سفارش تبلیغ
صبا ویژن

راه کمال

صفحه خانگی پارسی یار درباره

همه چیز درباره «gone girl»

ایمان عبدلی: اگر می خواهید ضعف های زندگی زناشویی تان را بشناسید، کمی بحران مالی و دو بیکاری به آن اضافه کنید.

نیک دان و ایمی زوجی که پس از 5 سال زندگی مشترک به بحران عاطفی میرسند بحرانی که البته رکود اقتصادی در آن تاثیر بسزایی داشته است ؛فیلم با نماهای ثابت روی خیابان های خلوت و کم رفت و آمد شهر کوچک میزوری شروع می شود در ابتدا به خوبی با حرکات دوربین و نور کم با فضای کم رمق و رکود زده ی داستان آشنا می شویم ،به مرور وبا ورود شخصیت های اصلی فیلم با روایت های غیر خطی مواجه می شویم که کارگردان با فلاش بک های سنجیده ای شروع به شخصیت پردازی و مقدمه چینی می کند،در نیمه ی ابتدایی با نکات ظریف بسیاری مواجه ایم که در نیمه ی دوم تمام آن ها به تکامل می رسد.

درباره ی فیلم دختر گمشده gone girle

فیلم اقتباسی وفادارانه از رمان گیلیان جلین است ساختار اثر به مانند تمام کارهای دیوید فینچر پر از غافلگیری و رودست زدن به مخاطب است به طور تقریبی شبیه به کاری که اصغر فرهادی در اشلی کوچکتر آن را در جدایی نادر از سیمین انجام می دهد(گره ی داستان مربوط به چگونگی سقط شدن فرزند زن خدمتکار) ،اما اینجا با فیلمنامه ای پر از جزییات و مهندسی شده ای مواجه ایم ،فیلمنامه ی ظریف در کنار موسیقی همراه و پر از تعلیق که با افکت های مناسب و به اندازه تعلیق، شک و تمام احساسات مورد نظر هر سکانس را در بیننده تقویت می کند.

تنها زمانی که از خودت خوشت میومد، وقتی بود که تظاهر میکردی آدمی هستی که همین هرزه ازش خوشش میاد

بن افلک موفق شده نقشش را خوب ایفا کند،بازی زیرپوستی او که بنا به شخصیتداستان باید تمام احساسات را در لایه های زیرین نمایش دهد، خوب از آب در آمده است،رزامند پایک هم تغیرات مورد نظر شخصیت را به مرور و البته با گریم مناسبی که روی چهره ی اونشسته باور پذیر اجرا می کند:او باید در عین حال آسیب پذیر ،قهرمان و هوشمند جلوه کند ،در ابتدا گمان می کنیم گم شدن ایمی و چرایی این گم شدن مهمترین مساله داستان است، اما رفته رفته آنچه که پر رنگ تر می شود پیچ و خم های یک زندگی زناشویی است که در داستانی که بستری رمز آلود و معما گونه دارد روایت می شود ،یعنی کارگردانی قصه ای دراماتیک را در ظرفی رازآلود می گذارد تا کشش داستانش حفظ شودو بنواتند طیف وسیع تری از مخاطب را با خودش همراه کند ،بازی با زمان های موازی باعث می شود مخاطب برای پیش بینی ادامه ی فیلم دچار سرگیجه شود در کنار همه ی اینها حرکت ظریف فیلم در مرز ژانرها است :جنایی ،درام و حتی گاها طنز...

درباره ی فیلم دختر گمشده gone girle

من همون هرزه ی عوضی هستم ،که باهاش ازدواج کردی اما من جا نمیزنم


فیلم تلاش می کند خیلی از حفره ها و خلا هایی که یک زندگی زناشویی دچار آن می شود را رو کند ،تصویری واقع بینانه از شرایط سخت یک زندگی مشترک و اینکه ما تا چه حد می توانیم نسبت به همسر خود نا آشنا باشیم ،زن داستان از تمام ابزار های زنانگی اش برای پیشبرد هدفش استفاده می کند و فینچر با کدهایی که به ما می دهد چقدر خوب و دلنشین بیننده را آماده ی وقایع بعدی می کند، او مخاطب را به چیدن یک پازل دعوت میکند، شاید وقوع چنین اتفاقاتی در دنیای واقعی خیلی محتمل و باور پذیر نباشد، اما این داستان بهانه ای است برای اینکه ما با چیزهای دیگری آشنا شویم و البته در خلال آن چیزهایی مثل فرهنگ رسانه ای این روز ها که روی رسوایی ها مانور زیادی می دهد ،نقد میشود ،بنا به ساختار اثر نمی شود در این یادداشت به داستان فیلم ورود کنم زیرا جذابیت فیلم از بین می رود، بنا بر این بیشترنکات و ظرایف تکنیکی فیلم می پردازم، به عنوان مثال دو نمونه از آماده سازی های فینچر برای مخاطب در این دو سکانس اتفاق می افتد:

1- در صحنه ی مربوط به هم آغوشی ایمی و کالینز و خشونتی که ایمی مرتکب می شود و خون از لب های کالینز جاری می شود و کارگردان ما را برای خشونتی بزرگتر آماده میکند که بعد تر میبینیم ...

2- نظر ایمی در رابطه با چانه ی نیک دان که بد جنس نشانش می دهد و انگشتانی که نیک دان متظاهرانه روی آن میگذارد ما را برای پیچ و خم های این شخصیت آماده میکند...

درباره ی فیلم دختر گمشده gone girle

ما چه بلایی سر همدیگر آورده ایم ؟به چی فکر میکنی؟چه حسی داری ؟


فیلم که تمام می شود در گیری های ذهنی شروع میشود چه درگیر یک زندگی مشترک باشید چه نباشید ،فیلم شما را به فکر می اندازد و همین نکته ی برتری آخرین ساخته ی دیوید فینچر است، خیلی از صحنه ها و نما ها در ذهن می ماند شاید تنها ایرادات جزیی فیلم را بتوان عدم توازن بین دو نیمه ی فیلم و زمان طولانی آن دانست، البته که همین زمان طولانی هم بی جهت پرداخت نشده است، اما در حوصله هر نوع سلیقه ای نمی گنجد ،ضمناوقوع چنین حوادثی  را نمی توان در دنیای واقعی تماما امکانپذیر دانست و نکته ی آخر خشونت گاه آزار دهنده و عریان فیلم است که به مانند صحنه های اروتیک جزو جدایی ناپذیر ساخته های فینچر است.

توضیح: تمام جملات قرمز رنگ مربوط به دیالوگ های فیلم است