حکایت کارآیی و تولید جالب و خواندنی .....!!!!
حکایت کارآیی و تولید
مورچه هر روز صبح زود سر کار میرفت و بلافاصله کارش رو شروع میکرد. با خوشحالی به میزان زیادی تولید میکرد.
رئیسش که یک شیر بود،از این که میدید مورچه میتواندبدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود. بنابراین فکر کردکه اگر مورچه میتواند بدون هیچگونه سرپرستی بدین گونه تولیدکند، پس با داشتن یک سرپرست حتمامیزان تولیدش بسیار بالاتر خواهدرفت. او بدین منظور سوسکی را کهتجربه بسیار زیادی در سرپرستیداشت و به نوشتن گزارشات عالی شهرهبود، استخدام کرد. اولین تصمیمسوسک راه اندازی دستگاه ثبت ورود وخروج بود. او همچنین برای نوشتن وتایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیازداشت. عنکبوت هم مدیریت بایگانی وتماسهای تلفنی را بر عهده گرفت.
شیر از گزارشات سوسک لذت برده و ازاو خواست که نمودارهایی که نرختولید را توصیف میکند تهیه نمودهکه با آن بشود روندها را تجزیه وتحلیل کند. او میتوانست از اینموارد در گزارشاتی که به هیئتمدیره میداد استفاده کند.
بنابراین سوسک مجبور شد کهکامپیوتر جدیدی به همراه یکدستگاه پرینت لیزری بخرد. او از یکمگس برای مدیریت واحد تکنولوژیاطلاعات استفاده کرد. مورچه که زمانیبسیار بهره ور و راحت بود، ازاین کاغذبازی افراطی و جلساتیکه بیشترین وقتش را هدر می دادمتنفر بود. شیر به این نتیجه رسیدکه زمان آن فرا رسیده که شخصی را بهعنوان مسئول واحدی که مورچه در آنکار میکرد را معرفی کند. این سمتبه جیرجیرک داده شد. اولین تصمیماو هم خرید یک فرش و نیز یک صندلیارگونومیک برای دفترش بود. اینمسئول جدید یعنی جیرجیرک هم به یککامپیوتر و یک دستیار شخصی که ازواحد قبلیاش آورده بود، به منظورکمک به برنامه بهینهسازیاستراتژیک کنترل کارها و بودجهنیاز پیدا کرد. اکنون واحدی کهمورچه در آن کار میکرد، به مکانغمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچکسی در آنجا نمیخندید و همهناراحت بودند. در این زمان بود کهجیرجیرک، رئیس یعنی شیر را متقاعدکرد که نیاز مبرم به شروع یکمطالعه درخصوص سنجش شرایط محیطیدارد. با مرور هزینههایی که برایاداره واحد مورچه میشد، شیر فهمیدکه بهرهوری بسیار کمتر از گذشتهشده است. بنابراین او جغدی کهمشاور شناخته شده و معتبر بود رابرای ممیزی و پیشنهاد راه حلاصلاحی استخدام نمود. جغد سه ماهرا در آن واحد گذراند و با یک گزارشحجیم چند جلدی باز آمد. نتیجهنهایی این بود: "تعداد کارکنانبسیار زیاد است". حدس می زنیداولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسیبود؟
مسلما مورچه! چون او عدمانگیزه اش را نشان داده وبه سیستم مدیریت نگرشمنفی داشت.
|