سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

علت رواج دروغگویی در ایران ...

    نظر

معمولاً آنچه در شناسایی ماهیت یک آسیب اجتماعی مورد غفلت واقع می‌شود، واکاوی تاریخی آن آسیب است. بسیاری از اندیشمندان جهان خودآگاهی تاریخی را نخستین قدم در شناسایی آسیب‌ها و ظرفیت‌های یک ملت می‌دانند. اعتراف و پذیرش آن آسیب یا ظرفیت نیز دومین قدم است. همچون بیماری که بیماری خود را می‌پذیرد و نخستین گام را برای درمان برمی‌دارد.


به گزارش تابناک، واکاوی تاریخی یک آسیب و یا ناهنجاری فرهنگی همچون پدیده دروغگویی، همان کاری است که یک روانپزشک با بیمارش می‌کند، رفتن به گذشته‌ها و یافتن علت‌های اصلی. ریشه‌های تاریخی پدیده دروغگویی که نسبت‌های محکمی با پنهان کاری و ریا دارد، چیست؟

دکتر علی انتظاری مدیر گروه جامعه‌شناسی دانشگاه علامه طباطبایی نیز در پاسخ به این پرسش، ما را به حافظه تاریخی‌مان سوق می‌دهد و با تأکید بر اینکه ما شواهدی نداریم ثابت کنیم که هم اکنون به سمت دروغگویی گرایش پیدا کرده ایم، می گوید: <دروغگویی در جامعه ایران متعلق به امروز نیست و از گذشته رواج داشته، در حقیقت دروغگویی بیشتر محصول نظام‌های حکومتی تمامیت خواه و شبه استبدادی گذشته بوده، چون شرایط سیاسی حاکم بر جامعه به شکلی بوده که اقتضای دروغگویی می کرده است.

 یعنی مردم در آن دوران بیشترسعی بر پنهان کاری داشتند و به اجبار بسیاری از داشته‌ها و امکاناتشان را از دید حاکم دور نگه می داشتند، چرا که ممکن بود مخل امنیت آنها باشد.>
او با بیان این که مردم در این دوران‌ نسبت به داشته‌های خود تظاهر می‌کردند، می‌افزاید: <این ظاهر سازی البته در دوره‌های مختلف رواج داشته، اما از زمانی که تعصب اندیشه‌ها در جامعه رایج شد یعنی از زمان سلطان محمود غزنوی این رفتار نیز بیشتر نمود پیدا کرد.>

دکتر انتظاری معتقد است پایه تعصب فکری از همین دوران گذاشته شده است. از طرفی این تعصب فکری در دوره خواجه نظام الملک وزیر دربار سلجوقیان و نویسنده «سیاست‌نامه» با تأسیس نظامیه‌ها نهادینه و مبنایی شد و افراد با افکار و اندیشه‌های دیگر مجبور به تظاهر شدند.

این تظاهر البته بیشتر به این خاطر بود که برخی افراد به مناصبی که می خواهند، دست پیدا کنند. خب این مسأله از نظر فکری قابل توجیه بود. از نظر اقتصادی هم تعرض حاکمان، والیان و افراد ذی نفوذ به اموال رعایا باعث شد مردم به داشتن اموال کمتر، تظاهر کنند.

 شما اگر به ظاهر خانه‌های قدیمی دقت کنید، می بینید که بیرون این خانه‌ها بسیار محقر و فقیرانه طراحی شده، اما فضای داخل خانه از فقر صاحب ملک خبر نمی دهد. خب این دوگانگی ناشی ازفضای حاکم بر جامعه و ناامنی‌های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوده است.

به گفته این استاد جامعه‌شناس، ما از نظر تاریخی دچار این ظاهرسازی شده‌ایم و به همین علت بی آن که متوجه باشیم به شکلی ناخودآگاه در عمل و فکر گاه دچار دوگانگی می‌شویم و در تاریخ هم جلوه‌های مختلف آن را دیده‌ایم. بنابراین این یک امر تاریخی تثبیت شده است و ما هم وارث گذشتگان‌مان هستیم.

وی البته بر این باور است که ورود ما به جهان شبه مدرن هم مزید بر علت شده و مشکلات جدیدی را به وجود آورده است که تقویت بدلگرایی در جامعه یکی از پیامدهای آن است.
وی می گوید: «ما از نظر تاریخی هر شرایطی را که پشت سر گذاشته ایم به جای خود، منابع و بهانه‌های مهمی هم برای دروغگویی در جامعه داشته ایم، اما در دوره مدرن، نوسازی برونگرایانه هم رواج یافته است؛ این دوره اواخر دوره قاجاریه، زمان امیرکبیر، دوره مشروطه و پهلوی را شامل می شود. در این دوران گرایش به شبه مدرن موجب شد تا بدلگرایی ایجاد شود و ما به بیماری‌ای به نام بدلگرایی دچار شویم.>

او درباره گرایش به بدلگرایی این‌طور توضیح می دهد: <این بیماری یکی از منابع مهم گرایش به دروغ محسوب می شود، یعنی ما بدل را به اصل ترجیح می دهیم و البته وقتی بدل در جامعه رواج یافت در همه عرصه‌ها رسوخ پیدا می کند. برای مثال در بحث آکادمیک همین که فردی مدرک بگیرد کافی است و کسی به عمق توجه نمی کند.

مدرک به منبع منزلت اجتماعی تبدیل می‌شود و جامعه نیز به همین ظاهر اکتفا می کند. یعنی اگر کسی تظاهرکند، برای مردم کافی است. این عبارتی که می گویند عقل مردم به چشمشان است در همین موضوع صدق پیدا می کند. البته این مسأله در دوران مدرن رواج زیادی یافته است.>

حال سؤال اینجاست که چگونه می توان این بیماری را از پا در آورد و یا در برابر اثرات منفی آن مقاومت کرد؟  دکتر انتظاری به این سؤال اینگونه پاسخ می دهد: <ما باید ابتدا از نظر تاریخی منابع ناامنی اجتماعی را بر طرف کنیم. بر این اساس باید احساس امنیت در کنار امنیت در جامعه توسعه یابد. شما باید بدانید که مهم‌تر از امنیت، بحث احساس امنیت است و ما باید در هردو زمینه به خوبی عمل کنیم. البته نقش رسانه‌ها دراین زمینه بسیار مهم است، اما باید توجه داشت که امور تاریخی دیر به نتیجه می‌رسد و صبر و حوصله زیادی نیاز دارد.

از طرفی یک سوی این ماجرا به بیماری بدلگرایی بر می گردد، ما باید این بیماری را درمان کنیم و برای رسیدن به این منظور هم پیش از هر چیز باید عزت نفس، خودباوری، اعتماد به نفس ملی و بومی گرایی را در برابر برون مداری تقویت کنیم.»

 وی با اشاره به برنامه‌های توسعه ای و اقداماتی که باید دراین حوزه انجام شود، می‌گوید: <ما باید در نظام قوانین و مقررات اصل را بر بدل ترجیح دهیم. این کار نیاز به نظریه پردازی نظری و اقدامات اجرایی دارد، اما باید این بیماری بدرستی تشخیص داده شود. چراکه این فرهنگ غلط یعنی رواج دروغ لطمات زیادی به جامعه وارد می کند.>

تقویت روحیه پژوهشی در سطوح مختلف جامعه از دیگر راهکارهایی است که دکتر انتظاری به آن اشاره کرده و درباره آن می‌گوید: <مردم باید هر حرفی را به سرعت نپذیرند و درباره آن واکاوی و تحقیق کنند و این امر روحیه انتقادی طلب می کند. یعنی باید تشخیص سره از ناسره وجود داشته باشد و هر داده ای به عنوان داده درست تلقی نشود.>

این جامعه شناس با تأکید بر این که تقویت روحیه اصیل دینی موجب کاهش دروغ در جامعه می شود، می گوید: یکی از مصادیق شخص کذاب این است که خبری را بدون وارسی نقل می کند، ما آیه قرآن نیز در این زمینه داریم که باید صحت اخبار تأیید شود اما متأسفانه این فرهنگ غلط در جامعه ما رواج زیادی دارد که به ضعف دینداری اصیل و توجیهات بیهوده بر می گردد.

 دروغگویی، ترس و اضطراب به همراه دارد

دروغگویی شاید بیشتر از نظر روانشناسی و روان شناختی توجیه شود، اما از نظر جامعه‌شناختی نیز مکانیزم‌های اجتماعی و شرایط و عواملی وجود دارند که موجب تبدیل شدن دروغ به یک هنجار اجتماعی می‌شوند. البته دروغگویی مختص جامعه ایران نیست و همه جوامع به نوعی کم یا زیاد با این معضل دست و پنجه نرم می کنند.

دکتر طهمورث شیری، جامعه شناس درباره عوامل و شرایط بروز دروغگویی در جامعه می‌گوید: <عوامل زیادی در فراوانی دروغ در جامعه نقش دارد که از منظرهای مختلف قابل بررسی است، اما در جامعه ایران این عوامل به ساختار سیاسی نزدیکتر است. شما اگر کتاب‌هایی درباره فرهنگ سیاسی، اخلاقی و ویژگی‌های ایرانیان مطالعه کنید، می بینید که بیشتر اندیشمندان علوم اجتماعی هم بحث دروغگویی را به ساختار قدرت مربوط می کنند.>

وی با بیان این که جامعه ایران از نظر تاریخی استبداد زده است،می افزاید: <کودکان آموزش نحوه تعامل با جامعه را در خانواده آموزش می بینند، بنابراین اگر در فرایند اجتماعی شدن، دروغگویی را ببینند، به طور حتم به این فرهنگ خو می کنند.»

در این تحلیل خانواده به عنوان وارث فرهنگی استبدادزده و آلوده به دروغ دست به بازتولید آن می‌زند، دکتر شیری در این زمینه توضیح می‌دهد: <زمانی که بین فرهنگ رسمی و غیر رسمی یعنی آن دسته از باورها و عاداتی که به دور از چشم حکومت انجام می شود، مثل استفاده از فیلتر شکن فاصله زیادی ایجاد شود و افراد دست به کارهایی بزنند که از دید حکومت جایز نیست، وقتی با یک مقام رسمی مواجه می شوند، دروغ می گویند.»

دروغگویی به شیوه‌های مختلف در خانواده هم باز تولید می شود و ما مدام با افرادی روبرو می‌شویم که مجبور به دروغگویی هستند. این افراد حتی به فرزندان خود هم می آموزند که باید دروغ بگویند. کودکان هم یاد می گیرند که نباید همه چیز را در بین همگان بیان کنند و به همین ترتیب پنهان کاری را رواج می دهیم.

این فرهنگ خود به خود، شخصیت‌های دوگانه‌ای را به وجود می‌آورد که در ارتباط  با جامعه، دروغگویی را به شیوه‌های مختلف باز تولید می کنند. در حالی که در یک جامعه سالم اگر افراد اجازه داشته باشند؛ عقاید و نظریات خود را مطرح کنند و به شیوه‌های مطلوب نیز به آنها پاسخ داده شود، آمار دروغگویی کاهش پیدا می‌کند.

وی ادامه می دهد: <رفتارهایی مثل تقدیرگرایی یعنی اعتقاد داشتن به شانس و اقبال هم مؤثر است. چرا که این افراد، پاسخ وقایعی که در دور و اطرافشان می گذرد را به عوامل خارج از دسترس بشر نسبت می دهند. یعنی در قضاوت‌های خود بخت، شانس، اقبال و بدشانسی را وارد می کنند.>

این جامعه شناس با بیان اینکه ایرانیان به شدت تقدیرگرا هستند، می گوید: <تقدیرگرایی یکی از فاکتورهایی است که در جامعه مدرن و در عصر ارتباطات چندان پذیرفته شده نیست، بنابراین این افراد زمانی که در محافلی قرار می‌گیرند که در آنها طرح تقدیرگرایی جالب نیست، رفتار خود را تغییر می دهند و ترجیح می دهند امروزی تر رفتار کنند. یعنی برای خوشایند جامعه دست به رفتارهایی می زنند که خودشان به آنها اعتقادی ندارند.»

وی با اشاره به این که آموزش‌های خانوادگی در این زمینه نقش بسزایی دارند، تأکید می‌کند: <خانواده‌ها گاهی بدون اینکه خود بخواهند به فرزندانشان دروغگویی را آموزش می دهند و موجب می شوند تا شخصیت‌های غیرخلاق و دوگانه شکل بگیرد.>

شیری با تأکید بر این که ترس و دروغگویی دو روی یک سکه هستند، می گوید: <وقتی دروغگویی در جامعه ای رواج یافت، نوآوری، شکوفایی خلاقیت، بروزاستعدادها و تعامل صحیح با دیگران و اعضای خانواده به مخاطره می‌افتد و شخصیت‌هایی در جامعه شکل می گیرد که بشدت مضطرب و نگرانند. چون دروغگویی تحت هر شرایطی (ارادی یا غیر ارادی) ترس و اضطراب به همراه دارد و مانع روبرو شدن با شخصیت‌های سالم در جامعه می شود.»

اگر در فضای جامعه بی اعتمادی شکل بگیرد و مسئولی براحتی دروغ بگوید، فضا را برای دیگران هم آماده می کند تا  این رفتار در بین آحاد مردم نهادینه شود. بنابراین به عنوان حرکت نخست باید مسئولان در رفتار خود صداقت داشته باشند و واقعیت‌ها را به مردم بگویند.
البته ما در این زمینه به یکسری ریز فاکتورها مثل شایسته سالاری هم نیازمندیم تا اعتماد از دست رفته بازگردد.