سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

طنز.............

گاهی وقتا مدرک "حاج" از "دکترا" هم معتبر تره

 

عشق با یک نگاه شروع میشه و با همکاری برادران 110 تموم میشه
 
 توجه کردین کنار هر خونه   ای یه سوپرمارکت بزرگ هست که معمولا اون چیزهایی رو که میخوای نداره؟!!!
 
 بازی‌های پارا المپیک رو از کانال عربی می‌دیدم، گزارشگر هر جمله‌ای میگف، مادربزرگم میگفت آمـــــــــــــــین!!!
 
 یه دوست دختر هم نداریم اسمش رویا باشه،ببریمش پیش زنمون که اسمش دنیاس معرفیش کنیم،

 

بگیم رویای من اینه ، دنیای بی کینه،دنیای بی کینه ، رویای من اینه...

 

اونام با هم رو بوسی کنن و تا آخر عمر به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنن...
 
 آخه من نمیدونم چرا میزارن آدم بمیره بعد رو در و دیوار مینویسن جوان ناکام ، خوب تا زنده ایم اطلاع رسانی کنید شاید فرجی حاصل شد!
 
گول اینا رو که تو خیابون دست همو میگیرن و خیلی خوش و شنگولن نخورینا، همش نقشه س تا میرسن خونه دعوا میکنن، فقط میخوان دل ما رو بسوزونن

من نمیدونم این بچه خرخونا تو مدرسه و دانشگاه وقتی ازدواج کردن و بچه دار شدن از چه افتخاراتی میخوان واسه بچه هاشون تعریف کنن؟!
آخه یه فرار از مدرسه ای، یه کتک خوردن از ناظمی، یه واحدهای پاس نشده ای، یه دعوا و بزن بزنی، یه چیزی باید باشه که با هیجان تعریف کنی
والا...

دیشب خسته بودم وسط هال ولو شدم ، خوابم برد، نصف شبی یه لحظه احساس کردم نفسم بالا نمیاد و دارم خفه میشم، جد و آبادم اومد جلو چشم، افتادم به سرفه کردن و نفس نفس زدن، قشنگ اینقد سرفه کردم که بنفش شدم!

یکم که تونستم نفس بکشم تو اون تاریکی نگا بالا سرم کردم، دیدم بابام وایساده داره هرهر میخنده
همینجوری، مات و خواب زده پرسیدم چیه؟!؟ چی شده؟؟

با خنده و خیلی ریلکس گفت: هیچی ندیدمت، پام رفت رو گردنت، بخواب بخواب!!


چه نسلی هستیم ما؟ پریشب سر میز شام به داداشم گفتم یه لیوان واسم آب میریزی؟
گفت: بروبابا! هر چی کار سخته از من میخوای !!!!!
من خودم ازتشنگی دارم ماست میخورم
تلویزیون یه تبلیغ گذاشته که "فرزندانتان را در دنیای مجازی تنها نگذارید" مامان و بابام گفتن از امشب با هم میریم ایمیلات رو چک میکنیم :|
خواستم اطلاع بدم دیگه حواستون باشه خانواده نشسته، رعایت کنید

من هم شدم مثل شبکه ی چهار ، دیگه هیچکس نگام نمیکـــُـــنـــه
سیم کارت بخرید با دوست دخترتون حرف بزنید بعد

با جایزش با اون یکی دوست دخترتون حرف بزنید

جشنواره دختر بازیِ ایـــرانســل

من هرچی صبر میکنم زندگی بیفته رو غلتک خبری نشد
الان منتظرم که غلتک بیوفته روم خلاص شم بره
 
حاجی ما یه ترم املت خوردیم و هر دو سه هفته یه بار مایتابه رو میشستیم
اون وقت ما رو از تحریم دارو میترسونی!! برو از خدا بترس!
 
ساعت شیش صبح تو رادیو گفت:
با هرکی قهرین همین الان بهش زنگ بزنین و آشتی کنین
والا با هرکی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم جــِــرمون مــیـــده

تو تاکســی از بــس چســبیده بــودم بــه در یهــو در باز شــد ...!
منــم مجبــور شــدم دختــره رو بگــیرم نیفــتم بیــرون از تاکســی ...!
بیچــاره از تــرس بغــلم کرده بــود ...
هــی میگــفت ســالمــی؟ چیــزیت کــه نشــد که؟ و از ایــن صوبتـــا...
منــم به رانــنده گفــتم بــزنه بغــل میــخوام تــوو افــق محـــو شم...
خدایش عجب دختر با مرامی بود
 
یه دوستی دارم همیشه میاد باهام مشورت میکنه !
هر چی من گفتم برعکسش رو انجام میده خیلی هم موفق میشه ...
 
خنده دار ترین صحنه سریال های ایرانی :
"بدون حکم قضایی، که نمیتونیم وارد خونه بشیم.
 
من هروقت می دوم که به اتوبوس برسم ولی نمی رسم

همینطور به دویدن ادامه میدم که فکر نکنن ضایع شدم

یه بار سه ایستگاه دویدم
 
بچه های الآن که سختی نمی کشن؟

ما دهنمون صاف شد انقدر دفتر خط کشی کردیم

یارو دفتر میخره از قبل حتی مشقاشم توش نوشته شده
 
واقعا شانس آوردیم همه بیماریها رو خارجی ها کشف میکنن

و اسم خودشونو میذارن روش وگرنه مثلا بجای پارکینسون

باید میگفتیم مرض کامبیز یا درد حاج مرتضی وبرادران به غیر مجتبی
 

با این گرونی گوشت تا چند وقت دیگه جلو پای عروس و دوماد مجبورن 
تن ماهی باز کنن

خانومای عزیز ، توجه کردین

از وقتی دلار گرون شده یه خواستگار هم تلفن نزده !؟
 
شباهت زندگی من و اینشتین در اینه که هر دو بچگیهامون خنگ بودیم 
ولی خب
از وسطهای بیوگرافیمون به بعد یه کم متفاوت میشه …
 
بَ رَ بَ بَ چیست؟

 همون برو بابای خودمونه

 اینو در پاره ای مواقع با دهنی کج، واسه تضعیف روحیه طرف بکار میبرن
 
اگه بخوای خلبان بشی، هزار جور مریضی داری ولی بخوای معافیت
پزشکی بگیری،سالمِ سالمی