ذهنهای خلاق ایرانی و طنزهای منحصربفرد ....
میخوام یه بند موزیک راه بندازم اسمشو بذارم Unknown Artist
نیاز نیست آهنگی بدیم بیرون ، همینجوری کلی آهنگ به اسممون هست :))
.
.
.
یکی از نا امن ترین مکان های دنیا اتاقی هست که سوسک توش گم شده !
.
.
.
روایت داریم یکی از عذاب های جهنم
تماشای دربی استقلال - پرسپولیس هست !
.
.
.
یارو داشت بچش رو میزد بهش میگن چرا میزنیش؟
میگه فردا کارنامشو میگیره منم فردا نیستم شهرستانم !
.
.
.
انگشتتون رو بکنید تو گوشاتون قشنگ بچرخونید
حالا بذارید تو دهنتون !
شکلات تلخ سوییسی همچین مزه ای داره !
تازه 94/000 تومن هم صرفه جویی کردین :))
.
.
.
پسرا یه اصل مهم تو زندگیشون دارن :
اگه دستت به چیزی نمیرسه ، پات حتما بهش میرسه !
.
.
.
تو فیلما نشون میده بچه هه گم میشه
مامانش 20 سال اتاقشو دست نخورده نگه داشته
من یه بار 3 روز رفتم اردو
برگشتم دیدم اتاقم شده انباری!
.
.
.
به حدی از کمال رسیدم که
وقتی اساماس میاد قبل از اینکه بازش کنم حدس میزنم تبلیغ چیه
بعضی وقتا هم غافلگیر میشم و تبلیغ یه چیز عجیبه !
.
.
.
بچه ? دهه 80 ?ه عکس گذاشته ز?ر عکسشم نوشته :
بدون edit و آرا?ش !
بعد ما که بچه بود?م رامون نم?دادن تو? عکسا
ما هم ?واشک? م? رفت?م رو کوه ها? اطراف پشت عکسا طور? که ?ه نقطه فقط معلوم بود !
.
.
.
برادرزادم دیروز گریه کرد واسش تبلت خریدن
من بچه بودم یادمه 3ماه گریه کردم واسم یه شمشیر پلاستیکی خریدن
آخرشم با همون منو میزدن :|
.
.
.
مورد داشتیم خشتک شلوار پسره تو حیاط دانشگاه گیر کرده زیر پاش خورده زمین !
.
.
.
بعد از دمپایی خیس ، آدمی که حرف میبره و میاره چندش ترین چیز این کره خاکیه !
.
.
.
اینایى که به یکى دست میدن...به یکی پا میدن...به یکی دل..
اینارو اذیت نکنید اینا کارت اهداء عضو دارن !
.
.
.
من : الوو .. 110؟
پل?س : بله بفرما??د؟
من :منو بزور ا?ن جا نگه م? دارن
پل?س : آروم باش?د .. ا?ن دق?قا کجا هست?د؟
من : مدرسه
.
.
.
.
.
از جمله وظایف یک پدر ایرانی اینه که :
به فرزندش ثابت کنه همینی که الان خریدی رو فلان جا نصف این قیمت میفروشن
.
.
.
ا?ن توی مهد کودکا بچه ها همه تبلت دارن !
اونوقت من سه برابر سن ا?نا سن داشتم
?ه تلفن داشتم که هر کدوم از دکمه هاش رو م?زدم می گفت : هاپ ، هاپ ، هاپ !
.
.
.
ا?نقد که من قلیون کشیدم
نـاصــــرالدیـــــــن شـــاه قاجارُ ..
بـاقــــــــــرخانُ ..
ستــــــــارخان نـکشیـــــــــدن ...
والاااا
.
.
.
وقتی داری با یکی درد و دل می کنی
اگه طرف گفت : "اینکه چیزی نیست"
دورخیز کن با آرنج راستت محکم بزن تو چشم چپش
تا مغزش از گوش راستش بپاچه بیرون !
.
.
.
وحشتناک تر?ن د?الوگِ مادر ها تو خونه :
ب?ا ا?نجا بب?نم ا?ـــن چـــ?ـــه ؟!!! آدم سکته م? کنه بخدا
.
.
.
عاقا یه سوال برام پیش اومده :
این خانومایی که جوراب شلواری میپوشن، بخوان وضو بگیرن چیکار میکنن؟
.
.
.
بعضیارو اگه با پودر 24آنزیم هم بشوری
بازم لکه ننگشون از زندگیت و گذشتت پاک نمیشه !
.
.
.
دیشب تو پمپ بنزین یه معجزه دیدم
یارو نزدیک پنج لیتر و نیم تو یه ظرف چهار لیتری بنزین زد
وقتی هم به مسئول پمپ بنزین گفت یارو گفت احتمالا دبّه ت خرابه
.
.
.
عجیب تر از اینکه دخترا یه موقع ها نیاز دارن واسه یکی ناز کنن
اینه که پسرام یه موقع ها نیاز دارن ناز یکیُ بکشن !
.
.
.
پنگوئنا اصلا براشون مهم نیست بقیه راجعبشون چی فکر میکنن
تو عکسا مشخصه قشنگ
.
.
.
یه سوالی ذهن منو درگیر کرده :
اونایی که به بالش میگن بالشت ، به چالش میگن چالشت !؟
.
.
.
تو خونه ی شما هم اگه سر سفره سُرفت بگیره
مشت و لگد میاد تو کمرتون ؟ یا فقط خونه ما اینجوریه ؟
.
.
.
مورد داشتیم
دختره pm داده کجا زندگی میکنید
پسره گفته خونمون
دختره گفته خونتون کجاست؟
پسره گفته کنار خونه همسایمون
دختره گفته خونه همسایتون کجاست؟
پسره گفته اگه بگم باورت نمیشه گفته تورو خدا بگو
پسره گفته کنار خونه خودمون.
هیچی دیگه پسررو بلاک میکنه
.
.
.
برخورد اتفاق? دوتن از زنان همسا?ه :
- س?م
- س?م
- حال شما
- قربونتون برم
- فدا? شما
- حال شما ؟
- فدا? شما
- شما خوب?ن ؟
- قربون شما
- فدا? شما
- چه خبر ؟
- قربون شما
- فداتون بشم
- شما چه خبر ؟
- فدا? شما
- قربونتون بشم
- د?گه چطور?ن ؟
- فدا? شما
- قربونتون بشم
- فداتون بشم
- قربون شما
- س?م برسون?ن
- فدا? شما
- قربون شما
- خداحافظ
- فدا? شما
- قربونتون برم
- خداحافظ ... :|
.
.
برخورد اتفاق? دوتن از مردان همسا?ه :
- س?م چاکرم
- س?م مخلصم
و چند نمونه خلاقیت انگشتی به عنوان حسن ختام:
تصاویری تکان دهنده از مهمترین فجایع طبیعی جهان ....
فجایع طبیعی معمولا آن دسته اتفاقاتی هستند که بشر همیشه دست به دعا است تا هرگز در طول زندگیش شاهد آنها نباشد. اما طبیعت بی توجه به خواست قلبی ما انسانها و بنا بر قوانین طبیعی خود راه پیموده و گاهی حوادثی ویرانگر از آستین بیرون میآورد. در این میان عکاسانی از جان گذشته هم پیدا میشوند که با به خطر انداختن زندگی خود از این لحظات مهیج تصویر برداری میکنند. این تصاویر برگرفته از طوفان، فورانهای آتشفشانی، سیلاب، بهمن و دیگر اتفاقات ناگوار هستند. در ادامه مطلب تعدادی از این عکسها را به تماشا مینشینیم.
طوفان شن، Sahara، مراکش
گردشگران از جستجو و کندوکاو در میان تلماسهها آنهم سوار بر شتر لذت زیادی میبرند. برای آزمودن زندگی مردمان صحرا نشین حتی چادرهایی تهیه میشود که مسافران شب را در آنجا سپری میکنند. اگرچه طوفانهای شن معمولا در این گونه اکوسیستمها مکرر رخ میدهد ولی مسلما برای مسافران ماجراجو منعی ایجاد نخواهد کرد. طوفانهای شن در سحارا معمولا از فوریه تا آوریل رخ میدهند.
طوفان (دهانه رود دورو) Foz do Douro، پورتو، پرتغال
این فانوس دریایی که در کنار دهانه رود دورو قرار گرفته است کانون اصلی توجه در این تصاویر است. اقیانوس اطلس در این تصویر در حالی مشاهده میشود که امواج سهمگینش این فانوس را زیر هجوم خود قرار دادهاند. اینجا در زمان آرامش اقیانوس جایی دوست داشتنی و سواحل آن مناسب پیادهرویهای رمانتیک است، اما زمانی که طوفان از راه میرسد بهتر است تا حد امکان از اقیانوس فاصله بگیرید. اگر یکبار شانس گرفتن چنین عکسی نصیبتان شد منتظر عکس بعدی نمانده و از آب دور شوید. این طوفانهای شدید معمولا در فاصله ماههای ژانویه تا فوریه مشاهده میگردند.
شیکاگوی یخ زده، ایلینویز، ایالات متحده
این تصویر که در فصل زمستان جاری از شهر شیکاگو برداشته شده موجبات حیرت همگان را فراهم نموده است. کاهش درجه حرارت هوا در این فصل رکوردی عجیب از خود برجای گذاشته است. دریاچه میشیگان به طور کامل یخ بسته و اگر آب کمی گرمتر از هوا باشد بخار از آن به هوا برمیخیزد. ساختمان خالی از سکنهای که در تصویر مشاهده میکنید تا قسمتهای درونی نیز به طور کامل یخ زده است. شیکاگو که از نظر وسعت بعد از نیویورک سیتی قرار گرفته همیشه مقصد مناسبی برای مسافرت و گردش به شمار می آمده، اما این روزها خود و ساکنینش دوران خوشی را سپری نمیکنند.
طوفانهای رعد و برق، گرند کنیون، آریزونا، آمریکا
یکی از هفت عجایب طبیعی زمین دره گرند کنیون است و بخشی از پارکی حفاظت شده بوده که پربازدیدترین نقطه این کشور به شمار میرود. اما گاهی اوقات عکاسان برای عکس برداری از طوفانهای رعد و برقی عازم این دره میشوند. حتی از همین فاصله که در عکس مشاهده میشود نیز خطر این رعد وبرقها بسیار جدی است. این نوع طوفان معمولا دو مرتبه در سال در زمستان و اواخر تابستان رخ میدهد ، پس بهتر است در روزهایی که آسمان صاف است به بازدید این دره بروید چرا که گیر افتادن در میان چنین بلایی قطعا بسیار مصیبت بار خواهد بود.
هبوب (Haboob) ، فونیکس، آریزونا
هبوب عبارتی عربی است که برای طوفانهای گرد و غبار به کار برده میشود. در تصویری که مشاهده میکنید یک هبوب بزرگ در حال بلعیدن شهر فونیکس است. خوشبختانه در این حادثه هیچ کس آسیب ندید. همانطور که میبینید ارتفاع دیوار گردو غباری که در حال هجوم به سوی شهر است بسیار بلند و ترسناک است. در زمان این طوفان باد با سرعتی معادل 96 کیلومتر بر ساعت در حال وزیدن بوده است.
گردباد مکنده بزرگ، کلرادو، ایالات متحده
گردبادهای غول آسا گاهی بسیار شدید بوده و گاها از چندین گردباد کوچکتر تشکیل شدهاند. در آمریکا این نوع گردباد پدیده چندان نا آشنایی نیست و معمولا در قسمتهای مرکزی و جنوب شرقی این کشور به دفعات رخ میدهند. جویندگان طوفان عاشق مناطقی هستند که این گردبادها در آنجا ظهور مییابند حتی برای سفر به این نقاط ترتیب تورهای مسافرتی هم میدهند. اما گردشگران معمولی بهتر است تا حد امکان از مواجه با چنین تصاویری پرهیز کنند.
بهمن
بهمن میتواند بسیار مخرب و ویرانگر باشد چرا که به محض شروع با شدت و بدون وقفه به جریان میافتد. در اقامتگاههای کوهستانی و پیستهای اسکی برای جلوگیری از آسیبهای ناشی از بهمن نردههایی تعبیه شده تا جلوی ریزش برف را گرفته و از تاثیرات مخرب آن تا حد امکان جلوگیری کنند. بهتر است هر کجا که با تجمع برف مواجهید خطر بهمن را در نظر داشته و نکات ایمنی را رعایت کنید. عکسهایی که میبینید از فاصلهای امن و از درون هلیکوپتر برداشته شده پس از ماجراجوییهای خطرناک پرهیز کنید.
جریانهای گدازهای، هاوایی
پنج آتشفشان مختلف جزایر هاوایی را شکل دادهاند. اگرچه کیلائیو (Kilauea) فعالترین آنها به شمار میرود. عکاسان جان خود را به خطر انداخته و از جریان ماگما و گدازههای این آتشفشان عکسهایی مهیج تهیه کردهاند. این تصاویر در طول آخرین فعالیت کیلائیو و حدود سه سال قبل در ژانویه 2011 برداشته شدهاند. این آتشفشان هفته اخیر نیز یک فوران داشت.
گردباد، کانزاس، آمریکا
اغلب گردبادها در تگزاس رخ میدهند، هرچند اگر قدرت تخریب آنها را در نظر بگیریم کانزاس از این نظر خطرناکترین نقطه آمریکا به شمار میرود. هر ساله حدود 50 گردباد در این مکان رخ میدهد. هر چند که حتی خطرناکترین آنها نیز قدرت از میدان به در کردن جویندگان ماجراجوی گردباد را ندارد. به عنوان نمونه به این تصاویر نگاه کنید و خطری که عکاس در زمان عکسبرداری درگیر آن بوده را مد نظر قرار دهید. تنها حرفهایها به سراغ این ابرگردبادها میروند.
آتشفشان چایتن (Chaiten)، چایتن، شیلی
این آتشفشان فعال در می 2008 یک فوران گدازهای را تجربه کردT آنهم برای اولین بار پس از آن که برای هزاران سال خاموش و غیر فعال بود. پدیدهای کمیاب از فوارن گاز و انفجار در قسمت فوقانی دهانه این آتشفشان جریان گدزاهای را همراهی میکرد. ابری از خاکستر برای چندین ماه کل شهر را پوشانده و به دنبال آن جریان گدازه خسارات سنگینی را به ساکنین محلی تحمیل نمود. هم اکنون فعالیتهای خفیفی از این آتشفشان گزارش شده است.
منبع: زومیت
سخنی از عشق ....
دلتنگــــی پـیــچـیـــــــــده نـیـســتــــــــ . . . !
یــــکـــــــ دل . . . !
یــکـــــــ آســـــمـــــان . . . !
یــکـــ بــــــغـــــض . . . !
و آرزو هـای تـــرکـــــــ خـــــــورده . . . !
بــه هـمــیـــن ســـــــادگـــــــی
عاشِقِ اِسمَم میشوَم
وَقتی تو
صِدایَم میکُنی....
آلزایمر!
میتواند بهترین بیماری جهان باشد، تا هر ثانیه یادم نیفتد:
سهم من نیستی...
او به من اینگونه اموخت:
ببخش اما فراموش نکن.
ومن اینگونه اموختم:
او را بخاطر بردن قلبمم ببخشم اما فراموشش نکنم
بعضی وقتا باید یقه احساستو بگیری با تموم قدرت سرش داد بزنی و بگی:
تورو خدا بسه...
بسه دیگه تا حالا هرچی کشیدم از دست تو بود
احمق که باش? ، منتظر کس? م?مان? که ه?چگاه منتظرت ن?ست
درد دارد وقتـــی ،
مـن عاشقآنه هایم را مینویسم.
دیــگـرآن یاد عشقشان می افتند
امآ تــو ، بـیـخـیـآلی!.!
دلم کوچک است ، کوچکتر از باغچه ی پشت پنجره ولی آنقدر جا دارد که برای دوستی که دوستش دارم نیمکتی بگذارم برای همیشه !
اعتراف می کُنم....
برای"داشتنِ" تو هیچ کاری نکردم...
اما برای "فراموش" کردنت
هرکآری می کُنم
هیچوقت خودت رو برای کسی شرح نده
کسی که تو رو دوست داشته باشه نیازی به این کار نداره
وکسی که تو رو دوست نداره باورت نمی کنه
وقتی یکی را دوست دارید، آرزوھایتان آرزوھای اوست.
وقتی یکی را دوست دارید، به زندگی ھم عشق می ورزید.
وقتی یکی را دوست دارید، واژه تنھایی برایتان بی معناست.
وقتی یکی را دوست دارید، برای دیدن مجددش لحظه شماری می کنید.
وقتی یکی را دوست دارید، ناخودآگاه برایش احترام خاصی قائل ھستید.
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل دوری اش برایتان سخت و دشوار است.
وقتی یکی را دوست دارید، ھر چیزی را که متعلق به اوست، دوست دارید.
وقتی یکی را دوست دارید، حتی تصور بدون او زیستن برایتان دشوار است.
وقتی یکی را دوست دارید، در کنار او که ھستید، احساس امنیت می کنید.
وقتی یکی را دوست دارید، به علایق او بیشتر از علایق خود اھمیت می دھید.
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید از خواسته ھای خود برای شادی او بگذرید.
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید برای خوشحالی اش دست به ھر کاری بزنید.
وقتی یکی را دوست دارید، حاضرید به ھر جایی بروید که فقط او در کنارتان باشد.
وقتی یکی را دوست دارید، زمانی که در کنارش راه می روید احساس غرور می کنید.
وقتی یکی را دوست دارید، حتی فکر کردن به او باعث شادی و آرامش تان می شود.
وقتی یکی را دوست دارید، با موفقیت و محبوبیت او شاد و احساس سربلندی می کنید.
وقتی یکی را دوست دارید، شیرین ترین لحظات عمرتان لحظاتی است که با او گذرانده اید.
وقتی یکی را دوست دارید، حتی با شنیدن صدایش، ضربان قلب خود را در سینه حس می کنید.
وقتی یکی را دوست دارید، او برای شما زیباترین و بھترین خواھد بود اگر چه در واقع چنین نباشد.
وقتی یکی را دوست دارید، تحمل سختی ھا برایتان آسان و دلخوشی ھای زندگی تان فراوان می شوند.
وقتی یکی را دوست دارید، به ھمه چیز امیدوارانه می نگرید و رسیدن به آرزوھای تان را آسان می شمارید.
وقتی یکی را دوست دارید، در مواقعی که به بن بست می رسید، با صحبت کردن با او به آرامش می رسید.
وقتی یکی را دوست دارید، شادی هایش برایتان زیباترین منظره دنیا و ناراحتی هایش برایتان سنگین ترین غم دنیاست
آدم برفی مناطق گرم و خشک!
ولنتاین چیست ؟!
.
.
.
.
.
.
.
روزی غیر ایرانی که پولمان را حروم میکنیم تا برا شریک زندگی دیگران کادو بگیریم!
اینو دوستم یوسف که کافی نت داره توی فیسبوکش نوشته بود
برخی دوستان اعتراض کردن چرا دیگه از مشتری هام نمیگم؟
والا اینا برای شما خاطرات خنده داره برای ما خاطرات تلخه
با این حال جونم براتون بگه امروز یه دختر خانومی اومده بود انتخاب واحد کنم براش
گفت آمار 2 رو بردارم براش
گفتم توی دروس ارائه شدتون آمار 2 نیست
گفت برم کافینت های دیگه چی؟
اونجا ارائه شده؟!
عشق به این میگن : ریلکس تو بغل آقاش خوابیده
مسابقات پرورش اندام در سیرجان !!!
لازم بذکر است رونی کولمن پس از مشاهده عکس ها در بیمارستان روانی بستری شد
و آرنُولد شوارتزنگر نیز مدتی است تحت مراقبت ویژه بسر میبرد
یه جوری کدو تنبل رو نامگذاری کردن
انگار قبلش کدو با پشتکار هم وجود داشته!
مثلا کدوئه پا میشده جفتک مینداخته ..!
نگران روزیم که بچم ازم بپرسه: بابایی با مامان کجا آشنا شدی ؟
بعد با کلی سر افکندگی جواب بدم : مامانو تو وی چت shake زدم
ا?نجور که " و? چَت" داره فراگ?ر م?شه
چند وقت د?گه خونه که بخوا? بخر?،
بنگاه?ه گوش?ش رو در م?اره و بهت م?گه :
بب?ن داداش ا?ن در و دافا رو بب?ن.
ب?ش از 50 دافِ اسم? در صدمتر? شما تو ا?ن محل هستن.
بخر خونه رو که اکاز?ونه
آخه این چه وضعه تبلیغه
Duos به سریه گوشی های دو سیم کارته نسل اول سامسونگ میگن
لااقل میتونس بنویسه دی یوس
مع?ن فک کرده چون ملت حواسشون به مس? و ب?گ زادس م?تونه از فرصت استفاده کنه و س?ب??شو بزنه و ه?شک?م بهش گ?ر نده ? غافل از ا?نکه ما ملت? هست?م با قابل?ت ها? چند گانه که م?تون?م در آن ِ واحد به تعداد ِ ز?اد? مورد گ?ر بد?م
وقتی پسرخاله ی 3 ساله ام میگه: این چیه؟؟؟؟
یعنی اون چیز پنج دقیقه دیگه بیشتر تا پایان عمرش نمونده..!!!
فرق دوست پسرای قدیم با دوست پسرای جدید
مسیج اشتباهى برام اومد بدین شرح که :
رسیدى پاریس خبر بده. جلسه ى هیئت مدیره هم فرداست.
حالا من داشتم باب اسفنجى میدیدم
منم جواب دادم
ok
فرض کن در دستشویی رو باز کنی این صحنه رو ببینی
عکس عجیب و جالب
دو بانوی پلیس، شیراز چهار راه زند. سال 1347
قبول دارین الان اینجوری شده ؟؟
این پدر کشاورز با درآمد کمی که داشته پسرش و حمایت کرده تا فارغ التحصیل بشه.
"بزرگترین افتخار من پدرم است"
ببین دختر جون..
روزی که ازدواج میکنی اونی که میخنده مادرته چون تو داری خوشبخت میشی و تو رو تو لباس عروسی میبینه اما اونی که غم داره و از درون به خاطر جدا شدنت اشک میریزه اونی که تو تا عمر داری ناموسشی اونی که نمی تونه پشتت نباشه اونی که تو آبروشی اونی که با نابودی تو کمرش میشکنه.
باباته..
ببین چقد به این پسرایی که میان و میرن فکر میکنی ..
چقد بخاطرشون هر کاری میکنی.
واسه اون بابا اون مرد اصلی کل عمرت یکم وقت بذار .
که محبت تورو با هیچ مهر و محبتی تو دنیا عوض نمی کنه
اونه که ناز واقعی تورو با دنیا میخره.
قدرشو بدون"همیشه نیستا"..
گزارشی تکاندهنده از خرید و فروش کودکان در دروازهغار تهران ....
در محله دروازه غار تهران بازاری مانند والاستریت وجود دارد، با این تفاوت که "اینجا با بچه تجارت میکنند". کودکانی که از صد هزار تومان تا پنج میلیون تومان خرید و فروش میشوند.
روزنامه حکومتی"اعتماد" در گزارشی با عنوان "بازار بچهفروشان" که سهشنبه 29 بهمن در این روزنامه منتشر شده، به خرید و فروش گسترده کودکان در "دروازه غار" تهران اشاره کرده است. در این گزارش آمده این بازار مانند والاستریت است، با این تفاوت که اینجا با بچه تجارت میکنند.
مسعود یک مددکار اجتماعی که در دروازه غار کار میکند به "روزنامه اعتماد" گفته است که سال گذشته در این محله خانهای را یافته که حدود 40 تا 50 کودک در آن نگهداری میشدند.
این مددکار اجتماعی درباره این خانه گفته: «هرروز صبح عدهای میآمدند و این کودکان را اجاره میکردند و دوباره آخر شب آنها را برمیگرداندند.»
"از صد هزار تومان تا پنج میلیون تومان"، قیمت کودکانی است که بنا بر این گزارش در دروازه غار خرید و فروش میشوند.
در این گزارش آمده است: «اینجا دروازه غار است، ناف تهران. سوار مترو که شوی، کمتر از یک ساعت به ایستگاه شوش میرسی و چند قدم پیاده که بیایی جایی سردرمیآوری که انسانیت دود شده و به هوا رفته است. صبحها خلوت و شبها از زمین بچه میجوشد. نه عاشق میشوند نه کودکی میکنند. وقتی به سن دوازده، سیزده سالگی میرسند باید ازدواج کنند و بچهدار شوند، این چرخه زندگی کودکان برده است. ازدواج این بچهها هیچ جایی ثبت نمیشود، نامشان جایی ثبت نمیشود. گویا روح هستند. بردههایی که فقط برای کار زاییده شدهاند.»
«رونق بازار خرید و فروش کودکان متکدی در پایتخت»
آنطور که در این گزارش آمده از این کودکان برای کار کردن استفاده میشود. در ادامه این گزارش درباه این کودکان کار آمده: «آنها از صبح کار میکنند تا شب تا پدر و مادرهای جعلی یا پدر و مادرهای خودشان با خیال راحت مواد بکشند. کارگرانی که اگر خوب کار کنند، خریداران فراوانی دارند.»
فرشاد، پسری که برای چندرغاز هر روز خرگوش میشود
فرشاد 15 سال بیشتر ندارد و روزی 12 ساعت به شکل خرگوش درمیآید تا نظر مردم را به یک فروشگاه اسباببازی و لوازم کودک جلب کند. او برای این که بتواند به خرج خانواده 5 نفرهشان کمک کند، مجبور است از ساعت 8 صبح تا 8 شب کار کند و در ماه 300 هزارتومان مزد میگیرد.
در هفتههای اخیر خبرگزاری "مهر" آخوندی نیز در گزارشی با عنوان "رونق بازار خرید و فروش کودکان متکدی" از کاهش سن گدایی در تهران خبر داده بود.
در این گزارش آمده کودکانی که برای گدایی تا ماهی یک میلیون تومان اجاره داده میشوند.
در همین زمینه رضا جهانگیریفر "معاون توسعه خدمات اجتماعی شهرداری رژیم در تهران" با تایید خرید و فروش کودکان برای گدایی گفته :«برای گدایی نیاز است عواطف طرف مقابل را تحریک کرد و کسانی که از این راه سود می برند برای کسب درآمد بیشتر جنسیت گدایی را به سمت زنان برده اند . مردم به زنان نیازمند بیش از مردان نیازمند کمک می کنند. همچنین به کودکان بیش از بزرگسالان. بنابراین سن کودکان متکدی هم کاهش یافته است و از نوجوانی به سنین کودکی رسیده است.»
آمارهای غیررسمی تعداد کودکان کار را در ایران 7 میلیون نفر تخمین میزنند. مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی تقریبا دو سال پیش تعداد کودکان کار در ایران را 3 میلیون و 200 هزار نفر اعلام کرده بود.
برادرش نمی خواهد او را تحویل موسسه خیریه دهد. «دو میلیون بده بچه را ببر هر جا که خواستی.»این گزارش نیست، روایت نبض کند کودکانی است که هرروز آنها را سر چهارراه ها یا مترو می بینیم. نه می توانند بخوانند نه می توانند بنویسند، تنها چیزی که از همان ابتدا آموزش دیده اند کار کردن است. آنها از صبح کار می کنند تا شب پدر و مادرهای جعلی یا پدر و مادرهای خودشان با خیال راحت مواد بکشند.
کارگرانی که اگر خوب کار کنند، خریداران فراوانی دارند. قیمت این کودکان برده را می پرسم: «از صد هزارتا پنج میلیون.»
بردگی به جای عاشقی
اینجا دروازه غار است، ناف تهران. سوار مترو که شوی، کمتر از یک ساعت به ایستگاه شوش می رسی و چند قدم پیاده که بیایی جایی سردرمی آوری که انسانیت دود شده و به هوا رفته است. صبح ها خلوت و شب ها از زمین بچه می جوشد. نه عاشق می شوند نه کودکی می کنند. وقتی به سن دوازده، سیزده سالگی می رسند باید ازدواج کنند و بچه دار شوند، این چرخه زندگی کودکان برده است.
راه دیگری مقابل پای آنها نیست، فکر می کنند حتما این صحیح ترین راه است. آنها را غربتی صدا می زنند. از لب خط تا دروازه غار خانه هایی را می بینی با حیاط هایی بزرگ و هشتی و اندرونی و بیرونی، در تمام این اتاق ها خانواده هایی زندگی می کنند با چند بچه.
هر بچه سرمایه یی برای خانواده، برای این والدین فرزند بیشتر، زندگی بهتر است. مواد بیشتر است. نشئگی عمیق تر.
بیمارستانی شبیه به وال استریت
دختربچه 14 ساله افغان سال پیش بچه دار شده بود، او حتی توان بلند کردن بچه را هم نداشت اما حالابچه او پیش خودش نیست. نوزادش را سه میلیون تومان فروخته است. در این محله گروه دیگری نیز هستند کم تعداد تر از غربتی ها، به آنها فیوجی می گویند. اکثر مددکاران موسسات خیریه که با این خانواده ها سروکار دارند، خرید و فروش بچه یا بچه دار شدن برای درآمدزایی را ناشی از فقر فرهنگی در بین این گروه ها می دانند.
اینجا با بچه تجارت می کنند، مواد می کشند، زندگی می کنند و دست آخر هم سرنوشت تلخ تری در انتظارشان است، اینجا هر اتفاقی می افتد. مردی به نام خسرو وجود دارد. به بچه ها پول می دهد و بعد آنها را به هزار شکل دیگر به بردگی می گیرد.
کودکان موظف هستند که آخر شب با مقدار مشخصی پول به خانه برگردنند، اگر پول کم آورده باشند، باید تن به کارهای دیگری دهند. ازدواج این بچه ها هیچ جایی ثبت نمی شود، نام شان جایی ثبت نمی شود. گویا روح هستند. برده هایی که فقط برای کار زاییده شده اند. بیمارستان ... در خیابان مولوی تهران است.
بازاری برای خرید و فروش بچه درست مانند وال استریت، یکی از دانشجویان پزشکی که آنجا کار می کند، می گوید: «خانم هایی به این بیمارستان می آمدند و بچه دار می شدند و می رفتند، حتی برای شیردهی کودک خود صبر نمی کردند.
خیلی عجیب به نظر می رسید.
اما همین خانم دو هفته بعد می آمد و برگه یی را که دست مردی بود امضا و پول ناچیزی دریافت می کرد، سپس بچه را به او تحویل می داد. به همین سادگی. اینجا زنان معتاد هم می آیند برای زایمان، اما خرج دو، سه شب مصرف شان را می گیرند و کودک خود را می فروشند.»
بیایید برگردیم به دروازه غار، کوچه های باریک با جوی هایی که خشک شده است، بوی زباله می آید. دیوار سفید بزرگی دور جایی شبیه به میدان را گرفته است، از سوختگی های کنارش می توان فهمید که اینجا خوابگاه کارتن خواب هاست، یکی از آنها در میان زباله ها به ظرف برنجی می رسد و آهسته آهسته شروع به خوردن آن می کند.
فروش کودک به هر قیمتی
غربتی ها گروهی هستند که اصل خرید و فروش بچه ها متعلق به این گروه است. گروه های دیگر سعی می کنند که بیشتر بچه دار شوند تا پول بیشتری به چنگ بیاورند. مادری فرزند خود را یک و نیم میلیون تومان فروخته است. هنگامی که باردار بوده، بیمارستان نرفته زیرا قرار این بوده است که به محض اینکه بچه دار شد، باید او را به خریدار بدهد. «نمی خواستی بچه ات را نگه داری؟: چرا اما به پولش نیاز داشتم.» تمام مکالمه همین قدر طول می کشد، آنقدر مطمئن پاسخ می دهد که دیگر جای سوالی باقی نمی گذارد. بین خودشان و بچه، همیشه خودشان را انتخاب می کنند. مادر دیگری قرار بوده با فروش بچه به قیمت دویست هزار تومان لااقل خرج چند شبش را به دست آورد.
زمانی که او تازه مواد مصرف کرده بوده، خریدار می آید و بچه را می برد، نه پولی پرداخت می شود نه مادر چیزی یادش می آید. همه زندگی شان در پایپی شیشه یی خلاصه شده. پایپ هنوز در دستش هست.
در حیاط خانه چند کودک بازی می کنند، کارگرانی که منتظر مشتری هستند، زمین یخ زده و آب سیاهی آنجا جریان دارد، بچه ها روی آنها سر می خورند و می خندند.
یکی از مددکاران اجتماعی محله می گوید: «موردی داشتیم که برای ساکت کردن نوزاد چهارماهه خودش به او متادون می داده و در کنار نوزاد شیشه مصرف می کردند که بچه دچار حمله های شدیدی شده بود. هرکاری می کردیم که بچه را از مادر بگیریم و او را درمان کنیم قبول نمی کرد، بعدا که با او صحبت کردیم به ما گفت بچه پنج میلیون تومان مشتری داشته است و اگر آن را به ما تحویل می داد مشتری بچه از دست می رفته، اما به خاطر حال بد کودک مجبور شد و او را به ما داد.»
کودکان اجاره یی
مسعود، مددکار اجتماعی و بلد محله است، او مسوول شناسایی دروازه غار و لب خط است، خانه یی را نشان می دهد که یک سال پیش توسط موسسه یی خیریه کشف شد و تعداد زیادی بچه را از آنجا نجات می دهند، می گوید: «سال پیش بود فکر می کنم که این خانه را پیدا کردیم، حدود 40 تا 50 بچه در این خانه بودند که هرروز صبح عده یی می آمدندو آنها را اجاره می کردند و دوباره آخر شب آنها را برمی گرداندند.»
گروه دیگری هستند که در بارداری متوجه می شوند که نمی توانند از بچه نگهداری کنند و به همین خاطر دنبال خریداری برای فرزند خود می روند، اینها امن ترین مکان را یا خانه هایشان می دانند یا بیمارستان ...، این دانشجوی پزشکی که در این بیمارستان کار می کند می گوید: «در روز حدود سه تا چهار تا از این موارد در بیمارستان داریم، شاید خیلی از آنها در قبال فروش بچه خود اصلاپولی نگیرند و خیلی از آنها کودکان خود را رها می کنند و می روند.»
از طرح ضربتی تا فقر فرهنگی
در لب خط مردها تا آخر شب قمار می کنند و زن ها کار، فرهنگ زندگی شان عجیب است، کودکان آنها هم گاهی اوقات وارد این بازی ها می شوند و از همان سنین کودکی دست به همه کاری می زنند.
یکی دیگر از مددکاران اجتماعی می گوید اینها از بچه ها هر استفاده یی می کنند و این همان فقر فرهنگی شدیدی است که در میان آنها وجود دارد، با برخورد و طرح های ضربتی اینها جمع آوری نمی شوند، صرفا باید از طریق تغییر خود این بچه ها نگذاریم نسل جدیدی از آنها تربیت شود. این گزارش حتی پایانی هم ندارد، پایانی نیست بر مشکلات کودکانی که ناخواسته به دنیا می آیند و نمی دانند که چه کسانی هستند، بچه هایی که هنوز بچگی نکرده پدر شده اند، مادر شده اند. اما نه می دانند خودشان از کجا آمده اند نه بچه شان به کجا می رود.
اینجا لب خط است، دروازه غار، اینجا ته خط است برای بچه هایی که معامله می شوند تا مادرشان بگوید: «فروختمش و پول زندگی را به دست آوردم / چاره یی دیگر نداشتم اگر نمی فروختم چه کار می کردم؟ / نمی توانستم نگهش دارم، آدم در خماری هر کاری می کند/» وقتی پول خوبی پیشنهاد می کنند دیگر به من چه که بدانم کجا می رود.
منابع خبر: پارسینه , بگو نه
تصاویر جالب و دیدنی ....
پیدا شدن کیف پول پس از 24 سال.....
همانطور که گم کردن وسیله ای باعث آشوب شدن ذهن می شود پیدا شدن آن نیز می تواند شوق و ذوق خاصی را به همراه داشته باشد. لحظه گم کردن کیف پول می تواند یکی از سخت ترین لحظه های زندگی باشد اما دوباره پیدا شدن آن می تواند حالت جالبی را به همراه داشته باشد. “شرویل” مردی است که توانست پس از 24 سال از گم کردن کیفش بار دیگر آن را پیدا کند. این مرد آمریکایی پس از پیدا کردن کیفش گفته است: “در تمام این مدت دیگر حتی چهره کیف را هم فراموش کرده بودم اما با دیدنش همه خاطرات ناگهان دوباره به ذهنم بازگشت.” این مرد امریکایی در سال 1989 برای اسکی به یکی از پیست های شمال آمریکا رفته بود که کیفش را در آنجا گم می کند و در آن زمان مجبور شده بود تمام کارت ها و حساب های بانکی اش را مسدود یا عوض کند. بعد از گذشت 24 سال از گم شدن کیف هفته پیش یک نفر با شرویل تماس گرفته و کیف گمشده را به او بازگرداند. این کیف پس از بازگشت به صاحبش از نظر ظاهری تغییری نکرده بود اما درون کیف به مانند آن بود که سوخته یا آتش گرفته باشد اما محتویاتش به غیر از پول های نقد همگی در کیف باقی مانده بودند. او در این کیف توانست کارت های بانکی سابق و حتی کارت دانش آموزی اش را پیدا کند.
روش پولکی یک پسر برای خواستگاری از دختر مورد علاقه اش!...
“چن لی” یک برنامه نویس چینی است که چندی پیش برای خواستگاری از دختر محبوب خود راهی عجیب را انتخاب کرد که به پولکی ترین روش خواستگاری شهرت پیدا کرده است تا بتواند به راحتی نظر دخترک را جلب کند.
این جوان 27 ساله برای خواستگاری 999 گل رز ساخته شده است اسکناس را برای همسر آینده اش فرستاد و به همین وسیله از او خواستگاری کرد. او پس از ملاقات والدین دختر و اصرار آن ها به داشتن پول دست به این کار زد.
این جوان بعد از شنیدن صحبت های والدین دختر در مورد پول سریعا به بانک مراجعه کرد و تمام حساب پس انداز 200 هزار یوآن خود را خالی کرد. او سپس 4 روز وقت برای درست کردن گل ها گذاشت که هر کدام آن ها 5 دقیقه زمان نیاز داشت و از دو اسکناس ساخته شده است.
پس از ارسال بسته های گل روز اسکناسی، دختر و والدین او درخواست خواستگاری را قبول کرده و چند هفته دیگر با هم ازدواج می کنند.
طنز جالب و خواندنی نمونه سوالات کنکور...
مطالب طنز و خنده دار
1) چه عاملی سبب شد تا شما به خواستگاری عیالتان بروید ؟!
الف) جوونی کردم !
ب) سادگی کردم !
ج) گول خوردم !
د) من که نرفتم خواستگاری ، اون اومد !
2) اگر عیالتان با شما قهر کند برای آشتی کردنش چه کار خواهید کرد ؟!
الف) شما هم با او قهر می کنید تا زمانیکه خودش بیاید منت کشی !
ب) از طریق بکارگیری سیستم اعمال خشونت ، او را به زور آشتی خواهید داد !
ج) او را تهدید می کنید که اگر تا ?? بشمارید و آشتی نکند سریعا اقدام به اختیار نمودن همسر جدید می نمایید !
د) حاضرید یک چیزی هم بدهید اگر همیشه قهر باشد !
3) اگر خدایی ناکرده عیالتان فوت کند شما چه کار می کنید ؟!
الف) اول ناراحت و بعد خوشحال می شوید !
ب) اول خرما و بعد شاباش می دهید !
ج) اول قبرستان و بعد محضر می روید !
د) انشاا… بقای عمر ? تای دیگر باشه !
4) در کل ، از زندگی با عیالتان راضی هستید ؟
الف) اگر نباشم چیکار کنم ؟!
ب) چاره ای جز این ندارم!
ج) یک جوری داریم می سازیم دیگه !
د) بله که راضی هستم البته تا زمانیکه بتوانم پول مهریه اش را جور کنم !
5) ملاک شما در انتخاب عیالتان چه بوده است ؟
الف) املاک پدرش !
ب) دارایی پدرش !
ج) املاک و دارایی پدرش !
د) همه موارد !
6) اگر همسرتان از شما بخواهد که برای کادوی تولدش یک گردنبد طلا بخرید چکار می کنید ؟
الف) تا بعد از روز تولدش گم و گور می شوید !
ب) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مریضی می زنید !
ج) تا بعد از روز تولدش خودتان را به مردن می زنید !
د) آدرس یک بدلی فروشی کار درست را از دوستتان می گیرید !
7) در کارهای منزل چقدر به عیالتان کمک می کنید ؟
الف) در خوردن غذا با او همکاری می کنید !
ب) کانال های تلویزیون را شما با کنترل عوض می کنید !
ج) موقعی که عیالتان مشغول تمیز کردن منزل یا شستن ظروف است ، با زدن صوت و دست او را تشویق می کنید !
د) گاهی اوقات کارهای شخصی تان را خودتان انجام می دهید !
8) محبت آمیز ترین جمله ایکه به عیالتان گفته اید چه بوده است ؟
الف) عزیزم ، امروز صبحانه چی داریم ؟!
ب) عزیزم ، امروز ناهار چی داریم ؟!
ج) عزیزم ، امشب شام چی داریم ؟!
د) من واقعا … من واقعا عاشق …. من واقعا عاشق تو …. من واقعا عاشق تو روبچه با پنیرم !
9) نظرتان در مورد این جمله چیست ؟ مهرم حلال جونم آزاد
الف) زیبا ترین جمله دنیاست !
ب) با معنا ترین جمله دنیاست !
ج) خوشحال کننده ترین جمله دنیاست !
د) تخیلی ترین جمله عصر کنونی است !
10) شما بعنوان مرد خانواده ، چقدر عیالتان را دوست دارید ؟
الف) به اندازه تعداد سکه های مهریه اش
ب) به اندازه تعداد قطعات جهیزیه اش !
ج) به اندازه تعداد صفر های جلوی مبلغ موجودی حساب بانکی اش !
د) به اندازه تمام ستاره های آسمان در روز !