سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

وقتی خلاقیت مادرانه بیداد می کند!

وقتی خلاقیت مادرانه بیداد می کند!

 
 
 
حس مادرانه در کنار خلاقیت باعث شد تا تصاویر «میلا»ی کوچک میلیون‌ها بار در اینترنت به اشتراک گذاشته شود.
 
 
 
خبرگزاری فارس: هنگامی که «ادل انرسن» فرزند خود را به دنیا آورد تا مدت‌ها از شدت هیجان نمی‌توانست بخوابد اما می‌دید که فرزند کوچکش «میلا»  همیشه در خواب است.

در ساعت‌های طولانی خواب میلا، ادل با خود فکر می‌کرد که کوچولوی زیبایش چه رویایی می‌بیند و این حس مادرانه در ترکیب با خلاقیت او باعث شد که از فرزندش در حالت‌های مختلف عکس بگیرد و با نقاشی روی عکس مجموعه «وقتی فرزندم خواب می‌بیند» را به تصویر بکشد.

این تصاویر زیبا در اینترنت طرفداران زیادی پیدا کرده و میلیون‌ها بار به اشتراک گذاشته شده است.

وقتی خلاقیت مادرانه بیداد می کند! +عکس

وقتی خلاقیت مادرانه بیداد می کند! +عکس

وقتی خلاقیت مادرانه بیداد می کند! +عکس

وقتی خلاقیت مادرانه بیداد می کند! +عکس
 

این عکاس شجاعت خاصی دارد .................

 
 

 

 
 

این عکاس شجاعت خاصی دارد

 
 
 
"فراکو پانوی" غواص و عکاس سوئیسی در حین غواصی در برزیل با یک مار بزرگ و خطرناک مار روبرو شد و از نزدیک از این مار کشنده که "آناکوندا" نام دارد، چندین عکس گرفت.
 
 
 
 
 
 
 
  برترین ها: "فراکو پانوی" غواص و عکاس سوئیسی در حین غواصی در برزیل با یک مار بزرگ و خطرناک مار روبرو شد و از نزدیک از این مار کشنده که "آناکوندا" نام دارد، چندین عکس گرفت.

عکاسی که با این تصاویر لقب شجاع ترین عکاس را از آن خود کرد+عکس

به گزارش برترین ها پانوی می گوید: "ابتدا در رویارویی با این مار 8 متری ترس زیادی داشتم اما گویا غذای خود را خورده بود و به من توجهی نمی کرد. به همین دلیل به آن نزدیک شدم به گونه ای که نزدیک بود حتی آن را لمس کنم".

وزن این مار 200 کیلوگرم است و قادر است یک انسان بالغ را به راحتی ببلعد.

عکاسی که با این تصاویر لقب شجاع ترین عکاس را از آن خود کرد+عکس

عکاسی که با این تصاویر لقب شجاع ترین عکاس را از آن خود کرد+عکس

عکاسی که با این تصاویر لقب شجاع ترین عکاس را از آن خود کرد+عکس
 

تو از گل کوچیک دهه شصتی ها چی میدونی!

تو از گل کوچیک دهه شصتی ها چی میدونی!

این بچه های جدید چی میفهمن از زندگی؟ چی حالیشونه؟

وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن

تا حالا با توپ دولایه که لایش گشاد باشه بازی کردن ببینن از راگبی سخت تره ؟

تا حالا از این توپ دولایه سفتا خورده تو رونشون حس کنن قطع شده پاشون ؟

تا حالا توپشون رو شوتیدن زیر ماشین گیر کنه بگه فیسسسس بعد همه بچه ها فحششون بدن ؟

... تا حالا توپشون افتاده تو جوب آب ببره دو پا برن تو جوب بیارنش ؟

تا حالا توپشون افتاده خونه همسایه تک بیارن کی بره زنگ بزنه ؟

تا حالا توپ دو لایه پیدا کردن از خوشحالی تا خونه روپایی بزنن ؟

تا حالا شده تو راه بقالی واسه خرید توپ پلاستیکی قرمز و سفید پول رو گم کنن اونوقت همونجا بشینن گریه کنن ؟

اندر احوالات گل کوچیک دهه شصتیا!

میدونن لیگ محله از بوندس لیگا مهمتره ؟

میدونن یعنی چی ساعتها پشت تیردروازه بزرگترا وایسادن تا بازیشون بدن یعنی چی ؟

میدونی دعوت بچه های محله بغلی واسه یه سه گله کم از یک لشگر کشی ناموسی نداشت ؟

دریبل تو گل می دونن چیه ؟ سانتر از جناحین تو یه کوچه 6 متری دیدن ؟

اصلاً میدونن آقای اسماعیل آبادی چطوری توپ جر میداد ؟

با دخترای کوچه فوتبال بازی کردن که همه جای تنشون جای چنگ باشه آخر بازی ؟

شوت یه ضرب میدونن چیه ؟ دور نزدیک می فهمن کنایه از کدام ضربه بوده ؟

یه تیکه تو گل می دونن کی جایگزین پنالتی میشه ؟

یه پا ثابت موقع پنالتی میدونن اشارت به کدام پا داره ؟

تا حالا ژست دو پا ثابت موقع پنالتی گرفتن ؟

تا حالا موقع حمله به سمت دروازه با صدای بلند آهنگ فوتبالیستها خوندن ؟

میدونن داشتن تور دروازه برای گل کوچیک یه آپشن حساب میشد و مخصوص مایه دارا بود ؟

اوووه بخوام بنویسم یه کتاب میشه اندر احوالات گل کوچیک ... آخه چی میفهمن اینا ؟!

اندر احوالات گل کوچیک دهه شصتیا!

طنز؛ تفاوت پولدار و بی پول...!



پول دار:

1- اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : یا رژیم دارد یا غذاها باب طبعش نیست.

2- اگر لباسش کوتاه و بی قواره باشد می گویند : معلوم نیست از کدام بوتیک خریده.

3- اگر پیاده راه برود می گویند : کار عاقلانه ای میکنه پیاده روی برای سلامتی بدن لازمه.

4- اگر تند تند غذا بخورد می گویند : ببین چه کار واجبی داره که اینقدر عجله می کنه.

5- اگر از اداره بیرون کنند می گویند : چون مداخلش و عایداتش زیاد بود حسودها برایش زدند.

6- اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : احتیاجی نداره حالا استراحت می کنه.

7- اگر بمیرد می گویند : حیف شد مرد


بی پول:

1- اگر در مجلسی غذا نخورد می گویند : بیچاره عادت نداره غذاهای خوب بخوره.

2- اگر لباسش کوتاه و بی قواره باشد می گویند : نیگاش کن ، لباس به تنش زار می زنه.

3- اگر پیاده راه برود می گویند : جون سگ داره این همه راه رو می خواد پیاده بره.

4- اگر تند تند غذا بخورد می گویند : انگار از قحطی برگشته.

5- اگر از اداره بیرون کنند می گویند : دزدی کرده.

6- اگر از خونه بیرون نیاد می گویند : لش تن پرور حال کار هم نداره.

7- اگر بمیرد می گویند : خدا بیامرزدش.

طنز: ازدواج جالب دانشجویی در سه سوت ..............

 

هفت صبح: طرح «ازدواج آسان» که به زودی قرار است در دانشگاه‌ها اجرا شود یک طرح چندوجهی است که نه تنها جیک ثانیه به کنترل افزایشی جمعیت کمک می‌کند، نه تنها باعث پیشرفت آکادمیک مراکز علمی ما می‌شود، نه تنها از فرار مغزها و بدن‌ها جلوگیری می‌کند، نه تنها تمام مشکلات مملکتی را دو سوته حل می‌کند بلکه کلا جنبش دانشجویی را هم به سرمنزل مقصود بیک هدایت می‌کند.

باور ندارید واایستید تماشا کنید.

روش های ازدواج دانشجویی در سه سوت

روش‌های اجرای طرح

در روش اول، پسر، دختر را از چند فرسخی می‌پسندد، دستش را می‌گیرد (توضیح: البته غلط می‌کند قبل از محرم شدن بگیرد، الکی که نیست) و می‌روند سر زار و زندگی‌شان. دانشگاه هم می‌گوید ایول. نفری 500 هزار ریال هم وام می‌دهد، با رویت فتوکپی شناسنامه و آدرس ماه عسل و این حرفا.

در روش دوم، دختر، پسر را از چند فرسخی می‌پسندد، دستش را می‌گیرد (توضیح: البته باز غلط می‌کند قبل از محرم شدن بگیرد، الکی که نیست) و می‌روند سر زار و زندگی‌شان. دانشگاه هم می‌گوید ایول. نفری 500 هزار ریال هم وام می‌دهد، با رویت کارت ملی و کارت پایان خدمت و بلیت اتوبوس راهیان ماه عسل!

در روش سوم، استاد از چند فرسخی دختر و پسر را می‌پسندد و می‌گوید شما چقدر «کر» هم‌اید. دستشان را می‌گیرد (توضیح: البته بعد از محرم شدن) و می‌فرستد سراغ زار و زندگی‌شان و دانشگاه هم می‌گوید ایول. 500 هزار ریال هم وام می‌دهد، با تایید اولیای دو تا دانشجو، که بروند خونه و کاشونه‌شون و سریع پایان‌نامه‌شان را تمام کنند و استاد راهنما، حالش را ببرد.

در روش چهارم، نه پسر، دختر را می‌پسندد و نه دختر، پسر را می‌پسندد اما خب آش خاله است، بخوری پاته نخوری پاته. آمار هم عین آتشفشان می‌رود بالا.

در روش پنجم، چادرهای یکبار مصرف جور می‌کنند در صحن دانشگاه و عین زلزله‌زده‌ها، زوج‌ها را می‌فرستند آن تو، که هم کلاس‌هایشان در آنجا برگزار شود و هم زار و زندگی‌شان همانجا برقرار باشد و هم رفت و روب و پخت و پز و بشور و بساب و بله برون و این حرفا. هم مشکلات مملکتی در سایه تفاهم و خوشبختی آنها ردیف می‌شود و هم اینکه ستون کوفتی ما پر می‌شود برود پی کارش.

البته ما روش‌های ناگهانی هم داریم که خفت دانشجو را می‌گیریم و سریع به سمت خوشبختی هدایت‌شان می‌کنیم، آنها هم چقدر به همدیگر می‌آیند، عین هلو.

چیه دارید بر و بر نگاه‌مان می‌کنید. خب روش‌های درجه یکی هم داریم که می‌گویند ننویس. خب درست می‌گویند دیگر.
 

یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای شغل مدیریتی ................

 







فقر ...............

 

 


 

 
 
 
 
 
میخواهم  بگویم ......
فقر  همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی  هم  نیست ......
فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ، ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست  .......
فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ،  همه جا سر میکشد ........
فقر ، شب را " بی غذا  " سر کردن نیست ..
فقر ، روز را  "بی اندیشه"   سر کردن است ..

داستان عبرت اموز...جالب و .....

نوزده یا بیست سالم بود ، یک بار ماشین پدرم را برداشتم و با دوستم رفتیم که به اصطلاح یک دوری در خیابون بزنیم ، حس و حال جوانی‌ و شاید هم نادانی‌ باعث شد جلوی پای یک خانمی که کنار خیابان ایستاده بود و مقداری خرید هم کرده بود ترمز کنیم دوستم از آن خانوم خواست که سوار ماشین بشود و ایشان قبول نکرد از ما اصرار و مثلا گرم گرفتن و از آن خانوم که محترم هم بود انکار و این جمله که لطفا مزاحم نشید!

دیگه کم ک
م ما هم نا امید شدیم و قصد حرکت داشتیم که ناگهان یک موتور نیروی انتظامی جلوی ما نگاه داشت و دو سرنشین آن آمدند به سوی ماشین و از من کارت ماشین را خواستند ، من هم دادم بعد گفت بیا پایین من هم پیاده شدم ، یکی‌ از آنها با حالتی‌ تهاجمی و با یک فحش جاشنی گفت: برای چی‌ مزاحم مردم میشوی ؟
من که واقعا ترسیده بودم گفتم : من مزاحم نشدم

گفت: حالا که رفتی‌ امشب بازداشتگاه معلوم میشه چه غلطی کردی

داشت کلید ماشین را از دستم می‌گرفت دیدم همون خانوم که تا دو دقیقه پیش واقعا مزاحمش شده بودم اومد طرف نیروی انتظامی و گفت: جناب سروان این بچه‌ها مزاحم من نشدند ، مسافر کش بودند مسیرمون به هم نمیخورد
پلیس یه نگاهی‌ به من کرد و سویچ و کارت ماشین را بهم داد

من سوار ماشین شدم و با دوستم رفتیم ، ولی‌ شرمندگی که برام به وجود آمد را تا آخر عمر فراموش نمیکنم من حتی از شرمندگی نتونستم به صورت آن خانوم نگاه کنم و عذر خواهی‌ و یا تشکر کنم

این ماجرا برای دوران جوانی‌ بود ولی‌ باعث شد تا همین امروز یک همچین کاری را تکرار نکنم و هر وقت از خیابان عبور می‌کنم به خانوم‌ها با احترام خاصی‌ نگاه کنم

بیائید دست به دست هم بدهیم این فرهنگ را در کشورمان نهادینه کنیم ، تا همه با هم با امنیت کنار هم باشیم
بیایید یاد بگیریم که فرهنگ را خودمان باید بسازیم

اگر حکومت‌ها فرهنگ‌ها را ویران نکنند مطمئن باشید فرهنگ سازی نمیکنند ، پس خودمان فرهنگ را بسازیم...**


گلی به گوشه جمال رشتی ها................

    نظر
گلی به گوشه جمال رشتی ها................
حتما تو فیلم ها دیدین
دزده حین فرار پول پخش میکنه و ملت میریزن به برداشتن پول و دزده هم در میره - ملت هم صاحاب پول باد آورده میشن
این اتفاق پریروز تو رشت افتاد اما بعدش یه صحنه ای اتفاق افتاد که واقعا دیگه حسودی کارهای فرهنگ مدارانه کره ای ها و ژاپنی ها رو نکردم و کلی سرم به سقف خورد از این که ایرانی هستم

سه شنبه مورخ 27/7/91 حدودای ساعت 12 ظهر یه خانم و آقا به بانک مهر شعبه خیابان سعدی رشت مراجعه میکنن تا مبلغ حدود 14 میلیون تومن پول دستمزد کارگری در شالیزار خود و دیگر همکارانشونو از بانک بگیرند
بانک محترم هم تمام این پول رو به شکل اسکناس های 2000 و 5000 تومنی به این بخت برگشته ها میده و اینها هم میگیرین و میرند بیرون

آقا هه میره اون طرف خیابون تا ماشینو روشن کنه و بیاد که میبینه لاستیک جلوش پاره شده و پنچره -- تو همین حین که داشته خانمه هم از خیابون رد میشده تا سوار ماشین بشه یهو

یه موتوربا دو سرنشین به زنه نزدیک میشه و در چشم به هم زدنی کیسه پلاستیکی حاوی پولها رو قاپ میزنن و د برو

خانمه و شوهرش که از فرط بهت و فشار عصبی هر دو وسط خیابان از حال میرند اما............ 100 متر بالاتر یه جوانمرد بی خیال رنگ و بدنه ماشین نوی خودش میشه و میکوبه به دزدها .
دزدها می خورند زمین و یکی سریع بلند میشه و میپره رو موتور و درمیره - اما اون یکی که با کیسه پول وسط خیابون بود بلند میشه و کیسه به دست فرار میکنه
- دزده واسه این که بتونه راحت فرار کنه بسته های اسکناس 5000 تومنی و 2000 تومنی رو باز میکرده و حین فرار به هوا میریخته تا مردم به هوای جمع کردن پول بیان جلو و این تو شلوغی بتونه در بره
خلاصه این پهلوان قصه ما هم شروع میکنه به دویدن دنبال دزده و از برق چاقو دزده هم نمیترسه و میرسه بهشو باهاش درگیر میشه و عین هندوانه میکوبدش زمین -

دزده رو به زمین میکوبه و ناکارش میکنه - مردم هم تو این حین تمام پولهای پخش شده رو زمین رو جمع میکنن اما کسی تو جیب خودش نمیذاره پولهای جمع شده رو میارن و میریزن تو پنجره باز ماشین این جوانمرد که وسط خیابون مونده بود - ------ جالبه اینجاست که حتی وضع اقتصادی بد و غیره نتونست مانع وجدان و شرف مردمی بشه که پولها رو از رو زمین جمع کرده بودند و بعد از شمارش پولها دیده شد که فقط مبلغ 10 هزار تومن یعنی فقط دو تا اسکناس 5000 تومنی کمه که اونها هم پیدا شدن - ی چند تا 2000 تومنی تو جوی اب بد بو و راکد افتاده بود - چند اسکناس هم زیر لاستیک ماشین های عبوری پاره شده بود ن

راستش تو اینترنت همیشه مطالب رفتار های درست اجتماعی که گذاشته میشه در مورد مردم ژاپن و آخریش هم کره بوده ( عکس مربوط به جمع کردن زباله های تو ورزشگاه بعد باز یایران و کره توسط تماشاگرای کره ای )

اما امروز به خودم میبالم
میبالم که ایرانیم و مردمم در عین تنگنای اقتصای همه هنوز با هم همدلند و وقت گرفتاری همنوع بجای فیلمبردار ی با موبایل خودشون آستین همت بالا میزنن و به خودشون بازیگر نقش اول قصه میشند نه نظاره گر بی تفاوت و بی عار

به خودم میابلم

چون ایرانیم و مردمی که هر روز باهاشون سرو کار دارم در عین فقر و اوضاع بد اقتصادی این قدر مردانگی و شرف دارند که بین پول خود و دیگری فرق بذارند و مال از کف رفته یه مظلوم رو رو بدون کم و کاست بهش بر گردونند

و به خودم میبالم

چون ایرانیم -- چون پدر و مادر های مملکتم طوری بچه هاشونو تربیت میکنن که در عین کودکی عزت نفس بالایی دارند - چون بیشتر پولهای پخش شده رو زمین رو بچه های مدرسه نزدیک محل حادثه از کف خیابان جمع کردند و بی هیچ چشمداشتی و بدون کم و کاست تحویل صاحبش دادند