سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

چگونه از دیگران معذرت خواهی کنیم؟

 
 
 
گاهی اوقات تنها گفتن "ببخشید" یا "متاسفم" کاری از پیش نمی برد و اوضاع را به حالت عادی در نمی آورد. روانشناسان می گویند اگر می خواهید دیگران واقعا و از ته دل شما را ببخشند، لازم است هم با گفتار و هم با کردار خود از آنها معذرت بخواهید.
 
 
 
برترین ها:گاهی اوقات تنها گفتن "ببخشید" یا "متاسفم" کاری از پیش نمی برد و اوضاع را به حالت عادی در نمی آورد.  به گزارش برترین ها، روانشناسان می گویند اگر می خواهید دیگران واقعا و از ته دل شما را ببخشند،  لازم است هم با گفتار و هم با کردار خود از آنها معذرت بخواهید.

چگونه از دیگران معذرت بخواهیم؟

اجازه بدهید با یک مثال موضوع را روشن تر کنیم. فرض کنید ناچار هستید تا دیروقت کار کنید و به همین دلیل نمی توانید در مهمانی شام خانواده همسرتان حضور پیدا کنید. همسرتان مسلما از شما خواهد رنجید. برای اینکه از او معذرت بخواهید و او کاملا شما را ببخشد، چه باید بکنید؟

1. بپذیرید که شما مقصر بوده اید.


قبل از هر چیز اعتراف کنید که شما مقصر بوده اید. به جای اینکه همه چیز را به گردن رئیس یا شغلتان بیندازید، بگویید که لازم بود برای کار خود برنامه ریزی بهتری می کردید، یا رئیستان را متقاعد می کردید که مجبورید زودتر محل کارتان را ترک کنید. همسرتان از اینکه شما نسبت به خانواده او، وقت او و یا احساسات او بی ملاحظه بوده اید ناراحت است. اگر مسئولیت برنامه ریزی ضعیف خود را به گردن بگیرید، او از کوره در نخواهد رفت.

2. در مورد اشتباه خود صحبت کنید و احساس واقعیتان را شرح بدهید.


حالا وقت آن رسیده که معذرت بخواهید. به او بگویید که متاسف هستید و می دانید که چنین اتفاقی چه تاثیری بر ذهنیت اعضای خانواده او خواهد داشت. با پذیرفتن تاثیرات اشتباه خود، به او نشان می دهید که شما مسئولیت موضوع را به عهده می گیرید و نسبت به آن بی تفاوت نیستید. برای شما مهم است که خانواده همسرتان چه فکر می کنند.

3. اشتباه خود را جبران کنید.


آخرین کاری که باید بکنید این است که اشتباه خود را از طریق "فیزیکی" جبران کنید. خانواده همسرتان را به شما دعوت کنید و یا برای اخر هفته بعد با آنها قرار گردش یا سفر بگذارید. با این کار معذرت خواهی شما دو جنبه خواهد داشت: حرف و عمل.

تمیزی طبیعی سرویس بهداشتی!

 
 
 
تمیز کردن خانه با جوهر نمک، وایتکس و مایعات مختلف ضدعفونی‌کننده کار سختی نیست، اما این مواد ممکن است به شما و اعضای دیگر خانواده آسیب برساند.
 
 
 



 برترین ها: تمیز کردن خانه با جوهر نمک، وایتکس و مایعات مختلف ضدعفونی‌کننده کار سختی نیست، اما این مواد ممکن است به شما و اعضای دیگر خانواده آسیب برساند.



حمام از مکان‌هایی است که برای تمیز کردن آن از مواد شیمیایی زیادی استفاده می‌‌شود. برای ضد‌عفونی کردن و برطرف‌کردن  جرم آب و کف و چیزهای دیگر، نیاز به استفاده از مواد شیمیایی است، اما این مواد قابل جابه‌جایی با مواد طبیعی هستند. در شماره‌های قبل درباره تمیز کردن آشپزخانه و ظروف با مواد طبیعی چیزهایی خواندید، در این شماره به شما یاد می‌دهیم، چطور حمام‌تان را با مواد طبیعی بی‌خطر تمیز کنید.


  پرده و شیشه‌های دور دوش

 عطر یا آبلیمو:

 کمی اسپری بدن یا آبلیمو را روی یک پارچه تمیز بپاشید و با آن پرده یا شیشه‌های دور دوش را تمیز کنید. این کار را دو بار در ماه انجام دهید تا جلوی رسوب کردن جرم کف و ایجاد قارچ روی آنها را گرفته باشید.



  سینک و دیوارهای سرامیکی

 صابون مایع و جو‌ش شیرین:

 صابون مایع را به مقدار مساوی با جوش شیرین مخلوط کنید و آن را روی سینک کدر شده یا دیوارهای جرم گرفته بمالید. بعد از 10دقیقه با آب بشویید و از معجزه‌ای که اتفاق افتاده لذت ببرید. این محلول حتی زه‌کشی بین کاشی‌ها را هم سفید خواهد کرد.

 سرکه:

 اگر دیوارها قارچ زده یا جرم گرفته، سرکه را روی نواحی آلوده اسپری کنید. اجازه دهید 15دقیقه بماند و بعد با آب بشویید.



 کف
  سرکه:

یک لیوان سرکه را در 4 لیوان آب داغ بریزید، دستمال را به آن آغشته کنید و تمام کف را دستمال بکشید. سپس می‌توانید با یک دستمال مرطوب، دوباره سطح را پاک کنید.

 جوش شیرین:

اگر بین زه‌کشی‌های سرامیک‌های کف حمام سیاه شده می‌توانید برای تمیز کردن آن از جوش شیرین استفاده کنید. جوش شیرین را با آب خمیر کنید و روی ز‌ه‌کشی‌ها بمالید و بعد از یک ساعت آن را بشویید.



  وان یا محفظه زیر دوش

 سرکه:

اگر وان یا محفظه زیر دوش جرم آب گرفته، می‌توانید برای تمیز کردن آن از سرکه کمک بگیرید. مقداری سرکه در وان بریزید و بگذارید شب تا صبح بماند. سپس آن را با آب یا اگر بوی سرکه باقی مانده با یک شوینده ملایم مثل صابون بشویید. اگر لازم است کمی اسکاچ هم بکشید. مطمئن باشید جرم وان از بین خواهد رفت.



  شیرآلات

 لیمو:

برای مبارزه با کدر شدن لوله‌ها می‌توانید کمی آبلیمو را روی یک دستمال بچکانید و آن را روی شیرآلات بمالید. بگذارید شب تا صبح بماند و بعد آن را با آب بشویید.

 خمیردندان:

 لوله‌ها و شیرهای آب با خمیردندان هم تمیز می‌شوند. کمی خمیردندان را با استفاده از یک دستمال روی شیرآلات بمالید و آنقدر بسابید تا براق شوند و بعد از مدتی می‌توانید آنها را بشویید.



  توالت

 بوراکس:

کمی بوراکس در کاسه توالت بریزید و بگذارید شب تا صبح بماند. سپس توالت را برس کشیده و چند بار سیفون را بکشید.

 الکل:

برای ضدعفونی کردن سینک بهتر است ماهی یک بار آن را با الکل تمیز کنید. بعد از شست‌وشوی کامل کمی الکل صنعتی روی پنبه بمالید و تمام سینک را با آن تمیز کنید. بعد از مدتی آن را با آب بشویید.

 سرکه:

سرکه را با یک اسپری روی تمام سینک اسپری کنید و بعد از 15 دقیقه با اسکاچ و آب بشویید.

حرفهایی که نباید به همکاران گفت!

 
 
 
ایجاد و حفظ روابطی خوب با همکاران بخشی از مسئولیتی است که هر فرد در محیط کاری دارد. اما برای تحقق این روابط، در نخستین گام نباید همکاران‌تان را بیازارید، برای این کار بهتر است از گفتن حرف‌های زیر به همکاران‌تان پرهیز کنید.
 
 
 

 

هفت صبح: بخشی از اعتبار و پیشرفت شما در محیط کار به رابطه‌ای که با همکاران‌تان دارید باز می‌گردد به همین خاطر ایجاد و حفظ روابطی خوب با همکاران بخشی از مسئولیتی است که هر فرد در محیط کاری دارد. اما برای تحقق این روابط، در نخستین گام نباید همکاران‌تان را بیازارید، برای این کار بهتر است از گفتن حرف‌های زیر به همکاران‌تان پرهیز کنید.

حرف‌هایی که نباید به همکار گفت

1. «آیا بارداری؟» اگر کسی باردار باشد و بخواهد شما بدانید، حتما به شما خواهد گفت و تا آن زمان موضوع بارداری دیگران ارتباطی به شما ندارد. پس از پرسیدن این سوال آزاردهنده دست بردارید.

2. «بابت سهم کادوی رئیس، بدهکاری» بسیاری از افراد دوست ندارند که در مراسم تولد مدیران یا همکاران شرکت کنند و بابت کادوی آن پولی بپردازند. به همین خاطر سعی نکنید که آنها را به ‌این کار مجبور کنید.

3. «خیلی لاغری! چرا هیچی نمی‌خوری؟» نظر دادن در مورد اندام دیگران در محیط کار اقدام چندان پسندیده‌ای نیست. به همین خاطر کاری به شیوه غذاخوردن همکارتان نداشته باشید.

 4. «این وظیفه من نیست» برای کمک کردن به همکارتان لازم نیست که آن کمک حتما در شرح وظایف شما باشد. فرصت کمک به دیگران را از دست ندهید، در غیر اینصورت ذهنیتی منفی از شما نزد دیگران ایجاد می‌شود.

 5. «رئیس جدید مزخرف است» انتقاد کردن از روسا به ندرت به پیشرفت شغلی شما کمک می‌کند. حتی اگر دیگران هم در انتقاد از رئیس با شما همراهی کنند اما ممکن است تنها انتقادات شما به گوش او برسد، پس انتقادات از رئیس را نزد خود نگه دارید.

 6. «می‌دونستی ... ؟» به شایعاتی که در مورد همکاران‌تان می‌شنوید بی‌توجه باشید و آنها را به دیگران نگویید. شاید همکارتان به ‌این ماجرا که دو نفر از کارمندان بیرون دفتر با یکدیگر ملاقات می‌کنند، توجه و علاقه نشان دهند اما به طور حتم می‌فهمد که شما همکار رازدار و قابل اطمینانی نیستید.

 7. «چند سالت است؟» اگر یکی از همکاران‌تان به طرز شگفت‌آوری جوان یا پیر به نظر می‌آید بهتر است شگفتی از این موضوع را برای خودتان نگه دارید.

 8. «اینجا کسی مرا تحویل نمی‌گیرد» اینکه ارزش خودتان در محیط کار را کم جلوه دهید کمکی به حسن شهرت شما در محیط کار نمی‌کند. بهتر است به اعتبارتان در محیط کار آسیب نزنید.

9. «چرا امروز اینقدر شیک کردی، مصاحبه کاری داری؟» شما با پرسیدن این سوال از همکارتان او را در موقعیت نامناسبی قرار می‌دهید. از سویی اگر او مصاحبه کاری داشته باشد، احتمالا مجبور می‌شود با دروغ گفتن آن را تکذیب کند و در غیر اینصورت ممکن است نگران  ‌شود که شاید روسا فکر کنند او به دنبال شغل دیگری می‌گردد.

10. «خیلی خسته‌ام» گفتن اینکه دیشب را تا دیروقت میهمانی بوده‌اید و اکنون بسیار خواب آلوده و خسته‌اید باعث می‌شود که از اعتبار شما در محیط کار کاسته شود، حتی اگر مانند دیگر روزها وظایف‌تان را به بهترین نحو انجام دهید.

مردم درباره لباس پوشیدن شما، زنگ موبایلتان، غذایی که می‌خورید و فیلمی که می‌بینید نظر نمی‌دهند شما هم این کار را درباره همکارانتان انجام ندهید.

فیلم های انتحاری این روزهای سینماها ...............

 
 

 

 
نگاهی به آثار 7 کارگردان فیلم اولی
 
 
 
شاید جالب باشد اگر بدانید از میان 14 فیلم روی پرده سینماهای کشور، 7 فیلم از کارگردانانی بهره برده‌اند که نخستین تجربه فیلمسازی‌شان را انجام داده‌اند اگرچه به خاطر شرایط در گیشه ناموفق بوده اند. با هم نگاهی کوتاه و گذرا خواهیم انداخت به این 7 فیلم.
 
 
 
 روزنامه ایران: شاید جالب باشد اگر بدانید از میان 14 فیلم روی پرده سینماهای کشور، 7 فیلم از کارگردانانی بهره برده‌اند که نخستین تجربه فیلمسازی‌شان را انجام داده‌اند که متأسفانه به دلیل شرایط عجیب اکران، این کارگردانان نتوانسته‌اند برای فیلم اول خود، گیشه پرزرق و برق و رضایت بخشی را شاهد باشند.

با هم نگاهی کوتاه و گذرا خواهیم انداخت به این 7 فیلم.



بغض

«بغض» جزو معدود فیلم‌های خوبی است که در سال 91 به اکران درآمد و متأسفانه به دلیل مشکلات موجود بر سر راه سینمای ایران، مثله شد. «بغض» هم اینک تنها 3 سالن در پایتخت دارد و توانسته فروشی معادل 215 میلیون تومان داشته باشد.آنچه در «بغض» بیش از هر چیز دیگری اهمیت دارد، روایت یک جریان کلاسه بندی شده از موضوعی به نام «مهاجرت» است.

فیلم اگرچه تدوینی غیرخطی دارد اما مخاطب به راحتی می‌تواند شخصیت‌های فیلم و انگیزه‌های قبلی و بعدی آنها را بشناسد و بداند آنها به چه دلیلی دست به آن سرقت زده‌اند با این‌که شرایط خاص آنها را نیز درک می‌کند اما چنین فیلم خاصی، مشکل خاصی هم دارد و آن، تعبیه نادرست فلاش بک‌های پرتعداد فیلم است.

«بغض» دو روایت متفاوت از یک داستان را به مخاطب خود نشان می‌دهد: یکی روایت پرالتهاب زمان حال است و دیگری روایت عاشقانه و خنثی در زمان قبل که به صورت فلاش بک، در دل زمان پرالتهاب فیلم نشان داده می‌شود که این اقدام، ناگهان مخاطب را از فضای پرهیجان و پرسؤال، به فضایی عاشقانه و آرام می‌برد که شدت این تغییر فضا، برای مخاطب چندان خوشایند نیست اما با تمام این اشکالات، «بغض» یکی از بهترین فیلم‌های به اکران درآمده سال‌جاری به حساب می‌آید.





آئینه‌های روبه‌رو


خیلی مهارت می‌خواهد که کسی بر روی سوژه‌ای بشدت ملتهب دست بگذارد و بتواند به درستی، پیچ و خم‌های درام را از کنار خطوط قرمز عبور داده و در نهایت به داستانی زیبا و متأثرکننده برسد. «آئینه‌های روبه‌رو» به عنوان نخستین ساخته «نگار آذربایجانی» فیلم قابل تحسینی است که متأسفانه به دلیل عدم برخورداری از برخی سینماها و همچنین خلأ تبلیغات محیطی و تلویزیونی، با داشتن 5 سالن توانسته فروشی معادل 45 میلیون تومان داشته باشد.

بزرگترین امتیازی که فیلمنامه این فیلم از آن بهره می‌برد این است که آدم‌هایی را به تصویر کشیده که در عین خاص بودن در جامعه امروز ما، بشدت عادی و مرسوم نشان داده می‌شوند؛ فیلم، این انسان‌ها و خصایل خاص آنها را گل درشت نشان نمی‌دهد و نمی‌خواهد از خصوصیات خاص این آدم‌ها، پوئن‌های داستانی استحصال کند.

 و به همین جهت است که این افراد در فیلم، به شخصیت می‌رسند و تیپ نیستند چون به آنها نگاهی داستانی نشده است و در عین این‌که می‌توانست مستعد نوعی مستند از زندگی این آدم‌ها در جامعه ما باشد و واجد شکل اسنادی بسیاری نیز بود، اما با رعایت صحیح همان پیچ و خم‌های دوست داشتنی، فیلمنامه، به یک ملودرام زیبا و تأثیرگذار رسید که قدرت درک مطلوب آن برای مخاطبان، با درصد بسیار بالایی قابل مشاهده است.






اختاپوس

شاید کسی فکرش را هم نمی‌کرد که نخستین ساخته «سید جواد هاشمی» با داشتن این همه ستاره سینمایی و بهره‌مندی از جلوه‌های بصری بسیار خوب و با دارا بودن 20 سالن سینمایی، تنها فروشی معادل 250 میلیون تومان در تهران داشته باشد.اما شرایط بد اکران و همچنین اکران 5 فیلم‌گونه کودک و نوجوان به صورت همزمان و از آن طرف، اصرار سینماداران بر ادامه اکران «کلاه قرمزی و بچه ننه» سبب شد نخستین ساخته جواد هاشمی، خیلی کمتر از آن چیزی که انتظار داشتیم، فروش کند.

«اختاپوس» فیلمی است که علی‌رغم برخورداری از جلوه‌های ویژه میدانی، داستان هم دارد؛ داستانی که میان روایت جدی و فانتزی خود دچار نوسان است و همین، جذابیت داستان را دوبرابر می‌کند.استفاده خوب و درخور توجه سازندگان از عناصر کاربردی سینمای کودک در این فیلم سبب شده تا این قشر از مخاطب، با فیلم جامعی روبه‌رو باشد؛ فیلمی که روند دراماتیک پرچالشی را برای کودکان و نوجوانان روایت کرده و استفاده صحیحی از کاراکترهای زیاد خود به عمل آورده است. بی‌شک در میان 5 فیلم گونه کودک و نوجوان که هم‌اکنون در حال اکران می‌باشد، «اختاپوس»، بهترین و سرگرم‌کننده‌ترین فیلم گروه کودک و نوجوان است.





من همسرش هستم

نخستین ساخته «مصطفی شایسته» (در مقام کارگردان)، یک درام روانشناسانه است که توانسته در شکل روایت نیز توفیقات جالب و قابل توجهی را برای مخاطب به همراه داشته باشد.فیلم برای نشان دادن رفلکس کاراکتر زن در برابر مقوله خیانت، اگرچه با یک ظاهرسازی معنادار، او را در حین ارتکاب خیانت نشان می‌دهد اما هدفی بزرگتر دارد و آن، دید روانشناسانه این کاراکتر به این مقوله امروزی است.

اتفاقاً برخلاف تمام جریاناتی که در این مدت، این فیلم را اثری مروج خیانت معرفی کرده‌اند باید گفت که این فیلم، بشدت در مسیر ضدخیانت تعریف می‌شود و از قضا، نجابت زنی را به تصویر می‌کشد که در برابر تصور آگاهانه خود از خیانت همسرش، از اهرم «این همانی» استفاده کرده و به ظاهر، به شوهرش می‌فهماند که او نیز در پی رابطه‌ای نامشروع است تا از این‌گذار سایکولوژیک، بتواند پارتنر زندگی خود را به مسیر صحیح زندگی بکشاند.

ری اشکن علمی و جالبی که شاید تاکنون به شکل‌های کلیشه‌ای طلاق، خودکشی، قهر و... نشان داده می‌شد اما فیلمنامه این کار به علت برخورداری از مؤلفه‌های زندگی روز دهه نود ایرانیان و همچنین عبور ماهرانه از کنار خطوط قرمز توانست فیلمی را به مخاطب نشان دهد که نه تنها نفی کننده زندگی سالم نیست بلکه در مواردی، آموزش دهنده نیز هست. این کار به عنوان نخستین ساخته شایسته، دکوپاژهای قابل قبولی دارد.

تجمیع موارد یاد شده به همراه استفاده از بازیگران چهره سبب شده تا این فیلم، هم‌اکنون با داشتن 6 سالن سینما در تهران، به فروش 260 میلیون تومانی دست یابد که با توجه به اوضاع فعلی سینما، رقم خوبی در قیاس با فیلم‌های دیگر اکران به حساب می‌آید.





میگرن

«میگرن» هم نخستین تجربه «مانلی شجاعی فرد» در مقام کارگردان است که با توجه به جریان اپیزودیک داستان و برخورداری از جنس روایتی ملموس، اثر دلنشین و خوبی است که مخاطب می‌تواند با آن ارتباط برقرار نماید. اما «میگرن» به همان مشکلی گرفتار آمده که فیلم‌های اپیزودیک در سینمای ایران در دام آن گرفتار می‌شوند و آن، جریان خاص ارتباط دراماتیک میان اپیزودهای داستان است.

 «میگرن» اپیزودهای مستقلی دارد که نمی‌بایست تا این میزان مستقل باشند چرا که این چند اپیزود، خود باید در نهایت، به مفهوم یا داستانی مستقل برسند؛ به عبارتی اپیزودها با دنیایی که در اختیار مخاطب خود قرار می‌دهند، باید به نوعی محسوس، مرتبط با یکدیگر باشند نه این‌که با داشتن فضاهایی متفاوت و شخصیت‌هایی مستقل از اپیزودهای دیگر، داستان‌های مستقلی را روایت کنند که در نهایت، مفهومی از دل تجمیع شده آن اپیزودها بیرون کشیده شود.

 شاید بهترین نمونه فیلم‌های اپیزودیک در سینمای ایران، «کافه ستاره» سامان مقدم باشد که با داستان‌هایی منقطع از شخصیت‌هایی واحد، روایتی یکدست و داستانی از موضوعی واحد به مخاطب نشان می‌داد که البته در آن فیلم، نقش تدوین نیز بسیار حائز اهمیت بود گرچه تدوین در «میگرن» خود را تا این حد نشان نمی‌دهد، با این حال، کار به عنوان نخستین تجربه کارگردانش، اثری قابل قبول به شمار می‌آید.





پیمان

نخستین ساخته سینمایی مجید فهیم خواه، فیلم بی‌ادعایی است که توانسته نقش «تقدیر» را به زیبایی روایت کند. «پیمان» هسته مرکزی داستانی بسیار جذابی دارد که به دلیل محیطی بودن فضای داستانی، به راحتی می‌توان موضوع «انتقام» را به کاراکترهای سه گانه فیلم تسری داد و نتیجه مطلوبی از آن به دست آورد. درواقع «پیمان»، راوی جریان «انتقام» از دریچه نگاه و انگیزه‌های سه شخصیت فیلم است که طبیعتاً هر یک از این نگاه‌ها با یکدیگر فرق داشته و همین خود سبب جالب توجه شدن داستان می‌گردد.

پایان بندی فیلم یکی از بهترین قسمت‌های آن است چرا که بهترین تعریف و نتیجه‌گیری از این جدایی صورت پذیرفته و مهم‌تر از آن، همخوانی این پایان با نیت کلی فیلم است.پایان «پیمان» کاملاً همراستا با داستان و کامل‌کننده پازل این درام پراحساس است؛ یک پایان جالب و البته شوکه کننده که همین بر شکوه پایان فیلم افزوده و سبب رضایت خاطر مخاطب می‌شود.

 «پیمان» داستانی منعطف و پرکشش دارد که اهمیت آن در خلق جریانات، در دل داستان و نه به واسطه بروز داستانک‌ها است.این فیلم اگر با چاشنی «تجربه» همراه می‌بود، به یکی از فیلم‌های خاص و پرفروش اکران 91 تبدیل می‌شد حال آن‌که همین شکل فیلم نیز می‌تواند مخاطب را خشنود از سالن‌های تاریک سینما خارج نماید.





سلام بر فرشتگان

«سلام بر فرشتگان» تا قبل از این‌که به اکران برسد، جوایز متعددی را از جشنواره‌های مختلف سینمایی برده است.جوایزی که مهم‌ترین آنها در جشنواره فیلم‌های کودک و نوجوان سال قبل رقم خورد. فیلم، داستان جذاب و البته خیالی دارد که در همین شکل خیال پردازانه‌اش نیز توانسته به خوبی از صور خیال بهره بگیرد. در کنار بهره‌مندی از این شکل صور، تکنیک‌های بصری بسیار خوبی نیز این زنجیره را تکمیل کرده تا به این ترتیب «سلام بر فرشتگان» بتواند هم نظر جشنواره‌ها را به خود معطوف نماید و هم رضایت مخاطب را به همراه داشته باشد.

اگر دقت کنید درمی‌یابید که در میان همین 5 فیلمی که جلوه‌های بصری خاصی در آنها به کار رفته، میزان استقبال و همچنین فروش فیلم، با افزایش مواجه بوده است، حتی فیلم «یک فراری از بگبو» که داستان ضعیف تری نسبت به دو فیلم «اختاپوس» و «سلام بر فرشتگان» (که هر سه این فیلم‌ها از جلوه‌های ویژه بصری استفاده کرده‌اند) دارد.

 اما میزان فروش آن بسیار بیشتر و قابل قبول‌تر از فیلم «هم بازی» است که این می‌تواند اهمیت همراهی محتوای فیلم‌ها با عناصر زندگی مدرن امروزی را برای مخاطب کودک و نوجوان بیش از پیش نمایان سازد. با این حال «سلام بر فرشتگان» با دارا بودن 16 سالن سینما در تهران، توانسته فروش خود را از مرز 25 میلیون تومان عبور دهد.

روایت هایی متناقض درباره محسن یگانه ..............

 
 
 
خیلی ها از رابطه صمیمی و دوستانه او با طرفدارانش خبر ندارند و بدون علم به این موضوع، درباره یگانه اظهار نظر می کنند. چند سکانس واقعی درباره برخی واکنش ها که محسن یگانه محور آنها بوده را بخوانید و خودتان تصمیم بگیرید خواننده «حباب» چه جور آدمی است.
 
 
 

 

همشهری جوان: یکی از شاخصه های مهم «محسن یگانه»، تناقض های مختلف درباره شخصیت هنری و شخصی اوست. قضاوت ها و صحبت های فراوانی درباره میزان محبوبیت و منفوریتش گفته و شنیده می شود ولی چیزی که هست، تعداد این قضاوت هاست که باعث شده نتیجه گیری کسانی که از دور شاهد هنرنمایی خواننده مورد علاقه شان هستند، سخت و سخت تر شود.

عده ای او را هنرمندی سختگیر در کار و بی محابا در برقرار کردن روابط کاری و شخصی می دانندو خیلی ها هم از او به عنوان خواننده ای پرخاشگر و بداخلاق با رفتاری تند یاد می کنند. برخی گفت و گوها و اظهار نظرها از سوی او در به وجود آمدن این فضا تاثیرگذار بوده و اتفاقاتی از قبیل دعواهای حقوقی اش با تهیه کننده های بازار موسیقی که باعث شد او در مقاطعی به خبر اول رسانه ها تبدیل شود هم در به وجود آمدن این قبیل ذهنیت ها نقش اساسی داشته.

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه

خیلی ها هم از رابطه صمیمی و دوستانه او با طرفدارانش خبر ندارند و بدون علم به این موضوع، درباره یگانه اظهار نظر می کنند. چند سکانس واقعی درباره برخی واکنش ها که محسن یگانه محور آنها بوده را بخوانید و خودتان تصمیم بگیرید خواننده «حباب» چه جور آدمی است.

چرا می گویند محسن یگانه خواننده محبوبی است؟

باید یک استادیوم رو»ی پروپاقرص باشی تا بفهمی«محسن یگانه» چقدر ممکن است محبوب باشد ...

باید صبح کله سحر به عشق اینکه جای بهتری در استادیوم نصیبت شود، از خانه بیرون بزنی تا انتظار 10 ساعته ات برای شروع بازی شروع شود. باید روی سکوها و صندلی های خیس آزادی خوابت ببرد و با چند نفری سر ساندویچ های کثیف آن کیوسک های خاکستری دعوا کنی تا آرام آرام به بهتر شناختن «محسن یگانه» نزدیک شوی.

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه

باید حسابی دم دستشویی های صفی آن راهروهای متروک، این پا و آن پا بشوی تا به اندازه کافی بتوانی استاد را و میزان تاثیرگذاری اش بر حال و روز این روزهای مخاطبان موسیقی را درک کنی. باید دو ساعت مانده به شروع بازی برسد و سیستم صوتی ورزشگاه آرام آرام با بی مزه گی های آقای مجری تست شود و بعد از کلی شعار و جو دادن های لوس و حرف های الکی، نوبت اصل ماجرا برسد.

ترانه های مجاز یکی یکی Play شوند و دوروبری هایت شروع کنند به خوشحالی های از سر نوجوانی، بزرگترها «باباکرم» بازی درآورند و میانسال ها هم تلخندی بزنند در دلشان به «دل خوش کنک»های این نسل.

از همان لحظه اول پخش در استادیوم، دیگر نه خبری از خوشحالی های از سر نوجوانی است، نه «بابا کرم» و نه تلخندی ... همه با هم آن را با صدای بلند می خوانند: «روزای سخت نبودن با تو/ خلا امید و تجربه کردم / داغ دلم که بی تو تازه می شد / هم نفسم شد سایه سردم...».

همه این ترانه را از حفظ می خوانند و هر چقدر به ترجیع بندش نزدیکتر می شوند، شور و حال و انرژیشان بیشتر و بیشتر می شود تا بالاخره وقتش می رسد: «سکوت قلبتو بشکن و برگرد/ نذار این فاصله بیشتر از این شه/ نمی خوام مثل گذشته که رفتی/ دوباره آخر قصه همین شه...»

فرقی ندارد کدام سکو نشسته باشی. این شاید تنها نقطه مشترک تیفوسی های آفتاب خورده باشد که هر دو طرف بدون کل کل سراغش می روند و همه سعی شان این است که بتوانند بیشتر و بهتر از نیمه آن وری، آن را زمزمه کنند و خوش بگذرانند. شاید تنها اختلاف آنها بر سر طرف مورد نظرشان است که در متن شعر از او خواسته شده: «سکوت قلبش را بشکند و برگردد...». نیمه ای «فرهاد» و نیمه دیگر »کریمی»...

اینجا استادیوم آزادی است... همین یکی  دو ماه گذشته و دربی بزرگ پایتخت...



چرا می گویند محسن یگانه دشمن زیاد دارد؟

باید یک «خوره موسیقی» باشی که بفهمی «محسن یگانه» چرا در موسیقی این همه مخالف دارد...

وقتی که در یک استودیوی خفن، ناظر ضبط «وکال» یک خواننده رپ هستی و دور و بری ها و نوچه های آقای «رپر»، در حال تعریف و تمجید از «سلطانشان» هستند. موسیقی پاپ برای آنها زجرآور است و همه «محسن»های دنیای پاپ (اعم از یگانه و چاوشی و آن یکی دیگر!) را خرده ریزه های غیرقابل حسابی می دانند و خاطراتشان را در تحقیر ستاره های پاپ، یکی یکی با صدای بلند (طوری که رپر بهشان چشم غره برود)، تعریف می کنند: «سه بار آدم فرستاده که یه «فیت» با ما بده. همه کاراش هم بدون استثنا مال این و اونه. ولی خداییش نبوغ خوبی تویکنار هم گذاشتن خط ملودی ها داره. ولی می دونی؟ کدوم یکی از اینا بعد از سه تا آلبوم موندن؟ قبلی ها کجان؟».

اینجا طبقه منفی 2 یک آپارتمان حوالی میدان هروی است... اردیبهشت همین سال 91...

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه



چرا می گویند محسن یگانه بداخلاق است؟

باید یک خبرنگار بی رودربایستی موسیقی باشی تا بفهمی «محسن یگانه» چطور شخصیتی دارد...

وقتی در پشت صحنه کنسرتش مثل امیر قلعه نویی با یک اشاره چشم به «علی»، بخواهد تا خبرنگارها را از «بک استیج» بیرون بروند. وقتی برای هر مطلب و نقد گزنده ای اس ام اس بازی اش شروع می شود و در برابر انتقادها، اصلا کوتاه نمی آید. وقتی برای علی دایی قیافه می گیرد و از اینکه در کنسرتش، بیشتر از خودش تشویق می شود، به او حسادت می کند.

وقتی باید همیشه عکس رهبر ارکسترش روی پوسترهای تبلیغاتی اش بیاید، وقتی به واژه «کاور» آلرژی دارد، وقتی هدف های بزرگش را می بینی که دم از جهانی شدن می زند. وقتی با دوستان گرمابه و گلستانش قطع رابطه می کند. وقتی در استودیوی شخصی اش خودش را هشت روزتمام حبس می کندتا مبادا قاطی شدن بیش از حدش در روزمرگی به آثارش بوی تکرار بدهد...

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه

محسن یگانه یک چنین شخصیتی است. سرشار از تناقض های رنگ وارنگ. رفتارهایی غیرعادی و بعضا عجیب که البته این رفتارها را با تکیه کلام همیشگی اش می پوشاند: «ما از پشت کوه اومدیم، ولی با هلی کوپتر!»



حرف های جنجالی محسن یگانه درباره بقیه خواننده ها

هر جور می خوای فکر کن

در سال های اخیر هر خبری از محسن یگانه در رسانه ها با واکنش های فراوانی روبرو شده و خیلی ها اعتقاد دارند همین تنش های او در رسانه هاست که باعث شده او بتواند همچنان خودش را در سطح اول اخبار موسیقی کشور وحفظ کند.

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه

همین تنش ها و جنجال ها باعث شده ولع مخاطبان موسیقی برای شنیدن محصول جدید این خواننده بیشتر شود. چند نمونه از تنش زاترین اظهارنظرهای یگانه را بخوانید تا بیشتر و بهتر در جریان ریز این اتفاقات باشید.

درباره محسن چاوشی:


«نشکن دلمو» از ساخته های من است. شاعر و گیتاریست آن کار من بود، نه محسن چاوشی. برای پریدن به محسن چاوشی این را نمی گویم اما خیلی ها این قطعه را به نام او می شناسند. هیچ وقت این اتفاق برعکس نیفتاد که با یک تراک محسن یگانه معروف شود. من در مورد چاوشی هیچ وقت نظر مغرضانه ای نداشته ام ولی امیدوارم کسی هم مغرضانه برخورد نکند چون دوست دارم موزیک های بهتری از محسن بشنوم از او انتقاد می کنم. کاری هم به دوستی مان ندارم بلکه فقط از طرف یک طرفدار با او حرف زدم. خیلی ها می خواهند از خیلی چیزها سوء استفاده کرده و اتفاقات کوچک را بزرگ جلوه دهند. (گفت و گو با سایت موسیقی ما)

پاسخ چاوشی: سکوت...

درباره بنیامین بهادری:

نمونه عینی آدم هایی که از خود بی خود شدند کسی نیست جز بنیامین بهادری. او که حتی درک درستی از هفت نت موسیقی هم ندارد، به راحتی کل جامعه هنری ایران را زیر سوال می برد و به آنها بی احترامی می کند. چرا ما باید لنگ یک سری افراد بی هنر باشیم که سر یکسری اتفاقات خاص رو آمده اند و فکر می کنند که موجشان ماندگار است. بفرمایید، این هم آلبوم جدید بنیامین!

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه

 چرا ما باید اجازه بدهیم که یک «بچه»، یک بچه از لحاظ هنری، بیاید و در صحبت هایش این همه هنرمند را زیر سوال ببرد؟ آلبوم دوم همین آقا همه انسجام بازار موسیقی ما را بعد از عید از بین برد. او به شعور مردم ما توهین کرد و تازه دو قورت و نیمش هم باقی است. (گفت وگو با مجله همشهری ماه)

پاسخ بنیامین: سکوت...

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه


درباره فرزاد فرزین:

من واقعا با او رفیق بودم. اگر یادش نرفته باشد، می داند که چه کمک هایی به او کرده ام! ای کاش فرزاد حداقل رعایت می کرد و حداقل یکی از قطعاتش بی اندازه شبیه «سکوت» نبود. اینقدر راحت با قطعه من بازی نمی شد و ملودی ام به سرقت نمی رفت.

فرزاد بهتر است قاطی این بازی ها نشود. قاطی شدن در این جوربازی ها برای این دوستان دو سرش باخت است. در مورد»سکوت» یک نیمچه سرقت هنری شکل گرفت و این اصلا چیز جالبی نیست. حالا هر کس هر جوری که دلش می خواهد فکر کند. (گفت و گو با هفته نامه یکشنبه)

پاسخ فرزین: من تمایل چندانی برای صحبت در مورد این موارد ندارم وهمیشه در زندگی ام سعی کرده ام که دوستی هایم را حفظ کنم. باز هم با وجود تمام این صحبت هایی که شده، سعی ام این است که دوستی ام با محسن یگانه را حفظ کنم. کسانی هم که کوچکترین شناخت و درکی از موسیقی دارند، به خوبی می توانند تشخیص دهند که این قطعه هیچ شباهتی به هیچ قطعه ای ندارد. مردم بهترین قاضی اند که در مورد همه چیز می توانند نظر بدهند.

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه



برادر یگانه می گوید واکنش های خاص محسن باعث شده بعضی ها او را یک آدم جنجالی بدانند

ژن ما اینطوری است!


کمیل یگانه برادر «محسن یگانه» است که خودش هم کار موسیقی می کند و در کارش به موفقیت های خوبی هم دست پیدا کرده. کمیل بعد از انتشار آلبوم حباب، با نگاهی سختگیرانه اثر جدید برادرش را نقد می کند. او حرف های جالبی هم درباره شخصیت حرفه ای محسن دارد که خواندنشان به تکمیل شدن این پرونده کمک می کند.

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه

منتقدان می گویند حاشیه هایی که برای محسن در این یکی دو سال پیش آمد و او را به واکنش های تند و تیز در رسانه ها واداشته، باعث شده او تمرکزش را در تولید «حباب» از دست بدهد. تو با این دیدگاه موافقی؟

- بعضی وقت ها بود که محسن متهم می شد به کارهایی که الحق و الانصاف خلاف آنها صحت داشت و به نظرم باید محسن به آنها جواب می داد. مثل بحث برخی ملودی ها و قطعاتی که گفته شده بود او آنها را از روی قطعات خارجی ساخته و به قولی دزدیده. مثلا «آخه دل من» و «سکوت». در این موارد جواب دادن به حاشیه سازی و جنجال ها منطقی بود و کلا ژن ما جوری است که اگر قرار باشد جواب کسی را بدهیم، به تندی این کار را می کنیم. محسن هم از این داستان جدا نیست.

یعنی محسن همیشه در برابر انتقادات واکنش تند نشان می دهد؟

من اسمش را می گذارم واکنش «خاص». اصلا یکی از بارزترین شاخصه های او، خاص بودن واکنش هایش در مواقع اینچنینی است. گاهی کارهایش به قدری شگفت زده مان می کرد که خودمان هم می ماندیم. بعضی اوقات ایده ها و تصمیم های عجیبی در سخت ترین مواقع می گرفت و باعث می شد همه متعجب شوند. ایده های خاصی داشت که بعضا فقط خودش می توانست آنها را درک کندد. این عدم درک از طرف مقابل باعث می شد با عصبانیت مقصودش را منتقل کند. شاید به همین خاطر باشد که حالا بعضی ها از او به عنوان یک آدم جنجالی یاد می کنند.

این رفتارهای به قول تو «خاص» به کیفیت و رشد او در مسیر هنری اش کمک کرده یا آسیب زده؟

- تا یک زمانی خوب بود و باعث می شد در کارش رشد کند ولی الان دیگر قطعا اینطور نیست.

روایت هایی عجیب و غریب درباره محسن یگانه


مگر چه فرقی با مثلا سه سال قبل داشته؟

- فرقش این است که من بعد از انتشار آلبوم «حباب» از برادر خود ناامید شدم! چون چیزی که در ذهن من بود و من شنیده بودم و فکرش را می کردم، خیلی با محصول نهایی فرق داشت. شاید این آلبوم خیلی ها را راضی نگه دارد ولی به نظر من واقعا این اثر فاصله زیادی با تصورات دوستداران حرفه ای او و خود من داشت.

اگر خوب نیست پس چطور می گویی خیلی ها را راضی کرده؟

- این آلبوم در مقایسه با خیلی از کارهای موجود در بازار یک سر و گردن بالاتر است ولی از محسن یگانه خیلی ها انتظار یک کار فوق عالی را داشتند. چیزی که در تصورشان هم نگنجد.

عرف بازار موسیقی پاپ می گوید اگر هنرمندی یک آلبوم خیلی موفق بدهد، در ادامه عمر هنری اش دیگر نمی تواند موفقیت آن آلبوم را تکرار کند.

- این سقوط عمده ترین دلیلش این است که ما هیچ وقت در موسیقی کشور الگو یا قهرمانی دست نیافتنی نداشته و نداریم و به محض مزمزه کردن برخی موفقیت های کوچک، هر کسی خودش را دست نیافتنی فرض می کند و اتفاقا این یعنی شروع سقوط. اینکه خودت را بالاترین بدانی و فرضت این باشد که دیگر هر چه بسازی، همه برایش غش و ضعف می روند. این آلبوم هم شروع سقوط محسن یگانه نباشد، به شدت از سطح توقعات من پایین تر بود و هنوز نتوانسته ام دلیلش را به درستی کشف کنم.

آموزش آداب معاشرت به کودکان ...........

 
 
 
آداب معاشرت، نه‌تنها جزو لاینفک زندگی ما هستند، بلکه هر پدر و مادری هم آرزو دارد بچه مبادی آدابی داشته باشد ولی چه‌طور می شود این ریزه‌کاری‌ها را به آن‌ها آموخت؟
 
 
 
 


مجله شهرزاد: چند ساعت از آن میهمانی کذایی گذشته، ولی هنوز، عرق شرم از روی پیشانیم خشک نشده. تمام آن یکی، دو ساعتی که در منزل دوستم میهمان بودم، برایم مثل یک کابوس بود. پسر کوچکم تصمیم گرفته بود آبروی چندین ساله مرا ببرد و با رفتاری که در میهمانی داشت، کاملا موفق شد. همین که از در وارد شدیم نه‌تنها به هیچ‌کس سلام نکرد، بلکه با دیدن دختر خانواده که موهای قرمز خوش‌رنگی داشت، یک‌دفعه داد زد: «مامان، مامان، نگاه کن؛ عین هویجه!» بعد، دور تند خراب‌کاری‌ها و بدرفتاری‌هایش شروع شد؛ ‌بی‌اجازه دست زدن به وسایل‌شان، بهانه‌گیری در مورد طعم غذایی که سر سفره گذاشته بودند و... یعنی کجای کار من و همسرم اشتباه بود که این پسر کوچولوی پنج ساله، به قدر سر سوزنی هم آداب معاشرت یاد نگرفته بود؟

آموزش آداب معاشرت به کودکان

آسه آسه، قدم به قدم

آداب معاشرت، نه‌تنها جزو لاینفک زندگی ما هستند، بلکه هر پدر و مادری هم آرزو دارد بچه مبادی آدابی داشته باشد ولی چه‌طور می شود این ریزه‌کاری‌ها را به آن‌ها آموخت؟ اولین نکته برای آموختن آداب معاشرت به کودکان این است که شما به‌عنوان پدر یا مادر بپذیرید که این اتفاقی یک‌شبه نیست و به‌تدریج باید در فرزند شما اتفاق بیفتد. بچه‌ها، به‌خصوص اگر کم‌تر از چهار سال داشته باشند، نمی‌توانند یک‌باره، همه آداب را به‌جا بیاورند و شما، با گفتن پی در پی «الان باید چی بگی؟» یا «کلمه جادویی‌مون چی بود» و...، بیش‌تر او را گیج و سردرگم می‌کنید.

یک گوش در و یک گوش دروازه؟


والدین توضیح می‌دهند و کودکان فراموش می‌کنند. این مساله، غیرقابل اجتناب است.بهتر است به‌جای این‌که وقت‌تان را با صحبت‌های بی‌پایان در زمینه اهمیت رعایت آداب معاشرت با فرزندتان تلف کنید، کمی به بازی بپردازید. بازی، بهترین روش برای آموختن روابط اجتماعی است که باعث می‌شود کودک موقعیت را از نزدیک لمس کند. در این بازی‌ها، گاهی شما میهمان شوید و گاهی او. در مورد هر آن‌چه او باید رعایت کند، برایش نقشی را که به‌عنوان میهمان و میزبان دارید بازی کنید و قبل از رفتن به میهمانی، این بازی‌ها را برایش مرور کنید تا آن‌چه را آموخته، به خاطر بیاورد.

آموزش آداب معاشرت به کودکان

دوصد گفته چون نیم کردار نیست!

بعد از یک روز کاری خسته‌کننده، وارد خانه می‌شوید، کیف و روزنامه را به گوشه‌ای پرت می‌کنید و شاید زیر لبی غر هم بزنید که چرا این بچه اسباب‌بازی‌هایش را روی زمین، ولو کرده است. خب در چنین شرایطی، نباید انتظار داشته باشید که کوچک‌ترها، به استقبال‌تان بیایند، سلام کنند و خسته نباشید بگویند. کودکان، برای آموختن آداب معاشرت، به یک الگوی عملی احتیاج دارند و والدین، در این زمینه نقش مهمی دارند. پس اگر دوست دارید فرزندتان بلند سلام کند وقتی از سر میز یا سفره غذا بلند می‌شود، با کلمات رسا و شمرده، تشکر کند،میان حرف دیگران نپرد، از کلمه «لطفا» استفاده کند و...، خودتان پیش‌قدم شوید و این الفاظ را در صحبت کردن با او، زیاد به کار ببرید.

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی .............

 
 
 
در تلویزیون ایران کارهایی بودند که اجازه ندادند ویژگی های خلاقانه شان ته بکشد. کارهایی که با نگاه به تیتراژشان اسم دو نفر دستمان می آید: پیمان و مهراب قاسم خانی. ویژگی هایی که می خواهیم مرورشان کنیم و رمز موفقیت قاسم خانی ها را پیدا کنیم.
 
 
 

 

همشهری جوان:از حدود 20 سال پیش که مجموعه های آیتمی شبانه در تلویزیون باب شد، تا وقتی که تغییر فرم داد و به سریال های کمدی 90 شبی رسید، ویژگی هایی که قرار بود باعث جذابیت مجموعه ها – در هر دو فرمش – باشد، دچار تغییراتی شده است. ویژگی هایی که در یک دوره از خلاقیت های ریز و درشت ریشه گرفتند، پخته شدند، سر و شکل پیدا کردند و باعث اوج گرفتن سریال ها شدند. ویژگی هایی که مثل هر عنصر دیگری در نمایش، یک روز به ته خطشان رسیدند و تمام شدند.

ویژگی هایی که حالا از شدت استفاده، نخ نما شده اند و می توانند علیه جذابیت هر ایده ای عمل کنند و نتیجه اش را در اغلب طنزهای روتین شبانه این اواخر می توان دید. در این مسیر سربالایی و سرپایینی اما کارهایی هم بودند که اجازه ندادند ویژگی های خلاقانه شان ته بکشد.

کارهایی که با نگاه به تیتراژشان اسم دو نفر دستمان می آید: پیمان و مهراب قاسم خانی. ویژگی هایی که می خواهیم مرورشان کنیم و رمز موفقیت قاسم خانی ها را پیدا کنیم.

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

موقعیت های تازه

پیمان و مهراب آفت «تکرار» را خیلی خوب می شناسند و می دانند که یک موقعیت هر چقدر جذاب باشد و اشتیاق بیننده را برای تماشایش تحریک کند، فقط تا چند وقت «تازگی» دارد بنابراین از خطر «سراغ موقعیت های جواب پس داده رفتن» فرار می کنند و برای قصه و شخصیت هایشان دنبال موقعیت های جدید می گردند.

موقعیت هایی که در نگاه اول، شاید برای نوشتن فیلمنامه یک درام هم پیچیده و سخت به نظر برسند. موقعیت هایی مثل یک ساختمان پزشکان، یک شرکت خصوصی ساده یا یک روستا (که شرح بیشترشان را در ادامه می خوانید).

هنر قاسم خانی ها اینجاست که خودش را نشان می دهد. آنها موقعیت ها و شخصیت هایشان را تنیده در هم انتخاب می کنند و تا جایی که یک ذهن خلاق می تواند، به جزئیات و قابلیت هایش پر و بال می دهند. همین می شود که می توانند در فضای یک شرکت خصوصی با محوریت کارمندهایش (در «پاورچین») کلی اتفاق تازه و جذاب به وجود بیاورند یا در یک ساختمان پزشکان ساده، با نشان دادن جزئیات روزمره ای که در مطب هر دکتری اتفاق می افتد، یک مجموعه موفق بسازند.

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی



پرداخت دقیق کاراکترها


جز موقعیت های نو، شخصیت های پرداخته قاسم خانی ها هم تر و تازه اند. آنها آدم های قصه هایشان را از فضا نمی آورند (البته جز در «مسافران»!)، بلکه سراغ آدم هایی می روند که پیش از این، کمتر دستمایه درام یا کمدی قرار گرفته اند. شخصیت هایی که لزوما در معرفی اولیه شان جذابیت خارق العاده ای ندارند اما پرورش دهنده هایشان می دانند این شخصیت های نه چندان پیچیده را در چه موقعیت هایی و در کشمکش با چه شخصیت های قرار دهند که کمدی خلق شود. مثل همین دزدهای سریال دزد و پلیس که یک جفت سارق ساده اند اما از دست رفتن حافظه یکی شان در کنار خنگ بودن دیگری، موقعیت ها و کمدی های ریزی خلق می کند.



آشنایی با طنز روز دنیا

اگر یکی دوتا از مصاحبه های هر کدام از برادران قاسم خانی را خوانده باشید، دست تان می آید که هیچ کدامشان از دیدن سریال های روز دنیا غافل نیستند. کمدی و درام و جنایی هم فرقی نمی کند. البته این به روز بودن هیچ وقت باعث کپی کاری عین به عینشان از کارهای موفق روز نشده، برعکس، در بیشتر فیلمنامه هایشان ایده های نو و موفق را به شدت ایرانیزه کرده اند؛ مثلا اگر در مجموعه های کمدی موفق دنیا (مثل «دوستان») اغلب شخصیت ها باهوشند و با ذکاوت و طنازی کلامشان، تماشاگر را غافلگیر می کنند و می خندانند، شخصیت های جذاب مجموعه هایی مثل ساختمان پزشکان، شب های برره یا همین دزد و پلیس که بار اصلی کمدی قصه را به دوش دارند، عادی و حتی گاهی خنگ ودست و پا چلفتی اند.

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

این آدم ها اگرچه تکیه کلام ها یا رفتارهای طنزآمیز دارند اما سطح شوخی های شان مطابق با ظرفیت و سلیقه عمومی مخاطبان تلویزیون خلق شده. مخاطبی که شاید حوصله ندارد در یک مجموعه کمدی شبانه، طنز پیچیده شده در تکیه کلام های روشنفکری را کشف کند و به آنها بخندد. به همین دلیل هم عموم مخاطبین با کاراکترهای شب های برره و پاورچین بیشتر از کاراکترهای ساختمان پزشکان و مسافران همدلی و همراهی می کنند.

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی



نبودِ شوخی های اس ام اسی

در فیلمنامه ای که پای آن اسم یکی از قاسم خانی ها نوشته شده، ردپای اندکی از شوخی های پیامکی پیدا می شود. شوخی هایی که دستمایه خیلی از آثار کمدی تلویزیونی و سینمایی این روزهاست اما از شدت پرداخت بی خلاقیت، نه تنها خنده دار نیست که گاهی به بی نمکی مفرط هم می رسند. در قاسم خانیسم (!) اما کمدی های کلامی ابداع می شوند و اگر در شرایطی به اتفاقی روزمره هم کنایه بزنند، برای این کنایه جای خوبی در فیلمنامه در نظر گرفته شده است. به عبارتی، شوخی های کلامی در این فیلمنامه ها هدف دار و به جا هستند و کمتر به یک تکه پرانی ساده برای خنداندن مخاطب تبدیل می شوند.



بازیگرهای کلیشه نشده

تنها ویژگی غیرمکتوب (به معنی ویژگی ای که لزوما در فیلمنامه نوشته نمی شود) در کارهای برادران قاسم خانی، بازیگرهایی است که برای شخصیت هایشان انتخاب می کنند. بازیگرهایی که البته با نظر کارگردان و تهیه کننده انتخاب می شوند اما انگار در زمان نوشته شدن فیلمنامه هم به آنها فکر شده است. بازیگرهایی که یا کمتر دیده شده اند و برای مخاطب تازگی دارند (مثل بهنام تشکر در ساختمان پزشکان یا حسن معجونی در مسافران) یا برایشان در یک کمدی شبانه نقش و شمایل تازه ای در نظر گرفته شده (مثل هومن برق نورد، شقایق دهقان و حمید لولایی در دزد و پلیس). انتخابی که هم موفقیت کار را تضمین می کند و هم بازیگر را از تکرار و در کلیشه ماندن نجات می دهد.



«قاسم خانی» استاد خلق موقعیت های تازه در کمدی تلویزیونی است

پیمان در سرزمین عجایب

آقای «نویسنده – بازیگر» و «سرپرست نویسندگان» محبوب ترین کمدی های این سال ها با تجربه 19 ساله طنزنویسی، هر بار سراغ موقعیتی واقعی یا فانتزی می رود و از دل آنها طنزهای نابی بیرون می کشد. کمدی هایی که در چند مورد، صدای اعتراض صنف ها و مشاغل مختلف را درآورده. استفاده از همین فرمول های کلیشه نشده است که محصول او را از طنزهای بی ارزش، دم دستی و «سریال فارسی» های این سال ها فرسنگ ها دور می کند.

خانه ما (79)

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

دوران طنزهای آپارتمانی هنوز کلید نخورده بود که قاسم خانی در اولین تجربه مستقل تلویزیونی اش، یک خانواده شلوغ را به خانه ای دور از مرکز شهر برد. یک پدر و مادر سنتی، یک پسر فوتبالیست، یک دختر دانشجو، یک پسر مدرسه ای شر و شور و دخترکی بازیگوش را کنار هم جمع کرد تا هر بار یکی از خرده مشکلات سنتی / مدرن این خانواده حاشیه نشین را روایت کند.

پاورچین (81)

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

دو خانواده از روستایی تخیلی به نام «برره» به پایتخت می آیند. جمع شدن آنها و یک زوج جوان در یک خانه، ماجراهای سریال را رقم می زند. دامنه این اتفاقات به اداره دو مرد این خانواده ها هم می رسد. قاسم خانی با استفاده از «فرهاد» و «داونه» داستانش، جامعه کارمندی ایران را زیر ذره بین می برد و با ظرافت، ضعف ها و کژی های این شغل را که آن روزها هنوز اینقدر دستمالی نشده بود، به طنز می کشد. «پاچه خاری» یکی از یادگارهای به جا مانده از شوخی های همین موقعیت است.

شب های برره (84)

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

قاسم خانی قواعد بازی را به هم می زند. اینجا دیگر نه از آپارتمان نشین بودن شخصیت ها خبری هست، نه از کاراکترهای آشنا و نزدیک به ذهن. صفر تا صد ماجرا کاملا زاییده ذهن او هستند.

آقای نویسنده روستایی فرضی را با مختصات خودش می آفریند و باز هم یک موقعیت ناآشنا شکل می گیرد. حالا فضا مهیاست تا با اضافه کردن شخصیت های خوشمزه روستایی و تقابل آدمی از نسل شهرنشین های مدرن با فضای زندگی آنها قصه اصلی شکل بگیرد.

باغ مظفر (85)

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

می گویند بعدازظهر یک روز پاییزی آقای نویسنده تراواشات ذهنی اش را برای مدیری بیرون می ریزد: «بی خیال قَجَر بشیم. بریم سراغ نوادگان پایتخت و خان های تهران را معرفی کنیم.» طرحی دست نخورده که کمتر از شب های برره مورد عنایت قرار می گیرد اما از پا نمی افتد. شوخی ها در دل کاخ یک خانواده مرفه قجری شکل می گیرد. تجربه ای که همکاران قاسم خانی در «قهوه تلخ» هم ادامه دادند و جز در اوایل، چندان از آن استقبال نشد.

مرد هزار چهره (87)

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

اوج موقعیت های تازه در کارهای قاسم خانی. موقعیت هایی که می تواند هر آدم شریف و البته کمی پخمه را به وسوسه بیندازد. او شخصیت اصلی داستانش را هر بار به یک موقعیت ممتاز می برد؛ موقعیت اجتماعی (جامعه پزشکان)، موقعیت قدرت (نیروی انتظامی)، شهرت (هنرمندان) و موقعیت ثروت (خانواده قزاقمندیان) و با هر کدام از آدم های این موقعیت ها شوخی می کند. این تجربه در «مرد دو هزار چهره) هم – این بار بدون او – تکرار می شود که نسبت به نسخه اولش توفیق کمتری داشت.

مسافران (88)

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

ظاهر داستان در یک آپارتمان می گذرد اما این بار آدم فضایی ها را به زمین می آورد تا در یک فضا و موقعیت فانتزی با روحیات ایرانی ها شوخی کند. آدم فضایی هایی که از رفتارهایی که برای همه ما معمولی شده تعجب می کنند و این رفتارهای متناقض را به مقر فضایی شان گزارش می دهند. از دل این موقعیت، طنزهای نابی خلق شد که البته چندان به مذاق مخاطب عام خوش نیامد اما قاسم خانی «مسافران» را یکی از بهترین کارهایش می داند.

ساختمان پزشکان (90)

فوت و فن های موفقیت برادران قاسم خانی

روانشناس ها به خاطر بیمارهایی که بهشان مراجعه می کنند امکان خلق موقعیت های کمدی زیادی را به نویسندگان و فیلمسازان می دهند اما تا قبل از ساختمان پزشکان، کسی سراغی هم از این نسخه نگرفته بود. قاسم خانی در یک کمدی که روابط خانوادگی و خاله زنکی پررنگی هم داشت، سراغ این موقعیت رفت و طنز موفقی را سر و شکل داد.

چرا باید سیب را با پوست بخورید .................

 
 
 
یک ترکیب موجود در پوست سیب به نام «اسید اورسولیک» می‌تواند از شما در برابر افزایش وزن محافظت کند.
 
 
 




 برترین ها:یک ترکیب موجود در پوست سیب به نام «اسید اورسولیک» می‌تواند از شما در برابر افزایش وزن محافظت کند.


تحقیقات نشان می‌دهد، این ترکیب می‌تواند باعث افزایش حجم عضلانی و تولید چربی‌های قهوه‌ای رنگ شود که برای بدن فواید زیادی دارد. عضلات نقش مهمی در سوزاندن کالری‌های بدن دارند و به کاهش وزن کمک می‌کنند. چربی‌های قهوه‌ای هم مانع از افزایش وزن شده و هنگام نیاز به سرعت به کالری تبدیل می‌شوند. این چربی‌ها همچنین نقش زیادی را در کنترل قند خون و کلسترول بازی می‌کنند. بافت چربى قهوه‌اى در افراد جوان‌تر و لاغرتر که قند خون طبیعى دارند، بیشتر است و باعث افزایش سوخت و ساز بدن می‌شود. مصرف سیب همچنین فواید زیادی برای سالمندان دارد، زیرا همراه با افزایش سن، آنها کم?کم عضلات خود را از دست می?دهند. این عامل می‌تواند باعث ضعف عضلانی و حتی فلج شود. تحقیقات دیگر در زنان نشان می‌دهد، میزان کلسترول مضر زنانی که سیب مصرف کرده بودند به‌طور متوسط 23 درصد کاهش و میزان کلسترول مفید آنها 4 درصد افزایش پیدا می‌کند.

چه کسی هادی عقیلی را کله پا کرد؟

 
 

 

 
گفت‌وگوی اختصاصی با‌ مدافع ایرانی القطر
 
 
 
جسور و باغیرت بازی می‌کند و با اقتدار به توپ ضربه می‌زند.ضربات سرش عالی است و گل‌ها‌ی بسیار زیبایی با ضربه سر به ثمر رسانده است.از قدرت بدنی فوق العاده ای هم برخوردار است و هواداران او را با پویول مدافع مستحکم بارسلونا مقایسه می‌کنند.
 
 
 
مردم سالاری:  جسور و باغیرت بازی می‌کند و با اقتدار به توپ ضربه می‌زند.ضربات سرش عالی است و گل‌ها‌ی بسیار زیبایی با ضربه سر به ثمر رسانده است.از قدرت بدنی فوق العاده ای هم برخوردار است و هواداران او را با پویول مدافع مستحکم بارسلونا مقایسه می‌کنند.

 هادی عقیلی مدافع سرشناس تیم ملی که بازی ملی زیادی هم در کارنامه ورزشی خود دارد دو فصلی است که در لیگ قطر توپ می‌زند.مدافع شماره 5 تیم‌ملی که گل‌های حساسی هم با پیراهن تیم‌ملی کشورمان به ثمر رسانده است ناگهان از بازی 25 مهرماه مقابل کره‌جنوبی از تیم‌ملی دور شد. با این که در اردوی قبل از بازی مقابل کره‌جنوبی گفته می‌شد‌هادی عقیلی دچار مصدومیت است اما مدافع سرزن و جنگنده کشورمان چهار روز پس از بازی با کره‌جنوبی بود که با پیراهن تیم القطر به میدان رفت و گلزنی هم کرد.



 از دعوت عقیلی به اردوی تیم‌ملی قبل از بازی مقابل ازبکستان هم خبری نشد، مدافع سابق سپاهان که از سرمایه‌های فوتبال کشورمان به شمار می‌رود معلوم نیست به چه دلیلی از تیم ملی دور شده است. عقیلی که این روزها به زندگی و ورزش حرفه ای در قطر عادت کرده است همچنان امیدوار است پیراهن شماره 5 خود را در تیم ملی به تن کند و ظاهرا بین او و مربیان پرتغالی تیم ملی مشکل خاصی هم وجود ندارد!

 حاصل گفت‌وگوی با عقیلی را می‌خوانید:


عقیلی مقتدر و سرزن

هادی عقیلی مدافع سرزن کشورمان متولد25 دی 1359 تهران است. تیم باشگاهی کنونی وی القطر قطر است. عقیلی یکی از بهترین مدافعان ایران و آسیا در مراحل قبلی مسابقات بود.او با تیم سپاهان اصفهان هم بازی‌های ارزشمندی از خود به نمایش گذاشت و در مسابقات آسیایی این تیم یکی از مهره‌های تاثیرگذار تیمش بود.او در اغلب بازی‌ها هنگام زده شدن ضربات ایستگاهی نفوذ می‌کرد و مقابل حریفان حتی گلزنی هم می‌کرد.

کارنامه‌ای موثر

قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران 90-89 به همراه تیم سپاهان اصفهان

قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران89-88 به همراه تیم سپاهان اصفهان

نایب قهرمانی در لیگ برتر فوتبال ایران87-86 به همراه تیم سپاهان اصفهان

قهرمانی در جام حذفی 85-84 به همراه تیم سپاهان اصفهان

قهرمانی در جام حذفی 86-85 به همراه تیم سپاهان اصفهان

نایب قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا 2007 به همراه تیم سپاهان اصفهان(بهترین افتخار باشگاهی عقیلی نایب قهرمانی در آسیاست که عقیلی بازی‌های ماندگاری از خود به نمایش گذاشت).

قهرمانی در جام شیخ جاسم 2011 به همراه تیم العربی قطر

قهرمانی در مسابقات فوتبال غرب آسیا 2008 به همراه تیم ملی فوتبال ایران

نایب قهرمانی در مسابقات فوتبال غرب آسیا 2010 به همراه تیم ملی فوتبال ایران



جدال با ستارگان خارجی

عقیلی حالا در لیگ قطر با مهاجمان سرشناس و مشهوری رقابت می‌کند و با اینکه این تیم در مقایسه با تیم‌هایی چون الغرافه و السد در فوتبال سرمایه‌گذاری نکرده است اما عقیلی در مصاف با مهاجمان برجسته خارجی که در لیگ قطر شاغلند خوش می‌درخشد. او در مصاف با یونس محمود مهاجم برجسته عراقی، او را به یک بازیکن بیکار تبدیل کرده بود و توانست به خوبی او را مهار کند. عقیلی در لیگ حرفه‌ای قطر تجارب جدیدی می‌آموزد.

نصرتی جانشین عقیلی است؟


اکنون در اردوی تیم ملی مدافعان خوبی داریم اما به نظر می‌رسد کی روش با دعوت از محمد نصرتی شانس کمتری برای حضور‌هادی عقیلی در تیم ملی قائل شده است. قطعا ترکیب فعلی تیم ملی ترکیب نهایی ما در راه جام جهانی نخواهد بود اما اگر بازیکنی از تیم ملی دور شود سخت است دوباره به جایگاهش در تیم ملی دست یابد و این همان مسئله‌ای است که عقیلی از آن هراس دارد.

مثل هوادار لذت بردم

عقیلی در پاسخ به این سوال که چرا ناگهان از بازی مقابل کره جنوبی از ترکیب تیم ملی دور شد می‌گوید، چرا این سوال را از من می‌پرسید؟! به نظر من بهتر است جواب این سوال را از آقای کی‌روش بپرسید. من به عنوان بازیکن در خدمت تیم‌ملی کشورم هستم و هرگاه به اردوی تیم‌ملی دعوت شوم مثل یک سرباز و با تمام وجود جلو می‌آیم. اگر هم دعوت نشوم دوست دارم اخبار موفقیت تیم‌ملی و شادی مردم کشورم را ببینم. پس از بازی مقابل کره‌جنوبی هر ایرانی که رقص پرچم کشورمان را می‌دید اشک شوق می‌ریخت. بردهای مقتدرانه تیم‌ملی مخصوصا به دل ایرانی‌هایی که در خارج از کشور زندگی یا کار می‌کنند بیشتر می‌نشیند.



 من هم با اشتیاق فراوان بازی مقابل کره را از تلویزیون زیر نظر گرفتم و مثل یک هوادار از بابت سه امتیاز این بازی و گل زیبای نکونام لذت بردم. باور کنید من حرف خاصی در این زمینه ندارم. فقط این را می‌گویم که من زنده‌ام هم از نظر فوتبالی زنده‌ام و هم از نظر فنی آمادگی و فوتبال روز دنیا! خوب هم دفاع می‌کنم ضمن این که از لحاظ روحی ـ روانی هم در شرایط خوبی به سر می‌برم. باز هم تاکید می‌کنم باور کنید من نمی‌دانم چرا و به چه دلیل ناگهان از اردوی تیم‌ملی دور شدم. شاید اگر از کی‌روش این سوال را بپرسید به شما جواب شفافی بدهد.

سکوت مرگبار در ورزشگاه‌ها

در قطر همه چیز آرام است! آرامش از یک نظر برای بازیکن و مربی خوب است اما آرامش بیش از حد هم کسل‌کننده است. ما فوتبالیست‌های ایرانی عادت کرده‌ایم در حضور تماشاگران زیاد بازی کنیم اما اینجا ورزشگاه‌ها سوت و کور است که همین مسئله باعث می‌شود ما مثل تیم‌های ایرانی برای حضور در زمین مسابقه انگیزه نداشته باشیم. البته امکانات فوتبال قطر هم زیاد است. به هرحال سعی می‌کنم با توجه به قرارداد حرفه‌ای‌ام با تمام وجود برای تیم باشگاهی‌ام بازی کنم. ضعف بزرگ فوتبال قطر خالی بودن ورزشگاه‌هاست و سکوت مرگباری است که در ورزشگاه‌ها حاکم و انگیزه بازیکنان را می‌کشد.واقعا شور و حال ورزشگاه‌های ایرانی توصیف نشدنی است.

روزنامه عربستانی کار خودش را کرد


بازی در لیگ قطر هم دشواری‌های خاص خود را دارد.متاسفانه فصل قبل در تیم العربی مشکلات زیادی داشتم و دلیل اصلی‌اش هم مصاحبه‌ای بود که از قول من در یکی از روزنامه‌های عربستانی چاپ شد. نمی‌دانم چه کسی از قول من حرف‌هایی علیه مسئولان باشگاه العربی در روزنامه عربستانی مطرح کرد و باعث شد موقعیت من در این تیم زیر سوال برود. از قول من نوشتند، من در تیم العربی نمی‌مانم یا این که باشگاه العربی در حد عقیلی نیست! این درحالی بود که من اصلا زبان عربی بلد نبودم که بخواهم با روزنامه‌های عربستانی مصاحبه کنم.

 نمی‌دانم چه کلک و دسیسه‌ای بود روزنامه عربستانی کار خودش را کرد و به هدفش نیز رسید و مرا از تیم العربی کله پا کرد.به هر صورت باشگاه العربی یک سری مشکلات داخلی داشت و مربی این تیم تا هفته سوم اخراج شد و تا الان هم سه بار مربی‌شان را عوض کرده‌اند. به نظر من القطر تیم بهتری است و حداقل ثبات مدیریتی دارد و این سرمربی است که بازیکنان و ترکیب اصلی‌اش را انتخاب می‌کند نه کس دیگری.در باشگاه العربی مربیان اختیار تام نداشتند اما در تیم القطر مربی ما استقلال کاری دارد.




بهترین مهاجمان خارجی آسیا در قطرند

در این فصل هم مهاجمان خوبی در لیگ قطر شاغل هستند. به نظر من بهترین مهاجمان خارجی در سطح فوتبال آسیا جذب تیم‌های قطری می‌شود و همین موضوع کار را برای مدافعان دشوارتر می‌کند. وقتی مهاجمی چون رائول گونزالس جذب تیم السد قطر می‌شوند حساب کار باید دست‌تان بیاید. مدیران باشگاه‌ها هم خیلی خوب روی جذب مهاجمان مطرح خارجی سرمایه گذاری می‌کنند.

قبلا هم مهاجمی چون عبدالقادر کیتا در لیگ قطر بازی می‌کرد که مهار او کار هر مدافعی نبود و واقعا کار مدافعان در لیگ قطر دشوار است. کار آندرانیک تیموریان هم در لیگ قطر بسیار دشوار است.آندو هم یکی از‌هافبک‌های آماده و موفق لیگ قطر است اما متاسفانه فعلا اوضاع تیمی الخریطیات از نظر امتیازی در جدول مساعد نیست و او هم باید خیلی زیاد تلاش کند مخصوصا که در لیگ قطر جابجایی‌ها زیاد است اما در کل تیم‌هایی که مربیان و مدیرانشان ثبات کار دارند بازی کردن در آنها راحت‌تر است.

ما با فدراسیون قطر قرارداد داریم

در قطر پول خوبی به بازیکنان می‌دهند اما بازی کردن در یک لیگ خارجی هم مشکلات خاص خود را دارد.مبلغ قرارداد ما تقریبا همانی است که در مطبوعات ایران دیدم اما در تمام دنیا وقتی بازیکنی به تیمی می‌پیوندد به او اتومبیل و مسکن می‌دهند و این امر یک موضوع عادی است.باور کنید در این فصل من خودم اتومبیل خریدم! در قطر فدراسیون فوتبال و کمیته المپیک این کشور قرارداد بازیکنان خارجی را منعقد می‌کند .ما هم از طریق فدراسیون قطر با باشگاه‌های قطری قرارداد می‌بندیم .

در خصوص دادن امکانات به بازیکنان مثلا یک کمپانی با فدراسیون قرارداد می‌بندد که برای هر فصل خودروهای تولیدی‌اش را به بازیکنان خارجی اجاره دهد. بازیکنانی که گواهینامه بین‌المللی دارند، می‌توانند آخرین مدل خودروهای تولیدی آن کمپانی را در اختیار بگیرند، ضمن این که از طرف دیگر خودروهای تولیدی کمپانی مربوطه در آن کشور تبلیغ می‌شود. در کشور ما هم یک بازیکن خارجی می‌آید به او اتومبیل و مسکن می‌دهند و این موضوع زیاد موضوع عجیب و غریبی نیست.


به بازی کره نمی‌رسیدم

بازی با کره تمام شد و رفت پی کارش اما قبل از بازی با کره پزشکان ‌گفتند من دچار مصدومیت شده‌ام و به این بازی نمی‌رسم اما چهار روز بعد از بازی تیم‌ملی مقابل کره‌ -25مهرماه- توانستم برای تیم باشگاهی‌ ام بازی کنم و گل بزنم. خدا را شکر تیم ملی هم برد بسیار شیرینی مقابل کره کسب کرد و شخصا از بابت کسب این برد احساس غرور کردم که جا دارد از زحمات تک تک ملی‌پوشان در این دیدار تقدیر کنم.ماجرا از این قرار بود که قبل از این که اردوی تیم‌ملی برای بازی با کره تشکیل شود من مصدوم شده بودم و طبق پیش‌بینی پزشکان حدود 5 هفته نمی‌توانستم بازی کنم.



آن زمان یکی از اعضای کادرفنی تیم‌ملی با من تماس گرفت و گفت، احتمالا به بازی 25 مهرماه نمی‌رسی و چون بازی مقابل کره سنگین و پرفشار بود صلاح دانستند ضمن استراحت تمرین‌های اختصاصی‌ام را دنبال کنم اما فردا یا پس‌فردای بازی با کره‌جنوبی بود که کادر پزشکی باشگاه از پای من ام.آر.آی دوباره گرفت و با انجام آزمایشی در یک دستگاه بسیار پیشرفته پزشکی مشخص شد من در بازی باشگاهی‌مان می‌توانم شرکت کنم.

دستگاه «بایلکس» دستگاه پزشکی بسیار پیشرفته است که جزئیات محل مصدومیت را به صورت دقیق در اختیار پزشکان قرار می‌دهد. به هرحال من با حدود 60 درصد آمادگی جسمانی به بازی باشگاهی‌ام رسیدم و قطعا در صورتی می‌توانستم در بازی مقابل کره‌جنوبی موثر واقع شوم که حداقل از نظر بدنی به 80، 90 درصد آمادگی‌ام دست یابم. باید قبول کنیم بازی ملی بسیار مهم و سرنوشت‌ساز بود و من با آن شرایط به بازی کره نمی‌رسیدم و در واقع حضور در این بازی سنگین با 60 درصد آمادگی جسمانی خوب نبود و نمی‌توانستم برای تیم ملی کشورم مفید واقع شوم.

پزشکان با کسی شوخی ندارند


قبل از بازی با کره من وضعیت جسمانی‌ام را به پزشکان تیم‌ملی گزارش داده بودم.دلیلی نداشت من خودم را به مصدومیت بزنم و از بازی تیم ملی کشورم خودداری کنم. تمام مدارک پزشکی من الان هم موجود است، از جواب آزمایش‌های ام.آر.آی گرفته تا دستور و نسخه پزشکان. خودتان هم می‌دانید یک پزشک با هیچ کس شوخی ندارد و نمی‌تواند گزارش دروغی درباره مصدومیت یا عدم مصدومیت کسی بدهد. شاید برخی از مربیان تیم ملی بگویند چرا عقیلی 4 روز بعد از بازی با کره برای تیم باشگاهی اش بازی کرد اما همانطور که گفتم من هنوز بطور کامل از بند مصدومیت رها نشده بودم و با 60درصد آمادگی بدنی برای تیم باشگاهی ام بازی کردم. در بازی با کره‌جنوبی بازیکن شماره 18 حریف بارها مدافعان کشورمان را آزار داد و بازی آسانی نبود.

تماس دستیار کی‌روش

قبل از تشکیل اردوی تیم‌ملی برای بازی مقابل ازبکستان هم یکی از کمک‌های کی‌روش با من تماس گرفت و از سلامتی‌ام پرسید و من هم توضیح دادم آماده و سرحالم.

قرار شد که کمک کی‌روش گزارش وضعیت بدنی مرا به سرمربی پرتغالی ارائه دهد. در خبرها هم شنیدم احتمال دارد کی‌روش فکر می‌کند من هنوز مصدوم هستم و آماده نیستم. درحالی که این طور نیست و من کاملا آماده‌ام و می‌توانستم به بازی 24آبان ماه برسم.به هر صورت به تصمیم مربیان تیم ملی احترام قائلم.



بازی دشوار 14 خرداد

در قطر هنوز هم رویای جام جهانی را در سر می‌پرورانند.آنها پس از باخت تیم‌ملی مقابل لبنان برای ایرانی‌ها کری می‌خواندند .پس از باخت ما در بیروت قطری‌ها دچار غرور کاذب شده بودند و فکر می‌کردند ایران دیگر شانسی برای حضور در جام‌جهانی 2014 برزیل ندارد. البته گروهی از قطری‌ها هنوز هم در این زمینه هیاهو می‌کنند و امیدوارند قطر به جام‌جهانی برود. البته آنها چون دو بازی خانگی دارند به حضور در جام‌جهانی امیدوارند و برای ما کری می‌خوانند. به هرحال فوتبال با چنین حاشیه‌هایی است که به یکی از ورزش‌های پرطرفدار دنیا تبدیل شده است اما ما پس از شکست شیرین کره ثابت کردیم فوتبال ایران همچنان می‌تواند یکی از تیم‌های برتر قاره آسیا باشد. قطعا بازی ما با قطر در روز سه شنبه 14خردادماه سال 92بازی آسانی نخواهد بود.

در درگیری‌ها نباید کم بیاوریم

ازبک‌ها تیم خوب و مطمئنی دارند و در بازی تاشکند هم ما را بارها آزار دادند امیدوارم تیم‌ملی در بازی مقابل ازبکستان هم نتیجه خوبی بگیرد. ما می‌توانیم ازبکستان را هم در تهران مغلوب کنیم.ما با بازیکنانی که داریم باید جنگ میانه میدان را ببریم و در نبردهای فیزیکی کم نیاوریم. بازی با ازبکستان جنگ فیزیکی میانه میدان است و ما با بازیکنان خوبی که در میانه میدان داریم می‌توانیم برنده این بازی باشیم.بازیکنان ما همچون نکونام،آندو،دژاگه و ... از نظر فیزیکی بازیکنان قابلی هستند .بازیکنان ما با انرژی مضاعفی که از تماشاگران می‌گیرند می‌توانیم برنده این بازی خانگی هم باشیم.محمد قاضی هم برای شرکت در درگیری‌ها به درد این بازی می‌خورد.در خط دفاع هم سید‌جلال، منتظری و ماهینی مدافعان باتجربه و کاربلدی هستند. ما می‌توانیم با کسب سه امتیاز این بازی راه صعودمان به مسابقات جام جهانی را هموار کنیم.

تاثیر برد فوتبال در زندگی یک کارگر ساده

اکنون دیگر فوتبال فقط یک ورزش نیست همه می‌دانیم که حضور تیم‌ملی در جام‌جهانی به سود تمام اعضای جامعه است. موفقیت فوتبال به سود همه ماست من که بازیکن فوتبال هستم تا شما که روزنامه‌نگار هستید و یک کارگر ساده که در گوشه‌ای از کشورمان زحمت می‌کشد و... به نظر من برد‌های ملی حتی به زندگی ایرانی‌ها در خارج از کشور هم اثر مثبت می‌گذارد و به آنها شخصیت می‌دهد و در زندگی آنها هم اثرگذار است .همه باید دست به دست هم بدهیم تا ایران به جام‌جهانی برود و به نظر من در تیم‌ملی نباید با کسی شوخی کرد و امیدوارم ملی‌پوشان همچنان باانگیزه و پرنشاط خود را برای دیدار حساس مقابل ازبکستان آماده کنند.

من هم همانطور که گفتم در تیم ملی باشم یا نباشم به فکر حاشیه‌سازی نمی‌افتم و فقط امیدوارم همیشه موفقیت فوتبال کشورم را شاهد باشم مخصوصا در عرصه‌های بین‌المللی که اگر قسمت باشد من هم دوباره می‌توانم به تیم ملی راه یابم و با افتخار پیراهن تیم ملی را به تن کنم.

پسر با این ویژگی ها مجرد می ماند ............

 
 
 
تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند؟ چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید. هیچ کس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند.
 
 
 

 

موفقیت: تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند ومحبوب همه هستند اما بعضی دیگر ... انگار کسی دوست ندارد حتی نزدیکشان بشود؟ خب، دسته اول مهره مار ندارند – شما که به این جور خرافات اعتقاد ندارید؟! – بلکه خصوصیاتی دارند که باعث محبوبیتشان می شود، یا بهتر بگوییم فاقد خصوصیاتی هستند که آدم ها را از آنها براند.

اما چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید. هیچ کس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند.

1- پسرهای تی تیش مامانی

پسرهای تی تیش همانطورکه از اسمشان پیداست پسرهای نازی هستند که محتاج مراقبت و توجه دیگرانند، آنها قدرت زیادی از خود ندارند، اهل ریسک کردن در زندگی نیستند، در هیچ زمینه ای استقلال ندارند و در واقع در ازدواج به دنبال یک «مامان» هستند که آنها را تر و خشک کند و مراقبشان باشد.

این جور مردان بیش از حد به خودشان می رسند و نه جذاب هستند و نه قابل اعتماد. به احتمال زیاد بینی شان را عمل زیبایی کرده اند، نگران جوش های صورتشان هستند، به اضافه وزنشان دقت زیادی دارند و مرتب از کرم ضد آفتاب استفاده می کنند (فکرش را بکن!).



آنها معمولا از خاکی شدن لباسشان می ترسند و برای هر تصمیمی هم با مامان مشورت می کنند. این نوع پسرها به شدت توجه طلب هستند و گاهی حسودی هم می کنند. آنها واقعا توانایی گرداندن زندگی مشترک را ندارند و آویزان دیگران هستند. به شدت به طرف مقابلشان وابسته می شوند و او را خفه می کنند.

اما همه اینها با تصویری که ما از «مرد زندگی» داریم (مردی قدرتمند و مستقل) منافات دارد. اگر جزو این گروه هستید بدانید که موهای عجیب و غریب شما هیچ جذابیتی برای طرف مقابلتان ندارد!



2- پسرهای سیب زمینی نشان

فکر می کنید چرا پسرهای سیب زمینی نشان هیچ وقت نمی توانند ازدواج کنند؟ چون جلسه اول آشنایی آنها هرگز به جلسه دوم نمی کشد. رفتار آنها با کسی که قرار است همسر آینده شان شود تفاوت قابل توجهی با رفتارشان با آقایان ندارد. به خاطر همین بیشترین جمله ای که از خانم ها می شنوند این است: «فکر می کنم ما به درد هم نمی خوریم!»

پسرهای سیب زمینی نشان – لطفا مرا ببخشید که از این اصطلاح برای توصیف این نوع پسرها استفاده می کنم، اما فکر نمی کنم اصطلاح دیگری وجود داشته باشد که بتواند به این خوبی آنها را وصف کند – هیچ توجهی به طرف مقابلشان ندارند. آنها ممکن است ذاتا آدم های بی توجهی باشند، یا اینکه دچار یکی از این عوارض باشند: اعتیاد به کار، اعتیاد به اینترنت و کامپیوتر، اعتیاد به ماشین، اعتیاد به خانواده اصلی، یا هر نوع اعتیاد دیگری که تمام توجهشان را به خود جلب می کند. نقطه مشترکشان این است که طرف مقابلشان اصلا دیده نمی شود؛ و من به شما می گویم که هیچ دختری روی کره زمین نیست که نخواهد دیده شود.



3- پسرهای اتوکشیده

چون با ادب و تمیز باشی، نزد همه کس عزیز باشی. این شعار پسرهای اتوکشیده است. به خاطر همین هم آنها برای اینکه نزد همه کس عزیز باشند آنقدر در این خصوصیات اغراق می کنند که دیگر همه از دور و برشان فرار می کنند، چون مردم نمی توانند با آنها راحت باشند.



درست است که آنها خیلی محترمند و همیشه طبق آداب رفتار می کنند اما در واقع بیش از حد «آقا» هستند و برای همین مصاحبت با آنها بسیار سخت است. هیچ کس جرات نمی کند در حضور آنها لطیفه تعریف کند یا شوخی کند. ما آدمها خصوصیات مثبت را در حد صددرصد و مطلق دوست نداریم.

در واقع افرادی که کمی پایین تر از این حد رفتار می کنند برایمان جذاب تر و طبیعی تر به نظر می رسند. آدم های صددرصد به طرز عجیبی ایده آل و ویترینی به نظر می رسند و بنابراین تعجبی ندارد که هیچ دختری نتواند چنین جسارتی در حقشان بکند که بخواهد حتی به ازدواج با آنها فکر کند!

البته آنها واقعا آدم های خوبی هستند، تا جایی که می توانند به دیگران کمک می کنند، به شدت دلسوزند و فداکارانه کارهای دیگران را راه می اندازند. شاید به همین خاطر است که بیشتر می توان آنها را برادری خوب و مهربان در نظر گرفت تا همسری شایسته.



4- پسرهای دخالت گر

هیچ کس به این اندازه اعصاب خانم ها را به هم نمی ریزد. این نوع پسرها سر از همه کاری در می آورند. آنها در همه چیز دخالت می کنند؛ از آشپزی گرفته تا انواع شیوه های لکه بری.البته اشکالی ندارد که آدم اطلاعاتش زیاد باشد اما مشکل آنها این است که در زمینه های کاملا زنانه ای که اصلا ربطی به آنها ندارد سررشته دارند و این اطلاعات را مدام توی چشم خانم ها می کنند.

تصور کنید مردی بخواهد به همسرش بگوید سرامیک ها چطور براق می شوند یا فسنجان چقدر وقت لازم دارد تا کاملا جا بیفتد. پسرهای دخالت گر به مدل لباس و آرایش دیگران کار دارند ودقت زیادی روی ظرایف زنانه و جزییاتی از این دست دارند.

البته بدتر از این هم هست: آنها پشت سر این و آن حرف می زنند و خودشان را در روابط و مناسبات زنانه دخالت می دهند. حتی فکر کردن به آن هم ... راستش را بخواهید دنیای زنان و مردان واقعا با هم تفاوت دارد و از هم جداست، و هیچ کس انتظار ندارد یک مرد تا این حد وارد جزییات زنانه شود؛ شاید اینطوری بتوانید بیشتر وارد دنیای آنها شوید و آنها را درک کنید، اما می توانید مطمئن باشید که به همان اندازه مورد نفرت آنها قرار خواهید گرفت.



5- پسرهای خودشیفته

اولویت بندی زندگی آنها به این شکل است: اول خودم، دوم خودم، سوم هم خودم! آنها تمام مدت از خودشان و موفقیت هایشان در دنیای کسب و کار و روابط اجتماعی داد سخن می دهند. طرف مقابل آنها به هیچ وجه فرصت ابراز وجود ندارد و هرگز نوبت حرف زدن او نمی شود چون خودشیفته ها بعد از اینکه دو ساعت تمام از خودشان تعریف کردند، تلاش هایشان در زندگی را برشمردند و خوبی های خودشان را گفتند می گویند: «خب، دیگر بس است؛ زیاد از خودم حرف زدم. بگذار در مورد کارم برایت بگویم!»



خودشیفتگی یک اختلال شخصیتی به حساب می آید که البته در دنیای امروز رو به گسترش است. سر کردن با یک آدم خودشیفته واقعا خسته کننده است و انرژی زیادی از آدم می گیرد، علاوه بر اینکه هیچ انرژی به آدم نمی دهد و او مدام مجبور است تعریف های فرد خودشیفته را تایید کند و حرف ها و نظرات خودش را قورت بدهد.

البته خودشیفته ها بیشتر اوقات واقعا آدم های موفقی هستند و جزو دسته «خالی بندها» قرار نمی گیرند اما به هر حال باید بدانند که هر شخصی برای خودش موفقیت های ریز و درشتی دارد و دوست دارد شنیده و دیده شود. چاره اش این است که به جای فکر کردن به خودتان، کمی هم به طرف مقابلتان فکر کنید.



6- پسرهای مفلوک


خر آنها از همان کُرِگی بی دم بوده: من پول زیادی ندارم. کار درست و حسابی ندارم. تحصیلات درست و حسابی ندارم. خانواده درست و حسابی ندارم. قدرت بدنی زیادی هم ندارم. حتما فکر می کنید چنین کسی اصلا چرا می خواهد ازدواج کند؟ خب محققان هنوز پاسخ این سوال را کشف نکرده اند. مساله اینجاست که اینجور مردها هیچ کدام از این مشکلات و فلاکت ها را تقصیر خودشان نمی دانند، بلکه این سرنوشت و بخت بد آنها بوده که آنها را به این روز انداخته است.

آنها پدر و مادر خوبی نداشتند پس درست تربیت نشده اند، به خاطر شرایط سخت زندگی نتوانسته اند ادامه تحصیل بدهند، به خاطر اینکه مثل بقیه «پارتی کلفت» نداشته اند نتوانسته اند کار خوبی پیدا کنند، و «رفقای ناباب» هم آنها را از راه به در کرده اند!

جلسه آشنایی آنها بیشتر شبیه مراسم روضه خوانی است و طرف مقابلشان باید دستمال به دست بنشیند و برایشان گریه کند اما به هر حال باز هم بخت با آنها یار نیست و در ازدواج هم شانس نمی آورند چون آنها دو شرط اصلی شروع زندگی مشترک را ندارند: اول مسوولیت پذیری و دوم حداقل امکانات و توانمندی برای چرخاندن چرخ زندگی.



7- پسرهای بی بند و بار

تعهد، اولین شرط لازم برای ازدواج است و مهمترین شرط برای یک دختر ایرانی. پسرهای بی قید و بی تعهد شاید بتوانند در ابتدا خودشان را توی دل کسی جا کنند (مسلما آنها هرگز نمی روند به کسی بگویند «سلام من آدم غیرمتعهدی هستم، با من ازدواج می کنی؟!») اما بعد از مدتی نشانه هایشان بروز می کند و طرف مقابلشان را از آنها فراری می دهد.

نشانه های این جور پسرها هم برای کسی پوشیده نیست: آنها رفتار متعهدانه ندارند و پای حرف ها و قول هایشان نمی ایستند، به شروع زندگی مشترک اهمیت زیادی نمی دهند، مدام چشمشان می چرخد، در روابطشان با غیرهمجنس حتی جلوی همسر آینده شان حد و مرزی ندارند، مدام کارهایشان را توجیه می کنند و برای خودشان دلیل می تراشند، و رفتارهای مشکوک زیادی دارندنه که هر دختر باهوشی به راحتی می تواند آنها را ردیابی کند. قطعا آنها تکیه گاه خوبی برای یک ازدواج سالم نیستند. چه کسی حاضر است چنین کاری کند؟!