سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

داستان کوتاه چشم هفت رنگ...........

چشم هفت رنگش را دریغ از این که لحظه ای  از من غافل شود به من دوخته
است.خود را لایق بخاطر سپردن لحظاتم می داند ،لحظاتی که به نبض دلش نقش
می بندد،با بخاطر آوردنشان مرا به دیرینه های خود می کشاند.صدای چشمک
زدنش سکوت مبهم تعقیبش را می شکند.همچنان چشمک زنان تعقیبم می کند.دستم
را سویش بردم.ذوق زده شد وبرقی از آن مرا مقلوب خودش کرد.
اکنون با انگشت اشاره ام رفیق شده است به گونه ای که هرآنچه  می خواهم و
با چشم هفت رنگش نشانه  می کنم را بر روی صفحه ای از نبضش ثبت  میکند. دنیا را در دست دارم زمانی که با نگاهش اطرافم را جاروب می کنم.

نویسنده : کریم شینی پور
شهر :خرمشهر