سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

انباری پر از جمجمه انسان! ...............

    نظر
 
 
 
برترین ها: هالستات شهر کوچکی در اتریش است که جنگل های زیبا و رودخانه های زلال آن را احاطه کرده اند. تنها مشکل هالستات این است که این شهر منطقه ای محدود بین رودخانه و صخره ها بوده و کمبود زمین و از جمله قبرستان روبرو است. به همین دلیل در گذشته هر 10 تا 15 سال یک بار قبرهای قدیمی تخلیه می شدند تا جا برای مرده های جدید وجود داشته باشد. سپس جمجمه ها را رنگ آمیزی کرده درجایی مخصوص قرار می دادند. تا به حال 1200 جمجمه در این مکان قرار داده شده است. آخرین جمجمه که در سال 1995 از زمین خارج شد به زنی تعلق داشت که در سال 1983 مرده بود.


























حدس بزنید که این پوشش سیاهرنگ چیست! ...............

    نظر

برترین ها: با دقت به تصویر اول نگاه کنید. در این تصویر دیواری را می بینید که در غاری در تنسی واقع شده است. آیا می توانید حدس بزنید که پوشش سیاهرنگ روی دیوار چیست؟

صدها هزار خفاش در فصل زمستان به این غار پناه می آورند. این حیوانات روی دیوار غار می نشینند و پوششی سیاهرنگ به وجود می آورند.














گذری بر دنیا در هفته ای که گذشت ..................

    نظر

برترین ها : عکس هایی که در زیر مشاهده می کنید بعضی وقایع مهم یا جالب جهان را در روزهای اخیر نشان می دهند.

1. پیپا وایت هاوس زن اسکاتلندی در حال سنگ نوردی بر صخره ای است که به شکل تقریبا عمودی روی سطح زمین قرار گرفته است.


2. باب اوینگ 22 ساله و آنتونی هادج یکی از عکس های عروسی خود را روی صخره های سنکای ویرجینیا می اندازند.


3. هفته گذشته به دنبال سیل شدید در کامبریا، طغیان رودخانه یک طرف این خانه را به طور کامل تخریب کرد. خوشبختانه ساکنان این خانه در لحظه تخریب در جای دیگری حضور داشتند.


4. سربازان چینی در حال تمرین دسته جمعی هستند.


5.  رعد و برق برفراز رودخانه ای در کانزاس  منظره ای کم نظیر را به وجود آورده است.


6. عجیب ترین منظره از مجلس پارلمان و چشم لندن، که توسط یک فرد عادی عکسبرداری شده است.


7. در پی باز شدن ناگهانی یک چاه فاضلاب در چین، یک تاکسی به داخل آن افتاده و کارگران در حال تلاش برای بیرون آوردن آن هستند.


8. این عکس سحابی حباب در صورت فلکی ذات الکرسی را نشان می دهد.


9. طوفان و رگبار در جنوب لندن منظره ای کم نظیر را به وجود آورده است.


10. طوفان شدید در نیواورلئان مردم بعضی مناطق را به ترک منازلشان وادار کرده است.


11. طوفان شدید این دختربچه و خانواده اش را وادار به ترک منزلشان کرده است.


12. پس از وقوع طوفان در نیواورلئان، سیل چهره شهر را پوشانده است.


13.  پس از وقوع سیل در نیواورلئان این دو مرد برای پارو زدن از تابلوهای راهنمایی رانندگی استفاده می کنند.


14. مرد چینی اتومبیل خود را پارک کرده و برای تماشای امواج از آن پیاده شده است، ولی امواج اتومبیل او را احاطه کرده اند.


15. پلیس کره جنوبی سرنشینان یک کشتی ماهیگیری را که بر اثر طوفان واژگون شده است نجات می دهد.


16. گرداب عظیم در چین که از ساعت 17:30 تا 17:55 ادامه داشت.


17. گروه آکروبات لندن در حال نمایش برنامه خود در چین است.


18. بث تودلز برنده مدال برنز المپیک روی بال هواپیمای در حال پرواز راه می رود.




19. در مراسم افتتاحیه پاراالمپیک آتش بازی آسمان لندن را روشن کرده است.


20. بوریس جانسون (شهردار لندن) و باربارا ویندسور(بازیگر)، در حال بازی والیبال نشسته در مسابقات پاراالمپیک لندن هستند.


21. این بطری را ماهیگری به نام آندره لیپر پیدا کرده است. نوشته ای که در داخل بطری وجود دارد به سال 1914 یعنی 98 سال پیش بر می گردد و نشان می دهد که رها کردن این بطری در دریا بخشی از یک آزمایش علمی بوده است. این کشف رکورد تازه ای را به ثبت رساند که 5 سال از رکورد قبلی بیشتر است.


22. در کنواسیون ملی حزب جمهوری خواه آمریکا، کلینت ایستوود صندلی خالی اوباما را موردخطاب قرار می دهد.


23. این عکس را اوباما برای پاسخ به حزب جمهوری خواه در توییتر قرار داده است.


24. این اتومبیل به تقلید از لامبورگینی و توسط یک مرد چینی ساخته شده است. رسانه های محلی می گویند این لامبورگینی می تواند سرعتی معادل 160 MPH داشته باشد.


25. ماموران آتش نشانی جورجیا به کمک سگ هایی می شتابند که در بین شعله های آتش گرفتار شده اند.


26. یک هتل به همراه یک پایانه مسافربری از طریق انفجار کنترل شده تخریب شده اند.


27.کوچک ترین زن جهان (18 ساله با قد 62.8 سانتی متر) با کوچک ترین مرد جهان (72 ساله با قد 54.6 سانتی متر) در کنار هم ایستاده اند.


28. 641 ماساژور تایلندی رکورد جدیدی را در گینس به ثبت رسانده اند.


29. این تصویر صحنه انفجار یکی از بمب های باقیمانده جنگ جهانی دوم را در یک انفجار کنترل شده در آلمان نشان می دهد.


30. در جریان انفجار کنترل شده در آلمان، مامورین آتش نشانی از کنار یک دیوار حفاظتی می گذرند. پوشال هایی که برای کاهش اثر انفجار در اطراف بمب قرار داده شده بودند بر اثر انفجار پراکنده شدند و بعضی از آنها روی سقف خانه ها افتادند.


31. ماموران آتش نشانی این کارگر را که در چاهی به عمق 18 مترگرفتار شده بود نجات می دهند. این کارگر چینی به دلیل کمبود اکسیژن با مشکل مواجه شده و فریادهای او به گوش خواهر زاده اش رسیده بود.


32. در مراسم افتتاحیه انجمن جزایر اقیانوس آرام دانشجویان استرالیایی نخست وزیر کشورشان را روی تختی حمل می کنند.


33. زندانیان پرو اعتصاب کرده روی پشت بام زندان جمع شده اند. در این اعتصاب که به زخمی شدن چند تن از نگهبانان و گروگانگیری منجر شد، حدود 200 زندانی شرکت کرده بودند. 


34. این مرد سبز پوش استرالیایی در جاده ها پرسه می زند و به رانندگانی  که اتومبیلشان به دلیل تخلفات رانندگی توقیف شده است کمک می کند.

 


سینمایی رویایی، شناور روی دریا ..........................

    نظر

سینمایی رویایی، شناور روی دریا  

 
 برترین ها: سینما مجمع الجزایر سینمای شناوری است که توسط طراح چینی، اله شرین  ساخته شده و اهالی منطقه در طول جشنواره فیلم های سینمایی در آن فیلم تماشا می کرده اند. این سینما از مواد بازیافتی ساخته شده بود و تنها در زمان برگزاری جشنواره مورداستفاده قرار می گرفت.

تماشاچیان در حین نمایش فیلم روی الوار چوبی می نشینند و کشتی آنها را حمل می کند.














ماندگارترین دیالوگ های تاریخ سینما .....................

    نظر

سگ کشی - بهرام بیضایی

تو این دنیا از یه نفر که معذرت میخوای، بقیه وامیستن تو صف...




لورل و هاردی

هاردی : فردا دم آفتاب اعداممون می کنن.
لورل : کاش فردا هوا ابری باشه...





There Will Be Blood

یه وقتایی میشه که به آدم ها نگاه می کنم و چیزی که ارزش دوست داشتن داشته باشه پیدا نمیکنم....!



Synecdoche, New York

اون چیزی که قبلاً در برابر تو وجود داشت، اون آینده هیجان آور و رمزآلود...
الان در پشت سر تو قرار گرفته، اونو زندگی کردی، اونو فهمیدی و از اون نا امید شدی...


The Bride Wore Black

انسان همیشه برنده ست بازنده ها متولد نمیشن ساخته میشن...


Scent of a Woman

تنها زمانی از دیدن دست بر می داریم که مرده باشیم...


Dark Passage, 1947

هم? ما میترسیم، چیزی به اسم شجاعت وجود نداره...


The Lion in Winter

جدایی یه عمل ساده ست، اول پای چپ رو بر می داری بعد پای راست...


Everybody"s Fine

مردم عوض شدن، زمونه عوض شده، میدونی، این روزها وقتی با یه نفر دست میدی بعدش باید انگشتات رو هم بشماری و ببینی که هر 5 تا رو پس گرفتی یا نه...


A Dangerous Method

کارل یونگ : بعضی وقت ها باید یه کارهای غیر قابل ِ بخشش بکنی ، فقط به خاطر اینکه بتونی به زندگی ادامه بدی ...


ضیافت - مسعود کیمیایی

پولداری که واست بی‌کسیو صاف و صوف نمی‌کنه مؤمن. اون کسی که واست کسی باشه این‌ور بی‌پولیته. اصلاً خودپولداریه که برات کس نمی‌ذاره. اون کسی که رفیق پولداریت باشه، ناکسه.


Downfall

- من نباید پناهگاه رو ترک می کردم. باید خودمو می کشتم
- یه چیزی بخور. فرصت برای مردن همیشه هست


Dark Knight

جوکر: دیوونگی مثل جاذبه ی زمینه! تنها چیزی که لازم داره،یه تکون ساده و کوچیکه...


تصاویری جالب از المپیک روستایی در هند!

    نظر
 
 برترین ها: روستاهای  هند هر ساله شاهد جشنواره ای است که آن را "المپیک روستایی" می نامند.  شرکت کنندگان این جشنواره توانایی ها و مهارت های خود را  از جمله کنترل ارابه، اجرای حرکات آکروبایتک روی اسب، شکستن سنگ روی سینه و غیره به نمایش می گذارند.

شرکت کنندگان با محدودیت خاصی روبرو نیستند و همه، از نوجوانان گرفته تا افراد سالخورده زیر 80 سال می توانند در مسابقات شرکت کنند. حتی معلولین هم می توانند در جشنواره المپیک روستایی شرکت کنند. 




















داستان کوتاه مترسک..................

 

حاصل سالها بارون وبرف خوردن و زیر آفتاب موندن ،قیافه خنده دار مترسکی بود که وظیفه اش نگهبانی از مزرعه بود.اما هیج پرنده ای از اون که نمیترسید هیج ،روی شونه هاش هم میشستند و بازی میکردند . البته مترسک هم ناراضی نبود چون از بسکه واسه خودش آوازهای غمگین خونده بود خسته شده بود اما حالا کلی دوست پرنده ای پیدا کرده بود .پرنده ها هم دوستهای خوبی براش بودند و تنهایی هاش رو پر میکردند.تا اینکه یه روز چشم پپر مرد مزرعه دار به مترسک افتاد، با ناراحتی رو به همسرش کرد وگفت :نگاه کن ،این مترسک نمیتونه هیچ پرنده ای رو بترسونه، فردا باید قیافش رو تغییر بدیم و ترسناکش کنیم .مترسک تا این حرفها رو شنید غمش گرفت.نمیدونست چیکار باید بکنه، تا اینکه فکری به سرش زد.دوستای پرنده اش رو صدا زد وازشون قول گرفت هر چی خواست براش انجام بدن و هیچی به کسی نگن.گفت تمام پوشالهای تنش رو در بیارن و دهها لونه جدید برای خودشون بسازن، چوبهای دستها و تنش رو با شال گردنش ببندن دور نهالهای مزرعه که باد شب پیش شکسته بود ، کلاهش رو بذارن جای لونه کلاغ که تو بارون خراب شده بود، با لباسهاشم زخمهای سگ بداخلاق مزرعه رو ببندن آخه سیمهای خار دار تنش روبد جوری زخمی کرده بودند.از فردای اونروز دیگه مترسک سرجاش نبود.وخیلی ها نمیدونستند چی بسرش اومده وخبری هم ازش نداشتند.ولی یه وقتهایی موقع طلوع آفتاب، صداآوازش رو میشد از هر جای مزرعه شنید البته نه آوازهای غمگین وگرفته آوازهایی عاشقانه وشاد.شادشادشاد.

نویسنده سعید گلدست تقدیم به دختر خوبم نگین........


5 خطایی که حین مسواک زدن مرتکب می شویم! ...............

5 خطایی که حین مسواک زدن مرتکب می شویم!

iran-stars.com

 

سلامتیران: احتمالا شما نیز روزانه دو الی سه بار دندان هایتان را مسواک می زنید و شاید تصور می کنید در این کار خبره شده اید. اما باید بدانید بدون اینکه متوجه بشوید خطاهایی مرتکب می شوید. در این مطلب با 5 خطایی که اغلب ما حین مسواک زدن مرتکب می شویم آشنا خواهید شد.


1.عجله می کنیدبه عقیده ی کارشناسان یکی از خطاهای شایع مسواک زدن زمانی کوتاهی است که برای این کار اختصاص داده می شود. برای اینکه به خوبی دندان هایتان را مسواک بزنید باید حدود دو دقیقه وقت برای این کار صرف کنید. زمانیکه با عجله مسواک می زنید نمی توانید جرم های دندان را از بین ببرید. نتایج یک پژوهش انگلیسی نشان می دهد دو سوم افرادی که از بیماری مربوط به لثه رنج می برند افرادی هستند که با وجود توصیه های دندان پزشک شان باز از اختصاص دادن دو دقیقه به مسواک زدن کوتاهی کرده اند. زمانیکه مسواک را به دست می گیرید به ساعت خود نگاه کنید و دو دقیقه از وقت با ارزش تان را به این کار مهم اختصاص دهید.

2. دقت نمی کنیدخطای دیگری که زیاد مرتکب می شوید این است که حین مسواک زدن برخی از مناطق دهان را فراموش می کنید. باید با دقت یکسان جلو، عقب و روی دندان ها و همچنین لثه ها، زبان و کام را تمیز کرد. اغلب بخش هایی از دهان که مسواک به راحتی به آنجا نمی رسد مثل دندان های عقب رها می شوند. باید توجه داشته باشید که با حوصله و دقت مسواک بزنید. برخی افراد در مسواک زدن تمام دندان ها تنبلی به خرج می دهند.

 3. مسواک را بیش از حد روی دندان ها فشار می دهیدآیا از آن دسته افرادی هستید که تصور می کنند هر چه بیشتر مسواک را فشار دهند دندان ها بهتر تمیز می شوند؟ باید بگوییم متاسفانه اشتباه می کنید. به کار بردن انرژی زیاد در حین مسواک زدن از آن دسته خطاهای رایجی است که تمام مراجعین به دندان پزشکان مرتکب می شوند. فشار دادن مسواک روی دندان ها باعث می شود بافت لثه ها از دندان ها فاصله بگیرد و از بین برود. حتی امکان دارد به حساسیت دندانی یا افتادگی دندان دچار شوید. خلاصه اینکه با دندان هایتان مهربان باشید. دندان پزشکان توصیه می کنند از مسواک های نرم استفاده کنید. زیرا اینگونه مسواک ها به دندان آسیب نمی رسانند و راحت تر روی دندان ها می لغزند.

 

iran-stars.com

 

4.حرکاتتان اشتباه استاگر مسواک زدن از رشته های المپیک بود به نظرتان چه امتیازی از هیات داوران دریافت می کردید؟ اگر مسواک را به صورت افقی از عقب به جلو و بر عکس روی دندان هایتان می کشید امتیاز بالایی نسیب تان نمی شد. مسواک را با حرکات دورانی کوتاه و ملایم روی دندان هایتان حرکت دهید. نزدیک لثه ها یک زاویه ی 45 درجه به مسواک بدهید و از بالا به پایین مسواک بزنید.

5. در استفاده از خمیر دندان زیاده روی می کنید زیاده روی در خمیر دندان فی نفسه آسیبی به دندان ها نمی زند اما امکان دارد به خاطر اینکه دوست ندارید دهانتان پر از کف باشد زمان مسواک زدن را کوتاه کنید. برای کودکان لایه ی نازکی از خمیر دندان کافیست و برای بزرگسالان اندازه ی یک نخود یا تیله بس است و بهتر است زیاده روی نکنید.

 


خاطرات جالب و خنده دار از سوتی های ناب ......................

خاطرات جالب و خنده دار از سوتی های ناب

iran-stars.com

 

آقا ما 7 سالمون بود
اون موقع ویدیو خدایی بود واسه خودش
یه شب ما به اتفاق خانواده نشستیم فیلم (( سوپر من )) و نگاه کردیم
بعد از تماشای فیلم حال عجیب غریبی داشتم هم سنو سالای من درک میکنن حالمو !!!
احساس قدرت میکردم احساس می کردم که منتخب بودم و خبر نداشتم ...
خلاصه رفتیم تو حیاط تاب سواری تاب و روندیم و روندیم تا سرعت رسید به 140 بلند شدم ایستادم
و مدل سوپرمن که دستاشو مشت می کرد و پرواز میکرد شدم و چشمام و بستم و رفتم ........
چشمام و که باز کردم خودم و رو تخت بیمارستان دیدم و خانواده محترم به همراه بچه های محل و تعداد کثیری از هوادارا همه دورم حلقه زده بودن ....
سرتون و درد نیارم واسه اینکه به زندگی عادی برگردم 1 ماه تحت مراقبت های ویژه بودم و بعد از اون تا سالها تو محل و در و همسایه و فامیل ملقب به (( امیر سوپر من )) بودم


* * * * * * * * * * *

پدر بزرگم خیاطه یه روز تعریف میکرد که یه گدا اومد مغازه منم گفتم پول ندارم اونم گفت پس شلوار بده
:ندارم
:پس کت بده
:ندارم
میگه یه نگاهی بهم کرد گفت پس مغازه رو ببند با هم بریم گدایی
من:|
اون:)

* * * * * * * * * * *

یادم میاد 6-7 سالم بود فک و فامیل خونمون ناهار جمع بودن خلاصه موقع ناهار بود که با بچه های فامیل دیدیم داییم یه طوری نشسته شلوارش از پشت رفته پایین اون خط مبارک باسنش افتاده بیرون با یه جنگل پشمو پیلی ! منم از همه بچه ها کوچیکتر بودم اونا هم منو شیر کردن که یه لیوان آب بریزم اون تو ! ازونا اصرار از من انکار خلاصه با وعده و وعید خر شدم رفتم ماموریت رو انجام دادم ! آقا دایی مارو میگی اینگار که برق سه فاز گرفتتش سر سفره :)
منم کتکی خوردم از بابام که دیگه فرق خر با خان دایی رو تشخیص نمیدادم او بچه های فامیل هم به هیچ کدوم از وعده و وعیدا عمل نکردن نامردا :( !

* * * * * * * * * * *
چند هفته پیش یه فکری به ذهنم رسید خودم خیلی باش حال کردم
برنامه ای رو که اجرا کردم این بود.
اول یک برنامه تغییر صدا دانلود کردم که صدامو تغییر بدم و باهاش صدا مجری رادیو در بیارم . خلاصه سوالارو با صدای اوون یارو پرسیدم بعد خودم جواب سوالاشو با صدای خودم دادم
سوالا هم در مورد این بود که مثلا من یه اختراع مهم کردم...
خلاصه این فایل آماده شد و ریختم رو گوشیم
رفتم پیش خانواده گفتم رادیو ساعت 3/5 باهام مصاحبه کردن
بابام هنگ کرد و می پرسید برا چی آخه؟
گفتم حالا می بینید دیگه
ساعت 3/5 شد با FM transmitter اجراش کردم
رادیو آوردم و گذاشتم رو اون موج
آقا بابام بنده خدا بدجور شوکه شد (اینم بگم از این چیزا استفاده نمی کنه سنش بالاس) آخرش اشک شوق می ریخت می گفت بابا فرمول این چیزیو که ساختی به کسی نگی ...

* * * * * * * * * * *

پشت فرمون بودم داشتم از یه کوچه تنگ رد میشدم که یهو یه ماشینه از پارکینگ اومد بیرون مجبور شدم وایسم تا اون بره (چون ماشینش نصف کوچرو گرفته بود)، رانندش یه دختره بود...
پیاده شد از ماشین که بره در پارکینگ رو ببنده منم وایساده بودم که بیاد بشینه تو ماشین راه بیوفته منم حرکت کنم...
یهو دیدم دوست دخترم داره زنگ میزنه!!! گوشیو برداشتم گفتم جانم؟؟؟
گفت کجایی؟؟ گفتم تو خیابون... دوست دخترم: دروغ
میگی، پس چرا صدا خیابون نمیاد؟؟ یه بوق بزن ببینم؟؟
منم یه بوق زدم یهو اون دختره راننده اون ماشینه که از پارکینگ اومده بود بیرون داد زد که : واایــــسا دیگــــــــه گل پسر الان در رو میبندم میام...
دوست دخترم: ااااااای کثااافت بیشرف صدای کی بود؟؟؟ با کدوم ... خانومی رفتی تو خونه که داره در پارکینگو میبنده بیاد؟؟؟ خیلی آشغالی دیگه زنگ نزن به من عـــــوضی...

* * * * * * * * * * *

پسر عمم با یه دختره دوس شده بود فک کنم اولین بارش بود؛ میخواستن برن کافی شاپ؛ بهم اس داد گفت چی بخوریم که هم باکلاس باشه هم ارزون؛ من فینگلیش اس دادم moz bastani (موز بستنی) بخور؛ رفته بود هرکافی شاپی پرسیده بود بهش خندیدن گفتن نداریم؛آخرش فهمیدم میگفته موز باستانی دارین؟
یعنی اینا لکه ننگ فامیلنا
* * * * * * * * * * *
من یه دوستی داشتم این بنده خدا چشاش خیلییی ضعیف بود. اینا یه شب قرار بوده برن فرودگاه استقبال دایییش که یه 10سالی بوده رفته بوده المان و تو این 10 سال دوسته من مهشید خیلی اصرار کرده بوده که دایییش بیاد ایران چون خیلی خیلی دوسش داشت خلاصه اون شب اینا میان حاضر شن برن فرودگاه که زنگ خونشونو میزنن مهشیدم حول میشه بدون عینک میدو میگه دایییه میخواسته غافلگیرمون کنه خلاصه درو باز میکنه میپره بغل یارو دبووووووووس کن....بعد 5مین میفمه باباش میگه ابرمو بردی این اقای سعادتی همکارمه...
* * * * * * * * * * *
سر کلاس دینو زندگی نشسته بودیم ، آخرای زنگ بود ، معلم که داشت تند تند درس میداد ...
تو همین حالت از شدت تند حرف زدن اومد بگه جاندار زنده ، گفت : زاندار ج*** (هی واییییی من ...) من که دیدم از شدت و سنگینی و جدیت درس دادن همه دارن به خودشون میپیچن ولی نمیخندن ، خودمو نگه داشتم ، ولی داشتم میمردم ...
میزو فشاااااااااااااااااار میدادم که خندم نگیره .... ولی ای دل غافل ...
یهو ترکیدم ... : پوفففف ...
کلاس رف تو آسمون ...
... معلمه هم با خنده گفت : بتتتتتترکی .... یه دقیقه تحمل میکردی خو ...
منم فقط میخندیدم ................
زنگ خورد و ما زنگ بعد هم با همین معلم داشتیم .... من 1 دقیقه ای دیر رسیدم سر کلاس ... درو باز کردم .... یه نگا به معلم ، یه نگا به بچه ها ... دوباره ترکیدم .....
معلمه هم اومد به من گفت برو بیرون هروقت خنده ات تموم شد بیا تو ...
منم رفتم بیرون انقد خندیدم که دلم درد گرفت ینیاااااا .... شاید اونقد خنده دار نباشه این ... ولی تو اون شرایط ....
 
* * * * * * * * * * *

معمولا اتوبوس های دانشگاه یزد و دانشگاه آزاد تو ساعت تموم شدن کلاسها از شدت جمعیت در حال انفجارند ..سر یکی از ایستگاه های واحد ، یه خانم مسنی با 2 تا شونه تخم مرغ می خواست از درب خواهران سوار اتوبوس بشه ،بنده خدا دید اگه بخواد معمولی سوار بشه تخم مرغ ها بین فشار جمعیت له میشن!

خانم ابتکار به خرج داد و پشتش رو کرد به سمت در و دنده عقب از پله ها اومد بالا ...
... راننده کلید درب رو زد و درب داشت بسته می شد که حاج خانم با لهجه شیرین یزدیش داد زد :

آقای رانندَه نِگَهدار ! تُخمُم رفت لایِ در!
خودتون تصور کنید یه اتوبوس پر از داشنجوی دختر و پسر چطوری منفجر شد!
 
* * * * * * * * * * *

خواهرم میخواسته به مدیرعاملش بگه ساعت کاری من زیاده..قوای جسمی ندارم........!!! خانوم سلطان سوتی گفته....من قوای جنسی ندارم.....
 
* * * * * * * * * * *

رفتم الکتریکی می‌خواستم کابل میدی بگیرم واسه کیبرده دوستم یه زنه نشست بود اومدم بگم میدی دارین برگشتم گفتم میدی ؟؟؟
یعنیا آب شدم !!! برگشت گفت بله؟؟؟؟ آب دهنمو قورت دادم گفتم یه کابل میدی می‌خواستم
 
* * * * * * * * * * *
بچه که بودیم یه روز خواهرم اومد با خوشحالی بهم گفت:بدو که یه بسته بادکنک پیدا کردم...خلاضه همه رو باد کردیم و یه نخ بهشون بستیم و دویدیم تو کوچه...هر کی می رسید با خنده می پرسید اینا رو از کجا آوردین؟ ما هم خوشحال می گفتیم از تو کمد مامانو بابام...یکی دو ساعتی که پرسه زدیمو آبرو ریزی کردیم یکی از همسایه ها از تو کوچه جمعمون کرد و سپردمون دست مامانمون !!
 
* * * * * * * * * * *

تو مدرسه بودم گفتن مدیر مدرسه تو سالن اجتماعات میخاد حرف بزنه به دوستم گفتم میری سالن گفت حوصلشو ندارم گفتم توبیا بریم مدیر دیونه بازی درمیاره ما هم میخندیم یهو دیدم یه نفر دستمو گرفت سرمو چرخوندم دیدم مدیره گفت بیا اتاقم کارت دارم نمی دونم چی شد ولی تا به خودم اومدم دیدم دو سه خیابون از مدرسه دور شده بودم وداشتم نفس نفس میزدم
 
* * * * * * * * * * *

دیشب همه فامیل دور هم جمع بودیم یهو دیدیم زنگ میزنن …رفتم در رو باز کردم دیدم پسر عمومه…تایلند بوده یه راس از فرودگاه اومده بود خونه ما.. خانومشم خونه ما بود… خلاصه اومد نشست و یه چایی چیزی خورد یهو بلند بلند به خانومش گفت عزیزم ، هیشکی مثل تو نمیشه !!! یهو دیدم مث اینکه اتم زده باشن جمع از هم پاشید و هر کی رفت یه طرف…!!! پسر عمو سوتی بده من دارم؟سوتی نبود که تیر آهن وِل کرد لامصب…!!!یه لحظه خودمو گذاشتم جای زنش و این فکر اومد تو سرم که: از فحش خواهر و مادر بدتر اینکه شوهرت از تایلند برگرده، بگه: عزیزم ، هیشکی مثل تو نمیشه !!!
 
* * * * * * * * * * *
رفیقم یه پراید داره شیشش دودیه , بعد این یارو برای ما آش نذری اورده بود , آشا رو گزاشته بود رو صندلی بقلش بعد شیشه عقب هم بالا بود , این زنگ زد گفت بیا دم در آش بیگر من رفتم گرفتم ازش , یه انگشت خوردم , گفتم این چیه دیگه برو اینارو بده مادرت ( به شوخی ) بعد یهو مادرش شیشه عقب ماشین رو کشید پایین گفت سلام امین !
 
* * * * * * * * * * *

بچه ها روز عاشورا پارسال بهم گفتن میای فوتبال ... نمیخواستم برم گفتم عروسی دعوتم... برو تو سوتی
 
* * * * * * * * * * *

پنجشنبه همین هفته بود دور هم جمع شده بودیم توی حیاط خونه مادربزرگم بودیم، من دمپایی مامانمو پوشیده بودم مامانم هی ازدور با اشاره میگفت دمپاییمو بده ،دمپاییمو دربیار!

یهو منم بلند گفتم

دربیارم چیکار کنم؟

خیلی خجالت کشیدم
 
* * * * * * * * * * *
یادمه بابام یه عمه ای داشت که عمرشو داد به شما وقتی فوت کرد من با خانوادم رفتیم خونشون برای تشییع خلاصه که من با مامانم رفتم تواتاق زنا تا عمه بابامو اوردن خونش برای خداحافظی اینم بگم که دخترعمه بابام خیلی شبیه مادرش بود خلاصه که جنازه رو اوردن همه گریه بعد که جنازه عمه بابامو بلند کردن ببرن یه دفعه دیدم یه چیزی افتاد دادزدم وای خدا جنازه افتاد هی دادمیزدم بعد دیدم همه دارن نگام میکنن دیدم دخترعمه بابام بوده که بیهوش شده افتاده زمین منم که بدجور ضایع شده بود دیگه حرف نزدم
 
* * * * * * * * * * *
یه روز از کلاس زبان که داشتم برمیگشتم تو اتوبوس دوسته دوران دبیرستانمو دیدم خلاصه موقعی که میخواستم پیاده بشم به دوستم گفتم من کرایشو حساب میکنم خلاصه آقا وقتی رفتم پوله کرایرو بدم داشتم فکر میکردم اگه 500 تومن بدم و کرایه دوستمم بدم 200 تومن برام باقی میمونه خلاصه رفتم پیشه راننده به جایه اینکه بگم واسه 2 نفر گفتم 200تومن میشه حالا خودم در حد انفجار بودم و فقط میتونستم لبخند بزنم راننده هم اسگول متوجه نشده بود ولی پسری که روبروم نشسته بود از حرفم داشت میپکید از خنده خودمم بعدش تو خیابون میخندیدم که اگه هر کس میدید فکر میکرد دیوونه شدم