سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نگاهی به فیلمهایی که درباره هنرمندان ساخته میشوند ......

تهران امروز: در میان هنرهای هفت‌گانه،بی‌شک و به‌طور معمول بیشترین جذابیت و تاثیر را هنر هفتم یعنی سینما بر جامعه و مخاطب دارد.سینماگران و بخصوص دسته کارگردانان،اغلب درباره موضوعات متنوعی فیلم می‌سازند،ولی به ندرت مواردی پیش می‌آید که کسی در مورد خود آنها فیلم بسازد.

البته این آمار فقط مربوط به سینمای کشور ماست،وگرنه سینمای جهان مملو از فیلم‌هایی است که کارگردانان بزرگ درباره همکاران و سینماگران نامدار دنیا یا حتی هنرمندان سایر رشته‌های هنری ساخته‌اند.

در سینمای ایران نیز،فیلم‌هایی از این دست که با رویکردی داستانی درباره زندگی،آثار و اندیشه‌های یک هنرمند تولید شده باشد،کم نیستند.مشکل آنجاست که غالب این فیلم‌ها در گونه مستندهای کوتاه و خانگی ساخته می‌شوند و از‌این‌رو،چنین آثاری که با هدف معرفی و ثبت تاریخی و پژوهشی زندگی یک هنرمند تهیه می‌شوند،پس از چند نمایش محدود و نیمه‌خصوصی در سالن‌های پرت‌افتاده و کوچک،سر از آرشیوهای شخصی یا سازمانی درمی‌آورند و هرگز مجالی برای اکران عمومی و تماشا و قضاوت از جانب عموم مردم نمی‌یابند.

با این‌حال استثناهایی هم در میان آنها وجود دارند که یک فیلم بیوگرافیک را تبدیل به اثری در خاطرماندنی می‌کند.در این فرصت کوتاه،مروری داریم بر چند عنوان از مهم‌ترین فیلم‌های سینمای ایران که تاکنون درباره هنرمندان تولید شده‌اند.

... و آسمان آبی(غزاله سلطانی)


معروف‌ترین نمونه از فیلم‌هایی که درباره هنرمندان ساخته و دست بر قضا روانه اکران عمومی سینماها شده، مستند بلندی درباره آقای بازیگر سینمای ایران بود.«...و آسمان آبی» که سال 89 در سینماها به نمایش درآمد،فیلمی بود در مورد زندگی «عزت‌الله انتظامی» که خودش آن را اثری منطبق بر حقیقت و زندگی هنری‌اش دانسته است.«... و آسمان آبی» مستندی بسیار ساده و دلنشین است که کارگردان آن هوشمندانه،تمام پتانسیل نهفته در اثر را آزاد کرده است،از جمله حضور شگفت‌انگیز انتظامی در فیلم است که فاصله میان تماشاگر و هنرمند را کم می‌کند و تصویری حقیقی از زندگی این هنرمند به نمایش می‌گذارد.همانطور که «آندره‌بازن»(؟؟؟) گفته است: «سینما را زمانی هنر می‌دانم که به واقعیت‌های زندگی نزدیک شود و سایه‌ای از زندگی آدمیان باشد.» فیلم «سلطانی» گویا سایه‌ای مشابه به اصل زندگی انتظامی است.

مهرجویی،کارنامه چهل‌ساله(مانی حقیقی)


«مانی حقیقی» را بیشتر به اعتبار چهار فیلم بلند داستانی‌اش می‌شناسند. با این حال،او هر‌از‌گاهی به سینمای مستند هم سرک می‌کشد و فیلم‌های کوتاهی می‌سازد.از جمله همین فیلم «مهرجویی، کارنامه چهل‌ساله» که سال گذشته در بخش مستند سی‌امین جشنواره فیلم فجر شرکت داشت و جایزه بهترین کارگردانی مستند را دریافت کرد.این اثر مستند،فیلمی در مورد «داریوش مهرجویی» است که خودش به عنوان یکی از معتبرترین کارگردان‌های سینمای ایران،شماری از مهم‌ترین و مطرح‌ترین فیلم‌ها را ساخته است.گروه تولید فیلم «حقیقی»،از سرشناس و حرفه‌ای‌ترین سینماگران فعال در کشورند که همین چیدمان عوامل، بر‌کیفیت محصول نیز تاثیر چشمگیری گذاشته است. برای نمونه می‌توان از «فرهاد توحیدی»(تهیه‌کننده)،«نیما حسنی‌نسب»(مشاور تحقیق) و «بهمن کیارستمی» و «پیمان خاکسار»(تدوینگران) نام برد.مانی حقیقی پیش‌تر مستندی هم درباره فیلم «هامون» و با عنوان «هامون‌بازها» ساخته بود.حقیقی درخصوص فیلم «مهرجویی،...» گفته است: «ما باید دایره المعارف مهرجویی و فیلم‌هایش را می ساختیم.از این‌رو،فیلم ما در مورد کارنامه کاری مهرجویی است و به زندگی خصوصی او نمی‌پردازد. هنرمندان و صاحبنظرانی مانند مجید اسلامی،گلی ترقی،زنده‌یاد خسرو شکیبایی،داریوش شایگان،لیلا حاتمی،علی مصفا،امید روحانی،بیتا فرهی،گلشیفته فراهانی،هوشنگ گلمکانی،محمود کلاری و ژیلا مهرجویی در این فیلم حضور دارند.

بعد از خانم شماره 11(طاها شجاع‌نوری)


«رضا میرکریمی» از چند سال پیش به اینسو با همکاری «سازمان فرهنگی-‌ هنری شهرداری تهران» تولید سری‌مستندهایی را درباره سینماگران ایرانی آغاز کردند که یکی از فیلم‌های آن مجموعه، به زندگی هنری و خصوصی «رضا کیانیان» اختصاص داشت.این فیلم با عنوان «بعد از خانم شماره 11» به کارگردانی «طاها شجاع نوری»،توانسته با شکستن فرمول‌های کلیشه‌ای در ساخت فیلم‌های موسوم به «مستندهای زندگینامه‌ای»،ابعاد پنهان و جذابی از زندگی این بازیگر را به نمایش بگذارد.مخاطبان سینما «کیانیان» را بیشتر به‌عنوان بازیگر می‌شناسند اما در بررسی شخصیت هنری این بازیگر، نمی‌توان از سرک‌کشیدن‌های گاه و بی‌گاه او به سایر رشته‌های هنری غافل شد.«کیانیان» غیر از بازیگری،در حوزه‌های فیلمنامه‌نویسی،طراحی صحنه،مجسمه‌سازی، بازیگردانی و نویسندگی نیز فعالیت دارد.

رقص با دوربین(سمیرا سینایی)


«سمیرا سینایی»(فرزند «خسرو سینایی»،از کارگردانان نام‌آور سینما)،زمانی گفته بود: «همیشه دلم می‌خواست درباره پدرم فیلمی بسازم که مخاطبان زیادی داشته باشد». به نظر می‌رسد این خواسته او با کارگردانی «رقص با دوربین»،محقق شده است.این مستند در مدت‌زمان 50 دقیقه درباره‌ خسرو سینایی است که تولید آن اواخر سال 84 آغاز و در خردادماه 85 تمام شد.«سینایی»،از معدود سینماگران بازمانده دهه 40،همیشه به غرب نگاهی داشته که غرب‌زده نبوده.سینمای او بیشتر توام با حالتی منحصر به فرد و ایرانی است.

او در نخستین نمایش عمومی فیلمش گفته بود: «من فقط بازیگر فیلم بودم و بارها به دخترم تذکر دادم، سعی کن فراموش کنی من پدرت هستم.او به تنهایی ساخت این اثر را دنبال کرد. به طور معمول،فرزندان کسانی که مشهورند، زیر سایه شهرت آنها قرار می‌گیرند اما خوشبختانه من آنقدر بزرگ و مشهور نیستم که خانواده‌ام نتوانند این سایه سنگین را تحمل کنند.»

وقت خوب مصائب(ناصر صفاریان)


شاید بتوان به جرات از «ناصر صفاریان» با عنوان طلایه‌دار فیلم‌های ادبی یاد کرد.او کسی است که تاکنون دو فیلم درباره «احمدرضا احمدی» و سه‌گانه‌ای در مورد زنده‌یاد«فروغ فرخزاد» ساخته است. «وقت خوب مصائب» نخستین ساخته او درباره «احمدرضا احمدی»،شاعر پرآوازه و با تاکید بر وجه شاعری،روحیات و شخصیت احمدی تولید شده است. برای تولید «وقت خوب مصائب»، به نقل از کارگردان آن،60 ساعت راش ضبط و از میان آنها،50 دقیقه‌اش گزینش شده که حاصل تک‌جمله‌هایی از گفت‌وگوهای طولانی است.«سرد سبز» نیز نخسـتین اثر از سه‌گانه‌اى مستند است که صفاریان درباره فروغ فرخزاد و از سال 78 ساخت آنها را شروع کرده بود.این فیلم روایتى مستندگونه درباره زندگى و مرگ فروغ فرخزاد(1345-1313) دارد.تماشاگر در «سرد سبز»،علاوه بر آنکه شکلى مستندوار از زندگى فروغ فرخزاد را مى‌بیند، با گوشه‌اى از روحیات و ناگفته‌هاى پنهان این شاعره توانا آشنا مى‌شود. صفاریان پس از استقبالى که از این فیلم به عمل آمد، مستند‌های «جام جان»(شعرهاى فروغ) و «اوج موج» (سینما،تئاتر و نقاشى‌هاى فروغ) را با موضوع «فروغ فرخزاد» ساخت. او مستندی به نام «آواز آفتاب» نیز درباره ادبیات داستانی ایران ساخته که محمود دولت‌آبادی،جواد مجابی و علی‌اشرف درویشیان در آن حضور دارند.صفاریان مستند «خاطره در قاب» را هم که گفت‌وگویی با زنده‌یاد «خاطره پروانه»(چهره ماندگار موسیقی) است،کارگردانی و تولید کرده.در این فیلم فقط به مصاحبه با مرحومه «پروانه» اکتفا شده است.

مستندی درباره «پدرسالار»(مریم پیروند)


این فیلم مستند که تولید آن از سال 87 آغاز شد، به زندگی روزمره «محمدعلی کشاورز»،از پیشکسوتان بازیگری سینما،تئاتر و تلویزیون ایران می‌پردازد.همچنین در این اثر به سفرهای کشاورز و گفت‌وگو با همکارانش نیز پرداخته شده است.«مریم پیروند» تلاش کرده در این فیلم زندگی حرفه‌ای کشاورز را به موازات روزگار فعلی او به نمایش بگذارد.این مستند با مدت‌زمان 60 دقیقه و به وسیله دوربین دیجیتال تصویربرداری شده است.

فیلم‌های نامبرده،فقط مشتی نمونه خروار بودند.این فهرست می‌تواند با فیلم‌هایی مانند «ایران درّودی،نقاش لحظه‌های اثیری» و «احمد محمود،نویسنده انسانگر»(هر دو ساخته بهمن مقصودلو)،«درباره کیومرث‌پوراحمد»(ساخته‌سجاد آوینی)،«فریدون گله کجاست؟»(ساخته رضا درستکار)،«صدا بود و سپیدی»(ساخته نورالله فتاحی،درباره زندگی «امین الله رشیدی»،(آهنگساز و خواننده پیشکسوت) و... ادامه پیدا کند. با این حال جایی برای نمایش و عرضه چنین فیلم‌های ناب و جذابی موجود نیست و به دلیل عدم حمایت دولتیان و متولیان سینمای مستند،آثاری از این قبیل در نهایت سر از آرشیوهای غبارگرفته درمی‌آورند.


حامد بهداد از خسرو شکیبایی میگوید؛ .......

 
هفت صبح / همشهری آنلاین: خسرو شکیبایی در سال 1323 در تهران به دنیا آمد. او فارغ‌التحصیل بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.

خسرو شکیبایی در سال‌های 1347 تا 1349 به گویندگی فیلم در استودیو شهاب پرداخت و از  سال 1354 به  فعالیت در دنیای تئاتر رو آورد.

فیلم خط قرمز ساخته مسعود کیمیایی (1361) شروع فعالیت سینمایی  او به عنوان بازیگر به حساب می‌آید که در آن فیلم در نقش کوتاهی ظاهر شد. شکیبایی تا سال 1368 در نقش‌هایی در فیلم‌های دزد و نویسنده، ترن و رابطه ظاهر شد.

اما اوج گرفتن او از بازی در فیلم هامون داریوش مهرجویی دز سال  1368شروع شد و این "حمید هامون" بود که نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. او برای بازی چشمگیرانه‌اش در هامون از هشتمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین دریافت کرد.



دو فیلم کیمیا (احمدرضا درویش، 1373) و کاغذ بی‌خط (ناصر تقوایی، 1380) از کارهای به یادماندنی شکیبایی به شمار می‌آیند. [خسرو شکیبایی؛ طراوت تکرار]

شکیبایی در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش مدرس بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد تا بازی در مجموعه تلویزیونی "روزی روزگاری"، "خانه سبز"، "کاکتوس"، "تفنگ سرپر" و این اواخر هم که مجموعه تلویزیونی در کنار هم را روی آنتن داشت.

پس از گذشت نزدیک به 22 سال از اولین حضورش در سینمای کیمیایی، یک ‌بار هم در کنار استاد عزت‌الله انتظامی در فیلمی از مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد: "حکم".

او آخرین جایزه‌اش را از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم "سالاد فصل" (فریدون جیرانی) از آن خود کرد. شکیبایی جمعه 28 تیر1386درگذشت.


مجموعه فیلم های خسرو شکیبایی، آنقدر زیاد هست که توضیح درباره هر کدام از آنها نیاز به توضیحات و فضای بی شماری داشته باشد. توضیحات زیر مربوط به فیلم های مهم این هنرمند است که قطعا در میان لیست این فیلم های سینمایی، می توان سریال های بی شماری هم مثل «روزی روزگاری»، «خانه سبز» و «مدرس» را هم دید. مرحوم خسرو شکیبایی در طول مدت کاری اش موفق به دریافت سه سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد.


1360

خط قرمز/ مسعود کیمیایی

خط قرمز اولین فیلم کیمیایی بعد از انقلاب است که شکیبایی نقش یک انقلابی را بازی می کرد. کیمیایی، شکیبایی را در تئاتر دید و او را برای بازی در این نقش انتخاب کرد.

1362

دادشاه/ حبیب کاووش

1363

صاعقه/ ضیاءالدین دری

1365 

رابطه/ پوران درخشنده

1366

شکار/ مجید جوانمرد

اولین همکاری شکیبایی و پرستسویی در سال هایی که هیچ کدام مشهور نبودند. در این فیلم انقلابی – جاده ای که داستانش پیش از انقلاب می گذشت، شکیبایی در نقش یک انقلابی فراری بازی می کرد و پرستویی هم نقش یک راننده کامیون را داشت. «شکار» فیلم خوش ساخت و شسته رفته ای است که لهجه شیرازی شکیبایی در آن به یاد می ماند.

1366

ترن/ امیر قویدل 

1368

عبور از غبار/ پوران درخشنده


هامون/ داریوش مهرجویی

شاه نقش سینمای ایران، حمید هامون بود که به خسرو شکیبایی رسید و او به بهترین نحو از پس این نقش برآمد. خیلی ها معتقدند روح هامون در شکیبایی ماند و در نقش های دیگری هم که او بازی کرد، تزریق شد. او در این فیلم نقش یک همسر عاشق و سرگشته را بازی می کرد.

1369

جست و جو در جزیره/ مهدی صباغ زاده

ابلیس/ احمدرضا درویش

شکیبایی کپی دست چندم از کاراکتر حمید هامون بود؛ در فیلم کارگردانی که آن زمان فیلمساز متبحر «کیمیا» به بعد نبود.

1370

بانو/ داریوش مهرجویی

1371

یک بار برای همیشه/ سیروس الوند

این فیلم، بهترین فیلم سیروس الوند محسوب می شود. شکیبایی در این فیلم نقش مردی را بازی می کند که می خواهد برای کار به ژاپن برود، زنش باردار است و می خواهد به هر طریقی این بچه را سقط کند.

سارا/ داریوش مهرجویی

او در سارا نقش گشتاسب را بازی می کرد. یک شخصیت منفی برای شکیبایی. نقش مردی را بازی می کرد که سارا به او بدهکار بود و مشکلات بزرگی با این رابطه داشت. شکیبایی در ساراف با بازی در شخصیت منفی درخشیده است. این فیلم اقتباسی از نمایشنامه خانه عروسک هنریک ایبسن بود.

پرواز را به خاطر بسپار/ حمید رخشانی

1372

بلوف/ ساموئل خاچیکیان

1373


کیمیا/ احمدرضا درویش

کیمیا از آن فیلم هایی بود که شکیبایی با جان و دل آن را بازی کرد. نقش پدر در کیمیا از آن نقش هایی بود که مخاطب، هم باید به او حق می داد و هم از پدر حرصش می گرفت. بازی بی نقص شکیبایی در این فیلم سینمایی به عنوان پدری که بعد از سال ها اسارت به دنبال خانواده خود آمده، دیدنی است.

1373

پری/ داریوش مهرجویی

این فیلم اقتباسی آزاد از رمان فرانی وزویی نوشته جروم دیوید سلینجر است. خسرو شکیبایی در این فیلم دو نقش را به عهده داشت، یکی از نقش ها اسد و دیگری صفا نام داشت.

درد مشترک/ یاسمین ملک نصر

1374

خواهران غریب/ کیومرث پوراحمد

عاشقانه/ علیرضا داود نژاد

شکیبایی در این فیلم تجاری و خوش ساخت که یکی از پدیده های عجیب سینمای دهه 70 است، نقش مردی میانسال را بازی می کند که عاشق دختر دوستش می شود و البته فرجام این عشق ممنوع چندان ناخواشیند نیست. شکیبایی در این نقش منفی نامتعارف، انرژی عجیبی دارد.

1374

سایه به سایه/ علی ژکان

1375

سرزمین خورشید/ احمدرضا درویش

1376

زندگی / اصغر هاشمی

روانی/ داریوش فرهنگ

1378


میکس/ داریوش مهرجویی

میکس فیلمی است درباره کارگردان و خسرو شکیبایی نقش کارگردان این فیلم را بازی می کند. کارگردانی که به دلیل فشار کار و خستگی مفرط نمی تواند فیلمش را با دقت و طی زمان درست پیش ببرد و طبق برنامه ریزی های از پیش تعیین شده فیلم باید به جشنواره فجر هم برسد.

دختر دایی گمشده/ داریوش مهرجویی

1379

دختری به نام تندر/ حمیدرضا آشتیانی پور

1380

مزاحم/ سیروس الوند

لژیون/ ضیاءالدین دری

کاغذ بی خط/ ناصر تقوایی

این احتمالا تنها فیلمی است که شکیبایی تحت هدایت یک کارگردان سختگیر و وسواسی از اداها و فیگورهای دوست داشتنی همیشگی اش فاصله می گیرد و یکی از رئالیستی ترین بازی های عمرش را ارائه می دهد. دیدن دوباره این فیلم یادآوری می کند که شکیبایی چه بازیگر بزرگی بود و تقوایی چه فیلمساز چیره دستی است که هر روز خانه نشینی اش افسوسی بزرگ دارد.

اثیری/ محمد علی سجادی

1382

صبحانه ای برای دو نفر/ مهدی صباغ زاده

1383


حکم/ مسعود کیمیایی

در نقش رئیس عجیب و غریب باند مافیایی در سکانس رستوران مقابل پولاد کیمیایی پشت میز می نشست و می دیدیم خسرو دوست داشتنی چه آسان می تواند نقش یک مرد نفرت انگیز را بازی کند. مثل آب خوردن!

ازدواج صورتی/ منوچهر مصیری

سالاد فصل/ فریدون جیرانی

او با سالاد فصل موفق شد سومین سیمرغ بلورین را هم به خانه ببرد. فیلمی که در نویسندگی اش هم دخیل بود. شکیبایی با گریمی متفاوت در این فیلم ظاهر شد تا نقش پسرخاله لیلا با نام عادل مشرقی را بازی کند. مردی که لیلا را می خواهد و حاضر است برای او هر کاری انجام دهد.

1384

چه کسی امیر را کشت؟/ مهدی کرم پور

با 20 دقیقه بازی در یک فیلم پرستاره نامزد بهترین بازیگر مرد جشن خانه سینما شد.

عروسک فرنگی/ فرهاد صبا

پیشنهاد 50 میلیونی/ مهدی صباغ زاده

ستاره بود/ فریدون جیرانی

1385

دست های خالی/ ابوالقاسم طالبی

نسکافه داغ داغ/ علی قوی تن

اتوبوس شب/ کیومرث پوراحمد

- نقش راننده اتوبوسی که پر است از اسرای عراقی را برعهده داشت. پیرمردی که باید علاوه بر مسئولیت در میان عده ای، ریش سفیدی هم می کرد. خیلی ها اتوبوس شب را برای شکیبایی یک تولد دوباره در بازیگری او که برای مدتی به افول رسیده بود می دانند.


1360

رئیس/ مسعود کیمیایی

دایناسور/ پرویز شیخ طادی

دوشیزه باران/ محمد علی سلیمان تاش

شب/ رسول صدر عاملی

دل شکسته/ علی روئین تن

حیران/ شالیزه عارف پور

آخرین فیلم سینمایی خسرو شکیبایی، فیلمی که در کنار بازیگران جوان ظاهر شد تا نقش پدر بزرگی مهربان باشد که به خاطر نوه اش حاضر است از شهرستان های شمالی کشور تا تهران بیاید و ازدواج نوه اش را با یک افغانی بپذیرد.




گفتگو با حامد بهداد به مناسبت سالگرد درگذشت خسروی سینمای ایران


امروز، 28 تیر ماه یکی از گرمترین روزهای سال است اما چهار سال پیش در چنین روزی تنها چیزی که روی سنیما دوستان تاثیری نداشت، هرم داغ آفتاب سوزان بود. چهار سال پیش در چنین روزی، یکی از بدترین خبرهای عمرمان، دهان به دهان نقل می شد.

همه خدا خدا می کردند که این خبر بد، فقط یک شایعه باشد اما خبر درست بود. خسرو شکیبایی خیلی آرام به دیار ابدی شتافته بود و ما را همچنان که به مانند بازی های منحصر به فردش میخکوب می کرد، این بار نیز میخکوب کرد و جهانی را از دیدن نقش آفرینی های جدیدش محروم کرد. شکیبایی یک اسطوره است، نه تنها برای مردم بلکه برای اهل سینما هم او یک اسطوره و تندیس دست نیافتنی است.

شاید به همین دلیل باشد که خیلی از بازیگران با دیدن بازی های خسرو، عاشق سینما شدند و این عشق با وجود اینکه خود نیز بر بلندای این سینما قرار گرفته اند، هنوز هم درون آنها شعله می کشد و رهایشان نمی کند. یکی از این عاشقان حامد بهداد است که خود ستاره این سینماست اما با صرحت اعلام می کند عاشق خسرو است و این دریغ بر او مانده که هیچگاه نتوانسته در پیشگاه خسرو بازی کند. با حامد بهداد به بهانه سالروز درگذشت خسرو شکیبایی گفت و گویی انجام دادیم که خواندنش، خالی از لطف نیست.

آقای بهداد شما چه زمانی خسرو شکیبایی را برای نخستین بار دیدی؟

- من خسرو را در فیلم «رابطه» دیدم. می توانستم بفهمم او دارد خوب بازی می کند. آن زمان 14، 15 سالم بودو خسرو خیلی جوان بود. چون علاقه مند به بازیگری بودم از عملکردی که در رفتارش داشت و از تجلی ری اکشن هایش، می توانستم تشخیص دهم کاری که خسرو دارد انجام می دهد، کاری سوای کاری است که دیگر بازیگران انجام می دهند. بعد از آن، کم کم از زبان دانشجویان می شنیدم که خسرو شکیبایی در فلان فیلم یا سریال بازی کرده و البته شنیدم که سبیل هایش را در فیلم «هامون» زده. خب برایم خیلی جالب بود که خسرو شکیبایی را که با سبیل می شناختم، این بار بدون سبیل ببینم اما واقعا حرف ظاهر نبود، حرف ریش و سبیل و لباس نبود.

حرف یک پدیده ای بود که یک بار برای همیشه متجلی شد. ما در کل تاریخ سینما، تنها چند بازیگر داریم که شمارشان به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد و مطمئن باشید خسرو شکیبایی به راحتی یکی از آن بازیگران است چون دسترسی به شیوه بازی او بسیار مشکل است. گمان می کنم خسرو این منبع را از انسانیت و محبت انبوه نهفته در درون خودش به دست می آورد. او از فرط اشراف بر زندگی بود که آنقدر توانا بود و این از فرط مستقر بودن در ذات زندگی است، خاصه محبت. او ارتباط عمیقی با درون خودش داشت، ارتباط عمیقی با چشم هایش داشت، ارتباط بسیار عمیقی با غم ها و آلام خودش داشت. همچنین ارتباطی انسانی و پرمحبت با خودش داشت. بالاترین چیزی که به اطرافیانش می داد و شاید بیشتر وقت ها از خودش دریغ می کرد. خسرو مثل شمع، عاشقانه بود.




من متاسفم که در اطراف ما، از دوستان همکار، کسانی کار بازیگری می کنند که هم بازی هایشان اراجیف است و هم حرف هایشان. طرف می رود یک سریال بازی می کند و بعد راجع به خودش حرف می زند که من بازی ام آمیخته با علم امپرسیونیست و اکسپرسیونیست است و من در این سریال خواستم تجربه ای بکنم و از این حرف ها. ما اصلا در بازیگری چنین مزخرفاتی نداریم. علم بازیگری به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم می شود و تمام این علوم، همه از منظر نگاه انسان است. شما که از امپرسیونیست و اکسپرسیونیست سردرمی آوری، چرا آمدی بازیگر شدی؟ خوب برو نقاش یا مجسمه ساز شو. کسانی که می نشینند و از این مزخرفات می گویند می خواهند توجیهی داشته باشند بر رفتار زشت و بی سوادی محض شان اما خسرو اصلا اینطور نبود، خسرو از این حرف ها نمی زد.

 خسرو به جز ماه و آفتاب و سهراب و حافظ و مولانا چیز دیگری از دهانش بیرون نمی آمد. اصلا طراوت آدمیزادی بود که در این آدم دیده می شد، ضمن اینکه تنها بازیگری که بر جامعه تاثیر گذاشت به این معنی که الان می خواهم بگویم، خسرو شکیبایی بود. زمانی که سریال خانه سبز پخش می شد، خسرو روایتی از عشق را بین مردم منتشر می کرد. باور کن بعد از اینکه خسرو، خسرو شد و متجلی شد و از صدف بیرون زد و دیگر همگانی شد و تمام ایران او را شناختند، این سرود عشق، سرود عاطفه و سرود انسانیت به جان همه خانواده ها پاشیده شد.

 شرنگ این محبت توسط شغلی به نام بازیگری توسط خسرو شکیبایی در سریال خانه سبز به جان همه ریخته شد و از این رو قسم می خورم تنها بازیگری که درصد خشونت و خشم را در جامعه ما پایین آورد کسی نبود جز خسرو شکیبایی. خسرو یکراست می رود سراغ عشق و آرامش. اصلا خشونت و خشم را دور می زند. ممکن نیست شما بازیگری ببینید که این همه عاطفه داشته باشد. خسرو دریغ شد از سینمای ما. در «اتوبوس شب» صحنه ای وجود دارد که من وقتی دیدم، آتش گرفتم و هر بار که به یاد آن صحنه می افتم، گریه می کنم.

 صحنه ای که ایرانی ها در اتوبوس، اسرای عراقی را آوردند به پادگان مقر نظامی ایرانی ها. یکی از این ایرانی ها می خواست یکی از عراقی هایی که خیلی هم شرور بود را پشت ساختمان گلوله باران کند که خسرو رفت و او را گرفت و گفت: «این کار را نکن. منو ببین، به من نگاه کن، بیا، بیا ...» و خشم او را آورد پایین و گفت: «بیا، این اسیره» همه می توانند این صحنه را بازی کنند اما خسرو با نمره بالاتری این صحنه را بازی کرد. تمام بازیگران همسنگ او می توانند متوجه این مقایسه شوند.

خسرو مثل خورشیدی بود که اشعه هایش ایجاد محبت می کرد. خسرو بازیگری بود که پول برمی گرداند به سینمای ما. دوا و درمان خسرو کاری نداشت، مداوای خسرو به عهده وزارت ارشاد و خانه سینما بود، مداوای خسرو به عهده سینما بود. او میلیارد میلیارد سود به همه ما رسانده بود و ما از دستش دادیم چون مثل انسان های دیگر مریض بود و ما به همین دلیل که او را یک آدم می دانیم، با او معمولی برخورد کردیم. آیا او باید از جیب خودش خرج مداوا می داد؟ مفت خسرو را از دست دادیم. مفت. چنین طلایی را مفت از دست دادیم.

 مگر الان که عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، محمد علی کشاورز و دیگر بزرگان هستند چه بدی دارد؟ ما که داریم از وجود این عزیزان فیض می بریم. هنوز که هنوز است داریم از وجودشان فیض می بریم. آیا خسرو باید اینقدر زود می رفت؟ به قول خودش، دوربین برایش مثل ابر و ماه و خورشید در گردش بود. شب می شد. روز می شد، خسرو خودش بود و بازی خودش را می کرد و اصلا چیز عجیب و غریبی بود و از من دریغ شد که روبرویش بازی کنم.

خیلی از بازیگران می گویند هنگام بازی مقابل شکیبایی استرس داشتند. آیا اگر امکان بازی مقابل خسرو می یافتی، جزو همین بازیگران بودی؟

- هرگز. اینها بازیگرند. تو می روی در مصاف هنر، می روی به مصاف ایجاد زیبایی. در این راه هر چه عارف تر باشی، بیشتر زیبایی تولید می کنی. معلوم است که خسرو دستگیر من بود و مواظب من بود. اینها بازیگران بخیلی نیستند. اینها مشخصات و ویژگی های انسانی دارند اینها نمی خواهند بازی را از دست تو بدزدند. اینها نمی خواهند تو را دچار استرس کنند بلکه اینها می خواهند تو را همقد خودشان کنند، به بازی برد – برد فکر می کنند. خسرو تنها یک هنرمند صرف نبود، یک عارف بود و از مهربانی شناخت داشت و می دانست آن چیزی که در انتها، حاصل می شود، محبت است.


سال 69 چند سال تان بود؟

- از 52 حساب کن، می شود 17 سال.

یک اسم می گویم و دیگر حرف نمی زنم. هر چه می خواهی درباره این اسم بگو: حمید هامون.

- من هامون را سال 69 ندیدم تا موقعی که در دوران دانشجویی دچار فقر و محرومیت خیلی شدیدی شدم. واقعا تاب و توانش در من نبود. همه چیز سنگین بود. در معرض انهدام بودم. نمی فهمیدم چرا باید این همه رنج را تحمل کنم. فکر کنم سال 75-74 بود تا اینکه شهرام حقیقت دوست دست من را گرفت و گفت برویم سینما سپیده که در آن موقع فیلم هامون را روی پرده داشت.

 من رفتم این فیلم را دیدم و منقلب شدم، انگار پوستی از روی تاول من برداشتند و درد در من صد چندان شد. هامون یک فیلم سینمایی است اما حقیقتا حرفی که می زند سوا از سینماست و یک هنر دیگری است. من برای مهرجویی بازی کردم، حقیقتا کاری که خسرو برای مهرجویی کرد را کمتر بازیگری انجام داده. فقط خسرو است که می تواند دریافتی این همه از مهرجویی داشته باشد. ما با قاشق از این دریا آب برمی داشتیم و خسرو، تشت تشت آب برمی داشت. نمی خواهم خدای نکرده با این حرفم تو سر خودم و همکارانم بزنم اما خسرو یکی استثنا بود.

شده بخواهی در بازی از فرم بازی شکیبایی وام بگیری؟

- نه، ولی تاثیر گذاشته بود. روی تمام دانشجویان وقت و روی تمام علاقه مندان تاثیر گذاشته بود. من آن بخشی که به کارم می آمد را فهم کردم تا در درون من نهادینه شود و تبدیل به خودم شود اما هیچگاه مقلد به آن شکل نبودم و هر آنچه که دریافت کردم را تبدیل به خودم کردم و از فیلتر خودم عبور دادم.


خبر فوت خسرو را که شنیدی چه عکس العملی نشان دادی؟

- فقط شتابان رفتم خانه اش. افراد خیلی زیادی آنجا بودند. یادم هست که حبیب رضایی به دیوار تکیه داده بود و بلند می گفت: ای وای. ای وای. ای وای...

در جاهایی از جمله همین مصاحبه، بارها به فقر و مشکلات گذشته ات اشاره کردی، یادم هست در مصاحبه ای گفته بودی در نوجوانی برای آمدن به تهران چه مشکلاتی داشتی. تو ستاره این سینما هستی و بیان معضلات گذشته، شاید در خورد تو نباشد.

- - ببین حقیقت، جذب می کند. من در جامعه ای زندگی می کنم که فقر گناه است. در جامعه ای زندگی می کنم که توفیق، عذاب وجدان است. در جامعه ای زندگی می کنم که آدم ها نمی توانند از ایرادات خودشان حرف بزنند و این ایرادات را برای همیشه در سینه هایشان نگه می دارند اما نمی دانند برای اینکه بتوانند سریع به اهدافشان برسند باید راجع به اشتباهات درونشان بلند بلند صحبت کنند تا آن اشتباهات از وجودشان رخت بربندد. درون ما پر از عقده است.

پر از مشکل است و تا راجع به مشکلات، کمبودها و محرومیت ها حرف نزنیم آنها در ما درمان نمی شوند. باید راجع به آنها حرف بزنی. من راجع به آنها حرف می زنم تا دیگران جراتش را پیدا کنند. اتفاقا دیگرانی که من را به غرور و تکبر متهم می کنند سخت در اشتباهند. روی سخن من با کسانی است که می خواهند کبر یا تشخص داشته باشند ولی عقده های درونشان نمی گذارد. من این چیزها را بلند می گویم تا آنها یاد بگیرند تا از خشم درونشان کم کنند تا اصلا دروغ نگویند. به خدا آن چیزی که خسرو داشت، عشق بود.

 ای کاش همه ما این را یاد بگیریم. من این کار را می کنم. کمک به کسانی که میل به مداوا دارند. دیگران هم نباید تعجب کنند چون جایی برای تعجب نیست. مگر این چیزهایی که من دارم را خودشان ندارند؟ دمش گرم هر کسی که جرات دارد راجع به کمبودهایش بگوید و هر کسی که دوست دارد پیشرفت کند و از این رو راجع به نیستی و نداری اش می گوید و تمام سرمایه اش، نداشته هایش است.

حامد بهداد از خسرو شکیبایی میگوید؛ .......

 
هفت صبح / همشهری آنلاین: خسرو شکیبایی در سال 1323 در تهران به دنیا آمد. او فارغ‌التحصیل بازیگری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود.

خسرو شکیبایی در سال‌های 1347 تا 1349 به گویندگی فیلم در استودیو شهاب پرداخت و از  سال 1354 به  فعالیت در دنیای تئاتر رو آورد.

فیلم خط قرمز ساخته مسعود کیمیایی (1361) شروع فعالیت سینمایی  او به عنوان بازیگر به حساب می‌آید که در آن فیلم در نقش کوتاهی ظاهر شد. شکیبایی تا سال 1368 در نقش‌هایی در فیلم‌های دزد و نویسنده، ترن و رابطه ظاهر شد.

اما اوج گرفتن او از بازی در فیلم هامون داریوش مهرجویی دز سال  1368شروع شد و این "حمید هامون" بود که نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. او برای بازی چشمگیرانه‌اش در هامون از هشتمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین دریافت کرد.



دو فیلم کیمیا (احمدرضا درویش، 1373) و کاغذ بی‌خط (ناصر تقوایی، 1380) از کارهای به یادماندنی شکیبایی به شمار می‌آیند. [خسرو شکیبایی؛ طراوت تکرار]

شکیبایی در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش مدرس بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد تا بازی در مجموعه تلویزیونی "روزی روزگاری"، "خانه سبز"، "کاکتوس"، "تفنگ سرپر" و این اواخر هم که مجموعه تلویزیونی در کنار هم را روی آنتن داشت.

پس از گذشت نزدیک به 22 سال از اولین حضورش در سینمای کیمیایی، یک ‌بار هم در کنار استاد عزت‌الله انتظامی در فیلمی از مسعود کیمیایی ایفای نقش کرد: "حکم".

او آخرین جایزه‌اش را از بیست و سومین جشنواره فیلم فجر برای بازی در فیلم "سالاد فصل" (فریدون جیرانی) از آن خود کرد. شکیبایی جمعه 28 تیر1386درگذشت.


مجموعه فیلم های خسرو شکیبایی، آنقدر زیاد هست که توضیح درباره هر کدام از آنها نیاز به توضیحات و فضای بی شماری داشته باشد. توضیحات زیر مربوط به فیلم های مهم این هنرمند است که قطعا در میان لیست این فیلم های سینمایی، می توان سریال های بی شماری هم مثل «روزی روزگاری»، «خانه سبز» و «مدرس» را هم دید. مرحوم خسرو شکیبایی در طول مدت کاری اش موفق به دریافت سه سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد.


1360

خط قرمز/ مسعود کیمیایی

خط قرمز اولین فیلم کیمیایی بعد از انقلاب است که شکیبایی نقش یک انقلابی را بازی می کرد. کیمیایی، شکیبایی را در تئاتر دید و او را برای بازی در این نقش انتخاب کرد.

1362

دادشاه/ حبیب کاووش

1363

صاعقه/ ضیاءالدین دری

1365 

رابطه/ پوران درخشنده

1366

شکار/ مجید جوانمرد

اولین همکاری شکیبایی و پرستسویی در سال هایی که هیچ کدام مشهور نبودند. در این فیلم انقلابی – جاده ای که داستانش پیش از انقلاب می گذشت، شکیبایی در نقش یک انقلابی فراری بازی می کرد و پرستویی هم نقش یک راننده کامیون را داشت. «شکار» فیلم خوش ساخت و شسته رفته ای است که لهجه شیرازی شکیبایی در آن به یاد می ماند.

1366

ترن/ امیر قویدل 

1368

عبور از غبار/ پوران درخشنده


هامون/ داریوش مهرجویی

شاه نقش سینمای ایران، حمید هامون بود که به خسرو شکیبایی رسید و او به بهترین نحو از پس این نقش برآمد. خیلی ها معتقدند روح هامون در شکیبایی ماند و در نقش های دیگری هم که او بازی کرد، تزریق شد. او در این فیلم نقش یک همسر عاشق و سرگشته را بازی می کرد.

1369

جست و جو در جزیره/ مهدی صباغ زاده

ابلیس/ احمدرضا درویش

شکیبایی کپی دست چندم از کاراکتر حمید هامون بود؛ در فیلم کارگردانی که آن زمان فیلمساز متبحر «کیمیا» به بعد نبود.

1370

بانو/ داریوش مهرجویی

1371

یک بار برای همیشه/ سیروس الوند

این فیلم، بهترین فیلم سیروس الوند محسوب می شود. شکیبایی در این فیلم نقش مردی را بازی می کند که می خواهد برای کار به ژاپن برود، زنش باردار است و می خواهد به هر طریقی این بچه را سقط کند.

سارا/ داریوش مهرجویی

او در سارا نقش گشتاسب را بازی می کرد. یک شخصیت منفی برای شکیبایی. نقش مردی را بازی می کرد که سارا به او بدهکار بود و مشکلات بزرگی با این رابطه داشت. شکیبایی در ساراف با بازی در شخصیت منفی درخشیده است. این فیلم اقتباسی از نمایشنامه خانه عروسک هنریک ایبسن بود.

پرواز را به خاطر بسپار/ حمید رخشانی

1372

بلوف/ ساموئل خاچیکیان

1373


کیمیا/ احمدرضا درویش

کیمیا از آن فیلم هایی بود که شکیبایی با جان و دل آن را بازی کرد. نقش پدر در کیمیا از آن نقش هایی بود که مخاطب، هم باید به او حق می داد و هم از پدر حرصش می گرفت. بازی بی نقص شکیبایی در این فیلم سینمایی به عنوان پدری که بعد از سال ها اسارت به دنبال خانواده خود آمده، دیدنی است.

1373

پری/ داریوش مهرجویی

این فیلم اقتباسی آزاد از رمان فرانی وزویی نوشته جروم دیوید سلینجر است. خسرو شکیبایی در این فیلم دو نقش را به عهده داشت، یکی از نقش ها اسد و دیگری صفا نام داشت.

درد مشترک/ یاسمین ملک نصر

1374

خواهران غریب/ کیومرث پوراحمد

عاشقانه/ علیرضا داود نژاد

شکیبایی در این فیلم تجاری و خوش ساخت که یکی از پدیده های عجیب سینمای دهه 70 است، نقش مردی میانسال را بازی می کند که عاشق دختر دوستش می شود و البته فرجام این عشق ممنوع چندان ناخواشیند نیست. شکیبایی در این نقش منفی نامتعارف، انرژی عجیبی دارد.

1374

سایه به سایه/ علی ژکان

1375

سرزمین خورشید/ احمدرضا درویش

1376

زندگی / اصغر هاشمی

روانی/ داریوش فرهنگ

1378


میکس/ داریوش مهرجویی

میکس فیلمی است درباره کارگردان و خسرو شکیبایی نقش کارگردان این فیلم را بازی می کند. کارگردانی که به دلیل فشار کار و خستگی مفرط نمی تواند فیلمش را با دقت و طی زمان درست پیش ببرد و طبق برنامه ریزی های از پیش تعیین شده فیلم باید به جشنواره فجر هم برسد.

دختر دایی گمشده/ داریوش مهرجویی

1379

دختری به نام تندر/ حمیدرضا آشتیانی پور

1380

مزاحم/ سیروس الوند

لژیون/ ضیاءالدین دری

کاغذ بی خط/ ناصر تقوایی

این احتمالا تنها فیلمی است که شکیبایی تحت هدایت یک کارگردان سختگیر و وسواسی از اداها و فیگورهای دوست داشتنی همیشگی اش فاصله می گیرد و یکی از رئالیستی ترین بازی های عمرش را ارائه می دهد. دیدن دوباره این فیلم یادآوری می کند که شکیبایی چه بازیگر بزرگی بود و تقوایی چه فیلمساز چیره دستی است که هر روز خانه نشینی اش افسوسی بزرگ دارد.

اثیری/ محمد علی سجادی

1382

صبحانه ای برای دو نفر/ مهدی صباغ زاده

1383


حکم/ مسعود کیمیایی

در نقش رئیس عجیب و غریب باند مافیایی در سکانس رستوران مقابل پولاد کیمیایی پشت میز می نشست و می دیدیم خسرو دوست داشتنی چه آسان می تواند نقش یک مرد نفرت انگیز را بازی کند. مثل آب خوردن!

ازدواج صورتی/ منوچهر مصیری

سالاد فصل/ فریدون جیرانی

او با سالاد فصل موفق شد سومین سیمرغ بلورین را هم به خانه ببرد. فیلمی که در نویسندگی اش هم دخیل بود. شکیبایی با گریمی متفاوت در این فیلم ظاهر شد تا نقش پسرخاله لیلا با نام عادل مشرقی را بازی کند. مردی که لیلا را می خواهد و حاضر است برای او هر کاری انجام دهد.

1384

چه کسی امیر را کشت؟/ مهدی کرم پور

با 20 دقیقه بازی در یک فیلم پرستاره نامزد بهترین بازیگر مرد جشن خانه سینما شد.

عروسک فرنگی/ فرهاد صبا

پیشنهاد 50 میلیونی/ مهدی صباغ زاده

ستاره بود/ فریدون جیرانی

1385

دست های خالی/ ابوالقاسم طالبی

نسکافه داغ داغ/ علی قوی تن

اتوبوس شب/ کیومرث پوراحمد

- نقش راننده اتوبوسی که پر است از اسرای عراقی را برعهده داشت. پیرمردی که باید علاوه بر مسئولیت در میان عده ای، ریش سفیدی هم می کرد. خیلی ها اتوبوس شب را برای شکیبایی یک تولد دوباره در بازیگری او که برای مدتی به افول رسیده بود می دانند.


1360

رئیس/ مسعود کیمیایی

دایناسور/ پرویز شیخ طادی

دوشیزه باران/ محمد علی سلیمان تاش

شب/ رسول صدر عاملی

دل شکسته/ علی روئین تن

حیران/ شالیزه عارف پور

آخرین فیلم سینمایی خسرو شکیبایی، فیلمی که در کنار بازیگران جوان ظاهر شد تا نقش پدر بزرگی مهربان باشد که به خاطر نوه اش حاضر است از شهرستان های شمالی کشور تا تهران بیاید و ازدواج نوه اش را با یک افغانی بپذیرد.




گفتگو با حامد بهداد به مناسبت سالگرد درگذشت خسروی سینمای ایران


امروز، 28 تیر ماه یکی از گرمترین روزهای سال است اما چهار سال پیش در چنین روزی تنها چیزی که روی سنیما دوستان تاثیری نداشت، هرم داغ آفتاب سوزان بود. چهار سال پیش در چنین روزی، یکی از بدترین خبرهای عمرمان، دهان به دهان نقل می شد.

همه خدا خدا می کردند که این خبر بد، فقط یک شایعه باشد اما خبر درست بود. خسرو شکیبایی خیلی آرام به دیار ابدی شتافته بود و ما را همچنان که به مانند بازی های منحصر به فردش میخکوب می کرد، این بار نیز میخکوب کرد و جهانی را از دیدن نقش آفرینی های جدیدش محروم کرد. شکیبایی یک اسطوره است، نه تنها برای مردم بلکه برای اهل سینما هم او یک اسطوره و تندیس دست نیافتنی است.

شاید به همین دلیل باشد که خیلی از بازیگران با دیدن بازی های خسرو، عاشق سینما شدند و این عشق با وجود اینکه خود نیز بر بلندای این سینما قرار گرفته اند، هنوز هم درون آنها شعله می کشد و رهایشان نمی کند. یکی از این عاشقان حامد بهداد است که خود ستاره این سینماست اما با صرحت اعلام می کند عاشق خسرو است و این دریغ بر او مانده که هیچگاه نتوانسته در پیشگاه خسرو بازی کند. با حامد بهداد به بهانه سالروز درگذشت خسرو شکیبایی گفت و گویی انجام دادیم که خواندنش، خالی از لطف نیست.

آقای بهداد شما چه زمانی خسرو شکیبایی را برای نخستین بار دیدی؟

- من خسرو را در فیلم «رابطه» دیدم. می توانستم بفهمم او دارد خوب بازی می کند. آن زمان 14، 15 سالم بودو خسرو خیلی جوان بود. چون علاقه مند به بازیگری بودم از عملکردی که در رفتارش داشت و از تجلی ری اکشن هایش، می توانستم تشخیص دهم کاری که خسرو دارد انجام می دهد، کاری سوای کاری است که دیگر بازیگران انجام می دهند. بعد از آن، کم کم از زبان دانشجویان می شنیدم که خسرو شکیبایی در فلان فیلم یا سریال بازی کرده و البته شنیدم که سبیل هایش را در فیلم «هامون» زده. خب برایم خیلی جالب بود که خسرو شکیبایی را که با سبیل می شناختم، این بار بدون سبیل ببینم اما واقعا حرف ظاهر نبود، حرف ریش و سبیل و لباس نبود.

حرف یک پدیده ای بود که یک بار برای همیشه متجلی شد. ما در کل تاریخ سینما، تنها چند بازیگر داریم که شمارشان به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد و مطمئن باشید خسرو شکیبایی به راحتی یکی از آن بازیگران است چون دسترسی به شیوه بازی او بسیار مشکل است. گمان می کنم خسرو این منبع را از انسانیت و محبت انبوه نهفته در درون خودش به دست می آورد. او از فرط اشراف بر زندگی بود که آنقدر توانا بود و این از فرط مستقر بودن در ذات زندگی است، خاصه محبت. او ارتباط عمیقی با درون خودش داشت، ارتباط عمیقی با چشم هایش داشت، ارتباط بسیار عمیقی با غم ها و آلام خودش داشت. همچنین ارتباطی انسانی و پرمحبت با خودش داشت. بالاترین چیزی که به اطرافیانش می داد و شاید بیشتر وقت ها از خودش دریغ می کرد. خسرو مثل شمع، عاشقانه بود.




من متاسفم که در اطراف ما، از دوستان همکار، کسانی کار بازیگری می کنند که هم بازی هایشان اراجیف است و هم حرف هایشان. طرف می رود یک سریال بازی می کند و بعد راجع به خودش حرف می زند که من بازی ام آمیخته با علم امپرسیونیست و اکسپرسیونیست است و من در این سریال خواستم تجربه ای بکنم و از این حرف ها. ما اصلا در بازیگری چنین مزخرفاتی نداریم. علم بازیگری به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم می شود و تمام این علوم، همه از منظر نگاه انسان است. شما که از امپرسیونیست و اکسپرسیونیست سردرمی آوری، چرا آمدی بازیگر شدی؟ خوب برو نقاش یا مجسمه ساز شو. کسانی که می نشینند و از این مزخرفات می گویند می خواهند توجیهی داشته باشند بر رفتار زشت و بی سوادی محض شان اما خسرو اصلا اینطور نبود، خسرو از این حرف ها نمی زد.

 خسرو به جز ماه و آفتاب و سهراب و حافظ و مولانا چیز دیگری از دهانش بیرون نمی آمد. اصلا طراوت آدمیزادی بود که در این آدم دیده می شد، ضمن اینکه تنها بازیگری که بر جامعه تاثیر گذاشت به این معنی که الان می خواهم بگویم، خسرو شکیبایی بود. زمانی که سریال خانه سبز پخش می شد، خسرو روایتی از عشق را بین مردم منتشر می کرد. باور کن بعد از اینکه خسرو، خسرو شد و متجلی شد و از صدف بیرون زد و دیگر همگانی شد و تمام ایران او را شناختند، این سرود عشق، سرود عاطفه و سرود انسانیت به جان همه خانواده ها پاشیده شد.

 شرنگ این محبت توسط شغلی به نام بازیگری توسط خسرو شکیبایی در سریال خانه سبز به جان همه ریخته شد و از این رو قسم می خورم تنها بازیگری که درصد خشونت و خشم را در جامعه ما پایین آورد کسی نبود جز خسرو شکیبایی. خسرو یکراست می رود سراغ عشق و آرامش. اصلا خشونت و خشم را دور می زند. ممکن نیست شما بازیگری ببینید که این همه عاطفه داشته باشد. خسرو دریغ شد از سینمای ما. در «اتوبوس شب» صحنه ای وجود دارد که من وقتی دیدم، آتش گرفتم و هر بار که به یاد آن صحنه می افتم، گریه می کنم.

 صحنه ای که ایرانی ها در اتوبوس، اسرای عراقی را آوردند به پادگان مقر نظامی ایرانی ها. یکی از این ایرانی ها می خواست یکی از عراقی هایی که خیلی هم شرور بود را پشت ساختمان گلوله باران کند که خسرو رفت و او را گرفت و گفت: «این کار را نکن. منو ببین، به من نگاه کن، بیا، بیا ...» و خشم او را آورد پایین و گفت: «بیا، این اسیره» همه می توانند این صحنه را بازی کنند اما خسرو با نمره بالاتری این صحنه را بازی کرد. تمام بازیگران همسنگ او می توانند متوجه این مقایسه شوند.

خسرو مثل خورشیدی بود که اشعه هایش ایجاد محبت می کرد. خسرو بازیگری بود که پول برمی گرداند به سینمای ما. دوا و درمان خسرو کاری نداشت، مداوای خسرو به عهده وزارت ارشاد و خانه سینما بود، مداوای خسرو به عهده سینما بود. او میلیارد میلیارد سود به همه ما رسانده بود و ما از دستش دادیم چون مثل انسان های دیگر مریض بود و ما به همین دلیل که او را یک آدم می دانیم، با او معمولی برخورد کردیم. آیا او باید از جیب خودش خرج مداوا می داد؟ مفت خسرو را از دست دادیم. مفت. چنین طلایی را مفت از دست دادیم.

 مگر الان که عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، محمد علی کشاورز و دیگر بزرگان هستند چه بدی دارد؟ ما که داریم از وجود این عزیزان فیض می بریم. هنوز که هنوز است داریم از وجودشان فیض می بریم. آیا خسرو باید اینقدر زود می رفت؟ به قول خودش، دوربین برایش مثل ابر و ماه و خورشید در گردش بود. شب می شد. روز می شد، خسرو خودش بود و بازی خودش را می کرد و اصلا چیز عجیب و غریبی بود و از من دریغ شد که روبرویش بازی کنم.

خیلی از بازیگران می گویند هنگام بازی مقابل شکیبایی استرس داشتند. آیا اگر امکان بازی مقابل خسرو می یافتی، جزو همین بازیگران بودی؟

- هرگز. اینها بازیگرند. تو می روی در مصاف هنر، می روی به مصاف ایجاد زیبایی. در این راه هر چه عارف تر باشی، بیشتر زیبایی تولید می کنی. معلوم است که خسرو دستگیر من بود و مواظب من بود. اینها بازیگران بخیلی نیستند. اینها مشخصات و ویژگی های انسانی دارند اینها نمی خواهند بازی را از دست تو بدزدند. اینها نمی خواهند تو را دچار استرس کنند بلکه اینها می خواهند تو را همقد خودشان کنند، به بازی برد – برد فکر می کنند. خسرو تنها یک هنرمند صرف نبود، یک عارف بود و از مهربانی شناخت داشت و می دانست آن چیزی که در انتها، حاصل می شود، محبت است.


سال 69 چند سال تان بود؟

- از 52 حساب کن، می شود 17 سال.

یک اسم می گویم و دیگر حرف نمی زنم. هر چه می خواهی درباره این اسم بگو: حمید هامون.

- من هامون را سال 69 ندیدم تا موقعی که در دوران دانشجویی دچار فقر و محرومیت خیلی شدیدی شدم. واقعا تاب و توانش در من نبود. همه چیز سنگین بود. در معرض انهدام بودم. نمی فهمیدم چرا باید این همه رنج را تحمل کنم. فکر کنم سال 75-74 بود تا اینکه شهرام حقیقت دوست دست من را گرفت و گفت برویم سینما سپیده که در آن موقع فیلم هامون را روی پرده داشت.

 من رفتم این فیلم را دیدم و منقلب شدم، انگار پوستی از روی تاول من برداشتند و درد در من صد چندان شد. هامون یک فیلم سینمایی است اما حقیقتا حرفی که می زند سوا از سینماست و یک هنر دیگری است. من برای مهرجویی بازی کردم، حقیقتا کاری که خسرو برای مهرجویی کرد را کمتر بازیگری انجام داده. فقط خسرو است که می تواند دریافتی این همه از مهرجویی داشته باشد. ما با قاشق از این دریا آب برمی داشتیم و خسرو، تشت تشت آب برمی داشت. نمی خواهم خدای نکرده با این حرفم تو سر خودم و همکارانم بزنم اما خسرو یکی استثنا بود.

شده بخواهی در بازی از فرم بازی شکیبایی وام بگیری؟

- نه، ولی تاثیر گذاشته بود. روی تمام دانشجویان وقت و روی تمام علاقه مندان تاثیر گذاشته بود. من آن بخشی که به کارم می آمد را فهم کردم تا در درون من نهادینه شود و تبدیل به خودم شود اما هیچگاه مقلد به آن شکل نبودم و هر آنچه که دریافت کردم را تبدیل به خودم کردم و از فیلتر خودم عبور دادم.


خبر فوت خسرو را که شنیدی چه عکس العملی نشان دادی؟

- فقط شتابان رفتم خانه اش. افراد خیلی زیادی آنجا بودند. یادم هست که حبیب رضایی به دیوار تکیه داده بود و بلند می گفت: ای وای. ای وای. ای وای...

در جاهایی از جمله همین مصاحبه، بارها به فقر و مشکلات گذشته ات اشاره کردی، یادم هست در مصاحبه ای گفته بودی در نوجوانی برای آمدن به تهران چه مشکلاتی داشتی. تو ستاره این سینما هستی و بیان معضلات گذشته، شاید در خورد تو نباشد.

- - ببین حقیقت، جذب می کند. من در جامعه ای زندگی می کنم که فقر گناه است. در جامعه ای زندگی می کنم که توفیق، عذاب وجدان است. در جامعه ای زندگی می کنم که آدم ها نمی توانند از ایرادات خودشان حرف بزنند و این ایرادات را برای همیشه در سینه هایشان نگه می دارند اما نمی دانند برای اینکه بتوانند سریع به اهدافشان برسند باید راجع به اشتباهات درونشان بلند بلند صحبت کنند تا آن اشتباهات از وجودشان رخت بربندد. درون ما پر از عقده است.

پر از مشکل است و تا راجع به مشکلات، کمبودها و محرومیت ها حرف نزنیم آنها در ما درمان نمی شوند. باید راجع به آنها حرف بزنی. من راجع به آنها حرف می زنم تا دیگران جراتش را پیدا کنند. اتفاقا دیگرانی که من را به غرور و تکبر متهم می کنند سخت در اشتباهند. روی سخن من با کسانی است که می خواهند کبر یا تشخص داشته باشند ولی عقده های درونشان نمی گذارد. من این چیزها را بلند می گویم تا آنها یاد بگیرند تا از خشم درونشان کم کنند تا اصلا دروغ نگویند. به خدا آن چیزی که خسرو داشت، عشق بود.

 ای کاش همه ما این را یاد بگیریم. من این کار را می کنم. کمک به کسانی که میل به مداوا دارند. دیگران هم نباید تعجب کنند چون جایی برای تعجب نیست. مگر این چیزهایی که من دارم را خودشان ندارند؟ دمش گرم هر کسی که جرات دارد راجع به کمبودهایش بگوید و هر کسی که دوست دارد پیشرفت کند و از این رو راجع به نیستی و نداری اش می گوید و تمام سرمایه اش، نداشته هایش است.

حسنی مبارک از شدت گریه بی هوش شد .....

روزنامه جمهوری اسلامی: حسنی مبارک، رئیس جمهوری مخلوع مصر که در بیمارستان زندان طره بسر می‌برد، با آگاه شدن از مرگ عمر سلیمان، معاون خود به شدت گریه کرده و پس از نیم ساعت از هوش رفت.

 حسنی مبارک از طریق زیرنویس تلویزیون مصر از خبر مرگ سلیمان آگاه شد و بهت و حیرت او را فرا گرفت زیرا عمر سلیمان حافظ اسرار او بود.


مبارک از سخن گفتن با پزشکان امتناع کرده و از آنها خواست اتاق او را ترک کنند. پس از آن مبارک با صدای بلند شروع به گریه کرده و این موجب شد تا پزشکان به وی داروهای آرامبخش تزریق کنند و به این ترتیب وضعیت جسمانی و روحی مبارک به شدت رو به وخامت گذاشت.

 ژنرال عمر سلیمان، معروف به مرد آهنین مبارک، روز پنجشنبه در بیمارستان کلیوند آمریکا بطرز مشکوکی مرده است.    


مردی که به \مرد باتری\ معروف شد! ....

خبرگزاری ایسنا: مرد صربستانی به دلیل توانایی‌اش در مقابله با ولتاژ بالای برق به «مرد باتری» معروف شد.

این مرد صربستانی گفت: جریان برق با هیچ‌کس ارتباط خوبی ندارد و دوست نیست اما من تنها کسی هستم که از داشتن ارتباط نزدیک با جریان برق آسیبی ندیده‌ام.


«اسلاویسا» از زمانی که به سن 17 سالگی رسید متوجه قابلیت تحمل جریان برق با ولتاژ بالا را دارد.

«اسلاوسیا» گفت: درصورتی که ولتاژ بالای 50 ولت به بدن انسان برسد سلامتی را به خطر می‌اندازد اما من می‌توانم جریان برق حتی با ولتاژ بالاتر را هم تحمل کنم.

 تاکنون دانشمندان نتوانسته‌اند علت توانایی این مرد در تحمل جریان برق را کشف کنند.    

مرد معتاد پدرش را در حیاط خانه به دار آویخت ......

تهران امروز: مرد معتادی که در جنایتی هولناک پدرش را از درختی به دار آویخته بود، دردادگاه کیفری به تشریح جنایت خود پرداخت.

ساعت 2 بامداد پنجم مرداد سال 85 پسر جوانی با مراجعه به کلانتری 206 بومهن از خودکشی پدرش خبر داد. دقایقی بعد تیمی از ماموران در محل حادثه حاضر شده و با جسد حلق آویز رضا 53 ساله روبه‌رو شدند.

مردی میانسال با طنابی از درخت حیاط خانه‌اش حلق آویز شده بود و یک چهارپایه نیز در کنارش قرار داشت. یکی از فرزندان مقتول به نام مصطفی در جریان تحقیقات اظهار داشت: پدرم ساعت 9 شب از اتاق خارج شد و وقتی غیبتش طولانی شد، به حیاط رفتم و با جسدش روبه‌رو شدم.

من و مادرم از ترس نمی توانستیم جسد را پایین بیاوریم به همین خاطر به خانه برادرم رفته و همراه او به کلانتری آمدیم. پس از پایین آوردن جسد ماموران با آثار درگیری و جراحت بر روی آن روبه‌رو شدند که مصطفی در این باره گفت: با پدرم از چندی قبل درگیری داشتیم و این جراحات مربوط به این درگیریها است. او حتی چند بار تهدید کرده بود قصد خودکشی دارد.


با تحقیقات مقدماتی جسد به پزشکی قانونی منتقل شد و تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی تحقیقات در این زمینه را آغاز کردند. ماموران که به اظهارات مصطفی مشکوک شده بودند به تحقیق از دیگر اعضای خانواده پرداختند که سرانجام همسر مقتول لب به اعتراف گشود و جزئیات این جنایت هولناک را فاش کرد.

 او به کارآگاهان گفت: مصطفی و همسرم با هم اختلاف شدیدی داشتند شب حادثه نیز با هم درگیر شدند، مصطفی در یک لحظه کنترلش را از دست داد و من و دخترم را در اتاقی زندانی کرد بعد هم یک طناب به درخت بست و چهارپایه ای را زیر آن قرار داد. مصطفی به زور پدرش را بالای آن چهارپایه کشاند و طناب دار را به دور گردنش انداخت بعد هم چهارپایه را از زیر پای شوهرم کشید.

 با افشای این موضوع ماموران به تحقیق از مصطفی پرداختند که او با انکار مجدد قتل اظهار داشت: پدرم قصد خودکشی داشت و من در این کار کمکش کردم. با تکمیل تحقیقات پرونده به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاکمه همسر و دختر مقتول رضایت خود را اعلام کردند، اما پسر دیگر خانواده خواستار قصاص برادرش شد.

 قضات شعبه نیز پس از شور مصطفی را به قصاص محکوم کردند که حکم مجازاتش در شعبه 19 دیوان عالی کشور تایید شد. در حالی که پسر جنایتکار در یک قدمی چوبه دار قرار داشت برادرش با مراجعه به دادسرای جنایی رضایت خود را اعلام کرد.


صبح دیروز جلسه دادگاه برای بررسی مجازات متهم از جنبه عمومی جرم در شعبه 74 دادگاه کیفری استان تهران و به ریاست قاضی اصغر عبداللهی برگزار شد. مصطفی پس از تفهیم اتهام اظهار داشت: من به‌خاطر مصرف ماده مخدر هروئین شخصیتی دوقطبی پیدا کرده بودم و از سوی دیگر به‌خاطر کسب پول نقشه قتل را طراحی و اجرا کردم. قضات دادگاه پس از آخرین دفاعیات متهم ختم رسیدگی به این پرونده را اعلام کردند و برای صدور حکم وارد شور شدند.      

دختر 3 ساله ای که از ترس شکنجه، نشسته می خوابد! ...

خبرگزاری مهر: زهرا نشسته می خوابد. بدن زهرا بی رمق تر از آن است که بتواند خودش را نگه دارد اما همین‌طور نشسته چرت می زند و بعد دوباره می پرد بالا؛ خیره می شود به دیوارهای رنگ پریده بیمارستان.

 زهرا سه ساله، وقتی زندگی شیشه ای را تجربه کرد، از الفبای آن فقط درد را یاد گرفت. چشمان زهرا زیر کلی کبودی و جای زخم گم شده جای جای بدنش پر است از کبودیهایی که تن رنجورش را احاطه کرده اند.

چشمان بی رمق زهرا معلوم نیست چه چیزی را جستجو می کند اما سه حرف بهارش را زمستان کرده: «د.ر.د »، درد را از هر طرف بخوانی برایش درد است چون مهربانی را یاد نگرفته است.


بدنش از کبودی سیاه است و مهر سوختگی ناشی از سیخ، قاشق و جای گاز گرفتگی و … بدنش را نقاشی کرده‌، پدر و مادر هر دو معتاد به شیشه اند.

شیشه، فاجعه دردناکی است برای زهرای سه ساله که حالا در بیمارستان امام حسین در خیابان امام خمینی بخش جراحی کودکان روزهای آرامش بعد از طوفان را می گذراند .آرامشی که هنوز در رگه های ذهنی این کودک نوپا با درد معنا می شود.

قوانین کهنه جواب نمی دهد

این روایتی گذرا از کودک آزاری است که این روزها در اصفهان رسانه ای شد. فاجعه ای تلخ و دردناک که حکایت از اوضاع و احوال بحرانی می دهد که این سالها با ورود شیشه به جرگه مواد مخدر صنعتی و سنتی شیوع بیشتری را ایجاد کرده و در تارو پود پوسیده قوانین کهنه و ناقص مربوط به خودش طبل خاموشی را می زند.

مریم یعقوبی مسئول مجموعه اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی اصفهان در این رابطه می گوید: یک فرد ناشناس از اهالی محل با 123 تماس گرفت و به ما گفت که در این محله خانمی هست که شیشه مصرف می کند و کودکش با وضعیت بسیار بد سوختگی و تب روبرو است و او خودش کودک را درمان می کند.

با این تماس به محل رفتیم اما بار اول در را به رویمان باز نکردند به همین خاطر بار دوم با حکم قضایی وارد خانه شدیم و همه جا را مورد بازرسی قرار دادیم اما کودکی نبود بعد از گشتن خانه کودکی سه ساله را پیدا کردیم که با وضعیت ناگواری در حمام خانه پنهان شده بود.

یعقوبی با اشاره به اینکه وضعیت رقت باری ایجاد شده بود، اضافه کرد: زهرا را به شدت شکنجه داده بودند و انگار پوست زیر بغلش را با چاقو کنده بودند.

وی افزود: دور دهان و گوش کودک به شدت سوخته بود و ما با دیدن این اوضاع سریعا او را به بیمارستان امام حسین انتقال دادیم.

مسئول مجموعه اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی اصفهان اضافه کرد: وقتی پزشک او را معاینه کرد در گوشش تخم انگل حشرات یافت این در حالی بود که با معالجات بیشتر مشخص شد که سمی به بچه خورانده اند که روده هایش آسیب دیده و بر اثر عفونت بچه داشت در تب می سوخت.

یعقوبی ادامه داد: بعد از اطلاع از این وقایع فجیع دادستان حکم جلب پدر و مادر این کودک را داد.

وی با اشاره به اینکه احتمال می رود این کودک را در خواب آزار داده اند، اظهار داشت: زهرا نشسته می خوابد و می ترسد که راحت بخوابد و این دلیلی می شود بر اینکه این کودک بارها و بارها در خواب شکنجه شده این از جای گازگرفتگی و سوختگی هایی که بر تن کودک مشاهده می شود بسیار ملموس است.

مسئول مجموعه اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی اصفهان مبنی بر آزار جنسی این کودک سه ساله گفت: به دلیل وضعیت نامناسب کودک امکان جابه جایی او به پزشکی قانونی نبوده و هنوز این مسئله ثابت نشده اما احتمال آن وجود دارد.

بر اساس اعلام مدیرکل بهزیستی استان اصفهان سال گذشته 2500 تماس با خط تلفن کودک‌آزاری اورژانس اجتماعی صورت گرفته که تمامی این تماس‌ها مرتبط با آزار کودکان بوده است و این رقم نسبت به یک ‌سال‌ قبل در همین‌مدت چندین برابر افزایش داشته است.

کودک آزاری، پنهان شده در لایه های خانواده های آسیب دیده

محمود محمد زاده با اعلام اینکه در کل سال گذشته 97 مورد کودک آزاری داشتیم که موارد شدید آنرا به بیمارستان ارجاع دادیم می گوید: والدین این کودکان با مذاکره با قاضی یا به حبس محکوم شده اند و یا مورد مشاوره قرار گرفته اند.

اما هر چند این آمار درست و صحیح باشد اما باز هم به دلیل اینکه بیش از 70 درصد کودک آزاری‌ها در خانه اتفاق می افتد موجب می شود تا شمار زیادی از موارد امکان انعکاس نداشته باشند و این مسئله بیش از هرچیز نشان می‌دهد این پدیده دردناک در خاموشی قرار داشته و ابعاد آن پنهان است.

اما بر اساس همین آمار‌های موجود در کشور ما 56 درصد کودکان آزار دیده دختر و 44 درصد پسر هستند که 44 درصد کودکان توسط پدر، 12 درصد توسط مادر و مابقی توسط آشنایان یا سایر افراد مورد آزار قرار گرفته‌اند که در این بین سهم ناپدری‌ها بسیار پر رنگ است و نشان از تأثیر طلاق در وقوع این پدیده اجتماعی دارد.

قانون حمایت از کودکان و نوجوانان در دیماه سال 81 و در 9 ماده به تایید شورای نگهبان رسید بر اساس ماده چهار این قانون برای مرتکبان آزارو شکنجه روحی و جسمانی اطفال و نادیده گرفتن بهداشت و سلامت جسمی و روانی آن‌ها مجازات زندان از سه ماه و 1 روز تا شش ماه و تا 10 میلیون ریال جزای نقدی به همراه داشته و ماده 3 آن هم مجازات‌هایی سنگین‌تر برای مرتکبین به بهره‌کشی اقتصادی و به کارگیری اطفال در شغل‌های خلاف و… مقرر کرده است.

با وجود این قانون اگرچه به نظر می‌رسد که خلاء قانونی در برخورد با کودک آزاری وجود ندارد ولی تناسب مجازات با جرائم انجام شده توسط فعالان حقوق کودک و صاحبنظران اجتماعی جهت پیشگیرانه بودن آثار مجازات‌ها محل ایراد و اشکال است، ضمن آنکه عملکرد برخی از قضات نیز با انتقاد‌های زیادی روبرو بوده است.

آنچه در مورد قوانین نمایان است ضعف آن‌ها در بازدارندگی و حمایت از قربانیان کودک آزاری است که در افزایش شمار این وقایع و وضعیت پرونده‌های سال جاری قابل مشاهده است و موجب شده تا برخی انجمن‌ها و فعالیت حقوق کودک از کمیسیون اجتماعی مجلس خواستار اصلاح و تصویب قوانین، گنجاندن موادی به لایحه حمایت از خانواده و تشدید مجازات‌ها شوند.

کودک آزاری شایع ترین خشونت خانگی

براساس آمارهایی که در رابطه با کودک آزاری وجود دارد می توان دریافت که "کودک آزاری از جمله شایع ترین خشونتهای خانگی است، همین آمار نشان می دهد که دختران با سهمی 52.5 درصدی از گزارش‌های کودک آزاری، بیشتر مورد آزار قرار می گیرند.

در این میان نیره اخوان نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی از کارگروهی خبر می دهد که برای بررسی کودک آزاری در لایحه حمایت از خانواده تشکیل شده و این موضوع مورد بررسی قرار گرفته و بخشهایی از این لایحه برای دفاع از حقوق کودکان اختصاص یافته است و قانون جدید موارد حمایتی از اطفال و نوع جرمهایی که علیه اطفال انجام می‌شود مشخص شده است.

در همین رابطه سعید صادقی معاون اجتماعی سازمان بهزیستی استان اصفهان بیان می کند: از کل تعداد تماسها با اورژانس اجتماعی حدود 22مورد آزار جنسی 52 مورد روانی 131مورد غفلت و هشت مورد ترکیبی بوده است و مورد پیگیری قرار گرفته است.

وی با اشاره به اینکه 60 درصد موارد کودک آزاری ازطریق اورژانس اجتماعی ثبت شده، گفت: پایگاه اطلاع رسانی 123 قصد دارد مداخلات روانی- اجتماعی را قبل از مداخلات قضایی و انتظامی و حتی در کنار این نوع مداخلات اجرا کند.

زهرا حالا روی تختخواب سفید بیمارستان چمباتمه زده، لای ملحفه سفید بیمارستان در بخش جراحی کودکان، کلی سیم و لوله از دو طرفش به او پیوند می خورد، دو چنگ ظریف را مشت کرده و لرزلرزان برابر صورت گرد و کوچکش گرفته، چنگ‌ها اما می‌لرزند و دمادم صورت کوچکش را پیدا و ناپیدا می‌کنند، صورت دختر پر است از لکه‌هایی دایره ای و زخمهایی که تکمیلش کرده اند. همه‌ وجود کوچک دختر به زلزله‌ای محدود شده ....      


استخری که بعد از افتتاح غرق شد!......

 خبرگزاری مهر: استخر "سیمره" شهرستان کوهدشت نمونه ای از اجرای غیر اصولی پروژه های دولتی در استان لرستان است که بعد از گذشت 6 سال به بهره برداری رسید ولی تنها 6 روز توانست به مردم خدمات ارائه دهد.

 روند طولانی احداث پروژه‌های عمرانی و عدم نظارت دقیق بر ساخت و ساز صحیح و اصولی‌ دیگر این روزها به موضوعی عادی در برخی پروژه های استان تبدیل شده است به طوریکه اگر پروژه‌ای در زمان مورد نظر به بهره‌برداری برسد تعجب همگان را برمی‌انگیزد.

با این حال کم پیش آمده پروژه ای که سالها ساخت آن زمان برده است، حداقل به تعداد سالهای زمان برده چند ماهی به ثمر ننشیند و مورد استفاده قرار نگیرد، رخداد نادری که در کوهدشت اتفاق افتاد تا استخر 6 ساله این شهر تنها 6 روز دوام بیاورد.

این روند را باید زنگ خطری در زمینه پروژه های عمرانی استان لرستان دانست تا مسئولین و بهره‌برداران نسبت به سرنوشت پروژه‌ها حساسیت بیشتری به خرج دهند.


این وضعیت تاسف بار موجب شد که شیرینی بهره برداری از استخری که مردم کوهدشت شش سال تمام، انتظار ساخت آن را کشیده بودند، تنها یک هفته بیشتر به طول نینجامید و پس از یک هفته کاشی‌های استفاده شده در کف و دیواره‌های استخر باد کرده و بیرون بزند.

انگار کاشیها و مصالح به کار رفته در دیواره استخر پس از سالها معطل ماندن شوق شنا پیدا کرده بودند و نمی‌خواستند بر دیوارها بمانند، کاشی‌های فیروزه‌ای بی‌صبرانه از چنگ ملات و دیوارها رها شده و خود را در آب استخر غرق کردند.

با این تفاسیر بنا به تصمیم مسئولین و نظر کارشناسان استفاده از استخر سیمره ممنوع و درب آن بسته شد.


در این راستا با پیگیری نعمت‌الله رشیدیان رئیس اداره ورزش و جوانان شهرستان، پیمانکار موظف شد از محل 10 درصد باقی‌مانده‌ ضمانتِ حُسنِ انجامِ کار دست به تعمیر و مرمت قسمت‌های آسیب دیده بزند.

در حال حاضر کار ترمیم قسمت‌های آسیب دیده استخر سیمره کوهدشت شروع شده و پیش بینی می شود در هفته های آینده دوباره این پروژه آماده بهره برداری شود.

از سوی دیگر نکته‌ای که باید به آن پرداخت این است که آیا با ترمیم قسمت‌های آسیب دیده سایر بخش‌های استخر دوباره با شروع استفاده از آن خراب نمی‌شوند؟

سوالی که وقتی از استادکاران و کارشناسان مرمت استخر پرسیده شد در پاسخ آن گفتند ما مطابق قرارداد موظف به تعمیر قسمت‌های آسیب دیده هستیم ولی با توجه به نوع مصالح و چگونگی به کاربردنشان بی‌تردید در کوتاه مدت سایر بخش‌ها نیز به سرنوشت قسمت‌های کنونی گرفتار می‌آیند! موضوعی که نباید آن را نادیده گرفت زیرا وقتی تعهد زمانی یک‌ساله پیمانکار به پایان ‌برسد و فضای داخلی سالن ایراد پیدا کند به آسانی نمی‌توان بودجه و اعتبار برای مرمت آن دست و پا کرد.


آنچه در این بین جای تامل دارد انتظار شش ساله مردم کوهدشت که باید بعد از این همه معطلی حسرت استفاده از استخر سونا و جکوزی به دلشان بماند؛ موضوعی که می‌طلبد مسئولان حساسیت و دغدغه بیشتری نسبت به آن به خرج دهند و با پیمانکار کمتر مماشات کنند.

معاون فنی و اجرایی اداره کل مسکن و شهرسازی لرستان در این رابطه به خبرنگار مهر گفت: استخر سرپوشیده کوهدشت در سال 85 و در زمان مدیریت قبلی این اداره کل یه پیمان رفته است.

صادق مریدی با اشاره به واگذاری پروژه در سال 89 به پیمانکار جدید عنوان کرد: متاسفانه بعد از بهره برداری از پروژه کاشی های آن فروریخت.

وی با بیان اینکه تاکنون مشکل کاشی های استخر اصلاح و رفع شده است، افزود: در حال حاضر رفع مشکل بخش سونای این استخر را در دستور کار قرار داده ایم.

معاون فنی و اجرایی اداره کل مسکن و شهرسازی لرستان یادآور شد: در حال حاضر این اداره کل در حال رفع مشکل این پروژه است که امید می رود به زودی آماده بهره برداری مجدد شود.


عملیات اجرایی استخر سیمره شهرستان کوهدشت در سال 1385 طی قراردادی که بین اداره کل ورزش و جوانان استان لرستان به عنوان بهره‌بردار و راه و شهرسازی به عنوان پیمانکارِ طرح بسته شد؛ با اعتبار بیش از یک میلیارد تومان آغاز شد.

مساحت حوض استخر آموزشی سیمره 325 متر است، این استخر دارای سالن سونای خشک، بخار و جکوزی است.

این پروژه طی شش سال و توسط سه پیمانکار که زیر نظر سازمان راه و شهرسازی کار می‌کردند ساخته شد و به دلیل طولانی شدن زمان بهره‌برداری پروژه و انجام آن به دست چند پیمانکار، کار ساخت پروژه به بدترین شکل ممکن و با کمترین کیفیت انجام گرفت به طوریکه پشت بعضی از کاشی‌ها به جای ملات از گل و لای و ماسه استفاده شده است!

در نهایت درهفته دولت سال 1390 پروژه به طور رسمی افتتاح شد اما چون کار ساخت آن به طور کامل به اتمام نرسیده بود تا خرداد ماه امسال مورد بهره‌برداری و استفاده قرار نگرفت که بهره‌برداری پروژه طی سالجاری نیز یک هفته بیشتر دوام نداشت تا کوهدشت فعلاً در انتظار استفاده از استخرِ شنای دولتی بماند.     

زنی 78 سال بدون نوشیدن آب زنده ماند! .....

خبرگزاری ایسنا: زن هندی ادعا کرد که از سن 14 سالگی از نوشیدن آب خودداری کرده است.

«ناراساما» که بیش از 90 سال عمر دارد، 78 سال است زندگی بدون نوشیدن آب را تجربه کرده است.

«ناراساما» گفت: می‌دانم این ادعا برای بیشتر مردم غیر قابل باور است اما افراد خانواده‌‌ام که با من در ارتباط هستند می‌دانند این ادعا حقیقت دارد. هیچ وقت احساس نکردم به نوشیدن آب نیاز دارم، تنها در طول روز دو فنجان قهوه مصرف می‌کنم.


بنابر اعلام رسانه‌های داخلی هند، «ناراساما» در کودکی به بیماری مبتلا شد که هر چه آب مصرف می‌کرد احساس تشنگی‌اش برطرف نمی‌شد و به همین دلیل روزانه 10 لیتر آب مصرف می‌کرد تا این که آب خوردن بیش از حد مشکلاتی را برای او ایجاد کرد.

والدین «ناراساما» او را به یک پزشک دیگر نشان دادند و تحت درمان قرار گرفت و به خود قول داد که هیچ وقت آب ننوشد.

 این زن همچنین گفت: در طول تابستان برای این که گرما و مصرف‌ نکردن آب اذیتم نکند، لباس مرطوب می‌پوشم. 


شرط پلیس برای استفاده از شبکه اجتماعی ....

جالب ترین نکته موجود در صحبت های رئیس پلیس فتای ناجا تاکید او بر جرم ندانستن فعالیت در شبکه های اجتماعی از نگاه پلیس بود .. هفت صبح: به گفته رئیس پلیس فتای ناجا برداشت غیر مجاز از حساب های بانکی با 48/5 درصد بیشترین جرم در فضای مجازی را به خود اختصاص داده است

سردار کمال هادیانفر، رئیس پلیس فتای ناجا روز پنجشنبه در حاشیه همایش روسای پلیس فتای سراسر کشور، نکات مهمی را در مورد اقدامات پلیس زیرمجموعه خود به رسانه ها گفت. او با اعلام اینکه در این 15 ماه که از عمر پلیس فتا می گذرد با رشد تصاعدی جرایم در فضای مجازی روبرو بوده ایم توضیح داده: «در سال 89 که وظیفه رسیدگی به جرایم در حوزه اینترنت برعهده پلیس آگاهی ناجا بود، 1035 فقره پرونده وقوع تشکیل شد که از این میان 320 فقره پرونده منجر به کشف شد. در سال 90 میزان رشد وقوع به 4009 فقره پرونده افزایش یافت و این در حالیست که میزان کشف پرونده ها در سال گذشته 57 درصد بود.»


به گفته او در این 15 ماه که از عمر پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات می گذرد 5324 فقره پرونده وقوع در پلیس فتا تشکیل شده و میزان کشفیات نیز به 60 درصد رسیده است.

سردار رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی هم که در همین همایش سخن می گفت آمارهایی ارائه داد که صحبت های سردار هادیانفر را تائید می کند: «گرچه میزان وقوع جرم در فضای مجازی نسبت به گذشته شدت بیشتری گرفته اما قدرت پلیس در فضای مجازی به 60 درصد رسیده است. در بهترین کشورهای دنیا که قدمت پلیس سایبری آنان به بیش از 10 سال می رسد همچون کشورهای کره، چین و آمریکا قدرت کشف آنان در بهترین حالت به 20 درصد می رسد.» به گفته این مقام مسئول برنامه پلیس کشف 80 درصدی جرایم است.

جرایم بانکی؛ همچنان در صدر

«برداشت غیرمجازی از حساب های بانکی با 48/5 درصد همچنان بیشترین جرم صورت گرفته در فضای مجازی است.» این آمار را رئیس پلیس فتای ناجا ارائه داده است.

هادیانفر همچنین در ادامه سخنان خود با اشاره به برگزاری جلسات مشترک زیادی با بانک مرکزی، گفته: «در این جلسات هشدارهای لازم در خصوص درگاه ها و حفره های بانک ها به روسای بانک ها رسما ابلاغ شده است و بعضا نیز به بانک های دیگر اعلام کرده ایم.»

ظاهرا بعد از برداشت غیرمجاز از حساب های بانکی، جرایم اجتماعی، فرهنگی و دینی در مرتبه بعدی قرار دارد به گونه ای که بیشترین رصد پلیس در این حوزه است. جالب ترین نکته موجود در صحبت های این مقام مسئول تاکید او بر جرم ندانستن فعالیت در شبکه های اجتماعی از نگاه پلیس بود و اینکه پلیس به دنبال مجرمان و کسانی است که در این فضا به ارتکاب جرایم مبادرت می کنند.

هادیانفر در بخش دیگری از سخنان خود به رصد سایت های فروش داروهای غیرمجاز که بعضا کشنده هستند اشاره کرد: «افراد برای سودجویی اقدام به فروش داروهای غیرمجاز و غیربهداشتی در شبکه های اینترنت می کنند که اساسا این عمل غیرمجاز بوده و هیچ مجوزی برای آنان صادر نشده است.»



عملیات پانک آ 5 در راه است


این مشکل فروش داروهای غیرمجاز در فضای مجازی ظاهرا به قدری در سطح جهانی فراگیر است که 74 کشور در عملیاتی مشترک با این مسئله مقابله کرده اند. رئیس پلیس فتای ناجا با اشاره به این عملیات که به نام پانک آ معروف است توضیح داده: «این عملیات که در عرصه بین الملل برگزار شد، یکی از عملیات های بزرگ مشترک بود که در رنکینگ اینترپل نیز پلیس فتای ایران جزو برترین کشورها انتخاب شد. در حال حاضر پلیس فتا با هماهنگی اینترپل درصدد طرح ریزی عملیات مشترک «پانک آ 5» است. او در بخش آخر صحبت هایش هم از همکاری نکردن آمریکایی ها در شناسایی هکرهای حمله کننده به شرکت نفت گفته است.



پلیس فتا از کجا آمد؟

ماجرا به بهمن سال 89 برمی گردد. سوم بهمن ماه 1389 با دستور اسماعیل احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی این واحد تخصصی زیر نظر نیروی انتظامی آغاز به کار کرد. وظایف پلیس فتا را «مقابله با فیشینگ (کلاهبرداری اینترنتی) و جعل، سرقت اینترنتی، هک و نفوذ، جرائم سازمان یافته اینترنتی، پورنوگرافی (موارد سوء اخلاقی) و تجاوز به حریم خصوصی افراد برشمرده اند اما شاید برای شما سوال شود اصلا چه نیازی به این واحد است؟ یا اینکه مگر نمی شود با اطلاع رسانی و آموزش، امنیت کاربران را بالا برد؟

پاسخ این سوال را باید در آمارها جست و جو کرد. پیش از آغاز به کار رسمی پلیس فتا در یک مقطع سه ماهه در سال 89 حدود 2 هزار و 900 پرونده جعل به پلیس آگاهی ارجاع شده بود، به اضافه 111 پرونده در زمینه جرائم رایانه ای. از پرونده هایی که مربوط به جرائم رایانه ای، 43 درصد به شکایت افراد از برداشت های غیرمجاز از حساب بانکی آنان، 26 درصد نشر اکاذیب و هتک حیثیت افراد، 12 درصد کلاهبرداری اینترنتی، 11 درصد دسترسی غیرمجاز به سیستم ها و داده های رایانه ای و هشت درصد به سایر انواع جرایم اختصاص داشت.

این آمار نو ارقام نسبت به همین مدت مشابه سه ماهه در سال قبل یک و نیم برابر افزایش نشان می دهد و این حجم وسیع کلاهبرداری ها و نقض امنیت، پلیس را ناگزیر به تاسیس یک واحد تخصصی در این حوزه می کند.