سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چنانچه روزانه از \ویتامین سی\ استفاده می کنید از خوردن \میگو\ خو

    نظر
یک زن تایوانی بصورت غیر مترقبه ای فوت کرده در حالیکه نشانه هایی از خونریزی از گوش، بینی و دهانش مشاهده شده است. پس از کالبد شکافی علت مرگ مسومیت به دلیل وجود "آرسنیک" در شکم بیمار تشخیص داده شد. سوال این است که این آرسینیک از کجا سر در آورده؟
یک متخصص پس از بررسی محتویات شکم آن مرحومه نتیجه را چنین اعلام می کند:
ندانم کاری شخص فوت شده!
و چنین توضیح می دهد که این فرد روزانه از "ویتامین سی" استفاده می کرده که بصورت عادی ضرری ندارد. همچنین شب قبل برای شام "میگو" میل نموده که اینهم هیچگونه مشکلی ندارد. ولی به طور خلاصه ترکیب "ویتامین سی" و ماده غیر سمی "پتاسیم آرسینیک 5" باعث تولید "تری اکسید آرسینیک" در بدن می شود که همان آرسینیک سمی است.
پس چنانچه روزانه از "ویتامین سی" استفاده می کنید از خوردن "میگو" خودداری کنید.

آگهی آرایشگاه...

آگهی آرایشگاه...

 پسرها: پیرایش گلها اصطلاح و شستشوی سر ساعت کار:9 الی 13 ظهر و 16 الی 21 شب آدرس :....................................................

دخترها: در آریشگاه گلها صد سال جوانتر شوید و سن خود را با دخترتان یکی کنید. ارائه کلیه خدمات زیبایی: آرایش صورت با مواد کاملا آمریکایی آرایش سه بعدی، چهاربعدی،شش بعدی (جدید) آرایش اروپایی ،خلیجی ،مصری ،افغانی و ... رنگ مو ،مش یخی، دریایی ،آبکی ،سنگی ،رنگین کمانی ،فضایی و ... شینیون به سبک بلغارستانی با مدیریت خانوم اسدی از بلغارستان پاکسازی صورت ،روتوش ،صافکاری با مواد کاملا طبیعی برطرف کردن هرگونه کک مک، جوش، جای جوش، سایه جوش و... فوق تخصص سایه های دو جداره ،نسوز ،محوه چشم ،لب ،بینی و ... سایه های خطی ،مینیاتوری ،خرچنگی ،ابر و باد،ماه و خورشید و ... تخصص دوخت مو ،هیرا اکتنشن،بافت مو با مهره و کاغذ و مداد طراحی روی ناخن ،چشم ،لب،گوش،حلق ،بینی و ... (قابل توجه خانوم های محترم به علت پرشدن صفحه آگهی لطفا برای اطلاع کامل از خدمات آریشگری حضورا به ما مراجع کنید)

 تلفن : ...................... موبایل : ............................ خط دوم : ................. خط دوم : ......................... آدرس : ...............................................

با مدیریت خانوم سنایی فوق تخصص زیبایی از امریکا و آلمان و هندوستان و تاجیکستان و...


یلدا....شب تولد مینو...اله? زن ...

یلدا....شب تولد مینو...اله? زن ...
آنگاه که تولد دختری بیگناه مای? ننگ عرب ها بود...
آنگاه که زندگی برای دخترکان عرب ،ساعتی به طول نمی انجامید!!
نیاکان ما،بلندترین شب سال،یلدا،شب تولد مینو،اله? زن و اله? خورشید را
شب زنده داری می کردند!!!
این شب و هم? شب های پر ستاره ی ایرانی....
بر شما ایــــرانیان شاد باد

یلدا برشما مبارک...

بر تن خورشید می‌پیچد به ناز
چادر نیلوفری رنگ غروب
تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می‌ماند در این تنگ غروب
از کبود آسمان‌ها، روشنی
می‌گریزد جانب آفاق دور
در افق بر لاله سرخ شفق
می‌چکد از ابرها باران نور
می‌گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ می‌گیرد به بر
باد وحشی می‌دود در کوچه‌ها
تیرگی سر می‌کشد از بام و در
شهر می‌خوابد به لالای سکوت
اختران نجواکنان بر بام شب
نرم نرمک باده‌ی مهتاب را
ماه می‌ریزد درون جام شب
نیمه شب ابری به پهنای سپهر
می‌رسد از راه و می‌تازد به ماه
جغد می‌خندد به روی کاج پیر
شاعری می‌ماند و شامی سیاه
دردل تاریک این شب‌های سرد
ای امید نا امیدی‌های من
برق چشمان تو همچون آفتاب
می‌درخشد بر رخ فردای من
فریدون مشیری
یلدا برشما مبارک...

هله نومید نباشی که تو را یار براند ............

هله نومید نباشی که تو را یار براند
اگر امروز براند نه که فردات بخاند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند

در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند

نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد

نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند

چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر

تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند

به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او

نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند

دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش

به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند

هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را

بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند

نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد

نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند

چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر

تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند

به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او

نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد

بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند

دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش

به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند

هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را

بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند

یک روز یک پسر کوچولو ..........

یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشا بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان ! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی ؟ پدرش فکر می کنه و می گه :بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم
مامانت جامعه هست، چون کارهای خونه رو اون اداره میکنه.
کلفت مون ملت فقیر و پا برهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه وهیچی نداره
تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی..
داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی

پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچیکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادر کوچیکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی خرابی خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرو رفته و هر کار می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه.
می ره تو اتاق کلفتشون که اون رو بیدارکنه، می بینه باباش توی تخت کلفتشون خوابیده .....؟؟؟؟ میره و سر جاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه. فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیه؟

پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چیه: سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت فقیر و پا برهنه رو می ده، درحالی که جامعه به خواب عمیقی فرورفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمیتونه جامعه رو بیدار کنه، در حالیکه نسل آینده داره توی کثافت دست و پا می زنه.

جوانی با چاقو وارد مسجد شد .....

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت: بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم..

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد..

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :

چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود...!

نه حقیرم.........

نه حقیرم
نه فرستاد? پیرم
نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم
نه جهنم نه بهشتم
چُنین است سرشتم
این سخن را من از امروز نه گفتم، نه نوشتم
بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم ...

گر به این نقطه رسیدی
به تو سر بسته و در پرده بگویــم
تا کســی نشنـود این راز گهــربـار جـهان را
آنچـه گفتند و سُرودنـد تو آنـی
خودِ تو جان جهانی
گر نهانـی و عیانـی
"مولانا"

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم.........

من ترک عشق شاهد و ساغر نمی کنم
صد بار توبه کردم و دیگر نمی کنم

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمی کنم

تلقین و درس اهل نظر یک اشارت است
گفتم کنایتی و مکرر نمی کنم

هرگز نمی شود ز سر خود خبر مرا
تا در میان میکده سر بر نمی کنم

ناصح به طعن گفت که رو ترک عشق کن
محتاج جنگ نیست برادر نمی کنم

این تقواام تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم

حافظ جناب پیر مغان جای دولت است
من ترک خاک بوسی این در نمی کنم