سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چرا رسید های دستگاه های خودپرداز پاک می شوند؟

چرا رسید های دستگاه های خودپرداز پاک می شوند؟

چرا رسید های دستگاه های خودپرداز پاک می شوند؟
عملیات بانکی در مقابل دستگاه های خودپرداز به پایان می رسد و رسیدی تحویل شما می شود اما نتایج این عملیات پس از مدتی از روی کاغذ محو می شود و ...

عملیات بانکی در مقابل دستگاه های خودپرداز به پایان می رسد و رسیدی تحویل شما می شود اما نتایج این عملیات پس از مدتی از روی کاغذ محو می شود و این خود علتی است برای گلایه کسانی که این رسیده ها را به عنوان مدرک پرداخت نگه می دارند.
دراین رابطه یکی از خوانندگان می نویسد: با توجه به استفاده روزافزون افراد از دستگاه های خودپرداز و همچنین مشکلاتی که اغلب با آنها مواجه شده ایم به عرض میرسانم که رسیدهایی که دستگاه های خود پرداز صادر میکنند پس از مدتی بصورت جادویی محو میشوند و به یک تکه کاغذ سفید چرک تبدیل میشوند. از آنجایی که بسیاری از افراد برای انجام تراکنش های مالی خود نظیر پرداخت اجاره مسکن و ... نیاز به نگهداری بلند مدت از این رسیدها دارند خواهشمندم مسئولان مربوطه راه حلی بیاندیشند.
برهمین اساس پیگیری ها از مسوولان مربوطه به این نتیجه رسید که استفاده از کاغذ و چاپگر حرارتی در رسید‌های صادر شده توسط دستگاه‌های خودپرداز و خوددریافت، برای ایجاد سرعت در چاپ رسید‌های مشتریان است و علیرغم اینکه حفظ و نگهداری طولانی مدت رسید‌های صادرشده از دستگاه‌های خودپرداز و خوددریافت ضرورت ندارد اما کاغذهای حرارتی مورد استفاده، تا 5 سال قابلیت نگهداری (در شرایط متعارف) را دارا هستند.
گفتنی است، حساسیت کاغذهای حرارتی به حرارت، سایش و همچنین تاثیر‌پذیری از مواد شیمیایی مانند نوار چسب، باعث از بین رفتن و مخدوش شدن اطلاعات مندرج در آن می‌شود اما از بین رفتن رسید‌های صادرشده به معنی از بین رفتن حق مشتری نیست و اطلاعات مندرج در رسید‌ها، در اسناد بانک منعکس شده و نگهداری می‌شود.
همچنین رسید‌های مشتریان هر کدام دارای شماره خاصی است که فقط به آن رسید اختصاص دارد. یادداشت نمودن این شماره در مواردی که پیگیری مشتریان ضرورت دارد، می‌تواند به‌‌عنوان جایگزینی برای رسید مشتری مورد استفاده قرار‌گیرد. همچنین می‌توان از طریق مراجعه به شعب و دریافت صورتحساب به‌صورت دوره‌ای نیز نسبت به کنترل اقلام پرداختی اقدام نمود.

نه همین لباس زیباست نشان رشتهای خاص!

نه همین لباس زیباست نشان رشته‌ای خاص!

نه همین لباس زیباست نشان رشته‌ای خاص!
برخی دانشجویان با به تن کردن لباس های متفاوت و همراه داشتن لوازم کارشان سعی در متمایز نشان دادن رشته و شخصیت خود دارند.


یکی همیشه و همه جا بوم بزرگ نقاشی همراهش است، دیگری حتی وقتی به مهمانی فامیل دورشان هم دعوت می شود کنترباس را با خود می برد، اما تا شخصی از او می خواهد ساز بزند با هزار و یک بهانه از زیر این کار شانه خالی می کند، آن یکی آنقدر سبیل خود را شبیه سالوادور دالی درست کرده که برای لحظاتی تصور می کنید این نقاش فراواقعگرا دوباره زنده شده است و در خیابان های شهر قدم می زند، بعضی هایشان هم آنقدر کلمات قلمبه سلمبه کتاب های درسی خود را در گفت وگوهای روزمره به کار می گیرند که آرزو می کنید برای لحظاتی هم که شده کر بودید.

حتما شما هم تا به حال با این تیپ آدم ها برخورد کرده اید، افرادی که خیلی دوست دارند همرنگ جماعت نباشند. آنها هر طور شده می خواهند با دیگران فرق کنند، آن هم تفاوتی اساسی مانند شب و روز؛ برای همین لباس های اجق وجق به تن می کنند؛ لباس هایی که به قول معروف به تنشان گریه می کند یا این که هزار بامبول سر خودشان در می آورند تا خاص باشند.

جالب است بدانید تعدادی از آنها به هر در و دیواری می زنند تا در یکی از رشته های هنر تحصیل کنند، و جالب تر آن که خیلی هایشان وقتی وارد دانشگاه شدند، ترم اول را به پایان نرسانده از تحصیل انصراف می دهند یا دانشگاه عذرشان را می خواهد، اما عده ای از آنها بعد از این که با ضرب و زور پول وارد دانشگاه شدند بهانه بیشتر برای متفاوت رفتارکردن به دست می آورند و درست همین جاست که دیگر کسی جلودارشان نیست.

این افراد اگر در رشته موسیقی مشغول به تحصیل باشند، دست روی سازی می گذارند که به گمان خودشان باکلاس باشد و به چشم بیاید. آنها سازهایی مانند گیتار یا کنترباس را می پسندند، هرچند که اگر شرایط مهیا بود یا قدرت و توان جسمی اش را داشتند همیشه یک پیانو یا درامز را با خود حمل می کردند. برخی از آنها هم چند دوربین عکاسی با لنزهای متعدد به خود آویزان می کنند؛ برای این افراد هرچه لنز بزرگ تر باشد، بهتر است، چراکه به چشم می آید. اما به گفته خیلی از کارشناسان برای این که شخصی در رشته ای پیشرفت کند و برای خودش اسم و رسمی به هم بزند یا این که مورد احترام جامعه باشد، هیچ نیازی به متفاوت عمل کردن نیست.

علی اصغر کیهان نیا، مشاور خانواده و نویسنده در این باره می گوید: «انسان توجه می خواهد. هرچه ضعیف تر باشد و عزت نفس کمتری داشته باشد یعنی از درون برای خودش احترام قائل نباشد، نیاز دارد دیگران به او توجه کنند. برای همین برخی از این افراد متفاوت لباس می پوشند تا مورد توجه قرار بگیرند و مردم به آنها نگاه کنند.»

به گفته او، برخی ها هم نیاز به همانندسازی و الگوبرداری از افرادی دارند که جامعه آنها را قبول دارد . برای نمونه بازیگری که روی پرده سینما درخشیده برای این افراد می تواند الگوی مناسبی باشد. کیهان نیا ادامه می دهد: «به همین دلیل برخی ها ریش، موی سر و لباس هایشان را مانند خواننده ها یا بازیگران معروف درست می کنند.»

کیهان نیا می گوید: «در این بین هستند افرادی که به نشانه اعتراض به مقررات جامعه، خانواده، دانشگاه یا مسئولان لباس غیرمتعارف می پوشند.»

این روان شناس در این باره که چرا جوانان بیشتر دوست دارند مانند هنرمندان لباس بپوشند، حرف بزنند یا موی سر و رویشان را آرایش کنند، می گوید: «چون رشته هنر و هنرمند مورد احترام جامعه است، خیلی ها دوست دارند با تحصیل در این رشته یا الگوبرداری از هنرمندان احترام مردم را به دست بیاورند، برای همین است که می بینیم خیلی ها بدون دلیل ساز یا لوازم نقاشی را با خود حمل می کنند.» این افراد با حمل این وسایل سعی می کنند به صورت غیرمستقیم خود را معرفی کنند تا احترام دیگران را به دست بیاورند.

به گفته کیهان نیا، در بین همه اقشار جامعه این ماجرا وجود دارد، حتی استاد های دانشگاه. او ادامه می دهد: «بعضی از استاد هم هستند که کیفی که دانشگاه به آنها داده و لوگوی دانشگاه روی آن نقش بسته است را همیشه همراه خود دارند، چراکه استاد در جامعه مورد احترام است.»
این کارشناس درباره نقش خانواده در بروز چنین رفتارهایی می گوید: «اگر خانواده در دوران کودکی به بچه خود محبت، احساس امنیت و تصویر ذهنی مثبتی بدهد و از به کار بردن صفت های ناشایستی مانند احمق و بی شعور اجتناب کند، کودک به خودباوری و استقلال رای رسیده و در نتیجه شخصیتش شکل می گیرد. به این شکل قطعا وقتی کودک به دوران جوانی و نوجوانی رسید، چنین رفتارهایی از خود نشان نمی دهد.»

علاوه بر این، کیهان نیا توصیه می کند هر انسانی باید توانمندی های مثبت خود را بنویسد و با تکرار آنها به خود تلقین کند تا عزت نفس بالایی به دست بیاورد.

سبیل نیچهای، افه روشنفکری یا جریان سیال فرهنگی؟!

سبیل نیچه‌ای، افه روشنفکری یا جریان سیال فرهنگی؟!

سبیل نیچه‌ای، افه روشنفکری یا جریان سیال فرهنگی؟!
مد هنری یعنی چه؟ حتما شما هم به این مساله برخورده اید که ناگهان احساس می کنید اگر از یک نویسنده کتابی نخوانده باشید پیش چشم دوستان و محفل های دور و برتان به گونه ای بی اعتبارید، انگار اصلالباس تن­تان نیست یا دست کم لباس­تان به طرزی آبرو بر پاره است.

آنچه مُد را مد می کند نبود استمرار و تداوم آن است. مد دست کم در ظاهر به طور ناگهانی عمومی می شود و بتدریج در یک فرآیند کوتاه مدت دچار افول؛ پس آنچه باعث می شود یک پدیده را مد بنامیم نبود استمرار و کوتاه مدتی رواج آن است، اما مد از سوی دیگر بجز عنصر زمان نوعی خاصیت مصرفی هم دارد. مد چیزی است که مصرف می شود؛ چیزی است که به عرصه عمومی درمی آید و چون برای افراد هم استفاده ای بیرونی در عرصه جمعی دارد نوعی کالای مصرفی است که جلوی چشم دیگران مصرف می شود.

اما ممکن است شما با تفکری معصومانه و ناب بگویید مدها با این حساب و بنا به تعریف این نوشته باید کمتر به حوزه های هنری و فرهنگی سرک بکشند. مثلامی گویید اثر هنری در بیشتر موارد در عصر جدید غیرمصرفی است.
اثر هنری مدرن، فرش، صندلی و کوزه نیست که هم هنر باشد و هم کالایی مصرفی، از کارکرد تهی است و صرفا هنر است و بس؛ واقعا تابلوی «این یک چپق نیست» رنه مگریت یا مجسمه «هیچ» پرویز تناولی را چطور می توان مصرف کرد؟ هیچ طور.

چنین پدیده ای را نمی توان مصرفی دانست. رمان داستایفسکی، ویرجینیا وولف یا چارلز بوکفسکی را ما مصرف نمی کنیم، فیلم ها به کار زندگی روزمره نمی آیند که آنها را کالامحسوب کنیم؛ حتی چنین عنوانی ـ کالای مصرفی ـ را به سختی و با چالش فراوان می توان برای توصیف فیلم های سرگرم کننده به کار برد.

از سوی دیگر ممکن است به من بگویید در علاقه به اثر هنری بحث کوتاه مدت بودن و نبود استمرار در ظاهر بی ربط می آید، اثر هنری خوب، اثری است که تاثیری بلندمدت روی مخاطب خود می گذارد. نمی توان از هراس شخصیت های رمان های داستایفسکی خلاص شد یا به گونه ای از تاثیر جملات تکان دهنده و تب آلود نیچه بسادگی گذر کرد. آدم اگر پیش از ازدواج داستان «وقتی از عشق حرف می زنیم از چه حرف می زنیم» ریموند کارور را بخواند نمی تواند پس از ازدواج به آن فکر نکند، داستان در ذهن آدم می ماند و سال ها بعد وسط مصائب ازدواج یقه آدم را می گیرد و کلمات و تصاویرش ذهن پیر شده از سوال «عشق چیست؟» را رها نمی کند.

پس مد هنری یعنی چه؟ حتما شما هم به این مساله برخورده اید که ناگهان احساس می کنید اگر از یک نویسنده کتابی نخوانده باشید پیش چشم دوستان و محفل های دور و برتان به گونه ای بی اعتبارید، انگار اصلالباس تن­تان نیست یا دست کم لباس­تان به طرزی آبرو بر پاره است. احساس شرم می کنید که چرا من این کتاب را نخوانده و نسبت به هیاهوی دنیا بی خبر و غافل بوده ام.
تا چند سال پیش، نیچه خواندن وظیفه فرهنگی هر اهل هنری بود، همه نیچه می خواندند، از نیچه مثال می زدند، در عالم فلسفه در همان سال­های ابتدایی دهه 80 هایدگر از یک سو و دریدا از سوی دیگر ذهن آدم های 20 تا 30 سال را به طرف خود می کشید. در این فرآیند عجیب به جای این که بر اثر خواندن دریدا ذهن از پساساختارگرایی پر شود و بخش دیگرش از وجودشناسی هایدگر، از وسط به دونیم می شد بخشی به آغوش دریدا می رفت بخشی به آغوش هایدگر، پس بیشتر از آشی نه چندان ساخته شده بنا به ذائقه انسان ایرانی، با مغزی پاره پاره و گسیخته طرف بودیم. در رمان، سال های میانی دهه 80 در انحصار پل آستر بود، اما مدتی است که این عرصه را هاروکی موراکامی تسخیر کرده است.

پس مساله مد فرهنگی وجود دارد، اما کوتاه مدتی آن در پراکندگی تاثیر درونی و همچنین در پیگیری بیرونی نهفته است؛ به این معنا که مدتی فضای عمومی چیزی را به فرد تحمیل می کند و سپس رها می شود و جای خود را به دیگری می دهد، بحث بر سر تسخیر ناخواسته است، تسخیرشدنی از جنس یک فضای غیرقابل مقاومت و مبهم جمعی و محفلی که به دلیل بی نیازی و درگیری شخصی فرد با پدیده ها، خیلی زود از انسان فاصله می گیرد.

در چنین شرایطی خبری از تاثیر مانا نیست چون نیاز فردی وجود ندارد، اما از سوی دیگر این به معنای بی تاثیری مطلق هم نیست، مد فرهنگی مثل لباسی که مد می شود نیست که روزی از تن بیرون کنیم و دیگر هیچ اثری از شلوار جین پاچه گشاد و پیراهن تنگ نقش دار، در کت شلوار میانسالی امروزمان نباشد. تاثیری از مد فرهنگی در فرد باقی می ماند، اما تاثیری مبهم و تکه شده، مثل یک تصویر، یک کلمه، یک سایه؛ آخر راستش را بخواهید هنر حتی مدش هم زیبا، خواستنی و رازآلود تر از هر کالای دیگری است، اما به هر حال مد هنری با محفل درگیر است، با آن محفلی که انسان در آن رشد می کند، با رفقایش، هم دانشکده ای ها، همکارها و... پس نوعی از پز دادن، اظهار فضل کردن و تاثیر گذاشتن در آن ملحوظ است.

پس مد هنری از این حیث که به رخ کشیده می شود و هویت بیرونی را می سازد، نوعی کالاست. نوعی از مصرف­ شدگی را در خود دارد، من کلام نیچه را مصرف می کنم، همان طور که در ظاهر شلوار لوله تفنگی ام را مصرف می کنم. در اثرگذاری روی محفلم ژیژک را مصرف می کنم، همین. نتیجه بد چنین نوع مصرف پاره پاره راستش ذائقه های بی خود و گسیخته و شاید سردرگمی است. اغلب این رفقای اهل مد هنری پس از مدتی نمی دانند دقیقا به چه چیز علاقه دارند و از چه چیز متنفرند. نمی دانند عرفان تارکفسکی راضی شان می کند یا خون های فواره زده فیلم های تارانتینو یا رادیکالیزم گدار. نمی دانند آرامش آنجلوپولوس را می خواهند یا نفسگیری و التهاب دیوید لینچ. خلاصه رنج عظمایی است این رنج گمگشتگی حاصل از مد. اما خاستگاه مدهای فرهنگی ـ هنری یکی نیستند. سال های دهه 60 دولت ایران مروج تارکفسکی در برابر سینمای هالیوود بود و به سرعت تارکفسکی تبدیل به یک مد فرهنگی شد. پاراجانوف هم همین وضع را داشت، اما علاقه به موراکامی و آستر و مدشدنشان بیشتر، توسط بازار نشر و تبلیغ ناشران خصوصی اتفاق افتاد و در این مورد آنها موثر بودند. فیلم های دیوید لینچ در جامعه هنری به سبب مد شدن بحث های پساساختارگرایی و علاقه به آوانگاردیسم مورد اقبال قرار گرفت، مد شد و... .

اما تشخیص این خاستگاه ها بیشتر از طریق تحقیقاتی با رویکردهای مطالعات فرهنگی و به طور دقیق میسر است و آنچه من می گویم محصول مشاهده ای فردی و پراکنده بیش نیست، هر چند که برای خود به هر حال مشاهده ای است!

در انتها تذکر چند نکته شاید بد نباشد؛ اول این که مد شدن به معنای بی کیفیت بودن تمام مثال هایی که گفته شد نیست، این مثال ها همه شاهکارهای هنری و فلسفی بود، البته در این میان مثال های بسیار بدی هم می توان پیدا کرد، مثل رمان های بی ارزش پائولو کوئیلو یا آثار بوبن و... اما در این نوشتار توقف بیشتر روی آثار بسیار خوب و شاهکارهای ادبی، هنری و فلسفی بود. تذکر دوم این است که مد با زمینه های متنوع فرهنگی درگیر است؛ عصبیت های اجتماعی، شرایط سیاسی، فضاهای اجتماعی و... در محتوا و آرایش مد موثرند، نمی توان مدها را ریشه شناسی دقیق کرد و به این مسائل توجهی نداشت.

و تذکر آخر این که جدای از گسیختگی سلیقه ها، زنده باد مد! چراکه نوعی زنده بودن اجتماعی، نوعی حیات و نوعی وجود جمعی در آن نهفته است که دوست داشتنی است. مد را می توان و اصلاباید نقد کرد، اما در کنار این نقد نمی توان از تاثیر آن در حیات و بالندگی فرهنگی و هنری کشور چشم پوشی کرد.

لباسهای اصیل زنهای ایرانی را بشناسیم.....

لباس‌های اصیل زن‌های ایرانی را بشناسیم + عکس
اینکه زن ایرانی در چه عصر و زمانی زندگی می‌کرد مهم نبود. مهم این بود که در هر عصر و زمانی که بود لباسی در شان خود برای پوشش انتخاب می‌کرد.

تن‌پوش زنان ایران زمین از دیرباز تن‌پوشی فاخر و اصیل به حساب می‌آمد. لباس‌هایی با طرح‌ها و رنگ‌هایی شاد و در خور زن ایرانی. فرقی نمی‌کرد زن ایرانی در چه عصری و در کدام سلسله زندگی کند. این زن از هر قوم و قبیله و در هر عصر و زمانی که بود لباسی در شان خود برای پوشش انتخاب می‌کرد. این گزارش بخشی از این لباس‌ها را به شما معرفی می‌کند.

زنان این خطه دارای یازده تکه پوشش اساسی هستند: کفش، شلوار، زیرپیراهن، جلیقه، قبا، یل، دستمال سه گوش زینتی، عمامه و روسری.‏

کفش زنان کرد از نیم تاج الوان یا چرم خام با طرحی ساده و نوک‏پنجه‌ای و اندکی نوک برگشته است. رویه کفش را معمولاً با نخ‌های الوان ابریشمی نقش‏بندی و گلدوزی شده تهیه می‏‌کنند.‏

شلوار، دارای دو ساقه و یک میان ساق پهن چهار گوش است. کمر این نوع شلوار لیفه‌دار است. دم‏پای ساق‌ها نیز به صورت لیفه است که به وسیله بندی در حدود مچ پا جمع می‏‌شود.‏

زنان کرد زیرپیراهن یا زیرپوش را معمولاً از چلوار تهیه می‏‌کنند. این زیرپوش ساده و بلند است که تا به پشت پا می‏‌رسد. آستین آن برشی معمولی است و در مچ دست با دکمه بسته می‏‌شود.‏

پیراهن زنان کرد تمام‏‌قد بلند است. از زیر بغل، مخروطی‏‌شکل به طرف پایین ادامه دارد. این نوع پیراهن‌ها به وسیله پولک‏‌دوزی و یراقدوزی تزیین شده‏‌اند. جلیقه بانوان کرد از مخمل‌های الوان تهیه می‏‌شود. این جلیقه‏‌ها معمولاً دارای یراق‌ها و نوارهای پهن هستند و با سکه‏‌ها و زیورهای طلا و نقره تزیین یافته‏‌اند.‏

قبای زنان کرد مانند پیراهن آنها تمام‌‏قد بلند است. به طوری که تا پشت پایشان ادامه دارد و از روی پیراهن پوشیده می‏‌شود. در محل اتصال یقه دکمه قیطانی دوخته می‏‌شود که یقه را به هم پیوند می‌‏دهد.‏

دستمال زینتی زنان کرد پارچه‏ای است از جنس توری و سه‏‌گوش که از رنگهای مختلف انتخاب می‏‌شود.‏

عمامه زنان کرد از دو قسمت تشکیل یافته است: 1ـ کلاه کوتاه یا کلگی مسطح و پولک‏دوزی شده 2ـ مقداری پارچه مشکی لوله شده.‏

سربند زنان کرد معمولاً از چندین تکه پارچه‏‌های ابریشمی به نام کلاغی با زمینه‌‏های سیاه و گل‌های زرد و سفید تشکیل می‏‌شود.‏

‏پوشاک زنان لرستان‏

پوشاک زنان منطقه لرستان عبارت است از کلاهک، روسری، پیراهن، شلوار، جلیقه، یل، کلنچه (سرداری) و پاپوش. زنان لر از پارچه کم‏‌عرض کلاهک درست می‌‏کنند و دور آن را دستمال یا کلاغی می‏‌بندند. این روسری‌های ریشه‌‏دار، گلدار و گاهی سیاه و سفید هستند. کلاغی را طوری دور سر می‏‌پیچند که پرپشت باشد و آویزه‌‏های بلند نیز همراه دارد.

‏پیراهن زن لر برشی ساده، بلند و گشاد و یقه گرد بهم آمده دارد. جلوی پیراهن از زیر گلو تا حدود سینه چاک دارد، تنه پیراهن برش راست داشته و گاهی نیز از زیر بغل به سوی پایین اریب می‏‌خورد و در دامن عرض آن افزایش می‌‏یابد. زنان لر از دو پیراهن روی هم رفته استفاده می‏‌کنند که یکی نقش زیر پیراهن را ایفا می‌کندو از تافته تهیه می‏‌شود.‏

شلوار زنان لر از لحاظ برش وضع خاصی دارد. قسمت بالای آن گشاد و پهن و دارای لیفه و کمر است. دو ساق آن مایل به بیرون و قسمت پهن آن در پایین شلوار دوخته می‏‌شود. دو ساق در بخش بالای خود به فاصله‏ای از همدیگر قرار می‏‌گیرند و این فاصله خود به منزله میان ساقی است. شلوار از لحاظ جنس و ترکیب دو قسمتی و دو رنگ است که از دم پا تا حدود زانو رنگی است. بر آن نقش‏بندی و نواردوزی کرده و قسمت دیگر آن رنگی دیگر است. جلیقه از لحاظ برش و ساختمان در میان تمام ایلات یکی است و در میان زنان لر بخش جلوی آن همیشه باز است و دکمه ندارد. قسمت جلوی جلیقه یراق‏دوزی مفصل دارد.

در لرستان دو نوع کت و دیل معمول است. یکی همان کت معمول است که نیمه تن را می‏‌پوشانند و ساده است و بدون آرایش و دیگری کتی است که از مخمل تهیه می‏‌گردد که آن را کُلنتچه می‏‌گویند. این تن‏پوش چون کت معمولی است اما در جلوی بدن بسته نمی‏‌شود. یقه‌‏اش باز است و دم آستین و دوره شکاف آن یراق‏دوزی و نواردوزی می‏‌شود.‏

سرداری زن لر پوششی بلند تا پشت پا دارای کمرچین، جلوی آن آزاد است بدون دکمه و آستین آن کوتاه تا آرنج و از مخمل الوان و مشکی تهیه می‏‌شود. کناره‏های سرداری و دور دامن و سر آستین را به پهنای سه انگشت یراق‏دوزی می‏‌کنند.‏
پا پوشش زن لرستانی از چرم محلی است که در خرم‏‌آباد و بروجرد ساخته می‌‏شود اما اغلب از دوخته‏‌های کرمانشاه و گیوه‏‌های معروف آنجا بهره می‏‌برند.‏


پوشاک زنان بختیاری

بختیاری‌ها شاخه‌ای از لرها هستند که به لر بزرگ معروف هستند. بنابراین تحت تأثیر آداب و رسوم لری هستند و پوشاکشان به لری نزدیکتر و شبیه‏‌تر است.‏

پاپوش بانوان بختیاری از نوع گیوه‏‌های شیراز است که در محل تهیه می‏‌شود و یا از اصفهان و شیراز فراهم می‏‌آورند.‏

چادر بانوان بختیاری مشخص‏‌کننده پوشاک زنان بختیاری است که از جنس پارچه توری و گاه مزین به تارها و نقش‌ها و حاشیه‏‌های زرین است. حاشیه و کناره‏‌های چادر زنان بختیاری اغلب به وسیله زر و زیور و سکه‏‌های مختلف تزیین می‏‌شود. پوشش زن بختیاری آمیخت‌ه‏ای است از پوشاک همسایگان خود بویژه اصفهانی‌ها.‏

بانوان بختیاری دارای یل هستند که از مخمل گلدار یا ساده تهیه می‏‌شود. یقه این یل ایستاده و گاه خوابیده است.‏

سردست آن مزین و در قسمت جلو با دکمه بسته می‏‌شود و از روی پیراهن می‏‌پوشند. تنبان (شلیته) لیفه‏دار و پرچین است. پارچه مورد مصرف آن از شش متر تجاوز می‏کند و جنس پارچه آن از پارچه‌‏های الوان و خوشرنگ است.‏

پوشاک زنان مازندران‏

پوشاک زنان مازندران شامل: لچک، روسری، پیراهن، جلیقه، شلیته کوتاه، شلوار، جوراب پشمی، کفش و چادر است.‏


لچک از پارچه‏ای به شکل سه‏‌گوش و سفید تهیه می‏‌شود. در قسمت جلو لچک نواردوزی شده است. زنان این لچک را با سبک خاص به سر می‏‌بندند. لچک بارزترین پوشاک در میان زنان ساحل خزر بوده و در تمام منطقه عمومیت دارد.‏

چارقد یا روسری پارچه‏‌ای است چهارگوش و معمولاً به رنگ سفید که آن را به صورت دولا بر سر می‏‌گذارند و دو طرف آن را در زیر گلو سنجاق می‏‌زنند و یا با منجوق زیوردار، بند می‏‌کنند.‏

پیراهن زنان مازندرانی با آستین بلند است که یقه جلو آن باز است.‏

پوشیدن جلیقه تقریبا در تمام منطقه معمول است. این پوشش برای ساکنین کوهپایه‏‌های مازندران بسیار متنوع است.‏

شلیته زنان مازندرانی از پارچه‏‌های گلدار یا ساده تهیه می‏‌شود. قد شلیته کوتاه و پرچین است.‏

زنان این منطقه، شلوار را از زیر شلیته می‏‌پوشند که به صورت راسته و ‏ساده و از پارچه مشکی دوخته می‏‌شود. قد شلوار در مازندران بلندتر از گیلان است.‏


پوشاک زنان خراسان‏

پوشاک مردم سرزمین خراسان با پوشاک همسایه‏‌های خود یعنی بلوچ‌ها شباهت بسیار دارد. لیکن تفاوتی نیز در برش آنها وجود دارد که نمی‏توان نادیده گرفت. پوشش مردم شرق خراسان اصیل‏‌ترین پوشاک‌های این منطقه است. دربقیه مناطق خراسان مردان عمامه را برداشته و کت و شلوار می‏‌پوشند. زنان، چارقد به سر داشته که از نوع دستمال یزدی است.امروزه این چارقدها کاربرد چندانی ندارند.‏

پوشاک زنان شرق خراسان دارای شش تکه اساسی است: کلاغی، روسری، پیراهن، جلیقه، شلوار، چادر و کفش.‏

روسری زنان شرق خراسان به نام چارقد به رنگ سفید و بزرگ که به شکل سه گوش است. این لچک را به صورت تا زده بر سر می‏‌گذارند. در گوشه‏‌های این سربند منگوله‏‌هایی از نخ‌های ابریشم و الوان وصل شده است. دستمال کلاغی از قسمت پیشانی روی روسری بسته می‏‌شود.‏

پیراهن زنان در این دیار با بالاتنه کوتاه است که قسمت پایین آنها پرچین و بلند است.این نوع پیراهن دارای آستینی معمولی و سردست است. روی سینه پیراهن زنان این منطقه نقش‏بندی بسیار زیبایی انجام شده است. یقه تا حوالی سینه باز است. رنگ پارچه‏‌ها را اغلب از نوع قرمز و بدون گل و بوته انتخاب می‏‌کنند.‏

دور کمر شلوار زنان شرق خراسان گاهی از شش متر متجاوز است. این شلوار در هنگام پوشیدن به وسیله بندی به دور کمر بسته می‏‌شود. رنگ شلوارهای زنانه را معمولاً از پارچه‏‌های الوان انتخاب می‏‌کنند.

‏جلیقه زنان از مخمله‌ای الوان و زربفت تهیه می‏‌شود که برای حفاظت از سرما به جای یل و ارخالق به کار می‏‌برند.‏

کفش زنان شرق خراسان به شکل نعلینی است که پاشنه کفش در روی تخت آن قرار گرفته است و از چرم الوان تهیه می‏‌شود. زیر پاشنه معمولاً نعل می‏‌کوبند. در پاشنه این کفش‌ها استخوان شتر به کار می‏‌رود. رویه کفش از چرم تزیین یافته است.‏ چادر زنان این ناحیه معمولاً به رنگ نخودی روشن و یا با روناس رنگ می‏‌شود. قد چادر نسبتاً کوتاه است و موقع استفاده مقداری از آن را روی سر می‏‌گذارند.‏ رنگ‌‏آمیزی پوشاک زنان شمال خراسان نیز بسیار جالب و مانند پر طاووس رنگ به رنگ است.

10 اثر از میراث معنوی ایرانیان به ثبت جهانی رسید.....

10 اثر از میراث معنوی ایرانیان به ثبت جهانی رسید

10 اثر از میراث معنوی ایرانیان به ثبت جهانی رسید
آثار معنوی ایرانی شامل: نوروز، موسیقی ردیفی ایرانی، قالیبافی استان فارس، آیین های پهلوانی، قالیشویی مشهد اردهال کاشان، تعزیه، روش سنتی قالیبافی در کاشان، موسیقی بخش های خراسان، فناوری ساخت لنج در جنوب و نقال(قصه پردازی )ایرانی، به ثبت یونسکو رسیدند.
ثبت جهانی آثار ملموس و ناملموس فرهنگی ایران، نقش موثری در صیانت از سرمایه‌های فرهنگی کشور و معرفی تمدن ایران در عرصه‌های بین‌المللی دارد.
از میان 120 اثر معنوی که در یونسکو به ثبت رسیده، 10 اثر متعلق به ایران است، در حالی که ایران سرشار از آثار و یادگارهای معنوی متعدد است و می‌تواند سهم بیشتری از این میزان را به خود اختصاص دهد.
بیش از 450 اثر معنوی در کنار ابنیه و محوطه‌های تاریخی ثبت و ضبط شده است. 9 پرونده آثار معنوی کشور طی شش سال گذشته در فهرست میراث معنوی یونسکو به ثبت رسیده است.
امسال نیز مراسم قالی‌شویی مشهد اردهال کاشان به عنوان دهمین اثر میراث معنوی ایران به ثبت جهانی رسیده است.
نوروز، موسیقی ردیفی ایرانی، هنر و مراسم نمایشی تعزیه، موسیقی بخش‌های خراسانی، آیین پهلوانی و رقص پهلوانی، روش سنتی قالیبافی در استان فارس، روش سنتی قالیبافی در کاشان، (قصه‌پردازی) نقالی ایرانی، دانش ساخت لنچ در خلیج فارس، قالیشویی مشهد اردهال کاشان نیز فهرستی از میراث فرهنگی و معنوی کشورمان است که در یونسکو به ثبت جهانی رسیده‌ است.
معرفی میراث معنوی ایرانی که در یونسکو به ثبت جهانی رسیده است:
« نوروز »
پس از سال‌ها انتظار و ارائه درخواست ثبت جهانی نوروز به سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد ـ یونسکو ـ سرانجام هشتم مهر‌1388 مهم‌ترین جشن باستانی ایرانیان به ثبت جهانی رسید.
ثبت جهانی نوروز توسط یونسکو در حالی اتفاق افتاد که سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران چهار سال پیش از آن یعنی‌ سال 84 مدارک و مستندات لازم برای ثبت این رویداد مهم سنتی و باستانی را به مراجع ذی‌ربط ارسال کرده بود، اما کارشناسان میراث فرهنگی و گردشگری علت تاخیر چند ساله در ثبت جهانی پرونده نوروز در فهرست جهانی میراث غیرملموس یونسکو را ضرورت تغییر در ضوابط این نهاد بین‌المللی می‌دانستند.
هرچند نوروز جشن ملی مردم آریایی محسوب می‌شود، ولی در طول تاریخ تجلیل این جشن در میان مردم ترک زبان منطقه آسیای مرکزی، یعنی ازبک‌ها، قرقیزها، قزاق‌ها و ترکمن‌ها نیز رایج بوده است.‌نوروز برابر با یکم فروردین ‌(روزشمار خورشیدی)
جشن آغاز سال و یکی از کهن‌ترین جشن‌های به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف ایران نوروز را جشن می‌گیرند.
نوروز در ایران و افغانستان آغاز سال نو محسوب می‌شود و در برخی دیگر از کشورها هم تعطیل رسمی است.
« موسیقی‌ردیفی ایرانی »
ثبت جهانی ردیف موسیقی ایرانی(در مهرماه 1388) افتخار بزرگی برای کشور ایران به شمار می‌آید و این نخستین بار است که یک اثر ناملموس از ایران به ثبت جهانی می‌رسد.


‌‌ردیف موسیقی سنتی موسیقی کلاسیک ایرانی مجموعه الگویی بنیادی است که برای اجرای موسیقی بداهه‌پردازی و آهنگسازی و در حقیقت چند مجموعه از آهنگ محسوب می‌شود.
ردیف موسیقی وسیله‌ای برای حفظ و انتقال میراث فرهنگی ایران در قالب ساختارهای زیبایی‌شناختی است که به طور شفاهی از استاد به شاگرد منتقل می‌شود.
سابقه تاریخی ردیف بررسی در دوره قاجار تکوین و تاریخچه آن به اواسط دوره صفویه قابل پیگیری است.
دو نوع ردیف موسیقی به نام آوازی و سازی وجود دارد که ردیف‌های سازی با توجه به ویژگی‌های فنی سازهای مختلف اجرا می‌شود.
‌تار، سه‌تار، سنتور، کمانچه، نی، عود، قانون ویلون و سازهای اصلی موسیقی کلاسیک است که با آنها ردیف اجرا می‌شود.
‌ردیف موسیقی وسیله‌ای برای حفظ و انتقال میراث فرهنگی ایران در قالب ساختارهای زیبایی‌شناختی است که به طور شفاهی از استاد به شاگرد منتقل می‌شود.
« قالیبافی استان فارس »
دوسوم از خاک استان فارس محل زیست عشایر مختلفی است که از هزاران سال پیش در این سرزمین پهناور زندگی کرده و برای دسترسی به هوای معتدل و چراگاه‌های سرسبز برای دام‌های خود در طول سال مبادرت به کوچ‌های طولانی می‌کنند.
به طور کلی روش‌های بافت و نقشمایه‌ها و نگاره‌های استان فارس در حد کمال زیبایی و تنوع است و البته در هر ایل و طایفه و در هر ناحیه فرق می‌کند. به تقریب تمامی آنها روی زمین بافته می‌شوند.
قالی و قالیچه‌های فارس بیشتر دو پوده بوده و تار و پود آنها از جنس پشم است. گره به کار رفته در فرش‌های این استان بسته به ایل و طایفه متفاوت است چنانچه در دستبافت‌های ایل قشقایی گره فارسی در حالی که در میان بافنده‌های مستقر در نی ریز و اصطهبانات گره‌های فارسی ـ ترکی بسته به مورد رایج است و در سایر ایل‌ها می‌توان گفت به تمامی گره ترکی یا متقارن را ترجیح می‌دهند. پشم‌های به دست آمده از گوسفند‌های فارس لطیف و براق بوده و رنگ‌های پرمایه و دلپذیری که در این ناحیه به فراوانی یافت می‌شود.
روی این الیاف فرصت خودنمایی بیشتری می‌یابند. روش سنتی قالیبافی در استان فارس در آبان 1390 ثبت جهانی شد.
« آیینهای پهلوانی »
ثبت جهانی آیین‌های پهلوانی و زورخانه‌ای در سازمان جهانی یونسکو به عنوان میراث معنوی بشریت در آبان‌89 اتفاق افتاد.
دو سال پیش‌ این آیین ثبت ملی شده بود. ‌آیین پهلوانی ایران از پیشینه‌ای به درازای تاریخ این سرزمین کهن برخوردار است، این آیین کهن در گذر زمان رنج‌ها کشیده و شادکامی‌های فراوانی را پذیرا شده تا آموخته‌ها، اندوخته و... به اینجا رسیده است.
ورزش باستانی ایران با پیشینه‌ای رزمی و آیینی گرچه در دورهای مختلف تاریخی ‌دچار دگرگونی‌های ظاهری شد، ولی کالبد اصلی و چارچوب نخستین خود را از دست نداد و اگر زنگارهای سده‌های پسین (آخر) از پیکره آن زدوده شود یکی از بهترین و کارآمدترین نهادهای فرهنگی ایرانیان خواهد بود.
به این ترتیب، ورزش کشتی یکی از باسابقه‌ترین رشته‌های ورزشی است که از دوران باستان به اشکالی در نقاط مختلف ایران رواج داشته است.
آنچه بیش از هر چیز بر کشتی در سراسر ایران حکمفرما بوده نه‌تنها جنبه بدنی و ورزشی آن، بلکه بیشتر از آن به‌علت روح جوانمردی و سلحشوری و انگیزه‌ای برای آمادگی بدنی در مقابل حوادث گوناگون ازجمله جنگ‌های تن به تن و دفاع از کیان و مملکت و ایستادگی در مقابل زورمندان بوده است.
کشتی‌های محلی ایران به نام‌های گوناگون مشهور بوده و هر کدام برای خود لطف و منزلتی ویژه دارد و مشهورترین آنها شامل کشتی پهلوانی، کشتی آشیرما، کشتی گرش، کشتی لوچو، کشتی باچوخه و کشتی زوران پاتوله است.
« قالیشویی‌مشهد اردهال‌کاشان »
آیین قالیشویان مشهد اردهال کاشان به عنوان تازه‌ترین اثر ایران در هفته گذشته در فهرست میراث معنوی یونسکو ثبت شده است.
مراسم سنتی مذهبی قالیشویان از سنت‌های چند هزار ساله است که در دومین جمعه مهر هر سال در مشهد اردهال کاشان برگزار می‌شود.
مراسم قالیشویان نمایش واقعه شهادت سلطان علی بن محمدباقر(ع) در سال 113 هجرت در سرزمین مشهد اردهال و نحوه به خاکسپاری این امامزاده جلیل القدر توسط اهالی فین کاشان است که هر ساله با تعصب و غرور خاصی معمولا در یکی از روزهای میان نهم تا پانزدهم مهر برگزار می‌شود و به روز قالیشویان معروف
است.
هرگاه این جمعه با یکی از روزهای سوگواری و جشن مذهبی یا با یک رویداد برجسته تاریخی و سیاسی همزمان بشود، مراسم در همان هفته برپا می‌شود.
« تعزیه »
نمایش آیینی تعزیه بنا به اسناد به دست آمده از بخارا و مناطق ماوراءالنهر مراسمی پرشکوه در سوگ کشته شدن سیاوش به دست افراسیاب بوده است.
این آیین بعدها و بعد از ورود اسلام در بزرگداشت شهادت امام حسین(ع) ادامه حیات داد.
روند ثبت جهانی تعزیه از سال 1384 مفتوح شده بود که به دلیل ناقص بودن مدارک ارسالی برای تحقیق و بررسی پیرامون آن در یونسکو یا نبود تطابق مدارک ارسالی با استانداردهای این سازمان، روند ثبت جهانی آن به تاخیر افتاد.
جالب این که هنر نمایشی تعزیه درحالی در فهرست میراث جهانی و ناملموس یونسکو قرار گرفت که ترکیه نیز مدعی ثبت آن به نام کشورش بود. با این حال پرونده ثبتی تعزیه به دلیل قدمت برگزاری آن، به صورت مستقل به نام ایران ثبت شد.
تعزیه هنر قدسی است و اشخاص تعزیه همه در این نمایش به عبادت می‌پردازند. با وضو وارد صحنه می‌شوند و در گروه مخالف‌خوان (دشمن) و موافق (یاران) امام حسین(ع) جای می‌گیرند.
اشخاص تعزیه، بازیگران غیرحرفه‌ای هستند که این خود نشان‌دهنده نمایش دینی است. گروه موافق‌خوان و گروه مخالف‌خوان قبل و بعد از تعزیه دوستدار امام(ع) هستند.زبان تعزیه، ویژه است و ترکیبی از شعر، موسیقی، دکلمه و گاه خطابه‌های پرشور.
« روش سنتی ‌قالیبافی در‌کاشان »
قالی کاشان با یک نظر سریع هم از طریق بافت بسیار ظریف (گره با پرز کوتاه و ظریف) که جزئیات تمام نقش‌ها را ظاهر می‌سازد و هم از طریق پشم بسیار عالی مرینوس آن که به سطح قالی یک حالت مخملی می‌دهد، قابل تشخیص است.
بدون تردید استفاده از پشم استرالیایی توسط کسی انجام شده که اساس تولید فرش نوین کاشان را گذاشته و واردکننده همین پشم و بنیانگذار بافندگی شهر بوده است.
علاوه بر آن بقیه پشم‌ها از تولیدات گله داری‌های خراسان، آذربایجان، کرمانشاهان و تهران تهیه می‌شود.
سابق در کاشان قالی‌ها و قالیچه‌های ابریشمی بسیار ظریف و همچنین فرش‌های کرکی مرغوبی بافته می‌شد.
قالی‌های کاشان و قالی‌های آران کاشان به استثنای قالی هایی که کلا از ابریشم بافته شده، دارای یک بافت متراکم و ضخیم است.
در پشت قالی، پود دیگری را مشاهده می‌کنیم که نازک‌تر و جنس آن نیز پنبه‌ای و رنگ آن آبی است بنابراین این قالی‌ها قطعا پس از هر رج گره، دارای دو رشته پود است که اولین رشته پود به صورت کشیده بوده و دومین رشته حالت شل و آزاد دارد.
« موسیقی بخشیهای خراسان »
موسیقی بخشی‌های (نوازنده و خوانندگان محلی خراسان که مجموعه‌ای از شعر، ادبیات، عرفان و اخلاق را دربرمی‌گیرد به کوشش هوشنگ جاوید و مجتبی قیطاقی در تاریخ اول تیر‌ 1390 به عنوان میراث فرهنگی معنوی یونسکو به ثبت رسید.
منطقه‌ای که امروزه در نقشه فعلی ایران خراسان شمالی نامیده می‌شود، ترکیب قومی ویژه‌ای دارد که اغلب ترک‌زبان‌ها و کردزبان‌ها و تا حدودی فارسی‌زبان‌ها در آن سکونت دارند؛ این در حالی است که قوچان در این منطقه دارای اهمیت فرهنگی بیشتری است و یک کانون به شمار می‌رود که در آن اقوام ترک، کرد، ترکمن و فارس نیز زندگی می‌کنند؛ این ترکیب قومی باعث آمیزش فرهنگی شده است، به گونه ای که موسیقی ترکمنی توانسته در بخش‌هایی از موسیقی شمال خراسان تاثیر عمیقی داشته باشد.
در منطقه شرقی استان خراسان رضوی، شهرهای خواف، تربت‌جام و تایباد، به نوعی دارای مرکزیت موسیقی در این استان است.
« فناوری ساخت لنچ در جنوب ایران »
مهارت‌های سنتی ساخت و ساز و دریانوردی لنج ایرانی در خلیج فارس بیست و هفتم نوامبر 2011 در فهرست میراث ناملموس یونسکو به ثبت رسید.
‌دانش ساخت لنچ به دانش ساخت لنچ‌های ایرانی گفته می‌شود این لنچ‌ها که توسط مردم جنوب ایران و ساکنان خلیج فارس برای سفرهای دریایی، تجارت، ماهیگیری و غواصی مروارید استفاده می‌شود، به طور سنتی با استفاده از دست و چوب ساخته می‌شود.
دریانوردان ایرانی این لنچ‌ها را با توجه به موقعیت خورشید، ماه و ستاره و با استفاده از فرمول خاص برای محاسبه عرض و طول جغرافیایی و همچنین عمق آب و پیش‌بینی‌های آب و هواشناسی می‌سازند.
ساخت لنچ دارای موسیقی و ریتم‌های خاص خود است که این سرودها توسط ملوانان و قایقران در حال کار کردن خوانده می‌شود.
امروزه با توجه به جایگزین شدن لنچ‌های چوبی با قایق‌های فایبرگلاس این فرهنگ و دانش و تشریفات بتدریج در حال کمرنگ شدن است. بندرعباس و بندر بوشهر از جایگاه‌های مهم ساخت لنج در ایران به شمار می‌آید.
« نقالی (قصه‌پردازی) ایرانی »
تدوین پرونده ثبت جهانی (مهرماه 1388)نقالی با همکاری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بنیاد فردوسی، خانه تئاتر و مرکز هنرهای نمایشی کشور ایران انجام پذیرفته است.
ثبت پرونده «نقالی» در ششمین اجلاس میراث معنوی ناملموس یونسکو در سال گذشته به ثبت جهانی رسید.
نقالی ایرانی یا افسانه‌گویی ایرانی کهن‌ترین شکل بازگویی افسانه‌ها در ایران است و از مدت‌ها پیش نقش مهمی در جامعه دارد.
نقال کسی است که نقل حماسی می‌گوید و مضمون نقل‌هایش بیشتر پیرامون داستان شاهان و پهلوانان ایران زمین است.
نقال، شعر یا نثرها را با حرکات و اشارات و گاهی به همراه موسیقی و توصیف کتیبه‌ها و نقاشی‌ها بازگو می‌کند. نقال به استعداد قابل توجهی برای حفظ اشعار و متن‌ها و همچنین توانایی بداهه‌گویی و مهارت سخنرانی نیاز دارد.
لباس نقال ساده ‌است و گاهی به همراه کلاه باستانی یا کت‌های زرهی در طول اجرای برنامه برای بازگو کردن صحنه‌های نبرد است.
نقال به عنوان نقل کننده و مروج فرهنگ عامیانه، داستان‌های حماسی و قومی و موسیقی فولکلور ایران شناخته می‌شود.
نقال‌ها پیشتر در قهوه‌خانه‌ها و مکان‌های تاریخی مانند کاروانسراها به اجرای برنامه می‌پرداختند. امروزه با کاهش محبوبیت قهوه‌خانه‌ها و از بین رفتن کاروانسراها و به وجود آمدن اشکال جدید سرگرمی و کم کاری عرصه فرهنگ در ایران، هواداران این هنر دراماتیک ایرانی بتدریج رو به کاهش است.


با موج بافی، هنری که در مسیر فراموشی است آشنا شوید.....

با موج بافی، هنری که در مسیر فراموشی است آشنا شوید

با موج بافی، هنری که در مسیر فراموشی است آشنا شوید
صنعت موج بافی در منطقه کردستان سابقه قابل توجهی دارد و موج بافان اغلب در شهرهای این استان هستند.

اینجا ایران است. کشوری که تنوع زیستی، بومی و فرهنگی فراوانی دارد و در هر قسمت آن طرح و رنگ و نقشی که بافته مردمان خوب این سرزمین است به آن هویتی زیبا بخشیده است. موج بافی، یکی از صنایع دستی مناطق کردنشین است که بیشتر میان عشایر و کوچ نشینان این مناطق دیده می شود.
موج ها پارچه هایی هستند که از پشم گوسفند بافته می شدند و از آنها به عنوان رختخواب پیچ، پتو، پشتی، رویه کرسی، سجاده و گاه برای چادرهای عشایر استفاده می کردند.
از موج در ماه های سرد به عنوان روانداز استفاده می شد و قدیم تر ها به عنوان یک پوشش تزئینی روی کرسی ها می انداختند.
نقوش تزئینی موج دارای ویژگی های مشابهی است و در محدوده خاصی سیر می کند. طرح های موج که از اصالت و خصوصیات محلی برخوردار است، عبارتند از: پر طاووسی، چهارخانه، سیاه و سفید، تخت قرمز، شمشیری دولتی، حوض، دعا، محراب، چخماق، گل، کله کبکی، شانه، گنجشک، انگور (گل گله)، پروانه، بز کوهی، پرنده، قیچی، درخت و ماهی، ترنج دار گنبدی، برگ بیدی، چشم بلبلی (چشم خروسی)، بتروبند، دو کلکانه و خربزه ای (سیخی بافت).
صنعت موج بافی در منطقه کردستان سابقه قابل توجهی دارد و موج بافان اغلب در شهرهای این استان هستند.
اگر به سال های نه چندان دور برگردیم، می بینیم بسیاری از مردم این منطقه استفاده از موج در منازل خود را نوعی هنر و خانه داری کدبانو می دانستند.
در آن سال ها، موج به عنوان قسمتی از جهیزیه دختران کرد و عشایر محسوب می شد، ولی امروز موج، جای خود را به اجناس نامرغوب و بیگانه خارجی داده است.
موج باف ها حالا با ورود بی رویه کالاهای چینی و اجناس خارجی اغلب بیکار شده اند و این هنر کهن رو به فراموشی است.
حالا دیگر کسی پارچه های موج بافی شده را نمی خرد و به خانه اش نمی برد و این هنر هم مانند اغلب هنرهای سنتی کشورمان از خانه ها به عزلت بازارهای کرمانشاه و کردستان رفته و کاربرد چندانی ندارد.
حالا اگر بخواهیم صدای دلنشین دستگاه های سنتی موج بافی در کرمانشاه را بشنویم، مجبوریم به بازارهای قدیمی و منزوی این شهر سری بزنیم.
بازار چال حسن خان و فیض آباد ، از معدود مکان هایی هستند که هنوز هم می شود چند استاد کهنه کار موج باف را در آنجا پیدا کرد.


وحشتناک ترین رسوم دنیا.....

وحشتناک ترین رسوم دنیا+ عکس
حکایت خطرناک ترین سنت های دنیا که حتی بعضا تلفات و خسارت های فراوان به چای گذاشته، داستانی خواندنی است که در این گزارش آن را می خوانید.

رسوم و سنت ها از آندست پدیده هاییست که در هر گوشه از این کره خاکی حکایت خاص خود را دارد. مردم هر گوشه از زمین پهناور با گرامیداشت سنت های خود به نوعی به گذشتگانشان احترام می گذارند.



به گزارش بانکی دات آی آر، معمولا اجرای سنت ها و آداب و رسوم در سراسر دنیا کاری پسندیده به شمار می آید و مردم نسل اندر نسل و سینه به سینه آن را به نسل های بعدی خود انتقال می دهند که سنت شان از بین نرود.

اما حکایت خطرناک ترین سنت های دنیا که حتی بعضا تلفات و خسارت های فراوان به چای گذاشته، داستانی خواندنی است که در این گزارش آن را می خوانید:

1. خوشامد گویی ناهنجار به دبیرستانی های تازه وارد، آمریکا



در این رسم خطرناک که در اصطلاح Hazing گفته می شود، کسانی که تازه وارد کالج شده اند، با صحنه های نه چندان خوشایندی مواجه می شوند. در این خوشامد گویی نامتعارف تازه واردها به چیزی بسته می شوند و با شوخی های خطرناک، آزار و اذیت و حتی آب پاشی مورد استقبال با سابقه تر ها قرار می گیرند. با اینکه اجرای این رسم ممنوع شده و حتی یک کشته هم برجای گذاشته اما اجرا کنندگان حاضر نیستند، دست از این کار خطرناک خود بکشند.



2.گاو بازی، پامپلونا، اسپانیا



این سنت نیز هیچ دست کمی از آن خوشامدگویی عجیب و غریب ندارد. عاشقان و دلباختگان گاوبازی در اسپانیا از سال 1910 تا همین امسال در یک جشنواره یک روزه به استقبال یا بهتر است بگوییم به جنگ گاوها می رفتند و با تحریک و تهیدید، آنها را به سمت خود می کشاندند و خود باید از دستشان در می رفتند!

آخرین مسابقه گاوبازی همین امسال در ایالت پامپلونا برگزار شد و در طول یک قرن برگزاری این رقابت خطرناک 15 نفر کشته و البته بسیاری هم زحمی شده اند.



3. شیرجه آغاز سال نو، سیبری، روسیه



در روسیه، شیرچه روی های حرفه ای، آغاز سال نو میلادی را با شیرجه زدن در عمیق ترین دریاچه آب شیرین دنیا یعنی بایکال جشن می گیریند. آنها پس از اینکه بخشی از یخ های سطح دریاچه را شکستند و به آب رسیدند، به درون این دریاچه 40 متری بپرند و یک درخت را در کف دریاجه قرار دهند و بعد هم دور آن رقص و پایکوبی می کنند.

ظاهرا شیرجه زدن در دریاچه آنهم برای شیرچه روی های حرفه ای کار چندان سختی نیست، اما در هر صورت بایکال عمیق ترین دریاچه دنیاست.



4. درخت های کریسمس


بسیاری از ما با درخت کریسمس آشنا هستیم؛ در ختی زنده یا مصنوعی که با آغاز سال نو میلادی زینت بخش بسیاری از خانه های مسیحی می شود. تا اینجا هیچ مشکلی وجود ندارد. اما مشکل از جایی شروع می شود که این درختان بعضا باعث آتش سوزی می شوند و طبق آمار از سال 2003 تا 2006 میلادی، 240 نفر قربانی این آتش سوزی ها شده اند.

درست است که آمار این آتش سوزی ها نسبتا کم است، اما به هرحال از بین رفتن انسانها، انهم در روزهای آغاز سال نو، امری دردناک است.



5. اونباشیرا، توکیو، ژاپن


این رسم که معنای تحت اللفظی آن ستون های غرورانگیز است و هر شش سال یکبار در پایتخت ژاپن برگزار می شود، دو بخش به نام های یاماداشی و ساتوبیکی دارد که اولی در ماه می و دومی در ماه آوریل انجام می گیرد.

در مراسم ماه می که بخش خطرناک این سنت محسوب می شود، مردان به جنگل می روند، درختان را قطع می کنند، به تنه درخت ریسمانی می بندند، سوار آن می شوند و بعد از بالای کوه به سمت پایین می آیند.در این مراسم خیلی ها زخمی و حتی کشته می شوند.





ضرب المثل ها چقدر ضروری هستند؟

ضرب المثل ها چقدر ضروری هستند؟

ضرب المثل ها چقدر ضروری هستند؟
در گذشته مراودات مردم با یکدیگر و ارتباطات شفاهی آن‌ها با هم بیش‌تر بوده است، اما الآن این ارتباط شفاهی جای خودش را به پیامک، چت، تماشای تلویزیون و خواندن مطبوعات داده است و به همین دلیل ارتباط بین مردم کم‌تر اتفاق می‌افتد و ضر‌ب‌المثل‌ها هم به میزان کم‌تری رد و بدل می‌شوند.

این پژوهشگر در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در خوزستان اظهار کرد: امروزه به رغم این که رسانه‌های تاثیر‌گذاری همچون تلویزیون، مطبوعات و... گسترش یافته‌اند هنوز از اعتبار ضرب‌المثل‌ها کم نشده است. البته ممکن است از نوع استفاده آن‌ها و جمعیتی که از آن‌ها استفاده می‌کنند، کم شده باشد، ولی ضرورت آن‌ها همچنان پابرجاست. به عنوان مثال، اگر شما از یک جوان بپرسید آیا دوست دارید از ضرب‌المثل در کلام‌تان استفاده کنید، حتما جواب او مثبت خواهد بود.

ذوالفقاری خاطرنشان کرد: در گذشته مراودات مردم با یکدیگر و ارتباطات شفاهی آن‌ها با هم بیش‌تر بوده است، اما الآن این ارتباط شفاهی جای خودش را به پیامک، چت، تماشای تلویزیون و خواندن مطبوعات داده است و به همین دلیل ارتباط بین مردم کم‌تر اتفاق می‌افتد و ضر‌ب‌المثل‌ها هم به میزان کم‌تری رد و بدل می‌شوند، در حالی که ضرب‌المثل‌ها شفاهی هستند و سینه به سینه نقل می‌شوند و محل حفظ و نگه‌داری آن‌ها برخلاف دیگر موضوعات فرهنگی از طریق زبان مردم و ارتباطات شفاهی است.

این مدرس زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیان کرد: اکنون که رسانه‌ها وجود دارند، اگرچه نوعی مانع در استفاده از ضرب‌المثل‌ها محسوب می‌شوند؛ نمی‌شود آن‌ها را به عنوان عامل منفی اعلام کرد، زیرا اگر ما بتوانیم به درستی از رسانه‌ها در جهت رواج ضرب‌المثل‌ها در بین مردم استفاده کنیم، طبیعتا می‌توانند تاثیرگذار نیز باشند. برای مثال در سریال‌هایی که از تلویزیون پخش می‌شود، ضرب‌المثل‌های اخلاقی و حکمت‌آموز می‌تواند در آن‌ها به کار گرفته شود تا از این طریق این فرهنگ نیز انتقال پیدا کند، همچنان که در بعضی سریال‌ها پاره‌ای کنایات، اصطلاحات و تعابیر امروزی در بین جوانان به سرعت جای خودش را پیدا می‌کند.

او یادآوری کرد: ضرب‌المثل‌ها جمله‌های حکمت‌آموز کوتاهی هستند که کاملا حسی و ملموس‌اند و مطلبی را به سرعت می‌توانند در ذهن افراد جا بیندازند و آن‌ها را قانع کنند. گاهی اوقات ما ساعت‌ها استدلال می‌کنیم برای این که یک موضوع را اثبات یا رد کنیم، ولی یک ضرب‌المثل بجا می‌تواند کار همه آ‌ن‌ها را انجام دهد.

ذوالفقاری ادامه داد: همچنین ضرب‌المثل‌ ابزاری فرهنگی است، چراکه پشت هر ضرب‌المثل آموزش حکمت‌های عملی زندگی وجود دارد و مسایلی را که شاید ما با ساعت‌ها پند و نصیحت نتوانیم در گوش فردی فرو کنیم، یک مثل ساده می‌تواند آن را انجام دهد. اساسا فرهنگ‌هایی که بنای آن‌ها بر اساس همین امثال، حکم، کنایات و حکمت‌هاست و موضوعات را به صورت غیرمستقیم بیان می‌کنند، به عنوان فرهنگ‌ها و زبان‌های غنی نام برده می‌شوند که زبان فارسی نیز یکی از آن زبان‌های غنی است، زیرا تعداد کنایات و امثال و حکم آن زیاد است.

نویسنده کتاب "ادبیات عامیانه ایران" درباره تکیه کلام و اصطلاحاتی که در رسانه‌ها رواج پیدا کرده است، گفت: ضرب‌المثل‌ها جایگاه خاص خودشان را دارند و تکیه‌کلام‌ها تعریف‌شان با ضرب‌المثل‌ها فرق می‌کند. البته امروزه هم ضرب‌المثل ساخته می‌شود، چراکه ضرب‌المثل‌ها با توجه به شرایط مکانی، زمانی و اقلیمی بازتولید می‌شوند. برای مثال، ضرب‌المثلی در دوره‌ای بوده و امروز کلمات آن جا‌به‌جا شده است یا ضرب‌المثلی همچون "ارتش چرا ندارد" جزو مثل‌هایی است که جدید است یا مثل‌هایی هستند که از فناوری‌های جدید سخن می‌گویند.

او ادامه داد: همچنین بعضی از ضرب‌المثل‌ها مثل "به جای ماهی دادن، ماهی‌گیری را یادش بده" یا "نیمه پر لیوان را ببین" جزو ضرب‌المثل‌هایی هستند که از زبان‌های دیگر ترجمه می‌شوند. پس ضرب‌المثل‌ها در زبان وجود دارند و به تعداد آن‌ها نیز افزوده می‌شود، اما استفاده از آن‌ها به نسبت گذشته کم‌تر شده است.

ریشه «پیراهن عثمان» از کجا آمد؟!

ریشه «پیراهن عثمان» از کجا آمد؟!

پیراهن عثمان
در چنین موقع و مورد است که مثل بالا مورد استفاده قرار می گرد و ظرفا و گوشه نشینان از باب طنز و کنایه می گویند: "فلانی مطلب ساده ای را پیرهن عثمان کرد."....

بعضی افراد برای غلبه برحریف به هر دستاویزی متمسک می شوند و هر لغزش و اشتباه ناچیز از ناحیه رقیب را گناهی نابخشودنی جلوه می دهند . تلاش آنها صرفا غلبه و پیروزی بر حریف نیست بلکه ناظر به این موضوع است که مبارزاتشان را قبلا توجیه کنند و هر گونه توهم و اشابه ذهنی را مرتفع نمایند تا اذهان و انظار دیگران را به سوی خود جلب کرده باشند.
به همین جهات و ملاحظات کوچکترین نقطه ضعف حریف را امری خطیر و کمترین انحراف را ذنبی لایغفر جلوه می دهند.
در چنین موقع و مورد است که مثل بالا مورد استفاده قرار می گرد و ظرفا و گوشه نشینان از باب طنز و کنایه می گویند: "فلانی مطلب ساده ای را پیرهن عثمان کرد." و یا به قول عرب زبانها قمیص عثمان کرد تا حریف را تخفیف و مدعایش را توجیه کرده باشد.

عثمان هفتاد سال داشت که خلافت به وی رسید. مردی ملایم و نرمخو بود . مال اندیشی ابوبکر و عمر را نداشت. در صورتی که برای اداره کردن کشور پهناوری چون کشور اسلامی دقت و مال اندیشی از صفات لازم و ضروری است. نرمخویی و ملایمت عثمان تا به جایی رسیده بود که عیاشی و اقسام لهو و لعب در مدینه شیوع یافت چون عثمان در مقام جلوگیری بر آمد گروهی ازوی دلگیر شدند. بعضی از مسلمانان که جمعی از صحابه نیز از آن جمله بوده اند به علل و جهات دیگر از عثمان دل خوشی نداشتند.
اباذرغفاری وعماریاسر وعبدالله بن مسعود از بزرگان اصحاب پیغمبر با عثمان سرگردان بودند و قبایل آنها نیز کینه عثمان را در دل می پرورانیدند. در ولایات نیز طبقه سپاهیان و جنگجویان که غالبا با فقر و حرمان می زیستند سخت دلگیر و ناراضی بودند.

این عوامل و اختلاف طبقاتی عمیقی که بین ثروتمندان و قریش و سایر طبقات مردم پیش آمد همه و همه دست به دست داده حس انتقاد و اعتراض بر خلیفه و دلگیری از روش او را پدید آورده است و مردم را در مدینه و سایر ولایات اسلامی به تمرد و عصیان برانگیخت و زمینه را برای تبلیغات مخالفان مهیا نمود.
مردم مصربا شورش طلبان بصره وکوفه به سوی مدینه حرکت کردند و فتنه بالا گرفت. بدوا مهاجمین آب را به روی عثمان بستند ولی علی بن ابی طالب (ع) برایش آب فرستاد و حسن و حسین و غلامش قنبر را برای حمایت به در خانه اش گماشت تا به احترام دو سلاله پیغمبرکسی هجوم نکند و چنین هم شد وهیچکس جرئت نکرد از آن راه هجوم ببرد ولی مخالفان عثمان چاره دیگری اندیشیدند و از دیوار خانه بالا رفتند .
یک نفر به نام غافقی خلیفه سوم را به یک ضربت بکشت و با ضربت دیگری انگشت نانله یا نعیله همسر عثمان قطع گردید. آن گاه عثمان را گردن زدند و خانه وی و بیت المال را غارت کردند و علی بن ابی طالب (ع) به خلافت رسید.

وقتی عثمان کشته شد و علی (ع) به خلافت رسید بعضی از اصحاب مانند سعد بن ثابت و ابوسعید خدری که به عثمان متمایل بودند از بیعت با علی (ع) تخلف ورزیدند. بعضی کسان هم مانند مغیره بن شعبه به شام گریختند و با معاویه همدست شدند.
معاویه که از اقارب وبستگان عثمان بود وخود نیزداعیه خلافت بلکه سلطنت درسرمی پرورانید برای آنکه مردم را علیه علی بن ابی طالب (ع) بشوراند به اشاره عمر وعاص راههای مختلف در پیش گرفت که یکی از آن راهها این بود که علی (ع) را قاتل عثمان معرفی کرد وپیراهن خون آلود وی و انگشت بریده همسرش نائله را که به وسیله نعمان بن بشیر به شام رسیده بود در مسجد آویخت ودر انظار مسلمین قرار داد تا مظلومیت عثمان را مجوز عصیان خود قرار دهد.

غرض ازت مهید مقدمه بالا این است که بدانیم چون پیراهن عثمان در تحریک مسلمین و انجام مقصود پلید معاویه نقش اساسی بازی کرد لذا برای کسانی که بخواهند با به دست آوردن دستاویزی من غیر حق به مقصود برسند مثل پیراهن عثمان را مورد استفاده قرار می دهند.