پرواز رهایی
چون اسیری گناهکار ،... دست و پاا بسته ،... در دخمه باورهایمان محبوسیم ،....
عادات ما ،... بر گرفته از برچسبهای محیط ،... رفته رفته پر رنگ میشوند ،....
امیدی به رهایی ،... در چشم انداز امید ،... در دیدرس نیست ،...
لحظهها در جا میزنند ،.... و این تصادفی نیست ،... که ،...
پیوسته در اضطراب ،... از باورها اشباع ایم ،...
مصلوب عادات ایم و غرق در مرداب احکام ،.....
تنها ناجی ما نور است و بس ،... نور آگاهی ،... نور عشق ،...
قیدها را بگسلیم ،...
شهامت،..... پرواز به سوی نور ،..... بال بگشاییم ،...
نور باشیم.
کارلی دسامبر 2011 فرانکفورت یاداشت شماره 187 سفرنامه بدیار کلام