با گالیور، 300 سال بعد! راهنمای سفر به «ماخونیک»؛ یک روستای جهان
همشهری 6 و 7 - حمیدرضا محمدی، وحید معتمدنژاد: سرزمین لی لی پوت ها را به یاد دارید؛ همان سرزمینی که مردم آن کوتاه قد بودند و گالیور در حین سفرهایش به آنجا رسید؟ حالا می خواهیم شما را با روستایی آشنا کنیم که مردمش جثه ای ریز داشته و خانه های آنجا ارتفاع کمی دارند؛ «ماخونیک».
اینجا روستایی است در خراسان جنوبی، حوالی شهر سربیشه که تا مرز افغانستان تنها نیم ساعت فاصله دارد. ما خونیک که یکی از هفت روستای شگفت انگیز جهان است، متاسفانه دچار محرومیت است؛ مثل دیگر روستاهای این منطقه، مردم ماخونیک رسوم عجیبی دارند. اگر دل تان کشف تازه می طلبد و افراد جدید، عرصه برایتان مهیاست که بار سفر ببندید. هر چند که دور بودن از مرکز برای کسانی که از دور و اطراف پایتخت دورتر نمی روند، دشوار است اما آنان که به واقع اهل سفرند، رنج راه را بر خود هموار می سازند تا آنچه را تاکنون ندیده اند از نظر بگذرانند.
چگونه برویم؟
از پایتخت تا روستای «ماخونیک»، 1261 کیلومتر راه در پیش دارید و دو مسیر در پیش روی شماست؛ نخست آن که خود را به جاده ای که به مشهد منتهی می شود، برسانید. پس از سمنان، دامغان و شاهرود، به سبزوار خواهید رسید. در این شهر، به طرف جنوب آمده و اکنون، پس از عبور از شهرهای گناباد، بیرجند و طبس، به ماخونیک خواهید رسید.
مسیر دوم که البته 82 کیلومتر بیشتر است، شما را از قم، کاشان، یزد، طبس، بیرجند و سربیشه به این روستا خواهد رساند. ماخونیک از بیرجند 131 کیلومتر در جنوب شرق و از سربیشه 64 کیلومتر در شرق خود فاصله دارد اما پایتخت نشینان بدون استراحت و احیانا شب مانی در یکی از شهرها چیزی حدود 14 ساعت راه در پیش خواهند داشت.
همچنین هر روز از ساعت 13:30 تا 18، هفت سرویس از تعاونی هشت پایانه مسافربری جنوب، عازم مرکز استان خراسان جنوبی می شود که بهای سوار شدن به آنها، 33 هزار و 500 و 56 هزار و 500 تومان است.
از سوی دیگر اگر می خواهید با قطار سفر کنید، این را بدانید که هیچ قطاری به بیرجند نمی رود. تنها راه این است که سوار قطارهای 56 هزار تومانی شوید که یک روز در میان، ساعت 12:10 از تهران حرکت و 5 بامداد به طبس می رسند.
در ایستگاه راه آهن طبس هم، خودروهایی مستقرند که شما را به بیرجند که 270 کیلومتر آن سوتر است، می رساند. طبیعتا، آسان ترین راه برای سفر به این روستا، هواپیما خواهد بود. برای رسیدن به فرودگاه بین المللی بیرجند، باید دست کم 119 هزار و 500 و دست بالا 248 هزار و 800 تومان بپردازید.
خانه هایی که می نشیند!
همه چیز در این روستا خاص است. خانه های ماخونیک جالب توجه است. ارتفاع خانه های آن، حداکثر به 1.40 سانتیمتر می رسد. این روستا که در دامنه تپه و به نوعی در گودی زمین قرار گرفته، خانه هایی به هم فشرده دارد.
در عمل بافت سنتی ماخونیک، از منطق ریاضی خاصی پیروی نمی کند. سنگلاخ بودن و ناهمواری زمین، مسائل امنیتی، رابطه خویشاوندی و شرایط اقلیمی موجب شکل گیری این گونه معماری شده است.
مصالح سازنده هر خانه، عموما سنگ، چوب و هیزم است که متاسفانه، آفت جدید بسیاری از روستاهای ایران، مانند آجر به مصالح این خانه ها راه پیدا کرده و نسل جدید اهالی ماخونیک، به تدریج از بافت سنتی آن فاصله میی گیرند و همین موضوع، به لحاظ گردشگری می تواند به جاذبه بیرونی روستا جدا از ساکنان آن لطمه بزند.
قسمت اعظم سقف خانه ها را با سنگ های صاف تشکیل می دهند که روی آنها را با مخلوط کاهگل، ساروج و سنگریزه پوشانده اند. تنها راه ارتباطی این خانه ها با بیرون، پنجره کوچکی است که با وجود پایین بودن خانه ها از سطح زمین، خود را بیشتر نشان می دهد و به زحمت می توان با عبور از یکی دو پله وارد خانه شد.
در خانه های این روستا چوبی است و به سبب در امان ماندن از بادهایی که از شمال و شمال غرب می وزد و بهره گیری از نور خورشید، از سمت جنوب باز می شوند. این درها در گذشته از بسته های به هم بافته شده خار و بوته بیابان ساخته می شدند.
مهمترین بخش هر خانه، کندیک (مخزن نگهداری گندم و جو)، کرشک (اجاق گلی برای پخت غذا)، طاق و طاقچه است. البته جدا از قد ساکنان روستا که البته در نسل های جدید آن، با تدابیر اندیشیده شده، به تعادل نسبی رسیده، یکی از دلایل کوتاه بودن ارتفاع خانه ها، گرم شدن و خنک ماندن آن در فصول زمستان و تابستان است.
نکته جالب سقف خانه هاست که آنها را با تنه درختان محلی و بوته پوشانده اند. به طور معمول در میان چند اتاقی که بدون حصار در کنار یکدیگر ساخته شده اند، تنها یک اتاق مورد استفاده شخصی قرار می گیرد که به آن خانه آدمی یا خانه نشست می گجویند. این خانه که مساحت آن حدود 10 تا 15 متر مربع است، برای نشست و برخاست، خوابیدن، پخت و پز، انبار جو و گندم، کارگاه بافندگی و اتاق پذیرایی به کار می رود و سایر اتاق ها که کوچک هستند برای نگهداری حیوانات و انبار علوفه و چغندر استفاده می شود.
عناب؛ نماد ماخونیک
ساکنان ماخونیک مانند دیگر روستاییان این سرزمین، کشاورز و دامدار هستند. محصول کشاورزی این روستا گندم، سیر، جو، شلغم، چغندر، زردک، گوجه فرنگی و پیاز و در میزان کوچک زعفران است. ناگفته نماند که عناب، توت، انجیر، انار، سیب، انگور و بادام هم در باغ های ماخونیک کاشته می شود.
اگرچه عمده ترین منبع درآمد مردم ماخونیک، کشاورزی است اما کار زراعت هم با توجه به کمبود زمین های کشاورزی مناسب و مساعد برای کار و تعدد کشاورزان روستا، با دشواری صورت می گیرد و حتی زمین های دو متر مربعی هم در این روستا یافت می شود که محل گذران زندگی مردم روستا است و با سنگ چین مشخص شده اند. بهترین زمین ها، در پایین دست چشمه آب شیرین روستا قرار دارد. روزگاری می شد در هر زمینی، درختان عناب را مشاهده کرد اما امروز، بسیاری از آنها خشکیده اند. درخت عناب؛ میوه و برگش، نمادی برای روستای ماخونیک است.
اگر در همین فصل سرد سال به ماخونیک سفر کنید و میهمان اهالی ماخونیک شوید، می توانید مخلوط شلغم و شیر را نوش جان کنید یا مخلوط کوبیده شده آرد، شلغم و چغندر پخته و خشک شده یا «بنه» خشک شده را که «پختیک نام دارد صرف کنید. مردم این روستا، برای ذخیره و نگهداری محصولات خود از ظرف خمره شکلی به نام «کندوک» یا کندیک، استفاده می کنند که حاصل ورز داده شدن گل رس است.
عموم دام های ماخونیک، بز است. صنایع دستی چون قالی بافی، سفالگری، ریسندگی، جاروبافی، پارچه بافی و جوراب نیز در این روستا رواج دارد اما امروز رو به کاهش گذاشته است. البته به سبب معادن سنگ گرانیت سبز و سنگ گوریت که بازالت های منشوری هستند، برخی از اهالی، به ویژه جوانان، در آن معادن فعالیت می کنند.
وعده گاهی برای عروس و داماد!
مردم روستای ماخونیک، به سنت های خود پایبند نهستند. ساکنان ماخونیک تا چند دهه قبل، شکار و خوردن گوشت را برحسب برخی آداب و رسوم کهن شان مردود می شمردند و از آن دوری می کردند. این مسئله، اتفاقی نادر و البته بختی خوش برای محیط زیست اطراف ماخونیک بوده است.
مردم ماخونیک هنوز هم سیگار نمی کشند. چند سالی می شود که مردم این روستا اجازه ورود تلویزیون را به روستایشان داده اند.
یکی دیگر از رسوم مردم این روستا مربوط به مراسم عروسی است. در شرق روستا، چشمه آب شیرینی قرار دارد که در بالای آن، دو اتاقک ساخته شده است. در قدیم بنا به رسم اهالی، در یکی از این اتاق ها داماد و در دیگری عروس را حمام می دادند و سپس آنها را دور این درخت می گرداندند و راهی روستا می شدند. این اتفاق اکنون منسوخ شده و به ندرت رخ می دهد.
هم سرد و هم سخت
در وصف نام «ماخونیک» چند نقل قول وجود دارد. آنگونه که در برخی منابع تاریخی 300 سال پیش ذکر شده، «مادخنیک» را نام اصلی این روستا دانسته اند که مرکب از «ماد» و «خنیک» است. ماد همان سکونتاه قوم ماد است. این واژه (مادخنیک) در گذر زمان به ماخونیک رسیده است.
اما اهالی روستا «ما» را به معنای بزرگ می دانند و اگر این تعبیر دست باشد، چون در منطقه مذکور، پنج روستای دیگر با نام خونیک وجود دارد، ماخونیک به معنای خونیک بزرگ است.
دردسرتان ندهیم، بعضی ها هم می گویند «خونیک»، همان خنک است و این به خاطر اقلیم خنک این روستا نسبت به نواحی اطرافش است. ماخونیک به لحاظ تقسیمات جغرافیایی، از شمال به روستای «لجونگ» می رسد. غرب و شمال غربش را روستاهای «توتک» و «سفال بند» دربر گرفته اند و روستای «باغ سنگی» هم در جنوب و جنوب شرق ماخونیک جای گرفته است.
به لحاظ ناهمواری های موجود، این روستا از شرق به کوه محمودی یا کندوک و از جنوب به دو تپه کم ارتفاع به نام های پره ماخونیکو تپه زرد می رسد. از جنوب این روستا اما دو رودخانه فصلی پی باغا و گل انجیر عبور می کنند که در نهایت رودخانه بزرگتر ماخونیک را پدید می آورند.
این روستا با 739 نفر جمعیت بر مبنای سرشماری سال 1390 در دهستا دَرَح واقع در بخش مرکزی شهرستان سربیشه قرار دارد. مردم این روستای حنفی مذهب، به فارسی سخن می گویند اما با لهجه خراسانی مختص به خود.
از آداب و رسوم چه می بینیم؟
مردم ماخونیک در جشن هایشان از تار و دو تار استفاده می کنند و آنها را با آواها و ترانه های محلی همراه می سازند. در نوروز و اعیاد مذهبی فطر و قربان، برنامه های ویژه ای دارند؛ لباس نو می پوشند، خوراکی های مخصوص تهیه می کنند و به دیدار بزرگان و فامیل می روند.
مردم روستای ماخونیک از پوشاک محلی بلوچی استفاده می کنند. لباس اغلب مردان شامل شلوارهای گشاد، دستار، جلیقه، کفش و نوعی پوشش بلند است. زنان نیز از روسری، زیورآلات و پیراهن های بلند استفاده می کنند.
کجا بمانیم؟
روستای ماخونیک اقامتگاه بوم گردی مشخصی ندارد مگر اینکه میهمان اهالی روستا شوید و شبی را در یکی از این خانه های کوچک به صبح برسانید. البته مهمانسرای سعادتی (درجه 2) در سربیشه و مهمانسرای جهانگردی (***)، هتل کوهستان (***) و هتل مقدم (**) در بیرجند هم پذیرای شما در این سفر خواهند بود.
سوغات چه ببریم؟
مهمترین صنایع دستی ماخونیک که می تواند یادگار شما از این روستا هم باشد، فرش بافی، سبدبافی، توربافی، پلاس بافی و تولید ظروف سفالی است.
از برج تا سنگ
روستای ماخونیک به لحاظ طبیعی و تاریخی هم جاذبه هایی دارد که در صورت سفر به آنجا، می توانید از آنها دیدن کنید. «قنات» ماخونیک یکی از آنهاست. طول این قنات که دبی اش، 2 لیتر در ثانیه است، 80 متر بوده و 4 هکتار زمین کشاورزی را تحت پوشش آب خود دارد.
مناطق کویری معمولا دارای قنات هستند که سیرابی منطقه و حتی روستا، وابسته به آنها است. اما مهمترین اثر تاریخی این روستا، «سنگ نگاره»ای است که مربوط به هزاره چهارم پیش از میلاد است. این اثر پیش از تاریخی که در نزدیکی قنات روستا واقع شده، حاوی نقش هایی چون بز کوهی و سرو است که نشان از چوپانی و دامداری دارد. برج انجیر و قلعه ماخونیک از دیگر دیدنی های تاریخی ماخونیک است.
چه بخوریم؟
جز «پختیک» که در فصل زمستان به مصرف مردم می رسد و در این سفر می توانید نوش جان کنید، از قلور شیر، غلور ترش، گندم کله، سوزی، کاچی شلقم، تلخو، قروت خنجیک در کنار انواع آش ها، آبگوشت و کشک می توان به عنوان غذاهای سنتی این منطقه نام برد.
جز این، اما «سنگلک» هم وجود دارد که در لغت نامه دهخدا درباره آن چنین آمده: «به غذای کله پاچه ای گفته می شود که در اثر اضافه کردن آب سرد یا نمک هنگام پخت، پاچه در آن غذا سفت شده است (همانند سنگ).»
ماخونیک یعنی شگفتی و استقامت
از شهرستان بیرجند در استان خراسان جنوبی که زبانزد علم و فرهنگ است و مردمانش مشهور به آ»وزگارزادگان، جاده ای از شرق به سوی استان همجوارش سیستان و بلوچستان منشعب می شود که پس از مسافتی حدود 70 کیلومتر به منطقه سربیشه می رسیم.
درست از همین شهر به سمت بیابانی برهوت که به هیچستان می ماند و از آنجا تا ماخونیک یک ساعت راه در پیش است. در این منطقه تا چشم کار می کند کوه است.
هیچ جنبده ای در این راه نمی جنبد، مگر مارمولکانی که هر از گاه از پشت سنگ یا کلوخی به هر جا زل می زنند بی آنکه بدانند خطری در جاده در کمین آنهاست. شاید در بین راه گهگاهی از ساختمانی سبز، چهره ای چروکیده و سوخته دلیل آمدنت را بپرسد تا بفهمد از پایتخت آمده ای و آنگاه با همان تواضتع کویریان، به تو با احترام اجازه عبور و ادامه راه دهد.
در بین راه تنها جاذبه کویر که افق بی انتهاست، بار خستگی را از چشمانتان می زداید تا شاهد دنیایی متفاوت تر از کلانشهری چون تهران باشید و آرزوی برگشت در خیال تان نقش نبندند. تا اینجای راه اگر بومی اینجا نباشید و اهل کویرنوردی، یکنواختی کویر حوصله را از شما می رباید و چشمان تان به ساعت مچی خیره می شود اما با اینحال می روید و می روید تا به همان مقصود سفر برسید.
به ماخونیک که می رسید هیچ کس جز کودکان پابرهنه با جامه هایی کهنه به استقبال تان نمی آیند اما راز این دیار در همین استقبال است؛ استقبالی که از روی نیاز و بی انباز، مردمان این سرزمین همه نیازمندند نه از نوع نیازی که در جامعه امروز شهری رواج دارد، نیازی که توجه و محبت را طلب می کند. اینجا لقمه ها نیز حد و اندازه دارد و هر کس نان خویش را می خورد و منت حاتم طایی نمی کشد.
این مردمان جثه هایشان کوچک اما روح شان بزرگ است. آنها سرمای استخوان سوز کویر را در گرمای خانه های کلوخی باصفا و صمیمیت به صبح می رسانند.
اینجا همه مالک اند؛ مالک همه چیز و هیچ چیز، مالک خود و دیار خود، مالک خود و غیرت خود، مالک خود و سیرت خود، مالک زمینی که وسعت در آن مفهوم نیست و به اندازه همان قد کوتاه خود به زمین سرمی سایند و شکرگزار اویند و مالک تمام آرزوهای برنیامده که به زعمی تنها در چهار دیواری گلی این سکونتگاه اولیه بشری دفن می شد. پس چه جای مجیزگویی که چیزی را تصاحب کنند و به کرسی قدرت و مکنت بنشینند.
اینجا از شگفتی های شهری اثری نیست اما خود ماخونیک از شگفتی های تاریخ و معماری ایران است و یکی از هفت روستای شگفت انگیز دنیا که از آن به سرزمین لی لی پوت ها هم یاد می کنند.
خلاصه اینجا را باید دید نه از نوع دیدنی که شمال و جنوب کشور را با هزینه های سرسام آور و آنچنانی می بینند. اینجا تنها باید از دل هزینه کرد و با هزینه دل دید و طعم فست فودهای پایتخت را جایگزین کریچ کریچ (صدای جویدن نان خشک به گویش محلی) نان خشک کرد. اینجا گوشه ای از کشور پهناور ایران است و صد البته جور دیگر باید دید.