سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

تخلف طلایی زرگران؛ طلا بده، وام بگیر......

از شما طلا از ما وام. انگار طلا فروشان تازه فهمیده اند بانکها از طریق سپرده و وام ، چه سودهای نجومی را به جیب می زنند که سود طلا فروشی در قبال آن هیچ است.

انگار سودهای کلان بازار طلا و جواهر برخی از فعالان این بازار را قانع نمی کند چون در نزدیکی های سال جدید و شب عید، با شعار “طلا بده وام بگیر” پا توی کفش بانکها کرده اند؛ یعنی معادل 80 تا 100 درصد ارزش طلایی که گرو می گذارید وام می دهند آن هم با سود 30 تا 60 درصد. 

 
برای مشخص شدن جزییات موضوع، به عنوان متقاضی این مدل وام، با چند عضو صنف طلافروشان تماس گرفتیم.
 
یکی از طلافروشان در این خصوص گفت: هر چقدر طلا داشته باشید، 95 تا 100 درصد ارزش آن را به شما وام می دهیم. بازپرداختش هم از یک تا 10 ماه است. سود آن هم ماهیانه 3 درصد است. یعنی به ازای هر یک میلیون تومان، 30 هزار تومان.
 
یکی دیگر از طلافروشان در این‌باره اظهار داشت: تا دو سال مبلغ وام را قسط بندی می کنیم و پس از تسویه، طلای خودتان را پس می دهیم. طلای شما امانت نزد من است. هر وقت مبلغ وام را پس دادید ما هم امانتی شما را می دهیم. اگر هم مبلغ را ندادید، ما هم طلای شما را نمی دهیم.
 
از شما طلا از ما وام. انگار طلا فروشان تازه فهمیده اند بانکها از طریق سپرده و وام، چه سودهای نجومی را به جیب می زنند که سود طلا فروشی در قبال آن هیچ است.
 
البته کشتی آرای رییس اتحادیه طلا و جواهر کشور معتقد است این طلافروشان مجوز ندارند و کلاهبردارند.
 
وی می گوید: بحث وام طلا، راه شیادی و کلاهبرداری است و خلاف است. این افراد به هیچ عنوان طلا فروش نیستند. اینها برای خوردن ربا و جهت تضمین کارشان، می خواهند طلاهای مردم را بگیرند.
 
کشتی آرای می افزاید: هشدار می دهم که مردم به هیچ وجه به این موسسات و افراد مراجعه نکند. اینها کارشان تخلف و غیرقانونی است. این موسسات و مراکز زیرمجموعه ما نیستند.
 
 
البته این طلافروش‌های بانک‌نما بر خلاف نظر رییس اتحادیه می گویند که در بازارهای طلافروشی و پاساژها مغازه دارند و با مجوز کار می کنند.
 
یکی از این طلافروشان که کار وام با طلا را هم انجام می دهد، می گوید: من در پاساژهای شبنم، شب‌تاب و کیمیا مغازه طلافروشی دارم و با مجوز کار می کنم.
 
یکی دیگر از این دسته طلافروشان می گوید: من جواز کسب دارم و اگر خودتان مراجعه کنید متوجه می شوید کار ما قانونی است. مگر می شود مغازه طلافروشی مجوز نداشته باشد؟
 
تعجبی ندارد که فردا سایر اصناف مانند کله پزی ها هم برای ارائه وام به طلا فروشان اضافه شوند زیرا پیدا کردن وام های مبلغ پایین در بانکها مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه است. مردم که برای گرفتن وام از بانکها ناامید هستند، به ناچار برای اخذ وام به راه های غیر رسمی روی می آورند.
 
تسهیلات خرد بانکها هم نیمه تعطیل است. یک روز به علت نرخ سود و یک روز به بهانه غیرواقعی بودن درخواست مردم و روز دیگر به خاطر نبود ضامن معتبر.
 
طیب نیا وزیر اقتصاد در این باره می گوید: به دلیل اینکه نرخ سود واقعی منفی است، عرضه پس اندازهای مردم به سمت سپرده گذاری در سیستم بانکی نمی رود. از طرف دیگر، همه مردم فارغ از اینکه پروژه های موجه داشته باشند یا نه، داوطلب استفاده از منابع بانکی کشور هستند.
 
کم کاری بانکها در ارائه تسهیلات خرد و مورد نیاز مردم، طلافروشان به فکر انداخت که از این نمد، کلاهی برای خودشان ببافند. جدا از اینکه این کار غیرقانونی است و می توان آن را تخلف طلایی زرگران نامید، ورود اصناف دیگر به فعالیت های بانکداری، آژیر قرمز در مورد ناکارآمدی نظام بانکی را به صدا درآورده است.
منبع: صبحانه

مدل موی دخترانه روی سر پسر.....

اینکه پسر ها هم مانند دختر ها مو هایشان را بلند کنند سال ها است که به امری عادی بدل شده است. در این آلبوم تاپ ناپ تصاویری مشاهده مکنید که به جهت طنز تعدادی از این مرد ها مو هایشان را با مدل های دخترانه آرایش کرده اند. تصور آن هم جالب خواهد بود


زنی که مجبور است هرروز در روغن بنشیند!

اکثر انسانها صبح که از خواب بر میخیزند، بدن خود را کش میدهند تا به اصطلاح خواب از سرشان بپرد. اما این زن 40 ساله به دلیل بیماری عجیب و نادری که دارد روزش را با حمام روغن 3 ساعته آغاز میکند.

اکثر انسانها صبح که از خواب بر میخیزند، بدن خود را کش میدهند تا به اصطلاح خواب از سرشان بپرد. اما این زن 40 ساله به دلیل بیماری عجیب و نادری که دارد روزش را با حمام روغن 3 ساعته آغاز میکند.

خانم ” نیکلا واتهیل”از  بیماری رنج میبردکه باعث میشود رگهای خونی و پوست او سفت شده و حرکت کردن را برای او مشکل میکند
او میگوید وقتی از خواب بیدار میشود تمام بدنش سفت شده و پوستش حالتی شبیه چرم پیدا میکند و حتما باید ساعتها در وان روغن بنشیند و  بعد از آن نیز تمام بدنش را با مرطوب کننده های قوی مرطوب کند. در غیر این صورت به قدری پوستش سفت میشود که حتی نمیتواند دستانش را حرکت دهد. بیماری او در اثر سرمای هوا تشدید شده و عملا حرکات او را تحت تاثیر قرار میدهد.

وی اضافه میکند بعد از سالها تحمل بیماری و درد و احساس خستگی از سال 1997 به این بیماری عجیب دچار شده است.
وی برای اینکه از نفوذ هوا به بدنش جلوگیری کند از دستکش و لباسهای نسبتا پوشیده استفاده میکند و میگوید آرزو دارد دوباره مثل زمان سلامتش بتواند خوابی راحت و زندگی عادی داشته باشد.
او معتقد است آگاهی مردم نسبت به این بیماری نادر بسیار کم است و بهتر است مقامات مسئول مقالات و اطلاعات جامعی در مورد علائم و روشهای پیشگیری این بیماری در دسترس عموم قرار دهند.

منبع: پرداد

زنان خیابانی دیگر چانه نمیزنند! / در خانه های تیمی فساد چه می گذ

روسپیگری یکی از حقیقت‌های تلخ جامعه کنونی ماست که همیشه سعی می‌کنیم از آن کمتر صحبت کنیم و در ظاهر خود را گول بزنیم که از این مساله بی‌خبریم! ولی همه‌ می‌دانند که حقیقت چیزی غیر از این است

سایت تبیان در گزارشی به قلم نداسادات پاکنهاد وکیل دادگستری به وضعیت زنان خیابانی در جامعه ایرانی پرداخته است.

در این مطلب آمده است: «پیشاپیش به خاطر محتوای تاسف برانگیز این گزارش از خوانندگان فهیم پوزش می‌خواهیم اما چه می‌توان کرد که پدیده‌های فاسد و ضد ارزش اجتماعی را نمی‌توان نادیده گرفت و انکار کرد. این روزها دیگر، کمتر کنار خیابان کلانشهرهایی همچون تهران، اصفهان و شیراز زنان خیابانی را می‌بینیم. نه اینکه نبینیم اما نسبت به گذشته، کمتر صحنه چانه زدن یک زن خیابانی با سرنشین یک خودروی سواری را کنار خیابان و بر سر قیمت مشاهده می‌کنیم. پس زنان و دختران خیابانی کجا رفته‌اند؟ آیا دست از این کار برداشته و اصلاح شده‌اند؟ پاسخ منفی است! این روزها باید زنان خیابانی را در خانه‌های تیمی فساد جستجو کرد. این روزها، مردانی به عنوان رابط در گوشه و کنار شهر حضور دارند که مشتریان هرزگی باید برای دسترسی به زنان خیابانی، ابتدا با این رابط‌ها وارد مذاکره شوند.

قانون در مورد زنان خیابانی چه می‌گوید؟

روسپیگری یکی از حقیقت‌های تلخ جامعه کنونی ماست که همیشه سعی می‌کنیم از آن کمتر صحبت کنیم و در ظاهر خود را گول بزنیم که از این مساله بی‌خبریم! ولی همه‌ می‌دانند که حقیقت چیزی غیر از این است. اگر باور ندارید سری به شعبات مخصوص رسیدگی به پرونده‌های اینچنینی در دادگستری بزنید. به هر حال، این حقیقتی است که نمی‌توانیم از آن فرار کنیم.

زنان خیابانی این روزها تبدیل به معضلی برای جامعه شده‌اند اما این معضل در قانون، جرم محسوب نمی‌شود. زنان خیابانی بیمارانی هستند که باید برای آنها به دنبال درمان بود؛ همانند معتادان که اصولا افراد معتاد مجرم نیستند بلکه بیمارند. برای درمان این زنان صرف برخورد قانونی هم شاید حلال این مشکل اجتماع نباشد بلکه باید دنبال علل و ریشه‌های این معضل بود و با این ریشه‌یابی، موضوع را مفصل پیگیری‌کرد.

متاسفانه از نظر قانونی، قانونی که مختص این زنان باشد نداریم و اگر قرار باشد چنین زنانی را مجرم بدانیم و برای آنها مجازات تعیین کنیم باید به مواد 637 تا 641 قانون مجازات اسلامی که در مورد جرایم منافی عفت است استناد کنیم. ماده 637 اعلام می‌دارد: «هرگاه زن و مردی که بین آنها علقه زوجیت نباشد، مرتکب روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل (بوسیدن و در آغوش کشیدن یکدیگر در مکان‌های عمومی) یا مضاجعه (همبستری مرد با زن بدون آمیزش) شوند، به شلاق تا 99 ضربه محکوم خواهند شد و اگر عمل با عنف و اکراه باشد فقط اکراه‌کننده تعزیر می‌شود». در ماده 638 قانون مجازات اسلامی نیز آمده است: «هرگاه کسی علنا در انظار و اماکن عمومی و معابر تظاهر به عمل حرامی کند، علاوه بر کیفر عمل به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد و در صورتی که مرتکب عملی شود که نفس آن عمل دارای کیفر نباشد اما عفت عمومی را جریحه‌دار کند، تنها به حبس از 10 روز تا 2 ماه یا تا 74 ضربه شلاق محکوم خواهد شد».

بنابراین با توجه به اینکه قانونی تحت عنوان زنان خیابانی نداریم، در نتیجه نحوه برخورد با این افراد همانند همه مجرمانی است که مرتکب کار خلافی شده باشند. زنان خیابانی اگر مجرم هستند و تخلفی می‌کنند مثل عموم مجرمان، قانون برای آنها مجازات در نظر می‌گیرد و با آنها برخورد می‌کند؛ یعنی در صورتی که شرب خمر کرده‌اند یا دست به زنا زده باشند یا اگر عفت عمومی را جریحه‌دار کرده‌ باشند، طبق قوانینی که برای همه پیش‌بینی شده تحت همان عنوان مورد پیگرد قرار می‌گیرند و اگر ثابت شود مرتکب خلافی شده‌اند با آنها برخورد خواهد شد.

زنان خیابانی بازپروری شوند

ابتدا افراد به دلیل فقر و گاهی ارضای نیاز جنسی به این عمل روی می‌آورند ولی بعدها لذت جسمانی از بین می‌رود و آزار جنسی مطرح می‌شود. این افراد فکر می‌کنند وقتی در این مسیر قرار گرفتند باید ادامه دهند و نمی‌توانند از این منجلاب خارج شوند. پس باید مکانی برای این افراد در نظر گرفته شود تا بازپروری شوند و سالم به جامعه برگردند. در این مکان‌ها باید عواقب این کار و همچنین امراض مختلفی که ممکن است به آنها دچار شوند، برای این زنان تشریح شود. شاید این افراد در بدو امر نمی‌دانند چه عواقب خطرناکی در کمینشان است. باید از طرف دولت بودجه‌ای برای این زنان در نظر گرفته شود تا فقر، آنها را به این عمل زشت وادار نکند.

آنچه مسلم است اینکه ما نسبت به این طبقه، نیازمند یک‌سری قوانین و کانون‌های خاص هستیم و این به خاطر رفتار پرخطر آنها امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است؛ البته وجود قانون خاص برای این طبقه به این معنا نیست که باید از زنان روسپی حمایت شود و این تعبیر خوبی نیست.

اینکه در حوزه تامین اجتماعی قانون حمایتی داشته باشیم که باعث شود زنان خیابانی تولید نشوند و به وجود نیایند را باید مطرح کرد؛ چنانکه در فصل سوم قانون اساسی که حقوق ملت مطرح می‌شود بحث حمایت از حقوق زنان مورد توجه قرار گرفته است اما باید قانون‌هایی داشته باشیم که از به وجود آمدن چنین طبقه‌ای در جامعه جلوگیری و پیشگیری کند.

موضوع زنان روسپی به جرم‌انگاری جدید برمی‌گردد یعنی باید بین جرم زنا و جرم روسپیگری یک تفاوت اساسی قائل شویم و این به منزله حمایت از زنان روسپی نیست و به معنای وسیع‌تر، حمایت کردن از جامعه است.

در قانون‌های حمایتی خلاء‌های بسیاری داریم و قانون در این زمینه بسیار ضعیف بوده و این دغدغه بسیاری از اندیشمندان اجتماعی است که چرا قانون‌گذار ما موضع انفعالی به خود گرفته و منتظر است جرم به وقوع بپیوندد و بعد دنبال چاره‌اندیشی باشد.

زمانی که می‌گوییم حمایت از زنان خیابانی اتفاق بیفتد، این تنها به معنای نگاه حقوقی نیست و تمام بخش‌های مختلف جامعه مانند بخش اقتصاد، خانواده و صدا و سیما وظیفه دارند دوره تبدیل یک زن و دختر بی‌گناه را به یک روسپی بررسی کنند و هر کس به اندازه‌ای که بر عهده‌اش است، مسئولیت قبول کند.

در زمینه حقوقی هم باید قبل از اینکه زن تبدیل به زن روسپی شود قانون حمایتی داشته باشیم. صرف مجازات نسبت به یک زن روسپی باعث نمی‌شود که او در آینده به سراغ جرم نرود و پیشگیری در زنان روسپی تنها با مجازات صورت نمی‌گیرد.

امید است در دولت تدبیر اصولی از قانون اساسی که به حقوق زنان اختصاص داده شده است به طور جدی پیگیری شود تا با کاهش عوامل روسپیگری یک گام در جهت مبارزه با این معضل اجتماعی (زنان خیابانی) برداشته شود.

منبع: سه نسل

****ویژگیهای برنده ویژگیهای بازنده****.....

****ویژگیهای برنده                ویژگیهای بازنده****


برنده متعهد میشود.

بازنده وعده میدهد.

وقتی برنده ای مرتکب اشتباه میشود ، میگوید : اشتباه کردم.

وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه میشود ، میگوید : تقصیر من نبود.

برنده بیش از بازنده کار انجام میدهد ، و در انتها باز هم وقت دارد.

بازنده همیشه آنقدر گرفتار است که نمیتواند به کارهای ضروری بپردازد.

برنده به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد.

بازنده از کنار مشکل گذشته ، و آن را حل نشده رها میکند.

برنده میگوید: بیا برای مشکل راه حلی پیدا کنیم.

بازنده میگوید : هیچ کس راه حلی را نمیداند.

برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار میکند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید.

بازنده آن جا که نباید ، سازش میکند، و به خاطر چیزی که ارزش ندارد ، مبارزه میکند.

برنده با جبران اشتباهش ، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد.

بازنده می گوید : «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تکرار میکند.

برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد ، هر چند که هر دو حالت را مد نظر دارد.

بازنده دوست داشتنی بودن را ، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد ، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد.

برنده گوش می دهد.

بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود ، برای حرف زدن.

برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میکند.

بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف ، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میکند.

برنده میگوید ، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد.

بازنده میگوید ، تا بوده همین بوده و تا هست همین است.

برنده به افراد برتر از خود ، احترام میگذارد، و سعی میکند تا از آنان چیزی بیاموزد.

بازنده از افراد برتر از خود ، خشم و نفرت داشته و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.

برنده گامهای متعادلی بر میدارد.

بازنده دو نوع سرعت دارد ، یا خیلی تند و یا خیلی کند.

برنده میداند که گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید.

بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است.

برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته ، و هوشمندانه از ناتوانی های خود ، آگاه است.

بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست.

برنده مشکلی بزرگ را انتخاب می کند ، و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک میکند ، تا حل آن آسان گردد.

بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد، که دیگر قابل حل شدن نیستند.

برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود ، مهربان خواهند بود.

بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود ، نامهربان خواهند شد.

برنده تمرکز حواس دارد.

بازنده پریشان حواس است.

برنده از اشتباهات خود درس میگیرد.

بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه ، یادگرفته که اقدام به هیچ کاری نکند.

برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد ، مگر در مواقع نادری که این دل آزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد.

بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این کار را میکند.

برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند.

بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد ،‌بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند ، و هرگز برنده نمیشود.

برنده ترجیح می دهد که ، خود را مسئول شکست هایش بداند ، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیکند.

بازنده شکستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند.

برنده معتقد است ، ما باکارهای درست و اشتباه خود ، سرنوشت خویش را تعیین میکنیم.

بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد.

برنده در چنین موقعیتی احساس میکند که اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید.

بازنده از این که بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میکند بازنده است.

برنده در هر شرایطی که قرار بگیرد ، آرامش و تعادل خود را حفظ میکند.

بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود ، و اگر جلوتر از دیگران باشد ، بی احتیاطی میکند.

برنده میداند که نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست ، در حالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را بزداید هرگز تاثیر آنها را انکار نمیکند.

بازنده از این که خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند ، هراسان است.

برنده در چنین شرایطی آزادانه ، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده ، تخلیه ی احساسی میکند ، سپس مساله را به فراموشی می سپارد.

بازنده هنگامی که از دیگران بدرفتاری میبیند ، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می کشد، و با انتقام گرفتن از خود ، شرایط بدتری را پدید می آورد.

برنده میداند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد ، و کدام یک را پس از مشورت با دیگران

بازنده نسبت به برندگان حسادت کرده ، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد .

بازنده به «استقلال» خود می بالد ، در حالیکه به واقع در حال خونسردی است. و به کار گروهی» خود می بالد ، در صورتی که در حال دنباله روی است ، و اراده ای از خود ندارد.

برنده می داند که هر قاعده ای در هر کتابی را می توان نادیده انگاشت جز یکی، « همانی که هستی و میخواستی ، باش » ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است.

بازنده فکر میکند که برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد.

برنده روی پای خود می ایستد و از اینکه دیگران، به وی تکیه کنند ، احساس تحمیل شدن نمی کند.

بازنده به کسانی که از خودش قوی ترند ، تکیه میکند و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میکند.

برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است.

بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است.

برنده در وجود یک آدم بد ، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت کار میکند.

بازنده در وجود یک انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همکاری کند.

برنده در عین حال که تعصبات خود را میپذیرد ، تلاش میکند که در هنگام قضاوت کردن بر این تعصبات غلبه کند.

بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است ، و بنابراین در سراسر عمر ، اسیر تعصبات خویش خواهد بود.

برنده هراسی ندارد از اینکه دریک موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد ، زیرا درافکارش خللی وارد نمی شود.

بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به کارشایسته ترجیح میدهد.

برنده بازی سرنوشت ، و این حقیقت که شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنکه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درک میکند.

بازنده بی آنکه بازی های سرنوشت را درک نماید ، بدگمان است.

برنده میداند که چگونه میتوان جدی بود ، بی آن که خشک و رسمی باشد.

بازنده غالبا خشک و رسمی است زیرا ، فاقد توانایی جدی بودن است.

برنده آنچه را که ضرورت دارد ، با متانت لازم انجام می دهد ، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می کند که ، در آنها از حق انتخاب برخوردار است.

بازنده آنچه را که ضرورت دارد ، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد.

برنده ارزش های اخلاقی را ، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد.

بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندکی قایل است ، بیش از ظرفیت خویش در جهت کسب منابع قدرت بیرونی تلاش میکند.

برنده سعی میکند که رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت کند ، و رفتارهای دیگران را ، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی کند.

بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میکند.

برنده دیگران را نکوهش می کند ولی آنها را می بخشد.

بازنده چنان بزدل است که قادر به نکوهش دیگران نیست ، و چنان حقیر است که قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست.

برنده پس از بیان نکته ی اصلی مورد نظرش ، لب از سخن فرو می بندد.

بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد ، که نکته ی اصلی را فراموش میکند.

برنده هر امتیازی را که بتواند بدهد ، می دهد جز این که اصول بنیادی خود را فدا کند.

بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد ، و این در حالی است که اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود.

برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد.

بازنده توانایی های خود را هدر میدهد ، زیرا که آنها را در خدمت ضعفهای خود به کار می گیرد.

برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یکسان عمل میکند.

بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میکند.

برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد ، اما ذهنش را درگیر آن نمیکند.

بازنده برای رسیدن به این هدف ، دست به هر کاری میزند ، اما سرانجام ، با شکست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد.

برنده حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که ، هنوز خیلی چیزها را نمیداند.

بازنده میخواهد که دیگران او را یک خبره بدانند ، و این نکته که : « بسیار کم می داند » را ، هنوز نیاموخته است.

برنده گشاده روست ، زیرا که میتواند بی آنکه خود را تحقیر کند ، بر خطاهای خویش بخندد.

بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد ، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست.

برنده نسبت به ضعفهای دیگران ، غمخواری میکند ، زیرا ضعفهای خود را درک نموده و آنها را پذیرفته است.

بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد ، زیرا وجود ضعف در درون خود را ، انکار نموده و پنهان میکند.

برنده هر کاری که از دست اش بر آید انجام میدهد ، و اگر سرانجام شکست خورد ، به معجزه امید می بندد.

بازنده بدون آنکه کوچکترین تلاشی کند ، به انتظار معجزه می نشیند.

برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه که از دیگران میگیرد ، می دهد.

بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد که، « پیروزی » یعنی بیش از آنچه که می دهی ، بستانی.

برنده هنگامی که می بیند راهی را که در پیش گرفته است ، با مسیر زندگانی او سازگار نیست ، هراس از ترک کردن آن ، ندارد.

بازنده « نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد ، و اهمیتی نمیدهد که به کجا منتهی می شود.