پيام
+
**در اين سراي بي کسي کسي به در نمي زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمي زند
يکي ز شب گرفتگان چراغ بر نمي کند
کسي به کوچه سار شب در سحر نمي زند
نشسته ام در انتظار اين غبار بي سوار
دريغ کز شبي چنين، سپيده سر نمي زند
گذرگهي است پر ستم که اندر او به غير غم
يکي صلاي آشنا به رهگذر نمي زند
دل خراب من دگر خراب تر نمي شود
که خنجر غمت ازين خراب تر نمي زند
**

♥ ح. بالايي
91/4/7

راه كمال
**چه چشم پاسخ است ازين دريچه هاي بسته ات؟...
برو که هيچکس ندا به گوش کر نمي زند!...
نه «سايه» دارم و نه بر ، بيفکنندم و سزاست ..
اگر نه بر درخت تر کسي تبر نمي زند...
هوشنگ ابتهاج
**
عليرضااحساني نيا
شما برو در بزن،
عبـد عاصـي
سلام عزيز برادر ... حتما سپيده-ي صبح نزديک است؛ شب-زنده-داران که صبور کوچه-هاي تاريکي وَ چشم براه دميدن «صبح موعود»-اند ..._والسلام، عـبـــد عـا صـي.
راه كمال
حتما..اين طور است..!!