سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مشهورترین «بیوه های سیاه» تاریخ ...


مجله همشهری سرنخ - سامرا قلی زاده: وقتی در سرداب را باز کردند بیش از 20 تابوت چوبی که معلوم بود یک نفر با زحمت بسیار آنها را ساخته است به چشم می خورد. همه تابوت ها پر از جسد بود، اجساد انسان هایی که یک زن، آنها را به قتل رسانده بود؛ زنی بیمار که فقط به خاطر حسادت مرتکب قتل شده بود.

بیوه های سیاه لیورپولی

سال 1881 بود که «توماس هیگینز» به همراه همسر و دختر جوانش به خانه کاترین و مارگارت فلاتاگان، دو خواهر انگلیسی که در لیورپول ساکن بودند نقل مکان کرد. آنها طبقه بالای خانه شان را به این خانواده سه نفره اجاره داده بودند، هنوز چند ماهی از ساکن شدن خانواده هیگینز در خانه جدید نمی گذشت که مادر خانواده جان سپرد.

با گذشت زمان، مارگارت به توماس هیگینز علاقمند شد و آنها با یکدیگر ازدواج کردند. پس از ازدواج هیگینز با مارگارت، دختر او نیز به طرز مشکوکی جان سپرد. وقتی برادر توماس از این موضوع مطلع شد، مطمئن شد کاسه ای زیر نیم کاسه است. او به اداره پلیس لیورپول رفت و این ماجرای مشکوک را از اول تا آخر توضیح داد، به این ترتیب حکم نبش قبر صادر شد و جسد مادر و دختر در پزشکی قانونی تحت آزمایش قرار گرفت.

آثار مسمومیت با یک نوع سم به چشم می خورد. با آغاز تحقیقات درباره نقش خواهران فلانگان در این جنایت، راز قتل های دیگر این خواهران نیز فاش شد. آنها دختر جوان دیگری که پیش از خانواده هیگینز در آنجا ساکن بود را نیز با سم کشنده به قتل رسانده بودند.

پس از دستگیری خواهران فلاناگان و بازجویی از آنها معلوم شد که دوخواهر برای گرفته پول بیمه دست به این قتل ها زده بودند. با انتشار این خبر، به خواهران فلاناگان، لقب «بیوه های سیاه» لیورپول را دادند. پس از محاکمه، هر دو خواهر به دار مجازات آویخته شدند.

بیوه های سیاه

 


مدلین و سم هایش

«مدلین دوبرین ویلیرز» از زنان طبقه بالای فرانسه بود. او با مردی که به پادشاه فرانسه خدمت می کرد ازدواج کرد. سال ها بعد وی به همسرش خیانت کرد. با این وجود، شوهر مدلین وقتی متوجه موضوع شد بی تفاوت از کنار این موضوع گذشت اما پدرش از خطای دخترش بسیار ناراحت بود و برای همین او را به زندان باستیل انداخت، در آنجا بود که مدلین با انواع سم های ایتالیایی آشنا شد.

در آن زمان، مدلین به فکر افتاد با کشتن پدرش همه ثروت او را تصاحب کند اما وی اول سم مورد نظر را روی بیماران فقیر امتحان کرد. مدلین نان آماده کرد و همه نان ها را به سم آغشته کرده و آنها را به بیمارستان فقرا ارسال کرد؛ از دیدگاه این زن وحشتناک، نتیجه رضایتبخش بود و به این ترتیب وی پدرش را در سال 1666 کشت.

از آنجا که مدلین زنی ولخرج و بی بندوبار بود، در مدت کوتاهی ثروت پدری را خرج کرد و بعد از آن بود که او به فکر افتاد تا دو برادر خودش را به قتل برساند.

پس از مرگ برادران مدلین بود که ماموران به این زن مشکوک شدند. او که متوجه ماجرا شده بود به انگلیس و سپس آلمان فرار کرد اما خیلی زود دستگیر شد و سال 1675 به جرم هایش اعتراف کرد.

در بررسی های کارآگاهان جنایی مشخص شد که مدلین در فاصله سال های 1664 تا 1673، 50 بیمار را برای آزمایش سم هایش به قتل رسانده است.

بیوه های سیاه

 


تابوت های یک جنایتکار

«ورا رلسژی» در خانواده ای ثروتمند در بخارست متولد شد. در دهه 1920، ورا وقتی اولین فرزند پسر خود را به دنیا آورد، همسرش به طرز عجیبی ناپدید شد. ورا به همسایه ها گفت که شوهرش با یک زن دیگر فرار کرده است؛ این در حالی بود که جسد مرد بیچاره در تابوتی دست ساز در سرداب خانه در حال پوسیدن بود.

ورا مدتی بعد با مرد دیگری به نام «ژوزف رنسژ» ازدواج کرد، رنسژ گاهی به دنبال خوشگذرانی می رفت و به خانه نمی آمد و به این ترتیب، ورا تابوت دیگری برای همسر دومش آماده کرد و او را نیز به قتل رساند.

برخلاف دیگر بیوه های سیاه قاتل، او یک بیمار پارانوئیدی بود و حسادتش باعث می شد تا همسرانش را به قتل برساند. در طی سال ها، ورا تمام افرادی که به آنها علاقمند بود را با خوردن سم به قتل رساند. تعداد این افراد به 32 نفر می رسید که در میان آنها پسر ورا نیز به چشم می خورد.

وقتی پلیس خانه این زن را بازرسی می کرد، در سرداب خانه 35 تابوت پیدا کرد. ورا پس از دستگیری به حبس ابد محکوم شد.


شرمان سیاه

در اواسط دهه 1860، «لیدیا شرمان» - اهل کانکتیکت آمریکا -پس از چندین سال زندگی، با مشکل بزرگی مواجه شد، او شش فرزند داشت و همسرش بیکار شده بود. لیدیا با خودش فکر کرده بود که طی کردن مراحل قانونی طلاق وقت و پول زیادی می خواهد و زن جنایتکار برای همین به سراغ سم رفت.

وی برای همسرش شکلاتی خوش طعم درست کرد و تا می توانست آن را به سمی کشنده آغشته کرد. لیدیا نه تنها همسرش بلکه به شش فرزندخود نیز شکلات سمی خوراند. وقتی همه اعضای خانواده جان سپردند، لیدیا به راحتی توانست پول بیمه عمرشان را به چنگ بیاورد. پس از مرگ خانواده حالا وقت آن بود که لیدیا پول بیشتری به دست آورد، به این ترتیب او با کشاورزی پیر و ثروتمند ازدواج کرد، یک سال پس از ازدواج، کشاورز به دست همسر جوانش مسموم شد و جان باخت.

لیدیا در ازدواج های بعدی هم شوهرانش را به قتل رساند. بین سال های 1864 تا 1871 لیدیا شرمان ده نفر را به گورستان فرستاد وپول بیمه عمر همه آنها را تصاحب کرد. سرانجام در سال 1871 راز مرگبار لیدیا فاش شده و او به اتهام قتل، دستگیر و به حبس ابد محکوم شد.

بیوه های سیاه

 


مخالفت یعنی مرگ

«گالیش گاتفرد» زنی اهل آلمن بودکه خواستگاران زیادی داشت. سال 1815 او از میان خواستگارانش با مردی به نام «میتنبرگ» ازدواج کرد. مرد خوش چهره ای که یک ایراد بزرگ داشت و آن اینکه همیشه دائم الخمر بود. طولی نکشید که گاتفرد از این زندگی خسته شد و تصمیم گرفت همسرش را به قتل برساند، به این ترتیب زن جوان در لیوان نوشیدنی همسرش سم کشنده ای ریخت.

پس از مرگ میتنبرگ همه تصور می کردند اوبه دلیل مصرف بیش از حد الکل، جان خود را از دست داده است. بعد از این جنایت، زن جوان قصد داشت با مرد دیگری ازدواج کنداما این مرد متاهل بود و با اصرار فرزندان آن مرد، وی ازدواج با گاتفرد را نپذیرفت.

گاتفرد که کینه به دل گرفته بود، هر دو فرزندمرد مورد علاقه اش را وقتی در خواب بودند مسموم کرد و کشت. مدتی بعد، وقتی خانواده گاتفرد مخالفت خود را با این ازدواج اعلام کردند، گیش پدر و مادر خودش را هم به قتل رساند تا دیگر مخالفی در کار نباشد.

با وود اینکه گیش افراد بسیاری را کشته بود تا به همسر دلخواهش برسد اما مرد مورد علاتقه اش همچنان راضی به ازدواج با او نبود و همین موضوع باعث شد تا گیش او را نیز با سم به قتل برساند.

او به مرد بیچاره سم خوراند و در حالیکه مرد آخرین ساعات زندگی اش را می گذراند، با وی ازدواج کرد. به این ترتیب تمام دارایی های مرد به گیش گاتفرد رسید. مدتی بعد وقتی زن جوان، پودر سفیدرنگی روی غذای یکی از دوستانش ریخته بود تا او را هم به قتل برساند، دوستش به وی مشکوک شد و ترجیح داد با پلیس به خانه گاتفرد برگردد و بعد از آن بود که ماجرای قتل های زنجیره ای این زن مخوف فاش شد.

در میان 30 پرونده قتلی که بین سال های 1813 تا 1827 رخ داده بود و گاتفرد جزو متهمان آن به شمار می رفت، وی سرانجام در قتل 15 نفر گناهکار شناخته شد. زن جنایتکار در طول جلسات محاکمه اش هیچ دفاعی از خود نکرد و با غرور به همه قتل هایش اعتراف کرد.


قتل عام خانوادگی

سال 1927 بود که همسر اول «ماری سنارد» از دنیا رفت. یک سال بعد، او با مردی به نام «لئون» ازدواج کرد. والدین لئون بسیار ثروتمند بودند و گر می مردند تمام دارایی شان به لئون می رسید.

ماری از پدر و مادرشوهرش دعوت کرد تا با آنها زندگی کنند اما هنوز مدت زیادی از شروع زندگی مشترک این زوج نمی گذشت که پدر لئون به دلیل خوردن یک قارچ سمی از دنیا رفت و مدتی بعد مادر لئون نیز به دلیل ابتلا به سینه پهلو درگذشت. به این ترتیب تمام ثروت خانواده لئون به پسر خانواده رسید اما او هم چند ماه بعد جان باخت.

در این هنگام دوست لئون که به این ماجراهای مرگبار مشکوک شده بود، پلیس را در جریان گذاشت. آزمایش های پلیسی، از مقدار بالای سم در بدن لئون حکایت می کرد. اجساد پدر و مادرشوهر ماری نیز دوباره آزمایش شدند و وجود سم در بدن آنها نیز تایید شد، به این ترتیب ماری بسنارد به اتهام چندین فقره قتل دستگیر شد.

بیوه های سیاه


در ادامه تحقیقات مشخص شد که او بین سال های 1927 تا 1949، یازده نفر از جمله دو عموی همسرش را هم به قتل رسانده تا بلکه از این طریق بتواند پول بیمه عمرشان را بگیرد. جلسات محاکمه ماری بسنارد 10 سال طول کشید و سرانجام او با کمک وکیل خود از زندان آزاد شد.


عشق تعطیل نیست، تعطیل شد!

هفته نامه تماشاگران امروز - سروش امیدوار: تصویربرداری سریال «عشق تعطیل نیست» از حدود دو هفته پیش دچار تعطیلی شده است. سریالی که در ابتدا بسیار پر سروصدا ظاهر شد و می خواست رکوردهای فروش در شبکه نمایش خانگی را جابجا کند، این روزها در کما به سر می برد.

قرار بود دی وی دی های این سریال از ابتدای دی ماه وارد شبکه نمایش خانگی شود. بعدها 15 دی ماه به عنوان تاریخ جدید اعلام شد اما در این تاریخ هم سریال بدقولی کرد و به بازار نیامد. فعلا عوامل مشغول کار نیستند و در خانه استراحت می کنند.

عشق تعطیل نیست، تعطیل شد!


تهیه کنندگان سریال اظهار امیدواری می کنند که پروژه دوباره از اواخر دی ماه کلید بخورد ولی شنیده ها حاکی از آن است که ساخت قسمت های باقیمانده به همین راحتی امکانپذیر نیست و کارگردان و بازیگران موانع زیادی پیش رو دارند.

برای سریال «عشق تعطیل نیست» دکور عظیمی در شهرک غزالی برپا کرده اند که الان تعطیل شده است. در این دکور مغازه و نمایشگاه و کوچه و خیابان طراحی شده بود.

فقط تا قسمت ششم


یک منبع آگاه که نمی خواهد نامش فاش شود به خبرنگار «تماشاگران امروز» می گوید: «این سریال به چند دلیل متوقف شده است. یکی باردار بودن یکی از بازیگران که دیگر نمی تواند در نقش قدیمی اش جلوی دوربین برود و دیگری آماده نبودن فیلمنامه. از ابتدا 3 قسمت از فیلمنامه آماده بود که می خواستند با آن 26 قسمت را بسازند. بعد از چند ماه در مجموع 6 قسمت از فیلمنامه نوشته شده است. کار به خاطر کامل نبودن قصه و فیلمنامه به کندی جلو رفت و در نهایت هم متوقف شد.»

عشق تعطیل نیست، تعطیل شد!


او ادامه می دهد: «به بازیگران گفه اند کار تعطیل شده و شمات می توانید به خانه هایتان بروید. اگر بخواهیم سریال را ادامه بدهیم خبرتان می کنیم. شما جزو گزینه های اولتی دار ما هستید و احتمال دارد که در سری جدید سراغ تان بیاییم. حتی به برخی از عوامل گفته اند در این مدت اگر کار جدیدی به شما پیشنهاد شد، قبول کنید.»

این وضعیت درست مثل موقعیت بازیکنان فوتبال است که از یک تیم رضایتنامه می گیرند تا به تیم دیگری بروند. با این حساب سریالی که باید 26 قسمت قصه داشته باشد احتمالا در قسمت ششم به پایان می رسد. فعلا گروه تهییه کنندگان به دنبال توزیع 6 قسمت اول هستند تا پول شان را برگردانند. در قسمت ششم داستان به پایان نمی رسد و شما منتظر بخش هفتم می مانید اما دی وی دی دیگری برای توزیع وجود ندارد.

اینطور که به نظر می رسد سازندگان تا عید نوروز دی وی دی های آماده شده را توزیع می کنند و بعد یا پخش قسمت های بعدی را ادامه می دهند یا منتشر می مانند تا ماجرا فراموش شود، مثل اتفاقی که برای قلب یخی و قهوه تلخ افتاد.

جدیدترین ساخته بیژن بیرنگ به چند دلیل اثر مهمی محسوب می شود. یکی اینکه برای آن هزینه زیادی صرف شده و سرمایه گذاران توانسته اند گران ترین بازیگران همچون محمدرضا گلزار، مهناز افشار، علیرضا خمسه و بهنوش بختیاری را جذب کنند. قرار گرفتن زوج گلزار و افشار در کنار یکدیگر خاطره فیلم پرفروش آتش بس را در اذهان زنده می کند که همین عامل می تواند به فروش خوب سریال کمک کند.

ساخت سوله ای با وسعت 2800 متر مربع در شهرک سینمایی دیگر اقدامی است که این سریال را از پروژه های مشابه متمایز می کند. بیژن بیرنگ که سریال «همسران» را در کارنامه دارد فضای کار جدیدش را به آن سریال شبیه دانسته است.

عشق تعطیل نیست، تعطیل شد!


فیلمنامه بی فیلمنامه


در حالی که اخبار مربوط به نصفه کاره ماندن سریال قوت گرفته، احسان ظلی پور، مسئول روابط عمومی سریال «عشق تعطیل نیست» این اخبار را بی اساس می خواند و می گوید: «بازیگران تا یک هفته دیگر سر کار برمی گردند. فعلا کار به خاطر بازنویسی فیلمنامه متوقف شده است. محمدرضا شهبازی و بیژن بیرنگ در این کار با هم شریکند و باید سریال را تا انتها بسازند تا پول شان را برگردانند. قرار است قسمت هفتم به بعد فیلمنامه بازنویسی شود و برخی قسمت ها را هم دوباره تصویربرداری کنند. ما تا چند روز دیگر تبلیغات بیلبوردی سریال را هم شروع خواهیم کرد.»

داستان فضای سریال شباهته زیادی به «همسران» دارد. محمدرضا گلزار و مهناز افشار زوجی هستند که تازه ازدواج کرده اند. شهرام حقیقت دوست و بهنوش بختیاری همسایه دیوار به دیوار این زوج هستند. زوج جوان هر بار به مشکلی برمی خورند و همه همسایه ها و مردم محله برای حل مسئله اینها جمع می شوند.

عشق تعطیل نیست، تعطیل شد!


خلاصه داستان «عشق تعطیل نیست» از روی سریال خارتجی «دارما و گِرِگ» کپی برداری شده است. دکور سریال هم شباهت زیادی به دکور «فرندز» دارد. گذر زمان سرنوشت این سریال را مشخص خواهد کرد. جالب است که هنوز خود عوامل هم نمی دانند قصه چه سرانجامی خواهد داشت و در چند قسمت به پایان می رسد. آیا وزارت ارشاد نمی تواند هنگام صدور پروانه نمایش، بسته کامل دی وی دی های یک سریال را تحویل بگیرد و خیال مردم را بابت تکمیل بودن پروژه راحت کند؟


امین زندگانی: با دلال های دروغگو کاری ندارم!

بازیگر سریالهای «خاطرات مرد ناتمام»، «قفسی برای پرواز» و ... را در کارنامه دارد، این روزها همزمان با سریال در حال پخشش «همه چیز آنجاست»، فیلم سینمایی «فصل فراموشی فریبا» را روی پرده سینما دارد.
بانی فیلم: بازیگر سریالهای «خاطرات مرد ناتمام»، «قفسی برای پرواز»، «طلسم شدگان»، «به سوی پیروزی»، «راه سوم» که با داود میر باقری تجربههایی چون «معصومیت از دست رفته»، «مختارنامه» و «شاهگوش» را در کارنامه دارد، این روزها همزمان با سریال در حال پخشش «همه چیز آنجاست»، فیلم سینمایی «فصل فراموشی فریبا» را روی پرده سینما دارد.

 بازیگر شخصیت مهدی فرهمند (سریال «همه چیز آنجاست) که دل چندان خوشی از حضور متفاوت در فیلم در حال اکرانش ندارد مهمان یک فنجان چای بانی فیلم شد تا از تجارب اخیرش بگوید. بازیگر فیلمهای «پیشونی سفید»، «گلوگاه شیطان»، «خانواده ارنست»، «شهر آشوب»، «ملک سلیمان»، «زن شرقی» و... که اوایل امسال با نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» روی صحنه تئاتر رفت روزهای آخر حضورش جلوی دوربین شهرام شاه حسینی را پشت سر میگذارد.

امین زندگانی: با دلال های دروغگو کاری ندارم!
کماکان مشغول کار هستید؟

ـ بله من همین الان در لوکیشن سریال «همه چیز آنجاست» در خدمت شما هستم.

گویا تا اوایل بهمن ماه در کنار این پروژه خواهی بود؟

ـ بله...

و برنامه بعدی؟

ـ با یک پروژه وارد مذاکره و  حتی عقدقرارداد شدهام، ولی فعلاً در سکوت خبری هستیم تا روابط عمومی خود پروژه اخبار را به شما منعکس کند.

سریال یا فیلم؟

ـ سریال!

و همکاریتان با سریال «همه چیز آنجاست» در نقش مهدی؟

ـ بله، از طریق یکی از دوستان نزدیک با دفتر آقای هاشمی وارد بحث و مذاکره شدیم. با آقای شهرام شاه حسینی ملاقات داشتم. وقتی داستان را خواندم و متوجه شدم با چه افرادی قرار است در این پروژه همکاری داشته باشم. احساس کردم قرار است یک کار خوب با کارگردانی آقای شاه حسینی کلید بخورد.

کاری که آقای افخمی و آقای میرمیران در مقام مشاور قرار است کنار پروژه باشند و میتواند با توجه به جنس قصه و جایگاهش در پخش جزو آثار پر مخاطب سیما قرار بگیرد. من بلافاصله پس از پایان اجرای نمایش «تانگوی تخم مرغ داغ» از اواسط یا اواخر خرداد ماه به این پروژه پیوستم و تا امروز هم در خدمت دوستان هستم.

امین زندگانی: با دلال های دروغگو کاری ندارم!

در دل قصههای متفاوت و کاراکترهای خوش رنگ و لعاب این سریال، مهدی شخصیتی سفید تعریف شد که البته ابعاد دیگری هم میتوان برای او دید؟

ـ خدا را شکر این سریال جزو آن دست آثاری بود که با یک سیناپس شروع نشد. ما چیزی نزدیک به 30 قسمت سریال آماده و دیالوگ خورده شده داشتیم. در همان قسمتهای اول متوجه شدم آقای شاه حسینی به شدت کاراکتر را میشناسد و روی آن اشراف خوبی دارد به همین دلیل به شکل تمام و کمال خودم را به او سپردم. من به شدت با فیلمنامه ارتباط برقرار کردم چون به نظر من مهدی میتواند پسر بزرگ تمام خانوادههای ایرانی  لقب بگیرد.

همان پسری که همه دوست دارند داشته باشند. برادر بزرگتری که آرزوهای خانواده است، یک انسان مسئول که خانواده برایش خیلی مهم است پس تلاش میکند تا خانواده را حفظ کند. از آن دست نقشهایی بود که بازیگر در نگاه اول حس میکند میتواند با کاراکتر به چالش خوبی برسد. در تجربه شخصی خود من به عنوان بازیگری که در چنین خانوادهای بزرگ شده، چنین خاطراتی را حس کرده و چنین اتفاقاتی را از نزدیک لمس کرده ام، باید بگویم شرایط مهیا بود تا به کمک آقای شاه حسینی و فیلمنامه خوب به نقش دست پیدا کنم طوری که تماشاگر نقش را باور کند و دوست داشته باشد.

مهدی یک کاراکتر چند بعدی طراحی شده...


ـ بله...

امّا به عنوان یک بیزینس من برخی رفتارها از او بعید است؟ اشتباهات و سادگیهایی که در برخورد با شخصیت فانی دارد و کارش را به جاهایی که نباید میکشد؟

ـ تصور غلطی در مورد این آدم ایجاد شده که مهدی یک بازاری است پس حواسش به همه جا هست! نه واقعاً اینطور نیست او در بازار کار میکرد و در واقع تولیدی داشت، امّا در ادامه شرایط به سمتی میرود که متوجه میشویم آن کسی که دلالی میکند اوضاع بهتری نسبت به تولید کننده دارد و البته در معامله زبلتر است.

در حالیکه او و پدرش سالها با اعتبار در بازار کار کرده اند، آن هم بدون ترفند و حیله، در نتیجه وقتی این آدم در وادی اینگونه بازار قرار میگیرد امکان هر گونه اتفاقی برایش دور از ذهن نیست. چرا که به یک سیستم دیگر عادت کرده، سیستمی که تا چند سال پیش سیستم واقعی معاملات بازار بوده است.

به رغم اینکه شخصیت مهدی خیلی واقعی به نظر میرسد امّا گاهی برخورد او با مسائل رخ داده در زندگیاش مثل ماجرای خانوادهاش دور از ذهن و بسیار سپید به نظر میرسد؟

ـ نه، من خیلی این آدم را سپید ندیدم، شما اگر به نوع روابط او با خانوادهاش دقت کنید متوجه میشوید در جاهایی که باید عصبی و هر جا لازم باشد خودخواه میشود.

امین زندگانی: با دلال های دروغگو کاری ندارم! 

خودخواهی از چه جنس؟

ـ جنس خودخواهی او هم متفاوت است.

خودخواهی او هم سفید است؟

ـ ما در روزگاری هستیم که خودخواهی آدمها تغییر کرده و یک جورهایی تبدیل به خصومت شده است. این تعریف رنگی را من اینگونه نگاه نمیکنم. نگاه من در مورد این آدم به این شکل است که سپیدی اش دارای رگههایی از سیاهی هم هست. در برخورد با اعضای خانواده و دیگران، امّا خود خواهریاش سیاه نیست. نگاهی خانوادگی در آن حس میشود. در جامعه امروز در روابط بیشتر خصومت دیده میشود، رابطهای که میان پدر و مادرها و فرزندانشان دیده میشود، رابطهای که بین خواهر و برادرها، برادرها با هم و... دیده میشود.

شما میبینید که گاهی طوری رفتار میکنند که انگار با دشمنانشان صحبت میکنند در حالیکه او برادر یا خواهر توست! این طیف رنگی را ما الان در آثارمان میبینیم. من معتقدم یک انسان در حالت نرمال و طبیعی به واسطه انسان بودنش از یک سفیدی محسوسی برخوردار است با تنالیتههای متفاوت، گاهی این سپیدی درخشان است و گاهی هم نه به سمت خاکستری شدن در نوسان است، این مسئله باعث نمیشود شما کاراکتر را تک بعدی ببینید.

مهدی گاهی سخت و محکم پای حرفش میایستد. او در مقابل فانی اصلاً آدم سپیدی نیست، گاهی بسیار هم قالتاق است. ما سپیدی آدمها را باید در مقابله با افراد مختلف بسنجیم. به طور مثال از نظر فانی این نوع برخورد در دنیای بیزینس خیلی هم منطقی است. امّا از نظر خانواده فرهمند آن نوع از روابط اصلاً حلال نیست. به طبع تعریف کاراکترها بر اساس نگاه و جایگاه اجتماعیشان متفاوت است و همین مسئله در رنگ آمیزیشان تاثیرگذار خواهد بود.

یکی از دلایل موثر در نگاه سفید مخاطب به مهدی فرهمند منطقی است که او را پس از سالها به فکر بازگشایی گرهای کور از خانواده پدریاش کرده است.


ـ ما اگر خانواده را یک جامعه فرض کنیم، متوجه میشویم که همه چیز فراموش شده و انسانها فقط به دنبال آیندهای می روند که نمیدانند کجاست و چیست و این میشود که آرامش و احساس خوب از میان زندگیها رخت بربسته است. چرا قدیمیها اینگونه نبودند؟ چرا روابط میان اعضای خانواده در قدیم اینگونه نبود؟ چون برای اصالت خانواده ارزش و روابط اعضای خانواده، دلسوزیها و... ارزش قائل بودند.

 خب یک بخش از این ماجرا بر میگردد به معضلات اقتصادی که حل و فصل آن باز از عهده افراد معمولی جامعه خارج است و بر عهده افرادی است که مسئولیتهای بیشتری دارند. شاید این نمونهای از این تفکری است که ما چی را داریم در قبال چی از دست میدهیم؟! ارزشهایی که میدانیم چیست و چه خواصی دارد. در مقابل آیندهای که نه از آن خبر داریم و نه میدانیم قرار است چه اتفاقی در آن رخ دهد. پس بحث توکل در یک کشور اسلامی چه معنایی دارد؟

امین زندگانی: با دلال های دروغگو کاری ندارم!

شهرام شاه حسینی میگوید من در انتخاب امین زندگانی فاکتورهایی را مدنظر داشتم، از جمله حرکات چشم و آرامش چهره که در انعکاس کاراکتر مهدی فرهمند بسیار موثر بود. به هر حال مهدی یک شخصیت درونگرا است که قاعدتا در اجرایت به شدت نیازمند استفاده از صورت و چشم بودهای؟

ـ به نظرم مهدی حکم قلب عاطفی خانواده را دارد.

و شاید کل سریال؟ (در میان این همه شخصیت خاکستری و گاهی متمایل به سیاه و منفور)

ـ بله، آن قلب عاطفی که معلوم نیست امروز وظیفه آن برعهده کدامیک از اعضای خانواده است. این جنس آن خودخواهی است که در موردش حرف زدیم. مهدی اگر خودخواهی دارد یک نوع دلسوزی خودخواهانه است. اگر به شکل مجزا به شخصیت برادرش مهران نگاه کند میتواند بگوید او نیز مانند خودم اجازه اشتباه دارد ولی او میگوید ببینید من سوختم و نتیجهاش شده این! پس تو دیگر به این سمت نرو! این کار را نکن! جنس خودخواهی او اینگونه است! شهرام شاه حسینی بسیار به من محبت دارد. او راجع به این نقش اشراف بسیار زیادی داشت.

 من پس از مدتی دیدم او از من راجع به شخصیت مهدی به شدت جلوتر است. پس باید تلاش میکردم تا به او برسم. به عنوان کارگردان کار، او را بسیار کارگردان کاربلدی دیدم که حس می کنم از پس هر کاری که دست بگیرد به خوبی بر میآید. او آدمها را خوب میشناسد و شاید این تجربه ناشی از سالها کارگردانی در این عرصه و همکاری با آدم های بزرگ باشد.

 ضمن اینکه متن خوبی به دست او رسید، قصهای که جای کار داشت و او توانست قالب اصلی کار را به تصویر بکشد. به هر حال نمی توان تاثیر آقای افخمی، آقای میر میران و تهیه کننده خوبی مثل آقای داود هاشمی رانادیده گرفت. ساخت یک کار خوب و ماندگار نیازمند جمع شدن یکسری آدم کاربلد و متخصص دور هم است که اینجا این اتفاق رخ داده است.

این روزها داستان داغ داغ به دست شما میرسد؟

ـ بله!

و قبول دارید یکی از دغدغههای اصلی تولیدات سیما به خصوص آثار روز به پخش فینال بعدی آن است؟

ـ بله قطعا همین طور است.

امین زندگانی: با دلال های دروغگو کاری ندارم!

قبول دارید فینال سریال شما با این همه شخصیت تعریف شده و داستان دار بسیار مهم است؟

ـ صد در صد. خود من هم به شدت دوست دارم سریال «همه چیز آنجاست» فینال خاص و متفاوتی داشته باشد.اما شما باید بپذیرید یکسری از چیزها همیشه از دست تیم سازنده خارج است.

و اما فیلم سینمایی «فصل فراموشی فریبا» به کارگردانی عباس رافعی که شما را در قالبی بسیار متقاوت با همیشه رو پرده کشاند؟

ـ بله ...

به نظر من اگر خیلی پیشترها تو را با نقش مرتضی در این فیلم به خصوص در سینما میدیدیم شاید مسیری که امروز در عرصه بازیگری طی کردی نوع و مدلی دیگر داشت؟


ـ بله، اولین چیزی که میخواهم به شما بگویم باور غلط تهیه کنندگان و کارگردانان سینما در انتخاب بازیگران است. آنها معمولاً به دنبال آدمهای امتحان پس داده در نقشهای مختلف هستند تا به آنچه میخواهند بدون هیچ ریسکی دست پیدا کنند. کما اینکه به همین دلیل من معمولا برای نقش های مثبت انتخاب میشوم و دیگران هم برای نقشهایی که قبلاً در آن شکل و شمایل دیده شدند ...

مثلاً میشد تو را هم در قالب کاراکتر فانی (سریال همه چیز آنجاست، نقشی که سام درخشان بازی میکند) ببینیم ...

ـ بله ... چیزی که ما یادمان رفته این است که پس تعریف حرفه بازیگری کجاست؟ تعریف سورپرایز کردن مخاطب کجاست؟ ما چطور می خواهیم تماشاگرمان را با این همه محدودیت و خطوط قرمز سورپرایز کنیم؟

با عدم امکانات لازم بصری، با داستانهای محدود و خطوط قرمز داستانها و ... خب تنها جیزی که میتواند تماشاگر را به وجد بیاورد همین است که برود ببیند فلان بازیگر، فلان نقش را چگونه از آب در آورده است!

و اما فیلم «فصل فراموشی فریبا» ...

ـ ابتدا قرار بود من نقش یک راننده تریلی را خیلی کلیشهای بازی کنم. از این آدمهای مو فر، سبیل درشت با لحن خاص این دست کاراکتر ها، گریم من به این سمت رفت، عکسهای اولیه آن هست. اما از یکجا به بعد حس کردم باید بابت این نقش چند سکانسی، من هم به فیلمنامه ورود داشته باشم. از آنجا که کار با هزینه شخصی کارگردان ساخته میشد، ما هم زمان هدیه خودمان را دادیم و البته ایشان هم در انتها یک هدیهای دادند که بعدها داستانهای خاص خودش را پیش آورد.

امین زندگانی: با دلال های دروغگو کاری ندارم!

این نقش کلیشهای با پیشنهادهای من به چیزی که الان میبینید تبدیل شده است و گرنه منطق قصه با خصوصیات کاراکتر خیلی جور در نمیآمد. به هر حال بازیگران معمولاً به واسطه فیلمنامههای متعددی که در طول سال میخوانند یک مقدار از تولید کنندگان جلوتر و این منطقی است که نگاه بازیگر تا حدود زیادی متفاوت با عوامل تهیه و تولید باشد. از طرفی هم باید بگویم جسارت یک کارگردان در سپردن نقش متفاوت به بازیگر قابل تقدیر است.

البته لحن شما نشان از رضایت در خصوص این فیلم ندارد؟

ـ از اواسط کار (همانطور که از دکوپاژ فیلم بر میآید) این شخصیت حیف و میل شد.

چرا؟


ـ به دلیل نگاه زن محور قصه، داستان به سمتی دیگر سوق داده شد. من به شخصه از دکوپاژ صحنههای خودم راضی نبودم. در اواسط کار هم اشتباه کرده نقش را به من سپردند، اما بعدها وقتی کار پیش رفت با نظرات دوستان و استقبال دیده شدن کار فکر میکنم نظرات کمی تغییر کرد. به نظرم شخصیت خیلی تحت الشعاع قرار گرفت، می توانست بهتر از این باشد. شما شک نکنید کارگردانانی که دارای آثار ماندگار در سینما و تلویزیون ما هستند حتما شناخت بهتر و درست تری راجع به شخصیتها و کاراکترهای اجتماعی دارند. نمونهاش کارهای آقای میرباقری که حتی نقشهای کوتاه و چند سکانسشان هم دارای شناسنامه و جایگاه درست در قصه هستند.

بعضی از کارگردانها فقط مسئول کلاژ کردم یکسری تصویر نیستند و فکری پشت کار آنها وجود دارد. گویا یکسری اتفاق برای اکران فیلم رخ داده که من در جریان نیستم. چون در افتتاحیه و شب اول اکران فیلم من به دلایلی دعوت نبودم. (البته خیلی هم برایم مهم نبود) به هر حال این فیلم از آن دست کارهاست که شاید دیگر دوست نداشته باشم با این گروه کار کنم. چون هارمونی بین من و تیم این فیلم وجود نداشت. امیدوارم پختگی من باعث شود در تجارب بعدیام انتخاب بهتری داشته باشم.

به سینما هم امروز فکر می کنی؟

ـ دغدغه من کار خوب است نه سینما، تلویزیون و یا تئاتر صرف، حتی اگر 10 سال در سینما نباشم (به دلایل روابط و مسایل مختلف) برایم مهم نیست چون حس میکنم وظیفه یک فرد فرهنگی است که فرهنگی زندگی کند، فرهنگی رفتار کند، فرهنگی کار کند و فرهنگی فکر کند و ...

و در پایان این فنجان چای ...

ـ متاسفم که فرهنگ ما توسط یکسری آفت به سرقت میرود.البته من فرد خاصی را مد نظر ندارم و دوست ندارم حرفم به کسی بر نخورد. ولی ای کاش هر کسی در جای خودش قرار بگیرد و در شغل خودش باشد آنوقت همه چیز درست میشود. من از طریق بانی فیلم میگویم طیفی هستند که دیگر دوست ندارم با آنها کار کنم افرادی که میتوانند دلالهای خوبی باشند چون  آنها به راحتی دروغ میگویند.

 من اعتقاد دارم افراد فرهنگی باید از جامعهشان یک خط جلوتر باشند، چون به نوعی در کارشان یک نوع پیامبر هستند. پیامبری که گستردگی طیف مخاطبشان به اندازه ابزار کارشان است. جا دارد از عوامل سریال «همه چیز آنجاست» تشکر کنم و به دوستانم خسته نباشید بگویم. به نظرم این سریال میتواند برای همه تهیه کنندگان یک الگو باشد که افراد کاربلد را در کنار هم جمع  و شرایط را طوری مهیا کنند تا آنها بتوانند در آرامش و آسایش خاطر کار کنند.

روابط پیچیده نویسندگان معروف و همسرانشان ...

هفته نامه تماشاگران امروز - یاسر مالی: می گویند پشت سر هر مرد موفق یک زن خوب قرار دارد  و البته پشت سر هر زن موفق هم یک مرد زن ذلیل وجوددارد. وقتی به تاریخ ادبیات نگاه می کنیم و و روابط میان همسران نویسنده های بزرگ را مطالعه می کنیم، می بینیم که اصلا نباید آرزو کرد همسر یک نویسنده معروف یا شاعر مشهور شد.

واقعیت این است که نویسنده های خوب، خیلی هم با همسران شان خوب نبوده اند. سلینجر در داستان «جنگل واژگون» قصه یک بارونس پول دار را تعریف می کند که به یک نویسنده تازه به دوران رسیده دل می بندد و آخر هم او را به دست می آورد ولی می فهمد که با یک مرد بی احساس و بی اراده در زندگی روزمره طرف است که فقط روی کاغذ و در نوشته هایش قهرمان است اما این فقط مال قصه ها نیست.

پاتریشیا، همسر وی اس. ناپیل، نویسنده ترینیدادی برنده جایزه نوبل تا زمان مرگش 41 سال شوهرش را تر و خشک کرد و پرستید، اما نایپل در 24 سال اول زندگی یک دلمشغولی دیگر داشت و بعد هم یکی دیگر برای خودش پیدا کرد. آلبرتو موارویان آن اوایل زنشک السا مورانته را زیاد دوست داشت اما بعد از 21 سال فیلش یاد هندوستان کرد و با یک نویسنده جوان تر به اسم داسیا مورایینی ازدواج کرد. مورانته هم در این تنهایی و احساس پیری، بهترین آثارش را نوشت (از جمله رمان «تاریخ» را که به فارسی هم ترجمه شده است). تی. اس. الیوت و همسرش ویوین هم یک نمونه جالب دیگر هستند.

روابط پیچیده نویسندگان معروف و همسرانشان


آنها در 1915 پس از سه ماه آشنایی ازدواج کردند و ماه عسل شان این طوری گذشت: الیوت در صندلی راحتی چرت می زود و ویوین اتاق خواب را تمیز می کرد. ویوین هم رفت سراغ برتراند راسل فیلسوف که در هاروارد استاد الیوت بود. وقتی پس از 18 سال بالاخره الیوت همسرش را ول کرد تا بیشتر به شعرهایش برسد، ویوین رسما دیوانه شد و 5 سال بعد کارش به جایی رسید که فقط در تیمارستان قابل نگهداری بود.

البته ازدواج هایی هم بوده اند که یک طرفشان یا حتی هر دو طرف نویسنده بوده ولی اشتباهی خوب از آب درآمده است. اگر ویلیام شکسپیر از دست زنش فرار کرد و رفت لندن نمایشنامه نویس شد اما جیمز جویس، دقیقا برعکس اگر زنش نبود، هیچ وقت هیچ چیزی نمی نوشت. یا در مورد دن براون، نویسنده رمان های پلیسی که به فرقه های دینی خاص می پردازد، این همسرش بلیث نیولان بود که براون را مجاب کرد دست از خوانندگی بردارد و به جایش رمان بنویسد.

اتفاقا بلیث خودش کتاب کودکان می نویسد و نویسنده معروفی است و دقیقا به همین دلیل منتقدان براون او را متهم می کنند که زنش رمان هایش را به اسم او نوشته تا همسر 12 سال جوان تر از خودش را نگه دارد.

همسر ولادیمیر ناباکوف، یعنی ورا هم از آن نمونه های نادر بود که 66 سال تماممشنی، تایپیست، ویراستار، راننده و منبع الهام ناباکوف بود. ناباکوف می گفت شخصیت «لولیتا» را از او الهام گرفته. فیودور داستایوفسکی هم با آنا برای این ازدواج کرد که با ناشر قرارداد نوشتن «قمارباز» را نوشته بود و پولش را هم قبلا خرج کرده بود و فقط 20 و چند روز از مهلتش باقی ماندهب ود و نیاز به یک تایپیست سریع داشت.

روابط پیچیده نویسندگان معروف و همسرانشان


لئونارد وولف هم یک نمونه از این همسران فداکار بود که یک عمر زندگی با ویرجینیا وولف را تحمل کرد و از او نترسید که هیچ بلکه برای چاپ بهتر آثار ویرجینیا انتشاراتی به راه انداخت و نقشش در نویسندگی همسرش این بود که بعد از چاپ هر کتاب او تلفن به دست بگیرد و از منتقدان مطبوعات بخواهد که نقدهای مثبت برای همسرش بنویسند تا او خودش را نکشد، که البته آخرش هم افاقه نکرد و ویرجینیا خرج دفن و کفن را هم گذاشت روی دستش.

اما همیشه هم رابطه های نویسندگان و زن های شان به این سرراستی نیست که یا رابطه گند و خراب باشد یا تا این حد ایثارگرانه. مثلا کاترین منسفیلد و جان میدلتون موری رابطه شان به این شکل بود که از 1911 که جان موری استعداد داستان نویسی منسفیلد را کشف کرد، این دو نفر همین طور پی در پی با هم ازدواج کردند و طلاق گرفتند و دوباره ازدواج کردند و دوباره... و دوباره...

این وسط یک مقدار داستان کوتاه و رمان و شعر هم نوشتند یا ریموند کارور و زنش، تس گالاکر هر دو داستان نویس کوتاه نویس های معروفی بودند، رمز موفقیت شان در رعایت این نکته بود که کاری به کار هم نداشتند و حتی اتاق نوشتن شان هم جدا از هم بود. معرفو ترین زوج روشنفکر تاریخ، ژان پل سارتر و  سیمون دوبووار حتی از همین حد جدایی هم فراتر رفتند و برای 50 سال مصداق عینی ضرب المثل «دوری و دوستی» شدند.

روابط پیچیده نویسندگان معروف و همسرانشان


اما همه اینها که گفتیم، در برابر پیچیدگی های رابطه زوج شاعر و معروف تد هیوز و سیلویا پلات هیچ است. سیلویا پلات بعد از شش سال زندگی مشترک با تد هیوز که در یک شب شعر در کمبریج با او آشنا شده بود، از او طلاق گرفت و یک سال بعدش هم با بازگذاشتن شیر گاز خودکشی کرد. از آن زمان تا به حال آنقدر روایت های متفاوتی از زندگی این زوج منتشر شده است که پیدا کردن واقعیت ماجرا از توی این شبکه روایت ها، کار حضرت فیل است.

از یک طرف بالاخره جدایی این زوج نشان می دهد که اوضاع چنان هم رو به راه نبوده ولی از آن طرف می دانیم که سیلویا پلات قبل از ازدواج سابقه افسردگی داشته و اقدام به خودکشی کرده است. تکلیف خواننده این یکی داستان اصلا مشخص نیست، هرچند فمینیست ها مرگ پلات را تبدیل به سمبل و نمادی از ستم کشی جنس دوم می دانند. هر چه مدرک خلافش پیدا می شود را هم تقریبا قبول نمی کنند و طرفداران تد هیوز را به دست کاری در مدارک متهم می کنند. آیا تد ایده های شاعرانه اش را از روی دست زنش می دزید و سیلویا آخرش از دست تد قد کرد و مرد؟ یااینکه تد بیخودی شعرش را حرام سیلویایی کرد که آخرش هم خودکشی کرد؟ این، از سوال های مهم تاریخ ادبیات است.


چهره هایی که سیاست ایران را به هم میزنند ...

روزنامه هفت صبح: در کشور ما بسیاری از خبرها مبنی بر یک اظهارنظر، یک مصاحبه یا یک سخنرانی شکل می گیرند. با پشتوانه سال ها کار مطبوعاتی می گوییم که در ایران خبر را نه الزاما حادثه، تصمیم یا یک انتصاب سیاسی که عموما سخنان و کلمات پی ریزی می کنند.

در این محور گروهی از تئوریسین ها و کارشناسان وجود دارند که منبع خبر و حادثه هستند. چهره هایی که بی دریغ عقاید خود را ابراز می کنند و اظهارنظرهایشان در تلاقی با منافع و دیدگاه های گروه دیگر خبر و تنش ایجاد می کند.

سخنرانی دو روز پیش علی مطهری نشان داد که در جامعه ما یک سخنرانی در مجلس که می توانست به سادگی در افکار عمومی هضم شود به ناگهان به یک فاجعه سیاسی بدل می شود و فضای سیاسی کشور را به آشوب می کشد. شاید نتوانسته ایم به این نتیجه برسیم که حرف الزاما متعاقب خود اکت سیاسی به همراه ندارد. برای همین به اظهارنظرها، مصاحبه ها و سخنران یها با حساسیتی بیش از حد می نگریم. در چنین فضایی بسیاری از صاحبنظران با علم بر واکنش شدید افکار عمومی و رسانه ها به انتشار حرف های جنجالی خود اقدام می کنند و گاه با رضایت به موجی که خود برانگیخته اند نگاه می کنند.

علی مطهری، صادق زیباکلام، احمد توکلی، حسین زاکانی و حسین شریعتمداری از مهمترین چهره هایی بوده اند که سوار بر موج کلحمات بر شکل دهی و واکنش افکار عمومی و رسانه ها موثر بوده اند.

حداقل در چهار یا پنج سال گذشته، رسانه ها با حساسیت و دقت سخنان این چهره ها را پیگیری می کنندو عموما نکته های حساسیت برانگیزی از دل آنها بیرون می آورند.

سابقا فاطمه رجبی، عباس سلیمی نمین، عباس عبدی، ابراهیم اصغرزاده و عبدالرضا داوری نیز به جمع این گروه تعلق داشتند. در سال های 87 تا 92 برخی از مداحان مشهور مثل حاج منصور ارضی و سعید حدادیان هم به این جرگه مخالف خوان های زبردست پیوست بودند اما هر چه هست در سال های اخیر کمتر خبری از آنان هست. شاید فعالیت دو شیفته مطهری و زیباکلام جایی برای دیگران باقی نگذاشته است.

در گزارش امروز چند چهره مشهور این دسته ناهمگون را معرفی کرده ایم. نه قصد تایید و تکذیب شان را داریم نه منکر صراحت، شجاعت و اندیشه هایشان هستیم. فقط خواستیم تابلویی ترسیم کنیم از چهره هایی که با کلمات، خبر و حادثه سیاسی ایجاد می کنند.

صادق زیباکلام


انرژی هسته ای؛ رضاشاه


نوازندگان زبردست ساز مخالف


تئورسین محبوب و خوش صحبت اصلاح طلبان، سال های سال است که بر نقطه نظرات خود در مورد انرژی هسته ای و تاثیرات آن بر سیاست و اقتصاد جامعه پافشاری می کند. مروری بر صحبت های زیباکلام نشان می دهد او برخلاف سایر منتقدان که تلاش می کنند در موضوع هسته ای با طمانینه حرکت و در کنار انتقادات به دستاوردها و نکات مثبت آن نیز اشاره کنند، با صراحت مخصوص به خودش در مورد این موضوع صحبت می کند و اعتقاد دارد انرژی هسته نکته مثبتی برای کشور به همراه نداشته است.

با وجود بازتاب های فلراوان صحبت او و بازتاب های خشمگینانه حرف هایش در رسانه های دیگر به خصوص در نزد اصولگرایان و در حالی که افکار عمومی اجماع نسبی در مورد اهمیت انرژی هسته ای برای آینده کشور وجود دارد، زیباکلام همچنان روی مواضع خود مانده.

او در یکی از همایش های خود که در دانشگاه تهران برگزار شده بود گفته بود: «من بارها از اصولگرایان پرسیدم حداقل یکی از این 250 صنعتی که هسته ای به وجود می آورد بگویید. هیچ پیشرفت و نوآوری علمی در رابطه با مسئله هسته ای نه تنها در ایران بلکه در هیچ کشوری وجود ندارد.»

چهره های مهم اصولگرایان مثل حسین شریعتمداری بارها پاسخ های مفصلی به این تشکیک زیباکلام درباره انرژی هسته ای ارائه داده اند.

رضاشاه موضوع دیگر مورد علاقه زیباکلام برای مخالف خوانی است. او معتقد است رضاشاه، ایران مدرن را پایه گذاری کرده است. این استاد علوم سیاسی دانشگاه در یک یاز صحبت هایش گفته بود: «نظامی مستبد بود اما این خصوصیات و این اقدامات تمام رضا شاه نیست. رضا شاه بنیان های جدید را به ایران آورد و دانشگاه، راه آهن، آموزش و پرورش، دادگستری و تدوین قوانین کشور و ارتش کشور را برای ایران ایجاد کرد.»


حسین شریعتمداری

فتنه؛ وابستگی به بیگانگان

نوازندگان زبردست ساز مخالف


مدیر مسئول روزنامه کیهان خط مشی مخصوص به خود را دارد و کمتر مسئولی از تیررس انتقادهای اودر امان می ماند. اما مهمترین رویکرد شریعتمداری در یادداشت ها و مصاحبه هایش در این سال ها تاکید بر ارتباط رهبران و دست اندرکاران ماجرای سال 88 با دستگاه های جاسوسی و اطلاعاتی بیگانه و طراحی شدن اتفاقات آن سال توسط گروه های امنیتی وابسته به سیا بوده است...

کلیدواژه های زیر با فراوانی زیادی در نقدهای شریعتمداری قابل رویت هستند: همراهی با بیگانگان، اصحاب فتنه، بنیاد سورس، سرویس های جاسوسی، رسانه های معاند، مدعیان اصلاحات، کودتای مخملی، سلطنت طلبان، منافقین، مارکسیست ها، سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس، سایه نشین های دولت و ...


علی مطهری

رفع حصر؛ پوشش بانوان؛ ساپورت


نوازندگان زبردست ساز مخالف


هنوز که هنوز است مواضع و اظهارنظرهای مطهری پسر برای سیاستمداران و تحلیلگران تازگی دارد و هر از چند گاهی طوفان صحبت های او، مجلس و رسانه ها را تکان می دهد. فرقی هم نمی کند درباره حصر صحبت کند یا ساپورت، او اصولا روی نقطه نظرات منتقدانه خود پافشاری می کند و دوست و رفیق هم نمی شناسند.

اینکه فایده تاکیدات مستمر او بر مواضعش دقیقا چیست مورد جدل دوستداران ومنتقدانش قرار دارد. برخی علی مطهری را به صورت ریشه ای اصولگرا محسوب می کننداما هر چه هست در برخی موارد سیاسی مانند اجرای حصر، مواضع اش به شدت مورد توجه اصلاح طلبان است اما در برخی موارد فرهنگی منند وضعیت پوشش، مانند یک اصولگرای تندرو موضع گیری می کند.

اکثر نطق های او در مجلس هم به این دو مورد ختم می شود؛ چه در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد چه در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی. همین دو روز پیش بود که صحبت های او مبنی بر لزوم پایان یافتن حصر خانگی و برگزاری دادگاه محاکمه، موج بی سابقه ای از تنش را میان اصولگرایان مجلس ایجاد کرد.

حتما به خاطر دارید که چند وقت پیش او در مجلس تصاویری از زنان ساپورت پوش شهر را نشان داد و نسبت به عدم برخورد دولت با بدحجابان انتقاد کرد. البته قابل پیش بینی بود که اصولگرایان از آن نطق رضایتمند به نظر می رسیدند و اصلاح طلبان تلاش کردند با سکوت از کنار این موضوع عبور کنند.

او در همان جلسه معروف مجلس گفته بود: «وزیر کشور باید پاسخ دهد که چرا نسبت به پدیده بانوان ساپورت پوش در سطح تهران و برخی از شهرها بی تفاوت است. این چه پوششی است که تا 30 سانت بالای زانو آشکار است؟»

او همچنین ادامه داده بود: «از ابتدای انقلاب اسلامی جاب استاندارد گذشته از چادر عبارت بود از شلوار، مانتو تا زانو و روسری و مقنعه؛ دولت اسلامی موظف است آن بخش از امر به معروف و نهی از منکر که مستلزم اعمال قانون است و کار مردم نیست را انجام دهد و بدیهی است که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، مجلس شورای اسلامی به وظیفه خود عمل خواهد کرد.»


حسین راغفر

خط فقر


نوازندگان زبردست ساز مخالف


خط فقر از موضوعات مورد علاقه این اقتصاددان است و همواره نسبت به بالا رفتن خط فقر و سیاست های اقتصادی کشور هشدار می دهد و معمولا هر از چندگاهی هشدارهایش در مورد خط فقر تیتر یکی از روزنامه های اصلاح طلب می شود.

او یکی از منتقدین سرسخت سیاست های اقتصادی دولت احمدی نژاد بود اما با تغییر دولت و سیاست های اقتصادی، همچنان به عنوان یک منتقد در صدر خبرها قرار دارد.

او خط فقر مطلق (شدید) کشوری در سال 83 را 238 هزار تومان، 84، 276 هزار تومان، 85، 325 هزار تومان و در سال 86 نیز 400 هزار تومان اعلام کرده و تاکید کرده این ارقام بیانگر رشد سالانه 18 درصدی خط فقر در کشور است.

این تحلیلگر امور رفاهی همچنین در آبان ماه امسال گفته بود: «محاسبات خط فقر را بر مبنای آمارهای رسمی کشور انجام داده ایم که نشان م یدهد در سال 93 و در تهران برای یک خانواده پنج نفری ماهانه دو میلیون و 500 هزار تومان و در کمترین مقدار برای یک خانواده پنج نفری در یک روستا حدود یک میلیون تومان است.»

این اقتصاددان برآورد کرده که برمبنای اطلاعات جمعیتی سال 91 حدود 40 درصد از جمعیت ایران زیر خط فقر قرار دارند. او همواره نسبت به معیارهای سازمان آمار درباره اندازه گیری خط فقر هم انتقاد دارد و می گوید: «متاسفانه در ایران برخی شاخص های مختلفی را برای محاسبه خط فقر ابداع کرده اند که به عقیده من اشکالات جدی دارد و به دلیل نفوذ مبدعان آن، مورد پذیرش واقع شده و حتی مورد استفاده نیز قرار گرفته است.

بگذارید از خط فقری که از سوی مرکز آمار انتشار یافته آغاز کنم. مبنای خط فقری که از سوی رییس آمار مطرح شده است، یک دلار در روز بر مبنای دلار سال 1990 است. مبنای این یک دلار از نشستی که در سال 2000 برگزار شد، به دست آمد. در سال 2000، نشست سران در مجمع عمومی سازمان ملل برگزار و در آن یک خط فقر در نظر گرفته شد و 176 کشوری که در آنجا حضور داشتندآن سند را که موسوم به «MDG Millennium Develop Goals» به معنای «اهداف توسعه هزاره» بود، پذیرفتند و براساس آن مبنای خط فقر تصویب شد.»


احمد توکلی

لایحه بودجه؛ فساد رانت؛ محمدرضا رحیمی


نوازندگان زبردست ساز مخالف


او هم یکی دیگر از چهره های اصولگرای منتقد محسوب می شود که البته با طیف اصولگرایان سنتی فاصله دارد و تمرکز خود را بیشتر روی مسائل اقتصادی گذاشته است. توکلی دکترای اقتصادش را از دانشگاه ناتینگهام انگلستان گرفته و از نظر حزبی جزو حزب موتلفه اسلامی محسوب می شود.

او عضو مرکز پژوهش های مجلس است و علاقه زیادی دارد در مورد این سه موضوع صحبت کند: یکی از این موضوعات رانت اقتصادی و کشف یک باند جدید است. موضوع دیگر معمولا برنامه پنجم توسعه و دور شدن از سیاست های آن است و انتقاد از لایحه بودجه دولت نیز علاقمندی سوم محسوب می شود.

اگر صحبت های او در سال های گذشته را مرور کنید، به این نتیجه خواهید رسید که او تقریبا در همه دولت ها که لایحه بودجه برای بررسی به مجلس تقدیم شده نسبت به آن انتقاد داشته و هیچ وقت از بودجه های تنظیمی دولت ها راضی نیست. سال گذشته همین موقع ها بود که از رانت خوار بزرگ 650 میلیون یورویی کنجاله خبر داد و برای آن نامه نگاری های زیادی کرد.

او از زمان احمدی نژاد تا حالا تمرکز زیادی بر رعایت اجرای برنامه پنجم توسعه داشته و تذکرهای زیادی را به سازمان ها و افرد مختلف داده است. همچنین ماه گذشته بود که نسبت به نحوه تنظیم بودجه سال 94 و گنجانده شدن احکام بودجه در لایحه انتقاد کرده و گفته بود: «ما چندین هفته است که در مجلس بررسی طرح الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت را آغاز کردیم و به سرعت در حال تصویب مواد آن هستیم اما خبرها حاکی از این است که دولت د رجریان تنظیم بودجه 94 تبصره های زیادی را در آن گنجانده است.

با دولت مذاکره کنید چرا که قرار بود تنها ارقام در بودجه بیاید و احکام آن در طرح مذکور به تصویب برسد. بنابراین اگر قرار باشد با عجله و زحمت، مجلس احکام بودجه را به تصویب برساند و دولت دوباره در لایحه بودجه تبصره بیاورد، سبب تناقض و زحمت می شود.»

دو سال پیش او نبرد رسانه ای سنگینی پر از افشاگری را با کمک زاکانی علیه محمدرضا رحیمی آغاز کرد و البته ضد حملات سنگینی نیز دریافت کرد.


علیرضا زاکانی

دانشگاه آزاد


نوازندگان زبردست ساز مخالف


او چهره نزدیک به جبهه متحد اصولگرایی محسوب می شود و با نمایندگانی مانند غلامعلی حداد عادل، حسین فدایی، پرویز سروری، الیاس نادران و گاهی اوقات احمد توکلی در یک حدود خط فکری قرار می گیرد. او هم جزو چهره های اصولا منتقد محسوب می شود و با تیم رسانه ای خود یعنی سایت جهان نیوز و هفته نامه پنجره، نقطه نظراتش را پیگیری می کند.

زاکانی علاوه بر تمرکز روی برخی موضوعات خاص سیاسی و اقتصادی، همواره انتقاد از دانشگاه آزاد را در دستور کار خود دارد. او از منتقدان سرسخت ریاست جاسبی محسوب می شد و در مجلس هفتم مسئول هیات تحقیق و و تفحص از آموزش عالی کشور بود. او در این سمت ترجیح داد بیشتر روی دانشگاه آزاد مانور دهد و تا برکناری جاسبی و روی کار آمدن فرهاد دانشجو بر این منصب، از مواضع خود کوتاه نیامد.

این نماینده مجلس پس از برکناری جاسبی در گفتگویی گفت: «تغییر رییس دانشگاه آزاد اسلامی کار بسیار بزرگی بود و این تغییر را در جهت اصلاح می بینم. البته این اصلاح فقط مربوط به دانشگاه آزاد نمی شود بلکه امروز مانعی بزرگ از نظام آموزشی کشور برداشته شد. آقای جاسبی با نفوذی که در دستگاه های اجرایی، تفتیشی و قضایی پیدا کرده بود، خواسته های خود را پیش می برد اما امیدوارم از این به بعد دانشجویان، هیات های علمی و کارمندان این دانشگاه در قالب نظام آموزشی کشو ربا ضابطه و چارچوب حرکت های خود را توسعه دهند.

وقتی خبر تغییر رییس دانشگاه آزاد منتشر شد موجی از شادی در بین کسانی که علاقمند به اصلاح ساختار دانشگاه آزاد بودند پدید آمدو امیدواریم این تغییر و تحول باعث خیر و برکت برای دانشگاه آزاد باشد.»

زاکانی اما در دوران دو ساله ریاست فرهاد دانشجو به میزان زیادی از انتقادهایش کاست و ترجیح داد کمتر درباره این موضوع صحبت کند. با تغییر دانشجو و انتخاب میرزاده به عنوان رییس دانشگاه آزاد، مدتی است که موج انتقادهای زاکانی دوباره آغاز شده و درباره بنگاهداری اقتصادی دانشگاه آزاد، وضعیت آمخوزشی، شهریه ها و ... هشدار می دهد.


سید محمد غرضی

نوازندگان زبردست ساز مخالف


کاندیدای غافلگیرکننده یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری از همان روزهای اول تبلیغاتش نشان داد علاقه خاصی به مسئله تورم دارد و همه مشکلات کشور را ناشی از این مورد می داند. او در همان زمان، شعار خود را دولت ضد تورم انتخاب کرد و به وفور درباره آن صحبت کرد.

برخی طنازان شبکه های اجتماعی به شوخی می گفتنداگر از غرضی بپرسید دلیل شکست تیم ملی فوتبال چیست به شما پاسخ خواهد داد تورم! همانطور که پیش بینی ها قبل از انتخابات عنوان می کرد او موفقیت چندانی کسب نکرد اما به محبوبیت جالب توجهی دست پیدا کرد.

او حتی در ابتدای سال 93 به دولت هم توصیه کرد مبارزه با تورم مهمترین اولویت سال 93 باشد! البته بحث موبایل و تلفن همراه هم یکی دیگر از موضوعات مورد علاقه اوست که در زمان وزارت او در پست، تلگراف و تلفن راه اندازی شد. روزی نیست که غرضی درباره این موضوع صحبت نکند و خاطره ای از آن نگوید.

او حتی در خاطره ای گفته نزدیک بوده برای موبایل اعدام شود: «من هم پوستم کنده شد تا این تکنولوژی ها را وارد کشور کنم؛ در این زمینه آنقدر مورد اذیت و آزار قرار گرفتم؛ حتی اجازه نمی دادند فکس بیاید؛ می گفتند تلفن لازم نیست و برای ورود موبایل که اصلا ریختند رو سرم که اعدامم کنند!»


بازیکنان معروف والیبال چه ماشینی سوار میشن؟

تا قبل از سال 2010 که تیم ملی ما برای اولین بار قهرمان، قهرمانی آسیا شد، بیشتر نگاه ها و امیدمان به تیم ملی و لیگ برتر والیبال کشورمان از دریچه و نگاه قاره کهن بود.
جهانی ها: تا قبل از سال 2010 که تیم ملی ما برای اولین بار قهرمان، قهرمانی آسیا شد، بیشتر نگاه ها و امیدمان به تیم ملی و لیگ برتر والیبال کشورمان از دریچه و نگاه قاره کهن بود اما حالا تیم ملی ما ششمین تیم قهرمانی جهان و چهارمین تیم لیگ جهانی شده و برای اولین بار به مدال طلای بازیهای آسیایی دست یافته است. یادمان نمیرود که روزگاری پوستر بازیکن های بلندقامت برزیلی و ایتالیایی بر درو دیوار والیبالیست ها و علاقه مندان درج شده بود اما حالا برزیل و ایتالیا را در خانه شکست می دهیم، آمریکا و لهستان و کوبا را هم از پیش روی خود بر می داریم وبا لیگی پویا لژیونر صادر می کنیم.

زندگی والیبالیست های کشورمان برخلاف فوتبالیست ها کمتر با حاشیه مواجه بود است، صفا و دوستی در این سروقامتان موج می زند و نتیجه آن بالا بردن پرچم کشور عزیزمان در آسیا و جهان توپ و تور است. در ادامه نگاهی می اندازیم به خودرو برخی از ستاره های پیشین و فعلی تیم ملی والیبال ایران.

1: حمزه زرینی

شماره هفت حال حاضر متین ورامین که تا سال گذشته قبل از مصدومیت در ترکیب تیم ملی حضور داشت بعد از لیگ جهانی 2013 یک پورشه پانامرا سفید خریده است که در حال حاضر جزو گران قیمت ترین اتوموبیل های موجود در بازار به شمار می آید.
 
اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 2: محمد موسوی و امیر غفور

محمد موسوی و امیر غفور دو بازیکن کلیدی تیم ملی که امثال در تیم های متین و پیکان توپ می زنند آن چنان ماشین باز نیستند و سال هاست که سانتافه سوارند.

 اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران
 

3: شهرام محمودی

شماره یک تیم ملی و باشگاه شهرداری ارومیه مکمل امیر غفور از ماشین بازهای تیر است. کیا موهای اولین خودرو گران قیمت محمودی بود و با آن به تمرین های کاله می رفت. هیوندای سنتنیال را در سال دوم حضور خود در کاله خرید. بی ام دبلیو x3 و مزدا 3 نیز از دیگر خودروهای پشت خط زن تیم ملی ایران است.
 
اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 4: میر سعید معروف

کاپیتان و پاسور چیره دست تیم ملی که هفته گذشته به زنیت کازان پیوست از زمان عضویت خود در باشگاه داماش به اتوموبیل خود وفادار است. کاپیتان معروف یک لندکروز مشکی دارد.
 
اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 5: عادل غلامی و بهنام محمودی

بهنام محمودی اولین لژیونر والیبال ایران در ایتالیا که در حال حاضر عضو شورای شهر کرج است مانند بردارش شهرام ماشین باز نیست و مدتی است که لکسوس RX350 را به عنوان اتوموبیل خود برگزیده است. عادل غلامی کاپیتان سابق کاله عضو فعلی باشگاه میزان و تیم ملی به همراه شهرام محمودی یک ماشین باز تیر است. عادل غلامی لکسوس RX350 سوار می شود و تا به حال کیا اپتیما، تویوتا FJ و پرادو را امتحان کرده است.

اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران
 

6: علیرضا نادی

کاپیتان اسبق تیم ملی که از زمان ولاسکو دچار حاشه های زیادی شده است مدت هاست که از رنجروور استفاده می کند.
 
اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 7: عبدالرضا علیزاده، آرمین تشکری، فرهاد قائمی و مهدی مهدوی

آرمین تشکری سومین دفاع میانی تیم ملی، فرهاد قائمی دریافت کننده قدرتی تیم ملی و پیکان، عبدالرضا علیزاده لیبرو مکمل ظریف و عضو باشگاه شهرداری ارومیه همگی از آزرا استفاده می کنند. مهدی مهدوی کاپیتان و پاسور دوم تیم ملی کشورمان نیز بارها با آزرا سر تمرینات باشگاهی خود دیده شده است.

اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 
8: مجتبی میرزاجانپور، فرهاد ظریف، میلاد عبادی پور، پوریا فیاضی و محمد محمدکاظم

فرهاد ظریف لیبرو کهنه کار تیم ملی  و مجتبی میرزاجانپور دریافت کننده قدرتی زن تیم ملی با حضور در برنامه ای زنده اعلام کردند که از 206 استفاده می کنند، ظریف بارها در جواب به سوال مجری گفت که با این خودرو راحت است. میلاد عبادی پور و پوریا فیاضی که امسال با هم در شهرداری ارومیه هم تیمی هستند و در ترکیب تیم ملی حضور دارند، 206 را به دیگر خودروها ترجیح می دهند، همچنین محمدکاظم بازیکن اسبق تیم ملی که در زمان ولاسکو از لیست مربی آرژانتینی خط خورد سوار بر 206 سفید رنگ پدرش می وشد و بر سر تمرین ها می رود.

اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران
 

9: امیرحسینی، مهدی بازارگرد و آرزش کشاورزی

امیر حسینی پاسور اسبق تیم ملی و کاپیتان فعلی خودروسازان تهرانی با ماکسیما آبی رنگ خود سر تمرین تیم پیکان می رود. کشاورزی و بازارگرد از بازیکن های سابق تیم ملی که امثال با هم توسط بهروز عطایی به متین ورامین فراخوانده شدند نیز از ماکسیا استفاده می کنند.
 
اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران
 

10: فرهاد سال افزون و مصطفی شریفات

بازیکن های تیم ملی کشورمان هر دو کیا کوپه سوار می شوند.

اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران
 

11: آرش کمالوند، رحمان داوودی و مجتبی شبان

آرش کمالوند بازیکن سابق تیم ملی که امثال بعد از مصدومیت های طولانی به سایپا پیوسته است ماشین بازی را دوست دارد و سوار بر هیوندای کوپه می شود. رحمان داوودی بازیکن فعلی و مجتبی شبان بازیکن سابق تیم ملی نیز همانند همتای خود به جنسیس کوپه علاقه دارند.

اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 12: فرهاد نظری افشار و علیرضا جدیدی

نظری افشار بازیکن سابق و کلیدی تیم ملی که از دو سال پیش دیگر به تیم ملی دعوت والیبال نشد زیاد اهل ماشین بازی نیست اما از ماشین های آلمانی بدش نمی آید. علرضا جدیدی کاپیتان تیم ملی ب والیبال نیز به تازگی پورشه کاین را به عنوان کاشین خود انتخاب کرده است.

 اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 13: سامان فائزی و علیرضا مباشری

دو بازیکن ذخیره تیم ملی کشورمان سوار بر خودرو ملی سمند می شوند. فائزی به جز سمند یک آزرا هم دارد.

اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 14: رضا قرا

بازیکن تیم ملی زیر 23 سال و ذخیر تیم ملی بزرگسالان که بعد از حضور موفق خود در کاله امسال به پیکان پیوسته، از ماشین باز های تیر در لیست موجود است. قرا دوستان زیادی در بانگاه معاملات خودرو دارد و در حال حاضر با بی ام دبلیو X3 سر تمرین های خود حاضر می شود. از سمند، آزرا، پیکاپ، 206 و زانتیا نیز در گذر زمان استفاده کرده است.
 
اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران


 15: علیرضا سجادی

بازیکن سابقتیم ملی بزرگسالان و کاپیتان دوم تیم ملی ب که امسال در شهرداری تبریز توپ می زند عاشق مجله ها و اخبار دنیای خودرو است و می توان گفت او هم یک ماشین باز حرفه ای است. سجادی در حال حاضر سوار بر آلفارومئو مشکی خود می شود.

 اتومبیل های بازیکن های معروف والیبال ایران

وزیر بهداشت چگونه ستاره شد؟

مجله همشهری جوان - لیدا هادی: اصولا آدم آرامی است. وقتی با او صحبت می کنید یا وقتی پای سخنرانی اش می نشینید، هیچ نشانه ای از عصبانیت در لحنش پیدا نمی کنید. اما صراحت وزیر بهداشت در حرف زدن درباره موضوعاتی که با سلامت جامعه ارتباط مستقیم دارد گاهی کلی سر و صدا راه می اندازد. او از وقتی به دفتر طبقه شانزدهم وزارت بهداشت در شهرک قدس رفته، سخنرانی های جنجالی زیادی داشته.

وزیر بهداشت چگونه ستاره شد؟


همه این سخنرانی ها تیترهای جذابی به رسانه ها داده اند و همین باعث شده خیلی ها درباره شخصیت دکتر هاشمی، اقداماتی که در وزارت بهداشت دارد انجام می دهد و واکنش های او کنجکاو شوند.

طرح سلامت را به سرانجام رساند

آمارها خبرهای نگران کننده ای در حوزه سلامت می دادند. اعداد و رقم های رسمی می گفتند 70 درصد از هزینه های درمانی از جیب مردم پرداخت شده و حدود 8 درصد مردم بر اثر تحمل هزینه های درمانی خاص به زیر خط فقر رفته اند. آمارها از این هم می توانست بدتر باشد. اینکه خیلی ها حتی از ترس هزینه های سنگین درمانی اصلا سراغی از بیماری شان نمی گیرند و آن را می سپارند به امان خدا. مانند هزینه های هنگفت دندانزشکی. در همین شرایط یکباره صحبت از طرح جامع سلامت شد. طرحی که هر بند آن برای مردم نیازمند یک دریچه امید تازه بود.

هر چند که خیلی ها آن روزهای اول ماجرا را باور نداشتند و هر بار که توی رسانه های جمعی از آن حرف می زدند، با گوشه و کنایه ای آن را هم مانند باقی طرح های تحولی دولت گذشته به انتقاد می گرفتند. اما ماجرا این بار کمی جدی تر به نظر می رسید. وزیر بهداشت روز 15 اردیبهشت را شروع زمان نام نویسی اعلام کرد و از همه خانواده هایی که بیمه نداشتند، خواست بی هیچ دغدغه ای در طرح سلامت ثبت نام و از امکانات مختلف بهداشتی و درمانی استفاده کنند. زمانی که دفترچه ها به دست مردم رسید و گذر چند نفرشان به بیمارستان های دولتی افتاد، آن وقت بود که جدیت وزیر و کار درمانی اش برای سرو سامان دادن به وضعیت سلامت معلوم شد.

وزیر بهداشت چگونه ستاره شد؟


آقای وزیر به وعده اش وفا کرد. این را مردم وقتی فهمیدند که توی برگه مفاصاحساب بیمارستان ها فقط ملزم به پرداخت 10 درصد هزینه ها شده بودند. رایگان شدن زایمان طبیعی در بیمارستان های کشور، استقرار پزشکان مقیم در ایام تعطیل در بیمارستان ها و ماندگاری بیشتر پزشکان در مناطق محروم و از همه مهم تر طرح حمایت ویژه از بیماران سرطانی و صعب العلاج یک جورهایی امید را به مردم برگرداند!

من جای پدرتان... بچه دار شوید!

مساله نرخ جمعیت پیش آمد و رایزنی های فشرده برای تصویب قانونی که جلوی کاهش نسلی را بگیرد. دست آخر قانون اصلاح قوانین تنظیم خانواده و جمعیت تصویب شد. قانونی که می گفت دیگر از این به بعد هر اقدامی مانند سقط جنین یا عقیم سازی یا هر نوع تبلیغات در مورد کم شدن زاد و ولد و کاهش فرزندآوری ممنوع است و کسانی که به آن توجه نکنند، مجازات می شوند. خیلی ها موضع گرفتند. عده ای مخالف و عده ای موافق. اما این وسط صحبت های مردی که باید موضعش را صریح و واضح بیان می کرد، شنیدنی بود. حسن قاضی زاده هاشمی وقتی داشت درباره مساله افزایش جمعیت حرف می زد، یک غم بزرگ داشت.

برای همین روی صحبتش با مردم با تحکم و اصرار و اجبار نبود. او حرف دلش را از زبان یک پدر داغدیده زد. حرفی که به دل خیلی ها نشست. حتی آنهایی که داعیه مخالف خوانی داشتند: «به نظر من بهتر است هر خانواده ایرانی 3 فرزند داشته باشد، این را به عنوان یک پدر می گویم، نه به عنوان وزیر بهداشت. برای اینکه خود من هم در این مورد مصیبت دیده ام. روزگاری من هم دانشجو بودم و مانند خیلی از مردم فکر می کردم فرزند بیشتر برای خانواده مشکل ایجاد می کند اما بعدها متوجه شدم اشتباه می کردم.

وزیر بهداشت چگونه ستاره شد؟


حالا امروز من مشکل اقتصادی ندارم اما در خانواده مان هم افراد زیاد هستند که وضعیت مرا ندارند اما فرزندانشان بزرگ شدند و الان افراد موفقی هستند. توی زندگی اتفاقات زیادی پیش می آید، من هرگز تصور نمی کردم یک بچه ام را در سنین کودکی از دست بدهم. این برای من یک مصیبت بزرگ بود، کسانی که تک فرزند هستند، حتی خانواده هایی که 2 فرزند دارند، خیلی ریسک می کنند. اگر بعد خدای نکرده توی زندگیشان مصیبتی پیش بیاید، تمام زندگی شان را باخته اند و از دست داده اند. آنچه من در مورد جمعیت و تعداد فرزندان می فهمم، این است.

بزرگ ترین سرمایه هر خانواده بچه اوست. این را از این جهت می گویم که بالاخره من در شرایطی نیستم که در بقیه زمینه ها محتاج باشم، ولی فکر می کنم همه سرمایه یک انسان بچه اوست که از آدم می ماند، حالا هرچقدر هم که از مال دنیا داشته باشیم مهم نیست.»

تقلب پالم را رو کرد

اولین تصویر واضح و روشن مردم از وزیر بهداشت زمانی است که آقای دکتر برای شرکت در همایش تغذیه با شیر مادر رفته بود. قاضی زاده هاشمی پای تریبون رفته بود که از فواید شیر مادر برای نوزادان بگوید: اما معلوم نیست که چطور بحث به شیرهای پاستوریزه کشیده شد و هاشمی آن حرف ها را به زبان آورد. حرف هایی  که برای چند وقتی کل صنعت لبنیات کشور را به هم ریخته بود و مردم را به یک پویش درست و حسابی کشاند. پویش نه گفتن به شیرهای پرچرب پالم دار. هاشمی در آن همایش وجود روغن خوراکی پالم در شیرهای پرچرب را تایید کردو حتی گفت که ماجرا را با یک پرونده قطور به گوش رییس جمهور هم رسانده.

بعد هم از مردم خواست بدانند که هزینه را برای چه شیری پرداخت می کنند و حواسشان باشد به جای شیر پرچرب از شیر کم چرب استفاده کنند. همین افشاگری ساده و صادقانه آقای وزیر کار را به جایی کشاند که کارخانه های تولید لبنیات کشور دیگر قید تولید شیر و ماست پرچرب را زدند. برای اینکه وزیر بهداشت با هشدارش همه شیرهای پرچرب را در قفسه های فروشگاه ها دست نخورده باقی گذاشته بود.

وزیر بهداشت چگونه ستاره شد؟


البته این افشاگری بعدها هم ادامه پیدا کرد. زمانی که هاشمی سراغ کارخانه های سوسیس و کالباس رفت و از ریختن خمیر مرغ در محصولات آنها خبر داد. گویا 15 سالی هست که کارخانه های سوسیس و کالباس سازی مجوز استفاده از خمیر مرغ را داشته اند. اما چه خمیر مرغی؟ خمیری که از گوشت بی استخوان مرغ تهیه شده باشد، نه اینکه به قول آقای وزیر از اسکلت مرغ هایی به دست آمد باشد که ران و سینه شان در فروشگاه ها به فروش رفته و استخوانش برای خمیر شدن به بعضی کارخانه ها رفته باشد.

اینجا بود که دیگر صدای تولیدکننده های سوسیس و کالباس درآمد. آنها همه یک روز جمع شدند و با امضای یک نامه به وزیر بهداشت از او خواستند همان قدر که به فکر سلامت مردم است، فکر اوضاع و احوال تولیدکننده ها هم باشد. اما حرف آقای وزیر یکی بود. هاشمی در جواب نماینده تشکل های صنفی و بازرگانی با صراحت فقط گفته بود: «تامین نظر تولیدکنندگان بدون توجه به سلامت مردم در سیاست های این وزارتخانه نیست.»

به میان حادثه اسیدپاشی آمد

سکوت خبری بعد از موضع گیری رئیس نیروی انتظامی شکسته شد اما مساله زمانی رنگ و روی حقیقی پیدا کرد که قاضی زاده هاشمی، وزیر چشم پزشک دولت روحانی که کسی به جراحی های مهارت پیوند قرنیه او شک ندارد، به عیادت قربانی اسیدپاشی اصفهانی رفت. به دیدار چشم های سوخته سهیلا جورکش، دختر جوانی که در اثر حادثه اسیدپاشی یک چشمش را از دست داده بود و آن دیگری را هم داشت از دست می داد.

دیدن تصویر وزیر بهداشتی که پشت دستگاه معاینه چشم نشسته و دارد با دقت چشم کم بینای سهیلا را معاینه می کند، برای مردم تازگی داشت. سر بزنگاه و درست در لحظه ای که همه قطع امید کرده اند. هاشم با عیادت سهیلا خیلی زود دستور انتقال او را به بیمارستان فارابی داد و بی توجه به کارتابل پر از برنامه های واصله و قرارهای دولتی، صبح فردا دختر جوان را عمل کرد. بعد هم جلویروی خبرنگارها اولی مقام مسوولی شد که اسیدپاشی را به شدت محکوم  کرد و گفت: «قصاص برای فرد خاطی باید انجام شود. برای اینکه مردم باید هنگام بیرون آمدن از خانه آرامش داشته باشند و وظیفه حکومت و همه دستگاه های ذیربط این است که از این حوادث پیشگیری کنند.

وزیر بهداشت چگونه ستاره شد؟


به همان اندازه که بمبماران شیمیایی سردشت زشت بود، اسیدپاشی باید زشت تر از آن تلقی شود.» مردم با دیدن تصویر وزیر بهداشت بالای سر سهیلا و حتی در ماشین آمبولانسی که او را قرار بود اورژانسی به بیمارستان فارابی برساند، حال بهتری پیدا کردند. هرچند که بعدها بعضی ها این حرکت آقای وزیر را به پای یک نمایش تبلیغاتی او نوشتند. تصویر مرد اول وزارت بهداشت یک بار دیگر زمانی برای مردم تکرار شد که او به ملاقات بچه های مریوانی رفت. همان هایی که سال پیش در زمان بازی در روستای نشکاش مریوان به خاطر انفجار یک مین که از زمان جنگ باقی مانده بود مصدوم شدند.

آب تهران سالم است والسلام!

تابستان که تمام شد و بحث های قحطی آب توی تهران و ته کشیدن آب سدها و... که به پایان رسید، تازه اول کار صحبت ها و تهدیدهای تازه بود. اینکه آب پایتخت به خاطر استفاده از منابع زیرزمینی آلوده است و اصلا قابل آشامیدن نیست. دوباره یک بلوار تازه راه افتاد. آن هم درست وسط گیرودار شابعه سونامی سرطان در ایران و... آقای وزیر هم طبق معمول واضح و روشن حرف زد. اینکه سونامی سرطان نداریم... که یکباری زمزمه های آلوده بودن آب تهران او را به یک واکنش صریح واداشت. آن قدر که به قول نزدیکانش تا امروز کسی ندیده بود وزیر بهداشت این طور قاطع به میدان بیاید و درباره مساله ای موضع گیری کند.

وزیر بهداشت چگونه ستاره شد؟


مسوولان سازمان محیط زیست همین که از آلوده بودن آب تهران به نیتریت گفتند، وزیر جوابشان را داد: «معاونت بهداشت وزارت بهداشت پاسخ این موضوع را پیش از این هم داده است. برای اینکه قبلا هم عنوان شده بود بچه ای سه ماهه به دلیل مصرف آب حان خود را از دست داده است. سوال آن است که مگر کودک سه ماهه آب می نوشد؟ در هر حال آب تهران سالم است.

به دنبال عملکردمان در بیش از یک سال گذشته هم باید به این باور رسیده باشید که بنایمان آن است به هیچ وجه به مردم دروغ نگوییم؛ چرا که دوره ما هم مانند دیگر دوره ها موقتی است و بعد از آن باید نسبت به عملکردمان پاسخگو باشیم. بنابراین چرا دروغ بگوییم، اگر موضوعی باشد، حتما به مردم اطلاع می دهیم. دلیلی ندارد ما بخواهیم خلاف موضوعی را به مردم بگوییم. مگر کسی دلش می آید به مردم آسیب برساند؛ قطعا این طور نیست.» قاضی زاده هاشمی چند روز بعد این حرف ها را درباره پرونده پارازیت ها تکرار کرد.

به زیرمیزی گرفتن بعضی دکترها انتقاد کر
د


هاشمی با قاطعیت از زیرمیزی حرف زد و قول داد در برنامه جامع سلامت سفت و سخت جلوی آن بایستد. کاری که از همان روزهای اول سروصدای زیادی به راه انداخت. شاید او اولین وزیری باشد که به صراحت لفظ زیرمیزی را به کار برد واز وجودش در مراکز درمانی خبر داد. «در کشور جایی برای طبابت زیرمیزی بگیران وجود نخواهدداشت. البته اینکه بخواهیم به مطب ها و بیمارستان ها سرکشی کنیم، کار زیبنده ای نیست اما نرخ ها اعلام می شود و مردم متوجه خواهندبود که بایستی چه مقدار هزینه کنند.

وزیر بهداشت چگونه ستاره شد؟


از این رو در صورتی که پرداختی آنها بیشتر از نرخ های مصوب باشد، می توانند با تلفن 1690 تماس بگیرند و موارد را اعلام کنند.» هاشمی حتی برای توضیح اوضاع ناهنجار کشوردر این زمینه از داستان یک بیمار قطع نخاعی گفت که در جراحی در بیمارستان خصوصی به خاطر دریافت هزینه های هنگفت و غیرمنصفانه خانواده اش به فقر مطلق رسیدند. «مطمئن باشید این روند که برخی پزشکان بدون ملاحظه شرایط خانوادگی بیمار، بیماران را به فقر مطلق می رسانند، دیگر باید متوقف شود و وزارت بهداشت هیچ گونه انعطافی در این خصوص نخواهدداشت.»


زورگیران خیابانی را شناسایی کنید...

دو سارق زورگیر که با پرسه‌زدن در خیابان‌های خلوت و تاریک به زنان و دختران تنها حمله و با تهدید چاقو گوشی‌ تلفن‌همراهشان را سرقت می‌کردند، در محاصره مردم گرفتار شدند.
همشهری آنلاین: دو سارق زورگیر که با پرسه‌زدن در خیابان‌های خلوت و تاریک به زنان و دختران تنها حمله و با تهدید چاقو گوشی‌ تلفن‌همراهشان را سرقت می‌کردند، در محاصره مردم گرفتار شدند.

حدود ساعت 7 عصر دهم آذرماه دختر جوانی در حال عبور از خیابان شریعتی بود که حوالی پل صدر، پسر جوانی سدراهش شد. او چاقو در دست داشت و دختر را تهدید کرد که اگر گوشی تلفن‌ همراهش را ندهد وی را خواهد کشت. دختر جوان که وحشت کرده بود گوشی‌اش را به سارق زورگیر داد و او با پای پیاده شروع به فرار کرد اما فریادهای کمک‌خواهی دختر جوان، رهگذران را متوجه ماجرا کرد. جوان سارق از سوی مردم تحت تعقیب قرار گرفت و سرانجام 2نفر از شهروندان توانستند راه او را سد و وی را دستگیر کنند.

زورگیران خیابانی را شناسایی کنید +عکس

همزمان ماجرا به کلانتری گزارش شد و با حضور مأموران در محل، جوان سارق دستگیر شد و به اداره پنجم پلیس آگاهی تهران انتقال یافت.سارق زورگیر که حسن نام دارد تحت بازجویی قرار گرفت و مشخص شد که وی پیش از این نیز از ده‌ها زن و دختر در کوچه‌های خلوت و تاریک زورگیری کرده است. پسر جوان گفت: زمانی که هوا تاریکی می‌شد همراه همدستم به نام زاهد راهی خیابان‌های خلوت می‌شدیم و به شناسایی زنان و دخترانی که به تنهایی در حال عبور از خیابان بودند می‌پرداختیم. پس از شناسایی سوژه مورد نظر راهشان را سد می‌کردیم و با تهدید چاقو، گوشی تلفن همراهشان را به سرقت می‌بردیم.

گوشی تلفن همراه، تنها چیزی بود که 2جوان زورگیر از طعمه‌هایشان سرقت می‌کردند. آنها پس از سرقت، گوشی‌ها را به قیمت پایینی به مالخران می‌فروختند تا بتوانند با پول آن مواد بخرند.حسن در ادامه اعترافاتش گفت: ما از چند‌ماه پیش سرقت‌هایمان را شروع کردیم و در همه این مدت فقط از زنان و دختران زورگیری می‌کردیم تا اینکه دستگیر شدیم.

با اعترافات سارق جوان، همدست 20ساله او به نام زاهد و خریدار اموال مسروقه نیز دستگیر شدند. در ادامه عده‌ای از زنان و دخترانی که از سوی این باند هدف زورگیری قرار گرفته بودند با مراجعه به اداره آگاهی آنها را شناسایی کردند و یکی از آنها به مأموران گفت: روز حادثه قصد ورود به خانه‌مان در الهیه را داشتم که یکی از سارقان تیغه چاقویش را درست زیر چشمم گذاشت و مرا تهدید کرد و گوشی‌ام را دزدید.

 از آن روز به بعد همیشه احساس می‌کنم فردی پشت سرم است و در خیابان احساس آرامش ندارم. به گفته سرهنگ داوود فـرد، معاون مبارزه با سرقت‌های خاص پلیس آگاهی تهران، قاضی پرونده مجوز انتشار تصاویر آنها در روزنامه‌ها را صادر کرده و از دیگر شاکیان احتمالی خواسته است برای شکایت به اداره پنجم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.

پشت پرده پیامک های تبلیغاتی چیست؟

شاید فرآیند ارسال پیامک‌های تبلیغاتی بسیار بی‌اهمیت به نظر برسد؛ اما این روزها به تجارت پرسودی تبدیل شده است که «دولت» بیشترین سود را در آن می‌برد!
مجله مهر: «پریمیوم»ها یا همان پیامک‌های تبلیغاتی، پیام‌هایی هستند که همه کاربران تلفن همراه کم‌وبیش با آن آشنا هستند. پیام‌هایی که گاه جالب و سودمندند و گاهی کلافه‌کننده و حتی خنده‌دار؛ اما گذشته از محتوا، این امر از لحاظ سودآوری اقتصادی هم بسیار حائز اهمیت است.

پشت پرده «پیامک های تبلیغاتی» چیست؟

پشت پرده «پیامک های تبلیغاتی» چیست؟

چرا پیامک‌های تبلیغاتی؟

پیامک‌های تبلیغاتی در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه شرکت‌های تبلیغاتی قرار گرفته است. دلیل این استقبال، اول از همه ارزان و به صرفه بودن آن است و اینکه ارسال این پیامک‌ها تقریبا هیچ هزینه ای برای این شرکت‌ها ندارد. از طرف دیگر درآمد نسبتا زیاد این نوع تبلیغات دلیل دیگر گسترش آن است. شاید کسی فکر نکند که درآمد این نوع تبلیغات، فقط در یک روز میلیاردی باشد! یکی از کارشناسان حوزه مخابرات می گوید یکی از همین پیامک ها روزانه 13 میلیارد تومان برای صاحبانش درآمد به همراه دارد!

پشت پرده «پیامک های تبلیغاتی» چیست؟

دولت بیشترین نفع را می‌برد

جالب است که از این سود میلیاردی، دولت بیشترین سهم را دارد. به نظر می رسد مطابق آنچه در قراردادهای این شرکت ها آمده است؛ حدود 40درصد از درآمد پیام‌های تبلیغاتی متعلق به دولت است. 20درصد آن سهم اپراتورها و مخابرات، 20درصد دیگر هم سهم صاحبان محتوا و 20 درصد باقیمانده هم متعلق به اگریگیتورها (واسطه‌هایی که ارسال این پیامکهای تبلیغاتی را بر عهده دارند) است.

پشت پرده «پیامک های تبلیغاتی» چیست؟

آیا همه این پیامک ها تایید می شوند؟

فرآیند ارسال همه این پیام‌ها  قانونی است. این پیام‌ها ابتدا در «مرکز رسانه های دیجیتال» تایید می‌شود و سپس با مخابرات قرارداد بسته می‌شود. مثلا ممکن است این محتوا، قطعاتی از کتابی باشد که این کتاب خود قبلا مجوز نشر گرفته است. پس محتوا را این مرکز تایید می‌کند؛ اما این به معنای نظارت بر تمام محتواهای تولیدشده نیست! چراکه روزانه میلیون‌ها پیامک ردوبل می شود و قاعدتا کنترل و نظارت بر همه این پریمیومها مشکل است. مجوز پریمیوم‌ها هم مثل مجوز روزنامه و مجلات است؛ یعنی ابتدا صاحب محتوا تایید می‌شود؛ اما به این به معنای تایید تمام محتوای تولیدی وی نیست و فقط در صورت شکایت به آن رسیدگی می‌شود. تمام این پیامک‌ها باید در اولین پیام خود توضیح دهند که چه هدفی دارند و محتوای این پیامک‌ها چیست. همچنین باید حتما هزینه را در پایان پیام ذکر کنند. تعرفه را هم معمولا هر صنف برای خود تعیین می‌کند؛ برای مثال صنفی 75 تومان و صنفی دیگر کمتر یا بیشتر؛ اما معمولا میزانی انتخاب می‌کنند که مخاطبان خود را هم راضی نگه دارند و معمولا بیشتر از 100 تومان نیست.

پشت پرده «پیامک های تبلیغاتی» چیست؟

مرکز رسانه‌های دیجیتال علاوه بر محتوا، بحث کپی رایت را هم کنترل می‌کند. مثلا ممکن است از شعر شاعر دیگری بدون اطلاع وی استفاده و بر روی آن سرمایه گذاری شود. البته بیشتر اوقات خود صاحب محتوا چون اطلاعی از درآمدهای آن ندارد، خود شخصا در این زمینه وارد نمی‌شود و شرکتهایی هستند که در این زمینه فعال می‌شوند و انواع این محتواها را طبقه بندی می‌کنند.

پشت پرده «پیامک های تبلیغاتی» چیست؟

با توجه به این مسئله پس مشخص است که تمامی این محتواها مورد نظارت کامل قرار نمی‌گیرند؛ پس طبیعی است که با پیام‌هایی عجیب‌وغریب و بعضا خندهدار مواجه شویم:

پشت پرده «پیامک های تبلیغاتی» چیست؟

پرورش قارچ توسط یک امام جمعه ...

‌امام جمعه دره‌شهر از شهرهای استان ایلام زیرزمین منزل خود را به کارگاه تولید و پرورش قارچ اختصاص داده است.
پایگاه اطلاع‌ رسانی امام جمعه دره‌ شهر‌: ‌امام جمعه دره‌شهر از شهرهای استان ایلام زیرزمین منزل خود را به کارگاه تولید و پرورش قارچ اختصاص داده است.

حجت‌الاسلام‌والمسلمین «مجتبی قنبربیگی»‌، در این رابطه اظهار کرد: نامگذاری سال 1393 با عنوان «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی»، قطعا تدبیر حکیمانه‌ای است که از سوی رهبر معظم انقلاب است.
 
وی تاکید کرد: باید با فرهنگ سازی اقتصاد مقاومتی و ترویج آن در میان مردم و مسئولان، بستر اجرای این امر را در منطقه ایجاد کرد.
 
امام جمعه دره شهر در ادامه از توسعه این کارگاه با همت خیّرین در آینده نزدیک خبر داد.

پرورش قارچ توسط یک امام‌ جمعه +عکس

پرورش قارچ توسط یک امام‌ جمعه +عکس

پرورش قارچ توسط یک امام‌ جمعه +عکس

پرورش قارچ توسط یک امام‌ جمعه +عکس

پرورش قارچ توسط یک امام‌ جمعه +عکس