سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شگفتی هایی در دل سنگ و یخ!

غارها می توانند به یکی از جاذبه های گرشگری مطرح در هر کشوری مبدل شوند. ترکیب آب، سنگ آهک و گذشت میلیون ها سال می تواند به شکل گیری غارهایی باشکوه منجر شود. از سوی دیگر، برخی از غارها ممکن است طی گذشت زمان و فرسایش با جدا شدن تدریجی از یک دریاچه یا آب دریا شکل گرفته باشند.
شگفتی هایی در دل سنگ و یخ! (گزارش تصویری)

 

زیست نیوز، محمد مهدی حیدرپور -اگرچه برخی از غارهای جالب توجه جهان مانند غار ناخن پرایا در تایلند برای بازدید عموم باز هستند، اما اکثر آنها تنها در دسترس ماجراجویانی مشتاق و افراد حرفه ای قرار دارند. کاوش در برخی از غارهای جهان نیازمند مهارت های فردی و تجهیزاتی تخصصی است. خوشبختانه اکثر کاوشگران غارها با عکاسانی حرفه ای همراه هستند که تصاویری زیبا و ارزشمند را از زیبایی این جاذبه های طبیعی و مرموز ثبت می کنند.

 

غار در آلگاروه، پرتغال


 

غار باتو، مالزی


 

غار واتناجوکول، ایسلند


 

غار کیائوت سائه، میانمار


 

غار کرم های شب تاب ویتومو، نیوزیلند


 

غار ثام لود، تایلند


 

آنتلوپ کانیون، آمریکا


 

غار الیسون، آمریکا


دریاچه ارومیه و پل میانگذر ...

دکتر جمشید حقگو *

 

 یادداشت حاضر توسط استاندار اسبق آذربایجان غربی که در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی عهده دار این سمت بود نوشته شده است. دکتر جمشید حق گو در این نوشتار ،‌به بازگویی خاطرات خود از نحوه شکل گیری پل میانگذر دریاچه ارومیه پرداخته و اظهار داشته است که خشک شدن دریاچه ارومیه ،‌ دلایلی غیر از احداث این میانگذر داشته است.

دریاچه ارومیه و پل میانگذردر چندین سال گذشته مسئله فاجعه بار خشک شدن دریاچه اورمیه، موضوع بحث محافل مربوطه بوده و در باره آن سخن فراوان گفته شده، صدها مقاله نوشته شده، میزگردها تشکیل داده ، کمپین جلو گیری از خشک شدن دریاچه و حمایت از آب رسانی به دریاچه از طرف گروه های مختلف راه انداخته شده، مسؤولان و فعالان محیط زیست هر کدام به نوعی در این مرثیه همگانی شرکت کرده و هر یک به زبانی سخن از علت این معضل لاینحل دریاچه ارومیه گفته اند.صدها کنفرانس و سمینار و مناظره راه انداخته و ده ها مجلس کارشناسی در داخل و خارج آراسته اند ، نشسته و گفته و برخاسته اند و هنوز هم ادامه دارد ، در این میان آن چه بی نصیب مانده، دریاچه بوده است که حکایت غم انگیز آن همچنان باقی است ، و این همه پیگیری ها و وعده و وعید ها،     هنوز ره به جایی نبرده است. گفته می شود که 400 کارشناس روی آن کار می کنند و از اظهار نظر های غیر کارشناسانه ابراز نگرانی کرده اند!(همشهری 6237) 

صاحب این قلم نیز به نوبه خود به عنوان یک شهروند دغدغه مند ایرانی ، در آذر سال 1390 مطلبی در این مقوله به عنوان " کویری دیگر در راه است "ارائه کرده و نظر خود را داده ام.( چشم انداز شماره 70 ) : آن چه لازم به تکرار است تاکید این نکته می باشد که" آنچه در وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه بر حسب اولویت لازم بوده که به فوریت انجام گیرد ( البته از سالها پیش )، این بود که با استفاده از منابع موجود آبی که از طرف کارشناسان منطقه عنوان می شود - مثل رها کردن ذخیره سدها، برگرداندن رودخانه های زاب کوچک و بزرگ که اینک به عراق سرازیر می شود، به سوی دریاچه ارومیه، آوردن آب از ارس، برچیدن یا کنترل چاه های عمیق اطراف دریاچه، جایگزینی آب شرب تبریز و رها کردن آب رودخانه زرینه رود به سوی دریاچه ( زرینه رود بزرگترین و مهم ترین منبع تامین آب دریاچه به شمار می رفت از سالها پیش تاکنون برای تامین آب شرب تبریز ، اردبیل و بسیاری از شهرهای اطراف مورد استفاده قرار گرفته و دیگر به دریاچه ارومیه سرازیر نمی شود، (همشهری،25 اردیبهشت 1393) و یا دیگر راه حل های پیشنهادی دیگر نخست آب دریاچه را به وضعیت نسبتا عادی در بیاورند و بعد نسبت به نیازهای تعریف شده مثل نیاز کشاورزی، صنایع، شرب، و زیست محیطی (دریاچه) آب منطقه را بطور عادلانه توزیع نمایند. هر چند بیشتر این پروژه ها بر فرض انجام، تمام شدن شان جای سؤال دارد، در هر حال فراموش نکنیم که اجرای هر پروژه ای در حال حاضر می تواند برای دریاچه مفید باشد وگرنه بعد از خشک شدن باقیمانده دریاچه در دو سه سال آینده هیچ طرحی مفید واقع نخواهد شد و تبعات اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی آن دامنگیر کل منطقه خواهد بود."

اینک نزدیک به 3 سال از نگارش آن مقاله گذشته ، بیش از 90 درصد دریاچه خشک شده ، می رود تاآن جا که از دست هیچ کس کار در نیاید!

پل میانگذر دریاچه

آنچه مرا وداشت که دوباره در این مورد قلم به دست گیرم، این است که می بینم در این بحث و جدل ها، ، از جمله موارد اتهامی علت خشک شدن دریاچه را پل میان گذر دریاچه عنوان می کنند و بعضی ها صحبت از تخریب آن می نمایند ، و یک مشت دلایل واهی می آورند که هیچ عقل سلیمی نمی تواند آن را مورد تایید قرار دهد. این از آن حرف های بی ربط و بی اساس است که فقط بی خبران و آن ها که از دور دستی بر آتش دارند و منطقه را به چشم ندیده و از راه دور نسخه پیچی می کنند ممکن است همچون مو ضوعی را عنوان کنند. یاد آوری می نماید که خشک شدن دریاچه سه دلیل عمده دارد :

1- تغیر شرایط اقلیمی ، (گرم شدن هوا و خشک سالی های ممتد و تحلیل رفتن منابع طبیعی دریاچه در طول دو دهه گذشته )
2- افزایش جمعیت ، در نتیجه توسعه سطح زیر کشت ، با الگوهای سنتی آبیاری و فشار بیش از حد بر منابع آبی ( چه در سطح و چه در عمق، ) . بیش از 90 درصد آب منطقه را کشاورزی می بلعد ، در حالی است که حد اکثر راندمان کشاورزی منطه 34 در صد می باشد ، این بدین معنی است 66 درصد آب برداشتی از رودخانه ها و چاه ها که مورد استفاده کشاورزی می رسد به هدر میرود(همشهری ، همان)
3- قصور و عدم کارآیی و غفلت مدیریت منابع آبی و طبیعی منطقه. بنا بر این خشک شدن دریاچه کوچکترین ارتباطی با احداث راه میان گذر ندارد.

اکو سسیستم

سوال اینکه این پل چه آسیبی ممکن است به اکوسیستم دریاچه از نظر چرخش آب بزند، در خور بحث و پاسخ گوئی است. البته این نکته بسیار مهم و حیاتی است . لازم به یاد آوری است که طراحان اولیه این گذرگاه از این نکته غافل نبوده ودر طرح اولیه گذرگاه، نکات زیست محیطی اکوسیستم دقیقا در نظر گرفته شده بود و قرار بود در قسمت غربی و خاک ریز میان گذر ، (سمت ارومیه)، پل های آب گذر ( آبراه زیر جاده ای) احداث شود تا آب دریاچه در شمال و جنوب پل در ارتباط با هم باشند و بر چرخش آب مانعی ایجاد نشود. و شرکت صدرا، پیمانکار سازهای فلزی پل روگذر هم، در نظر داشت که در کیلومتر 4 سمت غربی میان گذر پل آب گذر زیر جاده ای احداث نماید. لازم بیاد آوری است که این بخش از پروژه در صورتی بود که دریاچه حالت عادی خود را داشت و کمترین عرض دریاچه در طول پل میان گذر حدود 15 کیلومتر بود. ولی اینک طبق آخرین اطلاعات دریافتی از محل، با توجه به خشک شدن دریاچه، از 15 کیلومتر طول میانگذر ،کمتر از دو کیلو متر از دریاچه باقی مانده است. یک و نیم کیلومتر آن زیر پل آب گذر سمت شرق دریاچه و کمتر از نیم کیلومتر در قسمت غربی پل میانگذر . بنابر این آبی در طول جاده خاکی میانگذر باقی نمانده که احتیاج به عبور از آبراه زیر جاده ای و چرخش شمال و جنوب داشته باشد!

ضرورت ها

اما از این که پل روگذر دریاچه اورمیه برای منطقه چقدر ضروری بوده و از نظر اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و بخصوص امنیتی چه اهمیتی داشته است هر چه بگوییم کم گفته ایم ، اغراق نیست که گفته شود این میانگذر برای اهالی شهرهای غرب دریاچه و نوار مرزی شمال غرب کشور که بین دریاچه و مرز بین المللی محصور و در بن بست قرار گرفته اند ،و با گوشت و پوست در صد سال گذشته نا امنی های فاجعه بار منطقه را لمس کرده اند ، جنبه حیاتی داشته است.

شهر ارومیه و حومه که در نوار مرزی شمال غرب کشور قرار گرفته در طول تاریخ یکی از حساس ترین مناطق مرزی ایران بوده است به ویژه در صد سال گذشته، این شهر در معرض نا امنی های بسیار، جنگ و گریزها، شبیخون های اشرار و تجاوز و اشغال بیگانگان بوده است. علت اصلی این ناامنی ها و آسیب پذیر بودن منطقه ، در انزوا قرار گرفتن - محصور بین دریاچه و مرزهای بین المللی- بوده است زمان هائی بوده که منطقه بطور کامل در محاصره قرار گرفته، بدون اینکه دسترسی به تبریز (مرکز استان آذربایجان در قدیم ) و تهران و سایر شهرها داشته باشد.

بنا بر این تنها راه وصول، می توانست از طریق دریاچه ارومیه باشد که این منطقه را، از بن بست انزوا در آورد. لذا در اولین روزهای انقلاب که کار به دست مردم افتاده بود و مسئولین استان هم که با خواست مردم انتخاب شده بودند اولین پروژه و طرحی که می توانست از ذهن ارومیه ای ها خطور کند پیدا کردن راه برون رفت از انزوا و رفع موانع جغرافیای امنیتی منطقه بود. این است که علیرغم درگیری های امنیتی مرزی و مشکلات روز مره استان و سختی های سال اول انقلاب ، مسئولین محلی استان با توجه به آشنایی دقیق به مسائل استان ، حل بنیادی مسائل امنیتی را در اولویت کار خود قرار داده بودند، و در این رابطه تسهیل در حمل و نقل و هموار کردن راه های استان به استان های همجوار و تهران در اولویت برنامه ها قرار داشت.

در این میان ساختن راه میان گذر روی دریاچه اورمیه که فاصله میان تبریز و اورمیه را در صورت اجرا طبق برنامه پیش بینی شده به یک دوم می رسانید در دستور کار دست اندر کاران راه ترابری استان قرار گرفت.

پیشینه

اولین بار فکر ایجاد یک پل میان گذر از روی دریاچه اورمیه به سال 1343 بر می گردد. طبق گزارش مهندس شیدفر همکار شهید کلانتری و مجری اولیه راه میانگذر ، در شهریور سال 1343 اولین بار لزوم احداث چنین گذرگاهی از طرف مقامات استان طی نامه به نخست وزیر وقت پیشنهاد گردیده بود که پلی از وسط دریاجه رضاییه (ارومیه) زده شود و دسترسی شهر ارومیه به شرق آذربایجان و تهران سریعتر گردد ، و طرح هائی هم برای ایجاد آن ریخته شده بودند ولی مثل بسیاری از طرح های توسعه درآن سال ها ، بدون اینکه به مرحله اجرائی در آید در بایگانی های ادارات مربوطه محبوس، به قول معروف خاک می خوردند. این همت مرحوم کلانتری و سایر دست اندرکاران راه و ترابری اولیه استان در روز های نخستین پیروزی انقلاب از جمله مهندس صادق محمد ، و مهندس شیدفر اولین مجری پل میانگذر ،و البته پشتیبانی و حمایت بی دریغ استانداری بود که سنگ بنای اولیه آرزوی دیرینه مردم منطقه را پایه ریزی کردند و به دور از تبلیغات و تظاهر و خودنمائی کار عظیمی را شروع نمودند که در همان روزهای اول انقلاب که به عنوان اولین پروژه ملی ، هدیه انقلاب به مردم آذربایجان غربی تلقی گردید.

آغاز عملیات

بنا به گزارش مهندس شیدفر، مجری اولیه پل میان گذر، شهید مهندس موسی کلانتری همگام با دوست و همکار خود، مهندس صادق محمد، از همان روزهای اول ورود به ارومیه ضمن بازدید از پروژه راه روستائی ماکوکندی و بندرگلمان خانه، از بالای کوه زنبیل در غرب دریاچه ارومیه، با مشاهده کوه ساحلی شرق دریاچه، (متصل به شبه جزیره شاهی) و ارزیابی فاصله این دو کوه در شرق و غرب این دریاچه، در همان بالای کوه زنبیل صحبت از احداث راه میانگذر دریاچه و تقلیل فاصله ارومیه به تبریز می شود که با توجه به اینکه کوتاهترین فاصله عرضی دریاچه، همان فاصله بین کوه زنبیل در غرب و کوه برآمده از شبه جزیره شاهی در شرق دریاچه بود، و با بررسی نقشه های هوائی و مقایسه راه خشکی طولانی تبریز و ارومیه به این نتیجه می رسند که راه میان دریاچه هر چه زودتر احداث شود. لذا پس از نقشه برداری و عمق یابی مسیر شرق و غرب دریاچه، عملیات اجرائی احداث راه توسط مهندس شیدفر به سرعت و بطور غیر رسمی ، در ردیف پروژه های امانی روستائی عملا" شروع می شود و تازه بعد از صد متر پیشروی مرحوم کلانتری در سفر خود به تهران موافقت احداث راه دریاچه را می گیرد و عملیات یاد شده با شدت و جدیت ، توسط عامل اجرائی آن یعنی مهندس شید فر ادامه می یابد.

مرحوم کلانتری مدیرکل راه و ترابری استان، یک مرد کاری فوق العاده بود. عاشق کار و خدمت بود ، اگر بگویم در کل استان های کشور به عنوان مدیرکل راه و ترابری نمونه بود، اغراق نگفته ام . یک روز ساعت6 صبح قرار برای بازدید به جائی برویم. سوار یک اتومبیل جیپ بودیم من و او و مهندس فایزی معاون عمرانی استانداری.کلانتری خودش رانندگی می کرد، از اینکه آن موقع بامداد کار را شروع می کرد تحسینش کردم ، در پاسخ گفت : من معتقدم که باید کار کرد و اثرگذار بود، فردا اگر مردیم پشت سر ما نگویند که فس فس کردند و کاری انجام ندادند. نباید گوش به حرف این و آن داد و باید آنچه لازم است و وظیفه ماست باید به خوبی انجام دهیم. کار دریاچه را هم با چنین روحیه ای آغاز کرد. اولین بار که با هم رفتیم به بازدید از مقدمات کار میان گذر دیدم که با توپ های قرمز رنگ پلاستیکی در فاصله های معین در یک خط مستقیم در طول مسیر میان گذر با یک سر نخ و یک وزنه توی آب چیده اند تا خط مستقیم گذرگاه را در داخل آب نشان دهد. یک روز هم به همراه مهندس فائزی، معاون عمرانی استانداری، با یک قایق کوچک طول مسیر میان گذر را مورد بازدید قرار دادم و تا ده آق گنبد درجزیره اسلامی (شاهی سابق) رفتیم .در موقع بازگشت آب دریاچه به شدت طوفانی شده بود و تا با ساحل برسیم هر لحظه در معرض خطر واژگون شدن قایق بودیم .

بدین ترتیب من که به اهمیت و حیاتی بودن این گذرگاه به منطقه واقف بودم ، لحظه لحظه پیشرفت کار میان گذر را دنبال می کردم و می گفتم که حاضرم یک تخت بگذارم کنار دریاچه و شب و روز قدم به قدم پیشرفت کار را ببینم و پیش بینی می کردیم که این میانگذر، حداکثر تا دو سال به بهره برداری برسد! دو سال نشد که من از استان رفتم و کار این میان گذر، لنگان لنگان به بیش از 30 سال طول کشید. این در حالی است که هنوز بزرگراه تبریز به جزیره ساخته نشده است و میان گذر در ادامه راه، بعد از دور زدن جزیره شاهی از یک مسیر طولانی یک باندی تا نزدیکی های تبریز باید عبور کند. در حالیکه در طرح اولیه آن، قرار بود این مسیر تا تبریز به صورت بلوار دو بانده از مسیر یک تونل از درون کوه های جزیره شاهی عبور کند و پیش بینی شده بود از وسط میانگذر خط آهن هم کشیده شود .

فراخوان عمومی

روزهای آغازین با رسانه ای شدن این پروژه که برای منطقه و بخصوص اورمیه و شهرهای اطراف جنبه حیاتی داشت ، حملات و انتقادات نه چندان سازنده و فشار های همه جانبه بخصوص از جانب بعضی ها که از تحول و توسعه خوششان نمی آید شروع شد. بطوریکه من می ترسیدم که پروژه را متوقف کنند و این آرزوی دیرینه مردم منطقه بر باد رود. این است که به منظور نشان دادن حمایت مردمی از این پروژه ، یک روز جمعه را ، روز حمایت از این پروژه اعلام کردم و از مردم درخواست کردم که هر کس از این پروژه حمایت می کند روز جمعه بیاید کنار دریاچه ، پای کوه زنبیل و بطور سمبلیک و با هر وسیله ای که می توانند به مسیر میان گذر خاکریزی کند.

اهالی اورمیه از این فراخوان عمومی استقبال شایانی کردند و تجمع بسیار بزرگی در آنجا تشکیل شد و آقای حسنی، امام جمعه ارومیه هم با استقبال از این فراخوان اعلام کرد که من نماز جمعه را در همانجا برگزار می کنم . هزاران نفر ،هر که می توانست چه ملی و چه مذهبی و با شور و هیجان همه آمدند و بطور عملی نشان دادند که از این پروژه ملی حمایت می کنند. علاوه بر خبرنگاران داخلی یک گروه خبرنگاران از آلمان و سویس در آنجا حضور یافته بودند و از کل فعالیت ها فیلم برداری کردند بطوریکه وقتی دیدند که من خودم با یک فرگون خاک حمل می کنم خیلی شگفت زده شده و زبان به تحسین گشودند و گفتند که این انقلاب پیروز می شود و بعد ها یکی از دوستان فیلم این گزارش را که در آلمان پخش شده بود دیده بود . این فیلم که همه فعالیت استانداری بخصوص در ناحیه مرزی استان را نشان می داد اثر بسیار مثبتی نسبت به انقلاب اسلامی در اروپا بوجود آورده بود. یکی از همان خبرنگاران بنام دکتر پیتر شولاتر ، بعد از برگشت از ایران " یک کتاب درباره منطقه خاورمیانه و عمدتا" ایران بخصوص استان آذربایجان غربی نوشته بود و اسم کتاب را با استفاده از آیه قرآن ، "ان الله مع الصابرین" گذاشته بود که برگردان آن توسط ضیاالدین ضیایی به نام " ایران کانون زمین لرزه" توسط انتشارات شرکت تعاونی ترجمه و نشر بین الملل در تابستان 1363 منتشر گردید.

بعد از این فراخوان عمومی کار پیشرفت را میان گذر سرعت گرفت و مسئولین با دلگرمی بیشتر کار را دنبال کردند. چند ماهی ازآغاز عملیات احداث پل میانگذر نگذشته بود که آقای موسی کلانتری ، از طرف آقای طاهری قزوینی ، وزیر راه و ترابری دولت موقت ، که خود داوطلبانه از وزارت کناره گیری کردند ، به عنوان جایگزین خود پیشنهاد گردید ، این پیشنهاد مورد موافقت مهندس بازرگان قرار گرفت ، بدین وسیله آقای کلانتری .ارتقاء مقام پیدا کرد و وزیر راه و ترابی شد و به جای او آقای مهندس صادق محمد به عنوان مدیر کل راه و ترابری استان آذربایجان غربی به ارومیه آمد و کار پل را دنبال نمود. اینک مهندس کلانتری به عنوان وزیر راه و ترابری میتوانست اقدامات اساسی تری برای پیشرفت کار پل انجام دهد . این طور هم شد ماشین آلات سنگین تازه ای در اختیار اداره راه ترابری گذاشته شد. مهندس محمد نیز دیری نپایید که از استان رفتند و به جای ایشان آقای مهندس اثنی عشری مسئولیت مدیرکل راه و ترابری استان را به عهده گرفت.

پیگیری

خاتمه خدمت من در ارومیه و رفتن از استان مانع از آن نشد این پرژه عظیم ملی را که با شوق و ذوق و رنج و زحمات بسیار شروع کرده بودیم رهاکنم ، این است که در سه دهه گذشته با همه اینکه من از حاکمیت به کنار بوده ام، ولی با وقوف کامل به اهمیت حیاتی این راه استراتژیک ، به عنوان یک شهروند دغدغه مند، از دور و نزدیک ، مستقیم و غیر مستقیم، از طریق استانداران وقت و مسئولین مربوطه پیگیر به سرانجام رسیدن این پروژه ملی و استانی بوده ام ، لذا سال های اول از طریق آقای اثنی عشری، مدیر کل راه و ترابری استان پیگیر ی می نمودم ، آقای اثنی عشری ازاینکه من در تهران پیگیر این مسئله هستم خوشحال بود و مرا راهنمایی می کرد که در تهران چگونه پیگیر این مسئله باشم . مهندس اثنی عشری 17 سال بعد از موسی کلانتری و صادق محمد ، عهده دار مدیریت اداره کل راه و ترابری استان بود و بخاطر خدمات صادقانه اش در استان از احترام و محبوبیت زیادی برخورداربود- همچنین مهندس محمد تقی شیدفر ، کارشناس وزارت راه در ارومیه که مسئول مستقیم اجرای پروژه میانگذر بود، نامبرده با هزینه خود برای مطالعه علمی این میانگذر سفری هم به ژاپن کرده بود، هر دو نفر اطلاعات ارزنده ای از چگونگی کار میانگذر در اختیار من گذاشتند و با راه نمایی ایشان موضوع را در طهران از طریق آقای دکتر عیسی کلانتری پیگیری نمودم.

آقای دکتر عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی در زمان صدارت آقای خاتمی از طرف دولت مسئول پیگیری پل میانگذر شده بود. یک روز با قرار قبلی رفتم به دیدن نامبرده و موضوع و اهمیت پل را به ایشان یاد آوری نمودم و گفتم آقای دکتر، در این مملکت اگر دو نفر باشد که به این پل میان گذر حساس و علاقه مند باشد یکی من هستم و یکی شما، من به خاطر اهل محل بودن و به عنوان استاندار وقت ، همچنان دغدغه مشکلات استان را دارم و شما هم بخاطر برادرتان که این میان گذر، نام آن مرحوم را به خود گرفته است. من کاری از دستم ساخته نیست ولی شما خیلی کار می توانید بکنید. ایشان ، همان وقت تلفن کرد به آقای سعیدی کیا وزیر راه وقت و از ایشان پیگیر وضعیت پل میانگذر دریاچه ارومیه شد. آقای سعیدی کیا هم برای من با یکی از معاونینش(مهندس حلوایی) که پروژه میان گذر دریاچه ارومیه در حیطه مسئولیت او بود قرار ملاقات گذاشت. این دیدار به عمل آمد و گزارش کاملی از آن چه می خواهند برای ادامه کار پل انجام دهند در اختیار من گذاشتند.

به موازات این فعالیت ها در تهران از طریق استانداران استان نیز پیگیر مسئله بودم. از جمله آقای جمشید انصاری استاندار وقت، که به نقل از نامبرده، آقای خاتمی رییس جمهور وقت قول داده بودند که این میان گذر حتما پیش از پایان زعامت خود ، خاتمه می یابد ، که البته این قول بهر علتی عملی نشد . بعد از آقای انصاری ، خدمت آقای قربانی استاندار وقت رسیدم نامبرده هم مژده راه انداختن پل را بزودی به من دادند و یک برنامه بازدید از عملیات در حال انجام میانگذر برای من ترتیب دادند. این بازدید برایم بسیار مفید بود . در این بازید با مهندسین شرکت صدرا که پیمانکار ساخت عملی پل را به عهده داشتند آشنا شدم که با شور و شوق روند عملیات و میزان پیشرفت کار را به من توضیح دادند و انیمشن پایانی پل را به نمایش گذاشتند که برای من بسیار جالب و امیدوار کننده بود. این پروژه توسط یک شرکت نروژی طراحی شده و نظارت عالیه آن به عهده یک شرکت دانمارکی بود. آقای علی خامودچی یکی از مهندسین جوان شرکت صدرا ، تمامی قسمت ها و سازه های در دست اقدام پل را به من نشان دادند و به من اطمینان دادند که پل بزودی به اتمام می رسد. بآلاخره طولی نکشید که یک باند گذرگاه تمام شد و مورد بهره برداری قرار گرفت،

سخن آخر

اینک روز و شب ،حدود صد اتوبوس مسافربری بین ارومیه تهران از این مسیر رفت و آمد می کنند . سفر به تهران و تبریز و نقل و انتقال بین دو استان ، سریع و سهل تر شده است واقعیت این است که خود دریاچه از دست رفته است . ولی پل باقی است . از فراز نمکزار به جا مانده از دریاچه راه ترانزیتی تهران تبریز را به جاده سرو در مرز ترکیه پیوند می دهد . در رفت و آمد و ارتباط و تبادل تجاری اهالی آذربایجان شرقی و غربی تاثیر فراوانی گذاشته است و در آینده با تکمیل هر دو باند این گذرگاه و ادامه آن تا تبریز بیش از پیش در رفاه مردم آذربایجان و کردستان مفید و موثر خواهد بود و می تواند از نظر توسعه اقتصادی منطقه ، نقشه راه دیگری برای استان بگشاید، به طوریکه با توجه به بحران آب منطقه ، گذران زندگی مردم این سامان ، تنها وابسته به کشاورزی و صنایع وابسته به آن نباشد . مسلما تجارت مرزی و توسعه صنعت توریسم که از مزیت های مهم این استان مرزی است ، می تواند ثروت و رفاه بیشتری را به استان به ارمغان بیاورد و فشار بر منابع محدود آبی را کمتر نماید.

 

منظره دریاچه ارومیه از پای پل میانگذر، بهار1391

دریاچه ارومیه و پل میان گذر

 

بازدید از محل جاده میان گذر ،     همراه با آقایان: مرادخان از صدا و سیمای ارومیه و حسین زاده رییس خبرگزاری وقت و اسداللهی رییس گروه ام14 دکتر چمران. پاییز 1358 ، ارومیه

دریاچه ارومیه و پل میان گذر

 

سازه های فلزی پل میانگذر دریاچه ارومیه قبل از بهره برداری

دریاچه ارومیه و پل میان گذر



*جمشید حقگو در 1317ش در اورمیه به دنیا آمد. پس از پایان تحصیلات ابتدائی و متوسطه، وارد دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق لیسانس گرفت. وی فعالیت سیاسی خود را از 1340ش آغاز کرد. آن سال وارد شورای مرکزی کانون دانشجویان آذربایجان مقیم مرکز وابسته به جبهه ملی شد و در این رابطه در سالهای 42-1340 دوباره دستگیر و شش ماه زندانی شد. در 1348ش به آمریکا رفت و در رشته اقتصاد دکتری گرفت. وی در دوران تحصیل در آمریکا، عضو انجمن اسلامی شهر سنت لوئیز بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، به کشور بازگشت و مدتی استاندار آذربایجان غربی بود. معاونت اقتصادی امور بین اللمل وزارت امور خارجه از دیگر سمت های وی بود.


7 نکته درباره تعرض ناظم یک مدرسه به چند دانش آموز...

7 نکته درباره تعرض ناظم یک مدرسه به چند دانش آموز
سروش بامداد- تایید رسمی خبر تعرض ناظم یک دبستان پسرانه به چند دانش آموز، بحث ایمنی جنسی کودکان و نوجوانان در مدارس ایران را از صحبت های درگوشی به سطح جامعه کشانده و رسانه ها اگرچه با ملاحظه و احتیاط اما اندک اندک به این موضوع می پردازند.

تلقی وحساسیت عمومی البته معمولا بیشتر متوجه دختر بچه هاست که پس از نمایش فیلم «هیس! دخترها فریاد نمی زنند» افزایش یافته است. این رخداد اما موضوع را به شکل گسترده تری در کانون توجه افکار عمومی قرار داده است.

این نوشتارالبته نمی خواهد آموزش و پرورش را فی البداهه به عنوان مقصر معرفی کند یا تنها از این زاویه این آسیب اجتماعی را بکاود. چرا که می دانیم در هر محیطی که بزرگ سالان با کودکان و نوجوانان در تماس باشند و والدین و خود کودکان با اعتماد پا به این محیط ها گذاشته باشند امکان سوء استفاده وجود دارد و وقتی کلیسای کاتولیک و واتیکان نیز بااین قضیه درگیر است نمی توان هر اتفاقی را غیرممکن دانست.

همین که معاون فرهنگی وزارت آموزش و پرورش خبر را تایید کرده و پرونده ای هم در شعبه 79 دادگاه کیفری استان تهران تشکیل شده و می دانیم موضوع مربوط به دبستانی پسرانه در شهرک دانشگاه تهران است به این معنی است که اراده ای برای مخفی کاری یا لاپوشانی وجود ندارد یا امکان آن را به لحاظ حساسیت رسانه ها و انتشار خبر ندارند. اما روشن است که این اقدامات همه پس از اتفاق آزارنده رخ داده و اصطلاحا «پَسینی» است حال آن که ما به اقدامات «پیشینی» نیاز داریم. به این بهانه می توان نکاتی را برشمرد:

1- آقای حمید رضا کفاش معاون فرهنگی و پرورشی وزیر آموزش و پرورش گفته است «در ایران نمی توانیم مسایل مربوط به امور جنسی را در کتاب ها بیاوریم یا مستقیما به دانش آموزان آموزش دهیم.»

او درست می گوید اما انتظار نیست امور جنسی ذیل همین عنوان آموزش داده شود چرا که در ترم ایمنی هم قابل طرح است. 

می توان مانند مدارس آلمان بخشی از درس زیست شناسی یا علوم را به این موضوع اختصاص داد و مثلا اندام های جنسی و تغییرات آنها را معرفی کرد و با استفاده از همین فرصت معلم تاکید کند که کدام نقاط از بدن «حریم مطلق» فرد هستند و هیچ کس حق ندارد به آنها دست بزند و این دست زدن را به منزله هشدار مطرح کنند.

گمان نمی کنیم اگر معلمی با ظرافت این موضوعات را مطرح کند توبیخ شود. نیازی هم به تصریح درکتاب های درسی نیست و می توان به معلم سپرد و درعین حال مراقب بود زمینه یک مفسده تازه نشود!

کودک و نوجوان- چه پسر و چه دختر – باید یاد بگیرد نسبت به نقاطی از بدن خود حساس باشد. چگونه است که یاد می گیرند از چشم خود مراقبت ویژه داشته باشند یا هنگامی که سوار خودرو می شوند کنترل می کنیم در، بسته باشد و به در، تکیه ندهند یا کمربند را ببندند یا سر و دست خود را از پنجره بیرون نیاورند، این حساسیت نیز آموختنی است که هیچ کس حق ندارد به نقاط مشخصی از بدن او دست بزند و اگر این اتفاق افتاد باید خبر بدهد و غیر عادی تلقی کند.

«نه» گفتن، مهارتی است که نه تنها کودکان و نوجوانان ما که بسیاری از بزرگسالان و جوانان ما هم نمی آموزند. آموزش و پرورش چنان درگیر تحمیل محفوظات است و دانش آموزان چنان درگیر کنکور در آینده اند که از این مهارت ها و مهم تر از همه «هنر نه گفتن» غفلت می شود.

درباره کتاب های درسی و آموزش این امور هم می توان به رساله های عملیه آقایان مراجع تقلید اشاره کرد که این موضوعات به صراحت مطرح می شود. وقتی در متنی فقهی و مذهبی می توان مطرح کرد چرا در متن درسی نتوان و اگر ملاحظات به خاطر سن بچه هاست می توان از اهل فن استفاده کرد: چون که با کودک سر و کارت فتاد- هم زبان کودکی باید گشاد.

2- استخدام در یک موسسه آموزشی به این معنی نیست که شخص از هر گونه مراقبت بی نیاز باشد. کنترل مستمر یک ضرورت است. این تصور که معلم، تافته ای جدا بافته و قدیسی در لباس انسان است و می توان بچه ها را بی کنترل به اوسپرد خطاست. مشکل ما این است که در ابتدابرای استخدام و همکاری سخت می گیریم و بعد به امان خدا رها می کنیم. در حالی که کنترل باید مستمر باشد. منتها اصرار بر ایدئولوژیک بودن کنترل ها این ذهنیت را ایجاد کرده است که مغایر آزادی های فردی است.حال آن که از الزامات مدیریت این است که  موسسه خود را برای حفظ اعتبار خود پایش کند.

3- یک راه حل می تواند استفاده بیشتر از آموزگاران زن در دبستان های پسرانه باشد. نگاه یک معلم زن به دانش آموز پسر قطعا مادرانه است یا دست کم صرفا اداری و رابطه دیگری متصور نیست. اصرار بر به کارگیری معلمان مرد برای مدارس پسرانه زمینه این سوء استفاده را به صورت ناخواسته فراهم می سازد.

4- به کودکان باید یاد داد رفتار عادی را از غیر عادی تمیز( تمییز یا تشخیص) دهند. چنانچه کودک به این تشخیص برسد خود می تواند به غیر عادی بودن رفتار از طرف مقابل پی ببرد و فاصله بگیرد یا گزارش کند.

5- دقیقا مشخص نیست که در این گونه مواقع به کجا می توان شکایت کرد و چنین مواردی را چگونه می توان اثبات کرد. ضرورت دارد مجتمع های قضایی شعبی را به کودک آزاری اختصاص دهند و حتی این امکان را فراهم آورند که امکان پی گیری شکایت های مربوطه - که معمولا سند محکمه پسندی نیز چه بسا در اختیار شاکی نباشد- میسر باشد. این امر شاید با قوانین موجود ممکن نباشد اما در حد مشاوره و راه نمایی امکان پذیر است.

6- همان گونه که اغراق و جنجال رسانه ای در این باره مفید نیست پرده پوشی مانند کلیسای کاتولیک نیز ره به جایی نمی برد. بنا براین چه این خبر از پرده بیرون افتاده باشد و چه خود آموزش و پرورش این امکان را مهیا ساخته باشد همین که پرده پوشی نشده اقدامی مثبت و رو به جلوست.

7- هرقدرهم فرد یا موسسه ای قابل اعتماد باشد پدر و مادر نباید به تمامی از خود رفع مسوولیت کنند. همان قدر که بدبینی موجب سوء تفاهم می شود خوش بینی مفرط نیز مفسده زاست. ما نیاز به واقع بینی داریم. واقعیت جامعه ایران این است که بخش قابل توجهی از جوانان در معرض انواع تحریکات شهوانی هستند بی آن که امکان اطفای غرایز خود را داشته باشند.

واقعیت دیگراین است که این جامعه نه مانند گذشته سنتی است که ارتباطات، محدود به خانه باشد و نه مانند غرب، مراکز خاص و تحت کنترل پلیس برای این امور وجود داشته باشد. این واقعیت به اضافه واقعیت دیگری به نام بیماری های جنسی و عقده های کودکی و نیازهای برآورده نشده ما را با واقعیت بزرگ تری روبه رو می کند که احتمال وقوع اتفاق مورد بحث در مدارس و محیط های دیگر هم وجود دارد که چه بسا هنوز از پرده بیرون نیفتاده اند.

 پدر و مادرها هم گمان نکنند چون در غرب در زمینه «روابط جنسی» آزادی عمل وجود دارد نباید حساس باشند که اتفاقا در مورد «کودک آزاری» به شدت حساس اند و پای پاپ هم در میان باشد رودربایستی ندارند.

 فردی تعریف می کرد در فرودگاه ونکوور کانادا دختربچه ای را نوازش می کند و مطابق عادت ایرانی لابد یک «گوگولی» هم می گوید! اما سر و کارش به پلیس می افتد. او می گفت برایم عجیب بود که به هماغوشی دو جوان در نزدیکی ما  کاری نداشتند و مرا بازخواست کردند. بعدتر یاد می گیرد آنان به صرف تماس کاری ندارند اما اگر ابراز نارضایتی شود یا تحمیل از یک طرف در کار بوده باشد یا کودکی موضوع این تماس باشد با شدت و دقت برخورد می کنند.

پس سریع ترین و صریح ترین راه این است که کودکان یاد بگیرند نسبت به تماس با بدن خود و مشخصا نقاط خاصی از بدن شان حساسیت قابل توجهی نشان دهند و بی آن که احساس ناامنی کنند بدانند که نباید اجازه دست زدن بدهند.

پس از سن بلوغ و در بحث روابط با جنس مخالف البته میان تربیت شرقی و اسلامی با تربیت غربی تفاوت های آشکاری وجود دارد اما عجالتا درمورد کودکان می توان بر اشتراکات تاکید کرد. درباره آموزش نیز با اعمال ملاحظاتی می توان از تجارب آنان بهره برد. 

همه چیز سیاست نیست، فرهنگ را دریابیم ....

عباس پازوکی

  همه چیز سیاست نیست . مادام که به این باور نرسیم و گمان کنیم همه ما باید سیاسی باشیم، رفتارهای سیاسی داشته باشیم، درباره سیاست بحث کنیم و خلاصه همه چیز را در سیاست جست و جو کنیم روی خوش پیشرفت و آبادانی ایران را نخواهیم دید.

از یک منظر، سیاست مانند آب است و هزاران خاصیت دارد اما بر آب نمی توان خانه ای بنا کرد و «خانه ای روی آب» یادآور بنای بی بنیاد است.

اینها در حالی است که بسیاری از مشکلات ما ایرانی ها ریشه در معضلات فرهنگی دارد و تا به اصلاح امور فرهنگی اقدام نکنیم مشکلات دیگرمان حل نمی شود .

ما کم مطالعه می کنیم و زیاد نظریه پردازی می کنیم، خیلی کم تحقیق می کنیم اما سریع و قاطع قضاوت می کنیم، به جای اینکه به امروز خود فکر کنیم یا به تاریخ گذشته می بالیم یا از آینده نیامده می نالیم. دروغ در جامعه رواج پیدا کرده و با جیب خالی، پُزمان عالی است؛ در عروسی و در عزا. دوست داریم خیلی زود راه صد ساله را برویم اما کار امروز را به فردا می اندازیم، هر قدر بگویند در مصرف آب صرفه جویی کنید اصلا باور نداریم کشور ما در ناحیه گرم و نیمه خشک کره زمین واقع شده و باز اسراف می کنیم وهر چه بگویند در مصرف بنزین و سوخت، صرفه جویی کنید باز هم ماشین را بر می داریم و در شهر دور دور می زنیم و ...

مردمِ مجموعه های تلویزیونی، رسانه ملی یا خانه های بزرگ ویلایی دارند یا در آپارتمان های دوبلکس بزرگ زندگی می کنند . آدم های خوب شان در حد یک بیمار مازوخیستی خود آزارند و آدم های بدشان در حد بیمار سادیستی، دیگر آزار. سالمندان شان هم یا عقل کل اند یا بی عقل!

کره ای ها و ژاپنی ها اما با همه پیشرفت هایی حیرت آور تکنولوژیک، همچنان سریال هایی می سازند که زندگی دشوار شخصی در طبقات فرودست جامعه را تصویر می کشد و نشان می دهد فرد چگونه سال ها تلاش می کند تا مشکلات خود را حل کند، صبور است و قوی و سرانجام بر مشکلات فائق می آید و شکست ها او را از پا در نمی آورد. اما موضوعات سریال های ما ربطی به زندگی عادی مردم ندارد و اصلا فرهنگ سازی و کار و مولد بودن و صرفه جویی و ... دغدغه آنها نیست.
 
متن اکثر پیامک هایمان تمسخر یکی از اقوام ایرانی است. شماری از ما شهرنشینان، وقتی می خواهیم کسی را تحقیر کنیم او را روستایی خطاب می کنیم و معتقدیم  آدم های بی فرهنگ،گاو و گوسفند خود را فروخته و به شهر آمده اند!

 در کجای دنیا با چنین فرهنگی که روستایی تولید کننده و مولد و زحمت کش را استهزا می کنند و شهرنشین مصرف کننده را تمجید، می توان اقتصاد آن کشور را ساخت؟ مگر نه این است که رشد مهاجرت بی رویه از روستاها به شهرها و از شهرستان ها به تهران سبب بروز مشکلات عدیده ای برای اقتصاد کشور شده است؟ مگر نه این است که اکنون اگر در روستاها امکانات هم باشد میل به مهاجرت به شهرنشینی زیاد شده است؟ با این وضعیت قطعا امکان تحقق ایران توسعه یافته و آباد صرفا از طریق فعالیت های سیاسی ممکن نیست. اگر آزادترین انتخابات را هم داشته باشیم، باز به دلیل فقر فرهنگی مان به جای یک نخبه علمی و اجرایی، نخبگان هنری و ورزشی و ... را برای حل مشکلات تهران به شورای شهر می فرستیم!

در کشور ما علم یک استاد دانشگاه در رشته برنامه ریزی شهری فقط به این کار می آید که به دانشجویانش تدریس کند و هیچ کس سراغ شان نمی رود تا بپرسد شما بعد از سال ها مطالعه و تحقیق و تخصص یافتن در برنامه ریزی و آمایش سرزمین جز درس دادن در دانشگاه چه می کنید اما یک ورزشکار به سادگی و به پشتوانه شهرت خود می تواند وارد شورای شهر شود. بعد هم همه می نشینیم و انتقاد می کنیم چرا مشکلات شهر حل نمی شود؟

  می دانیم که تهران هم از لحاظ تاریخی و به دلیل خشک شدن سفره های زیرزمینی و وضعیت بافت های فرسوده اش در صورت وقوع یک زلزله می تواند میلیون ها کشته بر جای بگذارد و یک فاجعه انسانی را ایجاد کند اما باز فکر می کنیم برای شورای شهر باید به جای محققی که  ده ها جلد کتاب نوشته ، به قهرمانی رای بدهیم که می تواند وزنه چند صد کیلویی را بلند کند!

پس شاید بهتر باشد به جای این همه بحث های سیاسی - گاه بی ثمر و بی حاصل- کمی به اصلاح فرهنگ خودمان فکر کنیم. فرهنگ دلال گرا ، کم کار ، عقل در چشم ، کم مطالعه و دور از تحقیق که ریشه بسیاری از مشکلات امروز ماست باید اصلاح شود. از خودمان شروع کنیم و همت کنیم برای اصلاح نقاط ضعف فرهنگی خودمان . قطعا نقاط قوت زیادی هم داریم اما همین نقاط ضعف ، پاشنه آشیل ماست.
 
نیاز به راه اندازی کمپین های بزرگ فرهنگی داریم که بانی آن ها خود مردم باشند و نسبت به رفع نقاط ضعف مان تلاش کنند . سخت هم نیست . از یک جا باید شروع کنیم . برای گام اول بیاییم دیگر علیه اقوام ایرانی لطیفه نسازیم، این گونه لطیفه ها را پخش نکنیم و به این لطیفه ها نخندیم.

 چگونه است که در اکثر آثار طنز قدما، صحبتی از آذری و گیلکی و لر و عرب و ... نیست؟ باید از یک جا شروع کرد و این شاید شروع خوبی باشد برای نشان دادن همت مان. باید اصلاح نقایص فرهنگی را در گام های مختلف تعریف کنیم و شروع کنیم. این ها البته می تواند گام اول باشد . 


از 650 هزار استخدام در دولت قبلی 400 هزار مورد بدون آگهی و آزمون

وی افزود: اگر قرار بود خلاف قانون نیرو استخدام کنیم بهتر بود، به جای نیروهای بیسواد و کم سواد افراد تحصیل کرده را به کار می گرفتیم.

جانشین معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهوری با اشاره به اینکه در دولت قبلی (از سال 84 تا 92) 650 هزار نفر به صورت رسمی، پیمانی یا قراردادی استخدام شدند، گفت: استخدام 400 هزار نفر بدون نشر آگهی و برگزاری آزمون بود.

محمود عسگری آزاد  در شورای اداری استان آذربایجان شرقی با اعلام اینکه تعداد کارکنان دولت از مرز یک میلیون و 980 هزار نفر گذشته است، افزود: 600 هزار نفر هم در بخش نظامی و انتظامی اشتغال دارند.

وی با اشاره به اینکه یک میلیون و 200 هزار نفر بازنشسته کشوری و 607 هزار نفر بازنشسته لشکری در کشور وجود دارد، گفت: نزدیک به دو میلیون و 380 هزار نفر هم بازنشسته تامین اجتماعی هستند که حقوق خود را از دولت دریافت می کنند.

عسگری آزاد با بیان اینکه نسبت بودجه کشور به درآمد ناخالص داخلی 92 درصد است، افزود: این در حالی است که کشوری مانند ژاپن با 130 میلیون نفر جمعیت فقط 310 هزار نفر شاغل دولتی دارد.

وی یادآوری کرد: تنها تعداد مدیران دولتی ما 1.5 برابر شاغلان دولتی کشور ژاپن است.

جانشین معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهوری با تاکید بر ضرورت رعایت عدالت استخدامی در دستگاه های دولتی، گفت: برابر قانون دستگاه های اجرایی تنها مجاز به جذب نیروی قراردادی به میزان 10 درصد نیروی رسمی خود هستند.

عسگری آزاد با اعلام اینکه دستگاه های اجرایی تا پایان سال 91 تعداد 548 هزار نفر نیروی قراردادی جذب کرده اند، گفت: این در حالی است که ظرفیت مجاز این دستگاه ها برای جذب نیروی قراردادی 125 هزار نفر بوده است.

وی افزود: اگر قرار بود خلاف قانون نیرو استخدام کنیم بهتر بود، به جای نیروهای بیسواد و کم سواد افراد تحصیل کرده را به کار می گرفتیم.

عسگری آزاد با اشاره به اینکه متوسط سن بازنشستگی زنان در دنیا 60.6 سال و مردان 63.1 سال است، گفت: از سال 84 تا 92 متوسط سن بازنشستگی زنان در ایران 49.9 سال و مردان 52.3 سال بوده است.

وی با بیان اینکه تعداد بازنشسته های کشوری در مدت یاد شده 68 درصد رشد داشته است، اعلام کرد: نسبت بازنشسته ها به شاغلان به 57 درصد رسیده که در خصوص بازنشسته های لشکری بیش از دو برابر است.

عسگری آزاد با بیان اینکه 14 درصد بودجه کشور صرف کمک به صندوق های بازنشستگی می شود، گفت: با ادامه روند کنونی در هشت سال آینده بودجه صرف این صندوق ها خواهد شد.

وی همچنین از افزایش بودجه جاری کشور انتقاد کرد و افزود: در مقایسه با سال 84 که 67 درصد بودجه کشور به هزینه های جاری اختصاص داشت، این رقم در سال 92 به 80 درصد رسید که زنگ خطری برای بودجه کشور است.

جانشین معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی با بیان اینکه نظام اداری موتور محرک توسعه است، اظهارکرد: اگر خواهان کشوری توسعه یافته هستیم باید تحولی در این نظام صورت گیرد.


وحشتناک ترین سس تند دنیا!

این سس به قدری تند است که کسی تا به حال لب به آن نزده است زیرا خوردن آن کاملا برعهده مشتری است و توصیه می شود پشت یک آمبولانس که به سمت بیمارستان در حرکت است آن را امتحان کنید. بی حسی صورت، لرز و حتی خونریزی از بینی از جمله اثرات جانبی این سس است.
باشگاه خبرنگاران: علاقه به غذاهای تند امری بسیار شخصی است به طوری که عده ای طاقت ذره ای تندی ندارند ولی در مقابل دسته ای از افراد هستند که برای خوردن غذاهای بسیار تند حاضرند دست به هر کاری بزنند.

"محمد کریم" سرآشپزی است که در رستوران "لینکلن شیر" انگلستان به دستور عجیبی برای یک سس تند رسیده است که هر کسی نمی تواند آن را امتحان کند. این سس تن به عنوان بمب اتم سس های تند دنیا شناخته می شود.

"محمد" برای درست کردن این سس تند باید دستکش های ضخیم به همراه ماسک های ضد مواد شیمیایی بپوشد تا مورد آسیب واقع نشود. طبق بررسی های انجام شده، کارشناسان به این نتیجه رسیده اند که ضریب تندی این سس 12 میلیون است که خیلی بیشتر از آستانه تحمل انسان است.

این سس به قدری تند است که کسی تا به حال لب به آن نزده است زیرا خوردن آن کاملا برعهده مشتری است و توصیه می شود پشت یک آمبولانس که به سمت بیمارستان در حرکت است آن را امتحان کنید. بی حسی صورت، لرز و حتی خونریزی از بینی از جمله اثرات جانبی این سس است.

وحشتناک ترین سس تند دنیا! (+عکس)

وحشتناک ترین سس تند دنیا! (+عکس)

بستنی ایرانی از «ممد ریش» تا «آیس پک» ...

در زمان ناصرالدین شاه اولین کسی که بستنی را در ایران ساخت کسی بود به اسم ممدریش که بستنی سنتی را با خامه و شیر تولید کرد و اکبرمشتی چند سال بعد به او پیوست و با او همراهی کرد و در کنار استادش مغازه آب منگل را راه انداخت.

ابتکار در گزارشی نوشت:

بستنی ها هم برای خودشان قدمت و اصالت دارند. آنقدر اصالت دارند که برای خیلی ها تداعی خاطرات گذشته شان است. اگر پای خاطرات پدربزرگ و مادربزرگتان نشسته باشید حتما با بستنی و روزهای گرم تابستان داستان های به یادماندنی زیادی دارند که نوه هایشان را با آن سرگرم کنند.

بستنی هم برای خودش نسل هایی را گذرانده است و اکبرمشتی و ممد ریش را کمتر کسی است که به عنوان اولین سازنده های بستنی ایرانی نشناسند، چون قدمتی 100 ساله را با خود به یدک می کشد.

بستنی ایرانی از «ممد ریش» تا «آیس پک»


در گذشته بستنی اکبر مشتی حوالی خیابان ری بود و پاتوق جوان های دیروز که اوقات خود را با بستنی های خوشمزه و خنک اکبر مشتی می گذراندند. کم کم بستنی از حالت سنتی تبدیل به بستنی های مدرن و پاستوریزه شد که امروز بچه های دهه 60 با آنها خاطره های زیادی دارند و هنوز هم در مغازه های سوپرمارکت، اثری از آنها را می بینیم.

بستنی توپی، کیم، آدمکی، آلاسکا و جدیدترین آنها هم سالار و مگنوم بودند که هنوز هم طرفدار دارد و از نظر قیمت و دردسترس بودنشان باعث شده هنوز فراموش نشوند و طعمشان را همه دوست داشته باشند. بستنی های امروزی البته حکایت تازه ای دارند.

بستنی هایی که رنگ و لعاب آنها هر عابری را به سمت خود می کشد و مشتری ها در انتخاب طعم های متنوع دچار تردید می شوند که کدام طعم و مزه آن را تجربه کنند. اسم های خارجی، طعم های تازه و متنوع آنها باعث می شود چشممان را بر روی قیمت بالای آنها ببندیم و به خودمان بگویم «به یک بار تجربه و چشیدن می ارزد».

بستنی های جدید، خوش آب و رنگ هستند و از هر گوشه شهر مانند قارچ سردر می آورد. همچنین خوشمزه هستند و با تمام وجود می توانید طعم مدرن بودن را زیر دندانتان احساس کنید. بستنی خوشمزه و خنکی است که در این روزهای داغ تابستان می تواند بهترین پیشنهادی باشد که از طرف کمتر کسی بابت پیشنهادتان پاسخ منفی خواهید شنید.

اکبرمشتی


اکبر مشتی برای اینکه بتواند مشتری های خود را حفظ کند نیاز ندارد تا مغازه خود را بزرگ تر کند یا فکری به حال ویترین بی رنگ و لعاب خود در میدان تجریش با آن همه مغازه و پاساژهای پر رنگ و لعاب کند. اکبر مشتی مشتری های خود را در این چند دهه که از عمرش می گذرد حفظ کرده و می داند که مردم حاضر هستند ساعت ها در صف بمانند، بستنی خود را بگیرند و ببرند هر گوشه شهر که می شود با جان و دل بخوردند و نگران نباشند که چرا در یک محیط شیک قاشق بستنی را در دهانشان نمی گذارند.

بستنی اکبر مشتی سال هاست به عنوان یک برند شناخته می شود. پسرخوانده اکبرآقا برای اینکه به مشتری های خود نشان دهد به جایی آمده اند که صاحبش سازنده اولین بستنی در ایران بوده تمام عکس های خودش با اکبر مشتی و گزارش ها و مصاحبه هایی که در روزنامه ها در سال های متمادی از آنها شده را به در و دیوار مغازه چسبانده تا مشتری ها با چشم خود آنچه که باید بدانند را ببیند.

بستنی ایرانی از «ممد ریش» تا «آیس پک»

البته در زمان ناصرالدین شاه اولین کسی که بستنی را در ایران ساخت کسی بود به اسم ممدریش که بستنی سنتی را با خامه و شیر تولید کرد و اکبرمشتی چند سال بعد به او پیوست و با او همراهی کرد و در کنار استادش مغازه آب منگل را راه انداخت.

اما در حال حاضر اکثر مردم اکبرمشتی را بیشتر از ممدریش می شناسند و به او عنوان اولین سازنده بستنی ایرانی را می دهند. شاید به این خاطر باشد که اکبرمشتی برای به دست آوردن چنین شهرتی کم زحمت نکشیده. در آن زمان نه برقی بود و نه یخچالی و نه جایی که بتواند از آنجا برای تهیه بستنی اش یخ تهیه کند. برای همین مجبور بود تا کوه های شمال تهران برود و یخ طبیعی با خود بیاورد.

شاید جالب است که بدانید بستنی های اکبر مشتی به کشورهای دیگر هم رفته است چون گفته شده بستنی های او آنقدر در بین رجال و سیاسیون طرفدار پیدا کرده که فخرالدوله مادر دکتر امینی نخست وزیر وقت، او را با خودش به فرانسه برد تا رجال فرانسه را با بستنی اکبرمشتی مهمان کند.

آنقدر اکبرآقا شهرت داشت که وقتی از دنیا رفت علاوه بر روزنامه های ایران که فوت او را اعلام کرد روزنامه های کشورهای دیگر مثل عراق و پاکستان هم خبر فوت اکبرمشتی را چاپ کردند.

مردم بستنی اکبر مشتی را دوست دارند و حاضرند در هر نقطه از تهران که هستند سری به میدان تجریش بزنند چون می دانند که اکبرمشتی هیچ جای تهران شعبه ندارد و طعم قدیمی و خوشمزه بستنی های اکبر مشتی را برای بارها و بارها تجربه کنند...

بستنی های خارجی


بستنی های خارجی و وارداتی که طرفدارهای زیادی هم دارند با نام ها و طعم های عجیب خود خیلی زود مشتری هایی را به سمت خود کشاند. بسکین رابینز برای اولین بار از کالیفرنیای آمریکا به ایران وارد شد. شعبه های مختلف بسکین رابینز هم در سراسر کشور زده شد اما در مدت زمان کوتاهی تمام آنها جمع و تعطیل شدند. یکی از شایعاتی که به خاطر بسته شدن این شعبه ها گفته می شد این بود که می گفتند داخل بستنی های وارداتی محتوایات مشروبات الکی دیده شده و برای همین دیگر اجازه فروش داده نمی شود.

بستنی ایرانی از «ممد ریش» تا «آیس پک»


البته این ها تماما حرف هایی است که هیچ وقت در هیچ رسانه ای رسما اعلام نشده و تنها شایعات بین مردم بود. شاید این دلیل منطقی تر است که به خاطر نبود رابطه بین ایران و آمریکا و نبود شرایط واردات؛ اکثر شعبه های بسکین رابینز تعطیل شد. بسکین رابینز در آغاز کار خودرا با 31 طعم آغاز کرد و امروز به 70 طعم مختلف می رسد.

از آنجایی که هنر نزد ایرانیان است و بس و از آنجایی که امکان وارد کردن بستنی بسکین رابینز وجود ندارد برای همین ایرانی ها دست به کار شدند و با هنر ذاتی خود اقدام به ساختن بستنی داخلی بسکین رابینز کرده اند. همین بستنی های رنگی که از یخچال های شیشه ای چشمک می زنند و رنگ و طعمشان حسابی هوش و حواس را از عابران می برد.

فروشنده بسکین رابینز می گوید: «سه بار در سال کارشناس های بستنی از کشورهای مختلف مثل ایتالیا و کانادا به ایران می آیند تا کیفیت بستنی های ما را بسنجند. این کارشناس ها به محض خوردن بستنی های میوه ای که تقلیدی از بستنی های بسکین رابینز است متوجه می شوند که تنها 6 درصد از کل بستنی را مواد اولیه تشکیل داده و باقی بستنی یخ است.

این کارشناسان مواد اولیه را 33 درصد تخمین زده اند. برای همین تفاوت در طعم و مزه بستنی را به راحتی می توان فهمید. بسکین رابینز دیگر قرار نیست شعبه های دیگری در ایران داشته باشد. بلکه یکی از برنامه های آینده این برند در ایران این است که محصولاتش را به صورت صنعتی در سوپرمارکت ها با همان طعم و کیفیت به فروش برساند.»

آیس پک


نمی توان انکار کرد که آمدن آیس پک و شعبه های مختلف آن در سطح کشورسرو صدا به پا نکرد و مردم را مشتاق نکرد تا حتما یک بار هم شده بستنی را با نی های بزرگی که تا به آن روز کمتر دیده می شد بخوردند و طعم های مختلف میوه و اسمارتیز را به همراه بستنی تجربه کنند.

بستنی ایرانی از «ممد ریش» تا «آیس پک»


آیس پک شاید طعم خاصی را به عنوان یک بستنی تازه به ایرانی ها معرفی نکرد اما شروع کننده موج تازه ای برای علاقمندان به بستنی بود. آیس پک فقط نامش خارجی است و اختراع آن توسط یک ایرانی خوش فکر و خلاق بوده. بابک بختیاری چند سال پیش به خاطر نیاز فوری اش به پول با کمک خلاقیت بالایی که داشت دست به اختراع بستنی به سبک تازه ای زد که طعم های زیادی دارد و شعبه های آن نه تنها در تهران که در شهرستان ها و حتی خارج از کشور روز به روز اضافه شد.

بابک بختیاری در سن 34 سالگی صاحب 120 شعبه آیس پک (قورباغه افسرده) است که این برند را هم علاوه بر ایران در مالزی، هند، کویت و دیگر کشورها نیز معرفی کرده است.

بستنی های پاستوریزه


کارخانه های بستنی سازی برای اینکه در این ماراتون از سایر بستنی های متنوع دیگر عقب نمانند و مشتری های خود را به خاطر طعم ساده و یکنواختش از دست ندهند بیکار ننشسته و تلاش کردند با ایده های مختلف پای ثابت های بستنی های پاستویزه را حفظ کنند.

بستنی های پاستوریزه روز به روز پیشرفت کردند و کارخانه های مختلف سعی کردند خلاقیتشان را شکوفا کنند.

بستنی های سالار، نسکافه، حصیری، توپی، لیوانی، قیفی و انوع دیگر بستنی های سوپرمارکتی تلاش کرده اند در این بازار رقابت با آوردن طعم های مختلف، به بستنی های خود؛ مردم را برای خرید بستنی هایشان ترغیب کنند که البته تقریبا موفق هم عمل کرده اند.

موفقیت آنها را از این نکته می توان متوجه شد که بسکین رابنیز نیز از همین راه می خواهد وارد سبد خرید خانواده های بستنی دوست شود.


تصادف ساختگی، شگرد زوج زورگیر ...

شاکی افزود: وقتی به سمت خودرو بازگشتم، راننده تویوتا به یک باره با چاقو مرا تهدید و چند میلیون تومان پولی را که درون خودروی من بود، سرقت کرد و متواری شد.

مردی که با همدستی همسرش و تصادف‌های ساختگی پول و اموال قیمتی مردم را می‌دزدید، در تعقیب و گریز پلیس دستگیر و یکصد میلیون تومان پول از وی کشف شد.

به گزارش جام جم، چندی پیش مردی با حضور در شعبه دوم بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب ناحیه 5 تهران، از مردی به اتهام سرقت پول هایش شکایت کرد.

شاکی گفت: با خودرو در یکی از محله های غرب تهران در حرکت بودم که یک دستگاه خودروی تویوتا که پرچم یکی از کشورهای آسیایی روی آن نصب شده بود، با خودروی من تصادف کرد. در پی این حادثه راننده تویوتا با ادعای این که کارمند سفارتخانه است و می خواهد همسر و خانواده اش را به خانه منتقل کند، از من خواست از او شکایت نکنم تا خسارتم را بپردازد.

وی اضافه کرد: با اعتماد به این مرد، از او خواستم چند لحظه ای صبر کند تا شماره تلفنم را برایش بنویسم و روز بعد با یکدیگر ملاقات کنیم و در رابطه با میزان خسارت با هم حرف بزنیم.

شاکی افزود: وقتی به سمت خودرو بازگشتم، راننده تویوتا به یک باره با چاقو مرا تهدید و چند میلیون تومان پولی را که درون خودروی من بود، سرقت کرد و متواری شد.

در پی این شکایت و دستور قضایی، تحقیقات برای دستگیری متهمان در اختیار کارآگاهان پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و با اطلاعات به دست آمده از متهم فراری و انجام چهره نگاری رایانه ای از وی و همراهانش، تحقیقات پلیس برای دستگیری آنها آغاز شد.

در مرحله بعدی تحقیقات، افراد دیگری که چند تبعه افغان نیز در میان آنها وجود داشت با حضور در پلیس آگاهی و ارائه شکایت هایی عنوان کردند مردی با همدستی یک زن و با زور و تهدید، پول و اموال قیمتی شان را دزدیده و متواری شده است.

در بررسی از این پرونده ها و ادامه تحقیقات از شاکیان معلوم شد، متهم فراری با یک دستگاه خودروی تویوتا با تصادف ساختگی راهشان را سد کرده و پس از حمله و کتک زدن آنها، پول و اموال قیمتی شان را سرقت کرده و متواری شده است.

در این مرحله با بررسی از تصاویر رایانه ای متهم فراری و همراهان وی مشخص شد، این تصاویر با هم مطابقت دارد و آنها همان افرادی هستند که پلیس در تعقیبشان است. بنابراین جستجو برای دستگیری آنها ادامه داشت تا این که دو روز پیش خودروی متهم در یکی از محله های غرب تهران شناسایی و در پی تعقیب و گریز پلیسی توقیف و متهم دستگیر شد.

در بازرسی از خودروی متهم بیش از یکصد میلیون تومان پول و یک قبضه چاقو کشف شد. در تحقیقات اولیه اواظهارات متناقضی را بیان کرد. با احضار مالباختگان به پلیس آگاهی، آنها در مواجهه حضوری با متهم او را به عنوان سارق پول و اموال قیمتی شان شناسایی کردند.

با اعتراف متهم به سرقت و زورگیری از شهروندان تهرانی و چند تبعه افغان، همسرش نیز که در این دزدی ها او را همراهی می کرد، تحت تعقیب پلیس قرار گرفت و دستگیر شد و ادعا کرد شوهرش به زور پول مردم را سرقت می کرد و او فقط در این زمینه همراهش بود تا کسی در دزدی ها به شوهرش شک نکند. بنابراین گزارش، با صدور قرار قانونی برای متهمان، آنها روانه زندان شدند.


قفل کردن کامپیوتر به روشی جالب ...

Rohos Logon Key 3.1 نام نرم افزاری می باشد که به کمک آن کاربران می توانند مانع از دسترسی افراد مختلف به غیر از خود به سیستم شوند. شیوه کار این نرم افزار با کیله نرم افزارهای امنیتی که بر روی سیستم نصب می شوند متفاوت است.

کاربر برای استفاده از امکانات این نرم افزار علاوه بر نصب برنامه در سیستم نیازمند استفاده از یک حافظه USB را نیز دارد. شما با استفاده از نرم افزار و USB Flash خود سیستم خود را قفل می کنید و در هر بار اجرای سیستم عامل و برای دسترسی به اطلاعات نیازمند اتصال Usb Flash خود به سیستم می باشید.

در واقع حافظه USB شما به عنوان کلید امنیتی کامپیوتر شما می باشد. شیوه کار این نرم افزار بدین صورت است که بعد از نصب برنامه و اتصال USB Flash به سیستم شما در درون برنامه با استفاده از یک کلید یک کلید امنیتی را بر روی حافظه فلش خود ایجاد می کنید تا در راه اندازی مجدد سیستم عامل و در زمان درخواست آن کلید رمزنگاری شده ، با اتصال Usb flash به پورت usb خود کلید را به برنامه معرفی کنید. بدین صورت دیگر تنها افرادی به سیستم شما دسترسی خواهند داشت که حافظه USB مورد نظر در اختیارشان باشد . این نرم افزار محصولی از شرکت Tesline-Service SRLمی باشد.

دانلود