عنوان نمادی از تولد دوباره به تصویر کشیده می‌شود.

سیمرغ
مینوتور (حیوانی که نیمی‌ از بدنش گاو و نیم دیگرش انسان است)
مینوتور، جانوری است که بدنش یک مرد و سرش گاو نر می‌باشد. مطابق با افسانه ها، گفته می‌شود که این موجود هیولایی وحشی است که در هزارتوی Cretan Labyrinth، زندانی شده است. جایی که توسط تیسوس کشته شد.

مینوتور
پری دریایی
پری دریایی، موجودی دریایی است که بخشی از آن زن و بخشی ماهی است. ریشه آن را می‌توان در فولکورهای بریتانیا یافت. پری های دریایی، برخلاف آنچه که در اکثر کارتون ها تجسم می‌شوند، پیشگویی کننده مصیبت و فاجعه هستند. این طور فرض شده است که دیدن حیوانات دریایی چون نهنگ کوچک دریایی، مسئول ایجاد چنین افسانه هایی باشد.

گورگون (یکى از سه زنى که موهاى سرشان مار بوده و هر کس بدانها نگاه می‌کرد سنگ می‌شد)
گورگون در ریشه یونانی خود به معنای "ترسناک" است- نامی‌ مناسب برای سه خواهر وحشتناک در اسطوره یونانی که بدن و چشم هایی چون مار داشتند، و هر کس مستقیم به چشم های آنها خیره می‌شد، بلافاصله به سنگ تبدیل می‌شد. دو تا از این خواهران به نام های اسینو و یووریل، جاودانه بوده، اما میدوسا توسط خدای دریا کشته شده و از بین می‌رود.

 گورگون

این عادات بد به رابطه تان صدمه می زند.....

این عادات بد به رابطه تان صدمه می زند

این عادات بد به رابطه تان صدمه می زند
یک دروغ کوچک می‌تواند کل رابطه شما را خراب کند. رابطه باید بر اساس صداقت پایه‌گذاری شود. اما مقدار کمی تملق صادقانه زیاد هم بد نیست. چیزی شبیه: عزیزم، شام امشب خیلی خوشمزه شده بود.

معنی عشق و رابطه، خریدن یک جعبه شکلات در روز عشاق نیست. یک رابطه راضی‌ کننده می‌تواند منجر به خوشحالی و سلامت طرفین شود. برای اینکه بتوانید رابطه بهتری داشته باشید، بهتر است از انجام این موارد پرهیز کنید.
1 - سعی در تغییر عادات ذاتی طرف مقابل
چیزی تحت عنوان ‘انسان کامل’ وجود ندارد؛ پس سعی نکنید فرد مقابل را به صورت غیرواقعی تغییر دهید. شاید تقاضا برای مرتب کردن رختخواب معقول باشد، اما برای از بین بردن خجالت و استرس فرد تلاش بیهوده نکنید. برخی از مشکلات فردی، ریشه های عمیق تر از آنچه که فکرش را بکنید دارد.
2 - جستجوی مشکلات خانوادگی
در صورتی که رابطه شما شکر آب شده، با جستجوی مشکلات خانوادگی به دنبال بدتر کردن اوضاع نباشید. سرزنش کردن افراد به واسطه اعضای خانواده شان آنها را افسرده و نگران می‌کند.
3 - استفاده دائم از تلفن همراه
استفاده دائم از تلفن همراه در مکان های عمومی ممکن است افراد را دچار ناراحتی کند. سعی کنید حتی در زمان دیدن فرد مقابل به جای در دست گرفتن موبایلتان، دست او را بگیرید.
4 - دعوا در مکان های عمومی
اگر استفاده از تلفن همراه به صورت دائم در مکان های عمومی آنقدر هم بد نباشد، به خاطر داشته باشید که دعوا کردن در این مواقع بدترین چیز است. پس بهتر است مشکلات را در خلوت حل و فصل کنید.
5 - هیچوقت دعوا نکردن
عشق و رابطه دو طرفه همیشه نمی‌تواند خوب پیش رود و گاهی اوقات، دعوا و بحث بین طرفین به وجود می‌آید. بحث نکردن راجع به مشکلات در برخی مواقع می‌تواند آنها را برای همیشه رفع کند، تنها باید دقت کنید که دعوا به یک عادت روزانه تبدیل نشود.
6 - صحبت نکردن، مراقب باشید
اگر مشکلی هست، فرد مقابل نمی‌تواند ذهن شما را بخواند. بهتر است راجع به آن صحبت کنید. تحقیقات نشان می‌دهد که زوجهای جوانی که راجع به مشکلات خود حرف می‌زنند، کمتر از آنها که مشکلات را بازگو نمی‌کنند به استرس دچار می‌شوند.
فراموش نکنید که در هنگام صحبت در خصوص مشکلات، علاقه‌تان را به او نشان دهید.
7 - فراموش کردن بخشش
انسانها اشتباه می‌کنند و کینه توزی نه تنها به رابطه شما ضربه می‌زند، بلکه شما را دچار استرس می‌کند. در اولین فرصت، اشتباه همسرتان را ببخشید و به او بفهمانید که چقدر دوستش دارید.
8 - زمان بد برای صحبت کردن
صحبت کردن در خصوص مسائل مهم، زمان و مکان خاص خودش را دارد. زمانیکه یکی از طرفین دچار استرس است، سعی نکنید تا بحث‌های اینچنینی را به میان بکشید. زمانی که فرد بعد از یک روز طولانی از سر کار رسیده است و یا زمانیکه برای میزبانی یک میهمانی آماده می‌شوید، زمانهای خوبی برای بحث کردن نیستند.
10 - چوب خط کشیدن
درست است که رابطه باید راجع به دادن و گرفتن باشد، اما نیازی نیست تا برای چیزهای کوچک چوب خط بکشید. به عنوان مثال بگویید که من تا به حال شش بار پول شام را حساب کرده‌ام و این در حالیست که تو تنها سه بار را حساب کرده‌ای.
10 - دراماتیک عمل کردن
رابطه همیشه خوب نیست و همه چیز بر وفق مراد پیش نمی‌رود. به عنوان مثال اگر همسرتان، بیرون گذاشتن زباله‌ها را فراموش کرد، نیازی نیست خیلی حس بگیرید و دراماتیک عمل کنید. یک نفس عمیق بکشید و با آرامش موضوع را تذکر دهید.
11 - جاسوسی
زمانی که دو نفر می خواهند رابطه شان به خوبی پیش برود، اطمینان، کلید اصلی آن است. به شریک زندگیتان اطمینان داشته باشید. پیامک‌ها، ایمیل‌ها و کشوهای اتاق او سرک نکشید.
12 - حسادت
شک داشتن به شریک زندگی‌تان می‌تواند مشکل بزرگتری را به وجود بیاورد. احساس عدم امنیت.
زنانی که در رابطه شان احساس ناامنی می‌کنند، ریسک تضعیف سیستم دفاعی بدن آنها را تهدید می‌کند.
13 - رها کردن
زمانی که شریکهای زندگی بیش از حد احساس امنیت در کنار یکدیگر می‌کنند، همه چیز را رها می‌کنند. سعی کنید در کنار یکدیگر به ورزش بپردازید و فعال باشید.
14 - مقایسه کردن
فرد قبلی که در او با رابطه بوده‌اید را فراموش کنید و از مقایسه کردن شریک جدید زندگیتان با افراد دیگر خودداری نمایید. این کار ممکن است منجر به خواسته‌های نابجا شود.
15 - همیشه با هم بودن
همه افراد، حتی آنها که مجرد هستند، زمانی را برای تنهایی خود نیاز دارند. تنها بودن حتی می‌تواند رابطه را بهبود بخشد و زمانهای در کنار یکدیگر را ارزشمندتر کند.
16 - دروغ گفتن
یک دروغ کوچک می‌تواند کل رابطه شما را خراب کند. رابطه باید بر اساس صداقت پایه‌گذاری شود. اما مقدار کمی تملق صادقانه زیاد هم بد نیست. چیزی شبیه: عزیزم، شام امشب خیلی خوشمزه شده بود
17 - عدم صداقت با خودتان
تنها با شریکتان صادق نباشید، سعی کنید این صداقت را برای خودتان هم نگه دارید، از خود در خصوص چیزهایی که از این رابطه می‌خواهید سوال کنید.
18 - عدم وجود اعتماد به نفس
احساس عدم اعتماد به نفس در رابطه می‌تواند به رابطه شما آسیب بزند. اعتماد به نفس پایین در رابطه جنسی شما تاثیرگذار است و در درازمدت، تاثیرش را بر کل رابطه نشان می‌دهد. فراموش نکنید که یک رابطه ناسالم خود دلیلی است بر کاهش اعتماد به نفس.
16 - فراموش کردن اینکه چرا در این رابطه هستید
فراموش نکنید که از خودتان بپرسید که چرا در این رابطه هستید و از آن چه می‌خواهید. آیا شریک زندگی شما به ازدواج فکر می‌کند یا اینکه تنها به دنبال یک رابطه موقتی است. بودن با یک فرد به دلیلی اشتباه می‌تواند برایتان مشکل‌ساز شود. مراقب سوء تفاهم‌ها باشید.
20 - فراموش کردن اینکه چرا همسر یا شخصی که با او در رابطه هستید را دوست دارید
نشان دادن علاقه و عشق شما به او رابطه شما را قویتر می‌کند.

آیا پیامبری از جنس «جن» هم وجود دارد؟

آیا پیامبری از جنس «جن» هم وجود دارد؟

آیا پیامبری از جنس «جن» هم وجود دارد؟
به من وحی شده است که جمعی از جن به سخنانم گوش فرا داده‌اند. سپس گفته‌‌اند: ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم، که به راه راست هدایت می‌کند...

خداوند متعال در آیات قرآن می‌فرماید: ای گروه انس و جن! آیا رسولانی از شما به سوی شما نفرستادم تا آیات الهی را برای شما بازگو کند؟ حال این سؤال مطرح می‌شودکه کدامیک از پیامبران بر اجنه نیز رسالت داشته است؟

حجت‌الاسلام محمدصادق یوسفی مقدم، رئیس مرکز فرهنگ و معارف قرآن در بخش‌هایی از کتاب «بررسی اختصاصات پیامبر خاتم(ص) از نگاه قرآن» به بیان ویژگی‌های شخصیتی و اخلاقی پیامبر اعظم(ص) پرداخته است که گزیده‌ای از آن در ذیل می‌آید:

یکی از دیگر اختصاصاتی که برای پیامبر اکرم(ص) نقل شده است آن است که ایشان پیامبر جن و انس است و دیگر انبیا از چنین فضیلتی برخوردار نبوده‌اند.

آنها برای ادعای خود به آیاتی از قرآن استدلال کرده‌اند که ما به سه آیه آن اشاره می‌شود:

آیه یکم:

تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرًا/فرقان 1

زوال ناپذیر و پربرکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد.

ادعای یاد شده می‌تواند مبتنی بر این باشد که عالمیان شامل جن و انس می‌شود.

آیه دوم:

قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِّنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا، یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَلَن نُّشْرِکَ بِرَبِّنَا أَحَدًا/جن 1-2

بگو: به من وحی شده است که جمعی از جن به سخنانم گوش فرا داده‌اند. سپس گفته‌‌اند: ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم، که به راه راست هدایت می‌کند، پس ما به آن ایمان آورده‌ایم و هرگز کسی را شریک پروردگارمان قرار نمی‌دهیم.

این آیه به صراحت از ایمان جنیان به پیامبر خاتم(ص) سخن گفته است.

آیه سوم:

برخی نیز برای اثبات فضیلت یاد شده به آیه ذیل استدلال کرده‌اند:

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعًا/ اعراف 158

بگو: ای مردم، من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.

شاید مقصود نویسنده این است که کلمه «جمیعَاً» به جن و انس دلالت دارد.

حال آنکه این آیه با ذکر کلمه «ناس» شامل جن نمی‌شود و آنچه از عبارات مفسران نیز آورده است هیچ دلالتی بر مقصودش ندارد.


*** نقد فضیلت اختصاصی یاد شده

در اینجا چند مطلب باید مورد توجه قرار گیرد، تا روشن شود که آیا تنها پیامبر خاتم (ص) پیامبر جن و انس بوده است یا خیر؟

1- از آیات قرآن به دست می‌آید که خداوند چنانچه برای بشر پیامبرانی فرستاده است، برای جنیان نیز پیامبرانی از جنس آنها مبعوث کرده است:

یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِّنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی وَیُنذِرُونَکُمْ لِقَاء یَوْمِکُمْ هَذَا/ انعام 130

(در آن روز به آنها می‌گوید:) ای گروه جن و انس، آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می‌کردند و شما را از ملاقات چنین روزی بیم می‌دادند؟

بسیاری از مفسران مانند طبری و این جوزی ادعا کرده‌اند که انبیا تنها از جنس انسان هستند. از نظر آنان به کارگیری کلمه «منکم» در آیه یاد شده از باب غلبه انس بر جن است، مانند اینکه کسی بگوید: نان و شیر خوردم، حال آنکه او نان خورده و شیر نوشیده است و چنانچه خداوند می‌فرماید: یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ؛ حال آنکه لؤلؤ تنها از آب شور پدید می‌آید نه آب شیرین.

در برابر، بسیاری دیگر از آنان، مانند شیخ طوسی، این نظر را تأیید کرده‌اند که خداوند برای جنیان، پیامبرانی از جنس خود آنها مبعوث کرده است و برخی مانند کلبی نیز بر این باورند که پیامبران از جنس جن برای جنیان مبعوث شده‌اند، ولی پیامبر خاتم (ص) برای جن و انس برانگیخته شده است. البته طبری و فیض کاشانی احادیثی نیز در تأیید آن ادعا آورده‌اند.

2. آیات قرآن، به تصریح دلالت دارند بر اینکه پیامبر خاتم (ص) چنانکه پیامبر انسان‌ها است، پیامبر جنیان نیز هست، چنانکه می‌فرماید:

وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَیْکَ نَفَرًا مِّنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِم مُّنذِرِینَ/ احقاف 29

هنگامی که گروهی از جن را به سوی تو متوجه ساختیم که قرآن را بشوند، وقتی حضور یافتند به یکدیگر گفتند: «خاموش باشید و بشنوید» و هنگامی که پایان گرفت، به سوی قوم خود بازگشتند و آنها را بیم دادند.

یَا قَوْمَنَا أَجِیبُوا دَاعِیَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ یَغْفِرْ لَکُم مِّن ذُنُوبِکُمْ وَیُجِرْکُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ/ احقاف 31

ای قوم ما، دعوت کننده الهی را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا گناهانتان را ببخشد و شما را از عذابی دردناک پناه دهد.

همچنین آیات 1 و 2 سوه جن بر مطلب فوق دلالت دارد.

3. برخی از آیات دلالت دارد که جنیان به شریعت پیامبران دیگری مانند موسی نیز اعتقاد داشته‌اند، چنانچه می‌فرماید:

قَالُوا یَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا کِتَابًا أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ یَهْدِی إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِیقٍ مُّسْتَقِیمٍ

(جنیان) گفتند: ای قوم ما، ما کتابی را شنیدیم که بعد از موسی نازل شده، هماهنگ با نشانه‌های کتاب‌های پیش از آن، که به سوی حق و راه راست هدایت می‌کند.

انذار کنندگان جن برای هدایت قوم خویش به دین پیامبر خاتم و بهره آنان از قرآن، تصدیق قرآن نسبت به تورات را یاد آور شده‌اند و این سخن در صورتی درست است که جنیان به تورات معتقد باشند.

از این رو علامه طباطبایی(ره) می‌گوید:

این آیه دلالت دارد بر اینکه آن جنیان به موسی(ع) و کتاب او ایمان داشته‌اند.

همچنین «حویزی» در تفسیر نور الثقلین روایاتی به ذیل آیه یاد شده آورده است، مبنی بر اینکه جنیان مورد نظر در این آیه یهودی، نصرانی، مجوس و ... بوده‌اند.

از آیات یاد شده استفاده می‌شود:

1. پیامبرانی از جنس جن برای جنیان فرستاده شده است.

2. پیامبر خاتم(ص) پیامبر جن و انس است.

3. پیامبرانی دیگر بوده‌اند که رسالتشان عمومیت داشته و جن و انس را شامل می‌شده است.

این کار والدین، کودکان را لجباز می کند...

این کار والدین، کودکان را لجباز می کند

این کار والدین، کودکان را لجباز می کند
والدین هنگام دعوای بین فرزندان اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و به هیچ عنوان وارد درگیری بین کودکان نشوند و حتی از فرزندان طرفداری نکنند چرا که این مهم موجب احساس برتری طلبی والدین بین فرزندان خواهدشد.

لجبازی بیشتر در فرزندان اول شایع تر است، این مهم به این دلیل است که مادر می‌خواهد فرزندش را در بهترین شرایط ممکن تربیت کند و کنترل بیشتری بر رفتارهای وی داشته باشد که در نتیجه موجب بروز لجبازی در کودک می‌شود.
به منظور کاهش لجبازی فرزندان، والدین از بکن و نکن های بی مورد در حضور فرزندان بپرهیزند چرا که وسواس مادر و بکن نکن های شدید به بروز مشکلات عصبی و پرخاشگری کودک می‌شود.
والدین هنگان بروز رفتار با فرزندان باید با همدیگر هماهنگ باشند، همچنین سعی کنند نظارت ها را در محیط داخل منزل بر روی کودک کاهش دهند و به کودک خود آزادی عمل بیشتری بدهند.
والدین هنگام دعوای بین فرزندان اعتماد به نفس خود را حفظ کرده و به هیچ عنوان وارد درگیری بین کودکان نشوند و حتی از فرزندان طرفداری نکنند چرا که این مهم موجب احساس برتری طلبی والدین بین فرزندان خواهدشد.
والدین هنگام انجام رفتار سازنده و خوب فرزندان نیز فرزند را تشویق کنند و با آموزش رفتار سازنده و منطقی سعی کنند جهت کاهش رفتارهای بد از سوی فرزندان برآیند.