راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

رسانههای «بیگانه» دارند «خودی» میشوند!

    نظر

 

 

تقی آزادارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه طی یادداشتی در سایت الف به چرایی جهش آماری استفاده‌کنندگان از شبکه‌های ماهواره‌ای در ایران پرداخته است.

به گزارش ایران-ایران به نقل از ایسنا، آزادارمکی می‌نویسد: «در سال 1374 طی تحقیقی در تهران دریافتیم که یک درصد از مردم تهرانی ماهواره دارند و از آن استفاده می‌کنند، در حالی که در سال 1392 این میزان به 71 درصد رسیده است. یعنی طی 17 سال، شمار استفاده‌کنندگان ماهواره از یک درصد به 71 درصد رسیده است.

این جهش آماری، به معنای «انفجار مصرف ماهواره» است. چه اتفاقی افتاده است؟ آیا مردم ایران بی‌فرهنگ شده‌اند؟ آیا مردم ایران از فرهنگ و اخلاق ایرانی گذر کرده‌اند یا اینکه وضعیت به گونه‌ای دیگر است؟

مردم بی‌دین و بی‌فرهنگ و ضد سنت نشده‌اند بلکه مصرف انفجاری ماهواره به اموری دیگر برمی‌گردد که در ادامه به سه مورد اشاره می‌شود.

این انفجار را می‌توان اول در جهت‌گیری‌های موجود در جامعه و دوم در تصمیم‌گیری‌های مدیریتی و سوم در نادیده گرفتن تمایلات فرهنگی و اجتماعی ایرانی جست‌وجو کرد.

جهت‌گیری‌های اندیشه‌ای

کنش افراد و گروه‌های اجتماعی و سیاستگذاران فرهنگی در سطح کلان در ایران بر اساس دو فرض بنیادی انجام شده است. اولین فرض، تمایزیافتگی و جداافتادگی جهان ایرانی از جهان غیرایرانی و فرض دیگر تهی بودن جهان ایرانی در مقابل جهان غربی کامل و توسعه‌یافته است. نتایج به دست آمده در عمل از دو فرض اشاره شده برای جهان ایرانی خیلی متفاوت از یکدیگر نیستند.

سیاستگذاری‌هایی که بر اساس فرض اول (جهان دوگانه ایرانی و غربی) صورت‌گرفته همان نتایجی را در بر داشته است که ماخوذ از فرض تهی بودن جهان ایرانی و فربهی جهان غربی است.

هر دو دیدگاه بر فرهنگ و جامعه ایرانی تاخته و بر قوت غرب افزوده‌اند. بر اساس فرض اول روشنفکرانی که قصد بیان فرهنگ و دین و سنت در ایران در تعارض با جهان غربی داشته‌اند کاری خیلی متفاوت از روشنفکرانی که مدعی انقطاع و گسست فرهنگی و اجتماعی بوده و جهان ایرانی را پایان‌یافته می‌شناسند، نکرده‌اند.

مدافعان اندیشه‌ای انقطاع و پایان‌یافتگی جهان ایرانی (این ادعا که جهان ایرانی تهی‌شده از همه چیز و باقی‌مانده در پوسته‌ای تاریخی و تمدنی است) همان سخن و رفتار و سیاستی را پیشه کرده‌اند که مدافعان جهان دوگانه ایرانی و غیرایرانی، گفتمان تعارضی سنت و مدرنیته دنبال کرده‌اند.

این دو گروه و جریان (یکی سکولار مدرن و دیگری سنتی زیست‌کرده در جهان مدرن) در بسیاری از جهات و موقعیت‌ها به هم رسیده و در جهت آسیب زدن به نیروها و جریان‌هایی که باور به تحقق جهان ایرانی اثرگذار و موثر در سطح ملی و جهانی دارند، حرکت کرده‌اند. اساس این اقدام مشترکشان، باوری دیگر است؛ باور به جهان ایرانی که بخشی از جهان معاصر است، نه معارض آن و نه در هم تنیده و میرا شده. در این رویکرد است که نگاه دوگانه ایران و ضد ایران جایی ندارد. ایران با حیات دینی و فرهنگی‌اش ضمن تاثیرپذیری از جهان غیرایرانی بر آن اثرگذار شده و در جهت ارتقاءبخشی حیات جهانی تلاش دارد.

در این نگاه است که خرید کالای فرهنگی غیرایرانی و فروش کالای فرهنگی ایرانی یک وظیفه است، نه گمراهی و نه غربزدگی یا شرق‌زدگی. در این نگاه است که نیروهایی که امکان پیوند و ارتباط بین جهان ایرانی و غیرایرانی را فراهم می‌کنند دارای اهمیت هستند و روشنفکران، متخصصان، بوروکرات‌ها، تکنوکرات‌ها و اصحاب رسانه و کنشگران سیاسی از این منظر نقش بنیادی دارند تا نقش مخرب.

برخلاف دو رویکرد اشاره‌شده در فوق که داعیه بی‌نقشی یا نقش مخرب نیروها و شرایط مدرن، بر رابطه پیوندی تاکید شده و ضمن تایید عمل و رفتار نیروها، حق داوری و نظارت برای جامعه باقی است.

یکی از نیروهای مهم پیوندزننده این دو جهان، رسانه‌های جمعی هستند. رسانه‌های جمعی مدرن به هر شکلی که در حال ظهور و چهره‌گیری مکرر و مستمر است، به تحقق حضور فعال جهان ایرانی در جهان کمک خواهد کرد، به شرط اینکه مدیریت فرهنگی وجود داشته باشد که به حضور جهان ایرانی در عرصه جهانی از یک طرف و معرفی جهان غیرایرانی در حوزه جهان ایرانی بینجامد.

من از این منظر است که از بیش از دو دهه گذشته تا کنون مدافع تعامل بین این دو جهان از طریق نیروهای بسیاری و به طور خاص رسانه‌های جمعی بوده‌ام. تعامل بین رسانه‌ای به کاهش ساحت تعارضی رسانه‌ای انجامیده و امکان تصمیم‌گیری درست را فراهم می‌سازد.

زمینه در مداخله گری های نادرست معطوف به دو رویکرد فوق

نگاه جامعه ایرانی به جامعه جهانی به گونه‌ای شد که حتی اگر تصمیم‌گیران تنظیم رابطه بین دو جهان از اقدام مناسب و به‌هنگام، دوری کرده باشند، از طرف حوزه اجتماعی با محوریت نیروهای اجتماعی مداخله‌گری صورت گرفته و راه‌های مناسب پیوندی تحقق می‌یابد.

در این زمان بیشتر تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان به جای مدیریت این عرصه به رفتارهای تدافعی و تهاجمی اقدام کرده و با فهم خویش از تهاجم فرهنگی به تعارض فرهنگی رسیدند؛ تعارضی که به انفعال رسانه ملی و کنشگران این حوزه انجامید و در مقابل، شرایط و زمینه‌های تهاجم رسانه غیرایرانی را فراهم کرد.

زمینه تمایل فرهنگی و اجتماعی ایرانیان

ایرانی‌ها به دلیل اینکه خود را بخش فعال و موثر جامعه جهانی می‌شناسند در جهت شناخت وضعیت جامعه جهانی هستند. این میل به رسانه‌های غیرخودی نه از روی بی‌دینی و بی‌فرهنگی و در معرض تهاجم فرهنگی قرار گرفتن است و نه به دلیل قدرت بی‌امان رسانه‌های خارجی، بلکه بر اساس گرایش به فهم فرهنگی تاریخی ایرانیان از خود و جامعه جهانی است.

ایرانیان، جهان ایرانی را در حد سرزمینی تعریف‌شده نمی‌شناسند و خود را مدعی تمدنی کهن و مدعی مشارکت در ساختن جهان مدرن می‌شناسند. به دلیل این نگاه است که کسب خبر آن به آن و پیگیری وضعیت جهان ایرانی در جامعه جهانی را یک اصل می‌دانند.

اگر رسانه ملی توانست این وضعیت را فراهم کند که دیش ماهواره‌ها خیلی زود شکسته خواهد شد و الا میزان دارندگان ماهواره از رقمی بیش از 70 درصد به صد درصد خواهد رسید. رسیدن به این وضعیت خیلی دیر نیست. اگر شرایط موجود ادامه یابد ما با حضور رسانه دیگری که دیگر خودی شده است در همه جا روبه‌رو خواهیم شد.»


کمک فوری 300 میلیونی دولت به ناجا.............

    نظر

 

روزنامه خراسان از کمک فوری 300 میلیونی دولت به ناجا برای جمع‌آوری اتباع غیرمجاز خبر داد.

خراسان در ستون «ویژه‌ها»ی شماره امروز خود نوشت: «بر اساس مصوبه هفته‌های اخیر هیئت وزیران که بنا به پیشنهاد معاونت برنامه‌ریزی و نظارت راهبردی رئیس‌جمهور تصویب و طی روزهای اخیر ابلاغ شده، مقرر شده است مبلغ 300 میلیون تومان برای جمع‌آوری و نقل و انتقال اتباع غیرمجاز و جلوگیری از ورود آنها به استان‌های کرمان، سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی به نیروی انتظامی استان‌های مذکور هر یک به مبلغ 100 میلیون تومان اختصاص یابد.»


پس از رضا ضراب و بابک زنجانی؛پلیس ترکیه در تعقیب کاملیا جمشیدی..

    نظر

 

 

1x1.trans پس از رضا ضراب و بابک زنجانی؛پلیس ترکیه در تعقیب کاملیا جمشیدی

گروه سیاسی/ نام کشور ترکیه این روزها بیشتر از هر زمان دیگری به گوش می‌رسد. این کشور چند روزی است با بزرگ‌ترین پرونده فساد مالی طی سال‌های گذشته روبه رواست؛ پرونده‌یی که پای بسیاری از وزرای و سیاستمداران ترکیه و آقازاده‌های آنها به آن کشیده شده است. بر اساس گزارش‌ها تاکنون پسران دو وزیر کابینه ترکیه در جریان تحقیق درباره فساد گسترده دولتی در این کشور رسما مورد اتهام قرار گرفته‌اند. شماردیگری از افسران ترکیه در ارتباط با فساد دولتی از کار برکنار شده‌اند و رییس بانک دولتی هالک‌بنک و ده‌ها نفر از مسوولان و مقام‌های ترکیه هم در این پرونده متهم شده‌اند. تمامی این افراد متهم به سوءاستفاده از قدرت از طریق دریافت رشوه یا فراهم کردن امکان آن هستند، اقدامی که از سوی رجب طیب اردوغان نخست‌وزیر ترکیه عملیاتی کثیف نام گرفته است. با این حال آنچه در این پرونده از اهمیت زیادی برخوردار است قرار گرفتن نام یک ایرانی به نام رضا ضراب در لیست سیاه متهمان است که نام ایران را هم در کنار ترکیه جنجالی کرده است. ظاهرا رقابت‌های د‌اخلی سیاسی د‌ر ترکیه د‌ر تحولات د‌و روز گذشته این کشور موثر بود‌ه است. بر اساس پروند‌ه‌یی که د‌اد‌ستانی جرایم مالی ترکیه تشکیل د‌اد‌ه است، بخش اصلی آن به ضراب مربوط است. به نوشته حریت، او علاوه بر انتقال پول به ایران، به پرد‌اخت رشوه به نزد‌یکان اعضای د‌ولت برای تسهیل سرمایه‌گذاری و تسریع د‌ریافت تابعیت ترکیه برای خود‌ و نزد‌یکانش متهم است. ماجرا سه‌شنبه هفته گذشته با دستگیری‌ها و حملات پلیس به مناطق مختلف آنکارا و استانبول آغاز شد و پس از آن به یکباره نام ضراب به عنوان کسی که به بسیاری از مقامات ترکیه برای پولشویی رشوه می‌داده مطرح شد. البته رضا ضراب برای بسیاری از ایرانی‌ها و خصوصا اهالی ترکیه نامی آشنا است. این نام برای ایرانی‌ها و مردم ترکیه از آن جهت آشناست که او همسر خواننده معروف ترکیه ابرو کنتش است و مراسم ازدواج آنها و سفر چند سال پیش کنتش به ایران و حضورش در رستورانی در کرج جایی که خانواده همسرش رضا ضراب زندگی می‌کنند خبرساز شده بود. هرچند در ابتدا کسی این خبر را باور نمی‌کرد اما کمی بعد انتشار عکسی از ابرو کنتش باروسری در ایران این شایعه را قابل باور کرد. با این حال در این سال‌ها نامی از او نبود و شاید همگان آن را به فراموشی سپرده بودند. اما از چند روز پیش نام آنها به واسطه بزرگ‌ترین پرونده فساد مالی درتاریخ ترکیه یک بار دیگر در صدر اخبار دنیا قرار گرفته است. ضراب، تاجری سرشناس از یک خانواد‌ه ثروتمند‌ ایرانی است که د‌ر ترکیه زند‌گی می‌کند‌. او متولد‌ 1362 د‌ر تبریز است و حاصل این ازد‌واج نوزاد‌ د‌ختری به نام «آلارا» است. به نوشته حریت، ضراب د‌ر سال 2012 و د‌ر جریان توقیف یک محموله طلا که قرار بود‌ برای شرکت سورینت متعلق به بابک زنجانی به ایران منتقل شود‌، از سوی پلیس مورد‌ بازجویی قرار گرفت. خانواد‌ه ضراب، اصالتا تبریزی هستند‌ و علاوه بر طلا، د‌ر حوزه بورس و آهن هم فعالیت می‌کنند‌. کارخانه فولاد‌ «تیکمه د‌اش» د‌ر تبریز و کشتی‌سازی «رویال» د‌ر استانبول از د‌یگر د‌ارایی‌های این خانواد‌ه اعلام شد‌ه است. بر اساس گزارشی که سایت قانون تهیه کرده آنان د‌ر زمان جنگ ایران و عراق راهی د‌وبی شد‌ند‌ و فعالیت‌های تجاری و صرافی خویش را د‌ر این شهر آغاز کرد‌ند‌. همچنین براساس گزارش‌ها د‌ر حیاط ویلای ضراب د‌ر استانبول، د‌و چمد‌ان بزرگ پر از اسناد‌ محرمانه مرتبط با مناقصه‌های بزرگ وزارتخانه‌ها و نهاد‌های اقتصاد‌ی د‌ولتی کشف شده است. گفته می‌شود ضراب از راه بانک «خلق» ترکیه به سیاستمداران ترکیه رشوه د‌اد‌ه است. این بانک پیش از این نیز به د‌لیل نقض تحریم‌ها و ارسال طلا به ایران د‌ر مقابل د‌ریافت نفت، تحت نظر قرار د‌اشت. اتهام د‌یگر ضراب این است که با تاسیس 11 شرکت صوری، عملیات پولشویی گسترد‌ه‌یی را به مقصد‌ ایران مد‌یریت و هد‌ایت کرد‌ه است. پروند‌ه د‌یگر وی، مربوط به هواپیمایی است که سال گذشته د‌ر فرود‌گاه آتاتورک به زمین نشست و از د‌اخل آن یک و نیم تن طلا از کشور غنا به مقصد‌ د‌وبی کشف شد‌. د‌رد‌سرهای ضراب از د‌سامبر سال2011 با دستگیری یک ایرانی در فرودگاهی در مسکو با د‌و محموله پول نقد‌ به ارزش 5/ 14 میلیون د‌لار و 4 میلیون یورو آغاز شدو سرنخ ماجراها سرانجام پای رضا ضراب را به میان کشید و او را با اتهام 87 میلیارد‌ یورو یی مواجه ساخت. بر اساس ادعای پلیس ترکیه، این مبلغ د‌ر طول چهار سال و عمد‌تا برای د‌ور زد‌ن تحریم‌ها استفاد‌ه شد‌ه است.


رضا ضراب: بابک زنجانی رییس من است

البته در این بین نام بابک زنجانی نیز گاهی در گوشه و کنار و ارتباط این دو باهم در پرونده مذکور شنیده می‌شد. زمزمه‌هایی که حالا با اعترافات رضا ضراب دیگر تنها یک شایعه نیست. به گزارش انتخاب به نقل از تودی زمان ترکیه، رضا ضراب در اعترافات خود نام رییس خود را فاش کرده است. هر چند در این روزنامه تنها به اختصار به نام ب. ز اشاره شده است اما آنچه معلوم است این نام اختصاری کسی جز بابک زنجانی نیست. براساس گزارش مذکور ایمیل‌های ردو بدل شده بین ضراب و زنجانی، ‌این ایرانی ثروتمند قصد سفر به ترکیه و دیدار با ضراب را در هتلی لوکس در آنتالیا در هفته گذشته داشته است. به گفته پلیس، بابک زنجانی و رضا ضراب هیچ‌وقت تلفنی صحبت نمی‌کردند و ارتباط‌شان فقط از طریق ایمیل بوده است. براساس این گزارش، ‌زنجانی قرار بوده که با استفاده از یک پاسپورت جعلی از طریق بیروت وارد آنتالیا شود، اما او سفر خود را بعد از عملیات پلیس در ترکیه لغو می‌کند. این روزنامه مدعی شده که ضراب و زنجانی نخستین بار سال‌ها پیش در تبریز با یکدیگر ملاقات کردند و ضراب از آن پس برای زنجانی کار می‌کرده است. گروهی ویژه در اداره قاچاق و جرایم سازمان یافته پلیس آنکارا فعالیت‌های ضراب و عواملش را به مدت یک سال زیرنظر داشتند. در طول این مدت، ‌تحقیقات نشان داد که زنجانی رهبر این فساد مالی است؛ فردی که این روزها نام او بیش از گذشته شنیده می‌شود و حتی بسیاری از او به عنوان قهرمانی که تحریم‌های ایران را طی 8 سال گذشته دور زده است یاد می‌کنند. او البته این روزها به دوربدشانسی افتاده است. از یک‌سو نمایندگان مجلس از او می‌خواهند که بدهکاری خود را به وزارت نفت بدهد و حتی بحث تعقیب قضایی را مطرح می‌کنند و می‌گویند دلایل کافی برای تحت تعقیب قرار دادن او وجود دارد. همچنان که دیروز 12 تن از نمایندگان اصولگرا در نامه‌یی به سران قوا خواستار برخورد قاطع با فساد و پیگیری قاطعانه پرونده بابک زنجانی شدند. از سوی دیگر او هر چند تلاش می‌کند با انتشار عکس‌هایی از خود همچون ویولن زدن جلوه‌یی خوب بسازد اما همزمان عکس‌های دیگری از او منتشر می‌شود که در فرهنگ ایرانی چندان خوشایند نیست. همچنانکه دیروز همزمان با آمدن نام او در پرونده فساد مالی ترکیه و اعترافات رضا ضراب فیلمی از او منتشر شد که او را در حال رقصیدن با دختران تاجیک نشان می‌دهد. بدبیاری دیگر بابک زنجانی، عدم اجازه فرود هواپیمای خط هوایی بابک زنجانی با عنوان هواپیمایی قشم در ترکیه بود که البته سر انجام اجازه پرواز پیدا کرد. البته ماجرای پروژه ایران‌زمین هم این روزها برای زنجانی دردسرآفرین شده است ، هر چند او اصرار دارد که این پروژه را به پایان می‌رساند اما برخی از نهادهای قانونی وابسته به شهرداری با ادامه این پروژه مخالفت کرده‌اند. اما ظاهرا حالا پای یک ایرانی دیگر هم به پرونده فساد مالی ترکیه باز شده است. رسانه‌های ترکیه دیروز از زنی به نام کاملیا جمشیدی به عنوان یکی از کلیدهای معمای پرونده فساد گسترده در ترکیه نام برده‌اند که استانبول را به تازگی به مقصد دوبی ترک کرده است و پلیس ترکیه در جست‌وجوی مدارک و مستنداتی از اوست. به هر حال آنچه پیداست یک سر نخ پرونده بزرگ‌ترین فساد مالی در تاریخ ترکیه به چند ایرانی می‌رسد؛ این‌بار با وجود برخی مشترکات فرهنگی میان ایران و ترکیه، پرونده‌یی با نام سه ایرانی این دو کشور را به هم پیوند داده است.


واکنش دولت به دستگیری میلیارد ایرانی در ترکیه.......

    نظر

 

1x1.trans واکنش دولت به دستگیری میلیارد ایرانی در ترکیه

به گزارش ایران-ایران به نقل از شرق: چند وقتی است که چهره‌های ایرانی در صفحه اول روزنامه‌های ترکیه حضور پررنگی دارند، این بار «بابک زنجانی» در کنار «اردوغان» نخست‌وزیر ترکیه. «بابک زنجانی» که در داخل به فساد مالی متهم است، پایش به فساد مالی گسترده در ترکیه هم باز شده. روزنامه ترکیه‌ای «تودیززمان» با کنار هم قراردادن تصویر اردوغان و زنجانی به ارایه گزارشی از این پرونده که دولت این کشور را با چالش مواجه کرده، پرداخته است. این روزنامه در گزارش خود خبر داده که «رضا ضراب متهم ایرانی‌الاصل این پرونده از بابک زنجانی به‌عنوان «رییس» خود یاد کرده است.»وزارت خارجه ایران نیز در اولین واکنش به این موضوع اعلام کرده که کارهای «رضا ضراب» با دولت ارتباطی ندارد.یک هفته پیش (17دسامبر) بود که رسانه‌های ترکیه‌ای از بازداشت «رضا ضراب» تاجر ایرانی به اتهام پولشویی و انتقال غیرقانونی 87‌میلیاردیورو پول از ایران به ترکیه خبر دادند. به گزارش رسانه‌های ترکیه «رضا ضراب» یک تاجر سرشناس و از یک خانواده ثروتمند ایرانی است که در ترکیه زندگی می‌کند و از آنجا که با یکی از خوانندگان سرشناس ترکیه ازدواج کرده، در افکار عمومی این کشور شناخته‌شده است. پولشویی، نقل و انتقال غیرقانونی مقادیر زیادی پول از ایران به ترکیه، قاچاق شمش طلا، تهیه مدارک جعلی و ارتشا از موارد اتهامی اوست. در پی بازداشت ضراب برخی از اعضای کابینه دولت ترکیه نیز به اتهامات مشابه بازداشت شده‌اند. در گزارش «تودیززمان» آمده است: «… زنجانی در فعالیت‌های خود با فردی به نام «رضا ضراب» همکاری کرده که این روزها در ترکیه ‌گیر افتاده و از زنجانی با نام «رییس» یاد کرده است.»
«بابک زنجانی» که «رضا ضراب» از او به‌عنوان رییس خود یاد کرده، چند ماهی است که در رسانه‌ها و افکار عمومی ایران به‌عنوان «میلیاردر جوان» جا باز کرده. او که اکنون نامش در مطبوعات ترکیه به چشم می‌خورد، چندان هم در این کشور ناشناخته نیست. بابک زنجانی در ترکیه هم مالک چند شرکت است و سهام‌دار یک بانک ترکیه‌ای است. بنا بر برخی اخبار نام او اولین بار در ماجرای فروش شرکت هواپیمایی«اونور ایرلاین» و خرید نصف سهام بزرگ‌ترین شرکت اتوبوسرانی ترکیه (السونن واران) مطرح شده است. «تودیززمان»در ادامه در گزارش خود درباره بابک زنجانی آورده: «برای اینکه موقعیت بابک زنجانی بهتر قابل فهم باشد ابتدا باید با سعید مرتضوی آشنا شد» این روزنامه در ادامه به بررسی مختصری از پرونده‌های مرتبط با «سعید مرتضوی» از «توقیف مطبوعات»، «جنایت کهریزک» تا «پرونده فساد مالی در سازمان تامین اجتماعی» پرداخته و در مورد رابطه بابک زنجانی و مرتضوی توضیح داده است.
این روزنامه بروز فسادهای مالی اخیر را به دولت احمدی‌نژاد نسبت داده و آورده است: «ایران این روزها علیه فسادی که در چرخه فساد مدیریت احمدی‌نژاد دامن برخی وزرا و تاجران را گرفته مبارزه می‌کند. این در شرایطی است که دولت ترکیه هم همزمان تلاش می‌کند تا به تحقیقاتی که این کشور را درگیر فساد مالی و رابطه دردسرساز با ایران می‌کند مبارزه کند.»
سایت خبری «المانیتور» نیز در گزارش خود که به این موضوع اختصاص داده مدعی وجود ارتباط میان پدر «رضا ضراب» با «محمود احمدی‌نژاد» رییس دولت پیشین شده است. در این گزارش ادعا شده است: «بر اساس یافته‌های پلیس آقای ضراب که پس از آنکه شهروند ترکیه شد نامش را به رضا صراف تغییر داد ارتباط‌های نزدیکی با ایران دارد. او پس از آنکه توانست ارتباط‌هایی با وزرای ترکیه و پسرانشان برقرار کند سیستمی را برای ارسال میلیون‌ها دلار به ایران طراحی کرد. پدر آقای صراف با محمود احمدی‌نژاد رییس‌جمهور پیشین ایران ارتباط‌هایی دارد.»
روزنامه «هابر ترک» نیز در گزارشی ادعا کرده که «این ایرانی میلیاردر (بابک زنجانی) که «رضا ضراب» از او به‌عنوان رییس خود یاد می‌کند با شانس زیادی به چنگ پلیس نیفتاده است. براساس ایمیل‌های ردوبدل شده بین ضراب و زنجانی، ‌این ایرانی ثروتمند قصد سفر به ترکیه و دیدار با ضراب را در هتلی لوکس در «آنتالیا» در هفته گذشته داشته است.» این روزنامه در ادامه آورده است: «به گفته پلیس، بابک زنجانی و رضا ضراب هیچگاه تلفنی صحبت نمی‌کردند و ارتباطشان فقط از طریق ایمیل بوده است.»
براساس این گزارش، «قرار بوده زنجانی با استفاده از یک پاسپورت جعلی از طریق بیروت وارد آنتالیا شود، اما او سفر خود را بعد از عملیات پلیس در ترکیه لغو می‌کند.» این روزنامه مدعی شده که «ضراب و زنجانی اولین‌بار سال‌ها پیش در تبریز با یکدیگر ملاقات کردند و ضراب از آن پس برای زنجانی کار می‌کرده است.» برخی گزارش‌های تاییدنشده هم حکایت از این دارد که دولت ترکیه از پرواز هواپیماهای «قشم ایر» متعلق به بابک زنجانی ممانعت کرده است.
وزارت خارجه ایران: کارهای «رضا ضراب» با دولت ارتباطی ندارد
معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه در توضیح درباره ایرانی دستگیرشده در ترکیه به جرم مفاسد اقتصادی نیز گفته: «این فرد سمت رسمی ندارد و کارهای او نیز با دولت نبوده است.» «ابراهیم رحیم‌پور» در گفت‌وگو با «مهر» افزود: «در مورد ترکیه یک مساله داخلی و مساله بزرگی است که در سیستم داخلی ترکیه فعل و انفعالات بسیاری انجام شده و به نظر می‌رسد که خیلی ارتباط مستقیمی به ما نداشته باشد. البته حرف‌های مختلفی در مورد ارتباط این موضوع با مسایل اقتصادی ایران مطرح است و ما هنوز در شرایطی نیستیم که بخواهیم قضاوت کنیم یا اینکه ببینیم از کل ماجرا چقدر مربوط به ایران می‌شود، اما به نظر می‌رسد یک موضوع پیچیده است که ابعاد بیشتری دارد.» «لونت گمرکچی» سخنگوی وزارت خارجه ترکیه نیز در گفت‌وگویی با خبرگزاری «تسنیم» از وضعیت «رضا ضراب» اظهار بی‌اطلاعی کرده و گفته که «وزارت امور خارجه ایران تماسی در این مورد با آنها نداشته است.»


سق سیاه از حضور در تلویزیون منع شد...........

    نظر

 

مهران امامیه که با ایفای نقش «سق‌سیاه» شناخته می‌شود، درباره‌ی حضور کمرنگش در تلویزیون توضیح داد: بعد از فعالیتم در رادیو،‌ چندین کار تلویزیونی انجام دادم اما به خاطر ممنوعیت حضور مجریان رادیو در تلویزیون و بالعکس، دیگر در تلویزیون حضور نداشتم؛ ضمن اینکه خودم هم رادیو را بیشتر از تلویزیون دوست دارم،

مهران امامیه – بازیگر نقش «سق‌ سیاه» – درخصوص عملکرد این روزهای شبکه نسیم  به ایسنا گفت: عملکرد نسیم به عنوان شبکه طنز خوب است، اما اگر از عقاید و نظرات مردم بیشتر استفاده کند، قطعا می‌تواند روز به روز موفق‌تر شود.

این بازیگر طنز که اکنون در رادیو فعالیت دارد، خاطرنشان کرد: مردم ایران به شاد بودن نیاز دارند و روحیه می‌خواهند؛ بر این اساس نسیم به عنوان تنها شبکه‌ی طنز کشورمان باید تا جایی که می‌تواند از نظرات مردم بهره بگیرد و از نظراتشان مطلع شود، اگر این اتفاق بیفتد قطعا شبکه نسیم با رویکرد بهتری مواجه خواهد شد؛ ضمن اینکه مردم هم خوشحال می‌شوند از اینکه نظراتشان در یک شبکه تلویزیونی لحاظ می‌شود.

او تاکید کرد: مردم ما دوست دارند به جای اینکه از ماهواره‌ها استفاده کنند از برنامه‌های طنز و خنده‌دار شبکه‌های خودمان استفاده کنند؛ بنابراین امیدواریم شبکه نسیم به عنوان تنها شبکه طنز تلویزیون همیشه موفق باشد.

شبکه‌ها به مخاطب اجازه انتخاب بدهند

مجری و گوینده «جمعه ایرانی» در ادامه با بیان اینکه به نظر می‌رسد رقابت میان شبکه‌های تلویزیونی کم شده است، اظهار کرد: به نظرم شبکه‌هایی مثل نسیم که به تلویزیون اضافه می‌شوند خیلی رقابت میان آنها حاکم نیست؛ به عنوان مثال به جای اینکه شبکه‌ها بگویند فلان سریال در فلان ساعت پخش می‌شود،‌ بهتر است که در ساعت‌های پیک‌، برنامه‌های جذابشان را پخش کنند و این اجازه را به مخاطب بدهند تا مخاطب خودش برنامه مورد علاقه‌اش را انتخاب کند.

1x1.trans سق سیاه از حضور در تلویزیون منع شد

وی اضافه کرد: اگر این اتفاق بیفتد رقابت میان شبکه‌ها ایجاد می‌شود. هرچند که پیش از این‌، این سیاست در شبکه‌ها حاکم بود. به عنوان مثال من به یاد دارم زمانی که طنز «جدی نگیرید» یا همان «سق‌سیاه» خودمان پخش می‌شد همه می‌دانستند که پنجشنبه شب‌ها ساعت 21 «جدی نگیرید» را می‌بینند. این مساله موجب می‌شود که شبکه‌های دیگر هم به فکر بیفتند و برنامه‌هایی بسازند تا مخاطبانشان را جذب کنند.

ممنوعیت حضور سق سیاه در تلویزیون

امامیه در ادامه درباره‌ی حضور کمرنگش در تلویزیون توضیح داد: بعد از فعالیتم در رادیو،‌ چندین کار تلویزیونی انجام دادم اما به خاطر ممنوعیت حضور مجریان رادیو در تلویزیون و بالعکس، دیگر در تلویزیون حضور نداشتم؛ ضمن اینکه خودم هم رادیو را بیشتر از تلویزیون دوست دارم، به همین خاطر ترجیح دادم در رادیو بمانم. از طرفی هم کارهای تلویزیونی که به من پیشنهاد می‌شد نمی‌توانست سطح توقعات مردم را برآورده کند چرا که شخصا معتقدم بیننده هر بار باید کار بهتری از بازیگر ببیند.
تلویزیون طنز نیش دار بسازد

این بازیگر طنز همچنین گفت: علاقه شدیدی به اجرای یک مسابقه تلویزیونی مهیج دارم که اگر شرایط فراهم شود می‌خواهم وارد عمل شوم؛ چرا که فکر می‌کنم جای جُنگ در تلویزیون ما خالی است. در حال حاضر جنگ‌های کوتاه تصویری در تلویزیون ما کم است. ما باید در کنار طنزهایمان، طنز نیش‌دار هم برای مخاطب تولید کنیم تا مردم بتوانند مشکلاتی که در جامعه به آن مبتلا هستند را در قالب طنز ببینند تا کمی خیالشان راحت شود و بدانند که همه مشکل دارند و فقط خودشان نیستند که با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کنند.

هنوز مردم سراغ سق سیاه را از من می‌گیرند

بازیگر نقش «سق‌سیاه» در ادامه گفت‌وگوی خود با اشاره به طنز «جدی نگیرید» که این روزها بخش‌هایی از آن از شبکه نسیم پخش می‌شود، یادآور شد: این طنز مربوط به 16 سال پیش می‌شود. هنوز هم که هنوز است مردم در کوچه و خیابان سراغ «سق‌سیاه» را از من می‌گیرند! در آن زمان که «جدی نگیرید» شب‌ها از تلویزیون پخش می‌شد، مردم در روز نسبت به من اظهار محبت می‌کردند، جالب از همه این است که من فکر می‌کردم مردم بعد از 15-16 سال نسبت به برنامه‌های قدیمی فراموشی بگیرند اما الان که هنوز در کوچه و خیابان سراغ این کاراکتر را از من می‌گیرند خوشحال می‌شوم و یاد و خاطرات خوش آن دوران و صحنه‌های خوب جدی نگیرید برایم زنده می شود.

او ادامه داد: البته درست است که با آمدن اینترنت و ماهواره همه چیز به‌روز شده است اما مهم‌ترین رویکرد این است که باید به طنز‌هایی توجه شود که مردم آنها را دوست دارند.

کاراکتر سق سیاه چگونه شکل گرفت؟

امامیه همچنین درخصوص طرح و ایده اولیه کاراکتر «سق سیاه» در طنز «جدی نگیرید»، گفت: به یاد دارم زمانی که برای پیدا کردن لوکیشن طنز «جدی نگیرید» به یکی از روستاهای کرج به نام چندار رفته بودیم، مردمان خیلی خوب و مهمان‌نوازی داشت. در آن لوکیشن دو درخت به فاصله دو متری در کنار هم بودند که یکی از آنها سرسبز و تنومند بود و دیگری خشک و بی‌جان‌ بود. همان جا بود که آقای توکل – کارگردان «جدی نگیرید» – گفت چه اتفاق جالبی! مثل اینکه یکی این درخت را چشم‌زده و خشک شده است. از همان جا بود که کاراکتر «سق سیاه» شکل گرفت و در واقع اولین آیتمی هم که تولید شد، مربوط به سق سیاه بود.

این بازیگر گفت‌وگوی خود را با تعریف خاطره‌ای از طنز «جدی نگیرید» خاتمه داد.

خوشحالم که مردم باورم کردند

وی گفت: در آن زمان که کار ضبط «جدی نگیرید» در روستای چندار به پایان رسید، دو ماه پس از پایان ضبط، رودخانه‌ای که در نزدیکی آن روستا بود خشک شد و خبر رسید که اهالی همان روستا گفته بودند مقصر این اتفاق سق سیاه است! چرا که 60 – 70 سال این رود خشک نشده بود‌. بعد از مدتی خبر دادند که رودخانه مجدد برقرار شد. این یکی از خاطرات خیلی خوب من است و برایم جالب بود که مردم مرا باور کردند.


افزایش 500 درصدی آمار مبتلایان به سرطان در خوزستان........

    نظر

 

 

1x1.trans افزایش 500 درصدی آمار مبتلایان به سرطان در خوزستان

نادره وائلی‌زاده/ «بیمارستان شفا» تنها مرکز درمان تخصصی سرطان در اهواز، آخرین ایستگاه برای مردمانی است که تن خسته از جنگ و آلودگی‌های زیست‌محیطی را به درمان‌هایی طاقت فرسا می‌سپارند. تقریبا تمام کودکان و بیش از 90 درصد بزرگسالان مبتلا به سرطان در خوزستان برای درمان به بیمارستان شفا مراجعه می‌کنند.

یاسمین، مرتضی، عاطفه…

فقط از گوشواره‌های حلقه‌یی‌اش می‌شود فهمید دختر است. موهای سرش را از ته تراشیده. بی‌رمق و رنگ پریده روی تختش نشسته است. «یاسمین» فقط پنج سال دارد. مادرش می‌گوید: ساکن اهواز هستیم. از مهرماه متوجه شدیم یاسمین به یکی از انواع سرطان خون مبتلا شده. باید شیمی درمانی شود. می‌گویند ممکن است چند سال طول بکشد. می‌ترسم که نتوانیم هزینه‌های سرسام‌آور درمان را تامین کنیم. به نظر شما امیدی به خوب شدن یاسمین هست؟یاسمین تنها نیست. حسن از خرمشهر، عاطفه از شوش، مرتضی از آبادان، مریم از سوسنگرد و… هر کدام با مادران‌شان برای مدتی مقیم بخش اطفال بیمارستان شفا هستند، به امید شفا.

500 درصد افزایش
«شفا» تابلوی نمایشگر روند رو به رشد سرطان است، رییس سابق بیمارستان شفا نسبت به افزایش ناگهانی آمار بیماران سرطانی در سال‌های اخیر و ارتباط آن با آلودگی هوا هشدار می‌دهد. کاوه جاسب، فوق تخصص خون و سرطان کودکان می‌گوید: آمارها نشان می‌دهد که مراجعات جدید بیماران سرطانی بیمارستان شفا در سال‌های 75 تا 91 افزایش داشته است به‌طوری که تعداد مراجعان جدید از 223 نفر در سال 75 به 998 نفر در سال 91 رسیده و این در حالی است که جمعیت خوزستان در این مدت حداکثر 25 درصد رشد دارد. از سوی دیگر تعداد روزهایی که پدیده گرد و غبار در استان اتفاق افتاده نیز طی سال‌های 80 تا 91 (از زمان نصب دستگاه‌های سنجش آلودگی هوا) افزایش حدود 800 درصدی آلودگی هوا را نشان می‌دهد. بنابراین در صورتی که آلودگی هوا به عنوان یک شاخص آلودگی محیط زیست (آب، هوا، غذا و…) در نظر گرفته شود، میان افزایش تعداد بیماران سرطانی و تعداد روزهای وقوع پدیده گرد و غبار می‌توان به یک ارتباط منطقی و مستقیم رسید. این فوق تخصص سرطان که قرار است یافته‌های تحقیقش را به زودی به صورت یک مقاله علمی منتشر کند، تاکید می‌کند: آمار مبتلایان جدید سرطان در خوزستان آنقدر بزرگ و خطرناک است که حتی اگر تمام مطالب ذکر شده در حد فرضیه باقی بماند باید بسیار جدی‌تر به آن توجه شود.

قاتل خاموش

 

دو ماه پیش موسسه بین‌المللی تحقیقات سرطان (IARC) در گزارش جدید خود رسما آلودگی هوا و ذرات معلق در آن را در گروه نخست مواد سرطانزا قرار داد و آن را از عوامل ابتلا به سرطان اعلام کرد. همان زمان سازمان بهداشت جهانی (WHO) نیز برای دومین بار اهواز، مرکز تولید نفت ایران را به عنوان آلوده‌ترین شهر جهان معرفی کرد که مانند دیگر شهر‌های لیست 10 شهر آلوده WHO شهری به‌شدت صنعتی است.

50 برابر استاندارد

وقوع پدیده گرد و غبار از سال 80 آغاز شد. در شهرستان‌های آبادان، خرمشهر و شادگان. این پدیده بعد از چهار سال تمام شهرهای خوزستان را فرا گرفت و اکنون بیش از 20 استان کشور را درگیر کرده است. گزارش‌های اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان نشان می‌دهد که گرد و غبارهای این استان ویژگی‌های متفاوتی دارد: اندازه این ذرات 5/2 میکرون و کمتر است. آلودگی تا 50 برابر استاندارد و با تداوم سه تا 10 روز اتفاق می‌افتد. وقوع پدیده گرد و غبار تا 80 روز در سال 88 و میانگین هر 15 روز یک بار نیز ثبت شده است. همچنین محدوده وقوع پدیده ریزگردها از شمال غرب به جنوب شرق و هم‌جهت با باد غالب خوزستان است که اثرات منفی آن را بیشتر کرده است.

طرح 10 ساله

«برنامه جامع کاهش آلودگی کلانشهر اهواز» که بهمن ماه 90 در کارگروه آلودگی هوای اهواز تصویب شد، اهواز را در بخش صنعت و به لحاظ استقرار منابع نفت و گاز و صنایع مادر و سنگین یکی از آلوده‌ترین شهرهای کشور معرفی و وقوع جنگ در کشورهای همجوار، پدیده خشکسالی و وقوع مکرر پدیده گرد و غبار را از منابع مهم آلاینده هوای اهواز طی سال‌های اخیر عنوان می‌کند.در این طرح سهم خودروها در آلایندگی هوای اهواز 25 درصد، سهم وسایل نقلیه عمومی 3 درصد و سهم صنایع 74 درصد (که عمده آن صنایع نفتی است) عنوان شده، همچنین بخش عمده‌یی از آلودگی هوای مبادی ورودی و خروجی اهواز را ناشی از سوزاندن پسماندهای واحدهای شرقی و غربی مزارع نیشکر وابسته به توسعه نیشکر و صنایع جانبی می‌داند.

بر اساس این مطالعات هر چند طی فصل‌های سرد و مرطوب سال (دی و بهمن) میزان گرد و غبار کاهش محسوسی دارد، اما در مقابل میزان گاز منواکسیدکربن،

دی اکسیدگوگرد و اکسیدهای ازت افزایش قابل ملاحظه‌یی می‌یابد که با توجه به پایداری هوا در این فصول خطرناک است. این مطالعات نشان می‌دهد مجموع این آلایندگی‌ها باعث می‌شود هوای اهواز همیشه حداقل دو برابر حد مجاز باشد. در طرح جامع 156 پروژه برای کاهش 5/52 درصد آلودگی هوای اهواز در طول 10 سال پیش‌بینی شده بود. انتظار می‌رفت حداقل 70 درصد اهداف این طرح بعد از یک دهه محقق شود، اما برآوردها نشان ‌داد که بسیاری از پروژه‌های کلان این طرح به دلیل بخشی‌‌نگری دستگاه‌ها اجرا نشده است.

60 درصد ناکامی

احمدرضا لاهیجان‌زاده، مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان در این باره می‌گوید: میانگین تحقق طرح جامع کاهش آلودگی هوا در هفت کلانشهر کشور حدود 40 درصد برآورد شده که در اهواز نیز حدود 45 درصد است. لاهیجان‌زاده با تاکید بر نقش صنایع در آلودگی هوا می‌افزاید: اگر چه ریزگردها هوای استان را بسیار تحت تاثیر قرار می‌دهد اما این آلودگی مستمر نیست، در حالی که صنایع مثلا نفت یا فولاد تولید مداوم آلودگی دارند. او همچنین معتقد است که مشکلات موجود قابل حل هستند. اما مساله این است که مصوبات اجرایی نمی‌شود و چون تا حالا وارد فاز اجرا نشده‌ایم مدام فقط بیان مشکل می‌کنیم. برای نمونه تاثیر آبدار شدن بخش عراقی تالاب مرزی هورالعظیم در کاهش ریزگردها امسال بسیار محسوس و مشهود بوده است، ولی ما نه تنها برای احیای تالاب هورالعظیم اقدامی نکردیم بلکه آن را خشک‌تر هم کرده‌ایم. از سوی دیگر برای مقابله با بیابان زایی (اعم از مالچ پاشی و…) دولت باید با عزم جدی وارد شود همان‌گونه که برای طرح‌های کشاورزی، طرح‌های زودبازده، کارت سوخت یا مسکن مهر وارد میدان شد. اما متاسفانه تاکنون عزم جدی در این زمینه وجود نداشته است.

«سونامی» در راه است

آلودگی هوای خوزستان هر چند مدت یک بار سوژه رسانه‌ها می‌شود.

یک بار به بهانه هجوم ریزگردها، بار دیگر به بهانه صدرنشینی در فهرست آلوده‌ترین شهرهای جهان و اخیرا نیز به دلیل تنگی نفس ناشناخته 20 هزار شهروند. اما بعد از مدتی همه‌چیز به فراموشی سپرده می‌شود. با توقف راهکارهای مقابله با آلودگی هوا و در غیاب مطالعات علمی اثرات آلودگی‌ها بر شهروندان، آیا تا چند سال دیگر نباید به انتظار «سونامی سرطان» باشیم؟


مرگ 63 نفر معتاد در کمپ بازپروری غیر استاندارد شفق....

    نظر

 

 

فاطمه جمال‌پور

 

«53 نفر از معتادانی که به شفق آورده شدند اسهال خونی گرفتند و مردند»، «انترن به بچه‌ها می‌گفت اگر برایم برقصید داروی سرماخوردگی می‌گیرید»، «پایم را از خط زرد آن‌طرف‌تر گذاشتم و تا سرحد مرگ با لوله سبز کتک خوردم» و… اینها همه روایت‌های معتادانی است که تجربه رفتن به اردوگاه ترک اعتیاد اجباری «شفق» را از سر گذرانده‌اند. روبه‌رویم می‌نشینند و می‌گویند و می‌گویند. شاید برای ساعت‌ها حرف دارند؛ روایت‌های تکان‌دهنده‌ای از شفق، از نگاه و سیستمی که معتاد را شهروند نمی‌داند یا حتی انسان؛ روایت‌هایی آنقدر تکان‌دهنده که گاه مجبورت می‌کند مصاحبه را قطع کنی و بروی قدم بزنی یا چند نفس عمیق بکشی.  اردوگاه اجباری درمان اعتیاد «شفق» یا به قول مسوولان «کمپ شفق» اردوگاهی است که بر اساس اصلاحیه قانون درمان اعتیاد مصوب مجمع‌تشخیص‌مصلحت‌نظام در سال 89 برای درمان معتادان متجاهر یعنی معتادانی که از ظاهرشان می‌توان پی به اعتیادشان برد ایجاد شد. قرار بود این اردوگاه زیرنظر شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر ایجاد شود و وزارت بهداشت، ستاد مبارزه با موادمخدر، شهرداری تهران و… در ایجاد و تجهیز و ساماندهی معتادان در این مراکز مشارکت داشته باشند اما هیچ‌کدام از این اتفاق‌ها نیفتاد و در عمل شفق به جایی برای نگهداری معتادان برای مدتی کوتاه بدون رعایت کمترین حقوق انسانی‌شان بدل شد. آنچه در ادامه می‌خوانید گفت‌وگو‌های ما با معتادانی است که از «شفق» بازگشته‌اند با روایت‌هایی از مرگ، گرسنگی، ضرب‌وشتم و…
سیدمحمد 33‌ساله است. با موهای جوگندمی، صورتی بسیار لاغر و استخوان‌های بیرون زده. می‌گوید:  «10سال مصرف موادمخدر را داشتم. دوسال است که با مصرف متادون پیشگیری می‌کنم. من با اینکه کارت «متادون» داشتم، توسط گشت شهرداری من را گرفتند. حتی از ما تست گرفته نشد درحالی که قرار بود تست گرفته شود و تحویل «شفق» شدم.»
‌چه زمانی شما را گرفتند؟
دوماه پیش، 47 روز آنجا بودم. در میدان شوش داشتم می‌آمدم به همین مرکز گذری درمان اعتیاد که پناهگاه ماست. نیروی انتظامی من را دستگیر کرد، کارت «متادون» خود را نشان دادم، مامور گفت بیا برویم آزادت می‌کنیم، مشکلی ندارد. گفتم تست بگیرید من مشکلی ندارم، اما شب تا صبح ما را نگه داشتند و بعد ما را به شفق بردند. من حتی گفتم پول کیت تست اعتیاد را از جیب خودم می‌دهم تا از ما تست بگیرند و اگر موردی نداشتیم ما را آزاد کنند، اما این کار را نکردند.  من به کمپ رفتم، وقتی برگشتم وزنم چندین‌کیلو اضافه شده بود یا حتی وقتی مواد را مصرف می‌کردم وزنم و ظاهرم خیلی بهتر از زمانی بود که از شفق آزاد شدم. من هر سری که ترک می‌کردم سیستم بدنی‌ام برمی‌گشت وزن و ظاهرم درست می‌شد، اما الان این ظاهر آدمی است که تازه از شفق آزاد شده است. بچه‌ها تعجب می‌کنند به من می‌گویند مصرفت را خیلی بالا بردی؟ من می‌گویم من تازه از «شفق» آمده‌ام دیگر خودتان متوجه شوید چه وضعیت غذایی افتضاحی در آنجا حاکم بود.
‌تعدادتان در «شفق» چقدر بود؟ آیا کف‌خواب هم داشتید؟
سه، چهار روز در هفته، هر اتاق 20، 30 نفر کف‌خواب داشت. در هفته تنها دوروز بچه‌ها روی تخت می‌خوابیدند.
‌«شفق» سوله است؟
یک سوله یک‌تیکه است با 14 اتاق روبه‌روی هم. هر اتاق 50 تخت دارد. کف هر اتاق هم 20، 30 نفر کف‌خواب هستند. هر سه‌نفر دوتا پتو، یکی زیر و یکی رو با وجود سرمای آنجا.
‌وسایل گرمایشی ندارد؟
نه سیستم گرمایشی ندارد، اصلا موتورخانه کار نمی‌کند. من بیرون که آمدم 20، 30هزارتومان هزینه دوا و دکترم شد. بابت سرماخوردگی و آب سرد. اعتراض که می‌کردیم به ما می‌گفتند همینی که هست.
‌یعنی برای استحمام آب گرم نداشتید؟
نه نداشتیم می‌گفتند همینی که هست با آب سرد.
‌آنجا فقط سه وعده غذایی می‌دادند؟ میان‌وعده یا میوه چطور؟
نه اصلا میوه را که باید در خواب می‌دیدیم. تازه بعضی مواقع نان همراه غذا را قطع می‌کردند می‌گفتند نیامده، بعضی مواقع صبحانه چایی تلخ بود و می‌گفتند قند و شکر نیست. وضعیت نظافت هم افتضاح بود. اصلا چیزی به‌نام مایع دستشویی، تاید و شامپو نداشتیم. یادمان رفته بود.
‌آنجا آیا مورد ضرب‌وشتم و تنبیه بدنی هم قرار می‌گرفتید؟
بله.
‌چرا شما را مورد ضرب‌وشتم قرار دادند؟
این کار را می‌کردند که وحشت ایجاد کنند.
پیرمردی برای رفتن به دستشویی مشکل داشت، نمی‌توانست خودش را نگه دارد، سه‌بار تکرار کرد و به‌همین خاطر پیرمرد 70ساله را به‌شدت کتک زدند.
‌وضعیت استحمام و استفاده از سرویس بهداشتی چطور بود؟ آیا تعداد حمام و سرویس بهداشتی کافی بود؟
استحمام و استفاده از سرویس بهداشتی آنجا ساعت داشت؛ مثلا پشت بلندگو اعلام می‌کردند برای 20دقیقه تردد باز است. برای 800نفر پنج تا سرویس بهداشتی و اگر تردد طول می‌کشید با لوله سبز کتک می‌زدند، هرکسی که جا می‌ماند را کتک می‌زدند.
‌چندبار در روز زنگ سرویس بهداشتی را می‌زدند؟
سه‌بار؛ یک‌بار قبل از صبحانه، قبل از ناهار و بعد از شام.
آنجا چه تعداد نیرو مستقر بود؟ نیروی انتظامی یا… ؟
آنجا نیروی انتظامی نیست، دست‌اندرکاران خودشان بودند. بعضی‌هایشان خودشان مصرف می‌کردند. خود من دیدم آقای «آ» که مسوول آنجا بود مصرف می‌کرد. من انفرادی بودم، پایپ خودش را نشان داد و چنین آزاری را در دوره ترک به ما می‌دادند.
‌به چه دلیلی شما را به انفرادی بردند؟
برای همون تنبیهی که شده بودم.
‌بازرس‌هایی که می‌آمدند از کدام ارگان‌ها بودند؟
از قوه‌قضاییه و وزارت بهداشت اما بچه‌ها را می‌ترساندند تا حرفی نزنند.
‌آیا آنجا مددکار و پزشک مستقر بود؟
مددکار آقای… بود، که الان چندین‌سال است آنجا مستقر است و پولش را از پیمانکار می‌گرفت و هیچ کاری نمی‌کرد.
‌یعنی خدمات مددکاری به شما ارایه نمی‌شد؟
اصلا، به‌هیچ‌عنوان، من زندان رفتم و تجربه خدمات مددکاری را دارم، اما آنجا چیزی به‌نام مددکاری وجود نداشت.
‌معتادانی که آنجا بودند خانواده‌هایشان در جریان قرار می‌گرفتند؟ ملاقاتی داشتند؟
مسوولان آنجا می‌آمدند و شماره‌ها را جمع‌آوری می‌کردند و می‌گفتند تماس می‌گیریم، اما این کار را نکردند.
‌آنهایی که «اچ‌آی‌وی» مثبت بودند یا هپاتیت‌دار شدند آیا خدمات درمانی دریافت می‌کردند؟
اصلا توجهی نمی‌شد. مثلا کسی بود که مدارک پزشکی داشت و زیرنظر دانشگاه علوم پزشکی بود و دارو می‌گرفت؛ «اچ‌آی‌وی» مثبت و هپاتیتی بود. وقتی گفت مدارکش را پاره کردند. اهمیتی نمی‌دادند.
‌اسهال خونی چطور؟ آیا در مدتی که آنجا بودی کسی مبتلا شده بود؟
آن سالی که اسهال خونی شایع شد، من شفق بودم. 48نفر مردند. اول پنج‌نفر در «شفق» مردند و بعد مابقی را به کمرد انتقال دادند و آنجا مردند. زمان طرح اجلاس سران بود که همه را می‌گرفتند.
‌پس زمان طرح اجلاس هم جمع‌آوری شدی؟
بله.
‌آن‌موقع ظرفیت‌ها چطور بود؟
افتضاح بود، آمار کل تخت «شفق» 450نفر است. هزارو300نفر آمارمان در آن زمان بود یعنی داخل راهرو و دستشویی هم معتادان می‌خوابیدند. هر اتاقی 60 نفر کف‌خواب داشت و همین باعث شد این بیماری شایع شود و یک‌نفر که اسهال خونی داشت باعث شد 53 نفر بمیرند.
‌چرا آنها را به کمرد انتقال دادند؟
چون بازرس می‌آمد و می‌خواستند سروته قضیه را هم بیاورند.
‌تعداد فوت‌شدگان در «شفق» چطور بود؟ آیا زمانی که شفق بودی کسی فوت شد جز ماجرای اسهال خونی؟
بله پیرمردی بود که به‌خاطر آب سرد حمام و اینها، بیمار شد و اهمیتی ندادند و فوت شد و یکی هم بود که سیستم گوارشش مشکل داشت.
‌اینهایی که فوت می‌کنند جنازه‌شان را تحویل خانواده می‌دهند؟
خیر، در ابتدا می‌فرستند پزشکی‌قانونی و برگه فوت صادر می‌کنند. علت فوت را نرسیدن موادمخدر عنوان می‌کنند، در حالی که اصلا ربطی ندارد، چون معتاد پس از سه، چهارروز پاک می‌شود و بعد از 37روز دلیلی ندارد به‌خاطر نرسیدن مواد مخدر بمیرد.
مسوول مرکز گذری می‌گوید ماموران چشم سیروس را ترکانده‌اند. «شفق» هم رفته است. سیروس وارد می‌شود با چشمی به رنگ خون، اطراف چشمش کبود و ورم کرده و زخم است. هول می‌کنم به‌محض دیدنش.
‌می‌پرسم چشمت چه شده است؟
ماموران زدند.
‌نیروی انتظامی؟
آره.
‌برای اینکه می‌خواستند به شفق بروی؟
آره، اجباری است دیگر. می‌گیرند و می‌برند و نگه می‌دارند. ما معتادان مریضیم، عوض اینکه از ما حمایت کنند با ما بدرفتاری می‌کنند.
‌پس چرا نرفتی و اینجایی؟
من را از هشت صبح بردند تا هشت شب. بدون نان و آب و غذا… بعد من را رها کردند، نمی‌دانم چرا. پیرمرد صدایش در نمی‌آید. نگاهم را از زخم هول‌انگیز چشم‌اش می‌دزدم. می‌گوید: همه معتادان را در شفق عقده‌ای کردند.
‌چندبار شفق رفتی؟
دو، سه‌بار.
‌آخرین باری که رفتی کی بود؟
پارسال بود.
‌چه موقع؟
22شهریور. یک‌بار خودم را از ماشین پرت کردم تا به آنجا نروم.
‌آقا سیروس! درباره شفق تعریف می‌کنید؟
شفق جای خوبی است؛ اگر تعداد جمعیتش کم باشد. ظرفیتش 600 نفر است؛ اگر 600 نفر باشیم خوب است اما هزارو800نفر بودیم. شفق در مقابل این تعداد خیلی ضعیف است. نه غذای خوبی می‌دهند و رفتارشان هم با بچه‌ها خوب نیست.
‌‌برای چی؟
چون پا رو خطی می‌کردند.
‌پا رو خطی یعنی اشتباه؟
آره.
‌پا رو خطی‌هایتان چی بود؟
مثلا می‌گفتند چرا صدایت کردم، نگاه نکردی. بعد قسم می‌خوردیم می‌گفتیم نشنیدم، ببخشید. اما کتک می‌زدند.
شهروز را صدا می‌زنند. شبیه معتادها نیست. چهره سرحالی دارد و درشت‌اندام است و سیه‌چرده با ته‌ریش و جای چندزخم بر صورتش. کاپشن چریکی به تن دارد. می‌نشیند روی صندلی و شروع می‌کند: «من دو دفعه «شفق» رفتم. 30 اردیبهشت یک‌بار من را گرفتند تا اواسط خرداد و فردای عیدفطر گرفتند و اول برج هشت آزاد شدم.»
‌کجا گرفتند؟
تو خیابان «شوش» می‌آمدم «دی‌ای سی»، در حال راه‌رفتن با دست‌خالی بدون مواد. دومدل دستگیر می‌کنند، یک مدل زیر نظر «ناجا»ست و یک مدل زیرنظر شهرداری است. به دسته اول می‌گویند انفرادی ناجا، چون تک‌تک می‌گیرند و مدل دوم را طرحی شهرداری می‌گویند.
‌درباره وضعیت شفق تعریف می‌کنید؟
آنجا وقتی وارد می‌شوی دکتر «ح نامی» است که او امضا می‌کند باید وارد شوید یا خیر. آقایی هست معروف به رضا موتوری. او گوشی و پول می‌گیرد و خیلی راحت جواب آزمایش اعتیاد را منفی می‌کند.
وقتی مثبت می‌آوری و می‌روید داخل سالنی که تقریبا 200، 300متر است. دو سری که من را گرفتند یکسری 400 نفر بودیم که می‌گفتند طرح توفان یک، یکسری هم 600 نفر بودیم که می‌گفتند طرح توفان 2? همه را می‌ریزند داخل آن سالن. آن سالن دو دستشویی بیشتر ندارد. آب شیرین که به هیچ عنوان وجود ندارد. با دبه 20لیتری آب می‌آورند، با دست باید آب بخوری. 500، 600نفر در آن حالت خماری و درد و ترک فیزیکی، نه آبی هست برای دوش گرفتن و نه آبی برای خوردن. عین گوسفند 600نفر را می‌فرستند وسط و لوله سبز دست گرفته‌اند و کتک می‌زنند. یکسری ستون وسط سالن است که می‌گویند ستون سخنگو اگر صدایت در بیاید به ستون بسته می‌شوی و اگر درگیر شوی کتک بدی می‌خوری. اگر بگویی که به خانواده‌ام اطلاع بدهید، می‌گویند من زنگ می‌زنم اما باید به خانواده‌ات بگویی که یک شارژ 10هزارتومانی بفرستند. اگر نفرستی دمارت را درمی‌آورند. درباره بچه‌های شهرستان هم به خانواده‌شان می‌گویند به این حساب پول بریزید و ما هوای بچه‌تان را داریم. وقتی طرح فیزیکی تمام شد و خماری را پس دادیم، وارد سالن اصلی شدیم. 15تا دوش حمام است با جمعیت 60نفری هر اتاق. زن و بچه‌دار، پیروجوان فرقی نمی‌کند، همه لخت مادرزاد باید بروند زیر دوش. سه دقیقه مهلت حمام است اما خبری از صابون و شامپو و اینها هم نیست. به هیچ عنوان هم آب گرم نمی‌بینی. تابستان و زمستان آب سرد است. هفته‌ای یک‌بار سهمیه حمام داریم، آن هم همان سه دقیقه است. شپش غوغا می‌کند؛ از سروکول مردم بالا می‌رود. مریضی بیداد می‌کند و با هر عنوانی هم که مریض شوید دکتر می‌روید یک قرص سفیدرنگ می‌دهند. برایشان فرقی ندارد. معتادان خیلی راحت می‌میرند جلوی چشم همه. من دوباری که آنجا بودم شاهد مرگ پنج، شش‌نفر بودم.
‌به چه خاطر؟
وقتی شما اعتیاد‌داری بدنت ضعیف است و وضعیت غذایی هم که نزدیک صفر است. صبح یک تکه نان و لواش یک نخود پنیر می‌دهند. ظهر اینقدر برنج است (کف دستش را نشان می‌دهد). خدا سرشاهده من کسی را آنجا دیدم که مقوا خرد کرد داخل سوپش که ته دلش را بگیرد. شب هم اندازه ظرف بستنی کوچک سوپ جو می‌دهند و هر شب هم شام سوپ جو است. بدن معتاد ضعیف است و بیشتر گرسنگی عذاب می‌دهد و آب شیرین هم نیست. روزی یک 20 لیتری آب شیرین می‌آورند و از امروز تا فردا آب نیست. وقتی آب شیرین نیست آب شور می‌خورند و خیلی معذرت می‌خواهم اسهال خونی می‌گیرند و بدن ضعیف است و کسی به داد اینها نمی‌رسد و جان می‌دهند.
‌آنجا پزشک دارد؟
نه، دوتا انترن شیفتی هستند. وقتی مریض می‌شوید 10 تا 20نفر را با هم می‌برند. خداشاهده من به چشم خودم دیدم انترن شربت گلو را داخل نوشابه خانواده قاطی می‌کرد و می‌گفت هرکی برقصد شربت می‌دهم بخورد. بچه‌ها را به رقص واداشت تا تفریح کند. می‌گفت می‌رقصی یا نه؟ بعد بیمار می‌گفت من نمی‌توانم برقصم، مریضم. انترن می‌گفت شربت نمی‌دهم، برو نفر بعد. وقتی هم اعتراض می‌کردیم، می‌گفتند اینجا اردوگاه ترک اجباری است. اما جای دیگر که راجع به «شفق» صحبت می‌شود، می‌گویند نگویید اردوگاه اجباری، بگویید کمپ شفق. یک‌روز آقایی را کتک زدند، گفت خدایا چرا به داد ما نمی‌رسی. مسوول آنجا آمد، و گفت ببین شفق خدا ندارد. اصطلاحشان معروف است؛ می‌گفتند آسمان شفق خدا ندارد که شما خدا را صدا می‌کنید. هیچ‌کس به داد ما نمی‌رسید. من خودم دو دفعه رفتم و عین دو دفعه تا بیرون آمدم مصرف کردم چون برایم عقده و کینه شده بود زیرا با میل خودم نرفتم و زوری رفتم با آن بلاهایی که آنجا سر ما آوردند. از در که بیرون آمدم، بیرون، کشیدم.. بدترین کارها را از معتادان می‌کشیدند؛ از بنایی و نقاشی برای یک نخ سیگار. چون آنجا سهمیه هر نفر یک نخ سیگار بیشتر نیست. آنجا قانونش سه‌ماه و یک‌روز است؛ پول سه ماه و یک روزش را می‌گیرند و بعد ما را زودتر آزاد می‌کردند. یک روز هم بازرسی آمده بود و به کیفیت غذا معترض بود. در جواب گفتند بودجه نداریم، بازرس گفت برای 400نفر برای سه ماه و یک‌روز شهرداری 900میلیون بودجه داده است. چطور این غذا را می‌دهید.
مسلم پیرمرد است، با چشمانی روشن. شوخ است و پرحرارت حرف می‌زند. می‌گوید: در گرمخانه دستگیر شده است.
‌ می‌گویم درباره وضعیت شفق توضیح دهید؟
می‌گوید: «آنجا از لحاظ آمار و غذا افتضاح است. معتادان از زور گرسنگی زدوبند می‌کردن، سیگار می‌دادند و وعده غذایی هم را می‌گرفتند. ظهر برنج می‌دهند که سیر نمی‌کند و واقعا باید گشنگی کشید. هیچ‌گونه امکاناتی ندارد. امکانات را نمی‌دانم شهرداری باید بدهد یا جای دیگری. آنجا ظرفیتش 600تا تخت است اما بالای هزارو800نفر آنجا ساکن بودیم. شپش بیداد می‌کرد و حمام خوب نداشت. خود من را یک مدت بردند «شفق»، بعد برای طرح پیرمردها بردند کمرد که بهتر بود. پیرمردها را می‌بردند کمپ علی صابر که بعد از مدتی هم رها می‌کردند. در «شفق» احترام نمی‌گذارند مثلا خود من آمدم این‌طرف خط زرد و در حد مرگ کتک خوردم.
‌ خط زرد یعنی چه؟
فرض کن اینجا راهرو است، خط زرد می‌کشیدند وسطش و ما حق نداشتیم آن‌طرفش راه برویم اگر می‌رفتیم کتکمان می‌زدند.
‌ برای چی؟
برای چی ندارد قانونش است.
‌ چند روز شفق بودی؟
دوره من 28روزه بود که 21روزش را شفق بودم و بعد من را برای طرح پیرمردها بردند کمپ علی صابر که فردایش به دستور سردار روزبهانی آزادم کردند.
‌ راجع به «شفق» بیشتر صحبت می‌کنی؟
«شفق» را درکل بگویم ببندی بهتر است.
‌ در مدتی که آنجا بودی شاهد مرگ کسی هم بودی؟
چرا یک‌نفر بود که سکته کرد. یک پیرمردی هم بود که ماند زیرپا، یکدفعه در را باز می‌کردند- آقایان خیلی معذرت می‌خواهم- همه بروند دستشویی همه فرار می‌کردند و روی هم می‌افتادند، دمپایی هم نبود هیچ‌چی نبود که پیرمرد ماند زیر دست‌وپا.

————————-
معاون ستاد مبارزه با موادمخدر:
قبول داریم «شفق» استاندارد نیست

فارس: معاون ستاد مبارزه با موادمخدر گفت: مرکز «شفق» در تهران نیز باید فقط مرکز غربالگری می‌شد اما اکنون مرکز نگهداری شده است. اینکه چرا ما در تهران این مشکلات را داریم به‌دلیل پیچیدگی ماهیت خود استان است. ما امسال سه‌میلیاردتومان هزینه کردیم، این بیانگر آن است که استان ویژه‌ای داریم.  او با اشاره به ناتوانی شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر در انجام مهم‌ترین وظیفه قانونی خود یعنی ایجاد هماهنگی بین دستگاه‌ها گفت: انتظار ما از استاندار تهران این است که بر عملکرد دستگاه‌ها نظارت و آیین‌نامه ماده16 را اجرایی کند. این اتفاق در سایر استان‌ها در حال انجام است اما هجمه اعتیاد در تهران باعث بروز مشکلاتی می‌شود در حالی که با کمی مداخله جدی می‌توانیم این بحران‌ها را حل کنیم. وی اذعان کرد: شورای هماهنگی مبارزه با موادمخدر تهران نتوانسته از ظرفیت قانونی برای سرخط‌کردن دستگاه‌ها استفاده کند اما علت دیگر موضع انفعالی دانشگاه‌های علوم‌پزشکی استان تهران است. دین‌پرست گفت: من از دانشگاه‌های علوم‌پزشکی ایران، تهران و شهیدبهشتی گلایه‌مند هستم که چرا به وظایف قانونی خود عمل نمی‌کنند اما زمانی که از آنها علت را جویا می‌شویم می‌گویند نامه‌نگاری‌های زیادی کرده‌اند و باید مرکز شفق بسته شود. انتظار من از دانشگاه‌ها این نیست بلکه باید طبق مفاد آیین‌نامه ابلاغی ستاد هرگونه اقدام خارج از چارچوب را به‌منزله مداخله غیرمجاز در امور پزشکی بدانند و نسبت به هرکسی که به این قانون تخطی می‌کند اعلام جرم کنند. این آقایان به مراکز ماده16 نیامدند و این اتفاق افتاد. وی گفت: بخشی از مواردی را که گفته‌اند قبول داریم اما بارها با مسوولان دانشگاه علوم‌پزشکی و معاونان درمان وزارت بهداشت جلسه داشتیم و حتی در حضور وزیر کشور و استاندار اعلام کرده‌ایم که حاضریم همه هزینه‌های مورد نیاز برای استانداردکردن مرکز «شفق» را بدهیم اما آنقدر رفتارهای کودکانه در سطح این مسوولان وجود دارد چه در شورا و چه در دانشگاه‌ها که حاضر نیستند از این فرصت طلایی استفاده کنند و آنها فقط از دور نشسته و می‌گویند این مرکز استاندارد نیست. معاون ستاد مبارزه با موادمخدر ادامه داد: ما هم قبول داریم که این مرکز ایراداتی دارد اما به‌عنوان ستاد آمادگی تخصیص اعتبار را داده‌ایم چرا این حرف‌ها را می‌زنند آیا شفق واقعا قابلیت استانداردسازی را ندارد، اگر ندارد اعلام کنند تا آن را ببندیم. بنابراین ناتوانی شورای هماهنگی و سکوت غیرمسوولانه دانشگاه‌های علوم‌پزشکی در تهران نتیجه‌اش وضعیت اکنون شفق شد. وی افزود: نگهداری معتادان را تحت هر شرایطی انجام می‌دهم اما همه اینها برخلاف قانون و سیاست‌های موردنظر ستاد است. همیشه نگرانی ما این بوده که وجه انتظامی بر درمان پیشی بگیرد اما در تهران این اتفاق افتاد و در این آشفته‌بازار، دانشگاه‌های علوم‌پزشکی وارد عمل نشدند و اوضاع را اصلاح نکردند.  معاون درمان ستاد مبارزه با موادمخدر در ادامه تاکید کرد: دلیل دیگر مشکلات «شفق» ناهماهنگی در شهرداری است. متاسفانه شهرداری تهران کم‌کم نقش کمرنگ خود را در حوزه اعتیاد بیرنگ‌ کرده است. ما در حال حاضر ماهانه 400‌میلیون‌تومان فقط هزینه نگهداری معتادان در تهران را می‌دهیم.


چرا ایرانی ها از کارهای سخت گریزان شده اند؟

    نظر

 

 

محمد صالحی: واردات چوب بستنی، دسته بیل، سنگ قبر و کالاهای دیگر از این قبیل به کشور در زمان دولت دهم اتفاق افتاد. واردات این قبیل کالاها در لیست کالاهای وارداتی به گمرک کشور چنان مورد توجه بود که بخشی از صفحه های روزنامه ها و همچنین بخشی از سایت های خبری کشور را به خود اختصاص می داد. دولت دهم با تمام خوبی ها و بدی ها رفت و جای خود را به دولت یازدهم داد. در این مدت که دولت یازدهم بر سر کار آمده است تا اینجای کار خبری از واردات این قبیل کالاها به گمرک کشور گزارش نشده است. اما چند وقت پیش وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کرد، کشور نیازمند واردات چوپان از افغانستان است! اما به راستی چرا برخی مشاغل ازسوی کارجویان مورد توجه قرار نمی گیرد. در حالی که همان طور که می دانید در حال حاضر یکی از دغدغه هایی که در سطح جامعه وجود دارد، کمبود شغل است. در زمینه تعداد بیکاران فعلی کشور آمارهای گوناگونی انتشار یافته است. مرکز آمار تعداد بیکاران موجود در جامعه را در تابستان امسال بالغ بر 2 میلیون و 563 هزار نفر دانسته است. در حالی که وزیر تعاون،  کار و رفاه اجتماعی اعلام کرده است، آمارهای رسمی بیکاران نشان دهنده وجود 3?5 میلیون نفر بیکار در سطح جامعه است. اما کارشناسان بازار کار می گویند این تعداد در حال حاضر،  به بیش از 5 میلیون نفر بالغ شده است. اخیرا هم وزیر اموراقتصاد و دارایی در رابطه با میزان بیکاران موجود در جامعه سخن گفته و هشدار داده که بازار کار در شرایط بحرانی قرار دارد. وی بیان کرده است، هم اکنون 4?5 میلیون نفر دانشجو در حال تحصیل در دانشگاه های کشور هستند که بزودی فارغ التحصیل و متقاضی شغل خواهند شد.

علی طیب نیا ادامه داد: اگر نتوانیم درباره اشتغال این گروه ها فکری بکنیم، بزودی با یک موج عظیمی از بیکاری در کشور که حداقل 8 میلیون نفر خواهند بود مواجه می شویم.

حال سوال اصلی اینجاست که در حالی که طبق آمارهای مختلف که اشاره شد در بهترین حالت حدود 2?5 بیکار در سطح کشور وجود دارند. چرا نزدیک به همین تعداد شغل در کشور وجود دارد که ازسوی کارجویان مورد اقبال قرار نمی گیرد؟

نگرش جامعه باید در زمینه منزلت برخی مشاغل تغییر کند

برائی مقدم در این رابطه اظهار داشت: مسئله شغل بیش از هر چیز سبب ایجاد نقش اجتماعی می شود. جامعه شناسانی مانند مرتون بر این باور هستند که مشاغل، ابتدا قشر را بوجود می آورند و قشرها سبب تشکیل طبقه اجتماعی خواهند شد.

این جامعه شناس ادامه داد: مشاغلی که از سوی افراد انتخاب می شوند در واقع برای آن ها منزلت اجتماعی به همراه دارند.

وی با اشاره به رابطه مستقیمی که بین شغل انتخاب شده از سوی افراد و منزلت اجتماعی در جامعه وجود دارد، افزود: بنابراین، طبیعی است که جامعه بیکاران کشور به این دلیل که شغل های موجود دارای منزلت اجتماعی پایینی است به سراغ این شغل ها نمی روند. بیکاران حاضرند تا برچسب بیکار بودند را بر خود داشته باشند اما به سراغ شغل هایی که منزلت اجتماعی پایینی دارد نروند.

برائی مقدم اشاره می کند که در مواردی حتی شاهد هستیم برخی مشاغل دارای درآمدهای خوبی هستند اما به دلیل مرتبه اجتماعی پایین مورد توجه جمعیت بیکار جامعه قرار نمی گیرند. به طور مثال، شغلی مانند تخلیه فاضلاب با اینکه تا حدودی دارای درآمد خوبی است، اما به دلیل اینکه از سوی جامعه به آن منزلت اجتماعی بالایی داده نمی شود، مورد اقبال نیست و کمتر کسی را شاهد هستیم که به سمت این شغل و مشاغلی از این دست برود. بنابراین شاهد هستیم که معمولا این مشاغل در کشور توسط اتباع بیگانه انجام می شود.

وی راهکار مورد توجه قرار گرفتن این قبیل مشاغل را از سوی جامعه را ایجاد تغییر در نگرش نسبت به این شغل ها دانست و گفت: چنانچه بخواهیم این شغل ها مورد توجه کارجویان داخلی قرار بگیرد و کارجویان داخلی به این قبیل مشاغل را انجام دهند باید تا در جامعه تغییر نگرش ایجاد کنیم. در این رابطه رسانه ها، آموزش و پروش می توانند نقش پر رنگ تری برعهده بگیرند.

ابهری هم در این زمینه با برائی مقدم موافق است که منزلت اجتماعی سبب می شود که برخی مشاغل از سوی کارجویان مورد اقبال قرار نگیرد.

وی ادامه داد: متاسفانه این ذهنیت در جویندگان کار در کشور وجود دارد که هنگامی که از شغل سخن به میان می آید یک میز بزرگ، صندلی گردان و اتاق بزرگی در ذهن این افراد نقش می بندد. این باورهای غلط ازابتدا و توسط خانواده به فرد منتقل می شود. اگر از پدر و مادری پرسیده شود که فرزند تازه متولد شده آن ها در آینده به چه شغلی، اشتغال خواهد داشت، بی درنگ می گویند، پزشکی یا مهندسی و مشاغل دیگر را در این لیست قرار نمی دهند.

این جامعه شناس معتقد است باید به سمتی برویم که این تفکر را در جامعه اصلاح کنیم. باید به جای این تفکر، این طرز فکر را در جامعه جا بیندازیم که جامعه علاوه بر دکتر، مهندس، مدیریت و دهها شغل دهان پر کن به پلیس شرافتمند، راننده ماهر، چوپان و مشاغلی که در حال حاضر در منزلت اجتماعی پایینی دارند هم احتیاج دارد.

دلایل اقتصادی عدم توجه جامعه به برخی مشاغل

حسین راغفر به این مسئله با عینک اقتصادی نگاه می کند. وی در این زمینه اظهار داشت: یکی از مسائلی که در چند وقت اخیر در جوامع روستایی و شهرهای کوچک سبب شده است که برخی از مشاغل چندان مورد توجه بیکاران قرار نگیرد، به نحوی اجرای قانون هدفمندی یارانه ها توسط دولت دهم بر می گردد.

وی اضافه کرد: پرداخت یارانه نقدی سبب شده است که بخش قابل توجهی از نیروی شاغل در روستاها و شهرهای کوچک دست از کار بکشند و بخشی هم ترجیح دهند تا وارد بازار کار نشوند و با همان یارانه نقدی گذران کنند.

این کارشناس اقتصادی تصریح کرد: پرداخت یارانه ها به این شیوه سبب می شود که شاهد بد اخلاقی های در زمینه کار در روستاها و شهرهای کوچک باشیم. دولت جدید باید نسبت به تغییر این شیوه هر چه سریعتر اقدام کند. زیرا این مشاغل در حال حاضر توسط اتباع بیگانه اشغال شده است.

باید منتظر باشیم، ببینیم دولت یازدهم چه راهکارهایی بکار می بنند تا دیگر شاهد حضور اتباع بیگانه در برخی مشاغل کشور نباشیم . نیازی نباشد تا به گفته ربیعی، چوپان از افغانستان وارد کنیم.