سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

روزمره گی را بکُش، پیش از آنکه بمیری...



روزمره گی، عین مردن است

حتی اگه شب رو دیر خوابیدی، صبح زود بیدار شو !

زیر بارون راه برو، نترس از خیس شدن !

هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش !

توی حموم آواز بخون، آب بازی کن، چه اشکالی داره ؟!

بی مناسبت کادو بخر! بگو این توی ویترین برای تو بود

در لحظه دست دادن به یه دوست، دستش رو فشار بده !

لباس های رنگی بپوش !

آب نبات چوبی لیس بزن !

نوزاد فامیل رو بغل کن !

عکسات رو با لبخند بگیر !

بستنی قیفی لیس بزن !

زیر جمله های قشنگ یه کتاب خط بکش !

 مجله اینترنتی برترین ها            برترین ها:

به کوچیکتر ها سلام کن !

تلفن رو بردار و به دوست های قدیمیت زنگ بزن !

برو دریا، شنا کن !

هفت تا سنگ بنداز تو دریا و هفت تا آرزو کن !

به آسمون و ستاره ها نگاه کن !

چای بخور، برای دیگران هم چای دم کن !

جوراب های رنگی بپوش !

خواب ببین !

شعر بگو !

خاطرات قشنگ رو بنویس !

بالا بلندی، وسطی بازی کن !

قاصدک ها رو بگیر و آرزو کن و فوتشون کن !

خواب بد دیدی بپر، حتما یه لیوان آب بخور !

باغ وحش برو، شهربازی، چرخ و فلک سوار شو !

جمعه ها به کوه برو، هر جاش که خسته شدی، یه ذره دیگه ادامه بده !

نون خامه ای بخر و با لذت بخور !

قبل خواب کارای روزت رو مرور کن !

هیچ وقت خودت رو به مردن نزن !

نفس های عمیق بکش !

 مجله اینترنتی برترین ها            برترین ها:

به دردو دل دیگران با دقت گوش بده !

سوار تاکسی شدی بلند سلام کن !

چون ... هر جا وایستی، مردی !

زنده باش، زندگی کن !

برای زنده موندن از داشته هات غافل نشو !

قدر همشون رو بدون، بگذار زندگی از اینکه تو زنده ای، به خودش ببالد !

و تو با نشاطی که به زندگیت می دهی، می توانی زنگار روزمره گی را از جانت بزدایی ...

و در آخر : بدان که روزمره گی، عین مردن است !

وحشتناک ترین هتل های دنیا!

وحشتناک ترین هتل های دنیا!

 
 
 
سال 2002 تعداد اجسادی که از میان شاخ‌و‌برگهای جنگل مرگ پایین کشیده شدند 78 عدد بود و همین باعث شد نام این جنگل بر سر زبان‌ها بیفتد. اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود چرا که چهار سال بعد 16 خودکشی دیگر در این جنگل به ثبت رسید.
 
 
 
عصرایران: این نقاط دلهره‌ آورترین نقاط دنیا هستند که فقط شجاع ترین انسان ها قدم به آنجا میگذارند. پس بهتر است شجاع باشید و تا آخر سفر ما را همراهی کنید.

هتل وحشت
 
وحشتناک ترین هتل های دنیا! +عکس

هتل وحشت یکی از نقاط رعب‌آور جهان است که جست‌و‌جو‌گران ترس و وحشت حتما به آنجا می‌روند. این هتل در شهر لاس‌وگاس ساخته شده و مساحت آن به 1393 متر مربع می‌رسد. ساخت این هتل 10 میلیون دلار هزینه داشت اما سازندگان آن معتقدند که هزینه صرف شده برای این هتل به ترس و وحشت ایجاد شده در این هتل می‌ارزد.
 
وحشتناک ترین هتل های دنیا! +عکس

راهروهای این هتل تا جایی که امکان دارد به شکل قدیمی وکهنه ساخته شده و درهای اتاق‌های آنها به صورت آهنی و به بدترین شکل ممکن طراحی شده است. افرادی که در این هتل ساکن می‌شوند هرگونه ترس و وحشت را به جان می‌خرند. فضای هتل طوری طراحی شده که ترس و وحشت را به بازدیدکننده انتقال می‌دهد.

آینه‌های دستشویی این هتل همگی خون‌آلود است و حتی در گوشه و کنار رختشویی آن تکه‌هایی از پوست مصنوعی انسان دیده می‌شود. جالب اینجاست که بعضی از مشتاقان ترس و وحشت، جشن‌های عروسی خود را در این هتل  ترسناک برپا می‌کنند.

قلعه بران
 
 وحشتناک ترین هتل های دنیا! +عکس

قلعه بران در همسایگی براشوف رومانی یکی از ساختمان‌های ملی و مشهور رومانی است. نام این مکان را قلعه دراکولا نیز گذاشته‌اند زیرا ادعا می‌شود 600 سال پیش از این یکی از معروفترین خون‌آشام‌های تاریخ به نام «ولاد تاپیز دراکولا» شاهزاده والاچیا(منطقه‌ای در جنوب رومانی) در این قلعه متولد شد.

پدر والاد را دراکول به معنی اژدها یا شیطان صدا می‌زدند چرا که این اعتقاد وجود داشت که او به دستور آزدها به جنگ رفت. گفته می‌شود که او پس از کشتن و شکنجه اسیران به بدترین شکل ممکن، خون آنها را می‌نوشید و بدین ترتیب او یکی از مشهورترین خون‌آشام‌های تاریخ به شمار می‌رود.

تاریخدانان می‌گویند که ولاد دستور کشتن بیش از 20 هزار نفر را در دوران سلطنتش صادر کرده است. از این رو قلعه بران یکی از وحشتناک‌ترین مکان‌های دنیا به شمار می‌رود که هر سال تورهای گردشگری بسیار برای گردش در قلعه دراکولا ترتیب داده می‌شود.

جنگل خودکشی
 
وحشتناک ترین هتل های دنیا! +عکس

آاوکیگاهارا برای ژاپنی ها بسیار نام آشناست چرا که این جنگل یکی از وحشتناک‌ترین مناطق ژاپن به شمار می‌رود. به اعتقاد مردم این کشور، روح‌های سرگردان به همراه بادها در میان شاخ و برگ درختان جنگل مخوف پرسه می‌زنند و مدام زمزمه مرگ می‌کنند.

هر چند وزش باد میان شاخ‌و‌برگ درختان این جنگل باعث به وجود آمدن چنین صداهای مخوفی می‌شود اما پیشینه این مکان رعب‌اور باعث شده تا مردم همیشه از بودن در آن احساس ترس کنند. آاوکیگاهارا یا جنگل تاریک در کوهستان فوجی قرارگرفته که مردم آن را به خاطر درخت‌های انبوهش بهترین مکان برای مردن می‌شناسند چرا که این جنگل منطقه بسیار مشهوری برای خودکشی است.
 
وحشتناک ترین هتل های دنیا! +عکس

سال 2002 تعداد اجسادی که از میان شاخ‌و‌برگهای جنگل مرگ پایین کشیده شدند 78 عدد بود و همین باعث شد نام این جنگل بر سر زبان‌ها بیفتد. اما ماجرا به همین جا ختم نمی‌شود چرا که چهار سال بعد 16 خودکشی دیگر در این جنگل به ثبت رسید.

جالب اینجاست که اگر وارد جنگل مرگ شوید در گوشه و کنار آن تابلوهایی نصب شده که روی آن جمله لطفا در تصمیم خود تجدید نظر کنید یا قبل از اینکه تصمیم به مردن بگیرید با پلیس مشورت کنید به چشم می‌خورد. اما هیچ یک از این راهکارها نتیجه مطلوبی نداده و خودکشی‌ها در آاوکیگاهارا همچنان ادامه دارد.

گورستان گریفریارز اسکاتلند
 
وحشتناک ترین هتل های دنیا! +عکس

از قرن شانزدهم مراسم‌های خاکسپاری بسیاری در این گورستان صورت گرفت و از آن زمان حوادث غیرطبیعی بسیاری در این گورستان قدیمی گزارش شده است. می‌گویند اگر خیلی خوش‌شانس باشید با ورود به این گورستان، صداهای عجیب و غریبی را می‌شنوید یا جریان هوای سردی را احساس می‌کنید.

اما عده بسیاری که به این گورستان رفته‌اند پس از خروج از آنجا کبودی‌ها و جای چنگ زدن‌هایی روی بدنشان دیده می‌شود و گفته می‌شود همه اینها از ارواح ناآرام گورستان سرچشمه می‌گیرد. در متون تاریخی آورده شده که در سال های ابتدایی قرن شانزدهم، زندانیان سیاسی بسیاری را در این گورستان دفن کردند، نزدیک به 1200 نفر از این زندانی‌ها در بدترین شرایط زندانی شدند که اکثر آنها جان باختند.

عینک مخصوص شب امتحان رسید!

 
 
 
 
باور می کنید با انتشار نور در چشم شما،خستگی و بی خوابی یک روز را به طور کامل فراموش خواهید کرد و با انرژی مضاعف می توانید به ادامه کارتان بپردازید.
 
 
 
روزگار نو: باور می کنید با انتشار نور در چشم شما،خستگی و بی خوابی یک روز را به طور کامل فراموش خواهید کرد و با انرژی مضاعف می توانید به ادامه کارتان بپردازید.

پروفسور لئون از دانشگاه استرالیای جنوبی دست به ابداع یک عینک زده است که این عینک خاصیت تأاخیر خستگی و بی خوابی را دارا می باشد.

عینک مخصوص شب امتحان رسید!

به عقیده وی یکی از اشکالاتی که برای هر کس از جمله کارگران با ساعت  طولانی کار اتفاق می افتد کاهش راندمان کاری به علت خستگی و بی خوابی است ،حال با ایجاد این عینک که با انتشار نوعی نور سبز که روی تنظیم ساعت بدن اثر گذار است ،می توان روی غده ی پایه ای مغز اثر گذاشت و خستگی و احساس نیاز به خواب را از ذهن پاک کرد.

این دستگاه حتی برای بیدار کردن نوجوانان در صبح نیز کارآیی دارد ،پس با چشم های خواب آلوده خداحافظی کنید که تکنولوژی جانشین خواب شده است.

عینک مخصوص شب امتحان رسید!
 

عشق عجیبی که طوفان به پا کرد!

هیچ چیز محال نیست!

عشق عجیبی که طوفان به پا کرد!

 
 
 
لیلی و مجنون هم عشقشان طبیعی تر از این عشق بود؛ بالاخره همکلاس بودند و هم سن و سال و هم-رتبه در بسیاری چیزهای دیگر؛ اما این عاشق و معشوق هیچ تناسبی با هم ندارند ظاهرا اما...
 
 
 
روزگار نو: مردی خیابانگرد و بی خانمان در عشقش به دختری زیبا کامیاب شد و دنیای وبگردها را به هم ریخت!

با این که برادر دخترک داستان عشق خواهرش را در اینترنت منتشر کرد، اما هنوز هم باورش برای بسیاری دشوار است.

عشق عجیبی که طوفان به پا کرد! +عکس

حکایت این عشق اما مثل بسیاری از عشق ها تکراری است: سلام! دخترک گفته: این مرد چروکیده را هر روز در مسیر کارش می دیده و به سلامش پاسخ می داده  تا بالاخره روزی قرار ناهار می گذارند.... دخترک افزوده: تونی از خاطراتش در ارتش می گفت و می گوید و من از دغدغه هایم در زندگی شخصی....

عشق عجیبی که طوفان به پا کرد! +عکس
حلقه ای که آقا برای عشقش تهیه کرده؛ عاشق خیابانگرد است اما با ذوق!
 

استرس را ول کن...

لطفا تا آخر بخونید !


اول حرف بزنید
 
یک آدم صبور و دهن‌قرص، گیر بیاورید و کل بدبختی‌ها و جفتکهایی که از "الاغ زندگی" خورده‌اید را با او تقسیم کنید…
 
بازگو کردن مشکلات، وزن آنها را کم میکند… علاوه بر آن معمولا وقتی سفره دلتان را جلو کسی باز می‌کنید، اوهم سفره خودش را برایتان باز میکند و یحتمل می فهمید که شما در این دنیا، تنها آدم کتک خورده نیستید... و این یعنی آرامش..
دوم اینکه فقط به زمان حال فکر کنید:
 
گذشته‌تان و آینده‌تان را خیلی جدی نگیرید…
اصلا پاپیچ خرابکاریها و کوتاهی‌هایی که در گذشته در حق خودتان کرده‌اید، نشوید.
 
همه همینطور بوده‌اند وانگشت فرو کردن در زخمهای قدیمی، هیچ فایده‌ای جز چرکی شدن آنها ندارد.
 
آینده را هم که رسما باید به هیچ وجه به حساب نیاورید.
 
ترس از حوادث و رخدادهای احتمالی، حماقت محض است..
 
فکر هر چیزی، از خود آن چیز معمولا سخت‌تر و دردناک‌تر است…
سوم اینکه به خودتان استراحت بدهید:
 
حالامی‌گویم استراحت، یکهو فکرتان نرود به سمت یک ماه عشق و حال وسط سواحل هاوایی…! وسط همه گرفتاریها واسترسها و بدبختی‌هاتون...!!! 
 
آدم میتواند خیلی شیک به خود، مرخصی چند ساعته بدهد…
 
کمی تنهایی، کمی بچگی کردن، یا هر چیز نامتعارفی که شاید دوست داشته باشید…. که کمی از دنیای واقعی دورتان کند و خستگی را بگیرد…
 
مثل نهنگ‌ها که هر از چندگاهی به بالای آب می‌آیند و نفسی تازه می‌کنند و دوباره به زیر آب برمی‌گردند…
چهارم اینکه تن‌‌تان را بجنبانید
 
ورزش قاتل استرس است...
 
لزومی هم ندارد که وقتی می‌گوییم ورزش، خودتان را موظف کنید روزی هزار بار وزنه یک تنی بزنید و بازو دربیاورید…
 
همچین که یک جفتک چارکش منظم وخفیف در روز داشته باشید، کلی موثر است…
 
از من به شما نصیحت…
 
پنجم اینکه واقع‌بین باشید:
 
ما ملت شریف، بیشتر استرسمان بابت چیزهایی است که کنترلی روی آنها نداریم…
 
 
 ششم اینکه زندگی‌تان، میدان و مسابقه اسب‌دوانی نیست  
خودتان را دائم با دیگران مقایسه نکنید… مقایسه کردن و"رقابت‌پیشگی"، استرس‌زا است…
 
اینکه جاسم فوق‌لیسانس دارد و من ندارم و قاسم لامبورگینی دارد و من ندارم و عبود فلان دارد و من ندارم، شما را دقیقا می‌کند همان اسب مسابقه که همه عمرش را بابت هویج ِ سر چوب، دویده وبه هیچ کجا هم نرسیده…
 
زندگی مسخره‌تر از چیزی است که شما فکرش رامی‌کنید…
 
هیچ دونفری لزوما نباید مثل هم باشند…
خودتان باشید…
 
 
هفتم اینکه از مواجهه با عوامل "ترس‌زا" هراس نداشته باشید:
 
مثال ساده آن، دندان‌پزشک است…
وقتی دندان خراب دارید، یک کله پیش دکتر بروید و درستش کنید… نه اینکه مثل بز بترسید و یک عمر را از ترس دندان‌پزشک، بادرد آن بسازید و همه لقمه‌هایتان را با یکطرفتان بجوید…
 
نیم ساعت جنگیدن با درد، بهتر از یک عمر زندگی با ترس   درد است…
ترس، استرس می زاید
هشتم اینکه خوب بخورید و بخوابید
 
آدمی که درست نخوابد و نخورد، مغزش درست کارنمی‌کند…
مغز علیل هم، عادت دارد همه چیز را سخت و مهلک نشان دهد…
 
آدم وقتی گرسنه و خسته است، یک وزنه یک کیلویی را هم نمی‌تواند بلند کند، چه برسد به یک فکر چند کیلویی…!!
نهم اینکه بخندید:
 
همه مشکل دارند…
من دارم، شما هم دارید… همه بدبختی داریم، گرفتاری داریم و این موضوع تابع محل جغرافیایی آدمها هم نیست…
 
یاد بگیرید بخندید… به ریش دنیا و مشکلات بخندید…
 
به بدبختی‌ها بخندید… به من که دو ساعت صرف نوشتن این موضوع کردم،بخندید…
 
به خودتان بخندید…
 
دو بار اولش سخت است، اما کم کم عادت میکنید و می‌بینید که رابطه خنده و گرفتاری، مثل رابطه خیار است و سوختگی پوست… درمانش نمی‌کند اما دردش را کم میکند
 
 
دهم اینکه : 
 
 این ایمیل را برای کسانی که دوستشان دارید و از خندیدنشان شاد میشوید بفرستید
 
 

مکر زنان...

 


 



 
  
  
  
  
  
  
  
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

تصویری از 2 ثانیه قبل از مرگ .......

 
 
 
روزنامه پرتیراژ " نیویورک پست " آمریکا با انتشار عکسی از ثانیه های قبل از مرگ فجیع یک شهروند 58 ساله آمریکایی زیر قطار در یک ایستگاه مترو در نزدیکی میدان تایمز نیویورک، جنجال ساز شد.
 
 
 
عصر ایران: روزنامه پرتیراژ " نیویورک پست " آمریکا با انتشار عکسی از ثانیه های قبل از مرگ فجیع یک شهروند 58 ساله آمریکایی زیر قطار در یک ایستگاه مترو در نزدیکی میدان تایمز نیویورک، جنجال ساز شد.

این مرد کره ای تبار که " کی ساک هان " نام دارد به شکل فجیعی زیر قطار ماند و درگذشت.

شاهدان عینی گفته اند وی قصد داشت در یک نزاع مداخله کند و نزاع کنندگان را آرام کند که به وسیله یک فرد ناشناس به روی ریل قطار ایستگاه هل داده می شود و همزمان از بخت بد قطار وارد ایستگاه می شود و از روی او رد می شود.

عکاسی که در صحنه حاضر بوده بلافاصله با دوربین خود از 2 ثانیه قبل از عبور قطار از روی هان از وی عکس می گیرد.



" عمر عباسی" عکاسی که عکس صفحه نخست نیویورک پست را به این روزنامه داده با واکنش های انتقادی گسترده ای روبرو شده و منتقدان در شبکه های اجتماعی وی را متهم کرده اند که به جای عکس گرفتن باید به هان کمک می کرده است.

این عکاس در پاسخ به این انتقادات گفته است که تلاش کرده با انداختن نور "فلاش" بر روی کابین راننده لکوموتیو به آنها هشدار دهد اما حادثه به قدری سریع و آنی صورت گرفته که همه غافلگیر شده اند.

روزنامه نیویورک پست آمریکا نیز به واسطه انداختن این عکس بر روی جلد خود مورد انتقاد قرار گرفته است.

این زن قصاب شغلش را خیلی دوست دارد ......


زهرا شکوهی، زن قصابی است که هر روز با چاقو، ساطور، خون و گوشت سر و کار دارد و شغلش را هم خیلی دوست دارد ؛ او 12 سال می‌شود که در کنار همسرش مغازه قصابی را می‌چرخاند


هفت صبح: زهرا شکوهی، زن قصابی است که هر روز با چاقو، ساطور، خون و گوشت سر و کار دارد و شغلش را هم خیلی دوست دارد ؛ او 12 سال می‌شود که در کنار همسرش مغازه قصابی را می‌چرخاند

اصلا اسم قصاب کافی است تا تصور ساطور و گوشت‌های آویزان و مردهای قصاب با هیکل درشت و سیبیل‌های از بناگوش در رفته و صدای بلند و داش مشتی را به ذهن هر کس بیاورد. برای همین در یک محله، وقتی قصابی غیر از این مشخصات را داشته باشد معروف می‌شود و دهان به دهان می‌چرخد که فلان محله قصابش با قصاب‌های معمول فرق دارد.

مثل قصاب محله پل ششم بلوار ابوذر که قصابش با همه قصاب‌های شهر فرق می‌کند. وقتی پا به ‌این قصابی بگذارید نه تنها با یک مرد سیبیل از بغل بناگوش دررفته روبه‌رو نمی‌شوید؛ بلکه با یک زن قصاب برخورد می‌کنید که شاید در لحظه اول باورتان نشود و مجبور شوید چند بار پلک بزنید یا بگویید: «معذرت می‌خواهم مثل اینکه مغازه را اشتباهی آمده‌ام.» اما باید خانم قصاب با روپوش سفید و چاقو به دست را باور کنید و اگر تا به حال قصاب زن ندیده‌اید دیگر می‌توانید ببینید!

کنار پارک گلگشت، قصابی وجود دارد که زن و شوهری آن را سال‌هاست می‌چرخانند و گوشت و مرغ هم محله‌ای‌های خود را تامین می‌کنند. زهرا شکوهی 12 سال است که در کنار همسرش، عباس اسماعیلی مشغول به کار است و می‌گوید از همان ابتدا به شغل قصابی علاقه‌مند بوده و برای همین هیچ مشکلی با این شغل ندارد و می‌تواند تا سال‌های سال این شغل را ادامه بدهد. در ابتدا تمایل زیادی برای مصاحبه کردن نداشت که بالاخره موفق به راضی کردن او شدیم و آنچه می‌خوانید گفت‌وگوی کوتاه هفت‌صبح با این زوج قصاب و هم محلی‌های آنها است.

 شاگردهایم خیانت می‌کردند

قصابی کوچه مسجد بلوار ابوذر آنقدر بزرگ نیست و تنها یک مغازه کوچک سه گوش را به خود اختصاص داده که یک یخچال و سنگی مرمر برای خرد کردن گوشت در آن قرار  دارد و کمی‌جا برای زن ومردی که در آنجا مشغول به کار هستند. زمانی که به قصابی رسیدیم خانم قصاب، مشغول چرخ کردن گوشت بود و شوهرش در حال راه‌انداختن مشتری. عباس اسماعیلی 54 ساله از هفت سالگی در قصابی کار می‌کرده و حسابی در این شغل خبره است. وقتی از او می‌پرسیم که چطور شد اجازه داد همسرش در مغازه به او کمک کند، می‌گوید: «من در ابتدا شاگرد و کارگر داشتم. اما هرچه ‌این کارگرها را عوض می‌کردم بی فایده بود. آنها نه تنها کار نمی‌کردند؛ بلکه خیانت هم می‌کردند و از دخل، پول می‌دزدیدند. پسر هم نداشتم که آنها را با خود بیاورم؛ ما سه دختر داریم. دو بار خیلی کلان از ما دزدیدند؛ یک بار13-14 سال پیش شش میلیون تومان و یک بار هم هفت میلیون تومان کسر آوردیم که فهمیدیم از ما می‌دزدیده‌اند. 12 سال پیش بود که همسرم به من پیشنهاد داد برای کمک به مغازه بیاید و به جای اینکه شاگرد بگیریم خودش کارهای نظافت مغازه را انجام دهد تا من بتوانم با خیال راحت به کارهای خارج از مغازه برسم.» اما همین شاگرد ساده که برای نظافت کردن آمده بود به جایی می‌رسد که تمام کارهای یک قصاب کار بلد را یاد می‌گیرد و حتی می‌تواند به تنهایی برای خودش مغازه را بگرداند: «از همان اول که با عباس ازدواج کردم شغل قصابی را دوست داشتم و  وقتی او کار می‌کرد به دست‌هایش نگاه می‌کردم تا خودم هم یاد بگیرم. عموهایم، همه قصاب هستند و خودم هم این کار را دوست داشتم. به همسرم پیشنهاد دادم که کم کم از گرفتن شاگرد منصرف شود و کار با چاقو و ساطور را یاد بگیرم. همسرم هم به من اعتماد کرد و هر وقت می‌رفت کشتارگاه یا اتحادیه من مغازه را می‌چرخاندم و مشتری‌ها را راه می‌انداختم.»



  با مشتری‌ها مشکلی ندارم

زهرا 43 سال بیشتر ندارد و از 30 سالگی ساطور به دست گرفتن را آغاز کرده است. او از نگاه مردم و عکس‌العمل هم محله‌ای‌هایش می‌گوید که در نگاه اول چه می‌کردند و چه می‌گفتند: «هر کس من را می‌دید، تعجب می‌کرد و می‌گفت اولین بار است که خانم قصاب دیده و من هم در جواب می‌گفتم دیگر از این به بعد خواهید دید. تا الان که 12 سال از آن تاریخ می‌گذرد تمام کارهایی که مربوط به قصابی است را یاد گرفته‌ام و می‌توانم انجام دهم. با مردم هم خیلی راحت می‌توانم ارتباط برقرار کنم و از آنجایی که ما بیشتر از  30 سال می‌شود که در این محله زندگی می‌کنیم مردم و هم محله‌ای‌ها را می‌شناسیم و آنها هم ما را می‌شناسند و اصلا مشکلی با مشتری‌ها ندارم. چون می‌دانند که معمولا من صبح‌ها در مغازه هستم و عباس کارهای خارج از مغازه را انجام می‌دهد اکثر مشتری‌های‌مان نیز زن هستند و دیگر ارتباط برقرار کردن با آنها کاری ندارد.»



 غیر از ذبح، همه کار قصابی را انجام می‌دهم

خانم قصاب می‌گوید همه کار از دستش بر می‌آید و به راحتی می‌تواند گوسفند درسته را پوست بکند و شقه کند اما از کاری که همیشه دوری کرده، ذبح گوسفند بوده:«تا امروز ذبح گوسفند انجام نداده‌ام. نه ‌اینکه نتوانم، خودم به ‌این کار علاقه ندارم و هیچ وقت دلم نخواسته چنین کاری را تجربه کنم. اما غیر از ذبح گوسفند، همه کارهای دیگر مثل پوست کندن، شقه کردن، خرد کردن، شکستن استخوان و جدا کردن گوشت از استخوان را بلدم و به راحتی می‌توانم انجام دهم.»



 آنقدرها که می‌گوید خشن نشده‌ام

عباس و زهرا 25 سال است که با هم زندگی می‌کنند و ثمره ‌این ازدواج سه دختر است که دوتای آنها را به خانه بخت فرستاده‌اند و یک نوه پسر هم دارند. زهرا می‌گوید دخترهایش با کار او نه تنها مشکل ندارند بلکه خوشحال هم هستند که مادرشان قصاب است و مدرسه هم که می‌رفتند معلم و مدیر مدرسه نیز می‌دانستند که مادر آنها قصاب است. در حال حاضر که دو تا از دخترهایش ازدواج کرده‌اند دامادهای آنها نیز با شغل مادر زن‌شان مشکلی ندارند. از آنجایی که قصابی شغل خشنی است و همیشه باید با چاقو و ساطور سر و کار داشت طبیعتا بر روحیه قصاب‌ها هم تاثیر می‌گذارد و آقای اسماعیلی هم حرف ما را تایید می‌کند و می‌گوید به هر حال شغل قصابی خشن است و بالاخره ساعت‌های خیلی زیادی قصاب با گوشت و خون در تماس است و می‌تواند روحیه را کمی‌خشن کند: « قصابی روی اخلاق و مرام زهرا هم اثر گذاشته. ساطور، خون و گوشت اخلاق‌ها را هم عوض می‌کند.»

وقتی عباس اسماعیلی این جمله را می‌گوید زهرا می‌خندد و می‌گوید: «آنقدرها که می‌گوید خشن نشده‌ام» و ما هم حرف او را باور می‌کنیم چون هیچ ‌کدام از این زوج قصاب رنگ و بویی از خشونت قصابی را ندارند. عباس که در محله و خانه به اسم ابوالفضل معروف است اصلا جثه‌اش به قصاب‌ها نمی‌خورد و خیلی ریز نقش‌تر از یک قصابی است که بتواند گاو زمین بزند یا زورش برسد استخوان درشتی را از وسط به دو نیم تقسیم کند. اما زهرا می‌گوید نگاه به جثه ریزش نکنیم که کم از قصاب‌های درشت هیکل ندارد و در این سال‌ها از پس همه کار برآمده است: «قصاب‌ها همه هیکلی درشت و سیبیلو هستند چون این کار زور بازو می‌خواهد. اما با اینکه جثه‌ام نسبت به قصاب‌های دیگر ریزتر است، کار کردن برایم سخت نیست. با اینکه سبک وزن هستم اما می‌توانم کارهای سخت را به راحتی انجام دهم.»



همسر من تنها زن قصاب اتحادیه است


عباس می‌گوید همسر او در اتحادیه، تنها زن قصاب است؛ اما چندان مایل نیست او را به اتحادیه ببرد و خودش همه کارهای خارج از مغازه را انجام می‌دهد. با اینکه چندین بار اتحادیه از او خواسته که همسرش را با خود به همراه بیاورد یا در عکسی زهرا شکوهی نیز حضور داشته باشد اما اجازه نداده و نمی‌خواسته زیاد در میان آن مجموعه مردانه حضور داشته باشد: «زهرا در اتحادیه پرونده هم دارد و به احتمال خیلی زیاد تنها قصاب زنی است که در سطح شهر تهران مشغول به کار است. البته هستند خانم‌هایی که در قصابی کار می‌کنند، اما کار با چاقو و ساطور را بلد نیستند و این در حالی است که همسر من خیلی خوب بلد است با گوشت و چاقو کار کند. آنقدر خوب می‌تواند این کار را انجام دهد که در هفت دقیقه یک گوسفند درسته را می‌تواند شقه کند و من این کار را در پنج دقیقه انجام می‌دهم و از نظر توان جسمی‌کم نمی‌آورد و از طرف دیگر تا به حال با چاقو دستش را آنطور نبریده که کارش به بیمارستان و بخیه برسد.»

گویا همسر آقای اسماعیلی کمک دست خیلی خوبی برایش است چون نه تنها در کارهایی که با گوشت سر و کار دارد به او کمک می‌کند بلکه حساب و کتاب تمام کارهای مغازه هم در دست زهرا است و به ‌این کارها هم رسیدگی می‌کند. او با اینکه ساعت‌های زیادی را بیرون از خانه است اما مدیریت خانه را هم به خوبی انجام می‌دهد و نه تنها مردم محل از کارش راضی هستند بلکه همسر و فرزندانش هم در خانه و نوع مدیریتش راضی‌اند.

«شهر عمودی» رونمایی شد!

 

«شهر عمودی» رونمایی شد!

 
 
 
یک کمپانی هلندی به تازگی از طرح "شهر عمودی" خود رونمایی کرده است.
 
 
 
خبرگزاری ایسنا: یک کمپانی هلندی به تازگی از طرح "شهر عمودی" خود رونمایی کرده است.

"شهر عمودی" توصیف جدیدی برای آسمان‌خراشی فوق بلند نیست؛ بلکه این آسمان‌خراش‌ها مسکن را با خرده‌فروشی، دفاتر اداری و بسیاری واحدهای دیگر ترکیب می‌کنند.

در این میان، آسمانخراش Peruri 88 که قرار است توسط کمپانی معماری هلندی MVRDV طراحی شود، دارای خطوط دامنه افقی، پیچ خورده و عمودی است.

این برج بیش از 400 متر ارتفاع دارد و بنابراین به طیف فوق بلندها پیوسته است.

افزون بر محل کار، خرده‌فروشی و مسکن، این ساختمان دارای یک هتل لوکس، رستوران، مسجد، سالن عروسی و آمفی‌تئاتر خواهد بود.

گفته می‌شود این شهر عمودی، فقط مختص فوق ثروتمندان نیست؛ زیرا بنا بر اعلام کمپانی سازنده، این برج تنوعی از انواع منازل شامل اتاق زیرشیروانی، منازل شهری و تراس خواهد بود.

گفته می‌شود این تنوع در فهرست قیمت‌های فروش نهایی واحدها منعکس خواهد شد.

همچنین این احتمال وجود دارد که باغچه‌های پشت‌بامی موجود در هر سطح افقی ساختمان مزبور کیفیت زندگی ساکنین و کارمندان آن را ارتقا دهند.

بسیاری از باغچه‌ها نیمه خصوصی بوده و فقط در دسترس افراد ساکن و یا کارمندان برج قرار خواهد گرفت.

به ادعای Winy Maas، شریک در طراحی این برج، Peruri 88 در واقع، جاکارتای عمودی است و نمایانگر یک مینی سیتی سبز، اجتماعی، ترکیبی و جدید خواهد بود.