سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

روایتی دیگر از داستان کوتاه چوپان دروغگو............

احمد شاملو» که یادش زنده است، در ارتباط با مقوله‌ای، داستان «چوپان دروغگو» را از دیدگاهی دیگر مطرح می‌کرد. می‌گفت: تمام عمرمان فکر کردیم که آن چوپان جوان دروغ می‌گفت، حال اینکه شاید واقعا دروغ نمی‌گفته. حتی فانتزی و وهم و خیال او هم نبوده. فکر کنید داستان از این قرار بوده که: گله‌ای گرگ که روزان وشبانی را بی هیچ شکاری، گرسنه و درمانده آوار? کوه و دره و صحرا بودند از قضا سر از گوش? دشتی برمی‌آورند که در پس پشت تپه‌ای از آن جوانکی مشغول به چراندن گله‌ای از خوش‌ گوشت‌ترین گوسفندان وبره‌های که تا به حال دیده‌اند. پس عزم جزم می‌کنند تا هجوم برند و دلی از عزا درآورند. از بزرگ و پیر خود رخصت می‌طلبند.

گرگ پیر که غیر از آن جوان و گوسفندانش، دیگر مردان وزنان را که آنسوترک مشغول به کار بر روی زمین کشت دیده می‌گوید: می‌دانم که سختی کشیده‌اید و گرسنگی بسیار و طاقت‌تان کم است، ولی اگر به حرف من گوش کنید و آنچه که می‌گویم را عمل، قول می‌دهم به جای چند گوسفند و بره، تمام رمه را سر فرصت و با فراغت خاطر به نیش بکشید و سیر و پر بخورید، ولی به شرطی که واقعا آنچه را که می‌گویم انجام دهید. مریدان می‌گویند: آن کنیم که تو می‌گویی. چه کنیم؟

گرگ پیر باران دیده می‌گوید: هر کدام پشت سنگ و بوته‌ای خود را خوب مستتر و پنهان کنید. وقتی که من اشارت دادم، هر کدام از گوشه‌ای بیرون بجهید و به گله حمله کنید؛ اما مبادا که به گوسفند و بره‌ای چنگ و دندان برید. چشم و گوش‌تان به من باشد. آن لحظه که اشاره کردم، در دم به همان گوشه و خفیه‌گاه برگردید و آرام منتظر اشارت بعد من باشید.

گرگ‌ها چنان کردند. هر کدام به گوشه‌ای و پشت خاربوته و سنگ و درختی پنهان. گرگ پیر اشاره کرد و گرگ‌ها به گله حمله بردند.

چوپان جوان غافلگیر و ترسیده بانگ برداشت که: «آی گرگ! گرگ آمد» صدای دویدن مردان و کسانی که روی زمین کار می‌کردند به گوش گرگ پیر که رسید، ندا داد که یاران عقب‌نشینی کنند و پنهان شوند.

گرگ‌ها چنان کردند که پیر گفته بود. مردان کشت و زرع با بیل و چوب در دست چون رسیدند، نشانی از گرگی ندیدند. پس برفتند و دنبال? کار خویش گرفتند.

ساعتی از رفتن مردان گذشته بود که باز گرگ پیر دستور حمل? بدون خونریزی! را صادر کرد. گرگ‌های جوان باز از مخفی‌گاه بیرون جهیدند و باز فریاد «کمک کنید! گرگ آمد» از چوپان جوان به آسمان شد. چیزی به رسیدن دوبار? مردان چوب به دست نمانده بود که گرگ پیر اشارت پنهان شدن را به یاران داد. مردان چون رسیندند باز ردی از گرگ ندیدند. باز بازگشتند.

ساعتی بعد گرگ پیر مجرب دستور حمله‌ای دوباره داد. این بار گرچه صدای استمداد و کمک‌خواهی چوپان جوان با هم? رنگی که از التماس و استیصال داشت و آبی مهربان آسمان آفتابی آن روز را خراش می‌داد، ولی دیگر از صدای پای مردان چماق‌دار خبری نبود.

گرگ پیر پوزخندی زد و اولین بچه بر? دم دست را خود به نیش کشید و به خاک کشاند. مریدان پیر چنان کردند که می‌بایست.

از آن ایام تا امروز کاتبان آن کتابها بی‌آنکه به این «تاکتیک جنگی» گرگ‌ها بیندیشند، یک قلم در مزمت و سرکوفت آن چوپان جوان نوشته‌اند و آن بی‌چار? بی‌گناه را برای ما طفل معصوم‌های آن روزها «دروغگو» جا زده و معرفی کرده‌اند.

خب این مربوط به آن روزگار و عصر معصومیت ما می‌شود. امروز که بنا به شرایط روز هر کداممان به ناچار برای خودمان گرگی شده‌ایم! چه؟ اگر هنوز هم فکر می‌کنید که آن چوپان دروغگو بوده، یا کماکان دچار آن معصومیت قدیم هستید و یا این حکایت را به این صورت نخوانده بودید. حالا دیگر بهانه‌ای ندارید


داستان کوتاه چشم هفت رنگ...........

چشم هفت رنگش را دریغ از این که لحظه ای  از من غافل شود به من دوخته
است.خود را لایق بخاطر سپردن لحظاتم می داند ،لحظاتی که به نبض دلش نقش
می بندد،با بخاطر آوردنشان مرا به دیرینه های خود می کشاند.صدای چشمک
زدنش سکوت مبهم تعقیبش را می شکند.همچنان چشمک زنان تعقیبم می کند.دستم
را سویش بردم.ذوق زده شد وبرقی از آن مرا مقلوب خودش کرد.
اکنون با انگشت اشاره ام رفیق شده است به گونه ای که هرآنچه  می خواهم و
با چشم هفت رنگش نشانه  می کنم را بر روی صفحه ای از نبضش ثبت  میکند. دنیا را در دست دارم زمانی که با نگاهش اطرافم را جاروب می کنم.

نویسنده : کریم شینی پور
شهر :خرمشهر


داستان زیبای محتسب و مست از شاعر بزرگ ایران زمین پروین اعتصامی..

داستان زیبای محتسب و مست از شاعر بزرگ ایران زمین پروین اعتصامی

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی، زان سبب افتان و خیزان می‌روی
گفت جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت می‌باید تورا تا خانه? قاضی برم
گفت رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت والی از کجا در خانه? خمار نیست؟
گفت تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم
گفت پوسیده‌است جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه
گفت در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان سبب بیخود شدی
گفت ای بیهوده‌گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حد زند هشیار مرد مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست

————

خیلی دلم میخواد این بنده خدا رو در حالی که مست نیست ببینم، تو حالی مستیش که منو دگرگون کرد وای به حال زمانی که حواسش سر جاشه

علیرضا عصار این شعر را به زیبایی در آلبومی به نام محتسب منتشر ساخته است که شنیدن آن خالی از لطف نیست


مقاله ای از “برتراند آرتور ویلیام راسل” توصیه به خواندنش دارم...

مقاله زیر از “برتراند آرتور ویلیام راسل” فیلسوف، منطق‌دان، ریاضی‌دان، مورخ، جامعه شناس و فعال صلح طلب بریتانیایی قرن بیست است که به وسیله ابراهیم اسکافی به فارسی ترجمه شده است.
برتراند راسل در تاریخ هجدهم می 1872 دیده به جهان گشود و در دوم فوریه 1970 بر اثر آنفلوانزا در در ولز درگذشت. بنا به وصیت برتراند، جسدش را سوزانند و خاکسترش را روی کوههای ولز ریختند.
در 1874 وقتی راسل تنها چهار سال داشت، مادرش را بر اثر دیفتری از دست داد. مدت کوتاهی پس از آن خواهرش راشل که از خودش چهار سال بزرگتر بود، درگذشت. تنها دو سال بعد در 1876 پدر راسل بر اثر برونشیت از دنیا رفت. ?
او در اتوبیوگرافی اش نوشت که در نوجوانی، عمده علایق او را سکس، فلسفه دین و ریاضیات تشکیل می داده اند و تنها عاملی که از خودکشی اش بر اثر رنج از دست دادن عزیزان در خردسالی جلوگیری می کرده، شوق به فراگیری هر چه بیش تر ریاضیات بوده است.
برتراند در آغاز جوانی به مطالعه آثاری از پرسی بیش شلی روی آورد که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد. سپس به کالج ترینیتی در کمبریج وارد شد و در ریاضیات و فلسفه تحصیل کرد. راسل در 1901 موفق به کشف “پارادوکس راسل” شد و هفت سال بعد به عضویت انجمن سلطنتی بریتانیا درآمد. در طول جنگ جهانی اول به دلیل مبارزات ضد جنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد.
متن این مقاله به شرح زیر است:
چگونه از عقاید نادرست بپرهیزیم؟
برای پرهیز از انواع عقاید نادرستی که نوع بشر مستعد آن است، نیازی به نبوغ فوق بشری نیست. چند قاعده ساده شما را اگر نه از همه خطاها، دست کم از خطاهای مهلک تر بازمیدارد.
اگر موضوع چیزی است که با مشاهده روشن میشود، مشاهده را شخصاً انجام دهید. ارسطو میتوانست از این باور اشتباه که خانمها دندانهای کمتری از آقایان دارند با یک روش ساده پرهیز کند: از خانمش بخواهد که دهانش را باز کند تا دندانهایش را بشمارد. او این کار را نکرد چون فکر میکرد میداند. تصور کردن این که چیزی را میدانید در حالی که در حقیقت آن را نمیدانید، خطای مهلکی است که همه ی ما مستعد آن هستیم. من باور دارم که خارپشتها سوسکهای سیاه را میخورند، چون به من این طور گفته اند؛ اما اگر قرار باشد کتابی درباره عادات خارپشتها بنویسم، تا زمانی که نبینم یک
خارپشت از این غذای اشتهاکورکن لذت میبرد، مرتکب چنین اظهار نظری
نمیشوم. درهرحال، ارسطو کمتر از من محتاط بود. نویسندگان باستان و قرون
وسطا اطلاعات جامعی درباره تکشاخها و سمندرها داشتند. با وجود آن که
هیچکدامشان حتا یک مورد از آنها را هم ندیده بودند، یک نفر هم احساس نکرد
لازم است از ادعاهای جزمی درباره آنها دست بردارد.
اغلب موضوعات از این ساده تر به بوته ی آزمایش درمیآیند. اگر مثل اکثر مردم شما ایمان راسخ پرشوری نسبت به برخی مسائل دارید، روشهایی وجود دارد که میتواند شما را از تعصب خودتان باخبر کند. اگر عقیده مخالف، شما را عصبانی میکند، نشانه آن است که شما ناخودآگاه میدانید که دلیل مناسبی برای آنچه فکر میکنید، ندارید. اگر کسی مدعی باشد که دو بعلاوه دو میشود پنج، یا این که ایسلند در خط استوا قرار دارد، شما به جای عصبانی شدن، احساس دلسوزی میکنید، مگر آن که اطلاعات حساب و جغرافی شما آن قدر کم باشد که این حرفها در افکار شما تزلزل ایجاد کند.
اغلب بحثهای بسیار تند آنهایی هستند که طرفین درباره موضوع مورد بحث دلایل کافی ندارند. شکنجه در الاهیات به کار میرود، نه در ریاضیات؛ زیرا ریاضیات با علم سر و کار دارد، اما در الاهیات تنها عقیده وجود دارد. بنابراین هنگامی که پی میبرید از تفاوت آرا عصبانی هستید، مراقب باشید؛ احتمالاً با بررسی بیشتر درخواهید یافت که برای باورتان دلایل تضمین کننده ای ندارید.
یک راه مناسب برای این که خودتان را از انواع خاصی از جزمیت خلاص کنید، این است که از عقاید مخالفی که دوستان پیرامونتان دارند آگاه شوید. وقتی که جوان بودم سالهای زیادی را دور از کشورم در فرانسه، آلمان، ایتالیا و ایالات متحده به سر بردم. فکر میکنم این قضیه در کاستن از شدت تعصبات تنگ نظرانه ام بسیار مؤثر بوده است. اگر شما نمیتوانید مسافرت کنید، به دنبال کسانی بگردید که دیدگاههایی مخالف شما دارند. روزنامه های احزاب مخالف را بخوانید. اگر آن افراد و روزنامه ها به نظرتان دیوانه، فاسد و بدکار میآیند، به یاد داشته باشید که شما هم از نظر آنها
همینطور به نظر میرسید. با این وضع هر دو طرف ممکن است بر حق باشند، اما
هر دو نمیتوانید بر خطا باشند. این طرز فکر زاینده نوعی احتیاط است.
برای کسانی که قدرت تخیل ذهنی قوی دارند، روش خوبی است که مباحثه ای را با شخصی که دیدگاه متفاوتی دارد در ذهن خود تصور کنند. این روش در مقایسه با گفتگوی رودررو یک فایده و تنها یک فایده دارد و آن این که در معرض همان محدودیتهای زمانی و مکانی قرار ندارد. مهاتما گاندی راه آهن و کشتیهای بخار و ماشین آلات را محکوم میکرد، او دوست میداشت که تمام آثار انقلاب صنعتی را خنثی کند.
شما ممکن است هرگز این شانس را نداشته باشید که با شخصی دارای چنین عقایدی روبرو شوید، زیرا در کشورهای غربی اغلب مردم با دستاوردهای فن آوریهای جدید موافقند. اما اگر شما میخواهید مطمئن شوید که در موافقت با چنین باور رایجی بر حق هستید، روش مناسب برای امتحان کردن این است که مباحثه ای خیالی را تصور کنید و در نظر بگیرید که اگر گاندی حضور میداشت چه دلایلی را برای نقض نظر دیگران ارائه میداد. من گاهی بر اثر این گونه گفتگوهای خیالی واقعاً نظرم عوض شده است؛ به جز این، بارها دریافتم که با پی بردن به امکان عقلانی بودن مخالفان فرضی، تعصبات و غرورم
رو به کاستی میگذارد.
نسبت به عقایدی که خودستایی شما را ارضاء میکند، محتاط باشید. از هر ده نفر، نه نفر چه مرد و چه زن قویاً معتقدند که جنسیتشان برتری ویژه ای دارد. دلایل زیادی هم برای هر دو طرف وجود دارد. اگر شما مرد باشید میتوانید نشان دهید که اغلب شعرا و بزرگان علم مرد هستند؛ اگر زن باشید میتوانید پاسخ دهید که اکثر جنایتها هم کار مردان است. این پرسش اساساً حل شدنی نیست، اما خودستایی این واقعیت را از دید بسیاری از مردم پنهان میکند.
همه ما، اهل هر جا که باشیم، متقاعد شده ایم که ملت ما برتر از سایر ملتهاست. ما با وجود دانستن این که هر ملتی محاسن و معایب خاص خودش را دارد، معیارهای ارزشیمان را به گونه ای تعریف میکنیم که ثابت کنیم ارزشهایمان مهمترین ارزشهای ممکن هستند و معایبمان تقریباً ناچیزند. دراینجا دوباره انسان معقول میپذیرد که با سوآلی روبروست که ظاهراً جواب درستی برای آن وجود ندارد. دشوارتر از آن، این است که بخواهیم مراقب خودستایی بشر به واسطه بشر بودنش باشیم، زیرا ما نمیتوانیم با ذهن غیربشری مباحثه کنیم. تنها راهی که من برای برخورد با این نوع خودبینی بشر
سراغ دارم، این است که به خاطر داشته باشیم بشر جزء ناچیزی از حیات
سیاره کوچکی در گوشه کوچکی از این جهان است و همانطور که میدانیم در دیگر
بخشهای کیهان هم ممکن است موجوداتی باشند که نسبت بزرگیشان به ما مثل
.نسبت بزرگی ما به یک ستاره دریایی است.
 



میگن یه روز یه تــُرکه در سال 1341 برای اولین بار در ...........

 

میگن یه روز یه تــُرکه در سال 1341 برای اولین بار در خاورمیانه موفق به انجام جراحی قلب باز شد.

در سال 1347 اولین عمل پیوند کلیه را انجام داد!

ایشون کسی نبود جز دکتر جواد هیئت (متولد 1304 تبریز)، پزشک جراح، روزنامه نگار و پژوهشگر آزربایجانی است.


او نیز یکی از هزاران مفاخر آزربایجان است....

او فرزند علی هیئت، مجتهد و رئیس سابق دیوان کشور است. در سال 1304 در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دو سال اول رشته پزشکی را در آزربایجان گذراند.
سپس به استانبول رفت و پس از اخذ دکترای پزشکی، دوره تخصصی جراحی را در استانبول و پاریس به پایان رساند و در سال 1331 به ایران بازگشت.
در مدت 48 سال طبابت و جراحی در تهران، به تدریس و تألیف کتاب‌ها و مقالات جراحی پرداخت و در فاصله سال‌های 55 - 1343، مجله دانش پزشکی را منتشر کرد. (در این مجله بیش از پنجاه مقاله علمی به قلم او چاپ شده‌است).
در کنار جراحی عمومی، جراحی قلب را آغاز کرد و در سال 1341 برای اولین بار در خاورمیانه موفق به انجام جراحی قلب باز شد.

در سال 1347 اولین عمل پیوند کلیه را در تهران و اولین پیوند قلب سگ‌ها را در آزربایجان با موفقیت انجام داد.
(او ابتدا روی سگ‌ها که تا آن زمان در کشور ما بی سابقه بود ماشین قلب و ریه مصنوعی را به کار گرفت و بعد از عمل جراحی روی 25 سگ در بیمارستان شهربانی این ماشین را در جراحی قلب انسان با موفقیت به کار برد.)
از سال 1342 به نمایندگی ایران در «انجمن بین المللی جراحی» و از سال 1362 به عضویت «آکادمی جراحی پاریس» انتخاب شد.
تاکنون بیش از 25 مقاله و سخنرانی از او در کنگره‌های بین المللی جراحی به زبان‌های فرانسه، انگلیسی در مجلات معتبر پزشکی خارجی چاپ شده‌است.

دکتر هئیت در کنار مطالعات و تألیفات پزشکی در تورکولوژی و فلسفه و اسلام شناسی نیز صاحب مطالعه و اهل نظر است. او بعد از انقلاب اسلامی با همکاری چند نفر از دوستان صاحب قلم خود، مجله وارلیق را به زبان‌های ترکی و لهجه فارسی منتشر نموده و در زمینه ترکشناسی شخصأ بیش از صد مقاله در این مجله نوشته‌است.

از هفت جلد کتاب درباره تورکولوژی پنج جلد آن در باکو و یک جلد (نگاهی به تاریخ و فرهنگ ترکان) در آنکارا ازطرف وزارت فرهنگ به ترکی به چاپ رسیده‌است. هئیت از طرف دانشگاههای استانبول، باکو و نخجوان عناوین دکترای افتخاری و پروفسـوری دریافت نموده. هئیت هنوز هم به فعالیت جراحی و فرهنگی ادامه می‌دهد. ایشان متأهل و دارای پنج دختر می‌باشند که دو دخترش پزشک شده‌اند.[نیازمند منبع]
سیری در تاریخ زبان و لهجه‌های ترکی (1365)
ترومبوز و قلبیت و درمان آن (1335)
نگاهی به تاریخ ادبیات آذربایجان (دوجلد)
مقایسه اللغتین مقایسه فارسی و ترکی (1362)
زبان وادبیات ترکی آذربایجان در قرن بیستم (گزارش به ترکی استانبولی در چهارمین کنگره بین المللی تورکولوژی - استانبول 1364)
نگاهی به تاریخ و فرهنگ ترکان (1365)
آذربایجان شفاهی خلق ادبیاتی (1367)
ادبیات شناسلیق (1374)
خلاصه تاریخ فلسفه غرب


حرامم باد !

گروه اینترنتی گوناگون || www.goonagoon-groups.com

لمسِ تن تو
شهوت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد....
داغیِ لبت ، جهنم من است
حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند...
هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست
حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد.....
فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس
خاتون من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ،
یک بوسه
یک نگاه حتی

حرامم باد !
اگر تو عاشق من نباشی...


سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفران

 
 
 
آمریکایی و ایرانی
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند.....
یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟
یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم .
همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک دستشویی و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد.
در دستشویی را زد و گفت: بلیط، لطفا!
در دستشویی باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد.
آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است. بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند.
وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند.
یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟
یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک دستشویی و سه ایرانی هم رفتند توی دستشویی بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از دستشویی بیرون آمد و رفت جلوی دستشویی آمریکایی ها و گفت: بلیط ، لطفا

جملاتی که آقایان دوست دارند آنها را بشنوند.....................


جملاتی که آقایان دوست دارند آنها را بشنوند

http://www.goonagoon-groups.com/

اگر تازه نامزد کرده اید یا اگر مدتی است که ازدواج کرده اید، بدانید که مواردی وجود دارد که هیچگاه تغییر نمی کند مثل احساس نیاز به تقدیر و تشکر یا احساس نیاز به داشتن رابطه خصوصی؛ و این فقط مختص آقایان نیست بلکه شما خانم ها را نیز شامل می شود. در زیر 6 مورد وجود دارد که با گفتن آنها به نامزد یا شوهرتان در هر مرحله از ازدواج که هستید، او را سرشار از عشق و علاقه می کنید.

1. عالی به نظر می رسی

مردها احساس ناامنی می کنند درست مثل خانمها. اگر آقایان این ضعفشان را نشان دهند یا نه، اما گاهی اوقات تعجب می کنند اگر شکمشان بزرگ شده باشد و از کمربندشان جلوتر زده باشد یا موارد دیگر. پس گاهی اوقات باید از آنها تعریف و تمجید کرد.

2. من عاشق هیکل تو هستم

ما با گفتن این جمله نمی خواهیم دروغ بگوییم. این جمله را بدون اینکه بخندید یا شرمنده شوید بگویید. مردها نسبت به بدنشان حساس هستند و همچنین آنها دوست دارند بدانند بدنشان شما را مجذوب می کند.

3. خانمی در حال نگاه کردن شماست

بله، این جمله به اعتماد به نفس او کمک می کند. اما با گفتن این جمله به او نشان می دهید که شما فقط زن هایی که به او خیره شده اند را نگاه می کنید و از اینکه به او بگویید ابایی ندارید. با گفتن این جمله به او می فهمانید که به او مطمئن هستید و از این بابت که او توسط دختر دیگری گمراه نمی شود خیالتان راحت است.

4. حق با شماست

ما همه دوست داریم که حق با ما باشد که مردها هم از این مقوله مستثنی نیستند. شما می دانید چه مواقعی؟ گاهی اوقات. وقتی که حق با اوست بهتر است به او بگویید مخصوصا اگر با هم بحث کرده اید. مطمئنا فکر می کنید که با گفتن این جمله همسرتان فکر می کند که شما ترسیده اید یا در بحث کم آورده اید اما این جمله باعث می شود که بحثتان تمام شود. با شنیدن این جمله، به همسرتان احساس خوبی دست می دهد و به او ثابت می شود که شما فردی منطقی هستید و اشتباهتان را پذیرفته اید و این به هموار کردن مخالفت های بعدی تان کمک می کند.

5. این پیچ را باز می کنی؟

مردها دوست دارند احساس مردانه کنند. این نکته ریشه در فرهنگ ما دارد. کمک کردن در کارهای ساده به آنها احساس خوبی می دهد. ما نمی گوییم که شما از آنها کارهایی را بخواهید انجام دهند که از دست خودتان برمی آید اما اگر به دستیار نیاز داشتید، همسرتان مورد خوبی هستند که آنها را هم شاد می کند.

6. تو کچل نیستی !

حدود یک چهارم مردها در سن 25 سالگی ریزش مو پیدا می کنند و تا سن 60 سالگی دو سوم موهایشان را از دست می دهند. از دست دادن موهایشان برای آنها ترسی را به دنبال می آورد. بنابراین حتی اگر همسرتان مقداری تاسی پیدا کرده است، به او بگویید که کچل نیستی. این جمله دقیقا معادل این است که شما بپرسید به نظر شما این جینی که پای من است مرا چاق نشان می دهد؟ نه عزیزم البته که نه.



انتـظارات گفتـاری خانـم ها از آقایـان و بالـعکس.................

انتـظارات گفتـاری خانـم ها از آقایـان و بالـعکس


جملاتی که خانم ها دوست دارند آنها را بشنوند

http://www.goonagoon-groups.com/

1. روز خوبی داشتی؟

هـنـگامیـکه از همسر خود در مورد چگونگی گذراندن روزش پرسش میکنید، برداشت او این خواهد بود که شما انسان با فکری هستید و مشتاقید بدانید وی ساعات کاری خود را چگونه سپری کرده است. اما یـک هشـدار: ایـن سـؤال بـه هـمـسـر شـمـا مجوز آن را خواهد داد که چند ساعتی در مورد کوچکترین اتفاقاتی که برایش افتاده صحبت نمایـد. پس برای مدت زمانی طولانی آماده نشستن و شنیدن داستانهای او شوید.

نکته :زنها به آنچه که در فکر شما میگذرد، توجه زیادی دارند. پرسش در مورد چگونگی روز او نشان می دهد کـه شمـا پذیرا، مشتـاق و علاقمند به گوش دادن حرفهای همسرتان هستید. با این عمل به او فرصتی می دهیـد تا خودش را خـالی نـموده و شما را به عنوان همراز و محرم اسرار خود در نظر بگیرد. اگر چه ممکن است بیش از زمانی که انتظار دارید مجبور به شنیدن صحبتهایش شوید، اما وقتی تمام شد، او شروع به صحبت در مورد شما خواهد کرد.

2. نمی تونم بگم چقدر دلربا و زیبا هستی

همانطور که مشخص است، این بـه او مـی رسـاند که وی برای شما جذاب بوده و فرد دیـگری بـه چشمتان نمی آید. از طرف دیگر باعث افزایش اعتماد بنفس در او خواهد شد.

نکته :این جمله بخصوص در روابط زناشویی بلند مدت مؤثر واقع می شود چرا که شما به همسر خود اطمینان میدهـید هنوز به او علاقه دارید. در عوض همسرتان نیز سعی خواهد کرد این زیبایی و دلربایی را با شما تقسیم نماید.

3. در مورد ‌[هر چیزی] چه احساسی داری؟

پـرسیدن این سؤال به همسرتان نشان می دهد که شما خالصانه برای احـساسـات او اهمیت قائل هستید. زنها عاشق بیان احساسات خود در مورد هر موضوع قابل تصوری می بـاشند. با این حـال بـدانید که خود را در دام گفـتگویـی طولانی و عمیق در مورد آن موضوع گرفتار خواهید کرد. بنابراین اگر شب تصمیم تماشای مسابقه فوتبالی را دارید، این سؤال را مطرح نکنید.

نکته :
این سؤال بیانگر جنبه مهربانی و دلسوزی یک فرد است. وقتی همسرتان در می یابد که شما توجهتان را به وی مبذول داشته اید، او نـیـز متقابلا تمام احساسات خود را با شدتی بسیار بیشتر، اهدا خواهد نمود. یعنی اگـر قـبـلا فـقـط فردی جذاب بشمار می آمدید، اکنون همانند جواهری در چشم او جلـوه خواهید کرد.

4. تو زیباتر از دوستان دیگرت هستی

قرار دادن او از بین همتاهایش بر سکوی نخست زیبایی باعث بالا رفتن اعتمـاد بـنفـس وی شـده و سـبـب می گـردد تا هـمـسر شمـا در تـصـوراتش بر دوستان هم جنس خود بتواند فرمانروایی کند. این تحسین و تعریف بسیار مهمی در دنیای زنانه محسوب شده و امتیاز شما را در نزد همسرتان ارتقای چشمگیری خواهد داد.

نکته :گذشته از اینکه باعث می گـردد او از لحاظ زیبایی ظاهری خود را برتر از اطرافیانش تصور کند، این جمله کوتاه به همسرتان تفهیم میکند که شما تا چه حد برای وی ارزش قائل هستید. بعلاوه زمانی که دوستانش پیش شـما هستند، کمتر احساس نگرانی خواهد کرد. او در مـورد خـودش احـسـاس خـوبـی نموده و پاداش سلیقه بخرج دادن شما را خواهد داد. با اینحال یک احتمال جانبی بالقوه وجود دارد: یک همسر حسود این سخن را مدرکی برای متهم نمودن شما به اینکه قصد برانداز نمودن و چشم دوختن به دوستانش را دارید، بشمار خواهد آورد.

5. تو واقعا زرنگ و باهوشی

با تـصـدیـق نـمودن هـوش و ذکـاوت وی، ایـن معـنی را می رسانید که علاوه بر محاسن ظاهری، متوجه ذهن و فکر توانمندش نیز شده اید. هـمـسر شـما بـا شنیدن این جمله در مورد همه جوانب زندگی خود احساس رضایت و خوشنودی خواهد نمود. این سخـن نشانه احترام از طرف شما برای همسرتان محسوب میگردد.

نکته :همسرتان این مسئله را که شما فقـط بـه فـکر روابط جنسی نیستید و قادرید ماورای چنین موضوعات فکر کنید را تحسین خواهـد کرد. زنها عاشق مردان صـمـیمی و خـوش قـلب مـی بـاشند و هیچ چیزی بهتر از بیان و تشخیص هوش و ذکاوت آنها نمی تواند صفات آقا منشانه شما را آشکار نماید.

6. در روابط زناشویی بسیار خوب هستی

بیان این جمله باعث می گـردد هـمـسرتان احساس کند که یک الهه است. شنیدن این عبارت به همسر شـما تفهیم می کنـد کـه روابـط جنسی و زناشویی او به چشم شما بی عیب و نقص بوده و باعث می گردد که احساس نماید واقعا می داند کـه چگـونه باید مرد خود را راضی نگاه دارد.

نکته :تحسین و تمـجید از عملکرد او نشانگر این است که شما به روابط جنسی فقط به عنوان ابزاری برای ارضا نــمودن خود نگاه نکرده، بلکه همه جنبه های آنرا مورد ستایش قرار میدهید.

7. می خواهم همه عمرم را با تو سپری کنم

ایـن جمله ای سنگین است؛ معنی آن فاصله زیادی با دادن پیشنهاد برای ازدواج نـدارد. بنابراین پیش از گفتنش به نامزدتان مراقب عواقبش باشید. اما بخاطر داشته باشید که ریسک کردن اغلب پاداش و نتیجه مطلوب به دنبال خواهد داشت. هنگامیـکه این جـمله را بیان می دارید، او از لحاظ روانی بسیار سرکیف می گردد. جـمـلات دیـگـری کـه تقریبا همین نتیجه را داشته ولی تعهدآوری آنها کمتر می باشد، عبارتند از: "فقط تو میتونی تا این حد منو خوشحال کنی" و "من دوست ندارم با هیچ کس دیگری جز تو باشم."

نکته : همـه زنـها عاشق شنیدن جملاتی حاکی بر سرسپردگی دیرپا و با دوام از همسرشان هستند. مطمـئـن بـاشیـد کـه بـعد از گفتن این جمله سلامی همیشگی را از او خواهید شنید.

8. تو بهترین دوست منی

به او می گویید که چگونه ماورا و فراسوی مسائل جنـسی می اندیشید و به این معنی اسـت که برای رابطه اتان ارزش قائل هستید و مایلید کارهایی را بـهـمراه او انجام دهید که مردان دیگر ممکن است رغبتی به آن نداشته باشند. همسرتان بعد از شنـیـدن ایـن جمله پیوستگی مقاومت ناپذیری با شما پیدا خواهد نمود.

نکته :این جـملات شـما را در نـظر وی بـجای یـک فرد عادی که مجبور به گذراندن وقتش با او است، به انسانی معنی دار و جذاب تـبـدیـل میکند. این شما را به ابتدای لیست خواسـتگـاران پرتاب میکند چراکه شما به مهمترین نکته اشاره کرده اید: دوستی و رفاقت.

9. تو یک مادر ایده آل خواهی شد

اغلب زنها به دنبال این هستند که روزی بچه دار شونـد. هـمـچـنین اکـثـرا با خود کلنجار می روند که آیا در این راه مـوفـق خـواهد بـود یـا خـیر. بـا گفـتن این جمله به او اطمینان می دهید که حتما به هدفش خواهد رسید. به علاوه با ارضـای نیازهای درونی او باعث آرامش و تسکین وی می شوید. بیان این کلمات از زبان شما به عنوان یک همسر، او را تبدیل به خوشحال ترین انسان روی زمین خواهد نمود.

نکته : اینـگونه بطورغیر مستقیم به همسر خود می فهمانید که مایلید از او بچه دار شوید. واضح است که این نوایی بسیار خوشایند در گوش او می باشد. از این نقطه، همسرتان بیشتر پذیرای پیشرفت و ترقی شما خواهد شد.

10. تو زندگی منو کامل می کنی

این به او می گوید که تنها فرد مورد علاقه شما است. همه زنها دوست دارند این جمله را از شوهرشان بشنوند. بـیـان ایـن عبـارت بـه مفهوم آن است که شما همسر خود را بصورت کامل پذیرفته ایـد و ایـنـکه او به صـورت موجودی اجتناب ناپذیر و همیشگی برای شما در آمده است. در همسرتان احساس لـذت بـخش غیر قابل تصوری بوجود آمده و تا چندین روز لبخند از لبانش جدا نخواهد شد.

نکته : این جـمـله اسـاسـا مـی گـوید که شما در زندگی به او نیاز داشته و نمیـتوانید بدون او به زندگی ادامه دهید. زنها از شنیدن چنین جملاتی بسیار مشعوف میگردند.

11. به زبان راندن کلمه "دوستت دارم"

این جمله "دو کلمه ای" معروف و کوتاه کـه هـمگی ما برایـش اهـمیت بسیار زیادی قائل هستیم، می تواند تاثیر شگرفی به همراه داشته بـاشد. اگر ازدواج کرده اید خوب است هر روزه چندین بار برای همسرتان تکرارش نمایید.

نکته :گفتن این عبارت بهـمسرتان بـاعث روشن نگاه داشتن شعله های آتشی می گردد که همیشه نیاز به برافروزی دارند. اگـر در بـین شما کسانی تـا حال این جمله را به همسرشان نـگفـتـه انـد، هر گاه احساس آمادگی نمودید، تردید به خود راه نداده و آن را بیان کنید. هیچگاه از گفته خود پشیمان نخواهید شد وقتی که عکس العمل او را می بینید (یا احساس می کنید).