سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دریافت مدرک فوق دیپلم پس از 40 سال!............

درس خواندن به عنوان یکی از کارهای لذت بخش در دنیا شناخته می شود و بسیاری علاقه دارند تا جایی که می توانند درس بخوانند اما گاهی اوقات این میزان درس خواندن بی جهت زیاد می شود.
به گزارش گروه خواندنی های باشگاه خبرنگاران، یک فرد آلمانی توانست بعد از 40 سال درس خواندن در دانشگاه بالاخره مدرک فوق دیپلم خودش را دریافت کند.

“ورنر کاهمن” نزدیک به 40 سال پیش و در سال 1973 در دانشگاه کلن ثبت نام کرد و تازه امسال توانست مدرک خودش را دریافت کند و بالاخره از دانشگاه فارق التحصیل شد.

او در این مدت نزدیک به 68 بار امتحان داده و نزدیک به 63 ترم را به پایان رسانده است. “کاهمن” دلیل اصلی این طول کشیدن بیش از اندازه را دو بار تغییر رشته دادن در طول تحصیل خودش می داند.

او در طول تحصیل خود دو بار در سال های 1984، 2004 تغییر رشته داده است و البته این روزها در حالی که دخترش هم دانشگاه را تمام کرده مدرکش را گرفته است. او هم اکنون به عنوان یک مهندس آزاد مشغول به کار است و تحصیل را علاقه شخصی خود می داند.


اعترافهای تکان دهنده (طنز).....

-==–=-=-=-=-==-=-=-=–==-=–=-=

***اعتراف می کنم یه بار از مسیری پیاده داشتم می رفتم خونه دوستم، رسیدم سر کوچشون دیدم ورود ممنوعه. رفتم از یه چهارراه بالاتر دور زدم از سر کوچشون وارد شدم!

***اعتراف میکنم نصفه شبی وسط کویر چادر زدیم بهم گفت به آسمون نگاه کن ببین چی می بینی؟ گفتم یه آسمون ستاره گفت خوب یعنی چی؟ من که نمیخواستم کم بیارم گفتم از چه جهتی؟ فلسفی، نجوم یا علمی؟ گفت احمق جان چادرمون و دزدیدن!!!!

***داشتم به همسرم اس ام اس میدادم که عروسک خوشگله من کجاست؟ اشتباهی به بابام دادم. جواب داد من چه میدونم خرسه گنده؟ الان بچت باید عروسک بازی کنه!!!!!!!!

***اعتراف یکی از دوستان : مامان بزرگ خدا بیامرز ما تو 95 سالگی فوت کرد .صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه میکردن.. جمعیتم زیاد بود … منو داداشمم تو بغل هم داشتیم گریه میکردیم …. اشک فراوون بود و خلاصه جو گریه بود … یهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید : مامان بزرگ زود رفتی … یهو کل خونه رفت رو هوا …حالا خندمون قطع نمیشد

***اعتراف میکنم سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم.

***اعتراف میکنم بچه که بودم..جو گیر بودم نماز بخونم….بعد چادر گل منگولیمو میذاشتم مهرم میذاشتم رو به قبله وا میستادم شروع میکردم به نماز خوندن…اما جای سوره ها شعر کلاه قرمزیو می خوندم….>>>آقای راننده…آقای راننده…یالا بزن توو دنده…!!

***اعتراف میکنم به عنوان 1 مهندس میخواستم دیوار رو سوراخ کنم، شک داشتم که از زیر جایی که میخوام سوراخ کنم سیم برق رد شده باشه، واسه اینکه برق نگیرتم فیوز رو قطع کردم، تازه وقتی دیدم دریل کار نمیکنه کلی غصه خوردم که دریل سوخت!!

***اعتراف میکنم بچه که بودم با دختر و پسر خاله هام لباس کهنه میپوشیدیم میرفتیم گدایی با درامدش بستنی میگرفتیم که همسایمون مارو لو داد و کتک خوردیم!!


حال روز مردها پس از فوت همسر! (طنز).........

=-=-=-=-=-=-=-=-=–==-=-=–=

مردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند
بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند !

خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند !
دشت داغ سینــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند

چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــی شوند
خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــی ! تر می کنند

روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند
دیده را از خون دل ، دریای احمـــــر مــــی کنند !

در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیـــــر !!
بر رخ ناهیـد و مینـــــا و صنــــــوبر می کنند !

بعدِ چنـــدی کز وفات جانگــــــداز ! او گذشـــت
بابت تسلیّت خــود ! فکـــر دیگـــــر مـــی کنند

دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشیـــــن بی بدیل یار و همســــــر می کنند

کــج نیندیشید !! فکــر همســــــر دیگر نیَند !
از برای بچه هاشان ، فکر مـــادر مـــی کنند !!


شوخی کردن نشانه قدرتطلبی است !!!

شوخی کردن نشانه قدرت‌طلبی است !!!

€ ¢شْ¨خے¬ € ¢کردْ¦ € ¢ْ¦شاْ¦ْ§ € ¢ْ¢درت?’¬طْ¤بے¬ € ¢است
محققان آلمانی در بررسی‌های خود متوجه شدند شوخی کردن نشان از قدرت‌طلبی انسان‌ دارد و زمانی که یک نفر در یک جمع شوخی می‌کند...

که یک نفر در یک جمع شوخی می‌کند در حقیقت اعلام می‌کند که نسبت به دیگران برتری دارد.
محققان آلمانی در بررسی‌های خود متوجه شدند شوخی کردن نشان از قدرت‌طلبی انسان‌ دارد و زمانی که یک نفر در یک جمع شوخی می‌کند در حقیقت اعلام می‌کند که نسبت به دیگران از لحاظ اجتماعی و قدرتی در رده بالاتری قرار دارد و نسبت به دیگران برتری دارد.
هلگا کوتوف از دانشگاه فرایبورگ در این باره گفت: در صورتی که فردی توانایی خنداندن دیگران را داشته باشد در حقیقت دارای سطحی از قدرت کنترل دیگران می‌شود. این روش گاهی توسط افراد پیشرو و سلطه‌گر به کار گرفته می‌شود تا آن‌ها به این طریق نشان دهند مسئولیت اصلی در دست آنهاست و آ‌نها هستند که دارای قدرت تصمیم‌گیری و مدیریت هستند.
او در ادامه گفت:
افرادی که خود را از نظر قدرت بالاتر می‌بینند معمولاً راحت‌تر اقدام به خنداندن دیگران می‌کنند.این افراد قدرت تهاجم و سلطه‌گری بیشتری هستند و دقیقا به همین دلیل است که آنها در بسیاری از مواقع به خود اجازه می‌دهند دیگران را مسخره کنند و باعث خنده بقیه افراد شوند. شوخی کردن و خنداندن دیگران نشان می‌دهد شما توانایی اداره کردن و مدیریت دارید و می‌توانید کنترل وضعیت‌های گوناگون را به عهده بگیرید. دقیقا به همین دلیل است که بسیاری از زنان در دهه 60 از شوخی کردن و خنداندن دیگران سرباز می‌زدند زیرا به این طریق آنها به طور ناخودآگاه اعلام می‌کردند که توانایی مدیریت وضعیت را دارند در حالی که بسیاری از آنها این توانایی را در خود نمی‌دیدند.
در حقیقت در گروه‌های دوستان و آشنایان معمولاً افرادی دست به شوخی کردن و خنداندن دیگران می‌زنند که در خود قدرت مدیریت را می‌بینند و می‌توانند کنترل افراد زیر دست خود را در دست بگیرند. دقیقا به همین دلیل است که بسیاری از افراد کم‌رو و افرادی که بیشتر تمایل به تبعیت از دستورات افراد دیگر را دارند، معمولاً در بین دوستان خود زیاد حرف نمی‌زنند و خیلی به ندرت با دوستان خود شوخی می‌کنند.

هلگا در این باره گفت:
بر خلاف تصور بسیاری که شوخی کردن و خنداندن را نشانه‌ای از برخورد خوش و دوستانه می‌دانند، این حالت در بیشتر مواقع نشانه تهاجم و سلطه‌جویی است.تا دهه 60 بسیاری از افراد تمایل به شوخی کردن و خوش‌مشربی نداشتند. اما امروزه حتی زنان تمایل زیادی برای بیان کردن لطیفه در میان دوستان خود دارند.
تفاوت بین قابلیت‌های خنداندن بین مردان و زنان معمولاً از سنین بسیار پایین آغاز می‌شود.تحقیقات نشان می‌دهد پسرها از سنین 4 یا 5 سالگی شروع به گفتن لطیفه می‌کنند، این درحالی است که دختران بیشتر تمایل دارند به این لطیفه‌ها بخندند و تلاش چندانی برای خنداندن دیگران نمی‌کنند.
اما در سنین بالاتر زنان به تدریج تمایل دارند بیشتر از حد معمول شوخی کنند. شاید آنها به این وسیله می‌خواهند ابراز وجود کنند و کمی در میان جمع دوستان خود قدرت‌طلبی کنند.

هلگا در این باره گفت:
شوخی کردن حس پیچیده‌ای است که ممکن است هم باعث نزدیکی ارتباطات و هم باعث آزار دیگران و حتی کاهش روابط بین آنها شود. تحقیقات نشان می‌دهد معمولاً زنان از شوخی کردن برای افزایش و بهبود ارتباطات اجتماعی خود استفاده می‌کنند در حالی که مردان از شوخی کردن برای پوشاندن ناکامی‌ها و ضعف‌های خود استفاده می‌کنند. اما بررسی‌ها نشان می‌دهد هر دو جنس از این ابزار برای کنترل کردن دیگران و تحکیم قدرت مدیریت و رهبری خود بهره می‌گیرند. برای مثال پزشکان از شوخی کردن برای آسوده کردن و آرامش بخشیدن به بیماران خود بهره می‌گیرند اما در عین حال با این کار آنها را ساکت می‌کنند. برای مثال در صورتی که یک بیمار اطلاعات پزشکی زیادی داشته باشد و به این ترتیب پزشک حرفه‌ای گری خود را تحت خطر می‌ببیند سعی می‌کند با شوخی کردن برای در دست گرفتن کنترل در این وضعیت خاص استفاده کند.
تحقیقات نشان می‌دهد پرستاران بعضی از مواقع در مورد بیماران خود شوخی می‌کنند، اما درست در زمانی که پزشک بیماران که به نوعی بر پرستاران برتری قدرتی دارد حاضر می‌شود از انجام این کار خودداری می‌کنند. حتی این پرستاران زمانی که فردی با موقعیت بالاتری در جمع آنها حضور دارد و یکی از اعضای گروه آنها اقدام به شوخی کردن می‌کند سعی می‌کنند شوخی او را نادیده بگیرند و نسبت به آن عکس‌العمل نشان ندهند. همین موضوع نشان می‌دهد شوخی کردن در مشخص کردن رده‌بندی قدرت در یک جمع نقش مهمی بازی می‌کند.
این مطالعه در نشریات رفتار‌شناسی به چاپ رسیده است.

عشق به خدا.....!!!!؟؟؟؟

    نظر

 


عشق به خدا


روزی سه عارف بزرگ ،
حسن بصری ، مالک دینار و شفیق بلخی
به دیدن رابعه عدویه که بیمار بود رفتند .

حسن بصری گفت :
هیچکس در عشق خود نسبت به خداوند صادق نیست ... مگر اینکه ضربه های خدای خود را با شکیبایی تحمل کند . رابعه گفت : ازین گفته بوی منیت میاید . شفیق بلخی گفت : هیچکس در دعوی خویش صادق نیست مگر اینکه در مقابل ضربه های خداوند شکر به جای آورد . رابعه گفت : بهتر ازین باید گفت این سخن هنوز بوی منیت میدهد . مالک دینار گفت : در دعوی خود صادق نیست هر که از ضربه های دوست خویش لذت نبرد . رابعه گفت : خوب است اما بهتر ازین باید گفت هنوز سایه ضعیفی از منیت در آن نهفته است . همه گفتند اکنون تو خود بگو . او گفت : هیچکس در دعوی خویش صادق نیست اگر با مشاهده محبوب خویش رنج و درد خود را فراموش نکند ...
__._,_.___

130 هزار تومان برای دستشویی!

    نظر

130 هزار تومان برای دستشویی!

lafzan.com ioahf44ofwee22 130 هزار تومان برای دستشویی!

دستشویی زیر در برج شارد لندن که بلند ترین برج این شهر و اروپا است قرار دارد. از ماه فوریه بلیت های استفاده از این دستشویی با چشم انداز عالی در طبقه 68 این ساختمان 87 طبقه به قیمت 25 پوند( 130 هزار تومان) برای بزرگسالان و 19 پوند(100 هزار تومان) برای خردسالان پیش فروش شده است.

jstyjstyjtysj 130 هزار تومان برای دستشویی!

rjhztj547yrsj 130 هزار تومان برای دستشویی!



منبع : http://www.lafzan.com/1391/10/26/130-%d9%87%d8%b2%d8%a7%d8%b1-%d8%aa%d9%88%d9%85%d8%a7%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%af%d8%b3%d8%aa%d8%b4%d9%88%db%8c%db%8c.html#ixzz2I9KBTBn9


زنی که سه روز در سرد خانه بود و زنده شد.....

    نظر

زنی که سه روز در سرد خانه بود و زنده شد

lafzan.com f65gdh1trj زنی که سه روز در سرد خانه بود و زنده شد

یک زن روسی پس از گذراندن سه روز در سردخانه بیمارستان در کمال ناباوری پزشکان و خانواده‌اش به زندگی بازگشت.
به گزارش خبرگزاری سلامت، پزشکان اعلام کردند: این زن 61 ساله روسی فوت کرده است و پس از انتقال او به سردخانه، قصد کالبد شکافی جسد را داشتند که دقایقی پیش از کالبد شکافی به زندگی بازگشت.
خانواده این زن گفتند: پس از آنکه پزشکان فوت قطعی او را اعلام کردند در حال تدارک مراسم بودیم که در کمال تعجب و پس از گذشت سه روز در سردخانه چشمانش را باز کرد.
این زن پیش از این نیز در نوامبر سال گذشته میلادی به دلیل کسالت به بیمارستان منتقل شد که پزشکان اعلام کردند، فوت کرده است اما آن بار هم مجدد به دنیا بازگشت.
دختر “لیودمیلا” گفت: واقعا هیجان زده بودم که می‌توانم دوباره مادرم را در آغوش بگیرم.
پزشکان معالج این زن در تلاش هستند تا علت وقوع این اتفاق را بررسی کنند.



منبع : http://www.lafzan.com/1391/10/19/%d8%b2%d9%86%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%b3%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%b2-%d8%af%d8%b1-%d8%b3%d8%b1%d8%af-%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%88%d8%af-%d9%88-%d8%b2%d9%86%d8%af%d9%87-%d8%b4%d8%af.html#ixzz2I9J9ffXL


دلیل غسل جنابت چیست؟

    نظر

دلیل غسل جنابت چیست؟

دلیل غسل جنابت چیست؟…

به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی هم روح متأثر می شود و هم جسم. غسل جنابت که هم شستشوی جسم است و هم به علت اینکه به قصد قربت انجام می یابد شستشوی جان است، اثر دوگانه ای روی جسم و روح می گذارد تا روح را به سوی خدا و معنویت سوق دهد و جسم را به سوی پاکی و نشاط و فعالیت.

 


سوال: چرا اسلام دستور می دهد که به هنگام جنب شدن تمام بدن را بشوییم در حالی که فقط عضو معینی آلوده می شود و آیا میان بول کردن و خارج شدن منی تفاوتی هست که در یکی فقط محل را باید شست و در دیگری تمام بدن را؟


پاسخ این است که خارج شدن منی از انسان یک عمل موضعی نیست (مانند بول و سایر زواید) به دلیل اینکه اثر آن در تمام بدن آشکار می گردد و تمام سلول های بدن به دنبال خروج آن در یک حالت سستی مخصوص فرو می روند و این خود نشانه تأثیر آن روی تمام اجزاء بدن است.

طبق تحقیقات دانشمندان در بدن انسان دو سلسله اعصاب نباتی وجود دارد که تمام فعالیت های بدن را کنترل می کند (اعصاب سمپاتیک) و (اعصاب پاراسمپاتیک) این دو رشته اعصاب در سراسر بدن انسان و در اطراف تمام دستگاه ها و جهازات داخلی و خارجی گسترده اند.

وظیفه اعصاب سمپاتیک (تند کردن) و به فعالیت واداشتن دستگاه های مختلف بدن است و وظیفه اعصاب (پاراسمپاتیک) (کند کردن) فعالیت آنهاست و از تعادل فعالیت این دو دسته اعصاب نباتی دستگاه های بدن به طور متعادل کار می کند.

گاهی جریان هایی در بدن رخ می دهد که این تعادل را به هم می زند، از جمله این جریانها مسأله (ارگاسم = اوج لذّت جنسی) است که معمولاً مقارن خروج منی صورت می گیرد.

در این موقع سلسله اعصاب پاراسمپاتیک بر اعصاب سمپاتیک پیشی می گیرد و تعادل به شکل منفی به هم می خورد.

این موضوع نیز ثابت شده است که از جمله اموری که می تواند اعصاب سمپاتیک را بکار وادارد و تعادل از دست رفته را تأمین کند تماس آب با بدن است و از آن جا که تأثیر (ارگاسم) روی تمام اعضای بدن به طور محسوس دیده می شود و تعادل این دو دسته اعصاب در سراسر بدن به هم می خورد دستور داده شده است که پس از آمیزش جنسی یا خروج منی تمام بدن با آب شسته شود و در پرتو اثر حیات بخش آن تعادل کامل در میان آن دو دسته اعصاب در سراسر بدن برقرار گردد. (و اینکه می بینیم در خبری از امام علی بن موسی الرضا ـ علیه السّلام ـ نقل شده که فرمودند: ان الجنابه خارجه من کل جسده فلذلک وجب علیه تطهیر جسده کله» «جنابت از تمام بدن بیرون می آید و لذا باید تمام بدن را شست» (وسائل الشیعه، ج 1، ص 466) گویا اشاره به همین موضوع است.)

البته فایده غسل منحصر به این نیست بلکه غسل کردن علاوه بر این یک نوع عبادت و پرستش نیز می باشد که اثرات اخلاقی آن قابل انکار نیست و به همین دلیل اگر بدن را بدون نیّت و قصد قربت بشوییم غسل صحیح نیست.

در حقیقت به هنگام خروج منی یا آمیزش جنسی هم روح متأثر می شود و هم جسم. روح به سوی شهوات مادی کشیده می شود و جسم به سوی سستی و رکود. غسل جنابت که هم شستشوی جسم است و هم به علت اینکه به قصد قربت انجام می یابد شستشوی جان است، اثر دوگانه ای روی جسم و روح می گذارد تا روح را به سوی خدا و معنویت سوق دهد و جسم را به سوی پاکی و نشاط و فعالیت.

از همه اینها گذشته وجوب غسل جنابت یک الزام اسلامی برای پاک نگه داشتن بدن و رعایت بهداشت در طول زندگی است زیرا بسیارند کسانی که از نظافت خود غافل می شوند ولی این حکم اسلامی آنها را وادار می کند که در فواصل مختلفی خود را شستشو دهند و بدن را پاک نگاهدارند این موضوع اختصاصی به مردم اعصار گذشته ندارد در عصر و زمان ما نیز بسیارند کسانی که به علل مختلفی از نظافت و بهداشت بدن غافلند. (البته این حکم به صورت یک قانون کلی و عمومی است حتی کسی را که تازه بدن خود را شسته، شامل می شود).

مجموعه جهات سه گانه فوق روشن می سازد که چرا باید به هنگام خروج منی (در خواب یا بیداری) و همچنین آمیزش جنسی (اگر چه منی خارج نشود) غسل کرد و تمام بدن را شست.


مادربزرگ 34 ساله ایرانی................

    نظر

مادربزرگ 34 ساله ایرانی

lafzan.com gtjhvjuy6 مادربزرگ 34 ساله ایرانی

نام مادربزرگ که به زبان می آید بی اختیار چهره پیرزنی مهربان با موهای سفید و عینکی ته استکانی در خاطر نقش می بندد، اما این بار با مادربزرگی به گفتگو نشستیم که سن و سالش با بسیاری از خانم هایی که می خواهند به زودی صاحب فرزند شوند، برابری می کند. در منزل شخصی اش همراه با سه نسل دیگر خانواده (مادرش، فرزندانش و نوه اش) از ما استقبال کردند و آنچنان شیرین سخن می گفتند که گذشت زمان را متوجه نشدیم. گفتگوی صمیمانه با جوان ترین مادربزرگ ایرانی را می خوانید:
ناهید عنایتی متولد 1357 در محله جی اصفهان و فرزند اول خانواده هستم؛ در سال 1371 در 14 سالگی ازدواج کردم و در دی ماه سال 73 دخترم فاطمه خانم به دنیا آمد و در سال 85 نیز پسرم محمدمهدی متولد شد.

? تا به حال شده از اینکه زود ازدواج کردید پشیمان شوید؟
به هیچ وجه؛ به جرات می توانم بگویم در طول 20 سال زندگی مشترک به اندازه انگشتان یک دست هم با همسرم اختلاف نظر نداشتم هر چند که بروز مشکلات در زندگی هر فردی اجتناب ناپذیر است اما من معتقدم با صبر و بردباری می توان زندگی را به بهشتی تبدیل کرد.

? تشکیل خانواده مشکلی بر سر راه ادامه تحصیل تان ایجاد نکرد؟
به دلیل حمایت خوبی که همسرم در این زمینه از من داشت توانستم ادامه تحصیل دهم. وقتی ازدواج کردم تا مقطع سوم راهنمایی درس خوانده بودم. 7 سال بعد از آن تصمیم گرفتم ادامه تحصیل دهم. آن زمان فاطمه 4 سال داشت و مجبور بودم گاهی اوقات او را با خود سرکلاس ببرم گاهی هم بابای مدرسه از او مراقبت می کرد اما به رغم وجود مشکلات، دیپلم انسانی گرفتم و پس از آن در کنکور شرکت کردم و در رشته الهیات گرایش فقه و حقوق موفق به اخذ مدرک کارشناسی شدم و در حال حاضر نیز می خواهم در کنکور کارشناسی ارشد رشته روانشناسی شرکت کنم.

? در زمینه شغلی چه طور؟
از سال 77 به عضویت بسیج درآمدم و از طرف فرمانداری، مدرس طرح تحکیم خانواده و طرح ملی وحدت شدم همچنین برای مربیان و سرگروه های حلقه های صالحان بسیج تدریس می کنم.

? شما در حال حاضر جوان ترین مادربزرگ ایران هستید؛ لطفاً در این باره توضیح دهید.
دخترم فاطمه در سن 16 سالگی در حالیکه در مقطع دوم دبیرستان در حال تحصیل بود، ازدواج کرد و کمتر از یک ماه پیش اولین نوه ام (ابوالفضل) به دنیا آمد و من با 34 سال سن مادربزرگ شدم.

? دخترتان نیز همانند شما خیلی زود ازدواج کرد؛ این امر به توصیه شما اتفاق افتاد؟
من دخترم را به اجبار وارد زندگی مشترک نکردم و خودش تصمیم گرفت که چه زمانی ازدواج کند اما من به او توصیه می کردم که نگذارد زمان ازدواجش دیر شود چون دین اسلام مسلمانان را به ازدواج زود هنگام دعوت می کند. از سوی دیگر هر چه سن بالاتر رود توقعات نیز بیشتر می شود. با توجه به این موارد از فاطمه خواستم که از میان خواستگارانش کسی را که بیشتر با او همفکر است انتخاب کند و الحمدالله حسن آقا (دامادم) از هر نظر با دخترم تفاهم دارند و خداوند این دو را برای یکدیگر آفریده است.

? دوست داشتید دخترتان زود بچه دار شود؟
نظر پدر و مادر دامادمان این بود که فاطمه خانم و حسن آقا زودتر بچه دار شوند و دلشان می خواست زندگیشان با آمدن نوه طراوت بیشتری پیدا کند. من هم همین نظر را داشتم چون هر چه اختلاف سنی والدین و کودک کمتر باشد درک و فهم متقابل میان آنها بیشتر می شود و به این ترتیب ابوالفضل کوچولو را به ما عطا نمود و خودش هم از او محافظت می کند.

? وقتی فهمیدید در اوج جوانی مادربزرگ می شوید چه احساسی داشتید؟
(با خنده می گوید) حس من در آن لحظه با حس های دیگری که تاکنون داشتم از جمله ازدواج خودم، بچه دار شدنم و حتی ازدواج دخترم قابل قیاس نبود. به رغم خوشحالی وصف ناپذیر، در لحظه اول بدنم سرد شد و پیش خودم گفتم یعنی من با این سن و سال مادربزرگ می شوم؟ اما خیلی زود بر احساساتم غلبه یافتم و این اتفاق را خواست خدا دانستم و به فال نیک گرفتم و بسیار خوشحال شدم.

? برخورد پرسنل بیمارستان هنگام وضع حمل دخترتان با شما چگونه بود؟ آیا از دیدن شما به عنوان مادربزرگ تعجب نکردند؟
زمانیکه پشت در اتاق عمل حضور داشتم همه مادربزرگ ها مسن بودند و در آن لحظه اصلاً عنوان نکردم که مادربزرگ می شوم. اما زمانی که دخترم به بخش، انتقال یافت به واسطه حضور یکی از دوستانم پرسنل بیمارستان متوجه شدند که من مادربزرگ نوزاد هستم و در آن چند روزی که در بیمارستان بودیم تحت عنوان مادربزرگ 34 ساله حسابی مشهور شدم.

? آیا دوست دارید ابوالفضل کوچولو هم زود ازدواج کند و شما نتیجه تان را به زودی ببینید؟
سرپرست اصلی ابوالفضل پدر و مادرش هستند و من در زندگی شخصی شان دخالت نمی کنم اما مسلم است که دوست دارم او هم زود ازدواج و سر و سامان پیدا کند البته به شرطی که به بلوغ کامل فکری و جسمی رسیده باشد. به هر حال امیدوارم نتیجه خودم را نیز در میانسالی ببینم.

? یک سوال متفاوت؛ شما خودتان هم یک پسر کوچولو دارید با این اوصاف بچه عزیزتر است یا نوه؟
(با خنده می گوید) به قول قدیمی ها بچه بادام است و نوه مغز بادام؛ هر کدام شیرینی خاص خودشان را دارند اما واقعاً حس من به ابوالفضل قابل وصف نیست. او دنیای من است تمامی امیال و آرزوهای من در این عزیز جمع شده و آرزو دارم که از علمای بزرگ دین شود.

? صحبت پایانی تان؟
اگر تاکنون به موفقیت هایی نائل شده ام خود را مدیون محبت های پدر و مادرم می دانم و همچنین همسرم که همواره به عنوان یک دوست در کنار من حضور دارند و مرا در زندگی یاری می کنند از همه این عزیزان سپاسگزارم.

*******************
با مادر خانواده عنایتی (زهرا دهقانی) که در سنین میانسالی مادر مادربزرگ شده است نیز گفتگوی کوتاهی ترتیب دادیم که در زیر می خوانید.
? خانم دهقانی شما در 50 سالگی نتیجه خود را هم دیده اید چه احساسی دارید؟
خیلی خوشحالم و حس می کنم خداوند این افتخار را نصیبم کرده که ثمره زندگی ام که فرزندان و نوادگان سالم و با ایمان هستند ببینم و امیدوارم که ابوالفضل هم مانند سایر آنها باعث افتخار باشد.

? مادر شما نیز در قید حیات هستند؟
بله مادرم عصمت خدادادی متولد سال 1320 هستند که در واقع مادربزرگ مادربزرگ ابوالفضل می شوند و متاسفانه نتوانستند امروز در این مکان حضور یابند اما ایشان نیز به نوعی رکورددار هستند.

? خودتان در چه سنی ازدواج کردید؟
12 ساله بودم که ازدواج کردم و ناهید خانم دختر اول من به حساب می آید و فاطمه خانم نوه اولم است که خداوند او را نیز در سنین جوانی به ما عطا کرد.

? چه توصیه ای به جوانانی که تازه می خواهند ازدواج کنند دارید؟
به نظر من هر چه زودتر ازدواج کنند بهتر است و این امر باعث می شود که به گناه نیفتند اما با چشمانی باز همسر آینده شان را انتخاب کنند و پس از شروع زندگی مشترکشان صبر و گذشت زیادی از خود نشان دهند تا زندگی خوبی داشته باشند.

*******************
چند کلامی نیز با فاطمه کریمی (مادر ابوالفضل) همکلام شدیم تا نظر وی را جویا شویم.
? خانم کریمی از اینکه تنها 16 سال با مادرتان اختلاف سنی دارید راضی هستید؟
بله؛ در نوجوانی هر اتفاقی برایم می افتاد می توانستم برای مادرم راحت و بدون ترس تعریف کنم و ایشان راز مرا در دل نگه می داشت و در مواقعی مرا به خوبی راهنمایی می کرد و الان هم این وضعیت ادامه دارد.

? شما هم زود ازدواج کرده اید؛ با این وجود می توانید ادامه تحصیل دهید؟
بله مادرم به عنوان یک الگوی موفق جلوی چشمان من قرار دارد. وقتی ایشان توانستند ادامه تحصیل دهند و در مسیر موفقیت گام بردارند قطعاً من هم با حمایت اطرافیانم می توانم این کار را به نحو احسن انجام دهم. از خانم میرزایی مدیر دبیرستانم هم نهایت سپاس را دارم که دلسوزانه به من کمک کرد تا دیپلم بگیرم.

? دوست دارید خودتان هم زود مادربزرگ شوید؟
بله؛ اتفاقاً به شوهرم همین را گفته ام چون هیچ بدی از ازدواج ندیدم و اصلاً پشیمان نیستم و همسرم از هر لحاظ خیلی به من کمک کرده؛ دوست دارم پسرم هم زود سروسامان پیدا کند و تشکیل خانواده دهد.

منبع: تاپناز



منبع : http://www.lafzan.com/1391/10/25/%d9%85%d8%a7%d8%af%d8%b1%d8%a8%d8%b2%d8%b1%da%af-34-%d8%b3%d8%a7%d9%84%d9%87-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86%db%8c.html#ixzz2I9HtP3ZL


داستان کوتاه روز بارانی.......

    نظر

غافلگیر شدیم چتر نداشتیم خندیدیم دویدیم و به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

دومین روز بارانی چطور؟ پیش بینی اش را کرده بودی چتر آورده بودی و من غافلگیر شدم سعی می کردی من خیس نشوم و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟ گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد .

و و و و چند روز پیش را چطور؟ به خاطر داری؟ که با یک چتر اضافه آمدی و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم . . .

فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم تنها برو