سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

سرانجام رئیس ساواک به کجا ختم شد؟!

سرانجام رئیس ساواک به کجا ختم شد؟!
در 26 بهمن 1357نعمت‌الله نصیری رئیس ساواک به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به جرم ارعاب در جامعه و کشتار مردم در سال‌های ریاست بر ساواک و شهربانی تیرباران شد.

 

روز 10 بهمن 1335، نعمت‌الله نصیری، رئیس‌ شهربانی کل کشور به سمت معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) منصوب شد. دوره ریاست نصیری بر ساواک تا 17 خرداد 1357 بطول انجامید و پس از وی ناصر مقدم عهده‌دار این سمت شد.

http://www.seemorgh.com/uploads/1393/11/nasir1.jpg

نعمت‌الله نصیری در مرداد 1289 در سمنان متولد شد، در 1311 وارد دانشکده افسری شد و در 1313 درجه ستوان دومی گرفت. او 10 سال اولیه خدمت خود را در دانشکده افسری گذراند و در بخشی از این مدت با محمدرضا پهلوی در آن دانشکده، دوست و هم‌دوره بود.

http://www.seemorgh.com/uploads/1393/11/nasir2.jpg

وی پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده افسری، مشاغل مختلف نظامی را برعهده گرفت: فرمانده دسته مسلسل سنگین، فرمانده دسته و گروهان دانشکده افسری، معاون دانشکده تکمیلی افسری، فرمانده گردان 2 هنگ 18 کرمان، فرمانده گردان مستقل سیرجان، فرمانده گردان پیاده دانشکده افسری، فرمانده دوره تکمیلی و معاون رسته پیاده دانشکده افسری، رئیس ستاد دژبان مرکز، فرمانده دانشکده پیاده و فرمانده هنگ پیاده پهلوی.

http://www.seemorgh.com/uploads/1393/11/nasir3.jpg

نصیری در سال 1329 با درجه سرهنگی به فرمانده گارد سلطنتی منصوب شد. او در همین سمت در 22 مرداد 1332 به دستور شاه مأمور ابلاغ دستور وی مبنی بر عزل مصدق از نخست‌وزیری و انتصاب فضل‌الله زاهدی به جای او شد، اما در شامگاه 24 مرداد هنگام مراجعه به منزل مصدق به دستور سرتیپ ریاحی، رئیس ستاد وقت ارتش توقیف و زندانی شد و پس از کودتای 28 مرداد 1332 آزاد گردید.

او پس از بازگشت شاه به کشور به درجه سرتیپی و در 1336 به درجه سرلشکری ارتقاء یافت. در مهر سال 1339 به سمت معاونت آجودانی و در آذرماه‌‌‌ همان سال به سمت ریاست شهربانی کل کشور منصوب گردید. او در مرداد سال 1341 به درجه سپهبدی ارتقاء و در 15 خرداد 1342 همزمان با قیام مردم در حمایت از امام خمینی به سمت فرمانداری نظامی تهران و حومه منصوب شد. او در تهران حکومت نظامی اعلام کرد و به سرکوب شدید مردم پرداخت.

نصیری در 10 بهمن 1343 در دولت اول امیرعباس هویدا به سمت معاونت نخست‌وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ ساواک ـ منصوب شد. ساواک در دوران نصیری به اوج خشونت و سرکوب مخالفان گرایش یافت. تیم سه نفره نصیری، ثابتی و معتضد، از ساواک یک سرویس امنیتی خشن و بی‌رحم بوجود آوردند. وی چندین بار از شاه تقاضای بازنشستگی کرده بود ولی به دلیل توانایی‌اش در سرکوب مخالفین، شاه هیچگاه با درخواست او موافقت نکرد. وی در 12 مهر 1350 به دستور شاه به درجه ارتشبدی نائل شد.

نصیری در خرداد 1357 به پیشنهاد دولت نظامی غلامرضا ازهاری به عنوان گامی در جهت فرونشاندن خشم مردم، از ریاست ساواک برکنار و به عنوان سفیر به پاکستان اعزام شد. چندی بعد دولت ازهاری با موافقت شاه، نصیری را به تهران فراخواند و در 17 آبان 1357 بازداشت شد. در آستانه دستگیری اعلام جرمی هم در 13 مورد علیه نصیری تنظیم و در اختیار دادسرای تهران و دادسرای دیوان کیفری قرار گرفت تا براساس آن وی را مورد بازخواست و محاکمه قرار دهند، ولی این 13 مورد عمدتاً به موارد زمین‌خواری و سوءاستفاده‌های مالی و اداری مربوط می‌شد و از عملکرد وی در سال‌های ریاست بر ساواک خبری نبود.

در روز 22 بهمن 1357 همزمان با پیروزی انقلاب در جریان حمله مردم به زندان‌ها و پادگان‌ها، نصیری که به همراه گروه دیگری از رجال و کارگزاران رژیم پهلوی در پادگان جمشیدیه زندانی بود، به سرعت شناسایی و دستگیر شد و پس از ضرب و شتم و جراحاتی که بر او وارد شده بود در مدرسه رفاه تحویل نیروهای انقلاب شد. وی در 26 بهمن 1357 به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به جرم ارعاب در جامعه و کشتار مردم در سال‌های ریاست بر ساواک و شهربانی تیرباران شد.

ارتباط خودکشی دانشجوی دکترای دانشگاه تهران با بورسیه ها...

ارتباط خودکشی دانشجوی دکترای دانشگاه تهران با بورسیه ها
هرکس که شنید «حسین خجسته‌نیا» خودکشی کرده، از بهت و حیرت، از ناباوری و بالاتر از همه تألم و تأثر همان‌جا نشست. همه به‌جای اینکه بپرسند «چرا»، بی‌اختیار می‌گفتند «یعنی چه؟» چون نمی‌توانستند باور کنند که او خودش را کشته است.

 

صادق زیباکلام نوشت: هرکس که شنید «حسین خجسته‌نیا» خودکشی کرده، از بهت و حیرت، از ناباوری و بالاتر از همه تألم و تأثر همان‌جا نشست. همه به‌جای اینکه بپرسند «چرا»، بی‌اختیار می‌گفتند «یعنی چه؟» چون نمی‌توانستند باور کنند که او خودش را کشته است.

مشکل این بود که خیلی‌ها این دانشجوی دوره دکترا که همیشه لبخند بر لب داشت را می‌شناختند. شاید اسمش را یا اینکه در چه رشته‌ای درس می‌خواند یا در کدام مقطع تحصیل می‌کند را نمی‌دانستند، اما می‌دانستند دانشجوی دانشکده خودمان است.

ورودی87 بود؛ جزو دانشجویان ممتاز دکترای روابط بین‌الملل و جزو استعدادهای درخشان. آنقدر بر کار و درس خود مسلط بود که در کلاس‌های آمادگی روابط بین‌الملل و زبان که دانشکده برای جمعی  به راه انداخته بود، تدریس می‌کرد. از نظر «کلاس‌داری» و «فن تفهیم به دانشجو» و بالاخره سواد و معلومات انصافا جزو بهترین استادان این دوره‌ها بود و قطعا اگر عضو هیات‌علمی می‌شد، استاد بسیار برجسته و توانمندی می‌شد.

یک‌بار برای او و اردشیر پشنگ- از هم‌دوره‌ای‌‌هایش- یک مشکل اداری در رابطه با استعدادهای درخشان پیش آمده بود. پشنگ از من تقاضا کرد با دکتر زهتابیان، مدیر کل تحصیلات تکمیلی دانشگاه و مسوول کمیته موارد خاص، صحبت کنم. حسین با حالت شوخی‌وجدی گفت اگر پای استاد زیباکلام بیاید وسط، آن مختصر شانسی هم که داریم، هوا می‌شود.

فردا یا چندروز دیگرش به دفتر من آمد و کلی عذرخواهی کرد که یک وقت جسارت نکرده باشد. فکر نکنم در این شش‌سال‌و‌اندی که در دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی بود کسی از او بی‌ادبی یا رفتاری غیرمعقول دیده باشد. به‌غایت افتاده و باادب بود؛ حتی نسبت به مستخدمان دانشکده.

حسین خجسته‌نیا قطعا نابغه نبود؛ اما انصافا حق وی هم نبود که در سی‌وچندسالگی به خاک سپرده شود و یک‌عمر خانواده‌اش را داغدار کند. او یک‌سروگردن از استادانی که در دور دوم ریاست‌جمهوری محمود احمدی‌نژاد، وارد دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی شدند باسواد‌تر بود. نیازی به اینکه به‌دنبال عامل یا مقصر خودکشی حسین بگردیم، نیست! در فاصله 92-88 عملا ملاک و معیارهای علمی و آکادمیک چه در خصوص بورسیه‌کردن دانشجویان دوره دکترا و چه بدتر از آن درخصوص جذب هیات علمی در دانشگاه‌ها - اگر نگفته باشیم که عملا کنار گذاشته شدند- بسیار کم‌رنگ شدند.

 حکایت بورسیه‌های غیرقانونی که زبانزد خاص‌وعام شده، اما داستان جذب هیات‌علمی در چهارسال دوم دولت احمدی‌نژاد متاسفانه هنوز بازتابی نیافته است. بدون علم و اطلاع گروه‌های آموزشی و استادان باتجربه، فردی که کسی او را نمی‌شناخت با یک حکم کارگزینی  عضو جدید این یا آن گروه آموزشی می‌شد. حاجت به گفتن نیست که حامی و پشتوانه اینگونه استخدام‌ها چه بود؟

مساله‌ای که در این استخدام‌ها رعایت نمی‌شد، توانمندی‌های علمی، پیشینه تحقیقاتی، مقالات علمی چاپ‌شده، نظر استادان گروه آموزشی مربوطه و این‌دست ملاحظات بودند. امثال حسین خجسته‌نیا همه اینها را داشتند یا دست‌کم خیلی بیشتر از کسانی که جلو چشمانشان به عنوان استاد استخدام می‌شدند، داشتند. نیازی به مطالعات و تحقیقات گسترده پیرامون توانایی‌های علمی جذب‌شدگان هیات‌علمی سال‌های اخیر وجود ندارد.

یک خبرنگار معمولی هم می‌تواند یکی،دوساعت با دانشجویان به‌خصوص رشته مطالعات منطقه‌ای یا علوم‌سیاسی دانشگاه تهران صحبت کند تا متوجه شود اوضاع از چه قرار است؟ نمی‌دانم چرا ما از تجربه تربیت‌مدرس درس نگرفته‌ایم؟ تربیت‌مدرس قرار بود دانشگاهی شود که صددرصد حسب جهان‌بینی دولتی عمل کند. بعد هم تک‌تک استادان آن گلچین شدند و یکایک دانشجویان آن هم دستچین، اما حاصل آن درنهایت دانشگاهی مثل سایر دانشگاه‌ها شد.

پرکردن رشته مطالعات منطقه‌ای، علوم‌سیاسی یا مطالعات جهان در دانشگاه تهران از یک طرز فکر خاص، نه‌تنها آن منظوری را که متولیان امر داشتند برآورده نخواهد کرد، بلکه در بلندمدت سطح علمی این واحد‌ها را به‌شدت تنزل خواهد داد چرا که ملاک استخدام استاد متاسفانه توان علمی نبوده، بلکه رویکرد و نگاه آنها به مسایل رسمی است. حسین خجسته‌نیا از این نوع رویکرد آسیب دید.

 او بعد از صحبت با رییس دانشکده ظاهرا هیچ‌امید و شانسی برای عضویت در هیات‌علمی نداشت و از آنجا که از مدت‌ها  احساس نومیدی در روح و جانش پخش شده بود، کپسول سیانوری را که از قبل تهیه کرده بود با یک جرعه آب در دفتر رییس دانشکده سرمی‌کشد. او اکنون زیر خاک آرمیده، اما بسیاری از دانشجویان مستعد دانشگاه تهران، چنین احساسی دارند و جلو چشمانشان شاهد هیات‌علمی‌شدن و بورسیه‌شدن کسانی هستند که عدالت، انصاف، وجدان، حق و... را هرگونه تعریف کنیم، سزاوار آن نیستند.

تقویم 94 با جملات قصار احمدی نژاد هم رسید!!

تقویم 94 با جملات قصار احمدی نژاد هم رسید!!
میدان 72 سایت وابسته به رئیس دولت نهم و دهم نوشت: سررسید سال 1394 هجری شمسی با نام "خادم ملت” تولید و منتشر شد.


 میدان 72 سایت وابسته به رئیس دولت نهم و دهم نوشت: سررسید سال 1394 هجری شمسی با نام "خادم ملت” تولید و منتشر شد. این سررسید شامل روزشمار عملکرد هشت ساله دولت های نهم و دهم و همچنین خاطرات روزانه از احمدی نژاد و جملات زیبای وی به مناسبتهای مختلف سال است.



سررسید "خادم ملت” همچنین شامل مجموعه کامل نامه نگاری های احمدی نژاد به محضر رهبر انقلاب، دستورات و نامه های معظم له به او و فرمایشات مقام عظمای ولایت در خصوص عملکرد دولت عدالت محور احمدی نژاد است.

همچنین این سررسید شامل گزارش های تصویری از سفرها و رویدادهای مهم خبری مربوط به  احمدی نژاد است.

قیمت این سر رسید 15 هزارتومان تعیین شده است.

حداد عادل بابابزرگ شد/تبریک جالب یکی از روحانیون به او!

حداد عادل بابابزرگ شد/تبریک جالب یکی از روحانیون به او!
حداد عادل در روزهای اخیر صاحب یک نوه جدید شده است. نوه ای که «خدیجه» نام دارد و همین نام واکنش جالب شهاب مرادی را در پی داشته است.

 

حداد عادل در روزهای اخیر صاحب یک نوه جدید شده است. نوه ای که «خدیجه» نام دارد و همین نام واکنش جالب شهاب مرادی را در پی داشته است. صبح امروز شهاب مرادی با انتشار یک پیام تبریک در صفحه اول یکی از روزنامه ها نسبت به نام نوه جدید غلامعلی حداد عادل واکنش نشان داد.

مرادی در این پیام تبریک آورده است: «دخترک نازنینی که به احترام مادر مهربان مومنین «خدیجه کبری سلام الله علیها» مفتخر و مزین به نام زیبای «خدیجه» است. خدا می داند چقدر از شنیدن این خبر مسرور و خوشحال شدم و امیدوارم سایر ارادتمندان به اهل بیت علیهم السلام ، به ویژه اهالی فرهنگ و دانش و سیاست با این روش ساده اما موثر، موجب ترویج نام و یاد آن بانوی نمونه شوند.»

پیش از این حجت الاسلام شهاب مرادی تلاش های زیادی را برای احیای دوباره نام «خدیجه» در میان دختران ایرانی انجام داده بود. وی چندماه گذشته پیشنهاد داده بود که مردم تنها برای یک روز در سال هم که شده دخترشان را خدیجه خطاب کنند.


یک روز دخترت را خدیجه خطاب کن

مرادی در پیشنهاد خود آورده بود: «هر سال روز دهم رمضان سالروز وفت حضرت خدیجه کبری سلام‌الله علیها هر مسلمانی دخترش را با نام مبارک خدیجه صدا کند؛ فقط یک روز و در آن روز هر دختری نام خودش را برای یک روز خدیجه بگذارد و به این نام مباهات کند؛ تاکید می‌شود فقط برای یک روز.»

هیچ خیابانی به نام بانو خدیجه (س) نداریم

مرادی که مدتهاست یکی از فعالیت های خود را در این زمینه قرار داده است، سال گذشته با اشاره به عدم توجه به برخی نام های اسلامی، گفت: «هیچ خیابانی در کشور ما نامی از حضرت خدیجه(س) نیست، حتی در روز ولادت حضرت زهرا(س) شعرهایی که در وصف حضرت صدیقه کبری(س) سروده می‌شود، نسبت به مادر فاطمه(س) بی‌مهری صورت می‌گیرد، حتی در میان متدینان وقتی می‌پرسید که کدام بانو را بیشتر دوست دارید، از حضرت سکینه نام می‌برند، در حالی که مادر و اساس اهل بیت(س)، خدیجه کبری(س) است.»



عذرخواهی صدا و سیما به خاطر جنجالی که در 20:30 پخش شد!

عذرخواهی صدا و سیما به خاطر جنجالی که در 20:30 پخش شد!
کمال الدین پیرموذن،نماینده مردم اردبیل در جریان بازدید اعضای کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی از مرکز تحقیقات و نوآوری صنایع خودرو سایپا گفت:

 

 عضو کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی با اشاره به اهمیت حمایت از صنعت خودروسازی کشور گفت: صدا و سیما به خاطر پخش گزارش نادرست و غیر منصفانه در خصوص مقایسه خودرو پراید با گروه تروریستی داعش از شرکت سایپا و اعضای کمیسیون صنایع که خدمت گزاران عرصه صنعت هستند عذرخواهی کرد.

کمال الدین پیرموذن،نماینده مردم اردبیل در جریان بازدید اعضای کمیسیون صنایع و معادن مجلس شورای اسلامی از مرکز تحقیقات و نوآوری صنایع خودرو سایپا گفت: کارنامه گروه خودروسازی سایپا در چند سال اخیر به برکت وجود جوانان نخبه و تحصیل کردگان دانشگاهی که زمینه ساز ایجاد ارتباط میان صنعت و دانشگاه شده اند، بسیار روشن و قابل توجه است.

وی با اشاره به اجرای برنامه های توسعه محصول و تولید در گروه خودروسازی سایپا افزود: صنعت خودروسازی کشور در حال حاضر شرایط خوبی پیدا کرده و در حال جهش به سمت آینده ای امیدوارکننده است.

وی تصریح کرد: در جهت ارتقا کیفیت، تولید محصولات متنوع و افزایش صادرات به بازارهای خارجی اقدامات بزرگی را در سایپا شاهد هستیم و در صورت به نتیجه رسیدن برنامه ها، سال های آینده شاهد حضور تولیدکنندگان ایرانی در جمع برندهای معتبر جهانی خواهیم بود.

پیرموذن با اشاره به اقدامات مدیرعامل گروه خودروسازی سایپا در خصوص بهبود وضعیت کلی این مجموعه گفت: از آقای مهندس محمدرضا نعمت زاده وزیر صنعت، معدن و تجارت و همچنین آقای دکتر سیدرضا نوروززاده رییس سازمان گسترش و نوسازی این انتظار وجود دارد تا با حمایت اصولی و همه جانبه از تیم مدیریتی سایپا زمینه به نتیجه رسیدن برنامه ها را برای سال های آینده فراهم کنند.

قضیه جدی مورچه و کله پاچه!

قضیه جدی مورچه و کله پاچه!
طنز: سر چهارراه، 12هزارنفر ایستاده بودند و داشتند با زیپ کاپشنشان بازی‌بازی می‌کردند. اول فکر کردم این 12هزارنفر جزو کارگران ساده و اوستا و بنا و نقاشی هستند که....

 

 طنز: پوریا عالمی نوشت: سر چهارراه، 12هزارنفر ایستاده بودند و داشتند با زیپ کاپشنشان بازی‌بازی می‌کردند. اول فکر کردم این 12هزارنفر جزو کارگران ساده و اوستا و بنا و نقاشی هستند که هرروز می‌بینم سر چهارراه‌ها ایستاده‌اند و منتظر کار و منتظر تحقق وعده‌های همه دولت‌های همه تاریخ در همه جهان به افق چشم دوخته‌اند. اما آن کارگرانی که هرروز می‌بینم یک فرقی با این 12هزارنفری که دیدم داشتند. از حالت ایستادن و چشم‌های آن کارگران معلوم است که می‌خواهند کار کنند، اما از حالت لباس‌پوشیدن و نگاه این 12هزارنفر معلوم بود که منتظرند ساعت ناهار برسد. زدم روی ترمز آمبولانس و گفتم: آهاااای 12هزارنفر، شما بیکار هستید؟
 
12هزارنفر گفتند: اول اجازه بده بپرسیم. بعد برگشتند و در گوش 2150نفری که پشت‌سرشان بودند چیزی گفتند. آن 2150نفر هم چیزی را پای یقه این 12هزارنفر پاراف کردند. بعد 12هزارنفر گفتند: ما 12هزار نیروی بی‌نیروی صداوسیما هستیم که داریم تعدیل می‌شویم.

گفتم: باید توی آن سازمانی که 12هزارنفرش را تعدیل کند و آب از آبش تکان نخورد کاکتوس کاشت. 12هزارنفر گفتند: اول اجازه بده بپرسیم. بعد برگشتند و در گوش 2150نفری که پشت‌سرشان بودند چیزی گفتند. آن 2150 نفر هم چیزی را پای یقه این 12هزارنفر پاراف کردند. بعد 12هزارنفر برگشتند سمت من و گفتند: نه نه. کاکتوس تیغ دارد و «کد» پخش از آنتن را هم نمی‌گیرد.

گفتم: ببخشید پهلوانان خدوم صداوسیما، آن 2150نفر چی‌کاره‌حسن‌بک هستند؟

2150نفر گفتند: ما توی صداوسیما پست مدیریتی داریم ولی دقیقا معلوم نیست مدیر چی هستیم. الان هم عقلشان را ریختند روی‌هم و 40تا از ما 2150تا مدیر را حذف کردند.

گفتم: عذر می‌خوام شما دقیقا کجا کار می‌کنید؟

12هزارنفر گفتند: اول اجازه بده بپرسیم. بعد برگشتند و در گوش 2150نفری که پشت‌سرشان بودند چیزی گفتند. آن 2150نفر هم چیزی را پای یقه این 12هزارنفر پاراف کردند. بعد 12هزارنفر برگشتند سمت من و گفتند: سازمان صداوسیما.

گفتم: اوووووووووه... همین تلویزیونه؟ همین‌طوری هستیم دیگه. تیم ملی فوتبال هم چهارتا روپایی نمی‌توانند بزنند اما 400نفر خودشان را رییس تیم‌ملی می‌دانند. به قول شاعر مورچه چیست که باهاش برویم کله‌پاچه بخوریم؟ شما همان با زیپ کاپشنتان بازی کنید خوش باشید و در افق گم شدم.